مبانی فقهی و حقوقی امانت داری
چکیده
امانت عبارت از آن است که مال کسی با اذن مالک یا شارع بدون خیانت در آن تحت اختیار امین قرار گیرد. امانت دو نوع است: امانت مالکیه و امانت شرعیه. امانت مالکیه آن است که مال نزد امین به اذن صاحب آن یا وکیل یا وصی او قرار گیرد. امانت شرعیه آن است که استیلاء بر عین با درخواست و اذن مالک نباشد و بر وجه عدوان نیز تحت اختیار شخص قرار نگرفته، بلکه قهری باشد. شخص امین اگر در حفظ و نگهداری از امانت تعدی و تفریط نماید، ضامن خسارات وارده است. از آیات و روایات بر میآید که امانت داری علاوه بر آثار شرعی و حقوقی که بر آن بار میشود، به عنوان یکی از فضایل اخلاقی در روابط انسان با دنیای پیرامون خود نیز جاری است. در اخلاق حرفهای هر فرد تعهدات اخلاقی در ارتباط با حرفه خود از هر نوع که باشد، دارد. تعهد کاری، وفاداری، احساس مسئولیت و تمایل مثبت عاطفی نسبت به اهدافی است که نیروی کار در حرفه خود، چه سرمایهای در اختیار داشته باشد و چه تخصصی که در ارتباط با جان، مال، حرمت و وقت مردم باشد میبایست برای رعایت این دستور اخلاقی در کنش مثبت جامعه تلاش کند. با رواج خیانت ورزی بنیاد زندگانی فردی و اجتماعی، خانوادگی و حرفهای سست شده و از هم گسیخته میشود.
مقدمه
1) طرح مسأله:
انسان در زندگی خویش، به طور فطری به ارزشهای اخلاقی گرایش دارد و شخصیت وی همواره با معیار فضایل و رذایل اخلاقی محک میخورد. به طوری که هر کس در این سنجش به امتیاز بالاتری دست یابد، نزد مردم و نزد خداوند، جایگاهی ارزشمند مییابد.
اصول حاکم بر هر جامعهای، کلیه کنشها و رفتارهای فردی و جمعی را هدایت میکند. اگر در جامعهای کسب سود یا لذت اصلی باشد هر عملی برای دستیابی به سود یا لذت بیشتر، توجیه میشود و یا به اصطلاح هدف وسیله را توجیه میکند. اما، در جوامعی مانند جامعه اسلامی که به جهانی ماوراء جهان مادی نیز معتقدند، نمیتوان به اصول مادی یا ابزاری بسنده نمود؛ زیرا در این جوامع، اصول، دارای ماهیتی خاص بوده و همه بخشهای جامعه را تحت تاثیر قرار میدهد.
یکی از اصول و ارکان اخلاق اسلامی، امانت داری است که دین مبین اسلام، بر آن تأکید فراوانی شده است. خداوند در آیه 58 سوره نساء میفرماید: «خداوند به شما امر فرموده که امانات را به صاحبانشان باز گردانید». از اطلاق این آیه چنین به نظر میرسد که در صدد بیان وجوب رعایت امانت در هر شیء است و اختصاص به امور مالی آنچه در بین مردم متداول است، ندارد؛ بلکه شامل رعایت امانت در حقوق مادی و معنوی نیز میشود.
«مراد از امانت به نظر ما، ولایت الهی و طلب کمال و تزکیه نفس و به واسطه حقایق دین حق به صورت علمی و عملی است و مراد از عرضه داشتن آن به آسمانها و زمین و سایر موجودات، مقایسه این ولایت با وضع آنهاست، یعنی اگر ولایت الهی با وضع و حالت آسمانها و زمین سنجیده شود آشکار میگردد که آنها تاب تحمل آن را ندارند و فقط انسان میتواند حامل آن باشد، یعنی فقط انسان استعداد و صلاحیت تلبس به آن را دارد. با اینکه آسمانها و زمین از نظر عظمت و چگونگی خلقت بسیار عظیمتر از انسان هستند، اما استعداد و لیاقت دریافت ولایت الهی را ندارند و تاب تحمل بار سنگین آن را نمیآورند و به همین دلیل خودداری کرده و ترسیدند.
اما انسان با همهی کم وزنی و کوچکی جثه چون نسبت به نفس خود ستمگر بود و نسبت به عواقب حمل این امانت جاهل بود، آن را تحمل کرده و پذیرفت. این امر امانتی است که اگر در آن خیانت شود، عاقبت وخیم و هلاکت دائمی برای او به دنبال خواهد داشت، اما چون انسان به خودی خود فاقد علم و عدالت بود، اما، قابلیت و صلاحیت تلبس به آن را داشت، خداوند آن دو را به او افاضه کرد، تا در نتیجه بتواند از حضیض ظلم و جهل به اوج عدالت و علم ارتقاء پیدا کند». (2)
امانت یعنی آنچه به ودیعه نزد غیر بسپارند تا او آن را برای امانت گذار حفظ نماید و دوباره به او بازگرداند. (3)
«این آیه نشان میدهد انسان چگونه دارای موقعیت بسیار ممتازی است که میتواند حامل رسالت عظیم الهی باشد و اگر به ارزشهای وجودی خود جاهل گردد، چگونه بر خویشتن ظلم و ستم کرده و به اسفل السافلین سقوط میکند». (4)
حضرت امیر (علیه السلام) نیز در سخنان گهربار خود در نهج البلاغه بر امانتداری و آثار و تبعات آن تأکید فراوانی فرموده و در موارد بسیاری از مقامها و پستهای سیاسی و حکومتی تحت عنوان امانت یاد کردهاند.
ایشان در خطبه 199 در مورد ضرورت پرداخت امانتهای الهی میفرماید: «ادای امانت را محترم دارید. هر آینه زیان کرد آن کسی که به امانت خیانت کرد» و در مورد لیاقت امانت پذیری، «و پذیرد عهد الهی را آن کس که از همه ناتوانتر بود و آن انسان است». (5)
حضرت امیر (علیه السلام) در نامهی پنج، به فرماندارش اشعث بن قیس نیز چنین مینویسد: «همانا کار تو (در فرمانداری) برای تو وسیلهی آب و نان نیست، بلکه امانتی است در گردنت». این روایت بیانگر آن است که این امور، حق شخصی نیست تا انسان هرگونه که خواست با آن رفتار نماید، بلکه امانتی است در دست او و باید در رفتار خود نسبت به آن، همهی موازین شرعی را رعایت نماید وگرنه خود را به خیانت آلوده کرده است. (6)
همچنین در خطبه 25 نهج البلاغه، مهمترین علت پیروزی شامیان بر کوفیان را امانت داری آنان نسبت به رهبرشان و خیانتکاری پیروان خود میداند: «آن قدر فرومایهاید که اگر من ظرف چوبی آب را به یکی از شما امانت دهم، میترسم که بند آن را بدزدید». (7)
شاعران نامی ایران، همچون حافظ لسان الغیب نیز وظیفه سنگین و مهم امانت داری انسان را، اینگونه بیان میدارند.
آسمان بار امانت نتوانست کشید *** قرعه کار به نام من دیوانه زدند (8)
امانت سه گونه است:
1- امانتهایی که میان انسان و خداوند است، مانند وظایف و واجباتی که برای انسان تعیین شده است. (9)
2- امانتهایی که میان انسانهاست مانند اموال یا اسراری که انسانها میان یکدیگر به امانت میگذارند.
3- امانتهایی که میان انسان و خودش وجود دارد. مانند علم، عمر، قدرت، که اگر چه به خود شخص تعلق دارند، اما در دست او به مثابه امانتاند. (10)
خیانت در امانت را هم در ابعاد مختلف میتوان بررسی کرد، مانند کتمان علم، حرفه، حق، تصاحب اموال مردم، اطاعت از رهبران غیر الهی، انتخاب همسر یا معلم ناهل برای فرزندان و … . (11)
امانت داری یک اصل فراگیر اخلاقی است، و اختصاص به امور مالی ندارد و شامل هر امر دیگری نیز میشود. آثار و تبعات آن، به قدری گسترده است که میتوان آن را در موضوعات مختلف تسری داد. مانند امانت داری در اخلاق حرفهای که محور این مقاله را تشکیل میدهد.
از آنجا که هر رابطهای دارای مسئولیت و اخلاق خاص خود است، در زندگی شغلی نیز افراد ناگزیر از رعایت اخلاق و موازین مربوط به حرفه خودند، تا به کمال مطلوب رسیده و تعهد خود را نسبت به افراد و مجموعه تحت الشعاع حرفه خود به انجام رسانند. از جمله این اخلاق و مسئولیتها، امانت داری و حفظ آن میباشد. بعد از مروری که بر اخلاق حرفهای خواهیم داشت، به تعریف و تفصیل امانت و تأثیر آن در حفظ نظام شغلی و انسجام روابط اجتماعی پرداخته و کاربرد آن را در چند نمونه از عقود و حِرَف بیان می نماییم.
2) تعریف امانت:
با مروری به معنای امانت در لغت به تحلیل آن در اصطلاح فقهی میپردازیم: امانت از واژهی امان گرفته شده است. گاهی اسم است و برای حالتی که بر انسان در امنیت حاصل میشود، به کار میرود و گاه به چیزی که باعث امنیت میشود، امان گویند. مانند سوره انفال آیهی 27 «به چیزهایی که بر آنها ایمن بودید خیانت کردید». واژهی امانت در سورهی احزاب آیهی 27 نیز به کار رفته و به معنای توحید، عدالت، حروف تهجی و عقل صحیح آمده است. (12)
مراد از امانت، اصطلاح فقهی و حقوقی آن است که مال کسی با اذن مالک یا شارع بدون خیانت در ان، یعنی فعلی یا ترک فعلی که موجب تلف یا نقصان آن شود، تحت اختیار امین قرار گیرد. پس به این معنا، تعدی یا تفریط نسبت به آن مال، او را از امین بودن خارج میکند. و امین کسی است که عرفاً در اعطای مال به او، موثق و مورد اطمینان است، بدین گونه که از آن مال، حفاظت کرده تا آن را به صاحبش برگرداند. (13)
3) اخلاق حرفهای:
اخلاق جمع خلق به معنی سرشت باطنی انسان است که تنها با دیدهی بصیرت و غیر ظاهری قابل درک است. (14) که این صفت راسخ درونی، ممکن است «فضیلت» و منشأ رفتار خوب باشد و یا «رذیلت» و منشأ کردار زشت، بدین سان به هر دو «خُلق» گفته میشود. (15)
اخلاق حرفهای، حوزهای تخصصی در دانش اخلاق است که به بیان مسئولیتهای اخلاقی افراد و بنگاهها در مشاغل و نیز تحلیل مسائل اخلاقی در کسب و کار میپردازد. (16) رسالت اخلاق حرفهای به منزله دانش و آرمان عمده آن، حل مسائل اخلاقی بنگاهها و تبیین تعهدات اخلاقی خود در قبال محیط و نیز تشخیص و حل مسائل اخلاقی در کسب و کار محتاج دانش تخصصی معینی هستند و این دانش همان اخلاق حرفهای است. (17)
هیچ اقدام، تصمیم و فعالیتی را در بنگاه نمیتوان سراغ داشت که همراه با مسائل اخلاقی نباشد. در بن هر تصمیم مدیریتی، انبوهی از مسائل اخلاقی را میتوان رصد کرد. زیرا هر تصمیمی در حوزههای مالی، فروشی، منابع انسانی، تولید و… با حقوق افراد گوناگونی چون مشتریان، مالکان، کارکنان، مدیران، شهروندان، محیط زیست و سایر گروههای ذینفع ارتباط دارد. این ارتباط مسئولیت آور است و مسئولیت نیز مسائل اخلاقی را به میان میآورد. (18)
به عنوان مثال کسانی که ابزار و دانش رسانه را در اختیار دارند، در برابر جامعه و مصلحت عمومی متعهدند که رفتارهای غیر اخلاقی مثل جنایت، دروغ، هرزگی و…. را ترویج نکنند. در ارتباط با مصلحت حکومتی، موظفند اسرار محرمانه نظام را که منجر به تهدید امنیت ملی میشود، منتشر نکنند. مطابق مصلحت حرفهای خود، از کتمان حقیقت و عوام فریبی بپرهیزند و بالاخره بر اساس مصلحت شخصی، در انتشار مطالب شخصیتهای حقیقی و حقوقی، غرض ورزی نکنند.
در اخلاق حرفهای صاحبان حرف ناگزیر از اعتماد آفرینیاند. رمز اعتماد به یک شرکت یا فرد متخصص نیز، قابلیت پیش بینی آن است. پیش بینی پذیری خصلتی در سازمان که محیط را بر پیش بینی عملکرد آن در خصوص استیفای کلیه حقوق خود (محیط) توانا میسازد. (19) پیش بینی پذیری از دانایی نشأت میگیرد و با دانش سیراب و فربه میشود و به وسیله باور و سخت کوشی همه اعضای سازمان به بار مینشیند. (20) هیأت مدیرهی سازمانها از طریق نهادینه سازی اخلاق در بنگاه، آن را قابل پیش بینی کرده و اعتماد آفرینی میکنند. (21) هر چه سازمان اخلاقیتر باشد، موفقتر است و هر چه ناکامی بر او آید در تحلیل نهایی، فقدان اخلاق حرفهای را یکی از مهمترین عوامل آن خواهیم یافت. (22)
هر چیزی که در کسب و کار به نحوی در حوزهی اختیار فرد قرار دارد، امانت نزد او سپرده شده است، اموال شرکت، اعتبار آن، مشتریان، کیفیت محصول و… خود فرد نیز در عین آنکه امین شرکت است به عنوان یک کارمند و عضو گروه، مورد امانت است. لذا حق هر گونه تصرف و استفاده از خویشتن را نداریم. (23)
به عبارت دیگر اگر اصل امانت داری در محیطهای کار حاکم شود، فضای حاکم بر محیطهای کار متعالی میگردد. زیرا مطابق آن، همه صاحبان حرف و مشاغل، به دلیل اعتقادی که به آن دارند، خود را مستقل ندیده و ملزم به پاسخگویی در برابر ذات الوهیت میشوند.
ایجاد زمینههایی که امانت داری را در فرهنگ سازمانی به اعتلای امانت نگری برساند، ضامن تحقق همه ارزشهای حرفهای و اخلاقی در کسب کار است. صداقت، رازداری، اعتدال در علایق شخصی و سازمانی، عفت و پاکدامنی، وفاداری سازمانی، دوری از کم کاری و فساد مالی همه از آثار دغدغههای امانتداری در حرفه است. (24)
بنابراین برای جلوگیری از خیانت در امانت، هر فرد میبایست از تمامی دانش و امکانات و تواناییهای فردی خود برای پیشبرد اهداف مورد نظر آن حرفه، استفاده نموده و کوتاهی ننماید.
اقسام امانت
امانت دو نوع است: 1- امانت مالکیه 2- امانت شرعیه
1) امانت مالکیه:
امانت به این معنا که مال نزد امین به اذن صاحب یا کسی که اذنش مانند اذن صاحب آن، معتبر است مانند وکیل یا وصی او قرار گیرد، آن را امانت مالکیه گویند. این امانت همهی معاملاتی را که از طرف مالک یا وکیل واقع میشود دربر میگیرد. چه از جهت تملیک منفعت و عطا کردن عین باشد، (مثل اجاره) و چه تملیک انتفاع مجانی باشد (مثل عاریه) و چه عطا کردن برای حفظ بدون تملیک منفعت یا انتفاع باشد، (مثل ودیعه) و چه عطا کردن بر اینکه عامل از او به حصهای سود ببرد (مثل مضاربه) و چه اینکه به حصهای از حاصل در آن زرع کند، (مثل مزارعه) و … در تمامی این موارد، چه معامله به نفسه از جانب مالک واقع شود و چه از جانب وکیل، مال نزد دارندهی آن امانت مالکیه است و تلف آن موجب ضمان نیست مگر اینکه، تعدی و تفریط در آن رخ دهد. (25)
دانشمندان حقوق نیز امانت مالکیه را اینگونه بیان کردهاند: امانت مالکیه آن است که امانت از طرف مالک، به امین سپرده میشود و انواع مختلفی را دربر میگیرد، مثل: ودیعه، عاریه، اجاره و رهن. (26)
یک، اموالی که نزد صاحبان حرفه به امانت گذارده شده و در آن امین ضامن مفقود و تلف شدن است، مگر آنکه شرط عدم مسئولیت امین کند یا عذر عام روی دهد مانند وقوع حریق.
دو، اماناتی که ناشی از اشتغال به حرفه نباشد، مانند اجاره که امین ضامن تلف و نقص مال است، مگر شرط عدم مسئولیت کند یا عذر عام پیش آمده باشد.
سه، اماناتی که مالک به اعتبار خلق و خوی امانت داری امین، مال خود را نزد او میگذارد و این شکل را دارد: یا امین برای حفاظت اجرت میگیرد و ضامن نقص و تلف مال مورد امانت است مگر به شرط عدم مسئولیت، یا مال را به رایگان حفظ میکند (عقد ودیعه) و یا آن را برای بهرهکشی، رایگان میگیرد (عقد عاریه). (27)
2) امانت شرعیه:
امانت شرعیه آن است که استیلاء بر عین، با درخواست و اذن مالک نباشد و بر وجه ظلم و عدوان هم تحت اختیار شخص قرار نگرفته بلکه یا قهری بوده مثل اینکه باد یا سیل آن را داخل ملک شخص نموده بر وجهی که تحت تسلط و ید او قرار گرفته یا اینکه خود مالک، عین را تسلیم نموده لکن نه خودش و نه طرفی که آن را گرفته هیچ یک اطلاع نداشتهاند، مثلاً شخصی صندوقی را خریده و در داخل آن چیزی بوده که فروشنده خبر نداشته یا اینکه فروشنده و خریدار در موقع تصفیه حساب اشتباه کردهاند و فروشنده زائد بر حقی به مشتری داده یا بالعکس، و یا اینکه تحت اختیار قرار دادن عین با اجازهی شرع بوده، مانند لقطه یا آنچه که از دست دزد یا غاصب به عنوان حسبه (اموری که شارع میخواهد انجام بگیرد و بلاتکلیف و ضایع نماند) گرفته، برای اینکه به صاحبش برساند و یا اینکه از بچه یا دیوانه به عنوان حسبه گرفته که حفظ نماید و البته این در موردی است که اگر در دست آنها بماند خوف تلف باشد و یا اینکه مال محترمی است که در معرض هلاک و تلف است مثل حیوانی که در محل وجود درنده یا محل سیل واقع شده و مالکش هم معلوم است.
در تمام موارد مذکور، مال در دست کسی که بر آن استیلاء دارد امانت شرعیه است و باید آن را حفظ کند و در اولین فرصت به صاحبش برساند هر چند مطالبه نکرده باشد و اگر قبل از اینکه به مالک بدهد، در دست او تلف شود، ضامن نیست مگر اینکه تعدی یا تفریط کرده باشد. (28)
گاه امانت مالکیه به امانت شرعیه تبدیل میشود، مانند زمانی که فردی مالی را به ودیعه میگذارد امانت او مالکیه است اما اگر مالک بمیرد بعد از فوت او امانت او شرعیه میشود و امانتدار ملزم است مال مورد ودیعه کسی که جانشین اوست، مانند وکیل یا وصی او تحویل دهد و چنانچه در این امر، کوتاهی و سهل انگاری کند، او ضامن است. (29)
یا اگر مالی را از کودک یا دیوانهای ودیعه بگیرد ضامن آن است چون آن دو شایستگی اذن در حفظ مال را ندارند، لذا تسلط او بر آن مال بدون اذن شرعی خواهد بود و باید آن را به ولی آن دو تحویل دهد تا بری شود. (30)
ضمان امین
در حقوق و قانون مدنی متصدیان حمل و نقل امین شناخته شدهاند و موظف به رعایت احکام امین میباشند. چرا که ضامناند و ضمان آنها مختص به امور مالی ظاهری نیست بلکه، در سطح وسیعتری نیز در جامعه دیده میشود. برای مثال یک صادرکنندهی مبلمان با شرکت حمل و نقلی قرارداد میبندد که کالاهایی را جمعه صبح برای بارگیری به بندر عباس برساند و در مقابل مبلغ معینی اجرت دریافت کند. شرکت حمل و نقلی به عنوان اجیر و متصدی این امر، ملزم به قبول عهدنامه میگردد اما، اگر قرارداد را شنبه صبح به انجام برساند او به عنوان امین، ضامن تلفاتی است که به صادر کننده حتی در همین یک روز، وارد آمده است. یا کارمند ادارهای که در انجام وظیفهی خود کوتاهی میکند به عنوان امین در سمت محول شده، ضامن خساراتی است که هم به ارباب رجوع و هم به محیط کار خود وارد میآید. پس کلیهی کسانی که امین شناخته میشوند اگر در باز گرداندن مال مورد نظر یا وظیفهی محول شده تقصر یا کوتاهی نمایند، در زمرهی غاصبین محسوب خواهند شد و مسئول تلف و هر نقص و عیبی خواهند بود که بر آنها وارد شده، هر چند مستند به فعل آنها نباشد.
به نظر برخی متفکران حقوقی زمانی که مستأجر یا متصدی حمل و نقل یا به طور کلی «امین» به عمد یا به آنچه در حکم عمد است، به مورد امانت داده شده در دست او، صدمه بزند شرط عدم مسئولیت بر او اثری ندارد و مخالف نظم عمومی است. (31)
ماهیت رابطه امانی
عناصر و ارکان شکل گیری و تحقق رابطهی امانی عبارتند از عنصر اول: شخص امین، عنصر دوم: شخص امانت گذار و عنصر سوم: مال مورد امانت است که به امین سپرده میشود. رابطهی امانی در جامعه نیز به دو شکل دیده میشود: 1- قانونی یا عرفی. 2- قراردادی
شکل قانونی یا همان وصف مدنی و حقوقی رابطهی امانی در قانون مدنی و عقود تجلی پیدا میکند مانند ودیعه، عاریه، وکالت، شرکت، رهن، اجاره، که به ترتیب به تعریف آنها میپردازیم:
یک، ودیعه. همان سپردن مال به کسی برای نگهداری است که عقدی است جایز و هر دو طرف میتوانند هر گاه که بخواهند آن را فسخ کنند. وقتی عقد ودیعه منعقد شد امانتدار باید آن را حفظ کند و اگر مالک قید کند که ودیعه را در جای خاصی نگه دارد، امانتدار باید آن قید را رعایت کند مثلاً در صندوق آهنین، خانه مقفل و… اگر خلاف شرط، عمل کند او ضامن است. (32)
خداوند در آیهی 26سورهی اسراء نیز به ادا کردن حق نزدیکان و مستمندان و واماندگان در راه، امر میفرماید. در این عقد، امین تعهد حفاظت و برگرداندن مال به مالک را دارد. (33) مرگ، جنون و بیهوشی هر یک از ودیعه گذارنده و ودیعه گیرنده، مال ودیعه به امانت شرعی تبدیل میشود و امین باید آن را به ورثهی او برساند. (34)
دو، عاریه. دادن مال به کسی است برای انتفاع مجانی و رایگان. نسبت آن با اجاره مانند نسبت هبه است به بیع یکی به عوض است و دیگری رایگان. (35) اگر مال از عاریه به استعمال مجاز چیزی کاسته شود ضامن نیست ولی، اگر مالی از غاصب عاریه گیرد ضامن است و مالک میتواند عین مال را از او بستاند و اگر تلف شد قیمت آن را، و گیرنده میتواند به غاصب رجوع کند. (36)
قاعده فقهی: «علی الید ما أخذت حتی تؤدی» نیز بیانگر موضوع عقد عاریه است. در حدیثی از امام حسین (علیه السلام) نقل شده که میفرمایند: هر گاه مال عاریه نزد مستعیر، تلف شد. او ضامن نیست مگر اینکه بر او شرط شده باشد. (37) در خبر دیگری نیز از امام حسین (علیه السلام) نقل شده که میفرمایند: عاریه بر مستعیر ضمان آور نیست، مگر اینکه طلا یا نقره باشد پس در این دو، مستعیر ضامن است چه شرط شده باشد و چه شرط نشده باشد. (38)
سه، وکالت. در وکالت نیز طبق قانون مدنی، اموالی که به منظور اجرای وکالت یا در نتیجه آن، به وکیل سپرده میشود، نزد او امانت است. (39) و تعدی و تفریط و تلف مال در این دوران، عقد وکالت را منحل نمیسازد اما موجب مسئولیت و ضمان وکیل و تبدیل ید امانی به ید ضمانی او شود. (40) در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) در این مورد نقل شده که میفرمایند: هر مردی که بر امری از امور امضاء کند پس وکالت او ثابت میشود تا زمانی که به خروج از آن علم یابد همانگونه که به دخول در آن علم یافت. (41) و در حدیثی دیگر امام صادق (علیه السلام) میفرماید: همانا وکیل هنگامی که وکالت کرد، وکالت او ثابت میشود تا زمانی که خبر عزل به او ابلاغ شود. (42)
چهار، شرکت. در عقد شرکت، شریک امین است و اگر در مورد آنچه به طور اشتراکی و مشاع در اختیار اوست، تقصیر نماید، ضامن نقص آن مورد است و جزء در صورت تعدی یا تفریط ضامن نخواهد بود و در صورتیکه ادعای تلف شدن مال را کند، ادعای او با قسم پذیرفته میشود، اگر چه سبب تلف ظاهر و اقامهی بینه بر آن ممکن باشد. (43) از علامه حلی نقل میگردد که شرکت آن است که دو تن یا بیشتر، مالک سهمی از مال باشند و سهم آنها از یکدیگر ممتاز نباشد. (44)
به عنوان مثال در مورد دو مردی که مال مشترکی دارند و نمیدانند سهم هر کدام به چه مقدار است و میگویند آنچه برای من است، مال من و آنچه برای توست، مال توست و هنگامی که به این امر تراضی کنند، عقد آنها صحیح است. و این در جایی است که واقعاً هیچ یک از طرفین، علم به مقدار حق خود و دیگری نداشته باشد اما اگر بداند حق دیگری بسیار زیادتر از حق خود اوست، امانتداری ایجاب میکند که این موضوع را اعلام کند.
پنج، رهن، عقدی است که طبق آن، مدیون مالی را به عنوان وثیقهی دین خود به داین میدهد و این مال که تحت ید داین یا مرتهن کنونی، به طور کلی امین قرار میگیرد، امانت شرعی است و بلافاصله پس از اینکه از رهانت خارج شد به امانت مالکانه مبدل میشود. (45) و مال در دست مرتهن امانت است و اگر بی تعدی و تفریط تلف شد. ضامن نیست اما میتواند بدهکار را وادار کند که مال دیگری به رهن گذارد و یا بدل و ارش بدهد. (46)
در این باره از امام صادق (علیه السلام) نقل شده در مورد مردی که مال مورد وثیقه را بدون وقت معینی رهن میگذارد، سپس غایب میشود آیا میتوان آن را فروخت؟ فرمودهاند: خیر باید صبر کند تا او بازگردد. (47) و در خبر موثقی فردی از ابا جعفر (علیه السلام) از رهن پرسید، امام فرمود: اگر بیشتر از مال مرتهن باشد و اگر تلف شود باید زیاده را به صاحب رهن برگرداند و اگر کمتر از آنچه برای اوست، تلف شود اضافهی مال را باید به صاحبش برگرداند و اگر غیر از آن باشد، بر او چیزی نیست. (48)
شش، اجاره، عقدی است که عین مستأجره در مدتی مشخص در اختیار مستأجر قرار میگیرد و مستأجر متعهد میشود همانگونه که مالک اصلی از آن نگهداری مینموده، آن را حفظ کند. (49) مستأجر امین است و ملک در دست او تا تعدی و تفریط نکند اگر تلف شود ضامن نیست. (50) مثل صنعتگری که ضامن هر چیزی است که برای ترمیم و اصلاح به او میدهند هر چند حاذق باشد مانند گازر که جامه را بدرد خواه به عملی خود او فاسد شود یا آنکه بی تعدی و تفریط او دزد ببرد یا به علتی غیر عمل او بشکند و تباه شود. (51) در خبر صحیحی از امام حسین (علیه السلام) آمده در مورد مردی که خانهای را به اجاره گرفته سپس آن را به بیشتر از آنچه اجاره کرده، اجاره دهد این عمل صحیح نیست مگر اینکه در آن اتفاقی حادث شود. یا به نقلی دیگر میفرمایند: اگر مردی خانه یا زمین یا کشتی را به اجاره گیرد سپس آن را به بیشتر از آنچه اجاره کرده، اجاره دهد اگر در آن مصلحت ایجاب کند صحیح است. (52)
گاه دیده میشود که امانت در اختیار کسی قرار میگیرد که به شکل عقود گفته شده نیست و حکم قانون در مورد آنها جاری میشود مانند وصایت، ولایت و قیومت. بنابراین شکل قانونی رابطهی امانی به چند عقد نام بردهی فوق، محدود نمیشود و در تمامی این موارد، اشخاص نسبت به مولی علیه خود امین هستند و احکام بر آنها صدق میکند.
شکل دوم رابطهی امانی شکلی قراردادی (وصف کیفری جرم) است که در حقوق جزا و در بحث «خیانت در امانت» مورد بحث قرار میگیرد و در حقوق نیز مطابق ماده 951 قانون مدنی از واژه تعدی و تفریط سخن به میان آمده است که همان تجاوز است. بطور کلی تجاوز از محدوده اذن یا متعارف به مال یا حق دیگری را شامل میشود که در نهایت ضمان فرد را به دنبال دارد. از طرف دیگر اتلافی که از امین در مال مورد امانت صورت میگیرد موجبات ضمان امین را فراهم میکند و امین از صفت امانت خود جدا و در موقعیت ضامن قرار میگیرد.
اگر در مورد مالی که امانت گذارده شده، تعدی یا تفریط صورت گیرد یعنی یا مال از بین برود و یا در مواردی غیر از آنچه مالک اجازه داده، استفاده شود، امین ضامن است و میتوان در مورد او اقامهی دعوا کرد. مانند مهندسی شرکتی که برای امور اداری، ماشینی در اختیار دارد و فقط اذن در استفاده برای کارهای اداری به او داده شده، در صورتی که او برای کارهایی غیر اداری (شخصی) از آن ماشین استفاده نماید از این استفاده، معنای تعدی بر او اطلاق میشود و ضمان فرد را موجب میشود. به این دلیل، خیانت در امانت در قوانین موضوعه یک جرم شناخته شده و حکم حبس و تأدیب را بر فرد بار میکند.
خیانت در امانت
در مقابل مفهوم امانت داری، خیانت در امانت قرار میگیرد که بسیار مذموم میباشد. خیانت در امانت عبارت است از: «استعمال مال مورد امانت توسط امین، در جهتی که منظور صاحب مال نباشد» که استعمال هم تصاحب، هم تلف و هم مفقود شدن را دربر میگیرد. (53)
به عنوان مثال کارمندی که به تصاحب اسناد و اوراق مورد ودیعه میپردازد بر اساس ماده 604 قانون مجازات اسلامی (1380) قابل مجازات است. بر اساس این قانون، هر یک از مستخدمین دولت اعم از قضایی و اداری، نوشتهها، اوراق و اسنادی را که به آنها به امانت داده شده، معدوم یا مخفی کنند، یا به کسی دهند که دادن اسناد به او ممنوع بوده، علاوه بر جبران خسارت به حبس از سه ماه تا یک سال محکوم خواهند شد.
در حدیثی در این باره نیز پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: هر کس به امانت در دنیا خیانت کند و آن را به صاحبش باز نگرداند، به غیر دین اسلام مرده است و خدا را در حالی که غضبناک است ملاقات میکند. (54)
خیانت در امانت را میتوان در جرایم اجتماعی، اقتصادی نیز بررسی نمود. جرایم مربوط به خیانت در امانت را به نوعی میتوان در ذیل جرایم یقه سفیدان قرار داد. جرایم یقه سفیدان به جرایمی اطلاق میشود که بوسیله افرادی انجام میشود که در بخشهای حرفهایتر جامعه هستند. مانند کلاهبرداریهای مالیاتی، کلاهبرداریهای مربوط به اسناد و مدارک، اختلاس، ساخت یا فروش فرآوردههای خطرناک، آلودگی غیر قانونی محیط و….. (55) به عبارت دیگر اگر قشر پایین جامعه به دزدی و جیب بری میپردازد، قشر متوسطیها که امین تلقی شده و بخشی از کار یا سرمایهی جامعه به آنها محول شده است، با انواع کلاهبرداریها، از موقعیتهای حرفهای خود سوء استفاده کرده و به نوعی دچار خیانت در امانت یا جرایم یقه سفید میشوند.
این در حالی است که هزینهی این جرایم بسیار بیشتر از جرایم قشرهای پایین جامعه است. چون یک دزد به اموال یک یا چند نفر آسیب میرساند اما یک کارمند بانک با اختلاسی که انجام میدهد، اموال هزاران نفر را غارت میکند. یا کسی که مسئولیت ساخت فرآوردههای شیمیایی را دارد، اگر کوچکترین دخل و تصرفی در فرمولهای شیمیایی انجام دهد، صدمات جبران ناپذیری به محیط زیست وارد میکند که ممکن است جان میلیونها انسان را تهدید کند، یا ورزشکار محبوبی که در مسابقه با دوپینگ، آماده رقابت با حریفان خود میدود و هواداران بسیاری او را تشویق میکنند و حتی او را به عنوان الگو برای خود انتخاب میکنند اما بعد از مسابقه، عمل زشت دوپینگ آن ورزشکار مشخص میشود و این عمل او نه تنها موجب خسارت مادی میگردد بلکه، آثار سویی نیز بر هواداران او میگذارد. یا فرد خیرخواه محلی که مدام در پی گشودن مشکلات مردم است، اگر در امانات سپرده شده کوتاهی کند خیانت در امانت او به عنوان یک شخصیت ممتاز و برجسته در محل، آثار و تبعات معنوی سویی علاوه بر خسارت مادی بر افکار مردم باقی میگذارد. و به همین ترتیب حساسیت کار وزرا و سیاستمداران یک کشور و تأثیرات آن بر مردم نیز بسیار قابل توجه است.
خداوند در آیات و روایات نیز کسانی را که دارای موقعیت اجتماعی بالاتریاند، نسبت به امانتداری، بیشتر سفارش کرده است. در آیات سوره احزاب به زنان پیامبر به عنوان افرادی که موقعیت اجتماعی بالاتری دارند نیز چنین میفرماید: «ای زنان پیغمبر بر شماست هر که به کار ناروایی دانسته اقدام کند او را دو برابر دیگران عذاب کنند و این بر خدا سهل و آسان است» (56) و «هر که از شما مطیع فرمان خدا و رسول او باشد و نیکوکار شود پاداشش دو برابر عطا کنیم و برای او روزی بسیار نیکو (در بهشت ابد) مهیا سازیم». (57)
در حدیثی امام صادق (علیه السلام) به تعدادی از شیعیان میفرماید: «چقدر زشت است عمل بعضی از شما شیعیان که اهل بهشت باشد در میان گروهی که تلاش میکنند و اعمال صالح انجام میدهند در حالی که پردهها را کنار زده و زشتی را نمایان کند. (58)
در حدیثی دیگر امام صادق (علیه السلام) به شقرانی فرموده است: «همانا نیکی از هر فردی، پسندیده و نیکو است و در جایگاه و مقام تو نیز نیکوتر است بخاطر انتسابتان به پیامبر و قرار گرفتنتان در کانون وحی و شنیدن آیات قرآن و همانا زشتی از هر فردی، زشت و ناپسند است و همانا از تو ناپسندتر و زشتتر است. (59)
البته خیانت در امانت همیشه شکل جرم به خود نمیگیرد. گاهی خیانتهایی صورت میگیرد که قانون در مورد آنها کیفر و مجازاتی در نظر نگرفته، اما به لحاظ انسانی و اخلاقی آنها هم خیانت در امانت است.
به عنوان مثال عمل جراحی که بر روی لاله و لادن، دوقلوهای به هم چسبیدهی ایرانی، در سنگاپور انجام گرفت را در نظر بگیرید. تیم جراحی سنگاپور با وجود روشن شدن نتایج اولیهی آزمایشها، عمل را متوقف نکردند و به عقیدهی محققان جراحی جهان، فقط به خاطر شهرت پزشکی دست به این عمل جراحی زدند که منجر به مرگ آنها شد. (60)
اما تیم جراحی نه تنها به عنوان مجرم شناخته نشد، بلکه حتی به قول محققان جراحی جهان، به شهرت نیز دست یافت. با این وجود و به لحاظ اخلاقی، این پزشکان نسبت به دانش و وظیفهی خود تعهد لازم را نداشته و مرتکب خیانت در امانت شدند حتی اگر مجرم نباشند، با مرگ آن دو و با زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی، خائن در امانت شناخته شدند.
نتیجه
در جوامع اسلامی، به دلیل اعتقادی که به جهان برتر دارند و ارتباطی که با جهان مادی دارند، اصولی بر روابط انسانها حاکم است که متفاوت از جوامع دیگر است. به عنوان مثال اگر در جوامع دیگر، شغلی هر فرد ابزاری برای منفعت طلبی اوست، در جوامع اسلامی مطابق روایات و دستورات گوناگون، شغل هر فردی امانتی در دست اوست که نمیتواند نسبت به آن، با کوتاهی یا سوء استفاده، خیانت روا دارد.
اخلاق حرفهای که در این جوامع به آن توصیه میشود، مانند آنچه در جوامع غربی رواج دارد، ابزاری برای کسب سود بیشتر نیست، بلکه اخلاقی اصیل است. بنابراین آنچه محور اخلاق حرفهای را تشکیل میدهد و برای ساخت منشور اخلاقی در حرفههای گوناگون به کار میرود، بر اساس فرهنگ، دین، باورها و اعتقادات مردم بوده و در هر حرفهای شکل خاصی دارد.
اگر رابطهای که در حرفهها و مشاغل بین صاحب حرفه و مشتری وجود دارد، به عنوان رابطهای امانی پذیرفته شود و در همهی حرف، منشور اخلاقی مبتنی بر فقه، فرهنگ و نوع هر شغلی نوشته شود، در آن صورت جامعه سریعتر و مطمئنتر مسیر توسعه را خواهد پیمود اما اگر اصلی امانتداری به فراموشی سپرده شود، یا مسئلهی خیانت در امانت قبح خود را از دست بدهد، نه تنها چرخهای توسعهی جامعه از حرکت باز میماند، بلکه انواع فسادها و نا بسامانیها در جوامع گسترش یافته و روز به روز اخلاق اجتماعی ضعیفتر میشود.
پینوشتها:
1. دارای دانشنامه دکترای فقه و مبانی حقوق اسلامی و استادیار گروه فقه و مبانی حقوق اسلامی دانشگاه تهران و رئیس دانشکده الهیات معارف اسلامی.
2. طباطبائی، علامه محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، (قم، دفتر انتشارات اسلامی، بیتا)، ج ، ص686.
3. همان، ص686.
4. مکارم شیرازی، ناصر (زیر نظر)، تفسیر نمونه، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و چهار، 1380)، ص451.
5. رضی سید شریف، نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، (دانش، زمستان 1379)، ص325.
6. همان، ص641.
7. همان، ص67.
8. «إنا عرضنا الامانة على السموات و الارض و الجبال فابین أن یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان إنه کان ظلوما مجهولا». (احزاب/ 72)
9. ر.ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، (تهران، نشر رابطه الثقافه العلاقات الاسلامی 1417)، ج3، ص122.
10. قرائتی، محسن، تفسیر نور، (مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، چاپ دهم، 1383)، ج2، ص355.
11. همانجا.
12. اصفهانی، راغب، مفردات القرآن، (تهران، انتشارات مرتضوی، 1363)، ج1، ص206.
13. بجنوردی، سید میرزا حسن، القواعد الفقهیه، (دلیل ما، قم، 1383)، ج2، ص13-14.
14. اصفهانی، راغب، ص159.
15. دیلمی، احمد، اخلاق اسلامی، (دفتر نشر معارف، 1385)، ص18.
16. فرامرز قراملکی، احد، اخلاق حرفهای، (تهران، نشر مجنون، چاپ سوم، 1385)، ص137.
17. همان، ص118.
18. همان، ص228.
19. همان، ص67.
20. همان، ص70.
21. همان، ص207.
22. همان، ص81.
23. فرامرز قراملکی، احد، سازمانهای اخلاقی در کسب و کار، (تهران، مجنون، چاپ دوم، 1386)، ص123-141.
24. فرامرز قراملکی، احد، اخلاق حرفهای، ص381.
25. بجنوردی، سید میرزا حسن، ج2، ص16.
26. آقایی، محمد علی، آیات الاحکام حقوقی، (تهران، انتشارات خط سوم، چاپ دوم 1381)، ص41.
27. جعفری لنگرودی، محمد جعفر، مبسوط در ترمینولوژى حقوق، (گنج دانش، چاپ دوم، 1381)، ج1، ص270.
28. شهید ثانی، زین الدین جبعی عاملی، الروضة الهیه فی شرح اللمعة الدمشقیه، (قم، انتشارات دار التفسیر، چاپ سوم،1382)، ج2، ص179.
29. شهید اول، اللمعة الدمشقیه، (قم، انتشارات دارالفکر، 1374)، ج1، ص313.
30. همان، ص312.
31. کاتوزیان، ناصر، قانون مدنی در نظام حقوقی کنونی، (نشر میزان، چاپ سیزدهم، 1385)، ص352.
32. علامه حلی، تبصرة المتعلمین، (چاپ سوم، بهار 1384، بیتا)، ص347
33. مادهی 631، 614، 612، قانون مدنی. کاتوزیان، ناصر، حقوق مدنی، (تهران، گنج دانش، چاپ نهم، 1385)، ج3 ص21.
34. شهید ثانی، زین الدین جبعی عاملی، الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، ص26.
35. مادهی 640 قانون مدنی. علامه حلی، ص349.
36. علامه حلی، ص350.
37. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، (بیروت، دارالا ضواء، 1413 هـ ق)، ج1، ص397.
38. ابن بابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، (مکتبه الصدوق، بیتا)،ج2، ص98.
39. علامه حلی، ص164.
40. حاشیه 1 ماده 661 قانون مدنی.
41. ابن بابویه، ج2، ص26.
42. همان، ص27.
43. ماده 577 و 584 قانون مدنی. شهید اول، ج1، ص306.
44. علامه حلی، ص335.
45. شهید ثانی، الروضة الهیه، ج2، ص129.
46. علامه حلی، ص393-394.
47. کلینی، محمد بن یعقوب، ج1، ص395.
48. همان.
49. ماده 478 ماده قانونی. نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، (دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ ششم)، ج27، ص215.
50. علامه حلی، ص314.
51. همان، ص317-318.
52. ابن بابویه، ج2، ص178.
53. جعفری لنگرودی، محمد جعفر، ج2، ص270.
54. ابن بابویه قمی، ابوجعفر، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ، (مکتبه ابوذر جمهری، 1375)، ص47-48.
55. گیدنز، آنتونی، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، (تهران، نشر نی، 1377)، ص177.
56. «یا نساء النبی من یأت منکن بفاحشة مبینة یضاعف لها العذاب ضعفین و کان ذلک علی الله یسیراً».
57. «و من یقنت منكن لله و رسوله و تعمل صالحاً نؤتها أجرها مرتین وأعتدنا لها رزقاً كریماً».
58. «… و لكن ما أقبح بالرجل منكم ان یكون من اهل الجنه و مع القوم إجتهدوا و عملوا الاعمال الصالحه و یکون هو بینهم قد هتک ستره و ابدی عورته». محدث نوری، مستدرک الوسایل، ج1، ص128.
59. «یا شقرانی! إن الحسن من کل احد حسن و إن منک أحسن لمکانک منا و ان القبیح من کل أحد قبیح و إنه منک أقبح لمکانک منا» مجلسی، علامه محمد باقر، بحارالانوار، (بیروت، دارالاحیاء للتراث العربی، بیتا)، ج47، ص349.
60. محمد، محمدرضا، «اصول اخلاق حرفهای، رمز موفقیت سازمانها»، با همکاری مریم خلیلی، ص86.
منابع تحقیق :
قرآن مجید.
رضی، سید شریف، نهج البلاغه، ترجمهی محمد دشتی، دانش، زمستان 1379.
آقایی، محمد علی، آیات الاحکام حقوقی، تهران، انتشارات خط سوم، چاپ دوم، 1381.
ابن بابویه، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، مکتبه الصدوق، بیتا.
ابن بابویه قمی، ابوجعفر، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، مکتبه ابوذرجمهری، 1375.
اصفهانی، راغب، مفردات القرآن، تهران، انتشارات مرتضوی، 1363.
بجنوردی، سید میرزا حسن، القواعد الفقهیه، دلیل ما، قم، 1383.
حر عاملی، وسائل الشیعه، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، بیتا.
جعفری لنگرودی، محمد جعفر، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، گنج دانش، چاپ دوم، 1381.
دیلمی، احمد، اخلاق اسلامی، دفتر نشر معارف، 1385.
شهید اول، اللمعة الدمشقیه، انتشارات دار الفکر، قم، 1374.
شهید ثانی، زین الدین جبعى عاملى، الروضة البهیه فى شرح اللمعة الدمشقیه، قم، انتشارات دار التفسیر، چاپ سوم، 1382.
طباطبایی، علامه محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، بیتا.
طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، تهران، نشر رابطه الثقافه و العلاقات الاسلامی، 1417.
عراقی، مهرانگیز یقین لو و فرانک جواهردشتی، مجله تدبیر، ش361، 1382.
علامه حلی، تبصرة المتعلمین، چاپ سوم، بهار 1364، بیتا.
فرامرز قراملکی، احد، اخلاق حرفهای، تهران، چاپ سوم، نشر مجنون، 1385.
فرامرز قراملکی، احد، سازمانهای اخلاقی در کسب و کار، چاپ دوم، تهران، مجنون، 1386.
قانون مجازات اسلامی، 1380.
قرائتی، محسن، تفسیر نور، چاپ دهم، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن 1383.
کاتوزیان، ناصر، حقوق مدنی، تهران، گنج دانش، چاپ 9، 1385.
کاتوزیان، ناصر، قانون مدنی در نظم حقوقی کنونی، چاپ13، نشر میزان، 1385.
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، دار الأضواء، بیروت، 1413هـ ق.
گیدنز، آنتونی، جامعه شناسی، منوچهر صبوری، تهران، نشر نی، 1377.
محمد، محمدرضا، «اصول اخلاق حرفهای رمز موفقیت سازمانها»، با همکاری مریم خلیلی.
مکارم شیرازی، ناصر (زیر نظر)، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ بیست و چهار، 1380.
نجفی، شیخ محمد حسن، جواهر الکلام، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ6.
منبع مقاله :
فرامرز قراملکی و همکاران، احد؛ (1388)، اخلاق حرفهای در تمدن ایران و اسلام، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ دوم.