ظهور الفاظ و بحث از حجیت ظواهر، از جمله مباحثی است که در علم اصول از آن بحث میشود. این بحث، در ادامه بحث از حجیت الفاظ کتاب و سنّت است؛ یعنی ظواهر، دلیلی در برابر کتاب و سنّت نیست، بلکه نیاز به اثبات حجیّت آن تنها برای استناد به کتاب و سنّت است؛ یعنی در واقع کامل کننده حجیت آن دو میباشد؛ زیرا در کتاب و سنّت، نصوصی که دلالتشان قطعی باشد بسیار اندک است، و روشن است که بدون حجیت ظواهر کتاب و سنّت، مجالی برای استناد به آن دو نخواهد بود.[1]
ظاهر لفظ(ظهور لفظی)، در اصطلاح، به معنایی گفته میشود که متبادر از یک لفظ است که در ذهن شنونده شکل میگیرد.[2]
برخی از دانشمندان علم اصول، تقسیمی به شرح ذیل، برای ظهور، ترسیم نمودهاند:
1. ظهور تصوری: چنین ظهوری، از وضع لفظ بر معنایی خاص، ناشی شده و عبارت است از دلالت یکایک الفاظ و مفردات کلام بر معانی لغوی(مانند دلالت لفظ اسد بر معنای حیوان درنده)، و یا معانی عرفی(مانند دلالت لفظ دابّه بر حیوان).
این قسم از ظهور، تابع علم به وضع است؛ بدین معنا که شنونده در صورت آگاهی از وضع، به آن معانی منتقل میشود؛ خواه قراینی بر اراده خلاف آن معنا باشد، یا نباشد.[3]
2. ظهور تصدیقی: چنین ظهوری، از مجموع کلام ناشی شده و عبارت است از دلالت کلام بر معنایی که مجموع کلام افاده میکند. دلالت مجموع کلام، گاه مطابق با معنای تک تک الفاظ کلام است و گاه مغایر آن. و این مغایرت در صورتی است که در کلام قراینی وجود داشته باشد که موجب گردد معنای مجموع کلام به معنایی غیر از معنایی که مفردات بر آن دلالت دارد، برگردد.[4]
مثلاً جمله «رأیت اسدا فی الحمام» دارای چهار کلمه و هر کلمه دارای معنایی مستقل است. وقتی در این جمله به واژه «اسد» به صورت مستقل نگریسته شود، صرفاً معنایی که آن لفظ برای آن معنا وضع شده – یعنی «حیوان درنده» – فهمیده میشود؛ پس میگوییم در این معنا ظهور تصوری دارد، ولی وقتی به این واژه با توجه به قراین موجود در جمله –
از جمله قید فی الحمام – نگریسته شود، درمییابیم که مراد گوینده، از واژه اسد «مرد شجاع» است؛ یعنی در این معنا ظهور تصدیقی دارد. بنابراین، ظهور تصدیقی وقتی قطعی میشود که کلام گوینده به پایان رسیده و تمام قرائنی که میخواسته را بیان کرده باشد.
البته – همانطور که برخی از علمای اصولی بیان نمودهاند – این ظهور تصدیقی، میتواند ظهور تصدیقی دومی را نیز به دنبال داشته باشد و آن در جایی است که متکلم پس ار بیان جمله و مشخص شدن معنا و ظهور تصدیقی از آن جمله، قرینه منفصله و جدیدی را ذکر کند که مراد وی از آن کلام را تغییر دهد؛ مثلاً ابتدا بگوید: «علما را احترام کن» و پس از چند روز بگوید: «علمای عادل را احترام کن». در اینجا ما متوجه میشویم مراد جدی و اصلی متکلم احترام علمای عادل است، که ظهور این معنای جدید را میگوییم «ظهور تصدیقی ثانوی» و با وجود قراین(متصله و منفصله) و پی بردن به مراد اصلی گوینده، سایر معانی و ظهور، برای مخاطب حجیت نخواهد داشت. [5]
در هر حال، آنچه مهم است پی بردن مخاطب به مراد متکلم و فهم معنای کلام او است و فقط در این صورت است که آن کلام برای مخاطب حجیت خواهد داشت. پس اگر دلالت الفاظ کلام در معنایی خاص متیقن بود، میگوییم «نص» کلام متکلم بر این معنا دلالت دارد، و اگر دلالت الفاظ کلام در آن معنا همراه با ظن و گمان بود، میگوییم کلام متکلم در آن معنا «ظهور» دارد. و در هر دو صورت(چه به صورت نص و چه به صورت ظهور) چنین کلامی برای مخاطب حجیت خواهد داشت.
شاید به همین جهت باشد که برخی از دانشمندان اصولی، تقسیم ظهور، به تصوری و تصدیقی را نپذیرفته و میگویند: ظهور یک قسم بیشتر ندارد و آن عبارت است از دلالت لفظ بر مراد گوینده، و این دلالت، دلالت تصدیقی است که اگر به صورت ظنی باشد، «ظهور» نامیده میشود.[6]
ظاهر لفظ(ظهور لفظی)، در اصطلاح، به معنایی گفته میشود که متبادر از یک لفظ است که در ذهن شنونده شکل میگیرد.[2]
برخی از دانشمندان علم اصول، تقسیمی به شرح ذیل، برای ظهور، ترسیم نمودهاند:
1. ظهور تصوری: چنین ظهوری، از وضع لفظ بر معنایی خاص، ناشی شده و عبارت است از دلالت یکایک الفاظ و مفردات کلام بر معانی لغوی(مانند دلالت لفظ اسد بر معنای حیوان درنده)، و یا معانی عرفی(مانند دلالت لفظ دابّه بر حیوان).
این قسم از ظهور، تابع علم به وضع است؛ بدین معنا که شنونده در صورت آگاهی از وضع، به آن معانی منتقل میشود؛ خواه قراینی بر اراده خلاف آن معنا باشد، یا نباشد.[3]
2. ظهور تصدیقی: چنین ظهوری، از مجموع کلام ناشی شده و عبارت است از دلالت کلام بر معنایی که مجموع کلام افاده میکند. دلالت مجموع کلام، گاه مطابق با معنای تک تک الفاظ کلام است و گاه مغایر آن. و این مغایرت در صورتی است که در کلام قراینی وجود داشته باشد که موجب گردد معنای مجموع کلام به معنایی غیر از معنایی که مفردات بر آن دلالت دارد، برگردد.[4]
مثلاً جمله «رأیت اسدا فی الحمام» دارای چهار کلمه و هر کلمه دارای معنایی مستقل است. وقتی در این جمله به واژه «اسد» به صورت مستقل نگریسته شود، صرفاً معنایی که آن لفظ برای آن معنا وضع شده – یعنی «حیوان درنده» – فهمیده میشود؛ پس میگوییم در این معنا ظهور تصوری دارد، ولی وقتی به این واژه با توجه به قراین موجود در جمله –
از جمله قید فی الحمام – نگریسته شود، درمییابیم که مراد گوینده، از واژه اسد «مرد شجاع» است؛ یعنی در این معنا ظهور تصدیقی دارد. بنابراین، ظهور تصدیقی وقتی قطعی میشود که کلام گوینده به پایان رسیده و تمام قرائنی که میخواسته را بیان کرده باشد.
البته – همانطور که برخی از علمای اصولی بیان نمودهاند – این ظهور تصدیقی، میتواند ظهور تصدیقی دومی را نیز به دنبال داشته باشد و آن در جایی است که متکلم پس ار بیان جمله و مشخص شدن معنا و ظهور تصدیقی از آن جمله، قرینه منفصله و جدیدی را ذکر کند که مراد وی از آن کلام را تغییر دهد؛ مثلاً ابتدا بگوید: «علما را احترام کن» و پس از چند روز بگوید: «علمای عادل را احترام کن». در اینجا ما متوجه میشویم مراد جدی و اصلی متکلم احترام علمای عادل است، که ظهور این معنای جدید را میگوییم «ظهور تصدیقی ثانوی» و با وجود قراین(متصله و منفصله) و پی بردن به مراد اصلی گوینده، سایر معانی و ظهور، برای مخاطب حجیت نخواهد داشت. [5]
در هر حال، آنچه مهم است پی بردن مخاطب به مراد متکلم و فهم معنای کلام او است و فقط در این صورت است که آن کلام برای مخاطب حجیت خواهد داشت. پس اگر دلالت الفاظ کلام در معنایی خاص متیقن بود، میگوییم «نص» کلام متکلم بر این معنا دلالت دارد، و اگر دلالت الفاظ کلام در آن معنا همراه با ظن و گمان بود، میگوییم کلام متکلم در آن معنا «ظهور» دارد. و در هر دو صورت(چه به صورت نص و چه به صورت ظهور) چنین کلامی برای مخاطب حجیت خواهد داشت.
شاید به همین جهت باشد که برخی از دانشمندان اصولی، تقسیم ظهور، به تصوری و تصدیقی را نپذیرفته و میگویند: ظهور یک قسم بیشتر ندارد و آن عبارت است از دلالت لفظ بر مراد گوینده، و این دلالت، دلالت تصدیقی است که اگر به صورت ظنی باشد، «ظهور» نامیده میشود.[6]