خانه » همه » مذهبی » ما هیچ رسولی میان هیچ قومی نفرستادیم مگر احکام الهی را به زبان همان قوم برایشان بیان کند. (سوره ابراهیم، آیه ۴)ما چنین قرآن فصیح عربی را به تو وحی کردیم تا مردم شهر مکه را و هر که در اطراف اوست از روز قیامت بترسانی. (سوره شوری، آیه ۷)برای هر امتی رسولی است پس هر گاه رسول آنها آمد بین آنها به عدالت حکم خواهد کرد و به کسی ستمی نمی شود. (سوره یونس، آیه ۴۷)ملاحظه می کنید مشخص نیست محمد(ص) پیامبری جهانی است و یا فقط برای راهنمائی امت عرب آمده است.حال سؤال من این است وقتی خود خدا گفته پیامبری به زبان خود شما آمده و پس از او دیگر به شما ستمی نخواهد شد، اعراب با چه مجوزی به ایران حمله کرده تا ما را هم به عبادت خدا به زبان عربی مجبور کنند؟

ما هیچ رسولی میان هیچ قومی نفرستادیم مگر احکام الهی را به زبان همان قوم برایشان بیان کند. (سوره ابراهیم، آیه ۴)ما چنین قرآن فصیح عربی را به تو وحی کردیم تا مردم شهر مکه را و هر که در اطراف اوست از روز قیامت بترسانی. (سوره شوری، آیه ۷)برای هر امتی رسولی است پس هر گاه رسول آنها آمد بین آنها به عدالت حکم خواهد کرد و به کسی ستمی نمی شود. (سوره یونس، آیه ۴۷)ملاحظه می کنید مشخص نیست محمد(ص) پیامبری جهانی است و یا فقط برای راهنمائی امت عرب آمده است.حال سؤال من این است وقتی خود خدا گفته پیامبری به زبان خود شما آمده و پس از او دیگر به شما ستمی نخواهد شد، اعراب با چه مجوزی به ایران حمله کرده تا ما را هم به عبادت خدا به زبان عربی مجبور کنند؟

درباره پرسش دقیق ، درنگ در سیر مطالب ذیل، می تواند به نوعی پاسخ شما را ارائه دهد:
1. اسلام، دین خاتم است، خداوند متعال مى فرماید: «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ؛ ما تو را جز براى رحمت جهانیان نفرستادیم »(1) و «ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول اللَّه و خاتم النبیین؛ محمّد(ص) پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست؛ ولى رسول خدا و ختم کننده و آخرین پیامبران است؛ و خداوند به همه چیز آگاه است!»(2). در روایتى نیز آمده است: «خداوند قرآن را براى زمان خاص و مردم خاصى نفرستاد. پس قرآن تا روز قیامت در هر زمانى جدید و براى هر قومى تازه است».(3)
2. خاتم بودن اسلام لوازمى دارد؛ جاودانگى و همگانى بودن از جمله لوازم آن است ؛ طبق ادله بایستگى بعثت، بشر همواره نیازمند هدایت الهى است و انسان در هیچ دوره اى، نباید محروم از هدایت الهى (دین) باشد. اگر دین الهى ختم شود و آن دین، مخصوص زمان و یا مکان و یا حتی قوم خاصی باشد؛ باعث محرومیت انسان ها و نسل هاى دیگر، از دین مى گردد و با فلسفه بعثت، منافات دارد. پس دینى مى تواند دعوى خاتمیت داشته باشد که همگانى و جاودانه باشد. (4)
3. لازمه جاودانگی و همگانی بودن ، آن است که در هر دوره اى و با هر زمانه و زمینه اى، بتواند رسالت خود را در هدایت انسان ها انجام دهد و در تأمین نیازهاى بشر – که او را محتاج به دین کرده است – کارآمد و پاسخگو باشد. از آنجا که زندگى انسان، همواره دستخوش تغییر و تحوّل است، باید درون مایه ها و ساز و کار مناسبى در دین خاتم موجود باشد که بتواند در شرایط مختلف، قابل اجرا بوده و اهداف اصیل خود را تأمین کند. این ساز و کار، رمز جاودانگى و توانایى آن در هدایت بشر در هرزمان و مکان است.
جرج برنارد شاو در مقدمه کتاب (Mohammad The Apostle of Allah) مى نویسد:
«من همیشه نسبت به دین محمدصلى الله علیه وآله وسلم، به واسطه خاصیت زنده بودن شگفت آورش، نهایت احترام را داشته ام. به نظر من، اسلام تنها مذهبى است که استعداد توافق و تسلط بر حالات گوناگون و صور متغیر زندگى و مواجهه با قرون مختلف را دارد. من چنین پیش بینى مى کنم و از هم اکنون هم آثار آن پدیدار شده است که ایمان محمدصلى الله علیه وآله وسلم مورد قبول اروپاى فردا خواهد بود».
دکتر واگلر – استاد تاریخ تمدن اسلامى در دانشگاه ناپولى ایتالیا – ضمن بیان امتیازات اسلام، درباره عنصر انطباق پذیرى قوانین آن با شرایط هر عصر مى نویسد:
«…تعجب ما از دینى افزوده مى شود که مبادى اساسى اخلاق را بر پایه انتظام و وجوب پایه ریزى مى کند و واجبات انسان را نسبت به خویشتن و دیگران، در قالب قوانین دقیقى مى ریزد که تحوّل و تطور را پذیرنده است و با عالى ترین ترقّیات فکرى متناسب مى باشد».(5)
4. اینکه قرآن براى فهم مردمى بدوى و عرب زبان نازل شده، سخنى نادرست است؛ زیرا قرآن «در میان مردمى بدوى و عرب زبان» نازل شده و فرق است میان اینکه چیزى در میان قومى خاص ظهور یابد، با اینکه «مخصوص آنها پدید آمده باشد»! قرآن هیچ گاه مخاطب خود را، اعراب یا قوم دیگرى قرار نداده و همواره به «ناس»، (جمیع مردم) و یا مؤمنان خطاب کرده است. از نظر فهم پذیرى نیز آیات قرآن چند دسته است:
الف. بعضى از آیات قرآن، براى اعراب آن زمان فهم پذیر بود و در عین بساطت و سادگى بیان، داراى چنان استوارى علمى و منطقى است که براى دانشمندان برجسته امروزى نیز جالب توجه و درخور دقّت است.
ب. برخى از آیات – چه در زمان نزول و چه در عصر حاضر – جز با تعمق و ژرف کاوى هاى دقیق و روش مند عالمانه قابل درک نیست.
ج. بسیارى از حقایق علمى و فلسفى و مباحث اجتماعى قرآن، تنها در پرتو دانش کنونى یا آینده بشریت قابل درک است.(6)
د. بسیارى از آیات قرآن نیز تا حد زیادى فراتر از عقول و فهم عادى بشر بوده و تنها در سایه پرتوافشانى هاى پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله و ائمه اطهارعلیهم السلام فهم پذیر است. تفاسیر مأثور از آنان، گنجینه هاى ارزشمندى است که حقیقت هاى والاى قرآن را به نیکوترین وجهى در اختیار بشریت قرار مى دهد. این نکته چیزى نیست که تنها شیعه بدان معترف باشد؛ بلکه اهل سنت نیز در بسیارى از تفاسیر خود، به احادیث تمسّک مى جویند.
5. زبان عربی نه زبان یک قوم، بلکه به مثابه زبان دین برای ما حائز اهمیت است و انس و آشنایی با آن سبب پیوند مستقیم با کلام خدا و سنت گفتاری پیامبر (ص) و ائمه هدی (ع) می شود. غنای زبان عربی از جهت واژگان، مفاهیم وساختار معنایی، به ویژه درحوزه معارف دینی، با دیگر زبان‌ها قیاس پذیر نیست. از منظر جامعه شناختی ، زبان یکی از مهمترین نمادها است. نمادها رکن بنیادین زندگی اجتماعی انسان اند. بدون نمادها و یا فرهنگ، انسان ها ناشناخته و سردرگم خواهند بود و جهان، آن گونه که ما آن را می شناسیم، از هم خواهد گسست. از طرف دیگر زبان نقش اساسی در فرهنگ پذیری و پایایی فرهنگی ایفا می کند. زبان برجسته ترین عنصر فرهنگی و عامل انتقال فرهنگ و حفظ هویت تاریخی و فرهنگی یک ملت است.
بنابراین یکی از حکمت های مهم عربی بودن زبان دین (درنماز و قرآن ) این است که از طریق آن فرآیند فرهنگ پذیری و انتقال، پویایی و استمرار فرهنگ دینی در طول قرون و در میان نسل های پی درپی به خوبی انجام پذیرد. این ارتباط پیوسته و دائمی و دارا بودن زبان مشترک دینی به پایایی فرهنگ دینی مدد می رساند و جوامع اسلامی را در حد بالایی دربرابر تهاجمات فرهنگی بیگانه مصون می سازد. همچنین این خصوصیت زبان را که یکی از محورهای اشتراک و وحدت انسان ها است نیز نباید از نظر دور داشت .
6. و اما اسلام و ایران؛ اسلام براى ایران و ایرانى در حکم غذاى مطبوعى بوده که به حلق گرسنه اى فرو رود ، یا آب گوارایى که به کام تشنه اى ریخته شود . طبیعت ایرانى مخصوصا با شرایط زمانى ، مکانى و اجتماعى ایران قبل از اسلام ، این خوراک مطبوع را به خود جذب کرده است و از آن نیرو و حیات گرفته است . و نیرو و حیات خود را صرف خدمت به آن کرده است. عکس العمل ایرانیان در برابر اسلام فوق العاده نجیبانه سپاسگزارانه بوده و از یک نوع توافق طبیعى میان روح اسلامى و کالبد ایرانى حکایت مى کند.(7)
ایران و غیر ایران در جاهلیت عمیقى فرو رفته بود ، افکار و عقاید به پستى گراییده بود ، حکومتها فاسد گشته بود ، نظامات اجتماعى فاسد ، ستم فراوان ، توده ها ناراضى ، و جهان نیازمند به یک تحول و نوسازى بود ، اسلام آمد و معیارها را دگرگون ساخت ، بندها را پاره کرد و روحى تازه به پیکر نیمه جان ملتها و از آن جمله ملت ایران دمید؛
استاد دکتر معین مى گوید :
«اسلام … آیینى نو ، داراى محاسن و اصول و قوانین منظم آورد ، و انتشار اسلام در ایران روح تازه و ایمان قوى تر دمید که دو مایه مطلوب نیز بر اثر آن به این دیار آمد : یکى زبان بسیار غنى و پر مایه و وسیع یعنى عربى بود . . . این زبان وقتى که به ایران آمد و به تدریج با زبان لطیف و نغز و دلکش آریایى و تمدن ایرانى ممزوج و ترکیب شد و جوش کامل خورد و بوسیله سخنوران بزرگ ایرانى قرون چهارم و پنجم و ششم و چند نفر بعد از آن سکه فصاحت کم نظیر خورد ، براى ما زبانى به وجود آورد که لایق بیان همه مطالب گردید و نماینده درخشان آن سعدى و حافظ و ناصر خسرو و امثال آن هستند . . .
دیگرى علوم و معارف و تمدن بسیار عالى پرمایه اى بود که به وسیله ترجمه هاى کتب یونانى و سریانى و هندى به زبان عربى در مشرق اسلامى و قلمرو خلافت شرقیه از اواسط قرن دوم تا اواخر قرن سوم بین مسلمین آشنا به زبان عربى و بالخصوص ایرانیان انتشار یافت . . . از اقیانوس بیکران علوم و فنون و آداب حکمت یونانى نسبتا کم کتابى که در قرن دوم موجود بود ماند که مسلمین ترجمه نکردند . . . بر اثر آن ترجمه هاى عربى از یونانى ، علم و حکمت و همه فنون چنان در ممالک اسلامى و مخصوصا در ایران رواج یافت که هزاران عالم نامدار مانند ابن سینا و فارابى و بیرونى و محمد بن زکریاى رازى و غیر هم باده هزاران تألیف مهم ( البته 99 درصد به عربى ) به ظهور آمدند و تمدن بسیار درخشان اسلامى قرون 2 تا 7 اسلام که شاید پس از یونان و روم بزرگترین و عالیترین تمدن دنیا باشد، به وجود آمد(8)».
7) درنگ در خدمات اسلام به ایران ، پاسخگوی فراز پایانی پرسش شماست:
استاد علامه مرتضی مطهری ، در پاسخ به این پرسش که «اسلام به ایران چه داد؟»، مى توان به نمونه هاى ذیل، که نشان وامدارى ایرانیان نسبت به تمدن اسلامى است، اشاره کرد:
الف. اسلام، تشتت افکار و عقائد مذهبى را از ایران گرفت بود و به جاى آن وحدت عقیده بر قرار گردید .
ب. اسلام جلو نفوذ و توسعه مسیحیت را در ایران و در مشرق زمین به طور عموم گرفت.
ج. اسلام حصار مذهبى و حصار سیاسى که گردا گرد ایران کشیده شده بود و نمى گذاشت ایرانى استعداد خویش را در میان ملتهاى دیگر بروز دهد و این ملت از محصول اندیشه سایر ملل مجاور یا دور دست استفاده کند ، درهم شکست . از این دروازه هاى باز دو نتیجه براى ایرانیان حاصل شد : یکى اینکه توانستند هوش و لیاقت و استعداد خویش را به دیگران عملا ثابت کنند به طورى که دیگران آنها را به پیشوایى و مقتدایى بپذیرند . دیگر اینکه با آشنا شدن به فرهنگها و تمدنهاى دیگر توانستند سهم عظیمى در تکمیل و توسعه یک تمدن عظیم جهانى به خود اختصاص دهند.
د. اسلام، مانع تحصیلى را از سر راه توده مردم ایران برداشت.
ه. اسلام ، ایرانى را هم به خودش شناساند و هم به جهان. رژیم موبدى استعداد کش پیش از اسلام، سبب شده بود که برخى خارجیان اشتباه کرده، اساسا استعداد ایرانیان را تحقیر کنند .
و. اسلام، جهان بینى ایرانى را دگرگون ساخت ، خرافات ثنوى را با همه بدبینى هاى ناشى از آن، از دماغ ایرانى بیرون ریخت.
ز. اسلام توحید و خدا را به ایرانیان ارمغان آورد. خدمت اسلام به ایران از این لحاظ بیش از خدمت این دین به عربستان است . زیرا جاهلیت عرب تنها دچار شرک در عبادت بود . اما جاهلیت ایران علاوه بر این ، گرفتار شرک در خالقیت بود.
ح. اسلام اصل توحید را پایه اصلى قرار داد که علاوه بر اینکه مبناى فلسفى دارد ، خود محرک فکر و اندیشه است.
ط. اسلام، عباداتى در نهایت معقولیت و در اوج معنویت و در کمال لطافت اندیشه برقرار کرد.
ی. اسلام اجتماع طبقاتى آنروز را که بر دو رکن خون و مالکیت قائم بود درهم ریخت و اجتماعى منهاى این دو رکن و بر محور فضیلت ، علم ، سعى ، عمل وتقوا ساخت.
ک. اسلام در آیین زرتشتى نیز اثر گذاشت و به طور غیر مستقیم موجب اصلاحات عمیقى در آن گشت .
ل. از زمانى که سایه اسلام بر این مملکت گسترده شده است ، هر خطرى که براى این مملکت پیش آمده به وسیله اسلام دفع شده است. امروز نیز اسلام است که در مقابل فلسفه هاى مخرب بیگانه ایستادگى کرده و مایه احساس شرف و عزت و استقلال این مردم است . آنچه امروز ملت ایران مى تواند به آن افتخار کند و به رخ دیگران بکشد قرآن و نهج البلاغه است نه اوستا و زند.(9)
براى آگاهى بیشتر ر.ک:
1. مصباح یزدى، محمدتقى، آموزش عقاید، ج 2،
2. سبحانى، جعفر، خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل؛
3. مطهرى، مرتضى، ختم نبوت؛
4. مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار(خدمات متقابل ایران و اسلام)، ج 14.
پی نوشت:
1) انبیاء، آیه 107
2) احزاب ، آیه 40.
3)صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 130.
4) جوادى آملى، عبداللَّه، شریعت در آیینه معرفت، ص 214 – 22.
5) واگلرى، دفاع از اسلام، ترجمه فیروز حریرچى، ص 125.
6) ر.ک: بوکاى، موریس، مقایسه اى میان تورات، انجیل، قرآن و علم.
7) مطهری، مجموعه آثار، ج 14، ص 583 و 584
8) معین، مزدیسنا و ادب پارسى (چاپ دوم)، ص 16.
9) مجموعه آثار، ج 14، ص 313 – 325.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد