خانه » همه » مذهبی » ماهیت ماورائی قرآن از نگاه امام خمینی (ره)

ماهیت ماورائی قرآن از نگاه امام خمینی (ره)

ماهیت ماورائی قرآن از نگاه امام خمینی (ره)

‏‏قرآن، اسم علم یا مصدر از ریشه قرأ، به معنای کتاب خواندنی یا خواندن،‎‏ نامی است که خدای سبحان، خود بر کتاب مقدس مسلمانان و معجزه جاوید پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ نهاده است. این نام 68 بار، عموماً با الف و لام و گاه

Mahiyat1111 - ماهیت ماورائی قرآن از نگاه امام خمینی (ره)
Mahiyat - ماهیت ماورائی قرآن از نگاه امام خمینی (ره)

 

نویسنده: علی نصیری

 

مقدمه

معرفی اجمالی قرآن‏

‏‏قرآن، اسم علم یا مصدر از ریشه قرأ، به معنای کتاب خواندنی یا خواندن،‏‎(1)‎‏ نامی است که خدای سبحان، خود بر کتاب مقدس مسلمانان و معجزه جاوید پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ نهاده است. این نام 68 بار، عموماً با الف و لام و گاه بی‌آن و به شکل قرآناً (ده بار)، به عنوان نام خاص این کتاب آسمانی، در قرآن آمده است؛ از این تعداد، دو بار به معنای نماز و دو بار هم به صورت پیوسته، در معنای مصدری به کار رفته است: ‏«‏إِنَّ عَلَیْنَاجَمْعَهُ وَقُرْءانَهُ * فَإِذَا قَرَاْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْءانَهُ‏»‏.‏‎(2)‎‏ در تمام کاربردهای این واژه، مفهوم اسم و نه توصیف اراده شده است؛ به عکس سایر اسامی‌ ادعا شده برای قرآن که حتی اگر نامی از موصوف برده نشده باشد، از باب توصیف به کار رفته‌اند.‏‎(3)‎
قرآن، حاوی کلام الهی است که از رهگذر وحی، بر پیامبر فرود آمده و در قالب 114 سوره و 6236 آیه انعکاس یافته است. در کنار نزول یکپارچه و دفعی قرآن که از آیات استفاده و در روایات بدان تصریح شده است،‏‎(4)‎‏ این کتاب به رغم درخواست کافران ـ که می‌گفتند چرا قرآن یک‌جا نازل نمی‌شود ـ به صورت تدریجی و اصطلاحاً نجومی، طی 20 یا 23 سال، همزاد با رخدادها و حوادث صدر اسلام، اما ناظر به همه رخدادها و نیازهای بشری نازل گردید. آیات و سور قرآن، پس از نزول، با تأکید پیامبر و اهتمام مسلمانان نگاشته می‌شد و مسلمانان، افزون بر اهتمام به کتابت، به حفظ و فراگیری قرآن روی آورده، به زودی صدها و هزاران نفر، به حفظ و نشر آن پرداختند.‏‎(5)‎‏ با آغاز فتوحات مسلمانان و گسترش سرزمین‌های اسلامی، قرآن نخستین تحفه معنوی بود که برای تازه مسلمانان به هدیه برده می‌شد. شماری از صحابه و سپس تابعان، برای تعلیم آن، به این سرزمین‌ها پای نهادند و با رواج پدیده استنساخ، هزاران نسخه از قرآن، در اطراف و اکناف جهان پراکندند.
بدین ترتیب، قرآن به صورت مکتوب و متن دلنشین به حافظه سپرده شده، در سده‌های آغازین و سپس سده‌های میانی، توسط هزاران هزار مسلمان، دست به دست گشت، تا به دست ما رسید؛ از این رو قطعیت و قرآنیت متن مصحف کنونی، افزون بر پدیده اعجاز و هماوردطلبی، بر تواتر در عالی‌ترین سطح ممکن استوار است. گرچه درباره ترتیب سور قرآن و تا حدودی آیات آن، اختلافاتی وجود داشته، گروهی آن را دستاورد اجتهاد صحابه می‌دانند؛ اما قراین کلامی و تاریخیِ قابل اعتماد نشان می‌دهد که ترتیب مصحف کنونی وحیانی بوده و به رغم عدم انطباق با ترتیب نزول، با نظارت و امضای پیامبر ‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم) ‏‏انجام گرفته است.‏‎(6)‎
از سوی دیگر، گرچه پدیده‌هایی چون بداوت خط عربی، اختلاف لهجه‌ها و اجتهاد قرّا در سده‌های نخست، اختلاف نسبتاً فاحشی در نوع قرائت آیات پدید آورد و آن گاه که ابن مجاهد، در سده چهارم، بر اساس معیارهای خاص، قرآن‌ها را به هفت قرائت محدود کرد، شمار زیادی از صاحب‌نظران و حتی فقها، با عطف توجه به حدیث نبوی: ‏‏«أنزل القرآن علی سبعة أحرف»‏‎(7)‎‏ که سند و متن آن جای بحث و گفت‌وگوی زیادی دارد، گمان کردند که مقصود از هفت حرف، همان هفت قرائت مورد نظر ابن مجاهد است؛ در نتیجه به این قرائت‌های هفت‌گانه مشروعیت داده، حتی قرائت آن‌ها را در نماز جائز شمردند؛ اما در روایات اهل بیت ‏‏(علیهم السلام)‏‏، با استناد به اصل وحدت منشأ نزول، بر وحدت قرائت تأکید شده است؛ چنان که امام باقر ‏‏(علیه السلام) ‏‏فرمود: «إنّ القرآن واحد نزل من عند واحد ولکن الاختلاف یجیء من قبل الرواة»‏‏،‏‎(8)‎‏ و قرائت متداول مسلمانان که همان قرائت حفص به نقل از عاصم، از ابو عبدالرحمان سلمی‌ از امام علی‏‏ (علیه السلام)‏‏ از پیامبر‏‏ (صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ است، تأیید گردید. بنابراین ساختار قرآن نیز فاقد هر‌گونه پراکندگی است.‏‎(9)‎
از سوی دیگر، وجود هر گونه دخل و تصرف و تحریف در قرآن از سوی علمای فریقین انکار گردید.
بنابراین، قرآنیت قرآن و آسمانی بودن مصحف کنونی از نظر سور، آیات، کلمات، حروف، نوع قرائت و چینش، مورد تأکید عموم مسلمانان و اندیشه‌وران مسلمان است.

قرآن کتابی دارای ماهیت ماورائی

قرآن در ورای این معرفی ظاهری، حقیقت و ماهیّتی دیگر دارد که از دسترس ما دور بوده و سخن گفتن درباره آن نیز بس سخت و دشوار است. آنچه در معرفی حقیقت قرآن می‌دانیم، همان مقداری است که توسط خود قرآن و مخاطبان اصلی آن، یعنی پیامبر و اهل بیت‏‏ (علیهم السلام)‏‏ معرفی شده و تا اندازه‌ای ما را به شناخت حقیقت آن نزدیک می‌کند. پوشیده بودن حقیقت قرآن شواهدی دارد که به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:
برای مثال به رغم تلاش مضاعف قرآن پژوهان و مفسران، برای تحلیل چگونگی نزول یک جای قرآن در شب قدر که آیات نخست سوره دخان و سوره قدر بیانگر آن است، هنوز ابهامات زیادی در این باره وجود دارد.
آیا همان گونه که بزرگانی چون علامه طباطبایی معتقدند، قرآن در مرحله‌ای پیش از نزول، به صورت کنونی، دارای ماهیتی بحت و بسیط بوده است؟ اساساً مفهوم بحت بودن قرآن چیست؟‏‎(10)‎‏ مقصود از نزول قرآن به آسمان چهارم یا «بیت المعمور» بر اساس آن چه در روایات آمده است،‏‎(11)‎‏ یا نزول بر قلب پیامبر ‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ بر اساس دیدگاه کسانی چون فیض کاشانی،‏‎(12)‎‏ ابو عبدالله زنجانی‏‎(13) ‎‏ و علامه طباطبایی چیست؟
مراد از امّ الکتاب که قرآن در آن از جایگاه بلندی برخوردار است: ‏«‏وَإِنّهُ فِی اُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ‏» (14) ‏‏یا کتاب مکنون که قرآن در آن جای دارد: ‏«‏إِنّهُ لَقُرْءانٌ کَرِیمٌ * فِی کِتَاب مَّکْنُون‏» ‎(15)‎‏ چیست؟
از سوی دیگر، همان‌گونه که بسیاری صاحب‌نظران اذعان کرده‌اند، ماهیّت وحی ـ که خود نقش مهمی‌ در شناخت ماهیّت قرآن دارد ـ به ویژه در وحی مستقیم، ناشناخته است. شاید نام‌گذاری وحی، به شعور مرموز، از سوی علامه طباطبایی، ناشی از همین نکته باشد.‏‎(16)‎‏ ما چگونه می‌توانیم دریابیم که مثلاً سوره مبارکه انعام، یک جا و در حالی که هفتاد هزار فرشته آن را همراهی می‌کردند، بر پیامبر‏‏ (صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ فرود آمد.‏‎(17)
ویژگی‌هایی که از زبان قرآن، برای این کتاب بر شمرده شده، نیز نشانگر برخورداری قرآن از ماهیتی دیگر، غیر از ظاهر الفاظ و عبارات آن است. از نگاه قرآن، اگر این کتاب بر کوه فرود آید، آن را در هم می‌شکند و فرو می‌پاشد‏‎(18)‎‏ و اگر بر زمین عرضه شود، پاره پاره شدن آن را در پی دارد و اگر بر مردگان ارائه گردد، آنان را زنده خواهد کرد.‏‎(19)‎‏ آیا صفاتی همچون قول ثقیل بودن، شفا، عزیز بودن، حکمت، عظمت، کرامت، مجد، مبارک و نور بودن قرآن،‏‎(20)‎‏ با تحلیل آن، تنها به عنوان مصحفی فرود آمده از خدا سازگار است؟!
جاودانگی و جهانی بودن قرآن که با گذر جهانیان از هزاره دوم و گام نهادن در هزاره سوم میلادی، عینیت بیشتری یافته و پاسخ‌گویی این کتاب به بنیادی‌ترین پرسش‌ها در عرصه خداشناسی، هستی‌شناسی، انسان‌شناسی و …، و پیشگامی‌ هماره آن در مقایسه با کاروان دانش و تمدن، و فرو نپاشیدن هیچ یک از آموزه‌های آن، به رغم گذشت بیش از پانزده سده از نزول، که در یک کلمه، در ویژگی فرا زمانی و فرا مکانی قرآن تجلی یافته، همگی از وجود سرّی عظیم در این کتاب به ظاهر کوچک حکایت دارد؛ سرّی که تنها انتساب آن به خدا و کلام الله بودن قرآن، قادر به تحلیل آن است.‏‎(21)
به راستی گذر زمان که به طور طبیعی، به کهنگی کتاب و بطلان‌بخشی آموزه‌های آن می‌انجامد، چگونه نمی‌تواند گرد کهنگی یا ضعف و سستی بر این کتاب بیفشاند؟! بلکه به عکس، به اذعان روایات و بنابر آنچه برای همگان مشهود است، این کتاب، نه تنها کهنه نمی‌شود، بلکه روز به روز، بر تازگی و طراوت آن افزوده می‌گردد‏‎(22)‎‏ و طبق آنچه خود وعده داده، گذر زمان به آشکار شدن برخی اسرار و حقایق آن کمک‏‎ خواهد کرد.‏‎(23)‎
به راستی سرّ سیری‌ناپذیری صدها هزار اندیشه‌ور چیست که در طول این پانزده سده، همه یا بخش عمده‌ای از سرمایه عمر خود را در پای فهم، تبیین و کنکاش در معارف و آموزه‌های قرآن نثار کرده‌اند؟ آیا به استثنای قرآن، به کتابی در گستره هستی می‌توان برخورد که دوست و بیگانه، در سده‌های متمادی، هزاران کتاب درباره آن نگاشته باشند؟ راز این همه سرگشتگی و دلبری چیست؟! این همه شیدایی را چگونه می‌توان تفسیر کرد؟
آیا این امر، نشان از آن ندارد که قرآن جلوه‌ای از صفات علم، حکمت، علوّ، عظمت، کرامت، عزت و … خداست و همان گونه که شناخت ماهیت صفات و دستیابی به کنه آن‌ها، برای هیچ کس، حتی انبیا، اولیا و فرشتگان مقرب ناممکن است، راهیابی به کنه قرآن و شناخت ماهیت آن نیز، حریمی دست نایافتنی و رازی ناگشودنی است!‏‎(24)‎

ثمرات اعتقاد به برخورداری قرآن از حقیقت ماوارئی

از سوی دیگر، باید دانست که اعتراف به برخورداری قرآن از حقیقتی دیگر، راه را برای ارائه تفسیر روشن‌تر از چهار مسأله در زمینه شناخت قرآن هموار می‌سازد که عبارت است از:
1. بسیاری صاحب‌نظران، برای قرآن دو نزول قائل شده‌اند و مهم‌ترین استدلال آنان، کاربرد دو ساختار واژه نزول در قرآن، یعنی ساختار افعالی و تفعیلی است؛ به این معنا که قرآن در برخی موارد، از نزول با ساختار «انزل» یا «انزلنا» استفاده کرده و در مواردی نیز از ساختار «نزّل» یا «نزّلنا» بهره جسته است. از سوی دیگر، ادعا شده که ساختار «تفعیلی»، بر تدریج دلالت دارد؛ اما ساختار «افعالی» ناظر به نزول دفعی است.
گروهی نزول دفعی قرآن را به آسمان چهارم (بیت المعمور) تفسیر کرده،‏‎(25)‎‏ شماری نیز نزول دفعی آن را به قلب پیامبر ‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ دانسته‌اند.‏‎(26)‎‏ با صرف نظر از این اختلاف نظرها، پرسش این است که اگر قرآن مجموعه‌ای از الفاظ و عبارات عربی است که در بسیاری موارد، متأثر از پرسش‌های مخاطبان و مشکلات و مسائل جاری مسلمانان ـ که اصطلاحاً به آن‌ها اسباب النزول گفته می‌شود – شکل گرفته، و بالطبع با مفهوم تدریج، قابل تفسیر است، چگونه با پدیده نزول دفعی قابل جمع است؟
اینجاست که طرفداران نزول دفعی، از اصل گفته شده، یعنی برخورداری قرآن از حقیقتی دیگر کمک می‌گیرند و می‌گویند، آنچه دفعتاً نازل شده، حقیقت ماورائی قرآن است و از آن جا که آن حقیقت، فراتر از الفاظ و عبارت‌های جاری و اصطلاحاً بحت و بسیط است، پس مفهوم نزول دفعی درباره آن معنا پیدا می‌کند.
2. می‌دانیم که قرآن از رهگذر وحی مستقیم و با وساطت فرشته وحی (جبرئیل) بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ نازل شده است. نزول قرآن با وساطت جبرئیل ‏(علیه السلام)‏‏ تا‌ اندازه زیادی روشن و قابل فهم است؛ اما فهم نزول مستقیم قرآن از سوی خداوند بر قلب پیامبر‏‏ (صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ یا وحی مستقیم، بسیار دشوار و پیچیده است. از دشواری‌های چنین نزولی، الفاظ و عبارت‌های ظاهری قرآن است که بالطبع یا باید به صورت گفتار بر پیامبر ‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ فرود آید، یا به صورت نوشته و مکتوب؛ در حالی که در وحی مستقیم، ضرورتاً نه از مقوله گفتار استفاده شده است و نه از مقوله نوشته. برخی می‌گویند، این حقیقت قرآن است که بر قلب پیامبر اکرم ‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم)‏‏ نازل شده و آنگاه به صورت کنونی، بر زبان ایشان جاری گشته است.
می‌بینیم که در تبیین چگونگی وحی مستقیم نیز، از اصل حقیقت قرآن کمک گرفته می‌شود.
3. در قرآن و نیز در روایات، اوصاف و ویژگی‌هایی برای قرآن برشمرده شده که آن‌ها را نمی‌توان ناظر به همین الفاظ و عبارت‌های ظاهری آن دانست؛ برای مثال گفته می‌شود که قرآن نور،‏‎(27)‎‏ شفا،‏‎(28)‎‏ برکت،‏‎(29)‎‏ رحمت‏‎(30)‎‏ و… است یا آن که همواره تازه است و تازگی آن هرگز پایان نمی‌پذیرد، یا آن که موجب ملال و خستگی خواننده نمی‌شود.‏‎(31)
حال پرسش این است که چگونه کتابی با ویژگی‌های ظاهری و همسان با سایر کتاب‌ها، با این تفاوت که به خداوند منسوب است، دارای چنین ویژگی‌هایی است؟
آیا ظاهر آیه: ‏(‏الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ)‎(32)‎‏ که ترکیبی از دو کلمه رحمن و رحیم است، نور، شفا، برکت و رحمت است و از طراوت جاودانه برخوردار بوده، ملال نمی‌آورد، یا آن که روح و جانی دیگر، در این قالب ظاهری ساری و جاری است که چنین آثاری را پدید می‌آورد؟!
اعتقاد به حقیقت ماورائی برای قرآن، می‌تواند تا اندازه‌ای، تفسیری قابل قبول از این پرسـش ارائه دهد؛ زیرا طبق این نظریه ـ البته بر اساس دیدگاه شماری صاحب‌نظـران ‏قرآن، نه تنها در آغاز نزول، بلکه همواره از حقیقت ماورائی خود برخوردار است؛ بسان روح انسان که از آغاز آفرینش تا هماره حیات، با انسان همنشین است؛ هر چند به چشم نیاید.
4. در برخی روایات آمده است که قرآن در روز قیامت، با چهره‌ای زیبا حاضر می‌شود‏‎(33)‎‏ و نیز در برخی دیگر روایات، از شفاعت قرآن برای قاریان، حافظان، عالمان به آن،‏‎(34)‎‏ یا از شکایت قرآن از کسانی که به آن بی‌اعتنا بوده یا به تحریف (معنوی) آن پرداخته‌اند، سخن به میان آمده است.‏‎(35)
حال اگر همه حقیقت قرآن را در مجموعه‌ای از حروف و کلمات خلاصه کنیم، آیا می‌توان برای چنین روایاتی، تفسیری روشن و قابل قبول ارائه کرد؟!
افزون بر ثمرات پیش‌ گفته، اعتقاد به برخورداری قرآن از حقیقت ماورائی، نتایج دیگری نیز در پی دارد که عبارت است از:
الف. آنچه اینک در دسترس ما قرار گرفته، مرتبه‌ای ظاهری از آن حقیقت مکتوم است.
ب. فهم و تفسیر کامل قرآن به دلیل ضرورت مسانخت میان جهان شناخت مفسر و حقیقت متن، تنها از عهده اهل بیت ‏‏(علیهم السلام)‏‏ که خود دارای حقیقت و ستری مکتوم هستند، ساخته است.
ج. تفاسیر عرضه شده، تنها انعکاس‌دهنده بخشی از حقایق و آموزه‌های قرآن‌اند؛ ما دیدگاه امام خمینی ‏‏(رحمةالله علیه) ‏‏را درباره حقیقت ماورائی قرآن، بر اساس این سه نتیجه بررسی می‌کنیم.

1. قرآن کنونی نازله هفتم از حقیقت ماورائی قرآن

امام خمینی، بر اساس باورمندی به برخورداری قرآن از حقیقت ماورائی، معتقد است که آنچه اینک به عنوان قرآن در دسترس ما قرار گرفته، مرتبه نازله آن حقیقت، بلکه مرتبه نازله هفتم قرآن است. گفتار ایشان چنین است:
قرآن را نازلتاً و مُنزّلاً کسب کرد، در قلب مبارکش جلوه کرد و با نزول به مراتب هفتگانه، به زبان مبارکش جاری شد. قرآنی که الآن در دست ماست، نازله هفتم قرآن است.‏‎(36)‎
امام این مراتب هفتگانه را منطبق با عوالم هفتگانه‌ای می‌داند که قرآن از آن‌ها عبور کرده است:
خدای تبارک و تعالی، به واسطه‏ی سعه‏ی رحمت بر بندگان، این کتاب شریف را از مقام قرب و قدس خود نازل فرموده و به حسب تناسب عوالم تنزّل داده تا به این عالم ظلمانی و سجن طبیعت رسیده و به کسوه الفاظ و صورت حروف درآمده….‏‎(37)‎
نخستین مرتبه که همان حقیقت قرآن است «کلام نفسی» است؛ یعنی تبلور آن معانی بلند، در ذات حضرت احدیّت.
حقیقت قرآن شریف الهی قبل از تنزّل به منازل خلقیّه و تطوّر به اطوار فعلیّه، از شئون ذاتیّه و حقایق علمیّه در حضرت واحدیت است و آن حقیقت «کلام نفسی» است که مقارعه ذاتیّه در حضرات اسمائیّه است.‏‎(38)‎
می‌دانیم که در ماهیت «کلام نفسی»، میان معتزله و اشاعره اختلاف است، اشاعره منکر آن و معتزله مدافع آنند. طبق دیدگاه معتزله، هر معنایی، پیش از آن که در قالب الفاظ بر زبان جاری شود، البته این سبقت، سبقت ترتبّی است و لزوماً زمان‌بردار نیست، به همین دلیل، به آن «کلام نفسی» گفته شده است.
با این بیان، گرچه قرآن تا مرحله الفاظ، مراحل چندی را سپری کرده، و برای مرحله الفاظ نیز از ـ اعضای جسمانی، همچون لب و زبان بهره نگرفته است ـ با این حال می‌توان تحلیل عقلی وجود کلام نفسی را برای نخستین مرتبه از مراتب قرآن که همان حقیقت قرآن است، به تصویر کشید.
از بین مراتب نزول هفتگانه، نخستین و آخرین مرتبه در کلام امام‏‏ (رحمةالله علیه)‏‏ آمده است؛ نخستین مرتبه «کلام نفسی» و آخرین مرتبه نیز همین چنبره الفاظ و عبارات است.
امام از مرتبه نخست، به عنوان صفت ذات و از آخرین مرتبه آن، به عنوان صفت فعل الهی یاد کرده است:
این کتاب که در کسوه عبارات و الفاظ ظهور نموده و در مرتبه ذات به صورت تجلیّات ذاتیه، و در مرتبه فعل عین تجلی فعلی است، چنانچه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: ‏‏«إنّما کلامه فعله»‏‎(39)‎‏.‏‎(40)‎
ایشان با اعتقاد به برخورداری قرآن از حقیقت ماورائی، معتقد است که «قرآن سرّ است، سرّ سرّ است، سرّ مستسّر به سرّ است، سرّ مقنع به سرّ است».‏‎(41)‎

2. انحصار فهم و تفسیر جامع و کامل قرآن به اهل بیت ‏‏(علیهم السلام)

از لوازم اعتقاد به برخورداری قرآن از حقیقت ماورائی، انحصار فهم و تفسیر جامع قرآن به مخاطبان واقعی آن، یعنی اهل بیت ‏‏(علیهم السلام)‏‏ است که امام خمینی همواره بر آن پای فشرده است.
ایشان معتقدند، پیامبر اکرم و ائمه اطهار ‏‏(علیهم السلام)‏‏ مصادیق بارز انسان‌های کامل‌اند و به استناد حدیث ‏‏«إنّما یعرف القرآن من خوطب به»‏‏، مخاطبان واقعی قرآن هستند، و عالی‌ترین بهره‌مندی از قرآن، منحصر به ایشان است.‏‎(42)
امام خمینی (رحمةالله علیه)‏‏ درباره بی‌کرانگی قرآن و ناممکن بودن احاطه بشر به همه معارف آن چنین آورده است:
… نسخه تربیت انسان که قرآن است، غیر محدود است، نه محدود به عالم طبیعت و ماده است، نه محدود به عالم غیب است، نه محدود به عالم تجرد است؛ همه چیز است.‏‎(43)‎
‏‏در جای دیگر هم می‌فرماید:
… قرآن یک کتابی نیست که بتوانیم، ما یا کس دیگری، یک تفسیر جامعی، آن طور که ‏‎]‎‏سزاوار است بر آن‏‎ [‎‏بنویسد. علوم قرآن یک علوم دیگری است، ماورای آنچه ما می‌فهمیم.‏‎(44)
درباره‌ی ادعای سوم، مهم‌ترین مستند حضرت امام ‏‏(رحمةالله علیه)‏‏، روایت ‏‏«إنّما یعرف القرآن من خوطب به»‏‎(45)‎‏ است. امام بر این اعتقاد است:
… قرآن کریم، مرکز همه عرفان‌هاست، مبدأ همه معرفت‌هاست؛ لکن فهمش مشکل است، آن‌هایی فهمیدند که «من خوطب به» بودند…‏‎(46)
و نیز امام معتقد است:
این کتاب آسمانی ـ الهی که صورت عینی و کتبی جمیع اسما و صفات و آیات و بیّنات است و از مقامات غیبی آن دست ما کوتاه است و جز وجود اقدس جامع «من خوطب به»، از اسرار آن کسی آگاه نیست.‏‎(47)
در جای دیگر هم چنین آورده است:
… قرآن همه چیز دارد…. برای همه هم هست… ؛ لکن آن استفاده‌ای که باید بشود ‏‎]‎‏نمی‌شود‏‎[‎‏. آن استفاده را به حسب ‏‏إنّما یعرف القرآن من خوطب به‏‏، خود رسول الله می‌بَرد.‏‎(48)‎
امام خمینی (رحمةالله علیه)‏‏ بر همین اساس معتقدند که تفسیری که اهل بیت (علیهم السلام)‏‏ از آیاتی همچون ‏«‏هُوَ مَعَکُمْ‏»‏، ‏«‏اللهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَاْلأرْضِ‏»‏، ‏«‏اللهُ الصَّمَدُ‏» ارائه کرده‌اند، حاوی اسراری است که سایر تفاسیر از آن‌ها عاری است‏‎(49)‎‏ و از این‌که امامان اهل بیت ‏‏(علیهم السلام)‏‏، همچون حضرت امیر و امام رضا‏‏، در اثر دخالت‌ها و ممانعت‌های خلفا و نیز جهل مردم، نتوانستند این اسرار را برای ما بازگو کنند، بارها ابراز تأسف کرده‌اند.
چنان که از مجموع سخنان حضرت امام ‏‏(رحمةالله علیه)‏‏ استفاده می‌شود، مقصود ایشان از استناد به روایت ‏‏«إنّما یعرف القرآن من خوطب به»‏‏، معنایی نیست که اخباریان ـ بر اساس آنچه به ایشان نسبت داده شده برداشت کرده‌اند؛ زیرا طبق برداشت اخباریان، فهم و دریافت مفاهیم قرآن، در تمام سطوح، منوط به بیان پیامبر و اهل بیت ‏(علیهم السلام) ‏‏است؛ در حالی که امام‏‏ (رحمةالله علیه)‏‏ طبق این روایت، بر این باورند که فهم کامل‌ترین مرتبه قرآن به ایشان منحصر است.
این امر در روایات اهل بیت‏‏ (علیهم السلام)‏‏ نیز انعکاس یافته است، برای مثال ثقة الاسلام کلینی در کتاب ‏‏کافی‏‏، بابی را تحت این عنوان آورده است: ‏‏«باب أنّه لم یجمع القرآن کلّه إلا الأئمه‏‏ (علیهم السلام)‏‏ وإنّهم یعلمون علمه کلّه».‏‎(50)‎‏ ‏‏همچنین در بابی دیگر، با عنوان ‏‏«باب أنّ الراسخین فی العلم هم الأئمه ‏‏(علیهم السلام)‏‏».‏‎(51)‎‏ پیامبر و امامان‏‏ (علیهم السلام) ‏‏را راسخان در علم دانسته است. معنای این دست روایات، چنان که بسیاری بزرگان گفته‌اند، این نیست که فهم مدالیل آیات، برای غیر معصومان امکان ندارد، یا فهمشان فاقد حجیت است، بلکه به این معناست که فهم‌ها به تناسب ژرفای چند لایه‌ای قرآن، دارای مراتب است و معصومان ‏‏(علیهم السلام)‏‏ به عکس دیگران که از بخشی از این لایه‌ها بهره دارند، از تمام سطوح معنایی قرآن بهره‌مندند.

3. تفاسیر کنونی انعکاس دهنده بخشی از معارف قرآن

چنان که اشاره کردیم، یکی از نتایج عقیده به برخورداری قرآن از حقیقت ماورائی، آن است که آنچه در تفاسیر موجود انعکاس یافته، تنها بیانگر و سطحی محدود از معارف و آموزه‌های قرآن است، زیرا تفسیر به معنای راهیابی به مرادها و مدالیل حقیقی یک متن، بر اساس آن چیزی است که پدیدآورنده آن اراده کرده است.
وقتی قرار باشد، حقیقت یک متن، ماورائی و بسیار فراتر از ظاهر الفاظ و عبارت‌های آن باشد و از سوی دیگر، مفسران غیر معصوم، به دلیل برخورداری از طبیعت بشری، از دستیابی به آن حقیقت به دور باشند، چگونه می‌توان از آنان انتظار داشت که تفسیری جامع و کامل که منعکس‌کننده همه حقایق قرآن است، ارائه دهند؟!
امام خمینی پیوسته بر این نکته پای فشرده‌اند که انسان محدود، نمی‌تواند به حقیقت نامحدود احاطه یابد:
محدود نمی‌تواند، غیرمحدود را در حیطه بیاورد، مگر خودش هم غیر محدود ‏‎]‎‏بشود‏‎[‎‏.‏‎(52)
بر همین اساس، ایشان معتقدند، تفاسیری که تاکنون ارائه شده، در حدّ ترجمه این کتاب آسمانی متوقف مانده است:
مفسّرین در عین حالی که زحمت‌های زیاد کشیده‌اند؛ لکن دستشان از لطایف قرآن کوتاه است؛ نه از باب آن که آن‌ها تقصیری کرده‌اند، از باب این‌که عظمت قرآن بیشتر از این مسائل است.‏‎(53)
در جای دیگر چنین آورده‌اند:
قرآن که مخزن همه‌ی علوم است، نشد که آن‌ها‏‎(54)‎‏ تفسیر کنند و آن معارفی که در قرآن هست، آن‌ها بیان کنند برای ما، این‌ها از تأسّف‌هایی است که ما باید در گور ببریم. قرآن الآن در حجاب است؛ مستور است این قرآن …. این تفسیرهایی که بر قرآن نوشته شده است، از اول تا حالا، این‌ها تفسیر قرآن نیستند، این‌ها البته یک ترجمه‌هایی، یک بویی از قرآن، بعضی‌شان دارند، و الا تفسیر این نیست.‏‎(55)
اطلاق ترجمه به عموم تفاسیر، از سوی شخصیت جامعی چون امام خمینی (رحمةالله علیه)‏‏، جای درنگ و تأمل فراوان دارد و نشان می‌دهد که ایشان برای این کتاب آسمانی، حقیقتی بس فرازمند و فراتر از دسترس انسان‌ها قائل‌اند.
گفتار جامع ایشان در این زمینه و تأکید بر این نکته که تفاسیر ارائه شده، تنها بازگو کننده سطح و لایه‌ای محدود از معارف قرآن است، در گفتار ذیل منعکس شده است:
تفسیر قرآن یک مسأله‌ای نیست که امثال ما بتوانند، از عهده آن برآیند، بلکه علمای طراز اوّل هم که در طول تاریخ اسلام، چه از عامه و چه از خاصه، در ا‏ین بـاب کتاب‌هـای زیاد نوشته‌انـد ـ البته مساعی آن‌ها مشکور است – ‎‏لکن هر کدام روی آن تخصص و فنّی که داشته است، یک پرده‌ای از پرده‌های قرآن کریم را تفسیر کرده است، آن هم به طور کامل معلوم نیست بوده ‏‎]‎‏باشد‏‎[‎‏.
مثلاً عرفایی که در طول این چندین قرن آمده‌اند و تفسیر کرده‌اند، نظیر محیی الدین در بعضی از کتاب‌هایش، عبدالرزاق کاشانی در تأویلات، ملاسلطانعلی در تفسیر، این‌هایی که طریقه‌شان طریقه معارف بوده است، بعضی‌شان در آن فنی که داشته‌اند، خوب نوشته‌اند‏‏؛‏‏ لکن قرآن عبارت از آن نیست که آن‌ها نوشته‌اند. آن، بعضی از اوراق قرآن و پرده‌های قرآن است. یا مثلاً طنطاوی و امثال او، و همین‌طور قطب هم، به یک ترتیب دیگری تفسیر کرده‌اند که باز هم غیر تفسیر قرآن است به همه معانی؛ آن هم یک پرده‌ای است و بسیاری از مفسّرین که از این دو طایفه نبودند، تفاسیری دارند‏‏؛ ‏‏مثل مجمع البیان‏‏ ما که تفسیر خوبی است و جامع بین اقوال عامه و خاصّه است و سایر تفسیرهایی که نوشته شده است، این‌ها هم همین‌طور. قرآن یک کتابی نیست که بتوانیم ما یا کس دیگری یک تفسیر جامعی، آن طور که [‎‏سزاوار است بر آن‏‎[‎‏ بنویسد. علوم قرآن یک علوم دیگری است، ماورای آنچه ما می‌فهمیم. ما یک صورتی، یک پرده‌ای از پرده‌های کتاب خدا را می‌فهمیم و باقیش محتاج به تفسیر اهل عصمت است که معلّم به تعلیمات رسول الله بوده‌اند.‏‎(56)‎
همان‌گونه که به صراحت در گفتار حضرت امام آمده، مقصود ایشان، تضعیف یا تنقیص یا کوچک شمردن کوشش‌های طاقت‌فرسای مفسران قرآن نبوده است. حقیقت ماورائی قرآن، آن را بسان قله‌ای بس رفیع و فرازمند ساخته که دست انسان‌ها از آن کوتاه مانده است.
بنابراین، عظمت و بلندی معارف و آموزه‌های قرآن است که اجازه نمی‌دهد، ‌اندیشه‌های محدود بشری به سادگی به آن دست یابد.

پی‌نوشت‌ها:

1- برای تفصیل بیشتر ر.ک: البرهان فی علوم القرآن، ج 1، ص 343 ـ 353؛ الاتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص 178 ـ 185؛ مناهل العرفان فی علوم القرآن، ج 1، ص 16 ـ 24؛ تاریخ قرآن (رامیار)، ص 12 ـ 32؛ علوم  قرآنی، ص 106 ـ 109؛ پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، ص 23 ـ 27.
2- قیامت (75): 17 ـ 18.
3- برای قرآن تا نود اسم برده شده که به اذعان عموم صاحب نظران وصف قرآنند، نه اسم آن، اما عموماً وجود چهار نام را برای قرآن پذیرفته‏اند که عبارت است از: قرآن، فرقان، کتاب و ذکر. اما نگارنده معتقد است که قرآن، تنها نام این کتاب است. شاهد مدعا آن که قرآن در همه موارد، به عنوان موصوف به کار رفته و هیچ گاه به صورت وصفی نیامده است و سه نام دیگر، گرچه گاه بدون ذکر موصوف آمده‏اند؛ اما نوع کارکرد آن‏ها نشان می‏دهد که اشاره به کتاب حاضر یا موصوف محذوف مدّ نظر بوده است.
4- الاعتقادات، ص 82؛ بحارالانوار، ج 9، ص 236؛ ج 18، ص 250؛ تفسیر الصافی، ج 4، ص 403.
5- برای تفصیل بیشتر در این باره ر.ک: مناهل العرفان فی علوم القرآن، ج 1، ص 240 ـ 246؛ تاریخ قرآن، ص  211 ـ 296؛ پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، ص 201 ـ 234.
6- برای آگاهی بیشتر ر.ک: التمهید فی علوم القرآن، ج1، ص 271 ـ 287؛ البیان فی تفسیر القرآن، ص 247 ـ  259؛ پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، ص 218 ـ 234؛ مناهل العرفان فی علوم القرآن، ج1، ص 338 ـ 361.
7- صحیح بخاری، ج3، ص 90؛ ج 6، ص 100؛ صحیح مسلم، ج 2، ص 202 ـ 204.
8- کافی، ج 2، ص 630، ح 12؛ وسائل الشیعه، ج 4، ص 822. «قرآن واحد و از سوی خدای واحد فرود آمده است و اختلاف از جانب راویان پدید آمده است».
9- برای آگاهی بیشتر از دیدگاه صاحب نظران شیعه و اهل سنّت در این زمینه ر.ک: مناهل العرفان، ج 1، ص 140  ـ 194 و 410 ـ 473؛ التمهید فی علوم القرآن، ج 2، ص 42 ـ 98؛ البیان فی تفسیر القرآن، ص 123 ـ 191؛  نزول قرآن و رؤیای هفت حرف.
10- ر.ک: المیزان، ج 2، ص 15 ـ 16.
11- بحارالانوار، ج 18، ص 250؛ تفسیر الصافی، ج 4، ص 403.
12- تفسیر الصافی، ج 1، ص 42.
13- تاریخ القرآن، ص 10.
14- زخرف (43): 4.
15- واقعه (56): 77 ـ 78.
16- ر.ک: وحی یا شعور مرموز، ص104؛ وحی و نبوت در قرآن، ص 78 ـ 82.
17- مجمع البیان، ج2، ص 421.
18- حشر (59): 21.
19- رعد (13): 1.
20- برای آگاهی بیشتر درباره صفات قرآن ر.ک: قرآن شناسی، ص 24 ـ 36.
21- آیت الله خویی معتقد است کلام الله بودن قرآن بالاترین فخر و بیانگر منزلت آن است. البیان فی التفسیر القرآن،  ص 17.
22- الإمام رضا عن أبیه (علیه السلام): إنّ رجلاً سأل أبا عبدالله (علیه السلام) و ما بال القرآن لا یزداد علی النشر و الدرس الا غضاضه؟  فقال: إنّ الله تعالی لم یجعله لزمان دون زمان، و لناس دون ناس، فهو فی کلّ زمان جدید و عند کلّ قوم غض الی یوم القیامة. مردی از امام صادق (علیه السلام) پرسید سرّ قرآن چیست که با انتشار و گفتگو پیرامون آن جز برتازگی آن افزوده نمی‏شود؟ امام فرمود: خداوند متعال قرآن را برای زمان یا مردمی خاصّ قرار نداده است، از این رو قرآن در هر زمان تازه و برای همه مردم تا روز قیامت تر و تازه است.
23- (سَنُرِیهِمْ ءَایَاتِنَا فِی الاْفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ)؛ فصلت (41): 53 .
24- حضرت امیر (علیه السلام) قرآن را تجلی‏گر صفات خداوند دانسته است: «فتجلّی لهم ـ سبحانه ـ فی کتابه من غیر أن یکونوا رأوه». نهج البلاغه، خطبه 147، و نیز امام صادق (علیه السلام) در این باره فرمود: «لقد تجلّی الله لخلقه فی کلامه، ولکنّهم لایبصرون». بحارالانوار، ج 89، ص 107.
25- علامه مجلسی و فخر رازی بر این رأی‏اند. ر.ک: بحارالانوار، ج 18، ص 253؛ مفاتیح الغیب، ج 5، ص 85.
26- فیض کاشانی، ابو عبدالله زنجانی و علامه طباطبایی مدافع این دیدگاهند. ر.ک: تفسیر الصافی، ج1، ص 242؛  تاریخ القرآن، ص 38؛ المیزان، ج 2، ص 15.
27- اعراف (7): 157؛ تغابن (64): 8.
28- اسراء (17): 82.
29- انعام (6): 92 و 155.
30- انعام (6): 157؛ یونس (10): 57.
31- برای آگاهی بیشتر از این دست روایات ر.ک: الحیاة، ج 2، ص 67 ـ 184، باب ششم.
32- فاتحه (1): 3.
33- بحارالانوار، ج 98، ص 188.
34- همان، ج 67، ص 233؛ برای توضیح مفهوم شافع و مشفّع بودن قرآن. ر.ک: المجازات النبویه، ص 1307.
35- کافی، ج 2، ص 612؛ وسائل الشیعه، ج 5، ص 202.
36- صحیفه امام، ج 17، ص 431.
37- آداب الصلوة، ص 184.
38- همان، ص 181.
39- نهج البلاغه، خطبه 228.
40- آداب الصلوة، ص 323 ـ 324.
41- تفسیر سوره حمد، ص 165.
42- ر.ک: تفسیر سوره حمد، ص 140 ـ 141.
43- صحیفه امام، ج12، ص 422.
44- تفسیر سوره حمد، ص 95.
45- الکافی، ج 8، ص 312، ح 485؛ بحارالانوار، ج 46، ص 349.
46- صحیفه امام، ج 19، ص 438.
47- همان، ج 20، ص 92.
48- تفسیر سوره حمد، ص 138 ـ 139.
49- ر.ک: صحیفه امام، ج 18، ص 262 و 119.
50- الکافی، ج 1، ص 228.
51- همان، ص 213.
52- صحیفه امام، ج 12، ص 420.
53- همان، ج 17، ص 432.
54- اهل بیت (علیهم السلام).
55- صحیفه امام، ج 19، ص 7 ـ 8.
56- تفسیر سوره حمد، ص 93 ـ 95.

کتاب‌نامه:
1. آداب الصلوة‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1370.‏
2. الإتقان فی علوم القرآن‏‏، جلال الدین سیوطی، ذوی القربی، 1380.‏
3. الاعتقادات‏‏، شیخ صدوق، دار المفید، 1414ق.‏
4. بحار الأنوار‏‏، محمدباقر مجلسی، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1403ق.‏
5. البرهان فی علوم القرآن‏‏، محمد بن عبدالله زرکشی، دارالفکر، بیروت، 1411ق.‏
6. البیان فی تفسیر القرآن‏‏، سید ابوالقاسم خوئی، دار الثقلین، 1377.‏
7. پژوهشی در تاریخ قرآن‏‏، سید محمدباقر حجتی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1382.‏
8. تاریخ قرآن‏‏، محمود رامیار، مؤسسه انتشارات امیر کبیر، تهران، 1380.‏
9. تفسیر الصافی‏‏، ملامحسن فیض کاشانی، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت،‏‎ ‎‏1402 ق.‏
10. تفسیر سوره حمد‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1375.‏
11. تفسیر کبیر مفاتیح الغیب‏‏، محمد بن عمر فخر رازی، اساطیر، تهران، 1379.‏
12. التمهید فی علوم القرآن‏‏، محمد‌هادی معرفت، دفتر نشر اسلامی، قم، 1374.‏
13. الحیاة‏‏، محمد‌رضا حکیمی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1374.‏
14. صحیح البخاری‏‏، محمد بن اسماعیل البخاری، دار‌الفکر، بیروت، 1401 ق.‏
15. صحیح مسلم‏‏، مسلم بن الحجاج النیسابوری، دارالفکر، بیروت.
16. صحیفه امام‏‏، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1379.‏
17. علوم قرآنی‏‏، محمد‌هادی معرفت، انتشارات سمت، تهران، 1379.‏
18. الکافی‏‏، محمد بن یعقوب کلینی، دارالکتب الإسلامیه، 1388 ق.‏
19. المجازات النبویه‏‏، محمد بن حسین شریف الرضی، دار الحدیث، 1380.‏
20. مجمع البیان فی تفسیر القرآن‏‏، فضل بن الحسن الطبرسی، دار مکتبة الحیاة، بیروت.‏
21. مناهل العرفان فی علوم القرآن‏‏، محمد عبدالعظیم زرقانی، دار احیاء الکتب العربیة، قاهره.‏
22. المیزان فی تفسیر القرآن‏‏، سید محمد‌حسین طباطبائی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1379.‏
23. نزول قرآن رؤیای هفت حرف‏‏، سید رضا مؤدب، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی‌، قم، 1378.‏
24. نهج البلاغه‏‏، سید رضی، تعلیق دکتر صبحی صالح، مؤسسة دارالهجرة، قم، 1407 ق.‏
25. وحی و نبوت در قرآن‏‏، عبدالله جوادی آملی، مؤسسه اسراء، قم، 1381.‏
26. وسائل الشیعه‏‏، محمد بن الحسن الحر العاملی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت.‏

منبع مقاله:
مجموعه مقالات همایش اندیشه‌های قرآنی امام خمینی(س)، جلد اول.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد