خانه » همه » مذهبی » مراتب شناخت خدا

مراتب شناخت خدا

مراتب شناخت خدا

مسأله کليدي در بحث از شناخت خدا، بررسي مراتب خداشناسي است. بي‌ترديد بحث از خداوند و شناختي که هر انساني در ذهن و درون خود دارد مبنايي براي تمام معارف او به شمار مي‌آيد. چگونگي اعتقاد به خدا نقشي

shenakhtekhoda - مراتب شناخت خدا
shenakhtekhoda - مراتب شناخت خدا
نويسنده: محمدتقي فعالي

 

مسأله کليدي در بحث از شناخت خدا، بررسي مراتب خداشناسي است. بي‌ترديد بحث از خداوند و شناختي که هر انساني در ذهن و درون خود دارد مبنايي براي تمام معارف او به شمار مي‌آيد. چگونگي اعتقاد به خدا نقشي محوري در کيفيت زندگي انسان و تعامل او با ساير موجودات دارد.
در کلمات نوراني امام رضا (عليه السلام) مواردي وجود دارد که بيانگر تفاوت مراتب شناخت خداوند بلندمرتبه است. در يک دسته‌بندي اوليه خداشناسي در سه سطح دسته‌بندي مي‌شود؛ شناخت ذات الهي، شناخت هستي خداوند و شناخت اوصاف و افعال الهي.

يک) شناخت ذات الهي

گاهي ممکن است خداشناسي به معناي «شناخت ذات خداوند» بيان شود. حال اين پرسش رخ مي‌نمايد که آيا خداشناسي به اين معنا امري ممکن است؟ دليل‌هاي عقلي و نقلي بيانگر اين حقيقتند که شناسايي ذات خداوند نه تنها براي انسان، بلکه براي هيچ مخلوقي از آفريده‌هاي خداوند ميسّر نيست؛ چرا که ذات او نامتناهي و مطلق است و ساير موجودات محدود و متناهي‌اند و چون لازمه شناخت و ادراک نوعي احاطه علمي ادارک کننده بر امر شناخته شده است و موجود محدود نمي‌تواند بر موجود نامحدود احاطه يابد، ممکن نيست آفريدگان بر ذات او آگاهي يابند. به تعبير قرآن امکان چنين علمي وجود ندارد:
وَلَا يحِيطُونَ بِهِ عِلْمًا؛ و حال آن که ايشان بدان دانشي ندارند (1).
امام رضا (عليه السلام) در پاسخ به اين سؤال که چرا خداوند قابل ادراک نيست، فرمود:
خداوند بزرگوارتر از آن است که ديده‌اي او را دريابد يا خيال به او احاطه نمايد و يا عقلي او را ضبط کند (2).

دو) شناخت هستي خداوند

مرتبه ديگر خداشناسي آن است که بدانيم «خدا هست». براساس اين شناخت انسان از صف کساني که وجود او را انکار مي‌کنند يا کساني که در وجود او ترديد به دل راه مي‌دهند، خارج مي‌شود و به جرگه خداشناسان وارد مي‌شود. اين شناخت نه تنها براي بشر امکان دارد، بلکه پايه و اساس مراتب ديگر خداشناسي است. نکته‌اي ظريف در ميان است و آن اين که بر اساس آموزه‌هاي قرآن و پيشوايان دين و به ويژه
آموزه‌هاي رضوي، خداشناسي امري فطري است و همه انسانها، خداشناس پا به عرصه گيتي مي‌گذارند؛ بدين معنا که انسان در عمق جان خويش، معرفتي حضوري نسبت به خدا دارد. معرفتي که از راه مفاهيم ذهني و استدلال‌هاي عقلي حاصل نشده است، بلکه ملاک آن وابستگي وجودي انسان به خداوند است (3).
براساس اين معرفت، آدمي با کاوش در درون خويش، خدا را مي‌يابد و او را با چشم دل مشاهده مي‌کند. هر چند که برخي انسان‌ها به دليل وابستگي شديد به جهان خاکي، معرفت فطري خويش را در پس پرده قرار مي‌دهند نور فطرت را کم فروغ مي‌کنند.
تفسير ديگري از فطري بودن خداشناسي مي‌توان ارائه داد و آن اين‌که خداوند پيش از آن که آدمي پا در دنيا بگذارد خود را به او شناسانده است. انسان قبل از ورود به عالم طبيعت، در عوالمي ديگر قرار داشته و در آنجا، خداوند خويش را با اوصاف جمال و جلالش بر او نمايانده است. آدميان پس از اين مواجهه روحاني و معنوي، خدا را به عنوان پروردگار جهان تصديق کرده‌اند، هر چند که پس از پا نهادن در جهان طبيعت جزئيات آن مواجهه روحاني به دست فراموشي سپرده‌اند، ولي خميرمايه آن معرفت برايشان محفوظ مي‌ماند:
وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ؛ و هنگامي را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذريّه آنان را برگرفت و ايشان را بر خودشان گواه ساخت که آيا پروردگار شما نيستم؟ گفتند: چرا، گواهي داديم تا مبادا روز قيامت بگوييد ما از اين [امر] غافل بوديم (4).
آيات متعددي در قرآن، از اين حقيقت پرده بر مي‌دارند که وقتي انسان در شرايط بحراني و موقعيت‌هاي بسيار سخت قرار مي‌گيرد و خود را در چند قدمي مرگ مي‌يابد، اميدش از همه سبب‌هاي مادّي قطع مي‌شود و معرفت خفته در عمق جانش بيدار مي‌شود و خدا را از سر اخلاص مي‌خواند:
فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يشْرِكُونَ؛ چون به کشتي نشستند خدا را با اخلاص در دين او خواندند و چون نجاتشان داد و به خشکي آورد، شرک آوردند (5).
بنابراين آدمي براي درک احساس حضور خدا نيازي به استدلال‌هاي پيچيده ندارد و از درون خويش مي‌تواند روزنه‌اي به سوي شناخت خدا بگشايد و شايد به همين جهت است که آخرين نامه الهي، اصل وجود خدا را امري روشن دانسته و آموزه‌هاي خداشناسانه خويش را بر محور اوصاف و افعال الهي پايه‌ريزي کرده است و شايد به همين جهت است که هشتمين ستاره آسمان امامت فرمود:
هر کسي بعد از اين که بر فطرت متولد شده باشد، در وجود خدا شک کند، راه بازگشت نخواهد داشت (6).
همچنين روايات ديگر که نازلترين مرتبه معرفت و شناخت خدا را اقرار به وحدت، و يگانگي و بي‌همتايي خداوند بيان مي‌کند. از حضرت رضا (عليه السلام) درباره پايين‌ترين مرتبه معرفت سؤال شد، حضرت در پاسخ فرمود:
کمترين مراتب معرفت، اقرار به اين است که خدايي غير از پروردگار بي‌نياز نيست و شبيه و نظير ندارد و ايجاد کننده و قديم و موجود است که فقدان و نابودي از براي او نيست و مثل او چيزي نيست (7).

سه) شناخت اوصاف و افعال الهي

مرتبه ديگر خداشناسي آگاهي از اوصاف و افعال خداوند است. انسان پس از آن‌که اصلي وجود خدا را تصديق کرد و گزاره‌ي «خدا وجود دارد» را پذيرفت، گامي در پي شناسايي اوصاف و افعال او بر مي‌دارد. هرچند به اين نکته بايد توجّه داشت که براي انسان‌هايي که به واسطه آلودگي به عالم طبيعت نور فطرت خداشناسي خود را کم فروغ نکرده‌اند، مرتبه‌ي شناختِ وجود خدا نزد آنان حاضر است و نيازي به کاوش عقلاني ندارند؛ چنانکه امام رضا (عليه السلام) پايين‌ترين مرتبه شناخت خدا را شناخت اوصاف او بيان فرمود، نه اصل شناخت وجود خداوند. (8)
خداوند در کتاب هدايتگر و انسان‌ساز خود، اسماء و اوصافي را براي خود بيان کرده است:
وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِينَ يلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ سَيجْزَوْنَ مَا كَانُوا يعْمَلُونَ؛ و نام‌هاي نيکو به خدا اختصاص دارد، پس او را با آن‌ها بخوانيد، و کساني را که در مورد نام‌هاي او به کژي مي‌گرايند رها کنيد. زودا که به [سزاي] آنچه انجام مي‌دادند کيفر خواهند يافت (9).
اسماء حسني به معناي نام‌هاي نيک است و تمام نام‌هاي پروردگار، مفاهيم نيکي در بر دارند. بنابراين همه اسماء خداوند، اسماء حسني هستند اعم از اينکه صفات ثبوتيه ذات او باشند، مانند: عالم و قادر، يا صفات سلبيه، مانند: قدّوس و يا صفات فعلي که از افعال الهي حکايت مي‌کنند، مانند: خالق و غفور، از سوي ديگر چون کمالات خداوند نامتناهي است شکي نيست که صفات خداوند نيز قابل شمارش نيست و براي هر کمالي از کمالات او اسم و صفتي مي‌توان انتخاب کرد. ولي چنان‌که از احاديث استفاده مي‌شود از ميان صفات خداوند بعضي اهميت بيشتري دارند و شايد تعبير «اسماء حسني» در آيه فوق به همين گروه ممتاز، اشاره داشته باشد. در رواياتي که از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت (عليه السلام) وارد شده، اين مطلب ديده مي‌شود که خداوند داراي نود و نه اسم است (10). اين نود و نه اسم، بخشي از اسمائي است که قرآن مجيد بيان شده است.
اسم به حسب لغت، لفظي است که انسان به وسيله آن به چيزي راه پيدا کند (11) و اسماء حسني نام‌هايي است که در آن‌ها معاني حسن لحاظ شده و متضمّن صفات جلال و جمال خداوندي است (12). پس با بررسي اسماء و صفات الهي که در کتاب آسماني بيان شده است، خداوند متعالي را تا حدودي مي‌توان شناخت.
اگر مرتبه پيشين خداشناسي (مرتبه شناخت وجود خداوند) سبب جدايي خداشناسان از ملحدان و شکاکان مي‌شد، اختلاف در اوصاف الهي موجب ظهور دسته‌بندي‌هاي متفاوت در ميان خداشناسان مي‌گردد؛ چرا که اختلاف بينش در بحث خداشناسي ريشه در بحث اوصاف و افعال الهي دارد به عنوان مثال اختلاف اساسي خداشناسي اسلامي و مسيحي يا تفاوت خداشناسي درون برخي از فرق اسلامي در پاره‌اي از اوصاف مانند تثليث و تجسّد است.
از منظر هشتمين پيشواي شيعيان (عليه السلام) امکان معرفت و شناخت خداوند وجود دارد ولي بايد به اين نکته توجّه نمود که هرگونه درک صحيحي از خداوند، به اراده و افاضه خودِ او تحقّق مي‌يابد؛ چنان‌که آن حضرت فرمود:
يَا مَن دَلَّنِي عَلَى نَفسِهِ وَذَلَّلَ قَلبِي بِتَصدِيقِه؛ اى خدايي که مرا به سوي خود رهنمون گشتي و با معرفت خود دلم را نرم کردي (13).
از منظر حضرت رضا (عليه السلام) خداوند سرچشمه همه کمالات است و آفريده او، هر کمالي را از خداوند دريافت مي‌کند بي‌آن که نقش مستقلي براي غير او در کسب اين کمالات وجود داشته باشد:
اللَّهُمَّ أَنَا لَكَ وَ بِكَ وَإِلَيكَ وَ مِنكَ لا أَملِكُ لِنَفسِي ضَرًّا وَلا نَفعاً، خدايا! من از توام و وابسته توام و روانه به سوي توام و از توام. براي خود زيان و سودي به دست ندارم (14).
براساس اين آموزه‌ها مي‌توان گفت: منشأ هر معرفت و صفت کمالي براي نفس و روح انسان، خداوند است و تلاش انسان‌ها و استفاده از ابزارهايي چون مدرسه، کتاب و تحصيل زمينه تحقّق اين افاضه را فراهم مي‌کند.

پي‌نوشت‌ها:

1- طه/110.
2- صدوقي، التوحيد، ص 252.
3- سعيدي مهر، آموزش کلام اسلامي، ج 1، ص 32.
4- اعراف/172
5- عنکبوت/65.
6- مجلسي، بحارالانوار، ج 69، ص 124.
7- کليني، الکافي، ج 1، ص 86؛ صدوق، التوحيد، ص 283؛ همو، عيون اخبار الرضا (ع)، ج 1، ص 133.
8- ر. ک: همان.
9- اعراف/180.
10- إنَّ لِلّهِ تَبَارَكَ وَتَعَالَى تِسعَةً وَتِسعِينُ اسماً مِائَةً إِلَّا َواحِداً مَن أَحصَاهَا دَخَلَ الجَنَّةَ. (صدوق، التوحيد، ص 194).
11- طباطبايي، الميزان، ج 8، ص 341.
12- قرشي، قاموس قرآن، ج 2، ص 143.
13- کليني، الکافي، ج 2، ص 579.
14- مجلسي، بحارالانوار، ج 73، ص 174.

منبع مقاله :
فعالي، محمدتقي، (1394)، سبک زندگي رضوي (7) بينش‌ها و ارزش‌ها، مشهد: انتشارات بنياد بين‌المللي فرهنگي هنري امام رضا (ع)، چاپ اوّل.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد