خانه » همه » مذهبی » مبانی رجالی استاد معرفت در زمینه ی تفسیر

مبانی رجالی استاد معرفت در زمینه ی تفسیر

مبانی رجالی استاد معرفت در زمینه ی تفسیر

فقیه نامدار، مفسِر بزرگوار، قرآن پژوه فرزانه، استاد ارجمند آیت الله محمد هادی معرفت (رحمة الله علیه) ‌در تحقیقات قرآنی، فقهی و مباحث علوم قرآنی، دارای مبانی رجالی ارزشمند و قابل توجهی بوده اند و این مبانی را در بستر اصلی

037221 - مبانی رجالی استاد معرفت در زمینه ی تفسیر
03722 - مبانی رجالی استاد معرفت در زمینه ی تفسیر

 

نویسنده: سید علی سجادی زاده (1)

 

چكیده

فقیه نامدار، مفسِر بزرگوار، قرآن پژوه فرزانه، استاد ارجمند آیت الله محمد هادی معرفت (رحمة الله علیه) ‌در تحقیقات قرآنی، فقهی و مباحث علوم قرآنی، دارای مبانی رجالی ارزشمند و قابل توجهی بوده اند و این مبانی را در بستر اصلی خویش، میدان تفسیر، علوم قرآن، فقه و … به كار گرفته اند.
در این گفتار، نیاز به علم رجال، میزان و جایگاه آن در میدان فقاهت و تفسیر طبق مبانی استاد روشن شده است.
از دیرباز، اعتبار راویان حدیث و شخصیت های علمی مورد توجه بوده است. برخی، صرفاً به گفته صاحبان این دانش اكتفا و آن ها را پذیرفته اند؛ اما برخی دیگر به قرائن گوناگون پیرامون شخصیت راوی برای به دست آوردن اعتبار یا تضعیف او توجه داشته اند. استاد به گردآوری قرائن و استفاده از آن ها در اعتبار بخشیدن به حدیث و راوی معتقد بوده اند.
ایشان در ارزیابی میزان اعتبار یك كتاب، علاوه بر تتّبع، ژرف كاوی های بدیعی داشته اند.
کلیدواژه : محمد هادی معرفت، مبانی رجالی، دانش رجال، فقه و تفسیر، وثاقت راوی، جرح و تعدیل.

مقدمه

نگارنده این سطور كه سال ها توفیق بهره گیری از محضر استاد ارجمند حضرت آیت الله معرفت (رحمة الله علیه) ‌را داشته، موظّف شد تا سیری در اندیشه های رجالی ایشان داشته باشد.
تا جایی كه حافظه مدد می كند و تتبع این بنده نشان می دهد، اثر مستقل رجالی از استاد دیده و شنیده نشده است، ولی تحقیقات قرآنی و فقهی به ویژه بررسی های تاریخ تفسیر بازمانده از ایشان، سرشار از ژرف كاوی های در مباحث رجالی و تراجم است. به عبارت دیگر استاد مبانی رجالی خویش را در بستر اصلی آن، میدان تفسیر و فقه و علوم قرآن به كار گرفته و كاربرد این دانش را به طور خاص در علوم قرآن و تفسیر نشان داده است. از این رو نگارنده به نوشته های فقهی، تفسیری و علوم قرآنی ایشان مراجعه و مبانی رجالی استاد را در نگارشی كه پیش رو است، به انجام رساند.
با توجه به این كه افتخار شاگردی ایشان نصیب این بنده بوده، تعداد قابل توجهی از مقالات دست نوشت ایشان در اختیار می باشد و برای به دست آوردن مبانی استاد، علاوه بر آثار چاپ شده، به این دست نوشت ها نیز مراجعه شد.
امید آنكه این نوشتار بتواند نمایانگر برخی از دقت ها و ریزنگری های استاد (قدس سره) در زمینه یاد شده باشد و مورد استفاده محققان و به ویژه شاگردان استاد قرار گیرد.

دیدگاه استاد معرفت درباره نیاز به دانش رجال

آیا بررسی های تفسیری، فقهی و سایر علوم اسلامی به دانش رجال نیاز دارد یا خیر؟
در این باره بین دانشمندان سه دیدگاه متفاوت وجود دارد: عدم نیاز به نقد سندی؛ نیاز به وثاقت راویان؛ و اكتفا به وثاقت صدوری احادیث با تكیه بر قرائن.

دیدگاه اول

برخی به ویژه علمای اخباری نیاز به این دانش را منتفی می دانند. ادعای آنان این است كه تعداد قابل توجهی از كتب حدیث به ویژه كتب اربعه ( كافی كلینی، من لا یحضره الفقیه از شیخ صدوق، تهذیب و استبصار از شیخ طوسی (رحمة الله علیه)) به طور متواتر به ما رسیده و احادیث آن متواتر یا محفوف به قرائن مفید صحت است و عمل به آن واجب و به بحث های رجالی و مصطلحات حدیثی نیازی نمی باشد.
مرحوم شیخ محمد بن حسر حر عاملی صاحب وسائل الشیعه از طرفداران این دیدگاه است. وی در خاتمه وسائل الشیعه و هدایه الامه شمار فراوانی ( حدود یك صد كتاب)‌ از كتب حدیثی مورد اعتماد خویش را یاد كرده و قرائن زیادی را برای صحت احادیث كتب یاد شده و امثال آن ها و وجوب عمل به آن ها برشمرده است.(2)

دیدگاه دوم

برخی دیگر از بزرگان دانش فقه و حدیث بر این باورند كه رجال سند نقش اساسی در پذیرش حدیث اكتفا می كند. اگر سلسله سند معتبر باشد و راویان آن ثقه باشند، معتبر خواهد بود، وگرنه خیر. شهید ثانی و فرزندش صاحب معالم و نوه گرامی اش سید محمد عاملی‌ ( صاحب مدارك ) و از معاصران، مرحوم آیت الله خوئی و شمار قابل توجهی از شاگردان ایشان به این دیدگاه عقیده مند هستند.
برخی از این گروه صرف وثاقت را كافی نمی دانند، بلكه پا را فراتر گذاشته، تنها روایات افراد ثقه امامی یا ممدوح امامی را با شهادت دو رجالی معتبر می دانند. مرحوم سید محمد عاملی و دایی وی حسن بن زین الدین، صاحب معالم از این دسته اند.

دیدگاه سوم

بر این است كه دانش رجال به صورت موجبه جزئیه از مقدمات فقاهت به شمار می آید، ولی آنچه مهم است، صدور حدیث از معصوم علیهم السلام، و علاوه بر علم رجال، باید از قرائن گوناگون برای اعتبار حدیث كمك گرفت. بزرگانی چون، محقق سبزواری ( صاحب ذخیره ) شیخ اعظم انصاری، حاج آقا رضا همدانی، حكیم و… به این دیدگاه معتقدند.(3)
استاد آیت الله معرفت (رحمة الله علیه) در میدان تفسیر و علوم قرآنی دیدگاه سوم را می پذیرند. به عبارت دیگر یكی از مبانی فقه الحدیثی استاد (رحمة الله علیه) نقد محتوایی آن است پیش از اینكه به اسناد پرداخته شود؛ هرچند اسناد نیز نقش خودش را در اعتبار حدیث دارد، ولی در درجه دوم اعتبار.
استاد در التفسیر الاثری الجامع، پس از اشاره به مهم ترین مبانی نقد حدیث یعنی، عرضه به كتاب و آیات محكم – مراد از كتاب را محكمات دین و امور ضروری عقل كه در نتیجه شامل سنت و برهان عقل می شود – دانسته، چنین می فرماید:
و من ثم فطریقه التمحیص هی ملاحظه المحتوی فی اعتلاء فحواه و قوه موءداه، قبل ملاحظه الأسناد و إن كان للأسناد ایضاً دورها فی الاعتبار و لكن فی الدرجه الثانیه علی خلاف مذاهب بعض المتأخرین فی اهتمامهم بالأساتید محضا و ترك رعایه المحتوی قوه و اعتلاء.(4)
در ارزیابی و نقد حدیث، برخلاف شیوه متأخرین كه صرفاً به سند احادیث اهتمام می ورزند و توجهی به محتوا و مفاد والای آن ندارند، پیش از ملاحظه سند باید به محتوا توجه داشت و برای سند، درجه دوم از اهمیت را قائل بود.
در مكتب اهل البیت علیهم السلام میزان و معیار تشخیص سره از ناسره احادیث موافق با كتاب به عنوان متن مسلم اسلام و قابل قبول از دید تمام مسلمین معرفی شده است.(5)
راویان مدقق عصر حضور چون یونس بن عبدالرحمن (6) و نویسندگان عصر غیبت به این موازین توجه داشته اند. ولی در قرون متأخر به لحاظ گذشت زمان و از بین رفتن برخی قرائن دیگر، نزد متأخران شیعه سند حدیث اصالت یافته و اعتبار و عدم اعتبار آن را بر اساس صحت و اعتبار سند ارزیابی كرده اند.

آشنایی با علوم حدیث و نقش آن در اجتهاد و اسلام شناسی

از دیرباز، تاكنون، ‌آشنایی با علوم حدیث، از مقدمات فقاهت، اجتهاد و اسلام شناسی به شمار می آمده است. كتاب شناسی ( شناخت كتب حدیث و میزان اعتبار آن ) شناخت رجال حدیث، به ویژه افراد مورد اعتماد و به اصطلاح حدیثی «‌ثقه» و از طرف دیگر كذّابان و وضّاعان، دین به دنیافروشان و حدیث سازان، دغدغه جدی امامان معصوم علیهم السلام و دانشمندان و فقهای شیعه از زمان حضور تاكنون بوده است.
عرضه كتب حدیثی، به محضر امامان معصوم علیهم السلام، پرسش از اعتبار یا عدم اعتبار یك راوی، هشدار امامان معصوم علیهم السلام نسبت به برخی افراد فاسد، تدوین كتب رجال از زمان حضور و تصریح بزرگان و نام آوران شیعه در عرصه فقاهت به نیاز دانش رجال، نشانگر نقش جدی كتاب شناسی و دانش رجال و جایگاه آن در فقاهت و سایر علوم اسلامی است.
در اینجا برای آگاهی خوانندگان، به ذكر چند نمونه اكتفا می شود:
امام صادق (علیه السلام)- به نقل كشّی در رجال خویش – می فرماید:
إن المغیره بن سعید دسّ فی كتب اصحاب ابی احادیث لم یحدث بها أبی فاتّقوا الله و لا تقبلوا علینا ما خالف قول ربنا و سنه نبینا محمد صلی الله علیه و آله و سلّم.(7)
مغیره بن سعید به صورت پنهان احادیثی را در نوشته های یاران پدرم وارد كرده كه پدرم آن ها را نفرموده است، پس از خدا پروا كنید و آنچه را كه مخالف گفتار پروردگار ما و سنت پیامبرمان محمد (صلی الله علیه و آله) ‌به ما نسبت داده شده، نپذیرید.
یونس بن عبدالرحمن هنگامی كه مورد اعتراض قرار می گیرد كه چرا در امر این حدیث سختگیری می نماید؛ می گوید، در عراق با افراد فراوانی از اصحاب امام باقر و صادق علیهما السلام برخورد كردم و از آن ها حدیث شنیدم و از نوشته های آن ها استفاده كردم و آن ها را بر امام ابی الحسن الرضا (علیه السلام) عرضه كردم. احادیث فراوانی را انكار كرد و فرمود: ابا الخطّاب بر ابوعبدالله (علیه السلام)‌ دروغ می بست، نفرین خدا بر ابی الخطّاب و همینگونه اصحاب وی. این احادیث را تا روزگار ما در كتب اصحاب ابی عبدالله (علیه السلام) به صورت پنهان وارد می كنند، پس آنچه را كه خلاف قرآن است و به ما نسبت داده می شود، نپذیرید.(8)
یكی از مراجع بزرگ معاصر هنگام شمردن مهم ترین اموری كه در اعلمیت لحاظ می شود نخستین امر را چنین می آورد: علم به راه های اثبات صدور روایت و آنچه در آن مدخلیت دارد عبارت است از علم رجال و علم حدیث با شئون گوناگون آن چون كتاب شناسی، شناخت روایات جعلی با آگاهی از انگیزه های وضع، شناخت نسخه های گوناگون و شناخت نسخه صحیح تر از غیر آن، خلط واقع بین متن حدیث و كلام نویسندگان و…(9).
امام خمینی نیز، یكی از شرایط اجتهاد را دانش رجال دانسته، می فرماید:
منها: علم الرجال بمقدار یحتاج الیه فی تشخیص الروایات و لو بالمراجعه الی الكتب المعده لرجال الاستنباط و ما قیل من عدم الاحتیاج الیه لقطعیه صدور ما فی الكتب الاربعه او شهاده مصنفیها بصحه جمیعها او غیرها كما تری (10).
از شرایط اجتهاد آشنایی با دانش رجال به میزانی كه در تشخیص روایات به آن نیاز است، هرچند با مراجعه به كتاب هایی كه در زمینه رجال نگاشته شده و اینكه گفته شده به خاطر قطعی بودن صدور احادیث كتب اربعه یا شهادت نویسندگان آن به صحت تمام آن احادیث، نیاز به این دانش نیست، ضعف آن روشن است.
در زمینه كتاب شناسی، استاد تحقیقات فراوانی دارند و می توان گفت عمده مطالب كتابی چون التفسیر و المفسرون و صیانة القرآن من التحریف در این موضوع می باشد. به منظور آشنایی با دیدگاه استاد از باب نمونه به دو مورد از كتب منسوب به بزرگان و پیشوایان معصوم علیهم السلام می پردازیم.

الف. تفسیر منسوب به ابن عباس (م 68ق)

یكی از كتبی كه موجود و معروف است، تفسیر ابن عباس به نام تنویر المقیاس است. استاد (رحمة الله علیه) در بررسی تفسیر منسوب به ابن عباس می فرماید:
تفسیر ابن عباس با عنوان تنویر المقیاس من تفسیر عبدالله بن عباس تألیف محمد بن یعقوب فیروز آبادی صاحب قاموس م. 827ه. كه این مجموعه را از روایات تفسیری ابن عباس فراهم آورده و مكرر چاپ شده است.
سند آن به این ترتیب است، اخبرنا عبدالله – الثقه – ابن مأمون المروی، قال أخبرنا أبی، قال أخبرنا ابوعبدالله، قال أخبرنا عمار بن عبدالمجید المروی، قال أخبرنا علی بن اسحاق السمرقندی، عن محمد بن مروان، عن الكلبی، عن أبی صالح، عن ابن عباس.
استاد در نقد این طریق می نویسد:
علی بن اسحاق بن ابراهیم سمرقندی به گفته ابن حجر شوال سال 237 مرده است. و محمد بن مروان سدی صغیر سال 186 فوت كرده است. اگر بر فرض سمرقندی هفتاد سال زیست كرده باشد باید كتاب را در حال كودكی سدی فرا گرفته باشد. سائر رجال سند مجهول هستند… به هر حال تفسیر موجود به لحاظ سند شناخته شده نیست و نسبت آن به مؤلف خاصّی هم معلوم نیست تا چه رسد به ابن عباس.
افزون بر آن كلبی و سدی صغیر، تفسیر جامع و با جایگاه معتبری نزد پیشوایان – تفسیر – دارند، كه اگر آن دو از راویان این تفسیر باشند، باید چیزی از آثار آن دو و در همان حد از بلند مرتبگی در این باشد، كما اینكه آثار رسیده از ابن عباس بنا به جمع طبری و دیگران نیز شباهتی با محتوای این تفسیر ساده ندارد.
سرانجام استاد داوری می فرمایند كه به نظر می رسد گردآورنده این تفسیر، در صدد تفسیر ساده ای از قرآن در حد ترجمه آسان برای ساده كردن كار مراجعه كنندگان بوده است، ولی به عنوان تیمن و تبرك، آغاز هر سوره را با نام مفسر قرآن متبرك كرده است و مقصودش این نبوده كه تمام آن چه در تفسیر یك سوره آورده، از تفسیر ابن عباس بوده است.(11)

ب. تفسیر منسوب به امام عسكری (علیه السلام)

تفسیر منسوب به امام عسكری (علیه السلام) كه در كتب روایی، تفسیری و… از آن به تفسیرالامام (علیه السلام) یاد می شود، كتابی است كه از نیمه دوم قرن چهارم در محافل علمی انتشار یافته و مرحوم صدوق (رحمة الله علیه) نخستین كسی است كه در كتب خویش – من لا یحضره الفقیه، توحید، امالی، عیون اخبار رضا (علیه السلام)- از آن روایت می كند. بزرگان شیعه نسبت به آن دیدگاه های متفاوتی دارند، برخی چون ابن غضائری، علامه حلی و… آیت الله خوئی (رحمة الله علیه) و امام خمینی (رحمة الله علیه)‌ آن را ساختگی می دانند.
در مقابل گروه دیگری چون مرحوم محقق كركی، شهید ثانی، مجلسی اول، علامه مجلسی، شیخ حرعاملی و… آن را صحیح و از امام (علیه السلام) می دانند.(12)
استاد دیدگاه ابن غضائری نسبت به ضعیف و كذّاب بودن مفسر استرآبادی و روایت صدوق (رحمة الله علیه) تفسیری را از دو مجهول و ساختگی بودن تفسیر نقل می كند و پس از آن عبارت استاد خویش مرحوم آیت الله خوئی را از معجم رجال الحدیث مبنی بر مجهول الحال بودن محمد بن قاسم و ثابت نبودن وثاقت وی و سرانجام موضوع بودن تفسیر را گزارش می كند.(13)
استاد معرفت در اثر علوم قرآنی خود با تفصیل بیشتر اظهار نظر می فرمایند:
تفسیر منسوب به امام یازدهم حسن بن علی عسكری علیه السلام، برخی از محققان به خاطر وجود مناكری در آن، در نسبت آن به امام (علیه السلام) طعنه زده اند. اگر مقصود این است كه كتاب تألیف امام و انشاء ‌ویژه او باشد، پذیرش ان ممكن نیست، ولی اگر نسبت به ملاحظه این باشد كه راوی در مجلس امام حاضر می شد، و درباره چیزهایی مطالبی مربوط به تفسیر قرآن از او می پرسیده و هنگام برگشت به خانه اش، بر اساس حافظه و ظرفیت خودش آن را ثبت می كرده و گاهی مناسب معلومات خویش چیزی بر آن می افزوده یا كم می كرده، این مطلبی است كه راهی به انكار آن وجود ندارد. و ما همین را می گوییم و از اینجا است كه بسیاری از آنچه در این تفسیر كه موافق سایر آثار صحیح است، اعتماد می كنیم.(14)
همان گونه كه در عبارت استاد آمده است، ایشان در مقام عمل نیز به این تفسیر اعتماد و مطالبی را در نوشته های خویش چون التمهید و… و التفسیر الأثری الجامع … از آن می آورده اند.(15)

مبانی استاد معرفت در توثیق یا تضعیف رجال

استاد (رحمة الله علیه) ‌ضمن استفاده از نوشته های فریقین – شیعه و سنی – درباره رجال، با صبر و حوصله فراوان به گردآوری قرائن و شواهد مفید اطمینان می پردازند، این راه از محكم ترین و اطمینان بخش ترین طرق برای دست یابی به وثاقت و جایگاه یك راوی یا مفسر در نقل حدیث، تفسیر، فقه و… می باشد. ایشان در مباحث رجالی به كتب فریقین مراجعه می كرد و طلّاب درس خویش را نیز توصیه می فرمود و گوشزد می كرد كه گاهی درباره برخی رجال شیعه، كه در كتب رجالی موجود ما چیزی به دست نمی آید، مطالب فراوانی در كتب اهل سنت می توان یافت.
به هر حال استاد (رحمة الله علیه) ‌به منابع فراوان و گوناگون شیعه و سنی مراجعه و به قرائن و شواهدی درباره فرد مورد گفت و گو دست می یافت و آن را در اختیار دانش پژوه و خواننده آثار خویش می گذارد.
با نگاه به منابعی كه استاد به آن ها مراجعه داشت، مطمئن می شویم كه كم ترین منبعی از منابع رجالی، تفسیری و حدیثی اهل سنت و شیعه است كه از چشم ایشان دور مانده باشد.
پیش از پرداختن به مبانی رجالی استاد (رحمة الله علیه) یاد كرد دو نكته حائز اهمیت است: مبنای استاد در باب عمل به خبر واحد و روش های محققان در استفاده از كتب رجال.

الف. مبنای استاد در عمل به خبر واحد

ایشان در باب عمل به خبر واحد، به ویژه در مباحث تفسیر و تاریخ، شرط قبول خبر را همراه بودن آن با قرائن صدق می دانند.
در این باره می نویسند: روش خردمندان پذیرش خبر ثقه است تا زمانی كه فسق او آشكار نباشد و آیه شریفه نبأ إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا … امضای روش عقلا است، بنابراین كسی كه به راستی و امانت داری شناخته شود، خبر او پذیرفته می شود و كسی كه به دروغ و خیانت معروف باشد، خبرش كنار گذاشته می شود و آن كس كه وضع او روشن نباشد، درباره اش تحقیق می كنیم. اگر نشانه های صدق آن روشن بود، آن را می پذیریم وگرنه آن را كنار می گذاریم؛ پس شرط قبول خبر همراه بودن آن به نشانه های راستی است كه عبارت است از وجود در یك اصل (منبع)‌ معتبر، شناخته شدن راوی به صدق و امانت و حداقل معروف نبودن به كذب و خیانت، سلامتی و درستی متن به طوری كه سبب افزایش علم یا برطرف شدن شكی باشد، مخالف نبودن با معقول و یا نقل ثابتی در دین و شریعت، اموری كه هرگاه در یك حدیث فراهم بود، موجب اطمینان و اعتماد انسان به آن می شود. بنابراین مرسل بودن سند در خبر صدمه ای به آن نمی رساند، اگر سایر شرایط پذیرش را داشته باشد.(16)

ب. روش های محققان در استفاده از منابع رجالی

از مقدمات استنباط احكام، مراجعه به قول دانشمندان رجال شمرده شده است. برخی از بزرگان به مجرد تعدیل یك راوی توسط بزرگان رجال، به روایت او توجه و با تضعیف و جرح او، روایت او را كنار می گذارند.(17) این شیوه را تقلیدی می نامند، زیرا محقق در این سبك به تقلید از اعاظم رجال اكتفا می كند. در مقابل برخی دیگر به اجتهاد در باب رجال عقیده مند هستند. به صرف تعدیل یا جرح و طعن رجالی ها بسنده نمی كنند، بلكه به امارات و قرائن دیگر نیز مراجعه می نمایند؛ این امارات و قرائن فراوان هستند.
مرحوم وحید بهبهانی در فایده سوم تعلیقه خویش بر منهج المقال مرحوم سید استرآبادی، بیش از پنجاه مورد از امارات وثاقت، مدح و قوت را می شمارد و در پایان می نویسد:
بدان كه امارات و قرائن فراوان هستند، بزودی برخی از آن ها در كتاب بر تو روشن می شود، پس از آن مجدداً برخی قرائن حجیت خبر را، از جمله وقوع اتفاق بر عمل به آن یا فتوا به آن یا شهرت روایی خبر یا فتوا یا مورد پذیرش قرار گرفتن، یا موافقت كتاب، سنت، اجماع، حكم عقل و یا تجربه را ( مواردی چون خواص آیات و اعمال و دعاها كه صحت آن با تجربه ثابت شده است ) و یا در متن آن چیزی است كه شاهد بر صدور آن از امامان علیهم السلام باشد، مانند خطبه های نهج البلاغه و نظایر آن، صحیفه سجادیه و… ذكر می كند.(18)

قرائن موجب اطمینان به صدور حدیث

قرائنی كه استاد به آن ها اعتماد می كرد و از آن ها اطمینان خاطر حاصل می فرمود، فراوان است. در زیر به مقدار حوصله نوشتار و فرصتی كه در اختیار است، به آن اشاره می كنیم، به امید اینكه در فرصت مناسب با تتبع بیشتر تمامی این قرائن را گردآوری و در اختیار علاقه مندان به علم و ارادتمندان به حضرت استاد قرار دهیم.

1. مورد اعتماد اهل بیت (علیهم السلام) بودن

از قرائنی كه استاد نسبت به برخی از رجال استفاده می كند، این است كه مورد اعتماد اهل بیت علیهم السلام باشد.
درباره ابن جریج پس از اشاره به داوری ابن حبّان كه او را ثقه، ثبت و متقن به حساب می آورد و اینكه جای طعن بر او نیست، می فرماید: و لذا می بینیم كه مورد اعتماد امامان اهل بیت علیهم السلام بوده است؛ بنابر نقل مرحوم كلینی به سند صحیح از اسماعیل بن فضل هاشمی گوید از امام صادق (علیه السلام) درباره متعه پرسیدم، امام (علیه السلام) ‌فرمود: عبدالملك بن جریج را ملاقات كن و از او درباره آن بپرس كه نزد او علم فراوانی درباره متعه است. نزد او آمدم و مطالب فراوانی درباره حلّیت متعه بر من املاء كرده، نوشتم و نوشته را خدمت امام صادق (علیه السلام) آوردم. امام (علیه السلام) فرمود: راست گفت و آن را تأیید كرد.(19)
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: ‌پدرم ابن عباس را بسیار دوست می داشت.(20)
فضل بن شاذان درباره ابوحمزه ثمالی ثابت بن دینار ازدی كوفی (م.148هـ) می گوید: از فرد ثقه شنیدم كه می گفت از امام رضا (علیه السلام) شنیدم می فرمود: ابو حمزه ثمالی در زمان خویش مانند لقمان (‌یا سلمان) در زمان خود است، زیرا به خدمت چهار تن از ما (خانواده)‌ قیام كرده، علی بن الحسین (السجاد) و محمد بن علی باقر و جعفر بن محمد صادق و روزگاری از عصر موسی بن جعفر علیهم السلام را.(21)

2. به شمار آوردن راوی از اصحاب ائمه (علیه السلام)

نسبت به شخصیت های فراوان، به ویژه آنان كه در منابع و مجامع علمی اهل سنت مطرح هستند، استاد به ذكر این قرینه می پردازند. از باب نمونه:
الف. نسبت به سدی كبیر ( اسماعیل بن عبدالرحمن ابو محمد قرشی كوفی طریق چهارم به تفسیر ابن عباس )‌ می نویسد:
شیخ ابو جعفر طوسی او را از اصحاب امامان علی بن الحسین زین العابدین، محمد بن علی باقر، و جعفر بن محمد صادق علیهم السلام به شمار آورده است.(22)
به همین گونه ابن شهر آشوب او را از اصحاب امام زین العابدین (علیه السلام) به شمار آورده است.(23)
ب. نسبت به عبدالملك بن جریج می نویسد:
شیخ او را از اصحاب امام صادق (علیه السلام) ‌به شمار آورده است.(24)
ج. درباره ضحاك بن مزاحم هلالی خراسانی گفته ابن شهرآشوب را می آورد كه اصل او از كوفه است و از اصحاب امام سجاد (علیه السلام) بوده است. شیخ ایشان را از اصحاب امام زین العابدین (علیه السلام) به شمار آورده است.(25)
د. نسبت به مقاتل بن سلیمان پس از ذكر روایتی از صدوق به طریق خویش از او می نویسد:
« هذیه الروایه إن دلّت فإنما تدل علی كون الرجل من أخص الخواص لدی الامام علیه السلام. »
شیخ طوسی او را از اصحاب امام باقر و صادق علیهما السلام به شمار آورده است.(26)
هـ . نسبت به سدی صغیر ( ‌محمد بن عبدالله كوفی ) شیخ و ابن شهرآشوب او را از اصحاب امام باقر (علیه السلام) ‌به شمار آورده اند.(27)
و. زید بن اسلم، ابن حجر گفته است كه علم را از جماعتی فراگرفت كه از آن گروه است علی بن الحسین (علیه السلام). شیخ طوسی ایشان را از اصحاب امام سجاد (علیه السلام)‌ به شمار آورده و گفته است فراوان با امام هم نشین بود و از امام باقر و صادق علیهما السلام روایت دارد.(28)
ز. طاووس بن كیسان، ابن شهر آشوب او را از اصحاب امام زین العابدین (علیه السلام) شمرده و به فقیه بودن توصیف كرده است.(29)

3. اعتماد كردن محدثان و مفسران شیعه به یك فرد

بیان نمونه:
الف. نسبت به سدی كبیر می نویسد: شیخ فراوان در تفسیر تبیان به او اعتماد كرده است.(30)
ب. درباره ابن جریج می نویسد: در اسناد صدوق از كتاب من لا یحضره الفقیه در قصه ی ناقه ای كه پیامبر (صلی الله علیه و آله) از اعرابی به چهار صد درهم خرید، واقع شده است و نشان می دهد كه صدوق به او اعتماد كرده است. ( ظاهر الصدوق اعتماده )(31).
همچنین درباره او می نویسد كه كلینی در كافی شریف با سند از او روایت كرده است.(32)
ج. نسبت به محمد بن سائب بن بشر، كلبی كوفی می نویسد:
و للكلینی شهاده راقیه بشأن الكلبی.
سپس جریان استبصار او را ذكر و در پی آن می گوید: كلبی همیشه متدین به دین خدا بود و با محبت اهل بیت علیهم السلام تا مرد.(33)
د. یحیی بن كثیر نسبت به ایشان می نویسد:
« و للطبرسی عنه فی تفسیره روایات. »(34)

4. نقل روایت و خاطره ای ویژه درباره امامان (علیهم السلام)

نسبت به سدی كبیر می نویسد: همو است كه قصه اخنس بن زید را گزارش كرده است، كسی كه جسم امام حسین (علیه السلام) ‌را پایمال كرد و در همان شب به آتشی كه از فتیله چراغ به او رسید، سوخت تا زغال گشت.(35)
درباره مقاتل بن سلیمان بن بشر خراسانی می نویسد:
« یدلك علی ثبات الرجل فی المذهب كما یدل علی وثاقته و اعتماد الاصحاب علیه ما رواه ابو جعفر الصدوق باسناده الصحیح الی الحسن بن محبوب و هو من اصحاب الاجماع عن الامام ابی عبدالله الصادق علیه السلام یرفعه الی إن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم قال انا سید النبیین و وصیی سید الوصیین و اوصیاءه ساده الاوصیاء… هذه الروایه ان دلت فانما تدل علی كون الرجل من اخص الخواص لدی الامام علیه السلام… وله روایه اخری رواه الكلینی باسناده الصحیح الی ابن محبوب عنه عن الصادق علیه السلام »(36).
درباره كلبی نقل می كند:
« بیمار شدم و با آن بیماری همه آنچه را كه حفظ بودم از دست دادم. خدمت آل محمد آمدم، آب دهان به دهانم افكندند، آنچه را فراموش كرده بودم به یاد آوردم. بر اساس این قصه زائدة بن قدامه نقل حدیث را از او ترك كرد. استاد در پاورقی می نویسد كسی را كه تعصب جاهل كور كند، چنین سخنی می گوید، چطور چنین مطلبی را نسبت به آل محمد (صلی الله علیه و آله) انكار می كند. كسانی كه خداوند پلیدی را از آن ها برده است، آیا علی (علیه السلام) ‌در روز خیبر با آب دهان پیامبر (صلی الله علیه و آله) از چشم درد شفا نیافت. »(37)
جریان ابی درداء: استاد ایشان را از ثابت قدمان بر ولاء‌ آل رسول (صلی الله علیه و آله) كه طوفان های حوادث او را متزلزل نكرد، به شمار می آورد و روایت صدوق (رحمة الله علیه) ‌به اسناد او به هشام بن عروه بن زبیر از پدرش عروه را می آورد. عروه گوید: در حلقه ای در مسجد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نشسته بودیم و درباره اهل بدر و بیعت رضوان گفت و گو می كردیم. ابودرداء گفت: شما را باخبر نكنم از كسی كه از همه مال كمتر داشت و پرهیزگاری بیشتر و از همه افزون تر در عبادت تلاش می كرد. گفتند كیست؟ گفت: ذاك امیر المؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام). عروه گوید همه كسانی كه در مجلس بودند از او روی گرداندند. مردی از انصار گفت ای عروه! حرفی زدی كه هیچ كس با تو هماهنگ نیست. ابودرداء گفت: مردم! من آنچه دیدم می گویم و هر كس هر آنچه را دیده بگوید و سپس مواضع امام علی (علیه السلام) ‌از عبادت و گریه را هنگامی كه در تاریكی شب با پروردگار خویش خلوت می كرد، در حالی كه مردم خواب بودند، بیان كرد.(38)

5. تربیت شده مكتب كوفه

كوفه از دیر باز مهد تشیع بوده است و امامان اهل البیت علیهم السلام به آن عنایت ویژه داشته اند و تشیع بر آن غالب بوده است و از همان زمان مفتخر به ولای اهل بیت علیهم السلام و بیزاری از دشمنانشان بوده اند. و از این رو استاد معرفت شاگردی در این مدرسه را از قرائن مفید اطمینان نسبت به مفسر و راوی می شناسد.
نسبت به سدی كبیر كلام ابن حجر را گزارش می كند:
« كان اسماعیل بن عبدالرحمن السدی من الائمه الكوفیین و كان شدید التشیع هو والكلبی و مع ذلك و ثقه القوم و اخرج مسلم عنه احادیث لانه كان یرجح تعدیله علی تجریحه. »(39)
نسبت به ضحاك بن مزاحم پس از نقل عبارت شیخ درباره این كه او از اصحاب امام زین العابدین (علیه السلام) و اصل او كوفی است و تابعی، استظهار مرحوم مامقانی از عبارت شیخ را كه ضحاك امامی بوده است. استاد می نویسد:
« لعله من جهه كونه من الكوفه مهد التشیع آنذاك. »(40)
درباره كلبی و گستره دانش او در تفسیر می گوید: امر معقولی است – در مقابل منكران علم او – بعد از تربیت شدن او در مهد علم، كوفه، علمای اعلام از صحابه خوب رسول.(41)
درباره عطاء بن سائب مرحوم آیت الله خوئی پس از ذكر روایتی از امام سجاد (علیه السلام) كه دلالت در تشیع او دارد، استظهار می كند شاید ابتدا از عامه بوده و سپس مستبصر شده است. استاد (رحمة الله علیه) می فرماید: ظاهر این است كه از آغاز شیعه بوده، زیرا كوفی است و نزد كسانی چون ابن جبیر، مجاهد، عكرمه و سلمی شاگردی كرده است.(42)
در ذیل ترجمه اسود بن یزید نخعی پس از اشاره به اینكه او همچون دوستش مسروق بن اجدع مورد قدح و طعن قرار گرفته است، در دفاع از او می نویسد: به زودی یاد خواهیم كرد كه جو غالب بر تمام كوفی ها به ویژه اصحاب عبدالله بن مسعود – به خاطر تربیت استاد بزرگشان صحابی جلیل – میل با علی (علیه السلام)‌ بوده است.(43)
در مورد شعبه بن حجاج كه گفته شده در آخر عمر تغییر عقیده داد و به مذهب عامه در آمد، ضمن استبعاد تأكید می كنند به خصوص او كه تربیت شده كوفه، پرورشگاه فرهنگ و ولاء آل بیت رسول علیهم السلام است.(44)

6. بی اساس بودن منشأ برخی تضعیفات

برخی راویان به خاطر ارتباط آن ها با اهل بیت علیهم السلام مورد طعن و غمز قرار گرفته اند، از جمله درباره ابوصالح ( بازام یا بازان مولی ام هانی بنت ابی طالب كه از امام علی (علیه السلام) ‌و ابن عباس و ام هانی روایت كرده و بزرگانی چون اعمش و سدی كبیر و كلبی و ثوری و دیگران از او روایت كرده اند) ابن حجر می گوید: تنها عجلی او را توثیق كرده است و عبدالحق در احكام گفته است:
« إن اباصالح ضعیف جدا، »
استاد می نویسد:
« ما وجه تضعیفه الا ما ضعف به نظرائه ممن حام حول هذا البیت الرفیع، اذ من الطبیعی ان مولی ام هانی اخت الامام امیرالمؤمنین و قد كانت كاخیها الامام موضع عنایه النبی صلی الله علیه و آله و سلّم من ادل یومها و كانت ذات علاقه باخیها امیرالمؤمنین تخلص له الولاء. »
تضعیف اباصالح وجهی ندارد، جزء این كه وی و افرادی نظیر او ارادتمند به این خاندان بزرگ بوده اند، زیرا طبیعی است كه خدمتگزار ام هانی خواهر امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) است و ام هانی از روز نخست همچون برادرش امام (علیه السلام) مورد توجه پیامبر (صلی الله علیه و آله) ‌بود علاقه و دوستی خالصانه ای به برادرش امیرالمؤمنین (علیه السلام) داشت.
پس عجبی نیست از كسانی كه معرفت نسبت به ولایت این خاندان ندارند كه دوستان آن ها را متهم كنند و حداقل آن، نسبت دادن به ضعف است. جوزجانی درباره او (اباصالح) می نویسد: گفته می شود رأی مورد پسندی نداشته است، و استاد پاسخ می دهد: بله! مورد پسند آن ها.(45)
درباره كلبی نیز گفته اند:
كان ضعیفا جدا لفرطه فی التشیع.(46)
درباره عطیه عوفی كسی كه سب علی (علیه السلام) بر او عرضه شد و او امتناع كرد و به امر حجاج چهارصد ضربه شلاق زده و ریشش تراشیده شد.
استاد می نویسد:
« لا قدح فیه بعد ان كان منشأ الغمز هو تشیعه لآل بیت الرسول صلی الله علیه و آله و سلّم و الدفاع عن حریمهم الطاهر…»(47).
نسبت به شهر بن حوشب می نویسد:
« شاید دوستی او نسبت به این خاندان باعث طعن زدن برخی به او شده است. ابن حجر درباره او می گوید: صدوق (راست گو) كثیر الارسال و الاوهام. »(48)

7. همراهی با امام علی (علیه السلام) در مبارزه با مخالفان

یكی از قرائنی كه استاد (رحمة الله علیه) ‌بر اعتبار و اطمینان نسبت به راویان حدیث و مفسران قرآن كریم، اقامه و از آن استفاده می كند، همراهی با امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) در جنگ های آن حضرت بر ضد مخالفان است.
ذكر چند نمونه:
الف. نسبت به حبر امت و مفسر قرآن، ابن عباس شاگرد امیرالمؤمنین (علیه السلام) می نویسد:
له مواقف مشهوده مع امیرالمؤمنین علیه السلام فی جمیع حروبه، صفین و الجمل و النهروان.(49)
ب. درباره علقمه بن قیس می نویسد:
« در جنگ صفین با علی (علیه السلام) حاضر بود تا شمشیرش به خون رنگین گشت و پای وی لنگ شد و برادرش مورد اصابت قرار گرفت و شهید شد و از گفته خطیب در تاریخ بغداد كه در جنگ نهروان نیز حاضر بود. »(50)
ج. ابو عبدالرحمن سلمی نیز از حاضران در صفین شمرده شده است.(51)
د. درباره زید بن وهب می نویسد:
« سكن الكوفه و كان فی الجیش الذی مع علی علیه السلام فی حربه الخوارج. »(52)
هـ . درباره ابوالشعثاء الكوفی از گفته واحدی گزارش می كند كه در جنگ های حضرت علی (علیه السلام) حاضر بود.(53)

8. ارتباط با حبر امت ( ابن عباس) و شاگردی نزد او

استاد پس از تأسیس اصلی درباره عظمت ابن عباس و دفاع از شخصیت علمی و عقیدتی او، كسانی را كه ارتباط وثیق علمی با او داشته اند، توثیق می كند و با این قرینه به دفاع از شخصیت افراد بر می خیزد. مثلاً هنگامی كه دیدگاه كشی را نسبت به مقاتل بن سلیمان مبنی بر بتری (زیدی)‌بودن او نقل می كند، بلافاصله پاسخ می دهد:
لكن یبعده ان عقیدته كانت امتدادا لعقیده ابن عباس
با توجه به این كه باور او در امتداد ابن عباس بوده، زیدی بودن وی بعید است.
و همین را ( ارتباط با اهل البیت علیهم السلام ) كه تحت تأثیر مدرسه ابن عباس (رضوان الله علیه) ‌بوده است، منشأ حمله تیرهای ضعیفان كوتاه فكر به او می داند. كه البته فراوان افراد به خاطر ارتباط و میل به اهل البیت علیهم السلام هدف قرار گرفته اند.(54)
یا هنگامی كه مجاهد بن جبر متهم می شود به اینكه از اهل كتاب مطالبی را فرا می گرفته است، استاد دفاع می كند كه شدت برخورد استادش ابن عباس نسبت به فراگیران از اهل كتاب با این تهمت سازگار نیست.(55)
در دفاع از شخصیت عكرمه می فرماید: اوهام و دروغ های رسوایی كه با شخصیت تحت تربیت ابن عباس و مورد عنایت ویژه او سازگار نیست.(56)
در خصوص نسبتی كه به عكرمه داده شد كه در بازار ندا می داد كه آیه تطهیر درباره زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) نازل شد. استاد به طور قاطع می نویسد: دروغی است كه به او نسبت داده شده و وجه آن این است كه او تربیت شده ناب ابن عباس است و درباره وی گمان انحراف از شیوه استادش نمی رود كه ولاء خالص آل بیت رسول علیهم السلام بود.
درباره عطاء بن ابی رباح نیز به این قرینه عام اشاره می فرماید:
« روی عنه حدیث الامامه و الولایه مما یدل علی مبلغ ولائه لاهل البیت و تمسكه باذیالهم الطاهره شأن سائر المتربین بتربیته ابن عباس الصحابی الملهم الجلیل. »(57)

دیدگاه استاد معرفت درباره مذهب پیشوایان علمی و فكری جهان اسلام

دیدگاه ایشان نسبت به اغلب قریب به اتفاق دانشمندان مسلمان در قرون نخستین، در علم قرائت، حدیث، تفسیر، فقه، كلام و… این است كه آنان شیعه به معنای عام بوده اند. ولاء اهل البیت علیهم السلام و تبری از دشمنان آن ها را به دل داشته اند.
در ترجمه سفیان بن عینیه پس از نقل كلام ابن حجر درباره وی كه به او نسبت تشیع داده است؛ استاد می نویسد:
و هو التشیع بمعناه العامّ الذی علیه عامه أئمه المسلمین.(58)
در پاسخ محقق و ناشر كتاب تفسیر ابن عینیه احمد صالح محایری كه در مقدمه تفسیر درصدد نفی شبهه ی تشیع او بر آمده است، می نویسد:
ذاهلا ان عامه ائمه المسلمین ذلك العهد كانوا علی رفض من بدع المبتدعین، مستمسكین بالعروه الوثقی، العتره الطاهره، فكانوا شیعه اهل البیت و لكن بمعناها العام.(59)
در حالی كه ایشان ( محقق كتاب ) از این نكته غفلت كرد كه تمامی پیشوایان مسلمان در آن روزگار سلف مخالف بدعت گذاران و متمسك به ریسمان محكم (الهی) ‌یعنی عترت طاهرین پیامبر (صلی الله علیه و آله) و در نتیجه شیعه اهل بیت علیهم السلام به معنای عام آن بوده اند. و مراد ایشان از تشیع به معنای عام آن، ولاء اهل بیت علیهم السلام و تبری از دشمنان آن ها می باشد.
در بحث ارتباط شیعه با قرآن نیز عنوان می فرمایند كه چهار نفر از قاریان هفت گانه – اگر نگوییم شش نفر آن ها – شیعه بوده اند، تا برسد به دیگران از امامان بزرگ قرائت چون ابن مسعود و ابی بن كعب و ابی الدرداء و مقداد و ابن عباس و ابی الاسود و… همگان آن ها از پیشوایان بزرگ كه سران قرائت و اقراء در شهرها و عصرهای گوناگون بوده اند.(60)
باید گفت این دیدگاه استاد، اغراق و مبالغه نیست؛ بلكه از گفته بزرگان اهل سنت نیز همین استفاده می شود. ذهبی در ترجمه ابان بن تغلب گوید:
« تشیع در طبقه تابعان و تابع تابعان، در میان دین داران و پارسایان وثقات فراوان گشت. »
و افزوده است:
« اگر احادیث اینان را با همه كثرت و شیوعی كه دارند، مردود بدانیم، قسمتی از آثار نبوی از میان خواهد رفت و مفسده این كار ظاهر است و به دلیل نیاز نیست. »(61)

9. مخالفت با علی (علیه السلام) و بغض وی، میزان بدعت و انحراف

استاد (رحمة الله علیه) ‌مخالفت رجال را با اهل البیت علیهم السلام به ویژه سرور و بزرگ این خاندان بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) یعنی امیرالمؤمنین (علیه السلام)، معیار و قرینه ای برای ضعف راوی و انحراف و بدعت گذاری می دانستند.
درباره بنیان گذار مدرسه بصره، ابوموسی اشعری ( عبدالله قیس م.44 ) می گوید: وی در سال 17 از سوی عمر به عنوان والی وارد بصره شد. عثمان او را تثبیت كرد و بعد از مدتی وی را عزل كرد و به كوفه رفت. پس از عزل سعید، او را بر كوفه گماشت، ولی امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) او را عزل كرد – به طور پنهانی با معاویه مراوده داشت – به خاطر برادری كهن كه در بین آن ها بود، چنانكه از سفارش معاویه به پسرش نسبت به پسر ابوموسی، ابو برده برمی آید. وی مخالف امام علی (علیه السلام) بود و مدرسه او دارای انحراف شدید بود و لذا بصره پس از او سرزمین مناسبی برای پیدایش بسیاری از بدعت ها و انحرافات فكری و عقیدتی به ویژه در مسائل اصول و امامت و عدل بود.
و گفتاری از ابن ابی الحدید درباره ابو برده پسر ابوموسی اشعری می آورد كه از دشمنان علی (علیه السلام) بود و این دشمنی را ارث برده بود و امری عارضی نبود.(62)

10. عمل اصحاب

یكی از قرائنی كه مفید وثوق و اطمینان به خبر یا راوی آن می باشد، عمل اصحاب و علمای شیعه به آن خبر و قبول گزارش راوی است. این قرینه از دیر باز مورد توجه بزرگان شیعه از جمله شیخ طائفه امامیه طوسی (رحمة الله علیه) بوده است. استاد (رحمة الله علیه) كه توجه ویژه ای به سبك و مبانی شیخ داشته است، در این مبنی نیز از شیخ متأثر بود و عمل اصحاب را قرینه ای مهم بر پذیرش خبر و اعتبار راوی آن می دانست.
نسبت به سفیان بن عینیه یكی از اتباع تابعین، می نویسد: شیخ و برقی او را در اصحاب امام صادق (علیه السلام) شمرده اند صدوق گفته است: او امام صادق (علیه السلام) را دیدار و از وی روایت كرده و تا روزگار امام رضا (علیه السلام) باقی مانده است. ابن داود او را در قسم اول ( كتاب خویش ) ذكر كرده و او را از ممدوحین به شمار آورده است و از اینجا است كه اصحاب به او اعتماد كرده و به روایات وی گرفته اند.
سید محسن امین از گفته شیخ طوسی آورده است كه طائفه امامیه بر عمل به روایت سفیان بن عینیه و نظایر او از ثقات، اجماع دارند.
هم اكنون ( آنچه موجود است از آثار ) شیخ مفسران علی بن ابراهیم قمی، شاگردان شیخ كلینی در كافی شریف و شیخ طائفه ابی جعفر طوسی در تهذیب، به روایات او عمل كرده اند و فراگرفتن روایات این مرد دلیل بر وثاقت او و اعتماد اصحاب بر او است. اما اینكه وی امامی باشد، خیر سخن ابن ندیم را دانستی كه بیشتر محدثان بر مذهب زیدی هستند مثل سفیان بن عینیه…(63).
نسبت به ابن اسلم ( ‌ابن زید – عبدالرحمن بن زید بن اسلم ) آورده اند:
« شیخ ابوجعفر طوسی (رحمة الله علیه) او را از اصحاب امام صادق (علیه السلام) به شمار آورده و ثقة الاسلام كلینی در ابواب گوناگون كافی شریف و همینطور شیخ در تهذیب از او روایاتی آورده اند و اصحاب به روایات او عمل كرده اند.»(64)
شیخ طبرسی فراوان در تفسیر خویش از او استفاده كرده است. گاهی از او به ابن زید تعبیر می كند و گاهی ابی زید و گاهی به صراحت اسم او را می آورد.(65)

11. بی اعتنایی محدثان به جرح و تضعیف برخی رجالی ها

برخی از علمای رجالی عامه، بعضی از شخصیت های برجسته شیعی را به خاطر تشیع آن ها تضعیف كرده اند، ولی محدثان به این قدح و جرح توجهی نكرده اند.
ابو حمزه ثمالی یكی از این شخصیت ها است. او مورد توجه امامان علیهم السلام و وثوق علمای رجال شیعه، اما بعضی از رجال عامه طبق گمان خویش به خاطر غلو ایشان در تشیع او را تضعیف كرده اند.
اما بسیاری از محدثین عامه به این تضعیف توجه نكرده اند و احادیث او را در كتب خویش آورده و به آن استدلال كرده اند، از جمله ابن كثیر، ترمذی، ابن ماجه، خطیب بغدادی… و در تفسیر طبری، ثعلبی…(66).
فضل بن شاذان درباره او می گوید: از فرد ثقه شنیدم كه می گفت از مام رضا (علیه السلام) شنیدم می فرمود: ابوحمزه ثمالی در زمان خویش مانند لقمان (‌ یا سلمان ) در زمان خود است، زیرا به خدمت چهار تن از ما (خانواده) قیام كرده، علی بن الحسین (السجاد) و محمد بن علی باقر و جعفر بن محمد صادق و روزگاری از عصر موسی بن جعفر علیهم السلام را.
ابن شهرآشوب او را از خواص امام صادق (علیه السلام) ‌شمرده است، صدوق، نجاشی، شیخ طوسی،‌ ابن داود و علامه او را توثیق كرده اند.(67)

12. استفاده از طبقات راویان برای شناسایی وضع سند

آشنایی با طبقات راویان یكی از راه های مناسب برای تشخیص وضع سند، از این حیث كه متصل است یا منقطع، می باشد.
استاد (رحمة الله علیه) در شناسایی وضع سند برخی احادیث، از این طریق استفاده می فرمایند.
از جمله روایت مقطوع السند و سست اعتبار شأن نزول آیه تطهیر درباره زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) كه ابن جریر طبری آن را در ذیل آیه گزارش كرده است. این روایت را ابن حمید از یحیی بن واضح از اصبغ بن نباته از علقمه بن قیس از عكرمه خدمتگزار ابن عباس، نقل كرده است. استاد علاوه بر بیان این كه ابن جوزی، یحیی بن واضح را در زمره ضعفا یاد كرده است، می آورد كه ابن واضح از طبقه نهم است و ابن نباته در طبقه سوم؛ این گونه روایتی با اسقاط چند واسطه مقطوعه است، بنابراین مجهول السند است.(68)
یا در نقل زید بن حباب (م. 203هـ) كه چهار نفر از محدثین شیعه، عمار بن زریق ضبی، سلیمان بن قرم ضبی، جعفر بن زیاد احمر و سفیان ثوری در طلب حدیث بر آمدند، سفیان به بصره رفت و عبدالله عون بن ارطیان (م.152هـ) و ایوب بن ابی تیمیه كیسان سختیانی (م. 131هـ) را ملاقات كرد و تشیع را رها كرد. استاد این نسبت را قاطعانه رد می كند و آن را ساختگی می داند، زیرا شخصیتی كه اركان اعتقادی وی بر اساسی محكم بنیان گذاشته شد، به مجرد برخورد با افرادی كه ارزشی ندارند جز نقل حدیث و شخصیت سفیان با فقه و درایتی كه دارد بر آن ها برتری دارد، از اعتقاد خویش دست برنمی دارد.
به هر حال استاد علاوه بر مطلب فوق، می افزایند كه زید مدرك نقل خویش را نیاورده است، چون او ابن عون و ایوب را در وقتی که بر فرض سفیان با آن ها ملاقات داشته، درك نكرده است و حتماً آن جریان باید پیش از سال 130 هجری باشد و شاید در آن هنگام هنوز زید به دنیا نیامده است.
افزون بر اینكه زید بن حباب كثیر الخطاء بوده و به گزارش احمد و ابن معین مدلس بوده، علاوه بر اینكه از مجاهیل روایت می كند و به گفته ابن حباب در گزارش های او حرف های ناشناخته است.(69)

13. استفاده از قرینه راوی و مروی عنه در تمییز مشتركات و یا مجاهیل

برخی اسامی مشترك هستند و یا مجهول و راه هایی برای تمییز مشترك و یا به دست آوردن هویت راوی مجهول وجود دارد، از جمله استفاده از راوی و مروی عنه و این نیز از جمله قرائنی است كه استاد (رحمة الله علیه) از آن استفاده كرده اند.
سید محمد عاملی صاحب مدارك روایت صحیح حماد از حلبی از امام صادق (علیه السلام) در باب عیوب موجب فسخ نكاح با این مضمون: انّما یرد النكاح من البرص و الجذام و الجنون و العفل(70) را ضعیف می شمارد و صحیحه نمی داند و ظاهراً علی بن اسماعیل واقع در سند را مجهول دانسته است. ولی این علی بن اسماعیل به قرینه راوی و مروی عنه همان علی بن اسماعیل به بن شعیب میثمی است كه شاخصه های اهل كلام امامیه شمرده می شود، نجاشی می گوید:
و كان من وجوه المتكلمین من اصحابنا
و كتاب های بسیاری در تثبیت پایه های مكتب تشیع نوشته و از جمله مدافعان سر سخت و پر شور مذهب امامیه محسوب می شود و از افراد شناخته شده و از بزرگان طائفه به حساب می آید.(71)

14. اعبتار مراسیل برخی تابعین و بیان عذر آن ها در ارسال

برخی از بزرگان تابعیین چون حسن بصری، سعید بن مسیب و زید بن اسلم و … فراوان به صورت مرسل حدیث روایت كرده اند.
درباره حسن بصری، از امالی سید مرتضی نقل شده است كه بیشتر گفته های او از علی (علیه السلام) ‌بود بدون اینكه به خاطر تقیه اسم آن حضرت را به صراحت بیاورد، یا با كنایه ابو زینب از آن حضرت روایت می كرد.(72)
در پی این گفته، استاد (رحمة الله علیه) اظهار نظر می كند كه امامان (حدیث) به مراسیل او اعتماد كرده اند، زیرا به جز از ثقه حدیث را مرسل نمی آورد. علی بن مدینی درباره او گفته مرسلات حسن در صورتی كه ثقات از او روایت كرده باشند صحیح است. ابو زرعه اظهار می كند هر چه را حسن بگوید قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم برای آن اصل ثابتی یافتم. یونس بن عبید گوید از حسن پرسیدم ای اباسعید تو می گویی قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم در حالیكه زمان او را درك نكردی؟ گفت: برادرزاده، من در زمانی هستم كه می بینی – در زمان كارگذاری حجاج برای بنی امیه – هرچه از من شنیدی كه می گویم قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم از علی بن ابیطالب است، چون من در زمانی هستم كه نمی توانم از علی (علیه السلام)‌ یاد كنم.(73)
دیدگاه استاد این است كه حسن به واسطه افراد ثقه از امیرالمؤمنین (علیه السلام) حدیث فرا گرفت و در پی اشكال كسانی كه وی را مدلس می نامند و اینكه سماع او از امام علی (علیه السلام) ثابت نیست، می نویسند: جواب آن گذشت كه انه كان لایرسل الا عن ثقه وی از آوردن نام رجال به ویژه امام (علیه السلام) یا یكی از یاران شناخته شده اش بیم داشت.(74)
نسبت به زید بن اسلم كه متهم شده از پیش خود حدیث می گفت، استاد می نویسد: این نظیر اشكالی است كه بر حسن بصری – كثرت ارسال – گرفته می شد، عذر همان عذر است و محذور زید همان محذور حسن است.(75)

15. رفع تهمت غلو از حاملان اسرار اهل بیت (علیهم السلام)

استاد (رحمة الله علیه) در نوشته های خویش آورده اند و در جلسات درس نیز گوشزد می فرمود كه برخی مطالب در زیارت ها و احادیث از اسرار اهل بیت علیهم السلام و امامان علیهم السلام آن را بر اصحاب خویش افشا می كردند، و هر كس را تحمل آن نبود.(76)
برخی از راویان جلیل القدر و بزرگ امامان علیهم السلام به غلو، ارتفاع، تخلیط و… متّهم شده اند از جمله جابر جعفی كه درباره ایشان اختلاف است، سید صدر (رحمة الله علیه) او را امام در حدیث و تفسیر می داند كه از امام باقر (علیه السلام) فراگرفته است. شیخ طوسی او را از رجال امام باقر (علیه السلام) (جعفر بن محمد) به شمار آورده است. مرحوم مفید او را از كسانی كه طعنی بر آن ها نیست و راهی برای مذمت آن ها نیست، شمرده است. ابن شهر آشوب او را از خواص اصحاب امام صادق (علیه السلام) دانسته است.
كشی به سند خویش از مفضل بن عمر روایت كرده است از امام صادق (علیه السلام) درباره تفسیر جابر پرسیدم. فرمود: به افراد پست آن را حدیث نكن كه آن را ضایع می كنند. روایاتی وجود دارد كه می رساند او از حاملان اسرار آل بیت رسول (صلی الله علیه و آله) بوده، و لذا به غلو و رافضی بودن متهم شده است، ولی در عین حال او را به صدق حدیث و ورع در ایمان ستوده اند.
و همین به عنوان مدح و اخلاص او در دین كفایت می كند.
نجاشی می نویسد:
كان فی نفسه مختلطا
استاد می نویسد:
« هذا یعنی الاعتلاء فی عقیدته بشأن ائمه اهل البیت علیهم السلام فحسبوه غلوا… ( همین نسبت اختلاط دادن به فردی نشان بالا بودن اعتقاد او به شأن امامان اهل بیت علیهم السلام است كه برخی آن را غلو پنداشته اند. ) لذا امام باقر (علیه السلام) او را توصیه می كرد كه اسرارشان را فاش نكند و آنچه را عقل مردم تحمل آن را ندارند، روایت نكند. »(77)

16. وجود حدیث در كتاب های: المقنع یا من لا یحضره الفقیه

در حجیت مرسلات صدوق بین بزرگان شیعه اختلاف است، برخی چون شیخ بهائی (رحمة الله علیه) مراسیل او را همچون مرسلات ابن ابی عمیر معتبر می دانند، برخی فرقی بین مراسیل ایشان و دیگران نمی گذارند و به ضعف آن ها حكم می كنند.(78)
اما استاد معرفت وجود حدیث را در المقنع صدوق و فتوا دادن به آن و آوردن حدیث را در فقیه به صورت ارسال مسلم و قاطع، برای اعتبار بخشیدن به روایت كافی می دانند، مرحوم محقق داماد نیز بر همین باور بوده است.
در بحث بلوغ دختران از دیدگاه فقه اسلامی و مقاله متی تصوم الجاریه؟ به این دیدگاه خویش تصریح می فرمایند. در مقاله اول می نویسد: صدوق (علیه الرحمه) در كتاب المقنع صریحاً به مضمون آن فتوا داده و متن روایت را به صورت فتوا ارائه كرده است.
ثانیاً: در كتاب من لا یحضره الفقیه به گونه ارسال مسلم از آن یاد كرده است می فرماید:
و فی خبر آخر علی الصبی اذا احتلم الصیام و علی المرأه اذا حاضت الصیام
سپس استاد اضافه می كند همین دو جهت، وجود در المقنع و ارسال مسلم در فقیه برای اعتبار دادن روایت فوق الذكر كافی است.(79)
و در مقاله متی تصوم الجاریه به صحت احادیث مقنع صدوق سنداً و دلالهً حكم می فرمایند.(80)

17. روایت از بزرگان و اجلاء

یكی از قرائنی كه برای اعتبار سند به كار می رود، روایت یك راوی از بزرگان و اجلاء به طور معمول است. و از این قرینه در جایی استفاده می شود كه مروی عنه ناشناخته و مجهول باشد.
در سند حدیثی در كافی، باب دیات چنین آمده است، محمد بن عیسی عن یونس او غیره. استاد می نویسد: گفته مرحوم كلینی «او غیره»، ضرری به اعتبار سند نمی زند، چون راوی از او ابن عبید است و وی از كسانی است كه از افراد سرشناس و بزرگ از قبیل یونس بن عبدالرحمن كه منزلت والایی داشته اند، روایت می كند.(81)

18. دیدگاه استاد درباره مرسلات ابن ابی عمیر(رضی الله)

از مسائل مهم رجالی و توثیقات عام كه پذیرش یا ردّ آن در علم رجال به طور جدی بر استنباط فقیه تأثیرگذار است، بحث از مرسلات ابن ابی عمیر (رضی الله) می باشد.
برخی از بزرگان مرسلات ابن ابی عمیر را همچون احادیث مسند او یا احادیث مسند دیگران به شمار می آورند، ولی در مقابل برخی دیگر مرسلات او را چون سایر مراسیل از درجه اعتبار ساقط می دانند.(82)
در این مسأله استاد (رحمة الله علیه) چون سایر موارد دیدگاه معتدل و واقع بینانه ای ارائه فرموده اند. و آن اینكه، مرسلات وی مانند مسندات است و مورد پذیرش اصحاب؛ در صورتی كه مزاحم و معارضی اقوی وجود نداشته باشد، كه در آن صورت تاب مقاومت با معارض اقوی را ندارد.(83)

19. روایت فراوان از یك راوی و اعتماد اصحاب بر او

نسبت به محمد بن عیسی بن عبید پس از ذكر شیخ طوسی نسبت به او و توثیق صریح نجاشی چنین استظهار می كند. می نویسد: مرحوم شیخ دو كتاب تهذیب و استبصار را با روایت از او پر كرده و بدون تردید بر او اعتماد دارد و همین بس كه بیش از 230 مورد در تهذیب از او روایت كرده است و در پا نوشت می افزاید به همین ترتیب كافی و مفید و می نویسد:
كفی بذلك اعتبار لرجل و كونه موضع اعتماد الاصحاب.(84)

20. جعل سند صحیح برای روایت ساختگی

استاد در جلسات درس عنوان می فرمودند كه فریب صحت سند را نباید خورد، چه آنكه جاعل متن، توان جعل سند را نیز دارا است. از این رو تكیه ایشان بر متن بود و بحث از سند را در درجه دوم اهمیت می دانستند.
در مواردی كه علم و یقین با اطمینان به ساختگی بودن متن حدیث، به وجود می آمد، سند را هرچند كه به اصطلاح صحیح باشد، كنار می گذاشتند.
از باب نمونه:
به ابی بن كعب نسبت داده شده كه به باور او سوره احزاب مانند سوره بقره یا طولانی تر بوده است. احمد بن حنبل به اسناد خویش از زرّ بن حبیش از ابی بن كعب روایت كرده است كه پرسید: سوره احزاب را چند آیه می خوانید؟ گفتم هفتاد و سه آیه. گفت: بس! به درستی كه من آن سوره را دیدم كه برابر سوره بقره و در آن آیه رجم بود! زر گوید: گفتم آیه رجم چیست؟ گفت:
الشیخ و الشیخه اذا زنیا فارجموها البته، نكالا من الله و الله عزیز حكیم.(85)
استاد می نویسد: این حدیث از زبان صحابی بزرگ ابی بن كعب ساخته شده است. زیرا در جایی این احتمال نیامده است كه مصحف ابی با سایر مصاحف از این جهت تفاوت داشته است.
شاید این مصحف را از زبان ابی ساخته اند، تا تأییدی بر گمان عمر نسبت به آیه رجم باشد و حدیث او را از انفراد در آورند. به ویژه كه در ساخت سند، از اسامی بزرگان شیعه استفاده كرده اند كسانی همانند یزید بن زیاد هاشمی نقیب بصره كه به گفته ابن حجر كان من ائمه الشیعه الكبار از پیشوایان بزرگ شیعه بوده است و زر بن حبیش كوفی از اصحاب علی (علیه السلام)‌ كه به گفته عاصم پیشگام بر همه و دارای موقعیت برجسته ای بوده است و ابی بن كعب، صحابی جلیل سید قاریان و از ثابت قدمان با علی (علیه السلام) در روز سقیفه.(86)
نمونه دیگر طبری در تفسیر خویش از ابن عباس روایت كرده است كه او این آیه را چنین قرائت می كرد:
أَفَلَمْ (یتبین) الَّذِینَ آمَنُوا أَنْ لَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسُ جَمِیعاً (87)
به او گفته شد كه در مصحف أفلم ییأس… آمده است. گفت گمان می كنم كه كاتب چرت می زده است.
ابن حجر می گوید: این حدیث را طبری با سند صحیح كه همه از رجال بخاری هستند، روایت كرده است و زمخشری این گزارش را رد كرده و گفته است مانند این از چیزهایی نیست كه نسبت به كتاب خدا تصدیق شود:
الّذی لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه
و در ادامه می گوید:
هذه و الله فریه ما فیها من مریه
سوگند به خدا كه بدون شك این سخن دروغ است.
ابن حجر به عنوان رد بر كلام زمخشری می گوید: كسی كه دانش رجال ندارد، آن را انكار می كند و تكذیب نقل صحیح، عادت كسی است كه اهل تحقیق نیست، باید آن گونه كه شایسته است آن را توجیه كرد.
استاد می نویسد: نسبت چرت و غفلت به كاتب مصحف را به چه چیز باید توجیه كرد، چگونه ممكن است قرائت جمهور مسلمین را كه نسل به نسل از بزرگان خویش از پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) به ارث برده اند، خطا شمرد! این گمان فاسدی است و دروغی است كه در آن شكی نیست.(88)

به كار گرفتن مبانی در بستر اصلی آن

روش استاد، در به كار گرفتن مبانی رجالی، روشی كاربردی و آموزنده برای فراگیران، دانش پژوهان و محققان است. ایشان مبانی رجالی خویش را در بستر اصلی آن یعنی میدان تفسیر، فقه و علوم قرآن به كار می برند. به رغم مطالعات فراوان و تتبع گسترده در منابع گوناگون، در مقام به كار گرفتن با اختصار و اشاره به ظرافت تمام مطالب را عنوان می كردند و می گذشتند.
به این نمونه بنگرید:
أخرج ابو عبید بإسناده إلی ابی سفیان الكلاعی (مجهول) عن مسلمه بن مخلّد الأنصاری ( كان لم یتجاوز العاشره عند وفاه النبی صلی الله علیه و آله و سلّم ) انه قال یوماً: أخبرونی بآیتین فی القرآن لم یكتبا فی المصحف ( المصحف اصطلاح حادث ایام الخلفاء ) فلم یخبروه…
بعد از نقل خبر و اشاره به تلفیق و افزودن مفتضحانه كه با سبك زیبای قرآن سازگاری ندارد، می نویسد: و لعلّ مسلمه ( و قد تولی مصر من قبل یزید بن معاویه و مات بها سنه 72 )… ملاحظه می كنید كه چگونه استاد (رحمة الله علیه) ‌به صورت مزجی و لطیف به چهار نكته، كه سه نكته آن مبنای رجالی و نكته ای كه مبنای فقه الحدیث ایشان را نشان می دهد، در لابه لای كلام می آورند. نسبت به ابی سفیان كلاعی داخل پرانتز اشاره می كنند كه مجهول است. یعنی برای ضعف حدیث حكم به جهالت وی كافی است. نسبت به مسلمه به لحاظ قرینه كم سن و سالی و اینكه در زمانی كه هنوز از عقل و بلوغ برخوردار نبوده است، اشاره می كند: هنگام وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله) ‌از سن ده سال نگذشته بود. و در پایان بحث نكته سومی با طعنی گزنده نسبت به مسلمه عنوان می كنند:
« و قد تولی مصر من قبل یزید بن معاویه و مات بها سنه اثنین و سبعین. »
یعنی پذیرش ولایت مصر از طرف یزید طغیان گر برای سلب اطمینان و تضعیف یك راوی كافی است.
نمونه زیبای دیگر: مبحث حدیث احرف سبعه است. در آغاز احادیثی را كه در منابع شیعی آمده با اشاره به وضع سندی آن می آورند و سپس احادیث رسیده از عامه را مطرح می كنند.
1. روی ابوجعفر الصدوق بسند فیه ( محمد بن یحیی الصیرفی )‌ و هو مجهول عن حماد بن عثمان عن الامام جعفر بن محمد الصادق علیه السلام قال: إنّ القرآن نزل علی سبعه احرف و ادنی ما للامام ان یفتی علی سبعه وجوه.(89)
2. روی ایضاً بسند آخر فیه ( احمد بن هلال ) و هو غال متهم فی دینه عن عیسی بن عبدالله الهاشمی عن ابیه عن آبائه قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم…(90)
3. روی محمد بن الحسن الصفار، بسند فیه تردید ( هكذا عن ابی عمیر و غیره ) عن جمیل بن دراح عن زراره عن الامام ابی جعفر الباقر علیه السلام.(91)
4. روی ابو عبدالله محمد بن ابراهیم نعمانی – مرسلاً – عن الامام امیرالمؤمنین علیه السلام
و در پایان سخن می آورند، این احادیث ( نزول قرآن بر سبعه احرف ) كه از اهل بیت علیهم السلام روایت شده است، ولی با سندهایی كه وثاقت آن ثابت نشده است.(92)
سپس به ذكر احادیث روایت شده از طرق عامه می پردازند. دوازده حدیث از منابع گوناگون می آورند و در پایان می نویسند: این تمام احادیث عامه ( اهل سنت است ) كه نسبت به آن ادعای تواتر كرده اند، ولی اختلاف مفاد آن با اصطلاح تواتر سازگاری ندارد. كه شرط اصلی تواتر، اتحاد مضمونی است كه این احادیث فاقد آن است.
در پی آن احادیث را به چهار طائفه و دسته تقسیم و نتیجه گیری می كنند كه دسته قابل قبول آن حمل بر اختلاف لهجه است و اما سه طائفه دیگر، شاذ یا باطل است و پیشوایان تحقیق آن را مردود شمرده اند.(93)
نمونه ای دیگر:
« روی الصدوق باسناده عن محمد بن ابی عباد – و كان مستهتراً بالسماع و یثرب النبیذ – قال سألت الرضا علیه السلام عن السماع، فقال لاهل الحجاز (او العراق) فیه رأی و هو فی حیز الباطل، اما سمعت الله عزوجل یقول: و إذا مروا بالغو مروا كراماً.
صدوق از محمد بن ابی عباد – كه مردی متجاهر به فسق و شیفته آوای خوش بود و از شراب روی گردان نبود – روایت می كند كه از امام رضا علیه السلام درباره سماع پرسید، امام علیه السلام فرمود كه اهل حجاز ( ‌یا عراق ) ‌درباره آن نظری دارند، ولی در زمره باطل است؛ آیا گفتار خدای عزوجل را نشنیده ای كه می گوید هنگامی كه با لغو رو به رو شوند كریمانه از آن می گذرند؟ (94)
در این نمونه نیز با اشاره ای به وضع راوی، میزان اعتبار سند را نشان می دهند!

سخن پایانی

استاد معرفت (رحمة الله علیه) صاحب نظر در چند دانش مهم فقه، تفسیر و علوم قرآن، دارای مبانی مستحكم و پخته ای در زمینه دانش رجال حدیث و تفسیر بودند. ضمن پذیرش نقش رجال در اعتبار بخشی به احادیث، آن را در درجه دوم اعتبار می دانستند.
مبنای استاد در عمل به خبر واحد، به ویژه در مباحث تفسیر و تاریخ، همراه بودن آن با قرائن صدق است. در توثیقات به صرف تعدیل یا جرح و طعن رجال بسنده نمی كردند، بلكه با مراجعه به كتب گوناگون رجال، حدیث، و… قرائنی كه موجب اطمینان خاطر محقق شود، جست و جو می كردند. باور استاد درباره مذهب پیشوایان علمی و فكری جهان اسلام در دانش های گوناگون این بود كه اغلب نزدیك به اتفاق آنان شیعه به معنای عام ( یعنی نسبت به اهل بیت علیهم السلام خاضع و در مقابل از دشمنان آنان بیزار ) بوده اند و این مطلب را با شواهد فراوانی اثبات می كردند.
استاد، مبنای رجال خویش را در بستر اصلی آن یعنی میدان تفسیر، فقه و علوم قرآن به كار می برد.
برای استاد (رحمة الله علیه) علو درجات و حشر با اولیای محبوبش ( پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم و خاندان پاكش) را آرزومندیم.

پی‌نوشت‌ها:

1. عضو هیئت علمی دانشگاه علوم اسلامی رضوی.
2. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج20، ص 61، هدایه الامه الی احكام الائمه علیهم السلام، ج8، صص 584-547.
3. ذخیره المعاد، ج3، ص488؛ كتاب الطهاره، ج1، ص 356؛ مصباح الفقیه، ج2، ص 12؛ مستمسك العروة الوثقی، ج1، ص 221.
4. محمد هادی معرفت، التفسیر الاثری الجامع، ج1،‌ص 219.
5. وسائل الشیعه، ج18، صص 89-75، باب وجوب الجمع بین الاحادیث المختلفه. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج2، صص255-219، باب علل اختلاف الأخبار و كیفیه الجمع بینها، ح5-1، 15، 20، 21، 37، 38.
6. رك: بحار، ج2، ص 250.
7. اختیار معرفة الرجال، ج2، ص 489، محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج2، ص 250، ح63.
8. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج2،‌ص 249، ح62، به نقل از كشّی، ج2، ص 489.
9. الفقه للمغتربین طبق فتاوای آیت الله سید علی سیستانی، ص 68.
10. الرسائل، ج2، ص 98.
11. التفسیر و المفسرون، ج1، ص 256.
12.ر.ك: كیهان اندیشه، ش28 بهمن و اسفند 1368، آقای ا.م. موسوی، مقاله مفصلی، با عنوان رسائلی پیرامون تفسیر و علوم قرآن منسوب به اهل بیت علیهم السلام، نوشته اند.( از صص 141-113).
13. محمد هادی معرفت، صیانة القرآن من التحریف، صص234-233.
14. محمد هادی معرفت، التمهید، ج1، ص 103، تلخیص التمهید، ج1، ص 63.
15. محمد هادی معرفت، التفسیر الاثری الجامع، ج1، ص 290، ح134 پس از نقل حدیثی درباره سوره حمد می نویسد هذا الحدیث اعتمده الصدوق و رواه من طریق محمد بن القاسم و ذكر الحدیث فی كتابیه العیون و الامالی، ج1، ص 309، ح201 و ج1، ص 371، ح462.
16. التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج2، ص 556.
17. برخی دروس خارج فقه به طور عمده بر این سبك متمركز است.
18. تعلیقه وحید بر منهج المقال، چاپ شده در ضمن رجال خاقانی، صص 60-44.
19. التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج1، ص 239.
20. همان، ص 202.
21. همان، ص 392.
22. همان، ص 237.
23. همان.
24. همان، ص 241.
25. همان، صص 386-242.
26. همان، ص 245.
27. همان، ص 254.
28. همان، ص 354.
29. همان، ص 294.
30. همان، ص 237.
31. همان، ص 241.
32. همان، ص 394.
33. همان، ص 249.
34. همان، ص 394.
35. همان، ص 237.
36. همان، ص 245.
37. همان، ص 250.
38. همان، ص 273.
39. همان، ص 237.
40. همان، ص 242.
41. همان، ص 252.
42. همان، ص 313.
43. همان، ص 343.
44. همان، ص 399.
45. همان، ص 253.
46. همان، ص 250.
47. همان، ص 246.
48. همان، ص 388.
49. همان، ص 199.
50. همان، ص 329.
51. همان، ص 333.
52. همان، ص 345.
53. همان، ص 346.
54. همان، ص 245.
55. همان، ص 288.
56. همان، ص 300.
57. همان، ص 310.
58. همان، ص 408.
59. همان، ص 409.
60. ر.ك: محمد هادی معرفت، تلخیص التمهید، ج1، ص 336.
61. استاد شانه چی (رحمة الله علیه)، علم الحدیث، ص70؛ میزان الاعتدال، ج1، ص 5.
62. التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج1، ص 272-271.
63. همان، ج1، صص 407-407.
64. همان، ص 410.
65. همان.
66. همان، ص 393.
67. همان، ص 392.
68. همان، ج2، ص 748.
69. همان، ج1، ص 402.
70. تهذیب، ج7، ص 424.
71. مقاله دست نوشت استاد ره، عیوب موجبه فسخ نكاح، ص 16.
72. التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج1، ص 317.
73. همان، ص 318.
74. همان، ص 320.
75. همان، ص 358.
76. همان، ص 353.
77. همان، ص 358.
78. الفوائد الرجالیه، ج3، ص 300؛ بحوث فی العلم الرجال، ص 185.
79. بلوغ دختران از دیدگاه فقه اسلامی، ص 7.
80. متی تصوم الجاریه؟، ص1.
81. مقاله دست نوشت استاد، دیه المرأه، ص 12.
82. الفوائد الرجالیه، بحر العلوم، ج3، ص 300؛ بحوث فی العلم الرجال، ص 18.
83. مقاله دست نوشت استاد، حد یائسگی، ص10.
84. مقاله دست نوشت استاد، دیه المرأه، ص 7.
85. مسند احمد، ج5، ص 132.
86. محمد هادی معرفت، صیانة القرآن من التحریف، صص 171-170.
87. رعد، آیه 31.
88. همان، صص 180-179.
89. الخصال ابواب سبعه احرف، ح43، ج2، ص 358.
90. همان.
91. بصائر، ص216.
92. محمد هادی معرفت، التمهید، ج2، صص 87-86.
93. همان، صص 91-88.
94. نقش آهنگ در تلاوت قرآن، كیهان اندیشه، شماره 28، ص 66.

منبع مقاله :
زیر نظرگروه قرآن پژوهی پژوهشگاه به کوشش: نصیری، علی؛ ‌( 1387)، معرفت قرآنی: یادنگار آیت الله محمدهادی معرفت (رحمة الله علیه)، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد