خانه » همه » مذهبی » مختصری درباره‌ی معجزه در لغت و اصطلاح

مختصری درباره‌ی معجزه در لغت و اصطلاح

مختصری درباره‌ی معجزه در لغت و اصطلاح

عجز یعنی ضعف و ناتوانی. عاجز یعنی ضعیف و ناتوان. در قرآن كریم در حكایتی از فرزند آدم (علیه السلام) وقتی برادرش را می‌كشد آمده است: قَالَ یَا وَیْلَتَا أَ عَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِیَ سَوْأَةَ أَخِی فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ‌

16056 - مختصری درباره‌ی معجزه در لغت و اصطلاح
16056 - مختصری درباره‌ی معجزه در لغت و اصطلاح

 

نویسنده: محمدكریم الكواز
مترجم: حسین سیدی

 


عجز یعنی ضعف و ناتوانی. عاجز یعنی ضعیف و ناتوان. (1) در قرآن كریم در حكایتی از فرزند آدم (علیه السلام) وقتی برادرش را می‌كشد آمده است: قَالَ یَا وَیْلَتَا أَ عَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِیَ سَوْأَةَ أَخِی فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ‌ (2).
معجزه‌ی پیامبر آن است كه دشمن هنگام تحدی و مبارزه طلبی در برابر آن ناتوان باشد. (3)
معنای اصطلاحی معجزه با معنای لغوی آن تفاوتی ندارد. پس معجزه امری است خارق العاده كه به خیر و سعادت فرا می‌خواند و با ادعای پیامبری به قصد اظهار صداقت مدعی پیامبری از جانب خداوند مقرون است (4)؛ یا امری است خارق العاده، مقرون به تحدی و بدون معارضه. (5) این معنا سه امر را در معجزه توضیح می‌دهد: خرق عادت، مقرون به تحدی بودن و بدون معارضه.
اما خرق عادت آن است كه مردم با امری آشنا و به آن عادت كرده‌اند ولی معجزه خارج عادت آنها رخ می‌دهد و در عین حال از جنس آن است.
جادوگری عادت قوم موسی (علیه السلام) بوده است و آنان در این كار مهارت داشتند و موسی (علیه السلام) جادویی فراتر از جادوی آنان می‌آورد. خداوند در این باره می‌فرماید: «گفتند ‌ای موسی تو می‌اندازی یا ما اول بیندازیم؟ گفت شما بیندازید و ناگهان از جادوی آنان چنین به نظرش آمد كه ریسمانها و چوبدستی‌هاشان جنب و جوش دارد. پس موسی در دل خود بیمی احساس كرد. گفتیم مترس كه تو برتری. و آنچه در دست داری بینداز تا بر ساخته‌هاشان را ببلعد كه آنچه بر ساخته‌اند نیرنگ جادوگر است و جادوگر هرچه كند رستگار نمی‌شود. آنگاه جادوگران به سجده درافتادند و گفتند به پروردگار هارون و موسی ایمان آوردیم. . . » (6)
عادت قوم عیسی (علیه السلام) پزشكی بوده است و عیسی (علیه السلام)‌آنان را در مهارتی كه داشتند ناتوان ساخت. خداوند در این باره می‌فرماید: «و به او كتاب و حكمت و تورات و انجیل می‌آموزد و پیامبری است به سوی بنی اسرائیل كه من از سوی پروردگارتان برای شما معجزه‌ای آورده‌ام، كه از گِل برای شما چیزی به هیئت پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم و آن به اذن الهی پرنده‌ی [جاندار] می‌شود، و به اذن الهی نابینای مادرزاد و پیس را بهبود می‌بخشم و مردگان را زنده می‌كنم، و از آنچه در خانه‌هاتان ذخیره می‌كنید به شما خبر می‌دهم. اگر اهل ایمان باشید در این برای شما مایه‌ی آگاهی و عبرت است. » (7)
فصاحت و بلاغت هنرِ عرب‌ها بوده است و عرب‌ها در شیوایی گفتار و سخنوری و ستیزه‌گری هنگام دشمنی سرآمد بودند (8)، اما قرآن این مهارت را نقض و خرق عادت نمود و، در عین حال به زبان آنان و سنت‌های سخنوری آنان نازل شد. نكته‌ی قابل توجه در اینجا آن است كه معجزه زمانی اثبات می‌شود كه معلوم و در سطح درك خصم، هر چند فراتر از توان آنها، باشد و تأثیر آن در طول زمان و به میزان نیاز مردم در تبلیغ دین استمرار داشته باشد. (9) این سخن رابطه‌ی بین امت و معجزه را از دو جهت تعیین می‌كند: 1. وضعیت امت، 2. زمان معجزه. از نظر وضعیت باید گفت كه معجزه‌های پیشینْ حسّی بوده و با وضع ملت‌هایی كه معجزه در آن رخ داده تناسب داشته است. اما معجزه‌ی امت عرب، به خاطر هوش و درك‌شان، عقلی بوده است. از حیث زبان هم این معجزه عقلانی است، تا اهل بصیرت تا پایان جهان آن را دریابند. اما معجزات گذشتگان بصری بوده و با از بین رفتن آن از یادها می‌رفته است. چیزی كه عقلانی باشد ماندگار است و آیندگان نیز آن را درمی‌یابند. (10) لذا اعجاز قرآن، به واسطه‌ی جاودانگی‌اش، با معجزات امت‌های پیشین متفاوت است؛ طبیعت اعجاز آن نیز با جاودانگی و ماندگاری تناسب دارد. اما مقرون به تحدی بودن، آن است كه پیامبر به عنوان نشانه‌ی پیامبری‌اش و به قصد رویارویی با مخالفان معجزه‌ای بیاورد. آنگاه كه نشانه‌ی پیامبری آشكار گشت و آنها در ارائه‌ی مثل آن عاجز ماندند، ادعای پیامبر درست و نبوت وی ثابت می‌گردد. مراد از تحدی آن نیست كه همه‌ی مردم را به چالش بطلبد، چون برخی از آنان اهل فن می‌باشند و ناتوانی خود و مردم عصرشان را می‌دانند و لذا نیازی به تحدی نیست تا معجزه بودن آن مشخص گردد. (11)
آیات تحدی بیانگر قدرت خدا هستند و اشاره به این نكته دارند كه فرجام كار مخالفان خسران است. می‌فرماید: «یا گویند آن را از خود بربافته است. حق این است كه ایمان نمی‌ورزند. پس اگر راستگو هستند سخنی مانند آن بیاورند. » (12) یا می‌فرماید: «بگو اگر جن و انس گرد آیند كه نظیر این قرآن را بیاورند ولو بعضی از آنان پشتیبان بعضی دیگر باشند، نمی‌توانند نظیر آن را بیاورند. . . » (13) نیز در آیات زیر چنین می‌فرماید:
«یا می‌گویند آن [قرآن] را برساخته است. بگو اگر راست می‌گویید ده سوره‌ی برساخته همانند آن بیاورید و هر كس را كه می‌توانید در برابر خداوند به یاری بخوانید. » (14)
«و اگر از آنچه بر بنده‌ی خویش فرو فرستاده‌ایم شك دارید، اگر راست می‌گویید سوره‌ای همانند آن بیاورید و از یاورانتان در برابر خداوند یاری بخواهید. ولی اگر چنین نكردید- كه هرگز نخواهید كرد- از آتشی كه هیزم آن انسان و سنگهاست و برای كافران آماده شده است بترسید. » (15)
حكمت خداوند در تحدی مخالفان دارای مراتب بوده است: سخنی مثل آن، مثل این قرآن، ده سوره مثل آن و یك سوره مثل آن. این نهایت تحدی و گرفتن بهانه از دست آنان است. در عبارتِ «فان لم تفعلوا و لن» (16) دو دلیل بر اثبات نبوت است:‌ 1. معجزه بودن مورد تحدی، 2. خبر غیبی از اینكه هرگز توان آن را ندارند. (17)
اما درباره‌ی معارض نداشتن: اگر معجزه از امور نزدیك و مشابه آن سالم بماند، اعجاز بر آن جایز است. خداوند قرآن را از این امور حفظ نموده است. تاریخ از كسانی یاد می‌كند كه پنداشتند می‌توانند به معارضه با آن بپردازند. برخی ادعای پیامبری كردند و آنچه را كه القا می‌نمودند قرآن نامیدند تا ادعایشان بی‌دلیل و نشانه نباشد. برخی هم معارضه‌ی قرآن را به عنوان صناعتی برگرفتند و پنداشتند بر این كار توانا هستند. مثل مسیلمه بن حبیب كه به كذّاب مشهور بود، و نیز ابوالعلاء معرّی كه آخرین ایشان بوده است. (18)
پیداست كه این پندار گذشته و حال است. صاحبان اندیشه‌های كژ به دروغ و ادعا روی آوردند و مدعی شدند كه معارضه‌های فراوانی در روزگار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) صورت گرفته اما قدرت شمشیر اسلام همه‌ی آنها را از بین برده است. (19)
برخی هم ادعا نموده‌اند كه ابن مقفع به معارضه با قرآن پرداخته و حتی پنداشته‌اند كه مدتی به این كار اشتغال داشته و سپس تمام آنها را از بین برده و از اظهار آن شرمنده گشته است. (20)
اما همه‌ی اینها از حقیقت جاودان قرآنی غافل بوده‌اند. قرآن كریم را خداوند با تدبیرش حفظ نموده و در زمین از هرگونه معارضه سالم نگه داشته است. (21)

پی‌نوشت‌ها

1. مقاییس اللغه، ج4، ص232.
2. مائده: 31، وای بر من. آیا عاجزم كه مثل این كلاغ باشم تا جسد برادرم را پنهان كنم و بدینسان پشیمان شد.
3. قاموس المحیط، ماده‌ی عجز.
4. التعریفات، ص 121.
5. الملل و النحل، ج1، ‌ص 102 و الاتقان، ج4، ص3.
6. طه: 65-70.
7. آل عمران: 48 و 49.
8. البیان و التبیین، ج1، ص9.
9. الظاهره القرآنیه، ص67.
10. الاتقان، ج4، ص3.
11. اعجاز القرآن، باقلانی، ص252.
12. طور: 33 و 34. الكشاف، ج4، ص25.
13. اسراء: 88. الكشاف، ج2، ص465.
14. هود: 13.
15. بقره: 23 و 24.
16. همان: 24.
17. الكشاف، ج1، ‌ص247.
18. مفهوم الاعجاز القرآنی، ص243.
19. بیان اعجاز القرآن، ص50 و اعجاز القرآن خطیب، ج1، صص 473 و 474.
20. اعجاز القرآن، باقلانی، ‌ص32.
21. بیان اعجاز القرآن، ص31.

منبع مقاله :
الكواز، محمدكریم، (1386)، سبك شناسی اعجاز بلاغی قرآن، ترجمه‌ی حسین سیدی، تهران: انتشارات سخن، چاپ اول

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد