مجازات ها در حقوق كيفرى يهود (1)
مجازات ها در حقوق كيفرى يهود (1)
اشاره
دين يهود، كه قديم ترين دين از مجموعه اديان ابراهيمى است، بر مبناى شريعت بنا شده است. در ميان اديان زنده جهان فقط اسلام را مى توان از اين جهت با يهوديت مقايسه كرد. در حدود سده سيزدهم پيش از ميلاد، بنى اسرائيل از سرزمين مصر خارج شدند و عزم سرزمين كنعان كردند. سه ماه پس از خروج از مصر، موسى به فرمان خدا بر كوه سينا دو لوح دريافت كرد كه ده فرمان بر آنها نقش بسته بود. اين ده فرمان آغاز و مبناى شريعت موسوى است و تمام احكام شريعت يهود در همين فرمان ها ريشه دارند.
احكام كيفرى شريعت يهود نيز در اين فرمان ها برجسته است: كفرگويى، حرمت شكنى روز شنبه، قتل، زنا و سرقت جرايمى اند كه در ده فرمان از آنها نهى شده و در ساير بخش هاى شريعت براى آنها مجازات معين شده است.
در اين نوشته به بررسى مجازات ها در حقوق كيفرى يهود پرداخته شده است.
مقدمه
در آغاز بايسته است كه نكته اى را درباره منابع حقوق كيفرى يهود يادآورى كنم. در اين نوشته، مجازات هاى يهودى معمولا در قالب سه دوره زمانى بررسى شده اند كه هريك بر محور منابعى است:
الف) دوره كتاب مقدس: در اين دوره، كه تقريباً بين قرن سيزدهم تا چهارم پيش از ميلاد را دربرمى گيرد، كتاب مقدس عبرانى شكل گرفته است. محور اصلى بحث شريعت در كتاب مقدس، اسفار خمسه يا تورات است كه به اعتقاد يهوديان از طرف خدا بر موسى نازل شده است.
در اين نوشته هرگاه از كتاب مقدس سخن به ميان مى آيد، منظور كتاب مقدس عبرانى است كه آن را يهوديان «عهد» و مسيحيان «عهد قديم» مى نامند.
ب) دوره تلمودى: در سال هفتاد ميلادى، پس از ويرانى معبد اورشليم به دست روميان، دانشمندان يهودى كه در اطراف و اكناف پراكنده شده بودند، دست به تدوين «شريعت شفاهى» زدند و كتابى به نام ميشنا تأليف كردند. شارحان بعدى يهودى به تفسير ميشنا پرداختند و مجموعه عظيمى را به وجود آوردند كه تلمود ناميده شد. تدوين تلمود در اواخر قرن پنجم ميلادى به پايان رسيد. در اين نوشته، اين دوره را دوره تلمود ناميده ايم.
ج) دوره پساتلمود: پس از تدوين تلمود، بسيارى از دانشمندان يهودى به شرح و تفسير شريعت پرداختند كه آثار آنان به عنوان مراجعى معتبر در نزد يهوديان باقى ماند. مهم ترين اين مجموعه ها عبارت اند از:
1. راشى و توسافوت: در قرن يازدهم ميلادى، ربى شلومه بن اسحاق (راشى) تفسيرهايى درباره شريعت تورات و تلمود نگاشت كه به نام راشى معروف است. پس از وى، عالمان يهودى كار وى را جرح و تعديل كردند و اثرى را به وجود آوردند كه توسافوت يا ضمائم ناميده شده است.
2. ميشنا توراه: موسى بن ميمون در قرن دوازدهم اثرى در تفسير تلمود نگاشت و آن را ميشنا توراه به معناى تكرار شريعت نام نهاد. وى در اين كتاب، كه داراى اهميت بسيارى زيادى است، تمام احكام تورات و نيز احكام تلمود را به ترتيبى منطقى مدون ساخت.
3. اربع توريم: در قرن چهاردهم، يعقوب بن اَشر مجموعه اى در قانون و آيين هاى دينى و علم اخلاق يهودى تدوين كرد كه اربع توريم (چهار رديف) نام گرفت.
4. شولحان عاروخ: ربى يوسف كارو در قرن شانزدهم كتاب شولحان عاروخ (سفره گسترده) را منتشر كرد كه تدوين نوينى از اصول و قوانين و آداب يهودى بود. اين اثر بعدها اصلاح شد و تاكنون كتاب رسمى قانون و مرجع يهوديان است.
دوره اى كه اين آثار در آن منتشر شد، در اين نوشته با عنوان دوره پساتلمود مطرح شده است.[1]
امروزه در نظام هاى نوين كيفرى، مجازات ها معمولا در قالب مجازات هاى بدنى، مجازات هاى سالب آزادى، مجازات هاى محدودكننده آزادى و مجازات مالى تقسيم بندى مى شوند. در اين نوشته، مجازات هاى كلاسيك يهودى در قالب اين تقسيم بندى بررسى شده اند.
بخش يكم: مجازات هاى بدنى
مجازات هاى بدنى مجازات هايى اند كه تماميت جسمىِ مجرم را مورد تعرض قرار مى دهند. اين مجازات ها در حقوق كيفرى يهود عبارت اند از: مجازات سالب حيات (اعدام)، قصاص عضو، تازيانه و نيز مجازات قطع دست.
الف) مجازات سالب حيات (اعدام)
تورات براى بسيارى از جرايم مجازات اعدام را در نظر گرفته است. ابن ميمون تعداد آنها را سى و شش جرم مى داند.[2] برخى از اين جرايم عبارت اند از: قتل (اعداد، 35:31)، آدم ربايى (خروج، 21:16)، جادوگرى (خروج، 22:18)، كفر (لاويان، 24:14)، زناى محصنه (لاويان، 20:10)، زدن پدر و مادر (خروج، 21:15)، لعن به پدر و مادر (خروج، 21:17)، مقاربت با حيوان (لاويان، 20:15 ـ 16)، زناى به عنف (تثنيه، 22:25)، زناى با محارم (لاويان، 20:11 ـ 14)، لواط (لاويان، 20:13)، بت پرستى (لاويان، 20:2) حرمت شكنى روز سبت (شنبه) (اعداد، 15:32 ـ 36) و…
از آن جا كه شيوه هاى مجازات اعدام در كتاب مقدس عبرانى و تلمود تا حدودى متفاوت است، اين مجازات را در اين دو منبع به طور جداگانه بررسى مى كنيم.
1. اعدام در كتاب مقدس
در كتاب مقدس، سه شيوه اعدام بيان شده است: سنگسار، سوزاندن، به دار آويختن.
1ـ1. سنگسار:
در برخى از جرايم مستوجب اعدام به صراحت شيوه سنگسار ذكر شده است: «هركس… از ذريت خود به بت مولك بدهد…، قوم زمين او را با سنگ سنگسار كنند» (لاويان، 20:2)، جادوگرى (همان، 27)، كفرگويى (همان، 24: 16)، حرمت شكنى روز سبت (اعداد، 15:35)، بت پرستى (تثنيه، 13:9ـ10; 17:5)، پسر لجوج و سركش (همان، 21:21)، جرم عفافى (همان، 22:21) و….
مطابق قوانين تورات، تمام قوم بايد در اجراى چنين مجازاتى شريك باشند: «تمامى جماعت او را البته سنگسار كنند» (لاويان، 24:16; و نيز اعداد، 15:35; تثنيه، 17:17).
به نظر مى رسد كه سنگسار شكل رايج اعدام در زمان شكل گيرى كتاب مقدس بوده است (رك: خروج، 17:4، 8; اول سموئيل، 30:6; اول پادشاهان، 12:18). از اجراى اين مجازات نيز در كتاب مقدس خبر داده شده است (لاويان، 24: 23; اعداد، 15: 36; اول پادشاهان، 21:12; اول تواريخ، 24: 21).
2ـ1. سوزاندن:
در تورات گزارشى از حكم به سوزاندن در زمان هاى پيش از نزول شريعت در سينا، وجود دارد. به نقل تورات، يهودا، فرزند يعقوب، حكم به سوزاندن عروسش، تامار، به سبب ارتكاب زنا مى كند (پيدايش، 38:24).
تورات چنين شيوه اعدامى را درباره دو جرم تجويز كرده است: اگر مردى با زنى و با مادر آن زن نزديكى كند، هر سه بايد زنده زنده سوزانده شوند (لاويان، 20:14); و نيز اگر دختر كاهنى فاحشه شود بايد زنده زنده سوزانده شود (لاويان، 21:9). گاهى نيز براى تشديد مجازات، جسد پس از سنگسار سوزانده شده است (يوشع، 7:25). به علاوه، مطابق گزارش كتاب مقدس، اين شيوه اعدام در سرزمين بابل، در ميان غيريهوديان، مرسوم بوده است (دانيال، 3:6). با اين همه، در كتاب مقدس هيچ گزارشى درباره چگونگى اجراى چنين اعدامى وجود ندارد.[3]
3ـ1. به دار آويختن:
گاهى در كتاب مقدس، اجراى اين مجازات درباره غيريهوديان، كه محتملا مطابق با شرايع خود عمل مى كرده اند، گزارش شده است، براى مثال در ميان مصريان (پيدايش، 40:22)، در ميان فلسطينيان (دوم سموئيل، 21:6ـ12)، و درميان پارسيان (استر، 7:9); گاهى نيز اين قانون به عنوان قانونى غيريهودى در ميان بنى اسرائيل اجرا شده است، مثل حكم داريوش، پادشاه پارس، به بازسازى معبد و تعيين اين كه مجازات مخالفت با آن به دار آويختن است (عزرا، 6:11). گاهى نيز به عنوان يك اقدام بيرون از قانون يا بيرون از صلاحيت دادگاه،[4] به دست پادشاه اجرا شده است، مانند به دار آويخته شدن پادشاه عاى به دست يوشع (يوشع، 8:29).
با اين همه، به دار آويختن در تورات فقط در يك مورد تجويز شده است: در برخى از جرايم، پس از اجراى حكم اعدام، جسد شخص اعدام شده به دار آويخته مى شود (تا هدف بازدارندگى و ارعاب بيشتر حاصل شود). البته بدن وى نبايد در شب روى دار بماند و همان روز بايد آن را پايين آورده، دفن كنند (تثنيه، 21:22ـ23).
2. اعدام در تلمود
تلمود چهار شيوه اعدام را ذكر كرده است: اين شيوه ها به ترتيب شدت عبارت اند از: سنگسار، سوزاندن، گردن زدن، خفه كردن. ربى شيمعون مى گويد: سوزاندن، سنگسار، خفه كردن و گردن زدن (ميشنا سنهدرين، 7:1).[5] با اين همه، ترتيب اول به عنوان ملاك پذيرفته شده است، يعنى سنگسار از همه شديدتر و خفه كردن از همه خفيف تر است.
در تلمود درباره مجازات اعدام دو انديشه كلى حاكم است:
1. آيه «همسايه ات را چون جان خودت دوست بدار» (لاويان، 19:18) به گونه اى تفسير شده كه حتى براى جرايم مستوجب اعدام نيز مناسبت دارد. دانشمندان مى گويند او را به اين صورت دوست بدار كه انسانى ترين («زيباترين») مرگ ممكن را براى او بخواهى (سنهدرين، 45 الف، 52 الف; پساحيم، 75 الف; كتوبوت، 37 الف).
2. اعدام بايد به ميراندن خدا شبيه باشد; همان گونه كه وقتى خدا زندگى را از آدمى مى گيرد، از لحاظ ظاهرى و خارجى بدن بدون تغيير و سالم باقى مى ماند، پس وقتى دادگاه نيز اعدام مى كند بدن نبايد خراب يا مثله شود (سنهدرين 52 الف; سيفرا، 7: 9).[6]
با توجه به اين دو ديدگاه، دانشمندان تلمودى به شيوه هاى مجازات اعدام پرداختند.
1ـ2. سنگسار:
سنگسار كردن شديدترين نوع مجازات اعدام است كه براى هجده جرم در نظر گرفته شده است. اين مجازات درباره جرايمى اعمال مى شود كه در تورات صراحتاً به اين نحوه مجازات درباره آنها تصريح شده است.[7]
تلمود نحوه اجراى قانون سنگسار را كه در كتاب مقدس بيان شده است، تغيير داد و آن را اصلاح كرد. در تلمود چنين بيان شد كه براى اعدام چنين مجرمى، به جاى اين كه تمام مردم وى را با پرتاب سنگ بكشند، يك «جايگاه سنگسار» مشخص مى شود تا مجرم را از بالاى آن به زير بيندازند تا بميرد (سنهدرين، 6:4). اين جايگاه نبايد آن قدر بلند باشد كه بدن مجرم با سقوط كردن متلاشى و ضايع شود، و نبايد آن قدر كوتاه باشد كه مرگ آنى و فورى حاصل نشود (راشى سنهدرين، 45 الف).
يكى از دلايلى كه براى تغيير اجراى اين مجازات بيان شده، اين قانون كتاب مقدس است كه «نخست بايد دست شاهدان به جهت كشتنش بر او بلند شود» (تثنيه، 17:7). گرچه در ادامه آمده است «و بعد از آن دست تمامى قوم ]به كشتن او بلند شود[» (همان)، اما بايد مرگ به دست شهود نصيب او مى شد. لذا يك شيوه سنگسار انديشيده شد كه مطابق آن اطمينان حاصل مى شد كه شهود ابتدا دست به اجراى حكم زده اند و افزون بر اين بايد به حتميت مرگ او بدين گونه نيز يقين پيدا مى شد (سنهدرين، 6:4). با اين همه، اگر مجرم به اين طريق نمى مرد، مردم وى را سنگسار مى كردند (سنهدرين، 54 الف).
درباره منشأ چنين شيوه اى گفته اند كه شايد نويسندگان تلمود تحت تأثير قوانين روم و يا قوانين سُريانى يا يونانى و يا متأثر از شيوه اى بوده اند كه در كتاب مقدس در مورد زندانيان جنگى به كار رفته است (دوم تواريخ، 25:12).[8] اما در هر صورت، با اين شيوه اجراى مجازات سنگسار، هم خطر ضايع و متلاشى شدن بدن تا مقدار زيادى كم مى شد و هم مرگ سرعت مى گرفت و لذا شخص محكوم به اعدام، آزار كم ترى را حس مى كرد.
با كم رنگ شدن نقش عامه مردم در اجراى حكم سنگسار، بر خلاف كتاب مقدس كه حكم به مشاركت همه قوم مى كرد، اصلاح كيفرى مهمى ايجاد شد و لذا آثار مداخله عمومى در اجراى حكم تا حدودى حذف شد; ولى مداخله شهود باقى ماند، چرا كه وجود آنها قباحت كم ترى داشت از اين كه حكم اعدام به دست مأموران رسمى اجرا شود.[9]
مطابق تلمود، هرگاه مجرم را براى اجراى حكم مى بردند، اگر يكى از قضات ياحتى خود متهم ادعا مى كرد كه براى بى گناهى وى دليلى دارد، اجراى حكم را متوقف مى كردند و حتى گاه تا چهار يا پنج بار نيز، اگر ادعاى بى گناهى مى كرد و مى گفت براى اثبات آن دليلى دارد، او را باز مى گرداندند. افزون بر اين، اگر ديگرى هم ادعا مى كرد كه دليلى بر بى گناهى وى دارد حكم متوقف مى شد (سنهدرين، 6:1ـ3).[10]
2ـ2. سوزاندن:
دومين نوع مجازات اعدام، از نظر شدت، سوزاندن بود. مجازات سوزاندن منحصراً در دو مورد اعمال مى شد: ـ اگر دختر كاهنى زنا كند سوزانده مى شود (لاويان، 21:9);
ـ اگر مردى با زنى و مادر او همخوابه شود، هر سه سوزانده مى شوند (لاويان، 20:16).
بر اساس تلمود، «زنا با يك زن و مادر او» شامل دختر خود وى، دختر دختر و دختر پسر او، دختر زن انسان و دختر دختر و دختر پسر وى، مادر زن، مادر مادر زن و مادر پدر زن نيز مى شود (ميشنا سنهدرين، 9:1).[11]
چنان كه گفتيم، انديشه حاكم بر حقوقدانان تلمودى اين بود كه بدن نبايد با اجراى مجازاتِ اعدام نابود و ضايع شود; حال سؤال اين است كه چگونه مى توان كسى را سوزاند، بدون اين كه بدنش نابود و ضايع شود؟ سنت شفاهى گوياى اين بود كه وقتى پسران هارون، به سبب تخطى از فرمان خدا به آتش الهى سوزانده شدند (لاويان، 10:2)، فقط جان آنان سوخت، اما جسمشان سالم و دست نخورده باقى ماند (سنهدرين، 52 الف); لذا مطابق با اين روايت، بايد شيوه اى ابداع مى شد كه با سوختن، جسم سالم و دست نخورده باقى بماند. شيوه دانشمندان تلمودى چنين بود: محكوم به سوختن بايد تا بالاى زانو در گل فرومى رفت، به نحوى كه به زمين نيفتد; آن گاه دو دستمال دور گردنش مى بستند. سر هر كدام از اين دستمال ها در دست يكى از دو شاهد بود و آنان از دو طرف مخالف مى كشيدند تا اين كه محكوم دهانش را بگشايد. سپس فتيله اى سوزان را در دهانش مى گذاشتند «كه بايد تا روده هايش پايين مى رفت» (سنهدرين، 7:2). اين شيوه اعدام تقريباً همانند شيوه خفه كردن است، و طبيعى است كه وقتى فتيله داخل شكم شود ديگر نخواهد سوخت، بلكه مجرم فوراً به علت خفگى مى ميرد.[12]
ابن ميمون سرب يا روى داغ راجايگزين فتيله، كه نسبتاً آسيب رساننده است، كرد; وى تأكيد مى كند كه كم ترين درد و رنجِ ممكن بايد به محكوم تحميل شود (تفسير سنهدرين، 7:2).
گزارشى از اجراى چنين شيوه اى از مجازات در دست نيست. در يك مورد نقل شده است كه يك دختر كاهن به سبب ارتكاب زنا با دسته هاى چوب مو به آتش كشيده شد (سنهدرين، 15:3); اما اين شيوه مربوط به دادگاه هاى صدوقيان بود; اين فرقه از يهوديان شريعت شفاهى را رد مى كردند و فقط به نصوص تورات پاى بند بودند. اين فرقه در همان سده اول ميلادى و قبل از نگارش تلمود از بين رفتند و تلمود به دست فريسيان، فرقه ديگر يهودى كه قائل به اعتبار سنت شفاهى بودند، نوشته شد. به علاوه، تلمود گزارش مى دهد كه دانشمندى به نام حاما بن طوبيا بدين سبب كه معتقد به شيوه قديمى سوزاندن بود، از سوى دانشمندان ديگر توبيخ شد (سنهدرين، 25 ب).[13]
3ـ2. گردن زدن:
از حيث شدت، سومين شيوه مجازات اعدامْ گردن زدن با شمشير است كه در مورد دو جرم اعمال مى شود (سنهدرين، 9:1): ـ ساكنان شهرى كه به بت پرستى گرويده اند; در اين مورد تورات تصريح دارد كه: «ساكنان آن شهر را به دم شمشير بكش» (تثنيه، 13:15).
ـ قاتل عمد (خروج، 21:12).[15] لذا در مورد قتل نيز قاتلان بنده و آزاد، هردو، بايد با شمشير اعدام شوند (سنهدرين، 52 ب).
به گفته تلمود، اين محكومان با شمشير «آن گونه كه حكومت روم عمل مى كرد» گردن زده مى شوند (سنهدرين، 7:3). در اين جا بحثى بين دانشمندان در گرفت كه سال ها ادامه يافت (توسيفتا سنهدرين، 52 ب). ايشان مى گفتند آيا رفتار به شيوه روميان، ناقض اين حكم تورات كه «مانند ايشان بت پرستان رفتار نكنيد» (لاويان، 18: 3) نيست؟ برخى از دانشمندان گفتند اين روشى خفت آور است; روشى كه كم تر بى رحمانه و نابودكننده است و شباهت كم ترى به شيوه روميان دارد، اين است كه سر محكوم بر روى كنده درختى گذاشته شده، گردنش با تبر قطع شود; اما دانشمندان ديگر در مخالفت با او گفتند كه مرگى خواركننده تر از اين وجود ندارد (سنهدرين، 7:3).[16]
كتاب مقدس هيچ شيوه مخصوصى را براى اعدام قاتلان ذكر نكرده، و اين محتمل است كه اعدام آنان به صورت قصاص بوده است; يعنى به همان شيوه كه بزه ديده كشته مى شد، قاتل نيز كشته مى شد. در صورت واقعيت داشتن اين امر، تلمود قانون را تعديل كرده و باعث شده است كه مرگ محكوم هماره فورى و آنى باشد.[17]
گزارشى در مورد اجراى چنين حكمى وجود ندارد; اما گزارش شده كه پادشاه يهوديان به اين شيوه اعدام مى كرده است. با اين همه، اين اعدام ضرورتاً براى قتل عمد نبوده است، بلكه پادشاه اختيار داشت كه شورشيان و متعديان بر ضد سلطنت خود را، حتى بدون محكوميت از سوى دادگاه، با شمشير بكشد.[18]
4ـ2. خفه كردن:
چهارمين و خفيف ترين شيوه اعدام، خفه كردن بود. اين مجازات انسانى ترين شيوه اعدام دانسته شده است كه نابودكنندگى كم ترى دارد (سنهدرين، 52ب).
از آن جا كه خفه كردن خفيف ترين نوع اعدام تلقى مى شد، لذا هرجا كه مجازات جرمى اعدام بود، اما شيوه اعدام مشخص نشده بود، با تفسير به نفع متهم، اين مجازات درباره او اعمال مى شد; به عبارت ديگر، اجراى سه شيوه قبلى اعدام، حتماً نص خاص لازم داشت، و ساير مجازات هاى اعدام، كه نوع آنها مشخص نشده بود، با خفه كردن انجام مى شد (سنهدرين 52 ب، 84 ب، 89 الف).
شيوه اجراى حكم بدين صورت بود كه محكوم را تا زير بغل در توده گل فرو مى بردند ودودستمال دورگردنش پيچيده، شاهدان از دوطرف مى كشيدند تا خفه شود.[19]
گزارشى از اجراى چنين مجازاتى در دست نيست. با اين همه، تلمود (سنهدرين، 11:1) در مواردى حكم به خفه كردن داده است:
1. هر كس پدر و مادر خود را بزند (خروج، 21:15);
2. هر كه آدمى را بدزدد (خروج، 21:16);
3. زانى محصن: «اگر مردى با زن شوهردارى هم بستر شده باشد، پس هر دو… كشته شوند» (تثنيه، 22:22ـ23; لاويان، 20:13);
4. مردى كه با دختر كاهن زناكند;
5. شاهد دروغين كه به زناى دختر كاهن شهادت داده است;
6. پيامبر دروغين و كسى كه به نام بت ها نبوت كند;
7. عالمى كه حكم دادگاه عالى دينى را نپذيرد.[20]ادامه دارد …
پي نوشت ها :
[1]. معرفى منابع حقوق كيفرى يهود بحثى بيش از اين را مى طلبد. براى آشنايى بيشتر با اين منابع به مراجع زير مراجعه كنيد:
– David M. Feldman, “The Structure of Jewish Law”, Jewish Law and Legal Theory, pp. 3-19.
– Adin Steinsaltz, the Essential Talmud, pp. 3-23.
ـ عبدالوهاب المسيرى، موسوعة اليهود واليهوديه والصهيونيه، ج5، ص125ـ150.
ـ ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج4، ص445ـ448، 512ـ531; و ج6، ص872ـ877.
ـ جان بى. ناس، تاريخ جامع اديان، ص557ـ560.
[2]. Maim. Judges, Sanh., 15: 10-13; cf. Aaron Kirschenbaum, “the Role of Punishment in Jewish Criminal Law”, Jewish Law and Legal Theory, ed: Martin P. Golding, p.452.
[3]. H.H.C., “Capital Punishment,” Encyclopaedia Judaica. v. 5, p. 142.
از اين پس به اين منبع با علامت اختصارى EJ.اشاره خواهد شد.
[4]. ناكارآمدى حقوق كيفرى يهود در مقابله با جرم و مجازات به ايجاد دو نهاد ديگر انجاميد كه اختيارات بيشترى از دادگاه هاى كلاسيك در اجراى مجازات داشتند: يكى اجراى قانون به دست پادشاه و ديگر صلاحيت از روى ضرورتِ دادگاه هاى حاخامى. از اقدامات اين دو نهاد گاهى با عنوان اقدام بيرون از قانون يا اقدام خارج از صلاحيت دادگاه نام مى برند، اما اين تعبيرات بيانگر «بى قانونى» نيستند. براى اطلاع بيشتر رك: Aaron Kirshenbaum, op. cit., p. 460-465.
[5]. cf. Jacob Neusner and Tamara Sonn, Comparing Religions Through Law: Judaism and Islam, p. 108.
[6]. cf. H.H.C., op. cit., p. 142.
[7]. Maim, Yad, Sanh. 15:10; cf. ibid.; Adin Steinsaltz, op. cit. p.173;
راب ا. كهن، گنجينه اى از تلمود، ترجمه اميرفريدون گرگانى، ص319.
[8]. H.H.C., op. cit., p. 143.
[9]. ibid.
[10]. cf. Adin Steinsaltz, op. cit., p. 173;راب ا. كهن، پيشين، ص 319ـ321.
[11]. H.H.C., op. cit, p. 143.
[12]. ibid.
[13]. ibid.
[14]. رك: راب ا. كهن، پيشين، ص 321; محمد حافظ صبرى، المقارنات والمقابلات، ص 129.
[15]. «بر شما شمشيرى خواهم آورد كه انتقام عهد مرا بگيرد.»
[16]. Jacob Neusner and Tamara Sonn, op. cit., p. 108.
[17]. H.H.C., op. cit., p. 144.
[18]. Maim., Yad, Sanh., 14: 2; cf. ibid.
[19]. ibid.; Jacob Neusner and Tamara Sonn, op. cit, p. 108.
[20]. H.H.C., op. cit. p. 144;راب ا. كهن، پيشين، ص321.