خانه » همه » مذهبی » مباهله، به روايت متون كهن(1)

مباهله، به روايت متون كهن(1)

مباهله، به روايت متون كهن(1)

در تاريخ 23 سالة بعثت پيامبر اكرم و نبيّ معظّم، روزهاي بسيار مهم و سرنوشت‌سازي وجود دارد كه هر يك از رخدادهاي آن به تنهايي براي اثبات حقّانيت اسلام، نزد دوست و دشمن كافي است. يكي از اين رويدادهاي مهمّ و ممتاز «روز مباهله» است كه در آن توحيد، نبوّت و امامت در كامل‌ترين چهره‌ها جلوه كرده و حقيقت ناب و نوراني خود را نشان داد.

fc6630a6 ea79 4d3d a762 b220a522c02b - مباهله، به روايت متون كهن(1)

0012553 - مباهله، به روايت متون كهن(1)
مباهله، به روايت متون كهن(1)

 

نويسنده:عبدالحسن بزرگمهرنيا

 

 

اشاره :
 

در تاريخ 23 سالة بعثت پيامبر اكرم و نبيّ معظّم، روزهاي بسيار مهم و سرنوشت‌سازي وجود دارد كه هر يك از رخدادهاي آن به تنهايي براي اثبات حقّانيت اسلام، نزد دوست و دشمن كافي است. يكي از اين رويدادهاي مهمّ و ممتاز «روز مباهله» است كه در آن توحيد، نبوّت و امامت در كامل‌ترين چهره‌ها جلوه كرده و حقيقت ناب و نوراني خود را نشان داد.
در اين واقعة عظيم و رويداد سترگ، مسلمانان به حقايقي پنهان از دين خود دست يافتند و فهميدند كه نام نوراني پيامبر خاتم(ص) و خاندان عزيز او در كتاب‌هاي آسماني پيامبران پيشين آمده و همة انبياي سلف بشارت ظهور او را داده‌اند. آيا مسلمانان نبايد چنين روزي را جشن بگيرند؟ روزي را كه در آن نه تنها اهل كتاب به حقّانيت اسلام اقرار و اعتراف كردند، بلكه كتاب‌هاي آسماني از صحيفة حضرت آدم تا انجيل حضرت عيسي بن مريم(ع) گشوده و قرائت و نام‌هاي نوراني آل محمّد(ص) از متن آن خوانده شده است. و چنين حادثه‌اي شگرف و شگفت تنها يك بار در تاريخ بعثت پيامبر(ص) پيش آمد و هرگز تكرار نشد.

سخني كوچك از حادثه‌اي بزرگ
 

حادثه‌اي كه به نام مباهله درتاريخ اسلام رُخ داد و از برجسته‌ترين فضائل علي(ع) و اهل بيت(ع) و سند حقانيّت پيامبر است، مربوط به سال‌هاي پس از فتح مكّه و مكاتبات پيامبر اسلام با سران اديان، قبايل و زمامداران براي پذيرش اسلام بود. از جمله نامه‌هاي رسول خدا(ص)، نامة ايشان به مسيحيان بود كه آنان را به خداپرستي و ولايت خداوند دعوت كرد. هيئت بلند پايه‌اي از سوي آنان به مدينه آمد و چون در گفت‌وگوهاي شفاهي به نتيجه‌اي نرسيدند،‌ به پيشنهاد پيامبر، مباهله را پذيرفتند. قرآن كريم فرموده است: «فمن حاجّك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناءكم و نساءنا و نساءكم و أنفسنا و انفسكم ثمّ نبتهل فنجعل لعنة الله علي الكاذبين».
روز موعود، مصادف با 24 ذي‌حجّه بود. تعداد مسيحيان را ده‌ها نفر (تا هفتاد نفر) نقل كرده‌اند كه با هيئتي آراسته و با شكوه وارد مدينه شده بودند. قرار بود در روز تعيين شده، هر دو گروه، طرف مقابل را نفرين كنند كه اگر باطل و ظالم‌اند دچار غضب الهي شوند. مسيحيان چون ديدند پيامبر اسلام(ص) تنها با چند تن از نزديكان خود با حالتي سرشار از خشوع آمده است، از مباهله بيمناك شدند و او را صادق يافتند و با آن حضرت صلح كردند و قراردادي مبني بر پرداخت «جزيه» به حكومت اسلامي امضا كردند كه جريان و داستان آن به روايات متون كهن، آن هم عمدتاً از متون غيرشيعي ـ در همين مقاله ـ آمده است.

ويژگي‌هاي اعجاز مباهله
 

داستان مباهله در منابع تاريخي و حديثي فراواني به صورت مفصّل آمده و آنچه گذشت اشاره‌اي گذرا و كوتاه به آن حادثة فضيلت آفرين بود.2 مرحوم سيّدبن طاووس پس از گزارش مفصّلي كه از رويدادهاي اين روز بزرگ مي‌آورد، شانزده كرامت و معجزة مخصوص اين روز را بر شمرده، مي‌نويسد:‌ «روز مباهلة پيامبر اكرم(ص) با نصاراي نجران، روز بزرگي بوده كه در بردارندة چندين معجزه و كرامت است از جمله:
1. در اين روز، خداوند جلّ جلاله براي اوّلين بار باب مباهله را كه جدا كنندة حق از باطل است، در آيين اسلام گشود، آنگاه كه منكران برهان‌هاي روشن را نپذيرفتند.
2. در اين روز، سربلندي خداوند و رسولِ او آشكار گرديد، زيرا نصاراي اهل كتاب وادار به پذيرش ذلّت، پرداخت جزيه و تسليم فرمان و خواست نبوي(ص) شدند.
3. روز مباهله، روزي بود كه سراپرده‌هاي نيروي الهي و قدرت نبوي برافراشته شد و افراد را فرا گرفت.
4. روز مباهله، روزي بود كه رسول خدا(ص) از مقامات بلند و اختصاصي اهل بيت(ع) پرده برداشت.
5. روز مباهله، روزي بود كه خداوند اين حقيقت را روشن ساخت كه امام حسن و امام حسين(ع) با وجود خردسالي از اصحاب رسول خدا(ص) و كساني كه در راه رسالت جهاد كردند، براي مباهله شايسته‌تر و سزاوارترند.
6. روز مباهله، روزي بود كه خداوند اين نكته را آشكار ساخت كه دخت بزرگوار رسول خدا، حضرت فاطمه زهرا(س) در مقام مباهله،‌ از پيروان و افراد شايسته و مورد عنايت رسول خدا(ص) شايسته‌تر است.
7. روز مباهله روزي بود كه خداوند اين حقيقت را بيان كرد كه مولا علي بن ابي‌طالب(ع) جان و نفس رسول خدا و از معدن ذات و صفات اوست، ارادة او ارادة خدا است و اگر چه اين دو بزرگوار از لحاظ صورت و ظاهر با هم متفاوت هستند امّا در باطن و معنا در تمام فضيلت‌ها، وحدت دارند.
8. روز مباهله، روزي بود كه تا آنجا كه ما از احاديث و روايات صحيح سراغ داريم هيچ روزي مشابه آن در تاريخ اسلام وجود ندارد.
9. روز مباهله، روزي بود كه زبان مدّعيان بسته شد و خداوند آشكار ساخت كه اهل بيت(ع) از تمامي تقرّب جويندگان به او از راه اطاعت و عبادت، نزد او گرامي‌تر هستند.
10. روز مباهله، روز تبيين «برهان صادقي» است كه خداوند در آيات مقدّس قرآن بدان دستور داده است.

 

11. روز مباهله براي تصديق صاحب نبوّت از تحدّي و هماورد طلبي قرآن رساتر و دلالت آن از تحدّي رسول اكرم(ص) با قرآن آشكارتر است، زيرا مشركان در برابر قرآن گفتند: «لو نشاء لقلنا مثل هذا؛ اگر مي‌خواستيم ما نيز مي‌توانستيم مشابة آن سخن بگوييم». ـ اگر چه سخن آنان مدعا و بهتاني بيش نبود ـ امّا نصارا در برابر مباهله اقدام به انكار آن نكردند و به خاطر ظهور حجّت و نشانه‌هاي نبوّت تسليم شده و حاضر به مباهله نگشتند.
12. در روز مباهله، خداوند با روشن كردن برتري اهل بيت(ع) كه به صفات الهي آراسته بودند، آتش جنگ را خاموش كرد و جانِ مسلمانان را از رنج جهاد نگاه داشت».3
سيّد بن طاووس در پايان مي‌نويسد:‌ «روز مباهله، بزرگ‌تر از آن است كه ما بدان اشاراتي داشتيم زيرا ما فقط بخشي از فضيلت‌هاي آن را كه خداوند ما را بدان رهنمون شده بود، يادآور شديم بنابراين اين روز يكي از بزرگ‌ترين روزهاي بشارت و گرامي‌ترين روزهاي نيك‌بختي است از اين رو شايسته است كه در آن مجالس و محافلي براي تشكّر از خداوند و ستايش او ـ جلّ جلاله ـ تشكيل گردد و نيز سزاوار است كه در اين روز به‌اندازة عزّت و سربلندي اهل بيت(ع) بدان توجّه شده و از آن تعظيم شود».4
 

معناي لغوي و اصطلاحي مباهله
 

در كتاب «سيرت رسول الله» مباهله اين‌گونه تعريف شده است: «اصل مباهلت آن بود كه دو تن يا دو گروه، دعاي بد كنند بر يكديگر، پس هر يكي كه ظالم باشد، حق‌تعالي وي را رسوا گرداند و نعمت و عذاب خود بر وي فرو فرستد و او و ذريّت وي را متأصل بكند و مهلك گرداند».5
ميبدي در «كشف الاسرار» آن را چنين تعريف كرده: «مباهلت آن بود كه دو تن يا دو قوم به كوشش مُستقصي [نهايت كوشش] يكديگر را بنفرينند و از خداي عزّوجل لعنت خواهند از دو قوم بر آنكه دروغ‌زنان‌اند و «بهله» نامي است لعنت را. مباهلت، تباهل و ابتهال در لغت يكي‌اند و [خدا] خود تفسير ابتهال در عقب لفظ بگفت: «فنجعل لعن الله علي الكاذبين».6
در «مجمع البحرين» مباهله، چنين معنا شده است:‌ «مباهله آن است كه دو شخص يا دو گروه يكديگر را لعنت كنند از ريشة «بهل» به معناي «ملاعنه»، نفرين كردن،‌ ابتهال و تضرع به درگاه خدا براي دفع بلا از خود يا نزول بلا بر ظالم است. و اين كار از ديرباز ميان عرب متداول بوده و در چنين اوقاتي مي‌گفتند: «لعنة الله علي الظّالم منّا؛ لعنت خداوند بر فرد ظالم از ميان ما».7
با تعاريف فوق روشن شد كه اصل مباهله آن است كه دو نفر يا دو گروه پس از مناظره و استدلال در برابر يكديگر، چنانچه به نتيجه‌اي كه مقبول طرفين باشد، نرسند، و هر يك ادعاي كتمان عمدي حق از سوي ديگري را داشته باشد، در اين مرحله دو طرف براي اثبات ادعاي خود مسئله را به خدا واگذار مي‌كنند و هر يك از خدا مي‌خواهد كه اگر ديگري در ادعاي خود عمداً دروغ مي‌گويد و حق را دانسته، كتمان مي‌كند،‌ فوراً عذاب را بر او نازل كند تا حق روشن شود و چنانچه اشاره شد، اين آيين در پيش از اسلام نيز در ميان اعراب و ساير اقوام رايج و شايع بوده است. در چنين برنامه‌اي كه يك دستور الهي است خداوند فوراً پاسخ مي‌دهد تا حجّت را بر مردم تمام نمايد چنان‌كه در روزگار پيامبران پيشين نيز اين مسئله بارها اتّفاق افتاده و مخالفانشان با معجزة الهي به عذاب گرفتار آمدند و حق بر همه روشن گرديد، امّا در تاريخ 23 سالة رسالت پيامبر خاتم(ص) تنها يك بار اتّفاق افتاد و چنان‌كه تفصيل آن خواهد آمد، با مسيحيان نجران در سال دهم هجري بود.

مباهله به روايت تفسير سور آبادي
 

تفسير سور آبادي، تأليف ابوبكر عتيق نيشابوري
 

(م 494 ق.)، پس از تفسير طبري و تفسير اسفرايني، كهن‌ترين تفسير و ترجمة قرآن به زبان فارسي است كه مولّف آن را «تفسير التفاسير» ناميده است. اهميّت اين تفسير در درجة اوّل به لحاظ نثر روان و لطيف آن است و آن از بهترين نمونه‌هاي نثر ساده، روشن و شيوايي است كه از قرن پنجم به جاي مانده است.
ابوبكر عتيق نيشابوري به خاطر گرايش‌هاي اعتقادي و باورهاي مذهبي خود، بسياري از آيات را كه در شأن اميرمؤمنان علي(ع) نازل شده و بسياري از هم‌كيشان خود بدان اقرار و اعتراف داشته‌اند،‌ با سكوت معنادار خود عبور كرده و يا كساني را در آن فضيلت‌هاي يگانه شريك وسهيم گردانيده است. باري سور آبادي در ذيل آية مباهله، تنها به نام امام حسن و امام حسين(ع) اشاره كرده و نام‌هاي حضرت علي و حضرت زهرا(ع) را نياورده است. او حادثه‌اي با آن عظمت را در چند خط كوتاه چنين مي‌آورد: «چون رسول(ص) اين سخن بگفت: [اين آيه را خواند] به نفس خود بيرون آمد، دست حسن و حسين(ع) بگرفته، وفْدِ نجران [= هيئت اعزامي مسيحيان] در يكديگر مي‌نگريستند و بيرون نيارستند، رفت به مباهلت از آن كه دانستند كه محمّد(ص) بر حق است».8
«تاج التراجم في تفسير القرآن للأعاجم» (= افسر ترجمه‌ها در فسير قرآن بر اين فارسي زبانان) به قلم ابوالمظفّر شاهفور بن طاهربن محمّد اسفرايني از عالمان سدة پنجم هجري قمري است. اين تفسير به نظر آگاهان، دومين تفسير نامة مورخ موجود قرآن در زبان فارسي مي‌باشد.
اين تفسير به عنوان يك متن كهن فارسي سرشار از ظرائف دقايق زبان و ادب فارسي مي‌باشد. اسفرايني در داستان مباهله، نام اهل بيت پيامبر(ع) را دقيقاً آورده و آن را با بي‌طرفي روايت كرده است. در زير با هم روايت اسفرايني را از واقعة مباهله مي‌خوانيم.

روايت «تاج التراجم» از واقعة مباهله
 

… و چون پيغمبر(ص) اين آيت بر وفد (هيأت) نجران خواند و ايشان را به مباهلت خواند ـ يعني به لعنت كردن آن كسي كه دروغزن باشد ـ ايشان گفتند: «تا بازگرديم و بنگريم اندر كار خويش و فردا باز آييم». پس با يكديگر شدند، «عاقِب» را گفتند:‌ چه بيني؟ گفتا يا ترساآن [ترسايان، مسيحيان] بدانسته‌ايد كه محمّد(ص) نبي مرسل است و آنچه حقيقت كار عيسي است شما را بگفت و هرگز هيچ كس با نبيّ‌اي از انبيا لعنت نكردند كه نه هلاك شدند، اگر شما نيز [لعنت] كنيد هلاك شويد. اگر چنان است كه همي گوييد كه به وي ايمان نياريم از بهرِ آنكه با دين خويش الفت گرفته‌ايم، با وي صلحي بكنيد و با شهرهاي خويش شويد».
ديگر روز آمدند ايشان، و پيغمبر(ص) همي آمد و حسن(ع) را برگرفته و اميرالمؤمنين(ع) حسين(ع) را دست گرفته و فاطمه(ع) از پي ايشان همي رفت(ص) پيغمبر(ص) همي گفت: «من دعا كنم، شما آمين كنيد!».
چون ايشان را ديد، گفت: «من روي‌هايي [چهره‌هايي] را همي بينم كه اگر از خداي عزّوجلّ بخواهند كه كوه را از جاي خود بردارد، چنان باشد. زينهار با ايشان مباهلت مكنيد كه هلاك شويد و هرگز بر روي زمين هيچ ترسا (= مسيحي) نماند». پس روي به پيغمبر آوردند و گفتند: ما چنان همي بينيم كه با تو مباهلت نكنيم (= بر يكديگر نفرين نكنيم) و تو را بر دين تو بگذاريم و ما بر دين خويش باشيم. پيغمبر(ص) گفت:‌ «اگر چنان است كه از مباهلت همي باز ايستيد، مسلمان شويد تا شما را بوَد آنچه ما را بود، و بر شما بود آنچه بر ما بود». گفتند: ايمان نياوريم! پيغمبر(ص) گفتا: «من با شما حرب (= جنگ) كنم». گفتند: ما را با حرب طاقت نباشد و لكين ما با تو صلح كنيم بر آنكه از سوي ما غزا (= جنگ) نكني و ما را بيمناك نداري و ما را از برزيدن دين باز نداري (= از مسيحي بودن ممانعت نكني) بدان كه هر سالي دو هزار حلّه تو را بدهيم؛ هزار اندر ماه صفر و هزار اندر ماه رجب.
پيغمبر(ص) بر اين جمله با ايشان صلح كرد، گفت:‌ «به آن خداي كه جان محمّد به فرمان وي است كه اگر وفد نجران ملاعنت كردندي، خداي تعالي ايشان را مسخ كردي تا همه خوك گشتندي و آتشي اندر ايشان افتيدي… و سال بر جمله ترساآن (= ترسايان) نيامدي (= به پايان نمي‌رسيد) كه نه همه هلاك شدندي».9
ابوالفضل رشيد‌الدين ميبدي از دانشمندان بزرگ شافعي و عرفاي بنام قرن ششم هجري است. وي را در فروغ مذهبي، پيرو شافعي و در مباحث اعتقادي، بر مذاق اصحاب حديث و به تعبيري سلفي است. در سير و سلوك، بر مشرب عرفا سخن مي‌گويد و با ارادت خاص از خواجه عبدالله انصارا ياد مي‌كند، با اين‌همه، علاقه و محبّت او به اهل بيت عصمت(ع) در شاهكار او چشمگير و از خصيصه‌هاي تفسير اوست. از آنجايي كه بيش از همه به نقل خواجه عبدالله انصارا مي‌پردازد اين تفسير به تعبير خواجه عبدالله انصارا مصروف شده است.

پي نوشت ها :
 

1. اسرار مباهله، محمّد رضا انصارا، صص257-255.
2. فرهنگ غدير، جواد محدثي، صص526-528.
3. اقبال الاعمال، سيّد ابن طاووس، ج2، ص479-481.
4. همان، ص482.
5. سيرت رسول‌الله، انشاي رفيع‌الدّين اسحاق بن محمّد همداني، به تصحيح اصغر مهدوي، ج1، ص514.
6. كشف‌الاسرار، امام ميبدي، به اهتمام علي اصغر حكمت، ج2، ص147.
7. مجمع‌البحرين طريحي به نقل از فرهنگ غدير، جواد محدثي، صص526-527.
8. تفسير سورآبادي، ابوبكر عتيق نيشابوري، به تصحيح سعيدي سيرجاني، ج1، ص290.
9. تاج التراجم في تفسير القرآن للأعاجم، به تصحيح نجيب مايل هروي و علي اكبر الهي خراساني، ج1، صص371-372.
 

منبع:ماهنامه موعود شماره 106
ادامه دارد ….

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد