خانه » همه » مذهبی » محبوب ملائکه

محبوب ملائکه

محبوب ملائکه

آیت الله حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی، معروف به کمپانی، (1) در دوم محرم الحرام سال 1296هـ. ق درشهر مقدس کاظمین متولد شد. پدرش حاج محمد حسن، که به دلیل نیک مردی و

0029571 - محبوب ملائکه
0029571 - محبوب ملائکه
نویسنده: علی قاسمی

 

شخصیت و کرامات آیت الله غروی

ازطلوع تاغروب

آیت الله حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی، معروف به کمپانی، (1) در دوم محرم الحرام سال 1296هـ. ق درشهر مقدس کاظمین متولد شد. پدرش حاج محمد حسن، که به دلیل نیک مردی وکارسازی اش به معین التجار معروف ومشهور گشته بود، از بازرگانان دیندار و خوش نام کاظمین وعراق به شمار می آمد.
حاج محمد حسن، تنها همان یک پسر را داشت ودلخوش بود که وی می تواند پس ازمرگش راه او را در جهان تجارت دنبال کند، اما پسرش محمد حسین، درسر، سودایی دیگر وفکری فراتراز فکر پدر داشت. تنها آرزوی محمد حسین این بود که پدرش اجازه دهد تا او راه کمال طلبی وتحصیل علم را پیش گیرد.
محمد حسین هرگاه فرصت را مناسب می دید، آرزوی خود را با پدر در میان می گذاشت وبا اصرار از ایشان می خواست که رضایت دهد تا او وارد حوزه معارف اسلامی شود، اما پدرش که پسری جز او نداشت، به این کار راضی نمی شد!
سرانجام، محمد حسین با توسل به حضرت باب الحوائج امام موسی کاظم(ع) به مقصود خویش نائل می گردد وبا اذن پدر، برای تحصیل علوم دینی وارد حوزه نجف می گردد. او، چنین یاد می کند:
«آن روز هم مثل هر روز با پدرم در نماز جماعتی که عصرها درصحن مطهر کاظمین برپا می شد، شرکت کرده بودم، نماز تمام شده بود، اما صفوف نمازگزاران هنوز به هم نخورده بود. من درحالی که زانوی غم دربغل گرفته بودم، با فاصله اندکی پدرم را می پاییدم که دیدم با یکی از تجار بغداد مشغول صحبت است. همچنانکه نشسته بودم داشتم در آتش اشتیاق می سوختم. چشمم به گنبد زیبای امام کاظم (ع) بود که عنان ازکف هر صاحب دلی می ربود. دراین حال از دلم گذشت که: ای باب الحوائج، ای موسی بن جعفر(ع)، تو عبد صالح از بندگان برگزیده خدایی ودر پیش حضرت حق آبرو داری، تو را چه می شد اگر از خدا می خواستی دل پدرم را به من نزدیک تر می کرد تا با تصمیم من که چیزی جز تحصیل علم وکمال درمکتب شما نیست، راضی می شد…! درهمین افکار بودم که دیدم پدرم صدایم می کند:
محمد حسین! محمد حسین، پسرم! اگر هنوز هم آرزومندی که به حوزه بروی تا دروس اسلامی بخوانی، برو! از طرف من خاطرت جمع باشد، ناراحت نمی شوم…اگر دلت می خواهد به نجف اشرف بروی، برو!
واینچنین بود که محمد حسین غروی اصفهانی درحدود سال 1315 هـ. ق ودر بیست سالگی، پا به حوزه بزرگ نجف نهاد وچیزی نگذشت که مراحل کمال را در دروس مقدماتی یکی پس از دیگری وبه زودی درحلقه درس بزرگ ترین اساتید حوزه آن روز شرکت جست.
اساتیدی که آیت الله اصفهانی درمرحله سطح وخارج از ایشان استفاده کرده، عبارتند از:
شیخ حسن تویسرکانی (رحمه الله) آیت الله سید محمد طباطبایی فشارکی (رحمه الله) حاج آقا رضا همدانی (رحمه الله) وآیت الله محمد کاظم آخوند خراسانی (رحمه الله).
ایشان درحکمت وفلسفه نیز از استادان برجسته ای همچون : حکیم محمد باقر اصطهباناتی شیرازی (رحمه الله) وشیخ احمد شیرازی (رحمه الله) بهره مند گردید.
علامه غروی اصفهانی به مدت 13 سال از محضر آخوند خراسانی بهره ها برد وپس از رحلت آخوند و در حالی که بیشتر از 33 سال نداشت به کرسی تدریس تکیه زد وشاگردان بسیاری را از زلال چشمه سار علمی ومعنوی خویش بهره مند ساخت.
مکتب درس علامه غروی را چه درعلم اصول وفقه وچه درحکمت وفلسفه باید از مکاتب بسیار پربرکت شیعه به حساب آورد. حدود یکصد وپنجاه نفر که هر کدام از آن ها از مراجع تقلید وفقیه وفیلسوف و مفسر ومحدث بوده اند، درمکتب علامه غروی پرورش یافته اند که ازآن جمله فراوان می توان حضرات آیات: سید محمد حجت کوه کمری (رحمه الله)، سید محمد هادی میلانی(رحمه الله)، سید ابوالقاسم خویی(رحمه الله)، محمد تقی بهجت فومنی(رحمه الله)، علامه سید محمد حسین طباطبایی (رحمه الله)، علامه محمد رضا مظفر(رحمه الله) وعلامه محمد علی اردوباری (رحمه الله) را نام برد.
درحوزه ی درس عرفانی خصوصی حکیم غروی اصفهانی نیز که مدت زمانی طولانی درمنزل ایشان برگزار بود، بزرگ مردانی چون علامه طباطبایی (رحمه الله) آیت الله میلانی(رحمه الله)، آیت الله خویی (رحمه الله) و… گرد هم می آمدند.
مرحوم غروی اصفهانی در دوران درس وبحث، با بزرگان زیادی هم نشین و هم مباحثه بوده است که از میان آن ها می توان به آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی (رحمه الله)، آیت الله میرزا محمد حسین نائینی (رحمه الله) و آیت الله سید احمد کربلایی تهرانی (رحمه الله)(استاد عرفان آیت الله سید علی آقا قاضی) اشاره کرد.
او به معنای واقعی کلمه «علامه» بود، وبه گفته ی آقا بزرگ تهرانی(رحمه الله)، صاحب فنون گوناگون، ودانا به کلام، تفسیر، حکمت، تاریخ، ادب، عرفان ودیگر دانش ها بود. ولی متأسفانه بعد فقهی واصولی این فقیه برجسته، مهارت سرشار وی درحکمت وبه ویژه عرفان – که سرچشمه دیگر فضائل او بود- را ناشناخته گذاشته است. شاید جهت این عدم شناخت، باقی نماندن اثر عرفانی از ایشان است.(2)
آثار ارزشمندی نیز ازمرحوم غروی اصفهانی بجا مانده است که مهم ترین آن ها عبارتند از :
رسائلی درفقه، تحفه الحکیم (منظومه ای است درحکمت متعالیه )، دیوان اشعار – که در ان ها به «مفتقر» تخلص کرده وشامل مدح و رثاء اهل بیت (ع) قصاید، قطعات، وعزلیاتی درعشق وعرفان است- و…
علامه غروی اصفهانی، اهل مراقبه وسلوک ومحاسبه بود. ایشان پیوسته درحال تفکر بود وبه ندرت سخن می گفت. مرحوم استاد سید عبدالعزیز طباطبایی (رحمه الله) می فرمود: بعضی از شب ها، آیت الله غروی اصفهانی بعد ازنماز مغرب وعشاء سر به سجده می گذاشت وتا سحر، که به نماز شب برمی خاست، درسجده بود!(3)
روزی درحرم امیرالمؤمنین در سجده طولانی بود که حضرت سید الشهداء(ع) را دید که به ایشان فرمودند: «اینجا در حضور جمعیت برای سجده ی طولانی خوب نیست، اینگونه اعمال را درجای خلوت انجام دهید.»(4)
مرحوم غروی اصفهانی ارادت و عشق عجیبی به اهل بیت عصمت وطهارت (ع) وبه ویژه حضرت صدیقه طاهره (ع) داشت به طوری که برخی گفته اند فانی در وجود مبارک ایشان بود. ازجمله ویژگی های ایشان، این بوده است که درمجلس عزای حسینی، خودشان مبادرت به پذیرایی کرده وکفش های واردین
را جفت می کردند. درحین پذیرایی نیز، پیوسته چیزی می خواندند. مرحوم حاج شیخ علی محمد بروجردی، ازعلما وفقهای بزرگ واز شاگردان برجسته میرزا علی آقا قاضی (رحمه الله)، از ایشان می پرسد: آقا شما چه می خوانید؟
آیت الله غروی فرموده بودند: «خوب است انسان درشبانه روزهزار مرتبه سوره ی قدر را بخواند!»
ایشان درهر شبانه روز، زیارت عاشورا را با صد لعن وسلام می خواندند و نوافل را نیز ترک نمی کردند وبارها نیز فرموده بودند: از خدا می خواهم که تا آخر نسبت به این اعمال مؤفق باشم، وهمین طور هم شد ودر آخر هم، روح ملکوتی اودرحال سجده، از کالبد شریفش پرواز نمود.(5)
آیت الله غروی اصفهانی دراواخر عمر سکته ی ناقص کرد که پس ازمعالجه، بهبودی یافت اما ناگهان (6) وپس از مدتی، خبر غمبار رحلت این مرد بزرگ از فراز بارگاه قدس مولا علی (ع) به گوش همگان رسید واین عارف وعالم ربانی وحکیم و فیلسوف الهی (7) درروز دوشنبه پنجم ماه ذی الحجه الحرام سال 1361ه. ق ودرسن 65 سالگی درنجف اشرف به ملکوت پرکشید.
به نقل از آیت الله یحیی مدرس یزدی (رحمه الله)آمده است:
وقتی استاد ما، مرحوم آقا ضیاءالدین عراقی (رحمه الله) درسال 1361هـ. ق، جهان را بدرود گفت، حوزه علمیه نجف سه روز تعطیل گردید و مجالس سوگواری و ترحیم بسیاری برگزار شد وازاو تجلیل شایانی به عمل آمد. پس از چند روز، ما به منزل آیت الله غروی اصفهانی (رحمه الله) رفتیم واز او تقاضا کردیم که درس را شروع کنند که فرمودند: «آ سید یحیی !من تصمیم داشتم که امروز درس را شروع کنم اما واقعیت این است که پس از نماز صبح که به نیایش وذکر خدا نشسته بودم، میان خواب وبیداری مرحوم آقا ضیاء الدین عراقی (رحمه الله)آمدند و جلوی دراطاق
ایستادند وگفتند: «حاج شیخ محمد حسین ! آماده باش که شب جمعه آینده نزد ما خواهی بود!» ومن یقین دارم که روزهای آخر عمر من است.»
وهمان طور هم شد ودرآخر هفته با اینکه بیمارهم نبودند، به ناگاه جهان را بدرود گفت.(8)
تشییع پیکر نابغه ی نجف وخادم صادق امام حسین (ع) درهمان دیار سلام برگزار شد ودر آستان قدس علوی، زیرایوان طلای مولا، جنب مناره شمالی ودرمقبره ی کوچکی درکنار مقبره ی علامه حلی (رحمه الله) به خاک سپرده شد.(9)

وصف دلبران در حدیث دیگران

پس از وفات میرزای نائینی، اعلامیه ای به امضای حضرات آیات مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی ومرحوم سید محمد هادی میلانی ومرحوم سید ابوالقاسم خویی، به این مضمون انتشار یافت:
«بعد از مرحوم شیخ مرتضی انصاری، دراین اواخر نظیرآیت الله غروی اصفهانی در روحانیت تشیع پیدا نشده است، ودرحوزه ی نجف اشرف نظیرایشان وجود ندارد.»(10)
مرحوم سید محمد حسن قاضی (فرزند عارف بزرگ، سید علی آقا قاضی) می نویسد:
«…مرحوم قاضی (رحمه الله) همواره از ایشان (علامه غروی اصفهانی) یاد می کرد واز آثار وکراماتش درمجالس خود تمجید می نمود، تا جایی که بسیاری تصور نمودند اوشاگرد مخصوص ایشان بوده است وحال آنکه این دو در پاره ای مسائل دیدگاه های
مختلفی داشتند.»(11)
علامه محمد رضا مظفر (رحمه الله)
«مرحوم شیخ محمد حسین اصفهانی ازآن گوهرهای گرانبها بود که از اقیانوس خلفت کمتر به دست خواهد آمد. وی عنصری عبقری (نابغه) بود که باید روزگارها بگذرد تا مادر دهر نظیر او را به دنیا بیاورد!»(12)
علامه محمد علی اردوباری (رحمه الله):
«استاد بزرگ ما، یکه سوار هر میدان بود. ایشان از هرنظر بی نظیر بود.» (13)
علامه سید عبدالعزیز طباطبایی یزدی(رحمه الله)
«من درتاریخ تشیع فیلسوفی متعبدتر ازآیت الله شیخ محمد حسین غروی اصفهانی نمی شناسم.»(14)

جلوه های پارسایی

در اوج بزرگواری

استاد شیخ علی خاقانی، صاحب کتاب ارزنده «شعراء الغری» می فرماید:
«هنگامی که آیت الله غروی اصفهانی را دیدم، آثار ناشی ازمطالعه زیاد درچشمانش نمایان بود، به طوری که چشم هایش دیگر حالت طبیعی وعادی خود را نداشت. هر که براو وارد می شد چنان برخورد می کرد که گویی سالیانی دراز با او مراوده ودوستی داشته است وبه گرمی و درنهایت گشاده رویی او را می پذیرفت. با اینکه زعامت و
ریاست همواره به او رخ می نمود، از شهرت وریاست گریزان بود. تواضعش حکایت ازخوی اولیاء الهی می کرد. روزی نسخه ای از کتاب «متشابه القرآن» ابن شهر آشوب را از او خواستم، وی بی درنگ و بدون اینکه امروز وفردا کند، آن را به من داد. پس ازآن که کتاب را به او بازگرداندم، فرمود: «آیا تمامش کردی ویا نکند که فکر کردی من منتظرم هرچه زودتر کتاب را بیاوری؟ نه هرگز چنین نیست، اگر باز هم به آن نیاز داری، بردار!» اینجا بود که من از نیکمردی وبزرگواری آن عالم درشگفت ماندم، رحمت خدا براو باد.»(15)

تواضع وفروتنی

جناب حاج سید محمد رضا خلخالی، که از علما وفضلای نجف اشرف بودند، نقل کردند:
«روزی دربازار (حویش) می رفتم، دیدم آقای حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی (رحمه الله)در وسط کوچه به روی زمین خم شده ودرحالیکه پیازهای ریخته شده را جمع می کند، پیوسته با خود می خندد! جلو رفتم وسلام کردم وبه ایشان کمک نمودم تا پیازها را جمع نمودیم. آنگاه آن ها را درگوشه قبایش گرفت وبه منزل روانه شد. عرض کردم : حضرت آیت الله ! معلوم بود که پیازها از گوشه قبای شما ریخته، ولی دلیل خنده شما برای ما نامعلوم ماند! آن مرحوم فرمود: وقتی که من در سن جوانی برای تحصیل وارد نجف شدم، بسیار مرفه بودم ولباس عالی داشتم، انگشتری وتسبیحی قیمتی هم داشتم که روزی درمقابل ضریح مطهرحضرت امیر المؤمنین (ع) درحالی که مؤدب ایستاده بودم ومشغول زیارت بودم، بند آن تسبیح پاره شد ودانه های آن به روی زمین حرم ریخت. این تسبیح، قیمتی بود به طوری که هر دانه از دانه های آن یک
دینار ارزش داشت! عزت نفس و یا خود خواهی به من اجازه نداد تا خم شوم ودانه ها را جمع کنم واین برای من غیر قابل تحمل بود، به همین خاطر از تسبیح صرف نظر کردم؛ ولی امروز به دکان بقالی رفتم وقدری پیازخریدم ودرگوشه قبای خود ریختم واطراف آن را با دست گرفتم تا به منزل بروم، ولی درهمین جا که سر چهار راه بود درمیان جمعیت، قبا از دست من یله شد وپیازها به روی زمین ریخت. من خم شدم و پیازها را جمع کردم واین مسئله برای من بسیار آسان وقابل تحمل بود. علت خنده من آن بود که به یاد دوران جوانی وپاره شدن تسبیح قیمتی که هر دانه اش یک دینار می ارزید افتادم که آن روز از آن تسبیح که یک صد دینار قیمت داشت گذشتم و برای من جمع آوری آن مشکل بود، ولله الحمد که امروز جمع آوری پیازهای ریخته از گوشه قبا بر روی زمین برای من سنگین نیست وبسیار آسان وقابل تحمل است. به همین دلیل شاد ومسرور شدم وخنده من برای مسرت نفس وتداعی آن عمل گذشته بود!(16)

خواجه مگر بنده ی سیاه ندارد؟

استاد محمد علی مجاهدی می گوید:
هنگامی که سرگرم بررسی غزلیات عالم بزرگوار وعارف نامدار شیعی، مرحوم محمد حسین غروی اصفهانی (کمپانی) بودم، نظرم به عزلی از ایشان معطوف شد که دراستقبال غزل معروف خواجه شیراز سروده شده بود؛ یعنی : از نظر «وزن عروضی» وحروف «قافیه» وکلمه «ردیف» با یکی از غزلیات «لسان الغیب» همسان بود ونشان می داد که این روحانی عالی مقدار، آگاهانه به استقبال این غزل معروف حافظ رفته است:
روشنی طلعت توماه ندارد
پیش تو، گل رونق گیاه ندارد
گوشه ی ابروی توست منزل جانم
خوش تر از این گوشه، پادشاه ندارد
تا چه کند با رخ تودود دل من؟
آینه دانی که تاب آه ندارد
شوخی نرگس نگر که پیش تو بشکفت
چشم دریده ادب نگاه ندارد
دیدم و آن چشم دل سیه که تو داری
جانب هیچ آشنا نگاه ندارد
رطل گرانم ده، ای مرید خرابات
شادی شیخی که خانقاه ندارد
خون خورو خامش نشین، که آن دل نازک
طاقت فریاد دادخواه ندارد
گو برووآستین به خون جگر شوی
هر که دراین آستانه راه ندارد
نی من تنها کشم تطاول زلفت
کیست که او داغ آن سیاه ندارد؟
حافظ اگر سجده تو کرد، مکن عیب
کافر عشق ای صنم گناه ندارد!
و حتی تعداد ابیات عزل آن عالم بزرگوار با شماره ابیات غزل خواجه شیراز یکی است! وهر دو دارای ده بیت اند.
غزلی که در دیوان مرحوم آیت الله شیخ محمد حسین غروی اصفهانی (مفتقر)، نظر مرا به خود جلب کرد، این غزل بود:
سینه تنگم مجال آه ندارد
جان به هوای لب است وراه ندارد
گوشه ی چشمی به سوی گوشه نشین کن
زان که جز این گوشه کس پناه ندارد
گرچه سیه رو شدم، غلام توهستم
خواجه مگر بنده ی سیاه ندارد؟
ازگنه من مگو که زاده ی آدم
ناخلف استی اگر گناه ندارد!
هرکه گدایی ز آستان توآموخت
دولتی اندوختی که شاه ندارد
گنجی تجلی زکنج خلوت دل جو
نیک نظر کن که اشتباه ندارد
یپر خود گر به خلوت تو برد پی
جز که درآن خانه، خانقاه ندارد
مهر تو درهر دلی که کرد تجلی
یافت فروغی که مهر وماه ندارد
مهر گیاه است حاصل دل عشاق
آب وگل ما جز این گیاه ندارد.
مفتقر! ازسر عشق دم نتوان زد
سربرود ز آن که سر نگاه ندارد!
جز ابیات اول وششم ونهم ودهم که جنبه گاه وصف الحالی وگاه پندی وانذاری دارد، مابقی ابیات دارای جنبه ی خطایی است واز شیوه ی کلام پیداست که مخاطب این عارف گرانقدر شیعی باید یکی از ذوات مقدس حضرات معصومین (ع) باشد، ولی کدام یکی از آن بزرگواران؟ برای من مشخص نبود!این چند بیت، خصوصاً بیت سوم این غزل که به نظر من شاه بیت آن و بیت الغزل معرفت است، درمن اثر شگرفی برجای گذاشت:
گرچه سیه روشدم، غلام توهستم
خواجه مگر بنده ی سیاه ندارد؟!
به گونه ای که مدت ها به هنگام توسل به پیشگاه امیرمؤمنان علی (ع) زبان حال خود را در قالب همین بیت می یافتم وبی اختیار آن را به محضر آن حضرت عرضه می داشتم ! اینگونه ادای فروتنی واظهار خاکساری آن هم ازاین شخصیت کم نظیر روحانیت شیعی، مرا به حیرت وا می داشت که خود را در پیشگاه کدام نادره ی خلقتی می دیده، که خود را غلام سیاه اومعرفی می کرده وبا تلمیحی زیبا و بیدلانه، دل خود را به این بهانه تسلی می داده که در صف خدمتگزاران بزرگان، بنده سیاه هم یافت می شود ونباید از روسیاهی خود دلتنگ باشد!
باور کنید سادگی وصراحت وعریانی این بیت از یک سو، وشور بیدلانه ای که درآن موج می زد از سویی دیگر، بارها مرا کشت وزنده کرد وروزی نبود که برای علو درجات این عارف دلسوخته ی آگاه و عاشق جگر افروخته ی آل الله (ع) فاتحه ای نثار نکنم و برای او رضوان الهی را آرزو ننمایم، وامروز که سرگرم نوشتن این خاطره ام، براین باورم که اگر فقط همین یک بیت از اشعار مرحوم شیخ محمد حسین غروی اصفهانی (رحمه الله ) برجای مانده بود، شاید از جایگاه ادبی وپایگاه معرفتی او درنزد صاحبدلان سخن شناس چیزی کم نمی شد.
به هر روی، حدود بیش از بیست سال ازاین ماجرا گذشت وانقلاب اسلامی ملت غیور وآزاده ی ایران به پیروزی رسید وحکومت خودکامه وخون آشام صدام وکارگزاران این رژیم جهنمی واهریمنی به اخراج ایرانیان مظلوم وبیگناه
از عراق فرمان عمومی صادر کردند وبسیاری از عزیزان ستمدیده و روحانیان آزاده و رنج کشیده از جمله آیت الله سید عبدالکریم کشمیری (رحمه الله) به ایران آمدند و درشهرهای مختلف این کشور شیعی اقامت کردند.
درخاطره های پیشین یادآوری کرده ام که پس از قامت آن عارف بزرگوار و عالم گران مقدار در قم، چندین سال از محضر نورانی اش استفاده ها بردم و به عنایت کریمانه ی او دل سپردم.
می دانستم که آیت الله کشمیری (رحمه الله) خاطره های بسیارخوشی از مرحوم آیت الله شیخ محمد حسین غروی اصفهانی (رحمه الله) به خاطر دارند و بارها برای من از شخصیت ممتاز علمی ومنزلت والای عرفانی آن عالم بزرگوار سخن گفته بودند؛ لذا روزی که به محضرشان شرفیاب شدم وخلوت آن روز را فارغ از اغیار دیدم، ماجرای آن بیت تکان دهنده وآموزنده را با ایشان درمیان گذاشتم وعرض کردم که نمی دانم طرف خطاب آن عارف بزرگوار دراین بیت کدام یک از حضرات معصومین (ع) بوده است؟!
هنگامی که سخنان مرا شنیدند، بسیار منقلب شدند وفرمودند:
من می دانم مخاطب مرحوم غروی اصفهانی (رحمه الله) چه کسی بوده است! وبعد این قضیه را برای من تعریف کردند:
مرحوم شیخ محمد حسین غروی اصفهانی (رحمه الله) صرف نظر از مقام شامخی که درحکمت و عرفان نظری داشتند، درشیوه اخلاقی وعرفان عملی نیز از سرآمدان زمان خود بودند ومن شاهد بودم که آن بزرگوار هر روز به هنگام اذان صبح به حرم مطهر علوی شرفیات می شدند وپس از ادای نماز وتعقیباتی که داشتند متواضعانه درمقابل حضرت می ایستادند وسوره مبارکه قدر را حالت حضور، هزار مرتبه می خواندند وبعد به امیر مؤمنان علی (ع) توسل می جستند ودرحالی که قطرات اشک برمحاسن مبارکش جاری می شد، با شور وحال عجیبی خطاب به مولای خود حضرت امیر (ع) این بیت را زمزمه می کردند:
گرسیه روشدم، غلام تو هستم
خواجه مگر بنده ی سیاه ندارد؟!
از آیت الله کشمیری (رحمه الله) پرسیدم: آیا مداومت به این نوع اعمال عبادی، مانع مشغله های علمی آن عالم بزرگوار نمی شد؟
فرمودند: ابداً! زیرا امثال این بزرگواران که به خداندن ذکر ودعایی خاص ویا سوره های مخصوصی از قرآن کریم مداومت دارند، به تدریج به مرتبه «طی اللسانی» نائل می آیند ودر فاصله زمانی بسیار کوتاهی توفیق خواندن اذکار ویا تلاوت آیاتی از قرآن را پیدا می کنند که معمولاً به چندین ساعت وقت نیاز دارد، وهمان طور که با طی الارض، فاصله های دور و دراز درکمترین زمان ممکن پیموده می شود، با طی اللسان نیز می توان اذکار وادعیه بسیار وقت گیری را در زمانی کوتاه به پایان برد، واین مرتبه والایی است که عارفان بسیار راه رفته و وارسته غالباً از آن برخوردارند.(17)

توجه فراوان به اعمال و اوراد

حضرت آیت الله بهجت (رحمه الله) می فرمودند:
مرحوم آقای کمپانی با همه ی گرفتاری ها و اشتغالات علمی، تدریسی وتألیفی، اکثر نوافل ودعاها و زیارات مستحبی را انجام می دادند، وحتی در سفر هم اصرار داشتند که این اعمال وعباداتشان ترک نشود. از دعاهای همیشگی آن مرحوم این بوده است که از خدا می خواهم این توفیق را تا آخرین لحظه عمر از من نگیرد؛ چون من تنها از همین نمازها ودعاها لذت می برم ودلم به همین ها خوش است.
آقای بهجت (رحمه الله)می فرمودند: من بعضی اوقات با خودم فکر می کردم که اصلاً چنین چیزی مگر امکان دارد که آدم هر روز زیارت عاشورایش ترک نشود ونوافل را حتماً بجا آورد، بالاخره آدم گاهی درمسافرت است وگرفتاری هایی دارد که نمی رسد این ها را انجام دهد، بخصوص در اواخر عمر ودوران پیری، اما
بالاخره این برنامه ایشان تا آخر عمر قطع نشد!(18)

گوهر ناب

قال رسول الله (ص)
«افضل الناس من عشق العباده فعانقها واحبها بقلبه وباشرها بجسده و تفرغ لها، فهو لا یبالی علی ما اصبح من الدنیا، علی عسر ام یسر.»
رسول خدا (ص) فرمودند:
«بهترین مردم کسی است، که عاشق عبادت است و آن را در آغوش می کشد، واز دل به آن عشق می ورزد، وبا تن خویش با آن درآمیزد وخود را برای انجام آن فارغ می سازد؛ چنین کسی که باک نخواهد داشت که در دنیا، درسختی باشد یا در رفاه و آسایش.»(19)

آهنگ نماز از تمام اشیاء

از مرحوم ایروانی نقل شده است که :
برای حضور در درس، به خانه ی استاد حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی (رحمه الله) رفتیم. ظاهراً از وقت مقرر زودتر رسیدیم. استاد درجنب اتاق درس مشغول نماز بود. ناگهان متوجه شدیم. آنچه دراطراف ماست با استاد بزرگوار ما به نماز هم آهنگ شده است و آهنگ نماز از تمام اشیاء اتاق ودر ودیوار، به دنبال استاد به گوش ما می رسد.(20)

محبوب ملائکه

حضرت آیت الله سید عبدالکریم کشمیری (رحمه الله) که درکتاب ستارگان سپهر سلوک ، با ایشان بیشترآشنا شدیم – درباره آیت الله شیخ محمد حسین غروی
اصفهانی (رحمه الله) می فرمود:
او را درک کردم، اما به خاطر کمی سن، به درس خارجش نرفتم. روزی با پدرم منزل میرزا مهدی، فرزند آخوند خراسانی (رحمه الله) رفتیم، ایشان آنجا بود وبا ما صحبت می کرد.
او روزی هزار بار سوره قدر را می خواند و می فرمود هرکس این سوره را بخواند از سرش تا عرش عمودی از نور متصل است، خداوند سوره قدر را به من سفارش کردند.
او به سادات بسیار احترام می گذاشت، وقتی من جوان بودم وهنوز عمامه بر سرم نبود (عرقچین برسر داشتم)، برای رفتن به اطاقی که همراه ایشان بودم، به خاطر سیادت مرا جلو انداخت با اینکه ایشان پیرمرد ومجتهد بود.
همچنین فرمودند: وقتی یکی از علمای اخلاق ایران با مرحوم محمد حسین غروی اصفهانی به طرف کربلا می رفتند و ایشان در حال گفتن ذکر بودند، آن عالم اخلاقی گفت: شما چه ذکری می گویی که تمام ملائکه به استقبال شما آمده اند؟!(21)

مقامات معنوی

حجت الاسلام اقای ادبی خراسانی از حاج آقا فخر تهرانی (رحمه الله) نقل کردند که:
شخصی خواب دیده بود که حضرت صاحب الزمان (عج) فرموده بودند که : شیخ انصاری به شفاعت ما رسید ومرحوم کمپانی (رحمه الله).
همچنین فرموده بودند: ابزار انسان همیشه باید همراهش باشد: قرآن، مفاتیح، افطاری، تسیبح، ودیوان کمپانی (چون ایشان خودش خیلی به دیوان کمپانی علاقه داشت.)(22)

طبع شاعری

همانطور که ذکر گردید، علامه محمد حسین غروی اصفهانی (رحمه الله) دیوان اشعاری درمدح ومنقبت و رثاء اهل بیت عصمت وطهارت (ع) از خود بجای گذاشته است که از جمله آثار ارزشمند ایشان می باشد.
در ذیل، غزلی زیبا از این دیوان را که خطاب به حضرت صاحب العصر (عج) سروده اند، آورده ایم:
دیر گاهی پناهنده ی این درگاهم
بلکه عمری است که خاک ره این خرگاهم
گرچه در هر نفسی کالبدم می میرد
به امید تو بود زنده، دل آگاهم
گاهی از ذوق لبت لاله صفت می شکفم
گاهی ازشوق قدت شمع صفت می کاهم
گر برانی ز درم از همه درویش ترم
وربخوانی به برم برهمه شاهان شاهم
گر بود خشم تو درخطه ی خاکم ماهی
ور بود مهر تو، برقبه ی گردون ماهم
پرتوی گر ز تو تابد به من ای چشمه ی نور
شجر سینه ی سینا و لسان اللهم
طور نور است به اشراق توما را ظلمات
خضرم ار سایه ی لطف تو بود همراهم
گرزچاه غم ونفرت، تو نجاتم بخشی
یوسف مملکت مصرم وصاحب جاهم
تیشه ی ریشه کن قهر تو را من کوهم
کهربای نظر لطف تو را من کاهم
بستان داد من از طالع بیدادگرم
ورنه برخرمن گردون زند آتش، آهم
تیره وتار شد از دود دل آیینه ی فکر
ترسم آن آینه ی حسن جهان آراء، هم
«مفتقر» خاک ره گوشه نشین درتوست
بهر او گوشه چشمی زشما می خواهم(23)

گوهرهای حکیمانه

* در نامه ای که مرحوم غروی اصفهانی (رحمه الله) به آیت الله میرزا محمود موسوی زنجانی (امام جمعه ی زنجانی) مرقوم داشته اند، نکات بلند عرفانی ومعنوی وجود دارد که برای استفاده ی طالبان کسب معارف الهی، این نامه سراسر حکمت ومعرفت را به اختصار آورده ایم:
از ذکر سؤال شده بود، اگر چه زیاد است ولی مناسب حال و مقام که در قرآن منصوص و درکلمات معصومین (ع) مأثور است، ذکر یونسیه:
«لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» (24) است که نتیجه آن درخود قرآن منصوص است: «ونجیناه من الغم وکذلک ننجی المومنین» (25) وچون غم سالک، خلاصی از سجن (زندان) طبیعت است، باید این مقصد بزرگ منظور بوده باشد که نتیجه ی نجات از سجن طبیعت ارتقاء به عالم قدس است وبدیهی است که این قسم از نتایج، تابع لقلقه ی لسان نیست وتوجه مخصوص به مذکور (خداوند عز وجل) لازم دارد و فنای در مذکور، نتیجه ی نجات از سجن طبیعت وملازم با بقاء الله است…
….توجه به مذکور، علی الاتصال لازم است تا غلبه ی حال دست دهد و روزنه به عالم ملکوت باز شود ونفس مجرده مشهود گردد.
…و آنچه مشایخ طریقتی در ذکر قلبی اصرار دارند برای همین است که در ذکر لفظی، توجه تام غالباً دیر دست می دهد.
…هرکس خداخواه است باید اوقاف خلوت را متمحض برای راه حق قرار داده و توجه خاص داشته باشد.
به بنده فرمودند: هر وقت درمجامع هستی مثل آن ها باش واگر به خلوت رفتی درتوجه بکوش تا خرمن ها گل برداری.(26)
آیت الله محمد حسین غروی اصفهانی (رحمه الله)
«هرکس خدا خواه است، باید همیشه حاضر مع الله باشد وزبان او از ذکر خدا و قلب او از یادش غافل نباشد.»
شیدای دوست/ص134

پی نوشت ها :

1.اگرچه به نقل از برخی کتب، آیت الله محمدحسین غروی اصفهانی (ره) از عنوان «کمپانی» ناراضی بود واز شنیدن این کلمه ناراحت می شد،- که البته درستی یا نادرستی این ادعا نیز برما پوشیده است – اما به دلیل شهرت فراوان این عالم وعارف الهی به این نام، دراین کتاب نیز درمواردی از ایشان با این نام یاد شده است.
2.با فرزانگان، علیرضا رجالی تهرانی.
3. شیدای دوست، صادق حسن زاده.
4. افلاکیان خاک نشین، مؤسسه شمس الشموس.
5. شیدای دوست، صادق حسن زاده .
6. فریادگر توحید، موسسه اهل بیت (ع).
7. افلاکیان خاک نشین، مؤسسه شمس الشموس.
8.برگرفته از : کرامات الصالحین، محمد شریف رازی.
9. گلشن ابرار، حوزه ی علمیه ی قم، ج2.
10. گلشن ابرار /ج2 /583.
11. شیدای دوست /74.
12. شیدای دوست /12.
13. گلشن ابرار/ج2 /583.
14. گلشن ابرار/ج2 /584.
15.شیدای دوست /64.
16. فریادگر توحید/85.
17.درمحضر لاهوتیان /ج2 /299.
18.فریادگر توحید /87.
19. اصول کافی /ج4/ص254.
20. حیات عارفانه فرزانگان /ج57/1.
21. شیدای دوست/38.
22. شیدای دوست /92.
23. دیوان کمپانی/377.
24. سوره انبیاء، آیه 87.
25. همان، آیه 88.
26.شیدای دوست /132.

منبع: قاسمی، علی؛ (1388)، رستگاران: شرح حال چهارده تن از اولیای الهی، قم: هنارس، چاپ اول 1388.

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد