محافظه كاري يا محافظه گرايي، به ازاء لغت كنسرواتيسم (Conserve) به كار مي رود. محافظه گرايي در ادبيات سياسي به معاني مختلف به طور مبهم بكار رفته است. مي توان گفت «محافظه گرايي مجموعه اي از افكار و نگرش هاي سياسي است كه حفظ و نگهداري از نظم و سنت ها و قانون ها و نهادهاي ريشه دار و قدمت دار را بر امور نو كه هنوز به محك تجربه در نيامده است ترجيح مي دهد.» به اين ترتيب «محافظه گرايي در برابر تندرويي (راديكاليسم) و انقلاب خواهي و حتي در برابر اصلاح طلبي (رفرميسم) قرار مي گيرد به اين اعتبار، مخالفان تغيير وضع موجود و مخالفان اصلاحات را مي توان محافظه گرا خواند.» برخي گفتهاند محافظه گرايي نوعي سنت گرايي آگاهانه است كه در واكنش به روند مدرنيسم و در ضديت با ليبراليسم در غرب پديد آمده است و خواسته است در برابر پاره اي از دگرگوني هاي دنياي جديد ايستادگي كند. گفتني است كه برخي چهره هاي محافظه گرا تنها از يك جنبة (اجتماعي يا اقتصادي) محافظه گرا هستند و از جنبة ديگر غير محافظه گرا محسوب مي شوند.[1]ميتوان اصول و آموزه هاي زير را براي محافظه كاري برشمرد:
1. نفي هرگونه تندروي و مخالفت با تغيير و اصلاح، به ويژه تغييرات ناگهاني. 2. مخالفت با عقل گرايي برخاسته از درون روشنگري. 3. سنت گرايي. 4. تأكيد بر مذهب و حفظ حريم آن در رفتار اجتماعي. 5. تأكيد بر نظم و قانون و اخلاق و التفات ويژه به نهاد خانواده. 6. ردّ گرايش هاي آرمان شهرانه. 7. ارگانيك (انداموار) ديدن جامعه. 8. نگرش پدرسالارانه به جامعه و طرفداري از دولت فراگير و….[2]محافظه گرايي نو؛ در غرب از دهه 1970 همزمان با بروز ركود و تورم و ترديد در كارآيي دولت هاي رفاهي و در سياست هاي اقتصادي کينزي، در اصول و ايدئولوژي بسياري از محافظه گرايان نيز تحولاتي به وجود آمد، كه از اين گرايش هاي جديد با تعبير محافظه گرايي نو ياد مي شود.[3] مي توان محافظه گرايي نو را آميزه اي از برخي مفاهيم سنتي محافظه گرايي (مانند دولت نيرومند و تأكيد بر نظم و قانون و…) با اصول اقتصاد بازار آزاد دانست (ليبراليسم كلاسيك).
البته علي رغم شباهت فراوان ميان محافظه كاري نو و ليبراليسم كلاسيك، محافظه كاران نو، مانند ديگر محافظه كاران، فرهنگ و شيوة زندگي رايج و ليبرالي در غرب را از نظر اخلاقي به چالش مي گيرند و با آن مخالفت مي كنند و نسبت به اباحي گري اخلاقي و تضعيف نهاد خانواده و نهاد مذهب، و بي انضباطي اجتماعي معترضند. به طور كلي مي توان گفت در نظام هاي سياسي كشورهاي غربي در ربع آخر قرن بيستم، آميزه اي از ليبراليسم و محافظه گرايي به وجود امده است، دهة 1980 بسياري از دولت هاي غربي در واكنش به بحران اقتصادي ناشي از سياست هاي كنيزي و بحران اقتصادي ليبرال دموكراسي، به سمت جناح راست گرايش پيدا كردند كه از آن به راست نو تعبير مي شود. در واقع راست نو تعبيري است كه هم بر نئوليبرال ها و هم بر محافظه كاران نو به كار مي رود. به عبارت ديگر راست نو از لحاظ اقتصادي و سياسي ليبرال است و به مؤلفه هايي چون بازار آزاد و دولت كوچك معتقد است و از لحاظ فرهنگي و اجتماعي و اخلاقي به اصول محافظه گرايي پاي بند است. در انگلستان دولت تاچر (نخست وزير پيشين انگلستان) و در آمريكا دولت ريگان (رئيس جمهور اسبق امريكا) به راست نو يا محافظه كاري نو تمايل داشته اند.[4]نو محافظه كاري؛ نو محافظه كاري در آمريكا را بايد اين طور توضيح داد كه آن يك جنبش فكري و سياسي است همچنين مدعي احياي ايده هاي بنيان گذاران آمريكاست و پيرو سياست هاي محدوديت در عرصة اجتماعي و امور خانواده و سياست هاي توسعه طلبانه و ليبرال در امور اقتصادي است.[5] «دونالد رامسفلد» وزير دفاع آمريكا، «پل ولفووتيس» معاون وزير دفاع «ريچارد پرل» رئيس سابق هيأت سياست گزاري امور دفاعي پنتاگون از جمله نومحافظه كاران تندرو و جنگ طلبي هستند كه مي گويند آمريكا بايد براي تحميل ارزشهاي مد نظر خود در سراسر جهان از زور استفاده كند و حمله به عراق نتيجه نفوذ اين جريان بر هيأت حاكمه آمريكا بود.[6]بنابراين براي توضيح بيشتر بايد گفت نو محافظه كاران آمريكا بر اين عقيده هستند كه اصول خانواده، كار و تلاش فردي، اخلاقي، نقش كمتر دولت و مسئوليت بيشتر فردي را احيا كنند آنها با مجازات اعدام موافق هستند و با محدوديت حق مالكيت سلاح و سقط جنين مخالفت مي ورزند.
آنها در سياست خارجي خود به شدت منافع گرا بوده تا حدي كه فقط جهان را در خود ايالات متحده مي بينند به تك قطبي بودن قدرت خود بسيار مي بالند، آنها هر جا كه احساس كنند منافعشان به خطر مي افتد به يك باره متوسل به قدرت نظامي مي شوند، نو محافظه كاران آمريكا در رسانه ها نفوذ زيادي دارند و شبكه هاي تلويزيوني فاكس نيوز و چند راديو قدرتمند از آنها به خوبي پشتيباني مي كنند در مطبوعات برخي از مفسران نيويورك تايمز و واشنگتن پست كه از اين جريان فكري هستند از محافظه كاران حمايت مي كنند همانطور كه يادآور شديم پل ولفووتيس مرد شماره 2 پنتاگون وزنه قابل اعتماد آنهاست از ديگر شخصيت هاي اصلي جريان نو محافظه كار مانند گري بائر و هم اينطور ريچارد پرل كه با حزب ليكود رژيم صهيونيستي روابط نزديكي دارد و ديگر هم چنين مورخ و همسر ديك چني معاون (معاون فعلي رئيس جمهوري آمريكا) از شخصيت هاي جريان نو محافظه كاران آمريكا هستند و نكتة قابل توجه اينكه جريان نو محافظه كاري تا حد زيادي از آغاز، يك ماجراي صهيونيستي بوده و اين جرياني است كه بعد از فروپاشي شوروي نفوذ بسياري يافته و ما نقش آن را امروز در سياست آمريكا مي بينيم آنها معتقدند كه رژيم صهيونيستي تنها نظام مردم سالار منطقه است كه براي بقاء خود مبارزه مي كند و بايد بدون هيچ شك و ترديد اين مبارزه مقدس را حمايت كرد. آنها گروهها و مردمي كه عليه رژيم غاصب صهيونيستي مبارزه مي كنند و براي دفاع از جان، مال و ناموس شان شهيد مي شوند را جزء سازمان هاي تروريستي مي دانند و در پي نابود كردن آن هستند.[7] اما اگر خواسته باشيم بحث محافظه كاري يا راست و چپ را در ايران مورد توجه قرار دهيم به يک نکته بايد توجه نمائيم و آن اينکه در ايران به طور کلي بايد گفت به طور كلي جناح بنديهاي سياسي مرزهاي مشخصي ندارند، گروه هاي موسوم به چپ و راست (محافظه كاران) هيچ كدام راهبردها و ديدگاههاي خود را از پيش و به طور شفاف و تفصيلي در حوزه هاي سياسي اقتصادي و فرهنگي ارائه نكرده اند اصطلاح چپ و راست (و از اين قبيل اصطلاحات) براي بيان تفاوت ها و سلايق سياسي در ايران مبهم و نارساست، ابهام و نارسايي اين اصطلاحات تا حدي است كه افراطي ترين گروه موسوم به چپ در ايران را به لحاظ بعضي از اصول فكري مي توان حتي مشابه با محافظه كاران و راست گرايان غربي دانست هم چنين است در مورد راست گرايان, بنابراين در كاربرد اين اصطلاحات در ايران بايد به شرايط سياسي و اجتماعي ايران توجه داشت.[8]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. فرهنگ سياسي آكسفورد، ترجمة حميد احمدي، نشر ميزان، چاپ اول، زمستان 1381.
2. درآمدي بر مكاتب و انديشه هاي معاصر، فرهنگ واژه ها، عبدالرسول بيات و جمعي از نويسندگان، چاپ اول، 1381، مؤسسة انديشه و فرهنگ ديني.
3. فرهنگ علوم سياسي، علي آقا بخشي، چاپ اول، نشر تندر، 1363.
4. فرهنگ علوم سياسي، علي آقا بخشي و مينو افشاري راد، چاپ اول، نشر چاپار.
پي نوشت ها:
[1] . بيات، عبدلارسول و جمعي از نويسندگان، فرهنگ واژه ها، نشر مؤسسة انديشة فرهنگ ديني، 1381، ص499.
[2] . همان، ص500؛ ر.ك: قادري، حاتم، انديشه هاي سياسي در قرن بيستم، سمت، 1380، ص57.
[3] . همان، ص504.
[4] . فرهنگ واژهها، همان، ص505.
[5] . معين، سيد امين، روزنامة رسالت، 26/5/83، ص8.
[6] . روزنامة رسالت، بخش سياسي خارجي، 15/4/82، ص13.
[7] . نئو محافظه كاري يك جريان صهيونيستي در آمريكا، بخش خارجي روزنامه رسالت 11/6/83، ص9.
[8] . فرهنگ واژهها، همان، ص268.