مورخين حكومت صفويان به چهاردسته تقسيم كردهاند:
دورة اوّل: از ظهور تا شكل گيري آن دورة دوّم: عصر شكوفايي و تثبيت صفويان؛ دورة سوّم: دورة ساخت تثبيتي و نهادينه شدن آن دورة چهارم: دورة اشفتگي و فروپاشي حكومت صفويان است.
دورة اوّل: مورخين، نوعاً زمينة شكل گيري صفويان را از زمان شيخ صفي الدين دانسته اند و نقل كردهاند: شيخ صفي در سال 650 هجري در اردبيل متولد شد و در جواني براي كسب علم راهي شيراز و بعد گيلان شد و در آن جا به خدمت شيخ زاهد گيلاني درآمد و محبوب او گرديد و بعد داماد او شد و از اين جا بود كه رشد كرد و صاحب كرامات شد و با حكمرانان عصر خويش روابط حسنهاي ايجاد كرد.[1]پس از شيخ صفي فرزند او، شيخ صدر الدين، جانشين وي شد و پس از صدرالدين نيز، پيشوايي صفويان به خواجه علي رسيد و چون در دورة او تشيع دوازده امامي رشد كرده بود، وي هم به اصول عقايد اماميان توجّه كرد و اين باعث شد كه مريدان بسياري پيدا كند و خانقاه او در اردبيل مورد توجّه قرار گرفت.
پس از او شيخ جنيد جانشين وي شد. او توانست علاوه بر قدرت مذهبي، قدرت سياسي را نيز به دست بگيرد؛ زيرا وي با خاندان حسن بيك آق قويونلوها وصلت كرد و با آق قويونلوها عليه قراقويونلوها هم پيمان شد و با جهانشاه دارد جنگ شد، در اين جنگ اگر چه پيروزيهايي كسب كرد ولي خود كشته شد و فرزندش شيخ حيدر جاي او را گرفت.
شيخ حيدر با مارتا دختر اوزون حسن ازدواج كرد و بعد از مرگ اوزون حسن قدرت را در خاندان خويش به وجود آورد و از اين زمان بود كه تصميم گرفت تا انتقام خون پدرش شيخ جنيد را از شروانيان بگيرد. لذا سپاهي را از هواخواهان و مريدان خويش جمع كرد و تاجي را كه دوازده تَرَك به نيابت از دوازده امام داشت بر سر صوفيان گذاشت كه به قزلباشان معروف شدند.
او جنگ را در سال 892 هجري آغاز كرده شروانشاه را شكست داد ولي زماني كه تصميم گرفت تا از راه دربند به قفقاز برگردد توسط قواي كمكي سلطان يعقوب در محل طبرستان محاصره شد و به قتل رسيد.
پس از حيدر سه فرزند او، توسط آق قويونلوها تعيب شدند، از ميان آنها علي به قتل رسيد و اسماعيل به سلامت خودش را به اردبيل رساند و بعد از شش هفته به دربار يك حكمران محلي درگيلان به نام كاريكا ميرزا علي رسيد و در آن جا پناه داده شد.
وي در سال 905 هجري كه دوازده ساله بود براي دستيابي به قدرت، شروع به تلاش و فعاليت كرد و توانست به كمك گروه كوچك هفت نفرهاي، نيروها و مريدان خويش را از اطراف جمع آوري كرده و با پيروزي هايي كه در باكو و نخجوان به دست آورد، توانست بر سپاه آق قويونلوها پيروز شود و وارد آذربايجان گردد و در سال 907 در آذربايجان تاجگذاري كند و حكومت صفويان را پايه ريزي كند.[2]به هر حال خاندان صفوي با توجّه به عقايد شيعه و با نسبت دادن خود به امام موسي بن جعفر توانستند از گرايشات شيعي در ايران بهرهگيرند و قدرت خود را تثبيت كنند و حكومت صفوي را تشكيل دهند.
دورة دوّم حكومت صفويان از زمان شاه اسماعيل اوّل تا روي كارآمدن شاه عباس است كه به عصر شكوفايي و تثبيت صفويان است. در اين دوران اختلافات داخلي سركوب شد و جنگ هاي زيادي هم با دشمنان خارجي چون عثمانيان در غرب و با ازبكان در شرق نمودند.
دورة سوّم حكومت آنها كه از سال 996 با روي كار آمدن شاه عباس شروع ميگردد كه دورة تثبيت و نهادينه شدن حكومت صفويان است و شاه عباس با اقتداري كه داشت توانست بر مشكلات خارجي و داخلي فايق آيد و در اين عصر ايران شاهد شكوفايي و عمران اصفهان و ديگر شهرهاي خود بود؛ ولي با مرگ شاه عباس در سال 1038 هجري اين دوره به پايان ميرسد.[3]زماني كه سلطان حسين آخرين پادشاه صفوي به قدرت ميرسد دولت صفوي آن چنان دچار ضعف ميگردد كه با اندك حمله محمود افغان، اصفهان سقوط ميكند و صفويان از بين ميروند.[4]امّا عملكرد و فعاليتهاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي صفويان:
در زماني كه در ايران هيچ گونه حكومت مستقل فراگيري نبود، صفويان توانستند براي اولين يك حاكميت قدرتمند سياسي بر خاسته از متن مردم ايران به وجود آورند كه بتواند با قدرت و امپراطوري عثماني ساليان متمادي به مقابله پردازد.
آنان در قلمرو فرهنگي توانستند مذهب تشيع را تقويت نموده و آن را به عنوان دين رسمي مردم ايران معرفي كنند و در اين راستا از علماي شيعه عصر خويش بهره گرفتند.
آنها با استفاده از قدرت مذهبي كه داشتند، توانستند ساليان طولاني حكومت كنند و حتي پس از انحطاط و زوال قدرت آنها، هنوز تا مدتها مردم به دنبال به قدرت رسيدن اين خاندان بودند.
هم چنين علماي شيعه در عصر صفويان تلاشهاي فراواني در مسائل حكومتي و مسائل ديني از خودشان به عرصة ظهور رساندند و به خاطر آزادي عملي كه به علماء داده شده بود، توانستند كتب زيادي را تأليف كنند از جمله اينان علماي بزرگواري چون علامة مجلسي، علامة قطيفي، مقدس اردبيلي و ميرداماد را مي توان بر شمرد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. دين و دولت در عصر صفوي، نويسنده:رسول جغفريان.
2.ايران عصر صفويان، نويسنده:منصور صفت گل.
3. زوال و انحطاط صفويان، نويسنده:رسول جعفريان.
پي نوشت ها:
[1] . ميشل م. مزاوي، پيدايش دولت صفوي، ترجمه دكتر آژند، تهران، نشر گستره، چاپ دوّم، 1368، ص 128.
[2] . همان، ص 149.
[3] . راجر سيوري، ايران عصر صفوي، ترجمه كامبيز عزيزي، تهران، نشر مركز، چاپ چهارم، 1374، ص 203.
[4] . يوسف جمالي، محمدكريم، تشكيل دولت صفوي، اصفهان، مؤسسه انتشارات امير كبير، چاپ اوّل، 1372، ص160.