سخن گفتن پیرامون چنین افرادی که هم به سنی بودن متهم بوده اند و هم به شیعه بودن کاریست بسیار مشکل و همواره اینگونه افراد از دو طرف مورد اتهام بوده اند و این منحصر به افرادی که شما بیان نموده اید نیست بلکه نمونه های بسیاری دیگر هم دارد که نمونه بارز آن محی الدین عربی است که پدر عرفان اسلامی نیز لقب گرفته است به گونه ای که عده ای وی را مردی تمام عیار می دانند و عده ای هم او را عارف کامل و اصل می دانند، عده ای او را سنی ناصبی و دشمن سرسخت ائمه (ع) می دانند و عده ای او را شیعه به تمام معنا می دانند و همچنین عرفای دیگر مانند حلاج و خواجه عبدالله انصاری و دیگران، اما در رابطه با مولوی و حافظ هم وضع به این گونه است. البته نه به این شدت البته نبودن دلایل ظاهری متقن و شیعه و سنی بودن مردم آن زمان و وجود تقیه کار را مشکل کرده است و لذا در آثار آنان به ظاهر هم دلایلی بر شیعه بودن و هم دلایلی بر سنی بودن.
اما لازم به ذکر است که یکی از مسایلی که شیعه بودن آنها را در این زمان وضوح بیشتری می بخشد توجه خاص علمای بزرگ و عرفانی شیعه مخصوصاً به دیوانهای حافظ و مثنوی معنوی است و این اشعار در کتب عرفانی و اخلاقی آنها به وفور یافت میشود و به آنها استشهاد میشود و آنچه که از علمای بزرگ و عرفانی شیعه نقل میشود این است که آنها حافظ و مولوی را شیعه درجه اول دانسته و واصل به حق می دانند که به درجات بالای ایمان رسیده و اغلب مطالبی را که بیان کرده اند بر اساس کشف و شهود بوده صرف خیالات و تصوراتی شاعرانه که در این چند نمونه و دلیل را به حضورتان تقدیم نموده و تحقیق عمیقتر را به شما واگذاری می نماییم.
1- علامه جعفری دربارة مثنوی چنین می فرماید: دو اثر بزرگ جلال الدین محمد مولوی یکی مثنوی و دیگری شمس تبریزی در معارف عالی بشری از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است، اصول و مسایل بسیار فراوان در حکمت و عرفان و تفسیر قرآن و علوم انسانی در این دو کتاب مطرح شده است مخصوصاً در مثنوی که قرنها مورد استفاده صاحب نظران معارف مزبور قرار گرفته است.(1)
2- حاج محمد هادی سبزواری عارف و شارح فلسفه ملاصدرا که از علمای و فلاسفه بنام شیعه در قرن 13 می باشد در ابتدا شرح خود به مثنوی چنین می نویسد: هذا کتاب المثنوی و هو اصول اصول اصول الدین فی کشف الاصول و الیقین و هو فقه الله الاکبر و شرع الله الازهر و برهان الله الاظهر. (2) (این کتاب مثنوی اصول اصول اصول دین (اصل اول شریعت اصل دوم طریقت اصل سوم حقیقت) در کشف اسرار وصول و یقین است) و همچنین فقه اکبر الهی و شرع تابناک ربانی و برهان آشکار سبحانی است. (3)
و همچنین می نویسد: دو کله کماتری بیان للآیات البینات و بیان للسنن النبویات و قبسات من نور القرآن الامع و جذوات من شعاع مصباحه الساطع و هو بحسب الاقتناص من خزائن القرآن فیه کل الحکمه العتیقه و کلّه الحکمه الانیقه ولله در ناظمه حیث جمع بین الشریعه و الطریقه و الحقیقه (4)
(همچنانکه مشاهده می کنی همه آن تفسیر آیات بینات و شرح سنن نبویات وافری از فور قرآن و درخشش هایی از شعاع خورشید پرتو افشان آن است که به حسب بهره برداری از گنجینه های قرآن در این (کتاب مثنوی) یعنی جامع حکمت قدیم و بلکه همه اش حکمت قدیم است، گرد آمده است و آفرین بر ناظم آن بین شریعت و طریقت و حقیقت را جمع کرده است. (5)
در پایان چند بیت از ابیات مولوی را در فصل حضرت علی (ع) را به شما تقدیم می داریم که معارفی بسیار در آن نهفته است که چنین ابیاتی را مولوی فقط در حق رسول اکرم (ص) و حضرت امیر (ع) سروده است:
از علی آموز اخلاص عمل شیر حق را دان منزه از دغل.
او خدو انداخت بر روی علی انتخاب هر نبی و هر ولی.
راز بگشا ای علی مرتضی ای پس از سود القضا حسن القضا.
در شجاعت شیر ربانیستی در مروّت خود که داند کیستی.
چون تو بابی آن مدینه علم را چون شعاعی آفتاب حلم را.
باز بایش ای باب بر جویای باب تا رسند از تو قشور اندر لباب
گفت هر کس را منم مولا و دوست این عمم من علی مولای اوست
اشاره به حدیث غدیر خم و یا در جای دیگر می فرماید:
تا صورت پیوند جهان بود علی بود تا کفش زمین بود زمان بود علی بود
اشاره به ولایت مطلقه امیرالمومنین (ع) دارد.
شاهی که ولی بود و وصی بود علی بود سلطان سخا و کرم وجود علی بود.
ادامه این غزل که مضامین بسیار عمیق عرفانی را در بر دارد که از بیان آن در این مختصر صرف نظر می کنیم.(6)
استاد شهید مطهری در کتاب عرفانی حافظ می فرمایند: آقای محیط طباطبایی مقاله ای نوشته بودند و شواهد و ادّله تاریخی ذکر کرده بودند که تاریخ زمان حافظ او را یک مرد متدین می شناسد و ایشان معتقد است که حافظ را در عصر خود سنی و در عصرهای بعد شیعه هم می دانستند. (7)
هر چند آقای بهاءالدین خرشاهی در کتاب حافظ خود بر سنی بودن حافظ نظر دارد تا بر شیعه بودن او (8) ولی همانگونه که قبلاً هم گفتیم عرفا و علمای بزرگ شیعه ایشان را به عنوان کسی که به درجات بالای ایمان و واصل به حق و فانی می شناسد.
اما آنچه که پژوهشگران دیگر در این زمینه بیان می کنند این است که علامة نقید آقای قزوینی می نویسد: به غیر از دو قصیده و غزل شکوک ما دلایلی بر تشیع سنن حافظ به طور یقین در دست نداریم.
خواجه در اشعار خود با صراحت مذهب خود را ذکر نکرده است داستان معروف در زمان شاه شجاع که به علت یک بیت شعر:
گر مسلمانی از این است که حافظ دارد آه اگر از پس امروز بود فردایی.
نزدیک بود حکم قتل خواجه صادر شود خواجه با راهنمایی شیخ زین الدین تایبادی یک بیت دیگر جلوی بیت فوق افزود تا موضوع جنبة نقل قول پیدا کند:
این حدیثم چه خوش آمد که سوگه می گفت بر در میکده ای یا دف و نی ترسانی
و با این تمهید از مرگ نجات یافت.
این حکایت کوچک که در اکثر تذکره ها آمده است به خوبی روشن می کند که خواجه در طی عمر خود بارها در خطر مرگ قرار داشته است و چون نمی خواسته دورویی و دروغ گویی کند دربارة مذهب خود که از قراین با مذهب مرسوم و معمول آن زمان فرق هایی داشته چیزی آشکار نمی گوید و برای رهایی خود رندانه از کنار اینگونه پاسخ گویی ها می گذرد. (9)
اما در بارة سعدی ظاهراً کمتر کسی در این مسئله به تحقیق پرداخته است و بحثی دربارة شیعه و یا سنی بودن او با اندازة حافظ و مولوی مطرح نبوده است: دکتر عبدالحسین زرین کوب می نویسد که: سعدی در نظامیه در بین این جمع که همه شافعی مذهب بودند و همه به زبان فارسی حرف می زدند یا که آشنا بودند تدریجاً سیمایی محبوب دوست روی و مورد علاقه شد. (10)
منابع:
1- معارفی از تشیع در مثنوی معنوی، نوشته قدرت صولتی.
2- شرح مثنوی، ملا هادی سبزواری، ص11.
3- تجلی ولایت، خواجوی، ص7.
4- شرح مثنوی ملا هادی سبزواری، ص12.
5- تجلی ولایت.
6- در خلوت علی (ع)، ص79و231.
7- عرفان حافظ، ص62.
8- حافظ، بهاءالدین فرشاهی، 161.
9- آب حیات، دکتر حسنعلی شیبانی، ص109.
10- حدیث خوش سعدی، دکتر عبدالحسین زرین کوب، ص18.
به نقل از اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی
اما لازم به ذکر است که یکی از مسایلی که شیعه بودن آنها را در این زمان وضوح بیشتری می بخشد توجه خاص علمای بزرگ و عرفانی شیعه مخصوصاً به دیوانهای حافظ و مثنوی معنوی است و این اشعار در کتب عرفانی و اخلاقی آنها به وفور یافت میشود و به آنها استشهاد میشود و آنچه که از علمای بزرگ و عرفانی شیعه نقل میشود این است که آنها حافظ و مولوی را شیعه درجه اول دانسته و واصل به حق می دانند که به درجات بالای ایمان رسیده و اغلب مطالبی را که بیان کرده اند بر اساس کشف و شهود بوده صرف خیالات و تصوراتی شاعرانه که در این چند نمونه و دلیل را به حضورتان تقدیم نموده و تحقیق عمیقتر را به شما واگذاری می نماییم.
1- علامه جعفری دربارة مثنوی چنین می فرماید: دو اثر بزرگ جلال الدین محمد مولوی یکی مثنوی و دیگری شمس تبریزی در معارف عالی بشری از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است، اصول و مسایل بسیار فراوان در حکمت و عرفان و تفسیر قرآن و علوم انسانی در این دو کتاب مطرح شده است مخصوصاً در مثنوی که قرنها مورد استفاده صاحب نظران معارف مزبور قرار گرفته است.(1)
2- حاج محمد هادی سبزواری عارف و شارح فلسفه ملاصدرا که از علمای و فلاسفه بنام شیعه در قرن 13 می باشد در ابتدا شرح خود به مثنوی چنین می نویسد: هذا کتاب المثنوی و هو اصول اصول اصول الدین فی کشف الاصول و الیقین و هو فقه الله الاکبر و شرع الله الازهر و برهان الله الاظهر. (2) (این کتاب مثنوی اصول اصول اصول دین (اصل اول شریعت اصل دوم طریقت اصل سوم حقیقت) در کشف اسرار وصول و یقین است) و همچنین فقه اکبر الهی و شرع تابناک ربانی و برهان آشکار سبحانی است. (3)
و همچنین می نویسد: دو کله کماتری بیان للآیات البینات و بیان للسنن النبویات و قبسات من نور القرآن الامع و جذوات من شعاع مصباحه الساطع و هو بحسب الاقتناص من خزائن القرآن فیه کل الحکمه العتیقه و کلّه الحکمه الانیقه ولله در ناظمه حیث جمع بین الشریعه و الطریقه و الحقیقه (4)
(همچنانکه مشاهده می کنی همه آن تفسیر آیات بینات و شرح سنن نبویات وافری از فور قرآن و درخشش هایی از شعاع خورشید پرتو افشان آن است که به حسب بهره برداری از گنجینه های قرآن در این (کتاب مثنوی) یعنی جامع حکمت قدیم و بلکه همه اش حکمت قدیم است، گرد آمده است و آفرین بر ناظم آن بین شریعت و طریقت و حقیقت را جمع کرده است. (5)
در پایان چند بیت از ابیات مولوی را در فصل حضرت علی (ع) را به شما تقدیم می داریم که معارفی بسیار در آن نهفته است که چنین ابیاتی را مولوی فقط در حق رسول اکرم (ص) و حضرت امیر (ع) سروده است:
از علی آموز اخلاص عمل شیر حق را دان منزه از دغل.
او خدو انداخت بر روی علی انتخاب هر نبی و هر ولی.
راز بگشا ای علی مرتضی ای پس از سود القضا حسن القضا.
در شجاعت شیر ربانیستی در مروّت خود که داند کیستی.
چون تو بابی آن مدینه علم را چون شعاعی آفتاب حلم را.
باز بایش ای باب بر جویای باب تا رسند از تو قشور اندر لباب
گفت هر کس را منم مولا و دوست این عمم من علی مولای اوست
اشاره به حدیث غدیر خم و یا در جای دیگر می فرماید:
تا صورت پیوند جهان بود علی بود تا کفش زمین بود زمان بود علی بود
اشاره به ولایت مطلقه امیرالمومنین (ع) دارد.
شاهی که ولی بود و وصی بود علی بود سلطان سخا و کرم وجود علی بود.
ادامه این غزل که مضامین بسیار عمیق عرفانی را در بر دارد که از بیان آن در این مختصر صرف نظر می کنیم.(6)
استاد شهید مطهری در کتاب عرفانی حافظ می فرمایند: آقای محیط طباطبایی مقاله ای نوشته بودند و شواهد و ادّله تاریخی ذکر کرده بودند که تاریخ زمان حافظ او را یک مرد متدین می شناسد و ایشان معتقد است که حافظ را در عصر خود سنی و در عصرهای بعد شیعه هم می دانستند. (7)
هر چند آقای بهاءالدین خرشاهی در کتاب حافظ خود بر سنی بودن حافظ نظر دارد تا بر شیعه بودن او (8) ولی همانگونه که قبلاً هم گفتیم عرفا و علمای بزرگ شیعه ایشان را به عنوان کسی که به درجات بالای ایمان و واصل به حق و فانی می شناسد.
اما آنچه که پژوهشگران دیگر در این زمینه بیان می کنند این است که علامة نقید آقای قزوینی می نویسد: به غیر از دو قصیده و غزل شکوک ما دلایلی بر تشیع سنن حافظ به طور یقین در دست نداریم.
خواجه در اشعار خود با صراحت مذهب خود را ذکر نکرده است داستان معروف در زمان شاه شجاع که به علت یک بیت شعر:
گر مسلمانی از این است که حافظ دارد آه اگر از پس امروز بود فردایی.
نزدیک بود حکم قتل خواجه صادر شود خواجه با راهنمایی شیخ زین الدین تایبادی یک بیت دیگر جلوی بیت فوق افزود تا موضوع جنبة نقل قول پیدا کند:
این حدیثم چه خوش آمد که سوگه می گفت بر در میکده ای یا دف و نی ترسانی
و با این تمهید از مرگ نجات یافت.
این حکایت کوچک که در اکثر تذکره ها آمده است به خوبی روشن می کند که خواجه در طی عمر خود بارها در خطر مرگ قرار داشته است و چون نمی خواسته دورویی و دروغ گویی کند دربارة مذهب خود که از قراین با مذهب مرسوم و معمول آن زمان فرق هایی داشته چیزی آشکار نمی گوید و برای رهایی خود رندانه از کنار اینگونه پاسخ گویی ها می گذرد. (9)
اما در بارة سعدی ظاهراً کمتر کسی در این مسئله به تحقیق پرداخته است و بحثی دربارة شیعه و یا سنی بودن او با اندازة حافظ و مولوی مطرح نبوده است: دکتر عبدالحسین زرین کوب می نویسد که: سعدی در نظامیه در بین این جمع که همه شافعی مذهب بودند و همه به زبان فارسی حرف می زدند یا که آشنا بودند تدریجاً سیمایی محبوب دوست روی و مورد علاقه شد. (10)
منابع:
1- معارفی از تشیع در مثنوی معنوی، نوشته قدرت صولتی.
2- شرح مثنوی، ملا هادی سبزواری، ص11.
3- تجلی ولایت، خواجوی، ص7.
4- شرح مثنوی ملا هادی سبزواری، ص12.
5- تجلی ولایت.
6- در خلوت علی (ع)، ص79و231.
7- عرفان حافظ، ص62.
8- حافظ، بهاءالدین فرشاهی، 161.
9- آب حیات، دکتر حسنعلی شیبانی، ص109.
10- حدیث خوش سعدی، دکتر عبدالحسین زرین کوب، ص18.
به نقل از اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی