از مباحثي كه در كلام اسلامي سابقهاي طولاني دارد و امروزه نيز به آن پرداخته ميشود، بحث از متعلق ايمان است. سؤال از متعلق ايمان در بردارنده دو سؤال متفاوت است، سؤال اول آن است كه آيا متعلق ايمان از سنخ گزاره است يا از سنخ واقعيت خارجي؛ يعني آيا ايمان في المثل به گزارة «خدا وجود دارد» تعلق ميگيرد يا به «خدا» به عنوان يك موجود خارجي تعلق ميگيرد. پرسش دوم اين است كه چه چيزهايي متعلق ايمان قرار ميگيرد، يعني ايمان آوردن به چه اموري لازم است.
براي پاسخ به پرسش نخست بايد به معناي ايمان رجوع كرد. اگر ايمان را به معناي تسليم، سرسپردگي، خضوع و وثوق بگيريم، متعلق آن بايد واقعيت خارجي باشد؛ زيرا سرسپردگي نسبت به گزاره بيمعني است. ولي اگر مراد از ايمان تصديق و اعتقاد قلبي باشد، متعلق آن گزاره است؛ زيرا اعتقاد و تصديق بدون متعلق نميشود. لذا بايد متعلق براي انسان معلوم گردد تا اعتقاد به آن تعلق گيرد و چون معلوم بودن چه به علم حضوري و چه علم حصولي با گزاره همراه است، لذا متعلق اعتقاد گزاره خواهد بود. براي رسيدن به گزاره راههاي متفاوتي وجود دارد، از جمله، آيا ميتوان با تعلق و تفكر و استدلالهاي منطقي به گزارههاي ديني رسيد. اين همان بحث رابطة ايمان و عقل است.
و امّا در مورد پرسش دوم بايد گفت كه بحث اصلي در عقلانيت و توجيه ايمان عقلانيت، به آن وابسته است، چون اگر متعلق ايمان معقول باشد، ايمان نيز معقول خواهد بود، لذا بايد متعلقهاي ايمان روشن شود.[1]در اين كه چه چيزهايي متعلق ايمان است بين متفكرين اختلاف وجود دارد. برخي از مرجئه و جهم بن صفوان متعلق ايمان را فقط خدا ميدانند و برخي از معتزله مانند هشام بن عمرو فوطي «جميع آنچه خدا امر كرده اعم از واجبات و مستحبات» را متعلق ايمان ميداند.[2] و از كلام علامه مجلسي در «حق اليقين» استفاده ميشود كه برخي از علماي خاصه و عامه متعلق ايمان را «ضروريات دين» ميدانند،[3] مثل توحيد، نبوت، بعث و جزا و… .
براي فهم اين كه چه چيزهايي ميتواند در زمره متعلقات ايمان قرار گيرد، قرآن بهترين راه ميباشد. فلذا متعلقهاي ايمان در قرآن را بررسي ميكنيم كه عبارتند از:
1. الله: در آيات فراواني خدا متعلق ايمان قرار گرفته است، مانند:
«فمن يكفر بالطاغوت و يؤمن بالله فقد استمسك بالعروة الوثقي لاانفصام لها»؛[4] يعني پس هر كسي به طاغوت كفر ورزد و به خدا ايمان بياورد، به يقين به دستاويزي استوار كه آن را گسستن نيست، چنگ زده است.
«قال الحواريون نحن انصار الله آمنا بالله و اشهد بانا مسلمون»؛[5] يعني حواريون گفتند: ما ياران (دين) خداييم، به خدا ايمان آوردهايم؛ و گواه باش كه ما تسليم (او) هستيم.
مراد از ايمان به خدا، ايمان به وحدانيت اوست، يعني از نظر قرآن كسي موحّد است كه هم واجب الوجود را منحصر به الله بداند و هم خالق را، هم رب تكويني را هم رب تشريعي را و هم اله و معبود را.
2. معاد: در قرآن بعد از ايمان به خدا، بر ايمان به آخرت بسيار تأكيد شده است، فلذا در آيات فراواني معاد همراه خداوند متعال متعلق ايمان و در برخي آيات فقط معاد و در برخي ديگر معاد يكي از چند امري است كه متعلق ايمان قرار گرفته است.
«و من الناس من يقول، امنا بالله و باليوم الاخر و ما هم بمؤمنين»؛[6] يعني و برخي از مردم ميگويند: ما به خدا و روز باز پسين ايمان آوردهايم، ولي آنان مؤمنان راستين نيستند.
3. رسول يا رسولان: يعني قبول و باور به راهنمايي الهي در زندگي آدمي و به عبارت ديگر يعني ايمان به اين كه آنها فرستادگان الهي براي هدايت انسانها به رستگاري هستند. و آنچه آنها براي هدايت انسانها بيان ميكنند، از جانب خدا دريافت نمودهاند و بايد به آن معتقد بود و براي رسيدن به فلاح و رستگاري به آن عمل نمود.
«و يقولون ءامنا بالله و بالرسول و اطعنا»؛[7] و ميگويند: به خدا و پيامبر (او) گرويديم و اطاعت كرديم.
4. ايمان به همه كتابهاي آسماني؛ منظور آن است كه شخص، حالت خشوع و قبول نسبت به قرآن و كتابهاي آسماني پيشين داشته باشد. (نه كتابهايي كه اينك به صورت تحريف شده موجود است).
البته ايمان به آنچه بر پيامبران نازل شده امري جدا از ايمان به خود پيامبران نيست، امّا چون محور اصلي در ايمان به پيامبران ايمان به آنچه آنها از طرف خدا آوردهاند است، و هدف اصلي از رسالت همان پيامآوري است، لذا در آيات قرآن علاوه بر ايمان به پيامبر، بر ايمان به آنچه بر آنها نازل شده هم تأكيد شده است.
5. ملائكه: بحث در مورد ملائكه و اين كه ايمان به آنها به چه معنايي است مجال ديگر ميطلبد. آنچه مهم است و برخي نيز به آن اشاره كردهاند اين است كه ملائكه به خاطر آن كه واسطه در وحي و نزول كتاب بر پيامبران هستند متعلق ايمان قرار گرفتهاند؛ «و المؤمنون كل امن بالله و ملائكته و كتبه و رسله».[8] و همه مؤمنين به خدا و ملائکه و کتب انبياء و رسالت آنان ايمان دارند.
6. غيب: يعني ايمان به اموري كه اولاً از دسترس حواس بيرون است و ثانياً از امور ديني است كه ايمان به آن لازم است و آن عبارت است از خداي سبحان و آيات كبراي او كه همه از حواس ما غايبند.
«الذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلوة»؛[9] آنان كه به غيب ايمان ميآورند و نماز را بر پا ميدارند.
7. آيات الله: در برخي آيات متعلق ايمان، آيات خدا قرار گرفته است كه منظور همان كتاب خدا، قرآن است.
«ان الذين لايومنون بآيات الله لايهديهم الله»؛[10] در حقيقت كساني كه به آيات خدا ايمان ندارند، خدا آنان را هدايت نميكند.
با دقت در آيات قرآن مييابيم كه آنچه در قرآن، متعلق ايمان قرار گرفته است، حداقل متعلقهاي ايمان است. يعني اگر انسان به آنها ايمان نداشته باشد، از قلمرو دين خارج است. خدا، پيامبر و معاد سه متعلق اصلي ايمان ديني است و غير از اين سه آنچه در قرآن متعلق ايمان قرار گرفته به نوعي به اين سه بر ميگردد؛ زيرا همان گونه كه گفته شد ايمان به «ما انزل الله» در واقع ايمان به پيامبري رسولان الهي است. ويژگي اصلي و صفت بارز پيامبران الهي، پيامآوري آنها است. به همين علت ايمان به ما انزل الله ايمان به پيامبري رسولان الهي و در نتيجه ايمان به ربوبيت تشريعي خدا است.
ايمان به «ملائكه» هم به عنوان عباد مكرم الهي و حاملان وحي از لوازم ايمان به رسولان است مراد از «غيب» اموري ديني است كه از حواس بيرون است و قدر متيقن آن ايمان به خدا، رسولان الهي و معاد است. مراد از «آيات الله» همان قرآن است كه به ايمان به رسالت پيامبر بر ميگردد.
استاد مصباح در جمعبندي آيات ميگويد: از مجموع اين آيات استفاده ميشود كه ميتوان متعلقهاي ايمان را در همان توحيد، نبوت و معاد كه بزرگان علما به عنوان اصول عقايد دستهبندي كردهاند، فرموله كرد. كتب و رسل يا رسول خاص و نبيّين همگي در اصل نبوت منظور گرديدهاند. ملائكه نيز بدين لحاظ كه واسطة در وحي و نزول كتاب بر پيامبران هستند ناگزير متعلق ايمان خواهند بود. بنابراين، ميتوان گفت منظور از ايمان در قرآن كريم ايمان به سه اصل است كه اساسيترين آنها ايمان به الله خواهد بود كه اگر جامع و كامل باشد ايمان به دو اصل ديگر (ايمان به نبوت و معاد) را نيز تأمين خواهد كرد.[11]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ مجموعه مقالات اديان و مذاهب در جهان، مجله پگاه حوزه، شماره هاي 52ـ46.
2ـ صادقي، هادي، درآمدي بر کلام جديد، قم، نشر طه.
3ـ پترسون، مايکل و جمعي از نويسندگان، عقل و اعتقاد ديني، ترجمه سلطاني و نراقي، تهران، طرح نو.
پي نوشت ها:
[1] . پايان نامه نسبت ايمان و عقل از منظر علامه طباطبايي و شاگردان، محمد كريمي، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، ص 47 ـ 51.
[2] . سميح، دغيم، موسوعة مصطلحات علم الكلام الاسلامي، لبنان، مكتبة لبنان ناشرون، 1998م، ج1، ص255 به بعد.
[3] . مجلسي، محمد باقر، حق اليقين، تهران، كتابفروشي علمي، 1334، ص559.
[4] . بقره/256.
[5] . آل عمران/52.
[6] . بقره/8.
[7] . نور/47.
[8] . بقره/285.
[9] . بقره/3.
[10] . نحل/104.
[11] . مصباح يزدي، محمد تقي، اخلاق در قرآن، قم، انتشارات موسسه امام(ره)، چاپ سوم، 1377، ج1، ص143.