خانه » همه » مذهبی » ماه رمضان در تهرانِ عهد قاجار

ماه رمضان در تهرانِ عهد قاجار

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - ماه رمضان در تهرانِ عهد قاجار
صبح‌ها در حدود دو به ظهر مانده به مکتب می‌رفتیم. تا این وقت، روزه‌دارها و ازجمله آخوند خواب بودند. نزدیک ظهر برای ناهار خوردن ما مکتب‌خانه تعطیل می‌شد و سه ساعت بعد از ظهر هم تا پنج کِر و کِری می‌کرد از این ساعت تا فردا صبح آزاد بودیم. در مکتب‌خانه، درس حسابی خوانده نمی‌شد. در عوضِ درس، آخوند مسأله‌های فقهی خیلی ابتدایی از نماز و روزه و غیره می‌گفت. وقتی قدری بزرگ‌تر شده بودیم  تجوید قرآن هم ضمیمه می‌شد. 

ماه رمضان، ماه قرآن‌خوانی است. بعضی بودند که هر روز یک قرآن تمام می‌خواندند. این‌ها اکثراً اشخاصی بودند که قرآن استیجاری می‌خواندند و در مقابل هر قرآنِ تمام، منتهی دو قِران گرفته نیابتاً قرآن می‌خواندند.  بعضی از اهل خیر، قبل از ماه چندین جلد قرآن خریده، به این و آن می‌دادند و بیشتر زن‌ها و مردمان پولدار بی‌سواد به این خیر اقدام می‌کردند تا حالا که خود از خواندن قرآن محروم‌اند، وسیلۀ قرائت برای سایرین را تدارک کرده باشند. کمتر کسی بود که سواد داشته باشد و ماه رمضان یک قرآنِ تمام ختم نکند. حتی در میان عوام معروف بود که هرکه قرآنی در ماه رمضان شروع کند و نیمه‌تمام گذارد، مقروض خواهد شد. 

مسجدها عموماً پر می‌شد. مردم از هر طبقه و هر صنف، نماز ظهر و عصر را به‌جماعت می‌خواندند. بعد از نماز، امام مسجد اگر اهل فضل بود، خود به منبر می‌رفت و مردم را موعظه می‌کرد. چنانچه به‌اصطلاح دستِ منبر نداشت، واعظ دیگری از واعظ‌‌های شهر دعوت شده بود که بعد از نماز برای مردم موعظه کند. بعضی از مقدسین هم بودند که قبل از افطار به مسجد رفته، نماز مغرب و عشا را هم به‌جماعت می‌خواندند و بعضی که خیلی مقدس بودند، صبح‌ها هم همین کار را می‌کردند. ولی صبح و بعد از مغرب و عشا دیگر بعد از نماز، موعظه در کار نبود؛ زیرا احتیاج به خواب و خوراک، محلی برای شنیدن وعظ باقی نمی‌گذاشت و مؤمن به عجله خود را به خانه می‌رساند که سر سفرۀ دراز، پهن و یا در رخت‌خوابِ پهن، دراز شود.

شب‌های ماه رمضان را، بخصوص در تابستان، مردم تا صبح بیدار می‌ماندند و این کار در تمام طبقات مرسوم بود. بعضی مشغول عبادت و خواندن دعا و قرآن می‌شدند. زمره‌ای هم، شب‌ها بیدار می‌ماندند که صبح‌ها لامحاله تا نزدیک ظهر بتوانند بخوابند و اثر روزه در آن‌ها کمتر باشد. بالاخره دستۀ سومی هم بودند که شب را به قمار صبح می‌کردند و می‌گفتند اگر به این سرگرمی مشغول نشوند ناچارند بخوابند و روز، دیگر خواب نمی‌روند و روزه برای آن‌ها مشکل خواهد شد. این دسته بیشتر اعیان‌زاده‌ها بودند ولی روزه را در هر حال می‌گرفتند و اگر اشخاصی بودند که می‌خواستند طفره بروند، چون حتی در خانۀ خود هم جایی نداشتند که روزه‌خواری کنند، ناچار بودند هم‌رنگ جماعت باشند.

ناخوش‌ها که شرعاً باید روزۀ خود را بخورند، در بیرون خانه همرنگ جماعت بودند. اگر کسی پیدا می‌شد که بخواهد خود را ناخوش قلمداد کرده و بدینوسیله روزه‌خوری کند طبیبی که تصدیق مرض بدهد ولو شفاهی و برای متقاعد کردن اهل خانه هم باشد، گیر نمی‌آورد. اطبّای آن دوره حتی اطبّای یهودی ولو برای روزه‌خوری هم احترام تصدیق خود را داشتند و تصدیق دروغ نمی‌دادند.
در این ماه مردم اطعام زیاد می‌کردند. آنها که توانائی این قبیل اطعام‎ها را نداشتند، خرما می‌خریدند و به مسجد می‌رفتند و به مؤمنین می‌دادند. مُحال بود وقت افطار صدای فقیری از کوچه بلند شود و چندین نفر داوطلب برای غذا دادن به او از خانه‎‌ها بیرون نیایند.

در این ماه کارها تقریباً تعطیل می‌شد و مردم به عبادت مشغول می‌شدند. اگر کسی طلبی از کسی داشت تا احتیاج مبرم محرّک او نمی‌شد، سروقت بدهکار خود نمی‌رفت. عروسی کمتر اتفاق می‌افتاد، ادارات دولتی باز بود ولی کسی رجوعی نمی‌کرد. اگر کسی از دولت طلبی داشت در این ماه به مطالبه نمی‌رفت و  محصّلین دیوانی هم دنبال مطالبۀ  بدهکاری افراد نمی‌رفتند. حتّی در خانه‌ها هم جز کارهای ناگزیر زندگانی کار دیگری از نوکر و خدمتکار توقّع نمی‌کردند. اگر بنایی نیمه‌تمام بود صاحب کار به عمله و بنّاها مزد تمام می‌داد ولی بیشتر از نصف روز تقاضای کار نمی‌کرد خلاصه اینکه ماه عبادت بود و در همه چیز مردم  از همدیگر رعایت می‌کردند.

منبع: شرح زندگانی من، عبدالله مستوفی، تهران، انتشارات زوّار، ۱۳۴۳، ص: ۳۲۷ ـ ۳۳۲    

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد