خانه » همه » مذهبی » -محمد نوری زاد-نقد نوری زاد-

-محمد نوری زاد-نقد نوری زاد-

آقای محمد نوری زاد در پی نامه پراکنی های متعدد و اهانت های گسترده به نظام اسلامی، مردم و مقام معظم رهبری به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام و تخریب چهره نظام به یک سال حبس تعزیری، به اتهام توهین به مقامات و مسئولان نظام به دو سال و نیم حبس تعزیری و ۵۰ ضربه شلاق محکوم گردید. در حکم دادگاه آمده است که در هیچ آیینی، توهین، انتقاد سازنده محسوب نمی شود … و رفتار متهم، هیچ سنخیتی با انتقاد و خیرخواهی نداشته … و متهم چون کاندیدای منظور نظرش نتوانسته اعتماد مردم را جلب کند، توهین‌های زیادی به مردم نیز کرده است.
در این حکم همچنین آمده است: دادگاه از سن و سال متهم توقع تعادل داشته ولیکن در این سن و سال (۵۸ سالگی) به جهت عدم موفقیت کاندیدای مورد نظر وی اینچنین دچار توهمات سنین جوانی شود که نتواند خود را کنترل کرده و مطالبی که حداقل در ظاهر انتقاد است، به بیانی دور از کینه و بغض بیان کند.(به نقل از تابناک، ۲۹ فروردین ۱۳۸۹)
متاسفانه آقای نوری‌زاد علی‌رغم سابقه فرهنگی که دارند، از قوه بصیرت کافی برخوردار نمی‌باشند. برای اثبات این مدعی تنها به دو مورد اشاره می‌کنیم. یکی از موضع‌گیری‌های شدید ایشان در مسائل پس از انتخابات، مربوط می‌شد به همین شایعه برخوردهای خشن نیروهای انتظامی با دانشجویان، مشخص شده بود که موضع‌گیری ایشان بر اساس مشاهده فیلمی بود که از جنایت‌های صدام در عراق گرفته شده بود و برخی آن‌را با صداهای فارسی مونتاژ کرده و به ایشان نشان‌داده بودند. فیلمی که بعد از سرنگونی صدام بارها از رسانه‌های مختلف پخش شده بود و در آن نیروهای صدام، تعدادی از شیعیان را از بالای ساختمانی چند طبقه به پایین می‌انداختند. این فیلم مونتاژی، شده بود مستند اتهام‌زنی جناب نوری‌زاد به نیروهای انتظامی و امنیتی نظام جمهوری اسلامی ایران. مورد دیگر این‌که ایشان در وبلاگ خود، مدتی پیش داد سخن را علیه نظام رانده بودند که چرا به میراث ملی و تاریخی ایران بی‌توجهی می‌شود. مستند ایشان در این قضاوت، عکسی فتوشاپی بود که در آن نشان داده می‌شد که مقبره کورش به زیر آب رفته است. عکسی که هر مخاطب ناآشنا به مسائل فنی نیز می‌توانست دست‌کاری شدن آن‌را به راحتی تشخیص دهد.
همچنین آنچه توسط آقای نوری زاد در نامه به مقام معظم رهبری مطرح گردیده است تنها پرسش و یا استفتاء از ایشان نبوده بلکه مجموعه ای از اهانت و توهین به ایشان وروحانیت و برخی از مسئولین کشور می باشد و تلاش شده با بزرگ نمایی و سیاه نمایی برخی مشکلات چهره ای نامطلوب و کارنامه ای سیاه از نظام جمهوری اسلامی ارائه گردد وی در حالی در این نامه ها مدعی دوستی وخیر اندیشی برای نظام است که چنین اتهاماتی را که از رسانه های بیگانه و معاند انقلاب اسلامی پخش می گردد را به زبان آورده و لحن سخنان او با آنها هیچ تفاوتی ندارد وی در یکی از نامه های خود خطاب به مقام معظم رهبری از سران فتنه به عنوان دوستان واقعی نظام نام برده اند در حالی که در جریان فتنه پس از انتخابات و تا به امروز این افراد بزرگ ترین خدمت را به دشمنان انقلاب و نظام نموده و در مسیر اهداف آنان گام برداشته اند و بدون توجه به ارزش ها و اصل اسلامی و انقلابی آب به آسیاب دشمن ریخته اند و نه تنها مرز خویش را با معاندان و دشمنان نظام جدا نکرده اند که خود را نیز به صف آنان رسانده و از مسیر نظام اسلامی جدا شده اند البته بدیهی است کسانی چون نوری زاد که در پوشش خیر خواهی , سخنان دشمنان را تکرار می کنند , جای دوستان و دشمنان انقلاب اسلامی را اشتباه بگیرند . دلیل بازداشت وی بر خلاف آنچه خود مدعی شده نه به دلیل نوشتن نامه که به دلیل وارد نمودن اتهام و توهین به مقامات رسمی کشور و تبلیغ برعلیه نظام است ( پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر , 29/9/88) متن نامه های وی خطاب به مقام معظم رهبری به خوبی گویای اتهامات وی و دلایل بازداشت او می باشد . ظاهراً چشم پوشیدن وی در مورد واقعیات به نظام جمهوری اسلامی محدود نبوده و در خارج از آن نیز دچار چنین مشکلی شده اند وی در حالی مدعی شده که در آمریکا زندانی سیاسی وجود ندارد که هنوز بحث بر سر زندان گوانتانمو که بیشتر زندانیان آن دارای اتهامات سیاسی هستند ادامه دارد و وزارت خارجه کشورمان طی نامه ای اسامی هشت نفر از ایرانیانی که در آمریکا به دلایل عمدتاً سیاسی دستگیر شده اند را به بان کی مون دبیر کل سازمان ملل تقدیم نموده است .
همچنین پیرامون برخی شایعات و نامه پراکنی ها مبنی بر اعمال شکنجه در زندانهای کشور گفتنی است:
مساله شکنجه و اقداماتی که در نامه های منسوب به برخی افراد مسائلی است قابل تامل که در صورتی که صحت داشته باشد با مبانی نظام اسلامی سازگاری نداشته و قابل اغماض نمی باشد و از نظر هر انسان منصفی محکوم می باشد . اما مساله اینجاست که واقعیت این قبیل اتهام پراکنی ها تا کنون برای هیچ فردی به اثبات نرسیده است و به ویژه اینکه جریانی که نویسندگان این نامه ها متعلق به این جریان می باشد نشان داده است که در راستای رسیدن به اهداف فتنه افکنانه خویش از هیچ گونه دروغ گویی و تهمت زدن به نظام اسلامی ابایی ندارند به گونه ای که گویا قوام و دوام این جریان تنها به دروغ وابسته می باشد . نمونه ای از این دروغها که پس از وارد کردن خسارات فراوان به نظام افشا شده و غیر واقعی بودن آن آشکار گردید عبارت بودند از : اصل ماجرای تقلب در انتخابات که در واقع کلید استارت آشوبهای سال گذشته بود و اگر از اعترافات امثال آقای ابطحی در جریان دادگاه که رسما بر این مطلب اعتراف نمود که تقلب رمز آشوب پس از انتخابات بود بگذریم و آن را سناریویی طراحی شده و تحت شکنجه بدانیم اما نمی توان از اعتراف آقای تاج زاده در محفلی داخلی بگذریم که در آن رسما از دروغ بودن تقلب سخن به میان می آورد (لازم به ذکر است فیلم این جلسه محفلی اندکی قبل در سایتها منتشر شده و طی آن آقای تاج زاده در نزد دوستان محفلی خود با توجه به سوابق خویش در مسئولیت برگزاری انتخابات انجام تقلبی وسیع در این حد را محال می داند و البته همین فیلم باعث رسوایی جریان فتنه شد ) و یا مطالب صریح اکبر گنجی که همان زمانها از وی به عنوان یکی از 5 نفر فعال و اتاق فکر جنبش سبز یاد می شد که اخیرا اعلام نمود که هیچ گونه تقلبی در انتخابات صورت نگرفته است و انتخابات بهانه ای برای سرنگونی نظام اسلامی بوده است . در عین حال این جریان از طریق این دروغ بزرگ باعث ایجاد بزرگترین فتنه سی سال اخیر گردید و باعث اتلاف سرمایه های انسانی و مالی و معنوی فراوانی از ملت شد و در نهایت با درایت بی نظیر ملت در جریان حضور حماسی نه دی و 22 بهمن آتش آن سرد و خاموش شد . و یا در جریان حوادث انتخابات سال گذشته نیز اتهامات نفرت انگیزی توسط برخی منتسبین نظام اسلامی که شکست خورده انتخابات بودند و نیز جریاناتی که افراد مذکور در بالا به آنها منتسب می باشند به جمهوری اسلامی ایران زده شد که با استقبال فراوان دشمنان نظام اسلامی مواجه شده و برای روزها و ماهها به سوژه ای برای حمله به نظام اسلامی تبدیل شد و حال آنکه به دنبال تشکیل کمیته حقیقت یاب قوه قضائیه و نیز هیات تحقیق و تفحص قوه قضائیه و تحقیقات انجام شده کذب بودن اتهامات مشخص شد . در آن مقطع دشمنانه بودن این ادعاها به گونه ای بود که پس از اعلام خبر تشکیل هیات های حقیقت یاب مذکور حزب یاد شده رسما در سایت خود از کسانی که مدرکی دال بر صحت اتهامات وارده داشتند در خواست کرد تا خود را معرفی کنند که این یعنی در به در دنبال شاهد گشتن برای اثبات اتهامی که بدون هر گونه شاهد و مدرکی ایراد شده و تمام حیثیت جمهوری اسلامی ایران را لکه دار می کرد ضمن اینکه تنها شاهدی نیز که به عنوان شاهد ادعایی فرد مذکور مطرح شده بود به دنبال ایراد اتهامات به سرعت از کشور متواری و سر از انگلستان در آورد . دقیقا همچون شاهد قتل ندا آقا سلطان که چند روز قبل از حوادث مذکور ناگهان از خارج از کشور به ایران آمده و بلافاصله پس از قتل ندا از کشور خارج شده و به جای ارائه شهادت دردادگاههای ایران به منظور دستگیری متهم به قتل ، شهادت خویش را از بنگاه سخن پراکنی انگلیس یعنی بی بی سی و در جهت اتهام وارد نمودن به جمهوری اسلامی ایران ادا نمود و پس از او نیز نامزد ندا آقا سلطان ، با خروج از کشور به کشورهایی همچون رژیم صهیونیستی سفر کرده و با طرح داستانهایی عجیب که حتی خانواده ندا نیز آنها را قبول نداشتند شروع به پر کردن جیب خویش نمود . در هر صورت طرح اتهامات عجیب و غریب بر علیه نظام جمهوری اسلامی داستانی طولانی دارد که معمولا با آب و تاب فراوان نقل می شود به گونه ای که به اصطلاح دل سنگ آب می شود و از سویی دیگر نیز معمولا پس از مدتی کذب بودن اتهامات مشخص شده است و متاسفانه در جریان حوادث پس از انتخابات ماجراهای فراوانی به این گونه نقل شد که پس از مدتی دروغ بودن همه آنها بر همگان اثبات شد همچون ماجرای ترانه موسوی که ادعا می شد پس از تجاوز به او جنازه اش به آتش کشیده شده و در اطراف قزوین یافت شده است در حالی که اساسا چنین فردی با این مشخصات در داخل کشور وجود نداشت و فردی هم که از عکس او در مجلس نمایندگان آمریکا به منظور تحریک احساسات جهانیان استفاده شده بود فردی بود که در کانادا بوده و زنده می باشد و یا ماجرای دختر فراری که ادعا شده بود که دختر شهید بوده و توسط نیروهای انتظامی به طرز فجیعی به قتل رسیده در حالی که پس از مدتی معلوم شد اولا وی دختر شهید نیست و ثانیا اساسا وی دختری فراری بوده که در مدت مذکور در خانه ای مخفیانه زندگی می کرده است و … فلذا با در نظر گرفتن دهها شاهدی که بر این قبیل اتهام بستن های دروغین وجود دارد نمی توان به راحتی در باره صحت وسقم این قبیل نامه ها و بیانیه ها اظهار نظر کرد مگر اینکه شواهد قطعی دیگری بر آن اقامه شود که در زمینه نامه های مذکور چنین شاهدی نیز وجود ندارد . ضمن اینکه در مواردی هم که درجمهوری اسلامی تخلفاتی از سوی نیروهای نظامی و امنیتی صورت گرفته باشد خود نظام اسلامی اولین و مهمترین مدعی پرونده بوده است چنانکه در حادثه کوی دانشگاه و یا حادثه کهریزک شخص مقام معظم رهبری وارد میدان شده و ضمن صدور دستور تعطیلی بازداشتگاه کهریزک از مقامات مسئول خواستار رسیدگی قاطعانه به پرونده مذکور شدند که اخیرا احکام پرونده کهریزک صادر شد که در آن برخی مسئولین این بازداشتگاه ضمن مجرم دانسته شدن حتی به مجازات اعدام محکوم شده اند و پرونده کوی دانشگاه تهران نیز در حال رسیدگی می باشد .بنا براین ما نیز ضمن اینکه هر گونه شکنجه ای ولو برای زندانیان را محکوم نموده ومعتقدیم مطالب فوق به فرض اینکه صحت داشته باشد ذره ای با مبانی اسلامی هماهنگی ندارد معتقدیم به راحتی در باره صحت و سقم آن نمیتوان اظهار نظر نمود و روشن شدن حقایق نیازمند گذر زمان و یا ارائه شواهدی دیگر مبنی بر صدق یا کذب بودن مطالب نامه می باشد به ویژه که انگیزه نگارش و یا پخش نامه های دروغ دارای محتویاتی همچون اتهامات فوق با توجه به وجود دشمنان فراوان نظام اسلامی بسیار فراوان می باشد و در چنین جوی اصل بر عدم اعتماد به محتوای نامه هاست مگر اینکه خلاف آن ثابت شود . اخیرا نیز سخنگوی قوه قضائیه در نشست خبری خود رسما اعلام نمودند که 7 تن از کسانی که نامه هایی به نام آنها منتشر شده است به آنان تعلق نداشته و نامه ها را انکار نموده اند (خبرگزاری فارس ، نشست سخنگوی قوه قضائیه 19مهر 89) ضمن اینکه اساسا لحن نامه ها با ادعاهایی که مطرح می شود سازگاری ندارد و در نهایت به تعارض می رسد به عنوان مثال در اکثر نامه ها از فضایی در زندان سخن به میان می آید که در آن گویی امکان هیچ گونه ارتباطی میان زندانی با خارج از زندان وجود ندارد به گونه ای که نه آنها از فضای خارج از زندان و تحولات آنها خبری دارند و نه افراد خارج از زندان از حال آنها خبر دارند در حالی که همزمان همین نامه ها به نام آنها منتشر می شود که خود این مطلب نشان تناقض می باشد چرا که اگر طبق محتوای نامه ها هیچ گونه منفذ ارتباطی میان زندانی و خارج از زندان وجود ندارد پس نامه ها چگونه به خارج از زندان درز می کند و به طور روزانه در سایتهای ضد انقلاب منتشر می شود و حتی محتوای بسیاری از آنها با توجه به شرایط روز و تحولات خارج از زندان نگاشته می شود؟
این موارد، و مواردی بسیاری از این دست، نشان می‌دهد، که ارزیابی‌ها و قضاوت‌های ایشان فاقد معیارهای لازم منطقی و صحیح در این زمینه است. علت این امر نیز فقدان بصیرت کافی ایشان و یا دیگرانی است که تنها بر اساس شایعات به قضاوت می‌پردازند و از بررسی صحیح و اصولی آن سرباز می‌زنند.
جهت نقد و بررسی نامه های نوری زاد، مقاله زیر را مطالعه فرمایید:
جملاتی از نامه‌‌های نوری‌زاد
با نگاهی به نامه های نوری‌زاد و بدون توجه به زیاده‌گویی‌ها و اضافه‌گویی‌های خسته کننده ایشان، می‌توان آنها را در چند جمله خلاصه کرد. ایشان گفته‌اند:
ـ انقلاب اسلامی در این سی سال، به موفقیت دست پیدا نکرده و نتوانسته است که مدینه فاضله‌ای که وعده‌اش را می‌داد بسازد. آمار بالای اعتیاد، فقر و فساد، فقدان آزادی و… شاهدی بر این مسأله است.
ـ مسئولین نظام و اطرافیان آنها، مقصر اصلی در عدم توفیق انقلاب اسلامی هستند.
ـ مردم از اطراف نظام پراکنده شده‌اند و خدا هم حکومت اسلامی را دوست ندارد.
ـ ما دوستان خود را در جهان از دست داده‌‌ایم و خیلی‌ها با ما دشمنند.
ـ جمهوری اسلامی یک نظام نقدپذیر نیست و در کشور ما آزادی وجود ندارد. مسئولین نظام، قدرت‌طلبند.
ـ بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری، این حکومت بود که که مردم را کشت و خانه‌ها را تخریب کرد و سوزاند و اموال را به غارت برد و… .
ـ دوستان واقعی نظام جمهوری اسلامی آقایان موسوی، خاتمی و کروبی هستند نه احمدی‌نژاد، حداد عادل، لاریجانی و… .
و …
نقدی بر نامه‌‌های نوری‌زاد
به نظر می‌رسد چند نقد کلی بر آقای محمد نوری‌زاد و نامه‌هایش وارد است:
1ـ متأسفانه آقای نوری‌زاد بدون توجه به اندیشه تاریخی که حاکم بر پروژه انقلاب اسلامی است پا پیش گذاشته و به قضاوت درباره توفیق یا عدم توفیق آن پرداخته‌اند. در اندیشه حکمت تاریخی شیعه، عدالت حقیقی و سعادت واقعی در این جهان، در عصر ظهور رخ می‌دهد و پیش از آن، قابلیت تحقق ندارد. بر این اساس، انقلاب اسلامی به عنوان یک انقلاب زمینه‌ساز و آماده‌گر برای آن واقعه بزرگ به شمار می‌رود و اگر از عدالت و پیشرفت و سعادت سخن می‌گوید، عدالت در مقام زمینه‌سازی است نه عدالت تام و مطلق.
حضرت امام خمینی (ره) هم درباره هدف اصلی انقلاب اسلامی می‌فرمود:
«مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست، انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچم‌دارى حضرت حجت (عج) است». (صحیفه امام، ج 21، ص 327)
اما آقای نوری‌زاد می‌گویند: «ما می‌خواستیم انسان را در کمال انسانیت خود به نمایش بگذاریم و حالا مشخص شده که ما نه تنها در رسیدن به آن آرمان‌های طلایی شیعی موفق نبوده‌ایم، بلکه از دست‌یابی به مقدمات یک نهضت انسانی نیز عاجز مانده‌ایم».
متأسفانه در لا به لای مطالب ملاحظه می‌شود که درک ناقص و غیرواقع‌بینانه از آرمان‌های انقلاب اسلامی، و نگاه استقلالی (نه نگاه زمینه‌ساز) به این انقلاب، موجب طرح انتظارات دور از دسترس و پیدایش سوء‌تفاهمات و بدبینی‌های افراطی فراوان می‌شود و امثال محمد نوری‌زاد را به وادی بی‌انصافی و تحلیل‌های بریده از زمان و مکان می‌کشاند. اینان ابتدا تحقق بهشت زمینی و آرمان‌شهر نهایی بشر را به عنوان هدف انقلاب اسلامی معرفی کرده و سپس همگان را به کوتاهی و دروغگویی و انحراف از مسیر، متهم می‌سازند؛ غافل از آن‌که انقلاب ما یک انقلاب زمینه‌ساز است و اگر از انقلاب سیاسی، انقلاب فرهنگی و انقلاب اقتصادی سخن می‌گوید همه‌اش در مقام انتظار، آماده‌گری، نمونه‌سازی و نشان دادن مختصات کلی آینده بهتر است و قرار نیست که همه آنچه از عدالت و امنیت قرار است در عصر ظهور اتفاق بیفتد در مقطع این انقلاب جامه تحقق بپوشد.
نکته مهم دیگر آن است که نداشتن ذهنیت اسلامی در فلسفه تاریخ، به عدم فهم شاخص‌های حقیقی توسعه اسلامی ـ ایرانی (که با شاخص‌های توسعه غربی متفاوت است) منتهی می‌گردد. شاخص‌ محوری توسعه اسلامی ـ ایرانی، رشد معنویت ولایی و گسترش شریعت الهی در جامعه است نه تولید تکنولوژی خاصی که در خدمت رفاه و لذت اجتماعی قرار می‌گیرد. البته تولید این تکنولوژی هم مهم است و اهمیت خاص خود را دارد اما در زمره شاخص‌های محوری توسعه اسلامی به شمار نمی‌رود؛ بلکه شاخص فرعی و یا تبعی است.
باید اذعان کرد که به رغم ادعاهای آقای نوری‌زاد، جمهوری اسلامی اکنون در مسیر تحقق آرمان‌های معین خویش با قدرت و موفقیت تمام پیش می‌رود و می‌رود که مستضعفان و ستم‌دیدگان جهان را برای مقابله نهایی با مستکبران آماده سازد.
2ـ نقد دیگر بر آقای نوری‌زاد، فقدان بصیرت است. بصیرت یعنی قدرت اولویت‌بندی امور و تشخیص اهم و مهم. در جای جای این نامه‌ها مسائلی مثل توقیف فلان روزنامه، اشتباهات فلان نماینده ولی فقیه در فلان شهر، عدم برگزاری مراسم یادبود دکتر شریعتی در جمهوری اسلامی، بالا بودن آمار اعتیاد در کشور، نشستن آدم‌های غیرکارشناس بر برخی از مناصب مهم، و … مطرح شده و با تکیه بر آنها، کلیت حرکت حکیمانه و مقتدرانه نظام زیر سؤال رفته است. ما به این می‌گوییم: بی‌بصیرتی! بی‌بصیرتی که شاخ و دم ندارد.
بی‌بصیرتی یعنی احساس حقارت در برابر مظاهر تمدن غرب و ندیدن حضور الهام‌بخش فرهنگ انقلاب اسلامی در مقیاس منطقه‌ای و جهانی. بی‌بصیرتی یعنی ندیدن حضور بی‌سابقه، مشتاقانه و دشمن‌شکنانه ملت در انتخابات گذشته و ادعای پوچ تنها ماندن نظام. بی‌بصیرتی یعنی ندیدن توفیق دین در تحقق آزادی صحیح و توفیق در نفی نظری و عملی سفسطه جهانی جدایی دین از سیاست. بی‌بصیرتی یعنی ندیدن امتداد استکبار و کفر تاریخی که در کمین انقلاب اسلامی نشسته‌اند! بی‌بصیرتی یعنی ندیدن دروغگویی‌های سران فتنه و جرایم بزرگ آنها و توطئه‌های براندازانه مطبوعات وابسته، و در مقابل، بزرگ جلوه دادن مسائل جزئی.
3ـ نقد سوم، برداشت غیرنظام‌مند از معارف دینی است. نوری‌زاد با ادبیاتی که متأثر از ادبیات روشن‌فکران و سران فتنه است می‌گوید: «وقتی امام علی (ع)، مرگ را بر خود و یاران خود روا می‌داند آن‌گاه که خبر ربوده شدن یک خلخال از پای یک زن یهودی را می‌شنود، چگونه است که دوستان امروز ما، از شنیدن خبر کشته شدن مردم به دست عوامل حکومت، مرگ را از خدا تقاضا نمی‌کنند؟» فعلاً از اطلاق کلمه «مردم» (!؟) به گروهی اغتشاشگر و قانون‌گریز که بنا به اسناد و مدارک و اعترافات خودشان، جزو ستون پنجم دشمن بوده‌اند صرف‌نظر می‌کنیم. بحث اصلی که هر از چند گاهی در بیانیه‌ها و مقاله‌های فتنه‌گران مشاهده می‌شود بحث کشیده شدن یک خلخال از پای یک زن یهودی و آرزوی مرگ از سوی امیرالمؤمنین (ع) نسبت به این حادثه احتمالی است.
به نظر می‌رسد یکی از آفات پژوهش‌های دینی در جامعه ما که آثار خود را در سیاست هم نشان می‌دهد نگاه غیرنظام‌مند است. نگاه غیرنظام‌مند به این عرصه یعنی ملاحظه بخشی از آموزه‌های دینی و سیره معصومین (ع) و رها کردن بخشی دیگر. به عبارت دیگر، نگاه غیرنظام‌مند یعنی «نؤمن ببعض و نکفر ببعض»! تکیه بر ماجرای زن یهودی و استفاده از آن برای محکوم کردن رفتار حکومت اسلامی با دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی و منافقان و عوامل اغتشاش‌گر، مصداق بارز نگاه غیرنظام‌مند و تحریف‌آمیز به آموزه‌های دینی و سیره معصومین (ع) می‌باشد. اینان اگر دقت کنند سخنان و رفتارهای بسیاری در دین اسلام و سیره معصومین (ع) خواهند یافت که بر مقابله قاطع حاکم اسلامی با دشمنان دین خدا و منافقان و اغتشاشگران تأکید می‌ورزد؛ به عنوان مثال، امیرالمؤمنین (ع) در جنگ با اغشاش‌گران داخلی، در یک روز چند هزار نفر را به قتل می‌رساند و یا آن هفتصد یهودی که در جنگ با پیامبر اسلام (ص) دستگیر شده و حاضر نشدند شرایط را بپذیرند را گردن زدند! و برخوردهایی از این قبیل. منورالفکرها و آقای نوری‌زاد باید بدانند که اساس حکومت اسلامی و هویت دینی و انقلابی در جهان امری نیست که بتوان با تسامح با آن برخورد کرد. اگر کسی یا کسانی بخواهند به توطئه بپردازند و در مقابل حاکم اسلامی دست به شمشیر ببرند حکومت اسلامی چاره ای جز برخورد اسلامی، انقلابی، قانونی و قاطع با آنان را ندارد و اگر هم ریزشی اتفاق بیفتد موجب برکت خواهد بود و فضای خالی برای رویش‌های نو در عرصه‌های ملی، منطقه‌ای و جهانی پدید خواهد آمد.
جریان آن زن یهودی هم هرگز بر ماجرای این توطئه‌گران و اغتشاش‌گران صدق نمی‌کند که مدام از آن شاهد می‌آورند تا از حکومت بخواهند تا با معاندان و دسیسه‌چینان با مهربانی رفتار کند! اگر نگاه نظام‌مند به دین داشته باشیم و «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» نباشیم باید از قاطعیت حکومت در مقابل دشمنان، و صیانت از آراء ملت، و مهربانی‌اش با آنان، که در رابطه صمیمی مردم و مسئولان در انتخابات‌ها، سفرها و … نمایان است حمایت کنیم نه این که به سرزنش آن بپردازیم!
4ـ نقد دیگر، تأثیرپذیری آقای نوری‌زاد از القائات روشن‌فکران و معاندان است به طوری که این امر، ایشان را از کسوت یک منتقد مستقل و آزاداندیش خارج می‌سازد. ایشان مکرراً مطالبی را به مسئولان گوش‌زد می‌کنند که پیش از ایشان بارها از زبان همان روشن‌فکران و معاندان بیان شده و به قلم درآمده است. در واقع، بیش‌تر مطالب نامه‌های ایشان چیز جدیدی نیست و لازم نبود که این همه زحمت به خود بدهند و قلم‌فرسایی کنند و خیال کنند که شاهکار کرده‌اند! در ثانی، سرگشاده نوشتن این‌گونه نامه‌ها به معنای تکیه بر مواضع آن روشن‌فکران و معاندان، و همراهی با آنان برای فشار بر نظام است نه خیرخواهی حقیقی. انقلابیون ما ساده‌لوح نیستند که تمسخر حکومت اسلامی، قضاوت‌های غیرمنصفانه، ذهن‌خوانی‌های غلط، تهمت قتل و جنایت به نظام و دروغگویی‌های دیگر، اتهام قدرت‌طلبی به ارکان نظام، و خلاصه، خوشحال کردن دل توطئه‌گران را به حساب خیرخواهی بگذارند! آن چه از از مقایسه بخش‌های اهم و مهم نامه‌ها آشکار می‌شود، کج‌روی فکری، بی‌بصیرتی و اسلام‌ناشناسی و کینه‌توزی آقای نوری‌زاد را می‌رساند که با چاشنی ابراز محبت و نرمش همراه شده است.
5ـ و بالاخره این‌که آقای نوری‌زاد در آسیب‌شناسی جامعه خود و به خصوص در دشمن‌شناسی‌اش دچار سطحی‌نگری و لغزش شدید است. ایشان توجه نمی‌کنند که عداوت و هجمه دشمنان اسلام و انقلاب امروزه از طریق فرهنگ علمی غرب صورت می‌پذیرد و جریان‌های غرب‌زده و یا غرب‌پرست، ابزار این تهاجم هستند. درست به همین جهت است که به کوری چشم فتنه‌گران فراری، عرصه فکر و فرهنگ هم همچون عرصه نظامی، آوردگاه کارزار نرم میان حق و باطل است و افسرانی و فرماندهانی دارد. باز هم آقای نوری‌زاد اشتباه کرده و به جهت خطا در دشمن شناسی، نوک پیکان اتهام را به طرف یارانی از انقلاب نشانه رفته‌اند که علی رغم انتقاداتی که به آنها وارد است ولی «دوست» هستند و در رکاب نظام فعالیت می‌کنند و برآیند فعالیت‌شان مثبت است.
ایشان باید بدانند که آن‌چه امروز به عنوان مانعی در راه موفقیت‌های هر چه بیشتر انقلاب اسلامی ظاهر شده، علوم مادی و غربی است. یعنی این علوم، از آن‌جا که ابزار تحقق آرمان‌های مادی انسان غربی بوده‌اند در درازمدت کمتر می‌توانند در جامعه اسلامی مفید واقع شوند و آرمان‌های بلند جامعه شیعی را برآورده سازند. در جامعه اسلامی ما تصمیمی از سوی تصمیم‌گیران گرفته نمی‌شود مگر این‌که کارشناسی غربی و کارشناسان آشنا، در آن تصمیم‌گیری حضور محوری دارند؛ از این‌رو اگر ناهنجاری‌های اجتماعی وجود دارد در همین علم و کارشناسی غربی و ناسازگاری‌ آن با جامعه دینی ریشه دارد نه در تعلقات و اندیشه‌های دینداران و انقلابیون. در واقع، یکی از دشمنان مهم ما علم مادی غربی است و نیز همه کسانی که ما را به انفعال و تسلیم در مقابل این علم فرا می‌خوانند و نمی‌خواهند که یاران انقلاب اسلامی با تولید علوم دینی به سمت تمدن زمینه‌ساز و آماده‌گر حرکت کنند دشمن ما هستند.
البته مطالب دیگری درباره منت‌های بی‌موردی که آقای نوری‌زاد بر انقلاب می‌گذارد، برخوردهای ایشان با مراجع بزرگوار، همراهی جاهلانه با ولایت و خودشیفتگی، خودبزرگ‌بینی و خودمحوری‌های گذشته‌شان (نه حقیقتاً ولایت‌محوری)، و نکاتی از این قبیل هم قابل طرح است که از آنها صرف‌نظر می‌کنیم. در مجموع می‌توان گفت که آقای محمد نوری‌زاد کسی است که از «عدم تعادل» رنج می‌برد. نه به آن دوران که در جلسات عمومی، رهبری نظام را «سیدی و مولای» خطاب می‌کرد و نه به اکنون که خود را بالاتر و فهیم‌تر از رهبری نشانده و عملکرد حکیمانه ایشان که مورد اعتراف دوست و دشمن است را زیر سؤال می‌برد و اهانت‌ها، تهمت‌ها و افتراهای زیادی به معظم له روا می‌دارد! البته آقای نوری‌زاد به خیال خود می‌خواهد این عدم تعادل را به حساب فراجناحی و منطقی بودن خود بگذارد اما غافل از آن‌که این ترفندها هم هرگز نمی‌تواند و نتوانسته که بر عدم تعادل فکری و روحی ایشان سرپوش بگذارد. نوری‌زاد گرفتار جریان فتنه قبل و پس از انتخابات شد و فتنه‌زده شد و نامه‌هایش هم تاریک و فتنه‌زده است. این نامه‌ها به شکلی متفاوت، امتداد همان خط توهم است که سطحی‌نگری‌ها، تهمت‌ها و دروغ‌ها را با ادعای خیرخواهی بیان کرده است.
(ر.ک. نقدی بر نامه های نوری زاد به مقام معظم رهبری ، نوشته حسن نوروزی، سایت تابناک)

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد