خانه » همه » مذهبی » مخلوقات خداوند، بجز انسان مانند حيوانات و نباتات و جمادات چگونه خالق خود را تسبيح مي گويند؟

مخلوقات خداوند، بجز انسان مانند حيوانات و نباتات و جمادات چگونه خالق خود را تسبيح مي گويند؟

تسبيح در لغت بمعني تنزيه و تقديس[1] است و مراد از تسبيح خداوند، توجّه هر شيء به خداوند عزوجل و تقديس و تنزيه او از هر نقص و عيبي[2] مي باشد، و بعبارت ديگر منزه دانستن حق تعالي از نقائص مي باشد.
براي تسبيح، تقسيم بنديهائي ذكر شده كه به يكي از آنها اشاره مي كنيم: تسبيح تكويني و تشريعي:
تكويني: آنست كه تمامي موجودات عالم در مقابل خداوند، مطيع و مقهور قدرت او هستند. و تسبيح آنان از اين جهت بدين معناست كه: همه موجودات از آن روزي كه از نيستي به هستي آمده اند، ذاتاً بر وجود قدرتي مافوق خود، كه آنان را به وجود آورده دلالت مي كنند. و از تمامي ذرّات وجود خود اين نغمه را سر مي دهند كه: آنكسي كه آفريدگار آنانست داراي نقائصي كه خود دارند، نيست. و از كاستي ها مبرّا و پاكيزه است، و گرنه نياز به آفريدگار ديگري خواهد داشت، و نمي تواند پروردگار اين جهان با همه آنچه كه داراست، باشد. بنابراين همه موجودات عالم با زبان متناسبِ وُسْعتِ وجودي خود، در حال تسبيح پروردگار هستند.[3]تشريعي: تسبيحي است كه توسط خداوند از طريق ارسال رُسُل، به انسان دستور داده شده است، كه آن هم يا از سنخِ ذکر است مانند: «سبحان اللّه» گفتن و ساير انواع تسبيح، و يا از سنخ عمل است مانند: انجام فرائض و خضوع و خشوع در برابر حضرت حق.
در تفسير حقيقتِ تسبيحي كه به غير انسان، اعمّ از جماد ونبات و حيوان نسبت داده شده نظرات حكماء و دانشمندان مختلف است. و پرداختن به تمامي آنها از حوصله اين مختصر خارج است و فقط به بيان يكي از اين نظرات مي پردازيم:
تمامي موجودات عالم، از روي علم و درك و شعور و آگاهي، به ثناء و تسبيح حق تعالي مشغولند و هر موجود، در هر مرتبه اي از مراتب وجود كه هست، و هر مقدار كه از هستي حظي دارد، بهمان اندازه نسبت به خالق خود علم و آگاهي دارد و خداوند را به اين نحو تقديس و تنزيه مي كند.[4]توضيح اينكه: علم و ادراك در تمام مراحل و مراتب وجود از واجب الوجود گرفته تا جماد و نبات و حيوان تحقق دارد، وهر موجودي در هر مرتبه اي از وجود، سهم و حظي از صفاتي مثل علم و شعور و حيات و… دارد و هيچ موجودي نيست كه از آنها خالي باشد. امّا گاهي بر اثر شدّت و ضعف اين صفات، وجود آنها براي ما معلوم و مکشوف نيست. موجودات جهان هر چه از ماده و آثار آن دوري گزينند و به صورت يك موجود مجرّد در آيند، اين صفات در آنها قويتر و روشن تر خواهد بود و هر اندازه كه از نظر وجود به ماده گرايش پيدا كنند اين صفات در آنها تنزل و كاهش خواهد يافت تا آنجا كه به نظر مي رسد كه فاقد علم و شعور هستند. ولي در حقيقت چنين نيست بلكه اين صفات به طور ضعيف در آنها وجود دارد هر چند انعكاسي براي ما نداشته باشند.[5]ذكر اين نكته ضروري است كه: صدر المتألهين اين مطلب را از راه برهان فلسفي و مكاشفات نفساني به اثبات مي رساند. و گامي فراتر نهاده و مي گويد:
بيان قرآن كه شما تسبيح موجودات را نمي فهميد[6] ارتباط به نوع مردم دارد، چون اكثر مردم حقيقت تسبيح موجودات را درك نمي كنند، ولي مانعي ندارد كه برخي از افراد روشن ضمير و كساني كه روح و روان آنان با حقايق موجودات ارتباطي پيدا كرده، با گوش دل، تسبيح موجودات را بشنوند و از تسبيح موجودات در برابر فرمان خدا آگاه باشند.[7]مولوي با بينش خاصّي اين حقيقت را دريافته كه: قلبي كه از وساوس نفساني و علائق مادّي پاك گردد و مركز فرود انوار الهي باشد، از طريق مكاشفه وجداني، همه اين حقايق را ديده و درك مي كند:
«گر تو را از غيب چشمي بـــاز شد
با تــــو ذرّات جهان همــــراز شد
نطق آب و نطق خاك و نطق گـــل
هست محسوس حــــواس اهل دل
جـمله ذرات عـالـــــــم در نهان
با تـــــو مي گويند روزان و شبـان
مــا سميعيم و بـــصيريم و خوشيم
بــــا شما نـــامحرمان ما خامشيم
چـــون شما سوي جمادي مي رويد
محرم جــــــان جمادان كي شويد
فاش تسبيح جـــــــمادات آيدت
وسوسه تـــــأويـــلها بـزدايـــدت
چــــون نـدارد جان تـــو قنديلها
بــهر بينش كرده اي تــــأويلها»[8]وجود شعور و ادراك در تمامي موجودات جهان را از دوراه مي توان اثبات كرد: 1ـ از راه آيات قرآن كريم، 2ـ از راه دلايل عقلي، اما آيات قرآن:
1ـ مورچه اي گفت: مورچگان به لانه هاي خود پناه ببريد تا سليمان و سپاهيان او شما را نابود نكنند در حالي كه آنها متوجه نيستند (نمل: 18).
2ـ سليمان از شنيدن نداي مورچه در شگفت ماند و از خدا خواست به او شكرگذاري نعمت دهد. (نمل: 19).
3ـ سليمان وارث داود شد و گفت مردم: زبان پرندگان بما تعليم شده است. (نمل:16).
4ـ برخي از صخره ها از ترس خدا از نقطه اي مي افتد. (بقره: 74).
5ـ نزديك است از حيله آنان، كوهها از جاي خود كنده شوند. (ابراهيم: 46).
6ـ در آن روز زمين اخبار خود را بازگو مي كند زيرا پروردگار او به او وحي كرده است. (زلزال: 4ـ5).
7ـ به آسمان و زمين گفت از روي رغبت و يا كراهت تحت فرمان در آيند، گفتند ما از روي اطاعت زير فرمان در آمديم (فصلت: 11).
8ـ روزي فرا مي رسد كه زبانها و دستها و پاهاي آنان بر ضرر آنان گواهي مي دهد. (نور: 24).
و در ادعيه اسلامي نيز اشاره به اين مطلب شده از جمله:
چهارپايان در چراگاهها، درندگان در بيابانها، پرندگان در آشيانه ها ترا تسبيح مي گويند، دريا با امواج متلاطم خود، ماهيان در ميان آنها ترا تنزيه مي نمايند.»[9]پس طبق اين آيات و روايت شعور و ادراك، در تمامي موجودات عالم اثبات مي شود و اين تسبيحي كه ذكر شد، تسبيح حقيقي و واقعي مي باشد و تمامي موجودات جهان با زبان ويژه خود، خداي خود را تسبيح مي گويند.
تلاشهاي دانشمندان و پژوهشگران، وجود علم و ادراك را در جهان نبات، ثابت كرده است بدين معنا كه دانشمندان روسي معتقدند كه گياهان اعصاب دارند و فرياد هم مي كشند، لابراتوار علائم كشاورزي «مسكو»، فرياد و گريه هاي ريشه گياهي را كه در آب گرم قرار گرفته بود ضبط كرد، خبرگزاريهاي جهان از راديو مسكو نقل مي كنند كه گياهان اعصاب دارند و فرياد مي كشند.[10]

اما دليل عقلي
وجود و هستي در هر مقام و مرتبه اي با علم و شعور و درک و آگاهي ملازم و توام است و هر چيزي که سهمي از وجود و هستي دارد بهمان اندازه از علم و شعور سهمي خواهد داشت و دلائل فلسفي اين نظر را کاملا تأييد مي کند و پايه برهان فلسفي آن را دو چيز تشکيل مي دهد.
1. در جهان هستي آنچه اصيل و سرچشمه آثار و کمالات است «وجود» است و هر نوع فيض معنوي و مادي از آن اوست اگر در جهان، علم و ادراکي، قدرت و نيرويي هست همگي در پرتو وجود هستي اشياء است.
2. براي وجود در تمام مراحل هستي از واجب و ممکن از مجرد و مادي از عرض و جوهر يک حقيقت بيش نيست.
بنابر اين وقتي که وجود را منبع تمام کمالات بدانيم و براي آن يک حقيقت بيش قائل نشويم بايد چنين نتيجه بگيريم هرگاه وجود در مرتبه اي از مراتب هستي مانند موجودات جاندار، داراي اثري همچون علم و ادراک گرديد حتما بايد اين اثر در تمام مراحل وجود نسبت به سهمي که از وجود دارد محقق باشد در غير اين صورت يا بايد وجود، سرچشمه کمالات نباشد يا اينکه براي وجود حقائق متباين تصور کنيم و حقيقت آن را در مرتبه جاندار يا آن چه که در مراتب گياه و معدن باشد مغاير و مباين بدانيم که هر دو باطل است و قسمت دوم با تشکيک وجود سازگار نيست.[11]

معرفي منبع جهت مطالعه بيشتر:
ـ منشور جاويد، آية الله جعفر سبحاني، ج2، نخستين تفسير موضوعي قرآن كريم به زبان فارسي، (چاپخانه اعتماد قم، چاپ سوم، ناشر: مؤسسة امام صادق ـ عليه السلام ـ ، مركز پخش: قم، ميدان شهداء، انتشارات توحيد، تلفن 23151.
 
پي نوشت ها:
[1] . المنجد في اللغة و الاعلام.
[2] . تفسير البصائر، ج 54، ص 601.
[3] . همان، ص 587.
[4] . سبحاني، جعفر، منشور جاويد، ج 2، ص 98، به نقل از اسفار صدر المتألهين، ج 1، ص 118، و ج 6، ص 139ـ140. چهل حديث، ص 417. تفسير الميزان، ج 13، ص 116. تفسير بصائر، ج 54، ص 589ـ585. نور/ 41. كلٌ قد علم صلاته و تسبيحه.
[5] . همان، ج 2، ص 99.
[6] . اسراء/ 44؛ آسمانهاي هفتگانه و زمين و هر چه در آن است خدا را تنزيه مي كند و آنچه در جهان شيء شناخته شده خدا را تنزيه مي كند ولي شما از تسبيح آنها آگاه نيستند و درك نمي كنيد.
[7] . همان، ج 2، ص 99.
[8] . منشور جاويد، ج 2، ص 99ـ100، به نقل از مثنوي مولوي، ج 1، ص 86 و ج 3، ص 227.
[9] . منشور جاويد، ج 2، ص 106.
[10] . همان، ص 110، به نقل از اطلاعات 16 بهمن 1352.
 [11]. ملاصدرا، اسفار، ج1، ص 118، و ج6،  ص 139-140.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد