خانه » همه » مذهبی » مدارا با مخالفان در سنت و سيره پيشوايان معصوم(ع)(1)

مدارا با مخالفان در سنت و سيره پيشوايان معصوم(ع)(1)

مدارا با مخالفان در سنت و سيره پيشوايان معصوم(ع)(1)

مدارا يکي از اصول اخلاقي اسلام است که پيشوايان دين در تعامل با ديگران برآن تأکيد داشته اند. پيامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) که جانشينان به حق او بودند در جايي که مدارا موجب آسيب به اساس اسلام يا مصالح جامعه اسلامي نمي شد، همواره در برخورد با مخالفانشان با مدارا رفتار مي کردند.

307e4c7c f4ae 4366 96d0 b17e3521dfee - مدارا با مخالفان در سنت و سيره پيشوايان معصوم(ع)(1)

sa3134 - مدارا با مخالفان در سنت و سيره پيشوايان معصوم(ع)(1)
مدارا با مخالفان در سنت و سيره پيشوايان معصوم(ع)(1)

 

نويسنده:سيدمحمداحساني(*)

 

چکيده
 

مدارا يکي از اصول اخلاقي اسلام است که پيشوايان دين در تعامل با ديگران برآن تأکيد داشته اند. پيامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) که جانشينان به حق او بودند در جايي که مدارا موجب آسيب به اساس اسلام يا مصالح جامعه اسلامي نمي شد، همواره در برخورد با مخالفانشان با مدارا رفتار مي کردند.
اين تحقيق برآن است اصل مزبور را در سيره پيشوايان اسلام بازکاوي کند تا هم پاسخي باشد به دشمنان اسلام که پيشوايان دين را خشونت گرا معرفي مي کنند و هم الگويي باشد براي پيروان، تا از سيره اين بزرگان براي تعامل با مخالفان سود بجويند، اين پژوهش با رويکرد نظري و تحليلي، مواردي را که پيشوايان دين در آن با مدارا و مواردي که با قاطعيت رفتار مي نمودند، تحليل و بازشناسي نموده است.
کليدواژه ها، پيامبر(ص)، ائمه اطهار(ع)، مدارا، گذشت، مخالفان.

مقدمه
 

مدارا يکي از اصول اخلاقي اسلام است که در بهبود روابط اجتماعي نقشي مهم و اساسي دارد. اگر در جامعه اي از اين اصول ارزشمند به درستي و به جا استفاده شود، از بسياري از کجروي ها، از جمله قطع روابط و کينه ورزي و دشمني، جلوگيري خواهد شد و اعضا و افراد آن جامعه با آرامش رواني بيشتري زندگي خواهند کرد.
اسلام روي اين اصل تأکيد فراوان ورزيده و پيامبر(ص) و امامان دين همواره در زندگي پربرکت خود بدان عمل کرده، آن را منش و روش خود قرار مي داند و با مدارا و گذشت شناخته مي شدند. پيامبراکرم (ص)به خاطر گذشت و مدارايش، از خداوند لوح (وانک لعلي خلق عظيم) گرفت و بسياري از دشمنان و معاندان ائمه اطهار از گذشت و مداراي ايشان به امامت آنان پي برده و اعتراف مي کردند و بي اختيار فرياد برمي آوردند: «خدا داناتر است که رسالت خود را در کجا قرار دهد.»(1)
مدارا با مخالفان، از اصولي است که همواره از سوي پيشوايان معصوم مورد عمل قرار گرفته است. پيامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) در مواجهه با مخالفان خود به ويژه هنگامي که سرقدرت بودند تا آنجا که شرع اجازه مي داده، با مدارا رفتار مي کردند. آنان همان گونه که در اجراي دستورات خداوند انعطاف ناپذير وجدي بودند، در مواردي که شرع اجازه مي داد و به ويژه هنگامي که به شخص خودشان جفا يا توهيني صورت مي گرفت، با عفو و مدارا برخورد مي کردند. از همين روست که در زندگي گهربارشان صحنه هاي افتخارآفرين از مدارا با مخالفان برجاي مانده است؛ صحنه هايي که براي بشريت درس هاي سودمند در خود نهفته دارد.
درجهان امروز که سخن از مخالفان سياسي و شيوه برخورد احزاب و حکومت ها با مخالفان است و برخورد همراه با تساهل و تسامح با مخالفان سياسي يک ارزش به حساب مي آيد، يکي از سؤالاتي که جاي طرح دارد آن است که پيشوايان معصوم (ع)با مخالفان خود چگونه برخورد مي کرده اند؟ برخورد آنان با مخالفان، شديد و انتقام گونه بوده است يا همراه با مدارا و گذشت؟ مدارا در زندگي سياسي و اجتماعي آنان چه جايگاهي داشته و تا کجا به آن عمل مي کرده اند؟ اين مقاله مي کوشد با ارائه مصاديق عيني از زندگي پيشوايان معصوم، نشان دهد که آن بزرگواران از پيشتازان مدارا با مخالفان بوده اند.
موضوع مدارا در سيره پيشوايان معصوم(ع)، پيش از اين نيز به صورت موردي که تنها برخي از جنبه هاي مدارا در سيره بعضي از پيشوايان را مدنظر قرار داده اند، در برخي نشريات بحث شده است؛ اما مقاله حاضر با تأکيد بر مدارا با مخالفان، جنبه هاي مختلف سياسي، ديني، مذهبي و شخصي را به تحليل مي نشيند. برخي از مقالاتي که در اين باره بحث کرده اند به اختصار معرفي مي شود: «رفق و مداراي تربيتي در سيره معصومان(ع) نوشته محمد داودي، «قاطعيت و مدارا از ديدگاه امام علي(ع)»، نوشته سيدغلامحسين حسيني، «مدارا با مخالف و مبارزه با معاند درسيره نبوي»، نوشته سيدقاسم رزاقي موسوي، «مرزهاي مدارا و شدت عمل در حکومت اميرمؤمنان(ع)» نوشته جواد سليماني.

مفهوم مدارا
 

مدارا از «دارأته» و «داريته» هم با همزه و هم بدون همزه مي آيد. اين افعال هنگامي به کار برده مي شود که شخص با پرهيز از درگيري با ديگري، با او با نرمي و ملايمت رفتار کرده باشد. ابن منظور مي نويسد: هرکه آن را با همزه استعمال کند، معنايش «الاتقاء لشره» و هرکه بدون همزه
استعمال کند، از باب«دريت» بمعناي خدعه و نيرنگ گرفته است.(2) اصل«مدارأه» به معناي مخالفت و مدافعه است. سخن خداي متعال که در بيان يکي از ويژگيهاي مؤمنان فرموده، از همين باب است. خداوند متعال مي فرمايد: «آنان کساني اند که “سيئه” را به “حسنه” دفع مي کنند.» (3) ابن عباس در تفسير اين آيه گفته: «مؤمنان کساني اند که دشنام واذيت را با سلام و مدارا پاسخ مي دهند.» (4) نيز ازاين باب است حديثي که مي گويد:« وادرالحدود بالشبهات»؛(5) حدود با وارد آمدن شبهه دفع مي شوند.
معادل ديگر مدارا در عربي «رفق» است. رفق بمعناي نرم خويي و ظرافت داشتن در کار است و به کسي که نرم خويي پيشه مي کند، «رفيق» مي گويند.(6)
اما آنچه در فارسي كاربرد دارد، بيشتر معادل كمله «رفق» در عربي يعني مهرباني، عطوفت و گذشت است. بدين روي، در فرهنگ فارسي اين وا‍‍‍‍‍‍ژه را اين گونه تعريف مي كنند: مدارا در لغت به معناي ملايمت، نرمي، بردباري، سازگاري، لطف، خضوع، فروتني و شفقت آمده است.(7)
علامه مجلسي در تعريف مدارا مي گويد: مدارا عبارت از ملاطفت و نرمي با مردم و ترك نزاع و مجادله با‌آنان است.(8)
در مجموع، مي توان گفت: مدارا عبارت است از رفتار همراه با تسامح و نرمي و گذشت درجايي كه به صورت معمول انتظار برخورد و شدت عمل وجود دارد. شايد به رفتار ملايم و گذشت در قبال خشونت و توهين به اين سبب مدارا اطلاق شده است كه شخص با رفتار همراه با تسامح و گذشت، مي خواهد شر او و پيامدهاي ناگوارتر برخورد با او را از خود دفع كند.

مرز ميان مدارا و سازش
 

مدارا با مداهنه و سازش تفاوت دارد. سازش و مداهنه كوتاه آمدن در اصول و مصالح اسلام براي كسب منافع شخصي يا گروهي است، در صورتي كه مدارا كوتاه آمدن در منافع و مضار شخصي يا كوتاه آمدن براي كسب منافع و مصالح عمومي و اسلامي است.
غزالي دربيان تفاوت ميان مدارا و مداهنه مي گويد: اگر به هدف سالم ماندن دينت و اصلاح برادرت، از خطاي طرف چشم پوشيدي، اين مدارا است، اما اگر به هدف بهره برداري شخصي و رسيدن به خواسته هاي دروني و حفظ مقام و موقعيت گذشت كردي، اين مداهنه است.(9)
خداوند متعال در عين اينكه پيامبر(ص) و مؤمنان را در برابر دشمنان عنود وكينه توزان لجوج، با صلابت و قاطع معرفي مي كند،‌رحمت و شفقت را نيز از ويژگيهاي ايشان برمي شمرد.(10) همچنين خداي متعال كه در موارد متعدد از خلق كريمانه پيامبر ستايش مي كند، به رسول خدا (ص) خبر مي دهد كه مشركان دوست دارند تو با آنها از در سازش درآيي، و آن حضرت را از تمكين خواسته آنان برحذر مي دارد.(11)

انواع مدارا
 

بعضي از موارد مدارا در سيره پيشوايان معصوم، از روي تقيه دانسته شده كه به آن «تقيه مداراتي» مي گويند.(12)
بنابراين، مدارا بر دو نوع است: مدارايي كه از بزرگي شخصيت مدارا كنندگي و سجيه ذاتي شخص، سرچشمه مي گيرد و مدارايي كه از روي تقيه و بخاطر مصالحي است كه آن را ايجاب مي كند. در مورد نخست، شخص از آن حيث با مردمان با مدارا رفتار مي كند كه آن را از خصال نيك انساني مي داند، يا چون رفتار مداراگونه را مورد رضاي خدا و سبب تقرب به او مي بيند به آن عمل مي كند.
اساساً در زبان عربي درخود كلمه«مدارا» نوعي تقيه و پنهان كاري نهفته است؛ يعني «مدارا» بر رفتاري اطلاق مي شود كه شخص بخاطر پيامدهايش به آن تن در
مي دهد و با طرف با اغماض و گذشت برخورد مي كند. به همين دليل، برخي از لغت شناسان گفته اند: كسي كه مدارا مي كند در حقيقت، كينه و غيض خود را پنهان كرده و اظهار دوستي مي كند.(13) و «كظم غيظ»كه يكي از ارزشهاي اخلاقي و از صفات پرهيزگاران دانسته شده به اين معناست كه شخص با اينكه سينه اش از خشم، پر و لبريز شده، با اين حال غضب و خشم خود را در درون پنهان مي سازد و به آن ترتيب اثر نمي دهد.(14)

مخالفان
 

مخالف در لغت به معناي دشمن، خصم، ناسازوار و ناموافق، وآنكه مذهبي ديگر دارد، آمده است.(15)
پيشوايان معصوم(ع)، اعم از پيامبر و ائمه اطهار چندگونه مخالف داشتند:
مخالفان ديني: مشركان، مسيحيان، يهوديان و منافقان به ظاهرمسلمان؛
مخالفان مذهبي: مسلماناني كه مرجعيت ديني ائمه اطهار را قبول نداشتند؛
مخالفان سياسي: كساني كه حق رهبري ائمه اطهار را در بعد سياسي قبول نداشته و ايشان را به عنوان حاكمان واقعي به رسميت نمي شناختند؛
مخالفان شخصي: كساني كه به انگيزه هاي شخصي، همچون حسادت و امثال آن، با ائمه اطهار(ع) مخالف بودند.

جايگاه مدارا در سنت گفتاري پيشوايان معصوم(ع)
 

مدارا با مردم و حتي مدارا با مخالفان، در احاديث زياد مورد تأكيد قرار گرفته، تا آنجا كه پيامبر(ص) آن را نصف ايمان معرفي كرده است.(16) ايشان مي فرمايند: من به همان اندازه كه به انجام واجبات امر شده ام، به همان اندازه به مدارا با مردم امر شده ام.(17) نيز از آن حضرت روايت شده كه فرمود:«همچنان كه به تبليغ رسالت ماموريت دارم، به مدارا با مردم نيز امر شده ام.»(18) امام باقر(ع) گفت: خدايت به تو سلام مي رساند و مي فرمايد: با آفريدگانم مدارا كن(19) نيز از آن حضرت نقل است كه فرمود: هركس بهره اي از مدارا با مردم داشته باشد از ايمان نيز بهره دارد.(20)
مدارا با مردم و حتي مدارا با مخالفان، نه تنها سيره رسول خدا(ص) بلكه سنت خداوند نيز هست. امام باقر(ع) فرمود: در تورات- آنجا كه خداوند با موسي سخن مي گويد- آمده، اي موسي، راز نهفته مرا در دلت پنهان كن و در مقابل، مدارايم را با دشمنانم و دشمنان خودت آشكار ساز و با افشاي اسرارم آنان را به دشنام گويي عليه من وادار مساز كه در آن صورت، با دشمنانم و دشمنان خودت در دشنام گويي به من شريك شده اي.(21)
هشام بن احمر روايت مي كند: ميان من و مردي از قوم (اهل سنت)نزاعي واقع شد. امام كاظم(ع) به من فرمود«با آنان مدارا كن.»(22)
امام صادق(ع) در تفسير آيه(وقولوا للناس حسناً)(بقره:83) فرمود: يعني بايد به همه مردم، چه مؤمنان و چه مخالفان، سخن نيكو گفت اما مؤمنان؛ بايد با آنان با گشاده رويي سخن گفت و اما مخالفان؛ بايد با آنان با مدارا و نرمش حرف زد تا ايشان را به ايمان جذب نمود و اين كار آسان ترين وجهي است كه مي توان بدان وسيله شر مخالفان را از خود و برادران مؤمن دفع نمود.(23)
نيز آن حضرت فرمود: هر مرد يا زني كه با بندگان خدا به بهترين وجه مدارا كند، به شرطي كه با مدارايش به باطلي نيفتد و از جاده حق منحرف نشود، خداوند نفس هاي او را تسبيح قرار خواهد داد و اعمال او را پاكيزه خواهد نمود وبه او به خاطر صبر بر كتمان راز ما و
تحمل خشم و هر آنچه از جانب مخالفان ما بر او وارد آمده، ثواب كسي خواهد داد كه در راه خدا به خون خويش درغلتيده است.(24)

پي نوشت ها :
 

*کارشناس ارشد تاريخ تشيع، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
1- انعام:124.
2- ابن منظور، لسان العرب، ج1، ص71.
3- قصص:54.
4- ابوحامدغزالي، احياء علوم الدين، ج6، ص28.
5- ابن شعبه حراني، تحف العقول، ص128.
6- خليل بن احمدفراهيدي، العين، ج5، ص149.
7- علي اكبردهخدا، فرهنگ لغت، ذيل كلمه «مدارا» و «مداراه».
8- محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج67، ص374.
9- ابوحامدغزالي، همان، ج5، ص184.
10- فتح:29.
11- قلم:8-9.
12- محمدفاصل لنكراني، تقيه مداراتي، ص17.
13- ابن منظور، همان، ج14، ص255.
14- فخررازي، مفاتيح الغيب، ج9، ص367.
15- علي اكبر دهخدا، همان، ذيل واژه«مخالف».
16- محمدبن يعقوب كليني، كافي، ج2، ص116.
17- همان، ص117.
18- ابن شعبه حراني، همان، ص48.
19- محمدبن يعقوب كليني، همان، ج2، ص116.
20- 22- همان، ص118.
23و 24- تفسير منسوب امام حسن عسكري، ص353؛ محمدباقر مجلسي، همان، ج72، ص401؛ ميرزا حسين نوري، مستدرك الوسائل، ج9، ص36.
 

منبع:نشريه معرفت، شماره 156

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد