مراحل مرابطه با نفس به عنوان ابزار و برنامه روزانه سالک در مسیر خود سازی و تهذیب نفس عبارت است از: 1- مشارطه
نخستین گامى که علماى بزرگ اخلاق بعد از توبه ذکر کرده اند، همان «مشارطه» است، و منظور از آن شرط کردن با نفس خویش است با تذکّرات و یاد آورى هایى که همه روز تکرار شود، و بهترین وقت آن را بعد از فراغت از نماز صبح و نورانیّت به انوار این عبادت بزرگ الهى دانسته اند.
به این طریق،که نفس خویش را مخاطب قرار دهد و به او یاد آور شود که من جز سرمایه گرانبهاى عمر کالایى ندارم،و اگر از دست برود تمام هستیم از دست رفته، و با یاد آورى سوره شریفه «وَ الْعَصْرِ اِنَّ الاِْنْسانَ لَفى خُسْر» به نفس خویش بگوید: با از دست رفتن این سرمایه، من گرفتار خسران عظیم مى شوم، مگر این که کالایى از آن گرانبهاتر به دست آورم، کالایى که در همان سوره در ادامه آیات آمده است: «اِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الْصّالِحاتِ وَ تَواصَوا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبْرِ; مگر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به شکیبائى و استقامت توصیه نموده اند!
باید به خود بگوید: «فکر کن عمر تو پایان یافته، و از مشاهده حوادث بعد از مرگ و دیدن حقایق تلخ و ناگوارى که با کنار رفتن حجابها آشکار مى شود سخت پشیمان شده اى و فریاد بر آورده اى «رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّى اَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ; اى (فرشتگان) پروردگار، شما را به خدا مرا باز گردانید تا عمل صالح انجام دهم در برابر کوتاهیهایى که کردم!»(سوره مؤمنون، آیه 100)
باز فرض کن پاسخ منفى «کَلاّ» را از آنها نشنیدى و به در خواست تو عمل کردند و امروز به جهان بازگشته اى، بگو چه کارى براى جبران کوتاهیها و تقصیرات گذشته مى خواهى انجام دهى؟!
سپس به نفس خویش در مورد اعضاء هفتگانه، یعنى چشم و گوش و زبان و دست و پا و شکم و فرج ( فرج اشاره به شهوت جنسى است) نیز سفارش کن و بگو اینها خدمتگزاران تو، و سر بر فرمان تو دارند، آیا مى دانى جهنّم هفت در دارد، و از هر درى گروه خاصّى از مردم وارد مى شوند؟ و آیا مى دانى که این درهاى هفتگانه احتمالاً براى کسانى است که با این اعضاى هفتگانه عصیان کنند، بیا و با کنترل دقیق این اعضاء درهاى دوزخ را به روى خود ببند، و درهاى بهشت را به روى خود بگشا!
و نیز سفارش مراقبت از اعضاى خود را به نفس بنما، که این نعمتهاى بزرگ الهى را
در طریق معصیت او به کار نگیرد و این مواهب عظیم را تنها وسیله طاعت او قرار دهد.
در حدیثى از امام امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم: «مَنْ لَمْ یَتَعاهَدْ النَّقْصُ مِنْ نَفْسِهِ غَلَبَ عَلَیْهِ الْهَوى، وَ مَنْ کانَ فى نَقْص فَالْمَوْتُ خَیرٌ لَهُ; کسى که بررسى نقصان نفس خویش نکند، هواى نفس بر او چیره مى شود; و کسى که پیوسته در حال سقوط و نقصان است، مرگ براى او بهتر است!» (بحار الانوار، جلد 67، صفحه 64)
کوتاه سخن این که: «مشارطه» از گامهاى مهمّى است که براى تهذیب اخلاق برداشته مى شود; و بدون آن، ابرهاى تیره و تار غفلت و غرور، سایه تاریک و شوم خود را بر دل و جان آدمى مى افکند، و نجات او بسیار مشکل است.
2- مراقبه
«مراقبه» از ماده «رَقَبَه» به معنى «گردن»، گرفته شده و از آنجا که انسان به هنگام نظارت و مواظبت از چیزى گردن مى کشد، و اوضاع را زیر نظر مى گیرد، این واژه بر معنى نظارت و مواظبت و تحقیق و زیر نظر گرفتن چیزى، اطلاق شده است.
این واژه در تعبیرات علماى اخلاق در مورد «مراقبت از خویشتن» به کار مى رود، و مرحله اى است بعد از «مشارطه» یعنى انسان بعد از عهد و پیمان با خویش براى طاعت فرمان الهى و پرهیز از گناه باید مراقب پاکى خویش باشد، چرا که اگر غفلت کند، ممکن است تمام شرط و پیمانها به هم بریزد.
البتّه پیش از آن که انسان مراقب خویش باشد، فرشتگان الهى مراقب اعمال او هستند; قرآن مجید مى فرماید:: «وَ اِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظینَ; بى شک حافظان و مراقبانى بر شما گمارده شده است (که اعمال شما را به دقّت زیر نظر دارند)!»(سوره انفطار، آیه 10)
در اینجا منظور از «حافظین» همان حافظان و مراقبان اعمال است به قرینه آیات بعد که مى فرماید: «یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ; آنها مى دانند شما چه مى کنید.»(سوره انفطار، آیه 12)
و در آیه 18 سوره ق مى فرماید: «مایَلْفِظُ مِنْ قَوْل اِلاّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ; انسان هیچ سخنى را تلفّظ نمى کند مگر این که نزد آن فرشته اى مراقب و آماده براى انجام مأموریت است.»
و از آن بالاتر، خداوند عالم و قادر، همیشه و در همه جا مراقب اعمال ما است.
در آیه 1 سوره نساءمى خوانیم:«اِنَّ اللّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقیباً; به یقین خداوند مراقب شماست!»
ولى سالکان راه خدا، و رهروان راه دوست که پیوسته در طریق تقوا و تهذیب نفوس گام بر مى دارند، پیش از آن که فرشتگان خداوند مراقب اعمال آنها باشند خودشان مراقب اعمالشان هستند.
و به تعبیر دیگر، این مراقبت از درون مى جوشد، نه از برون; و به همین دلیل، تأثیر آن، بسیار زیاد، و نقش آن فوق العاده مهم است. البتّه توجّه به «مراقبت از برون» سبب مى شود که پایه هاى «مراقبت از درون» محکم گردد.
در حقیقت انسان در این دنیا به کسى مى ماند که داراى گوهرهاى گرانبهایى است و از یک بازار آشفته مى گذرد، و مى خواهد با آن بهترین متاعها را برى خود تهیّه کند در حالى که اطرافش را دزدان و شیّادان گرفته اند، چنین کسى اگر لحظه اى از سرمایه نفیس خویش غافل گردد، آن را به غارت مى برند، و او مى ماند و یک عالم اندوه و افسوس.
دقیقاً همین گونه است، شیاطین جنّ و انس در این جهان انسان را احاطه کرده اند و هوا و هوسهاى درون او را به سوى خود مى خوانند، اگر خویش را به خدا نسپارد و مراقب اعمال خویش نباشد سرمایه ایمان و تقواى او به غارت مى رود و دست خالى از این جهان به سراى دیگر منتقل خواهد شد.
در آیات قرآن و روایات اسلامى اشارات فراوانى نسبت به این مرحله آمده است; از جمله:
1 در آیه 14 سوره علق مى خوانیم: «اَلمْ یَعْلَمْ بِاَنَّ اللّهَ یَرى; آیا انسان نمى داند که خدا او و اعمالش را مى بیند» که هم اشاره به مراقبت پروردگار نسبت به اعمال انسان است، و هم این که او باید مراقب خویش باشد.
بدیهى است که توجّه به این حقیقت که خداوند در همه جا و در هر حال و در هر زمان، ناظر و شاهد و مراقب اعمال ما است، روح مراقبت را در ما زنده مى کند، تا پیوسته مراقب اعمال خویش باشیم.
2 در حدیثى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) آمده است که فرمود: «یَنْبَغى اَنْ یَکُونَ الرَّجُلُ مُهَیْمِناً عَلى نَفْسِهِ، مُراقِباً قَلْبَهُ، حافِظاً لِسانَهُ; سزاوار است انسان بر خویشتن مسلّط و همیشه مراقب قلب خود و نگاهدار زبان خویش باشد!»(غرر الحکم)
3 در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) چنین نقل شده است: «مَنْ رَعْى قَلْبَهُ عَنِ الْغَفْلَةِ وَ نَفْسَهُ عَنِ الشَّهْوَةِ وَ عَقْلَهُ عَنِ الْجَهْلِ، فَقَدْ دَخَلَ فى دیوانِ الْمُتَنَبِّهینَ، ثُمَّ مَنْ رَعى عَمَلَهُ عَنِ الْهَوى، وَ دینَهُ عَنِ البِدْعَةِ، وَ مالَهُ عَنِ الْحَرامِ فَهُوَ مِنْ جُمْلَةِ الصّالِحینَ; کسى که مراقب قلبش در برابر غفلت، و نفسش در برابر شهوت، و عقلش در مقابل جهل باشد، نام او در دفتر بیداران و آگاهان ثبت مى شود، و آن کسى که مراقب عملش از نفوذ هواپرستى و دینش از نفوذ بدعت، و مالش از آلودگى به حرام بوده باشد در زمره صالحان است.»(بحارالانوار، جلد 67، صفحه 68)
آرى! «مراقبت» از خویشتن یا پروردگار یا قیامت که در این روایات آمده همه به یک معنى است; یعنى، مراقب اعمال و اخلاق خویش بودن، و نظارت دقیق بر آن داشتن، و همه روز و در همه حال و در هر جا به کارهایى که از وى سر مى زند، توجّه کند.
کوتاه سخن این که: رهروان راه حق و سالکان طریق الى اللّه باید بعد از «مشارطه»، یعنى عهد و پیمان بستن با خود و خداى خویش جهت اطاعت و بندگى حقّ و تهذیب نفس، بطور مداوم مراقب خود باشند که این پیمان الهى شکسته نشود، و درست همانند طلبکارى که از همپیمانانش مطالبه پرداخت دیون مى کند، از نفس خویش مطالبه وفاى به این عهد الهى را بنماید; بدیهى است هرگونه غفلت سبب عقب ماندگى و ضرر و زیان فاحش است، همان گونه که اگر انسان در مطالبات مادّى اش کوتاهى کند، به آسانى سرمایه هاى خود را از دست مى دهد، بخصوص این که در برابر افرادى فریبکار و فرصت طلب قرار گیرد.
3- محاسبه
سومین گامى که علماى اخلاق براى رهروان این راه ذکر کرده اند، محاسبه است; و منظور این است که هر کس در پایان هر سال یا ماه و هفته و یا در پایان هر روز به محاسبه کارهاى خویشتن بپردازد، و عملکرد خود را در زمینه خوبیها و بدیها، اطاعت و عصیان، خدا پرستى و هوا پرستى دقیقاً مورد محاسبه قرار دهد، و درست مانند تاجر موشکاف و دقیقى که همه روز یا هر هفته و هر ماه و هر سال به حسابرسى تجارتخانه خود مى پردازد و سود و زیان خویش را از دفاتر تجارى بیرون مى کشد و ترازنامه و بیلان تنظیم مى کند، به یک محاسبه الهى و معنوى دست زند و همین کار را در مورد اعمال و اخلاق خویش انجام دهد.
روشن است محاسبه چه در امر دین باشد یا دنیا یکى از دو فایده مهم را دارد: اگر صورتحساب، سود کلانى را نشان دهد، دلیل بر صحّت عمل و درستى راه و لزوم تعقیب آن است; و هر گاه زیان مهمّى را نشان دهد دلیل بر وجود بحران و خطر و احتمالاً افراد مغرض و دزد و خائن و یا خطا کار و ناآگاه در تجارتخانه اوست که باید هر چه زودتر براى اصلاح آن وضع کوشید.
قرآن مجید در آیات متعدّدى از حساب دقیق روز قیامت خبر داده است; از جمله، از زبان لقمان حکیم خطاب به فرزندش چنین نقل مى کند: «یا بُنَىَّ اِنَّها اِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّة مِنْ خَرْدَل فَتَکُنْ فى صَخْرَة اَو فِى السَّمواتِ اَو فِى الاَْرْضِ یَأتِ بِهَا اللّهُ اِنَّ اللّهَ لَطیفٌ خَبیرٌ; پسرم! اگر به اندازه سنگینى دانه خردلى (کار نیک یا بد) باشد و در دل سنگى یا در (گوشه اى) از آسمانها و زمین قرار گیرد، خداوند آن را (در قیامت براى حساب) مى آورد; خداوند دقیق و آگاه است!»(سوره لقمان، آیه 16)
و نیز مى فرماید: «وَ اِنْ تُبْدُوا ما فى اَنْفُسِکُمْ اَو تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللّهُ; اگر آنچه را در دل دارید آشکار کنید یا پنهان نمایید، خداوند شما را بر طبق آن محاسبه مى کند.»(سوره بقره، آیه 284)
این مسأله بقدرى مهم است که یکى از نامهاى روز قیامت، «یوم الحساب» است: «اِنَّ الَّذینَ یَضِلونَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ; کسانى که از راه خدا منحرف مى شوند، به خاطر فراموش کردن روز حساب عذاب شدیدى دارند!»(سوره ص، آیه 26)
مسأله حساب در قیامت بقدرى روشن و آشکار است که انسان را در آنجا حسابرس خودش مى سازند، و به او گفته مى شود: «اِقْرَءْ کِتابَکَ کَفى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً; (در آن روز به انسان گفته مى شود) نامه اعمالت را بخوان، کافى است که امروز خود حسابگر خود باشى!»(سوره اسراء، آیه 14)
با این حال و با توجّه به این شرایط که همه چیز در دنیا و آخرت داراى حساب است، چگونه انسان مى تواند از حساب خویش در این جهان غافل بماند; او که باید فردا به حساب خود برسد چه بهتر که در این دنیا ناظر بر حساب خویش باشد; او که مى داند همه چیز در این جهان حساب و کتابى دارد چرا خود را از حساب و کتاب دور دارد؟!
بنابراین، مجموعه آیات فوق و مانند آن این پیام مهم را براى همه انسانها دارد که هرگز محاسبه را فراموش نکنید، و اگر مى خواهید بار شما فردا سبک باشد، در این جهان به حساب خویش برسید، پیش از آن که در آن جهان به حساب شما برسند.
در روایات اسلامى، مسأله از این هم گسترده تر است; از جمله:
1 درحدیث معروف رسول خدا(صلى الله علیه وآله)مى خوانیم:«حاسِبُوا اَنْفُسَکُمْ قَبْلَ اَنْ تُحاسَبُوا وَ زِنُوها قَبْلَ اَنْ تُوزَنُوا وَ تَجَهّزُوا لِلْعَرْضِ الاَْکْبَرِ; خویشتن را محاسبه کنید پیش از آن که به حساب شما برسند و خویش را وزن کنید قبل از آن که شما را وزن کنند! (و ارزش خود را تعیین کنید پیش از آن که ارزش شما را تعیین نمایند) و آماده شوید براى عرضه بزرگ (روز قیامت)!» (بحارالانوار، جلد 67، صفحه 73)
2 در حدیث دیگر از همان حضرت خطاب به ابوذر مى خوانیم: «یا اَباذَرْ حاسِبْ نَفْسَکَ قَبْلَ اَنْ تُحاسَبَ فاِنَّهُ اَهْوَنُ لِحِسابِکَ غَدَاً وَزِنْ نَفْسَکَ قَبْلَ اَنْ تُوزَنَ … ; اى ابوذر! به حساب خویش برس، پیش از آن که به حساب تو برسند، چرا که این کار براى حساب فرداى قیامت تو آسانتر است، و خود را وزن کن پیش از آن که تو را وزن کنند!»(امالى طوسى، (طبق نقل میزان الحکمه، جلد 1، صفحه 619))
این موضوع به اندازه اى مهم است که حتّى جمعى از بزرگان کتابهائى در موضوع «محاسبة النّفس» نوشته اند، از جمله محاسبة النّفس مرحوم سیّد بن طاووس حلّى (متوفّاى سنه 664 ه . ق) و محاسبه النّفس مرحوم کفعى (از علماى قرن نهم هجرى) الذّریعه، جلد20.)
در اینجا اشاره به چند نکته لازم به نظر مى رسد:
1 در این که چگونه باید نفس را «محاسبه» کرد و خویشتن را پاى حساب حاضر نمود و مورد باز خواست قرار داد; بهترین طریق همان است که در حدیثى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) نقل شده که بعد از نقل حدیث پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) که فرمود: «اَکْیَسُ الکَیِّسینَ مَنْ حاسَبَ نَفْسَهُ; عاقل ترین مردم کسى است که به محاسبه خویش پردازد» مردى از آن حضرت پرسید «یا اَمیرَالْمُؤمِنینَ وَ کَیْفَ یُحاسِبُ الرَّجُلُ نَفْسَهَ; اى امیرمؤمنان! انسان چگونه نفس خویش را محاسبه کند؟»
امام ضمن بیان مشروحى چنین فرمود:
«هنگامى که صبح را به شام مى رساند، نفس خویش را مخاطب ساخته چنین گوید: اى نفس! امروز بر تو گذشت و تا ابد باز نمى گردد،و خداوند از تو درباره آن سؤال مى کند که در چه راه آن را سپرى کردى؟ چه عملى در آن انجام دادى؟ آیا به یاد خدا بودى، و حمد او را به جا آوردى؟ آیا حق برادر مؤمن را ادا کردى؟ آیا غم و اندوهى از دل او زدودى؟ و در غیاب او زن و فرزندش را حفظ کردى؟ آیا حقّ بازماندگانش را بعد از مرگ او ادا کردى؟ آیا با استفاده از آبروى خویش، جلو غیبت برادر مؤمن را گرفتى؟ آیا مسلمانى را یارى نمودى؟ راستى چه کار (مثبتى) امروز انجام دادى؟!
سپس آنچه را که انجام داده به یاد مى آورد، اگر به خاطرش آمد که عمل خیرى از او سر زده، حمد خداوند متعال و تکبیر او را به خاطر توفیقى که به او عنایت کرده به جا
مى آورد، و اگر معصیت و تقصیرى به خاطرش آمد، از خداوند متعال آمرزش مى طلبد و تصمیم برترک آن در آینده مى گیرد، و آثار آن را از نفس خویش با تجدید صلوات بر محمّد و آل پاکش، و عرضه بیعت با امیرمؤمنان(علیه السلام) برخویشتن و قبول آن و اعاده لعن بر دشمنان و مانعان از حقوقش، محو مى کند; هنگامى که این محاسبه (جامع و کامل) را انجام داد، خداوند مى فرماید: «من به خاطر دوستى تو با دوستانم و دشمنیت با دشمنانم (و محاسبه جامعى که با نفس خویش داشتى) در مورد گناهانت به تو سختگیرى نمى کنم و تو را مشمول عفو خود خواهم ساخت!»
آرى این است بهترین طرز محاسبه نفس!
بدون شک احسان و احترام نسبت به پدر و مادر با آن همه تأکیدی که در آیات قرآن کریم و در روایات معصومین در این مورد وجود دارد، از روشن ترین موارد رضای خداوند و خشنودی او است و اگر انسان نیتش را در این کار خالص و صاف گرداند و برای رضای خداوند این خدمت را انجام دهد و اسباب خوشحالی مادر را فراهم آورد، از بهترین و بالاترین عبادت ها است و مورد خشنودی خداوند متعال است.
برای مطالعه بیشتر ر.ک:
ر ک، اخلاق در قرآن ، ناصر مکارم شیرازی، ص 246.
نخستین گامى که علماى بزرگ اخلاق بعد از توبه ذکر کرده اند، همان «مشارطه» است، و منظور از آن شرط کردن با نفس خویش است با تذکّرات و یاد آورى هایى که همه روز تکرار شود، و بهترین وقت آن را بعد از فراغت از نماز صبح و نورانیّت به انوار این عبادت بزرگ الهى دانسته اند.
به این طریق،که نفس خویش را مخاطب قرار دهد و به او یاد آور شود که من جز سرمایه گرانبهاى عمر کالایى ندارم،و اگر از دست برود تمام هستیم از دست رفته، و با یاد آورى سوره شریفه «وَ الْعَصْرِ اِنَّ الاِْنْسانَ لَفى خُسْر» به نفس خویش بگوید: با از دست رفتن این سرمایه، من گرفتار خسران عظیم مى شوم، مگر این که کالایى از آن گرانبهاتر به دست آورم، کالایى که در همان سوره در ادامه آیات آمده است: «اِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الْصّالِحاتِ وَ تَواصَوا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبْرِ; مگر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به شکیبائى و استقامت توصیه نموده اند!
باید به خود بگوید: «فکر کن عمر تو پایان یافته، و از مشاهده حوادث بعد از مرگ و دیدن حقایق تلخ و ناگوارى که با کنار رفتن حجابها آشکار مى شود سخت پشیمان شده اى و فریاد بر آورده اى «رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّى اَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ; اى (فرشتگان) پروردگار، شما را به خدا مرا باز گردانید تا عمل صالح انجام دهم در برابر کوتاهیهایى که کردم!»(سوره مؤمنون، آیه 100)
باز فرض کن پاسخ منفى «کَلاّ» را از آنها نشنیدى و به در خواست تو عمل کردند و امروز به جهان بازگشته اى، بگو چه کارى براى جبران کوتاهیها و تقصیرات گذشته مى خواهى انجام دهى؟!
سپس به نفس خویش در مورد اعضاء هفتگانه، یعنى چشم و گوش و زبان و دست و پا و شکم و فرج ( فرج اشاره به شهوت جنسى است) نیز سفارش کن و بگو اینها خدمتگزاران تو، و سر بر فرمان تو دارند، آیا مى دانى جهنّم هفت در دارد، و از هر درى گروه خاصّى از مردم وارد مى شوند؟ و آیا مى دانى که این درهاى هفتگانه احتمالاً براى کسانى است که با این اعضاى هفتگانه عصیان کنند، بیا و با کنترل دقیق این اعضاء درهاى دوزخ را به روى خود ببند، و درهاى بهشت را به روى خود بگشا!
و نیز سفارش مراقبت از اعضاى خود را به نفس بنما، که این نعمتهاى بزرگ الهى را
در طریق معصیت او به کار نگیرد و این مواهب عظیم را تنها وسیله طاعت او قرار دهد.
در حدیثى از امام امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم: «مَنْ لَمْ یَتَعاهَدْ النَّقْصُ مِنْ نَفْسِهِ غَلَبَ عَلَیْهِ الْهَوى، وَ مَنْ کانَ فى نَقْص فَالْمَوْتُ خَیرٌ لَهُ; کسى که بررسى نقصان نفس خویش نکند، هواى نفس بر او چیره مى شود; و کسى که پیوسته در حال سقوط و نقصان است، مرگ براى او بهتر است!» (بحار الانوار، جلد 67، صفحه 64)
کوتاه سخن این که: «مشارطه» از گامهاى مهمّى است که براى تهذیب اخلاق برداشته مى شود; و بدون آن، ابرهاى تیره و تار غفلت و غرور، سایه تاریک و شوم خود را بر دل و جان آدمى مى افکند، و نجات او بسیار مشکل است.
2- مراقبه
«مراقبه» از ماده «رَقَبَه» به معنى «گردن»، گرفته شده و از آنجا که انسان به هنگام نظارت و مواظبت از چیزى گردن مى کشد، و اوضاع را زیر نظر مى گیرد، این واژه بر معنى نظارت و مواظبت و تحقیق و زیر نظر گرفتن چیزى، اطلاق شده است.
این واژه در تعبیرات علماى اخلاق در مورد «مراقبت از خویشتن» به کار مى رود، و مرحله اى است بعد از «مشارطه» یعنى انسان بعد از عهد و پیمان با خویش براى طاعت فرمان الهى و پرهیز از گناه باید مراقب پاکى خویش باشد، چرا که اگر غفلت کند، ممکن است تمام شرط و پیمانها به هم بریزد.
البتّه پیش از آن که انسان مراقب خویش باشد، فرشتگان الهى مراقب اعمال او هستند; قرآن مجید مى فرماید:: «وَ اِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظینَ; بى شک حافظان و مراقبانى بر شما گمارده شده است (که اعمال شما را به دقّت زیر نظر دارند)!»(سوره انفطار، آیه 10)
در اینجا منظور از «حافظین» همان حافظان و مراقبان اعمال است به قرینه آیات بعد که مى فرماید: «یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ; آنها مى دانند شما چه مى کنید.»(سوره انفطار، آیه 12)
و در آیه 18 سوره ق مى فرماید: «مایَلْفِظُ مِنْ قَوْل اِلاّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ; انسان هیچ سخنى را تلفّظ نمى کند مگر این که نزد آن فرشته اى مراقب و آماده براى انجام مأموریت است.»
و از آن بالاتر، خداوند عالم و قادر، همیشه و در همه جا مراقب اعمال ما است.
در آیه 1 سوره نساءمى خوانیم:«اِنَّ اللّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقیباً; به یقین خداوند مراقب شماست!»
ولى سالکان راه خدا، و رهروان راه دوست که پیوسته در طریق تقوا و تهذیب نفوس گام بر مى دارند، پیش از آن که فرشتگان خداوند مراقب اعمال آنها باشند خودشان مراقب اعمالشان هستند.
و به تعبیر دیگر، این مراقبت از درون مى جوشد، نه از برون; و به همین دلیل، تأثیر آن، بسیار زیاد، و نقش آن فوق العاده مهم است. البتّه توجّه به «مراقبت از برون» سبب مى شود که پایه هاى «مراقبت از درون» محکم گردد.
در حقیقت انسان در این دنیا به کسى مى ماند که داراى گوهرهاى گرانبهایى است و از یک بازار آشفته مى گذرد، و مى خواهد با آن بهترین متاعها را برى خود تهیّه کند در حالى که اطرافش را دزدان و شیّادان گرفته اند، چنین کسى اگر لحظه اى از سرمایه نفیس خویش غافل گردد، آن را به غارت مى برند، و او مى ماند و یک عالم اندوه و افسوس.
دقیقاً همین گونه است، شیاطین جنّ و انس در این جهان انسان را احاطه کرده اند و هوا و هوسهاى درون او را به سوى خود مى خوانند، اگر خویش را به خدا نسپارد و مراقب اعمال خویش نباشد سرمایه ایمان و تقواى او به غارت مى رود و دست خالى از این جهان به سراى دیگر منتقل خواهد شد.
در آیات قرآن و روایات اسلامى اشارات فراوانى نسبت به این مرحله آمده است; از جمله:
1 در آیه 14 سوره علق مى خوانیم: «اَلمْ یَعْلَمْ بِاَنَّ اللّهَ یَرى; آیا انسان نمى داند که خدا او و اعمالش را مى بیند» که هم اشاره به مراقبت پروردگار نسبت به اعمال انسان است، و هم این که او باید مراقب خویش باشد.
بدیهى است که توجّه به این حقیقت که خداوند در همه جا و در هر حال و در هر زمان، ناظر و شاهد و مراقب اعمال ما است، روح مراقبت را در ما زنده مى کند، تا پیوسته مراقب اعمال خویش باشیم.
2 در حدیثى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) آمده است که فرمود: «یَنْبَغى اَنْ یَکُونَ الرَّجُلُ مُهَیْمِناً عَلى نَفْسِهِ، مُراقِباً قَلْبَهُ، حافِظاً لِسانَهُ; سزاوار است انسان بر خویشتن مسلّط و همیشه مراقب قلب خود و نگاهدار زبان خویش باشد!»(غرر الحکم)
3 در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) چنین نقل شده است: «مَنْ رَعْى قَلْبَهُ عَنِ الْغَفْلَةِ وَ نَفْسَهُ عَنِ الشَّهْوَةِ وَ عَقْلَهُ عَنِ الْجَهْلِ، فَقَدْ دَخَلَ فى دیوانِ الْمُتَنَبِّهینَ، ثُمَّ مَنْ رَعى عَمَلَهُ عَنِ الْهَوى، وَ دینَهُ عَنِ البِدْعَةِ، وَ مالَهُ عَنِ الْحَرامِ فَهُوَ مِنْ جُمْلَةِ الصّالِحینَ; کسى که مراقب قلبش در برابر غفلت، و نفسش در برابر شهوت، و عقلش در مقابل جهل باشد، نام او در دفتر بیداران و آگاهان ثبت مى شود، و آن کسى که مراقب عملش از نفوذ هواپرستى و دینش از نفوذ بدعت، و مالش از آلودگى به حرام بوده باشد در زمره صالحان است.»(بحارالانوار، جلد 67، صفحه 68)
آرى! «مراقبت» از خویشتن یا پروردگار یا قیامت که در این روایات آمده همه به یک معنى است; یعنى، مراقب اعمال و اخلاق خویش بودن، و نظارت دقیق بر آن داشتن، و همه روز و در همه حال و در هر جا به کارهایى که از وى سر مى زند، توجّه کند.
کوتاه سخن این که: رهروان راه حق و سالکان طریق الى اللّه باید بعد از «مشارطه»، یعنى عهد و پیمان بستن با خود و خداى خویش جهت اطاعت و بندگى حقّ و تهذیب نفس، بطور مداوم مراقب خود باشند که این پیمان الهى شکسته نشود، و درست همانند طلبکارى که از همپیمانانش مطالبه پرداخت دیون مى کند، از نفس خویش مطالبه وفاى به این عهد الهى را بنماید; بدیهى است هرگونه غفلت سبب عقب ماندگى و ضرر و زیان فاحش است، همان گونه که اگر انسان در مطالبات مادّى اش کوتاهى کند، به آسانى سرمایه هاى خود را از دست مى دهد، بخصوص این که در برابر افرادى فریبکار و فرصت طلب قرار گیرد.
3- محاسبه
سومین گامى که علماى اخلاق براى رهروان این راه ذکر کرده اند، محاسبه است; و منظور این است که هر کس در پایان هر سال یا ماه و هفته و یا در پایان هر روز به محاسبه کارهاى خویشتن بپردازد، و عملکرد خود را در زمینه خوبیها و بدیها، اطاعت و عصیان، خدا پرستى و هوا پرستى دقیقاً مورد محاسبه قرار دهد، و درست مانند تاجر موشکاف و دقیقى که همه روز یا هر هفته و هر ماه و هر سال به حسابرسى تجارتخانه خود مى پردازد و سود و زیان خویش را از دفاتر تجارى بیرون مى کشد و ترازنامه و بیلان تنظیم مى کند، به یک محاسبه الهى و معنوى دست زند و همین کار را در مورد اعمال و اخلاق خویش انجام دهد.
روشن است محاسبه چه در امر دین باشد یا دنیا یکى از دو فایده مهم را دارد: اگر صورتحساب، سود کلانى را نشان دهد، دلیل بر صحّت عمل و درستى راه و لزوم تعقیب آن است; و هر گاه زیان مهمّى را نشان دهد دلیل بر وجود بحران و خطر و احتمالاً افراد مغرض و دزد و خائن و یا خطا کار و ناآگاه در تجارتخانه اوست که باید هر چه زودتر براى اصلاح آن وضع کوشید.
قرآن مجید در آیات متعدّدى از حساب دقیق روز قیامت خبر داده است; از جمله، از زبان لقمان حکیم خطاب به فرزندش چنین نقل مى کند: «یا بُنَىَّ اِنَّها اِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّة مِنْ خَرْدَل فَتَکُنْ فى صَخْرَة اَو فِى السَّمواتِ اَو فِى الاَْرْضِ یَأتِ بِهَا اللّهُ اِنَّ اللّهَ لَطیفٌ خَبیرٌ; پسرم! اگر به اندازه سنگینى دانه خردلى (کار نیک یا بد) باشد و در دل سنگى یا در (گوشه اى) از آسمانها و زمین قرار گیرد، خداوند آن را (در قیامت براى حساب) مى آورد; خداوند دقیق و آگاه است!»(سوره لقمان، آیه 16)
و نیز مى فرماید: «وَ اِنْ تُبْدُوا ما فى اَنْفُسِکُمْ اَو تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللّهُ; اگر آنچه را در دل دارید آشکار کنید یا پنهان نمایید، خداوند شما را بر طبق آن محاسبه مى کند.»(سوره بقره، آیه 284)
این مسأله بقدرى مهم است که یکى از نامهاى روز قیامت، «یوم الحساب» است: «اِنَّ الَّذینَ یَضِلونَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ; کسانى که از راه خدا منحرف مى شوند، به خاطر فراموش کردن روز حساب عذاب شدیدى دارند!»(سوره ص، آیه 26)
مسأله حساب در قیامت بقدرى روشن و آشکار است که انسان را در آنجا حسابرس خودش مى سازند، و به او گفته مى شود: «اِقْرَءْ کِتابَکَ کَفى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً; (در آن روز به انسان گفته مى شود) نامه اعمالت را بخوان، کافى است که امروز خود حسابگر خود باشى!»(سوره اسراء، آیه 14)
با این حال و با توجّه به این شرایط که همه چیز در دنیا و آخرت داراى حساب است، چگونه انسان مى تواند از حساب خویش در این جهان غافل بماند; او که باید فردا به حساب خود برسد چه بهتر که در این دنیا ناظر بر حساب خویش باشد; او که مى داند همه چیز در این جهان حساب و کتابى دارد چرا خود را از حساب و کتاب دور دارد؟!
بنابراین، مجموعه آیات فوق و مانند آن این پیام مهم را براى همه انسانها دارد که هرگز محاسبه را فراموش نکنید، و اگر مى خواهید بار شما فردا سبک باشد، در این جهان به حساب خویش برسید، پیش از آن که در آن جهان به حساب شما برسند.
در روایات اسلامى، مسأله از این هم گسترده تر است; از جمله:
1 درحدیث معروف رسول خدا(صلى الله علیه وآله)مى خوانیم:«حاسِبُوا اَنْفُسَکُمْ قَبْلَ اَنْ تُحاسَبُوا وَ زِنُوها قَبْلَ اَنْ تُوزَنُوا وَ تَجَهّزُوا لِلْعَرْضِ الاَْکْبَرِ; خویشتن را محاسبه کنید پیش از آن که به حساب شما برسند و خویش را وزن کنید قبل از آن که شما را وزن کنند! (و ارزش خود را تعیین کنید پیش از آن که ارزش شما را تعیین نمایند) و آماده شوید براى عرضه بزرگ (روز قیامت)!» (بحارالانوار، جلد 67، صفحه 73)
2 در حدیث دیگر از همان حضرت خطاب به ابوذر مى خوانیم: «یا اَباذَرْ حاسِبْ نَفْسَکَ قَبْلَ اَنْ تُحاسَبَ فاِنَّهُ اَهْوَنُ لِحِسابِکَ غَدَاً وَزِنْ نَفْسَکَ قَبْلَ اَنْ تُوزَنَ … ; اى ابوذر! به حساب خویش برس، پیش از آن که به حساب تو برسند، چرا که این کار براى حساب فرداى قیامت تو آسانتر است، و خود را وزن کن پیش از آن که تو را وزن کنند!»(امالى طوسى، (طبق نقل میزان الحکمه، جلد 1، صفحه 619))
این موضوع به اندازه اى مهم است که حتّى جمعى از بزرگان کتابهائى در موضوع «محاسبة النّفس» نوشته اند، از جمله محاسبة النّفس مرحوم سیّد بن طاووس حلّى (متوفّاى سنه 664 ه . ق) و محاسبه النّفس مرحوم کفعى (از علماى قرن نهم هجرى) الذّریعه، جلد20.)
در اینجا اشاره به چند نکته لازم به نظر مى رسد:
1 در این که چگونه باید نفس را «محاسبه» کرد و خویشتن را پاى حساب حاضر نمود و مورد باز خواست قرار داد; بهترین طریق همان است که در حدیثى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) نقل شده که بعد از نقل حدیث پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) که فرمود: «اَکْیَسُ الکَیِّسینَ مَنْ حاسَبَ نَفْسَهُ; عاقل ترین مردم کسى است که به محاسبه خویش پردازد» مردى از آن حضرت پرسید «یا اَمیرَالْمُؤمِنینَ وَ کَیْفَ یُحاسِبُ الرَّجُلُ نَفْسَهَ; اى امیرمؤمنان! انسان چگونه نفس خویش را محاسبه کند؟»
امام ضمن بیان مشروحى چنین فرمود:
«هنگامى که صبح را به شام مى رساند، نفس خویش را مخاطب ساخته چنین گوید: اى نفس! امروز بر تو گذشت و تا ابد باز نمى گردد،و خداوند از تو درباره آن سؤال مى کند که در چه راه آن را سپرى کردى؟ چه عملى در آن انجام دادى؟ آیا به یاد خدا بودى، و حمد او را به جا آوردى؟ آیا حق برادر مؤمن را ادا کردى؟ آیا غم و اندوهى از دل او زدودى؟ و در غیاب او زن و فرزندش را حفظ کردى؟ آیا حقّ بازماندگانش را بعد از مرگ او ادا کردى؟ آیا با استفاده از آبروى خویش، جلو غیبت برادر مؤمن را گرفتى؟ آیا مسلمانى را یارى نمودى؟ راستى چه کار (مثبتى) امروز انجام دادى؟!
سپس آنچه را که انجام داده به یاد مى آورد، اگر به خاطرش آمد که عمل خیرى از او سر زده، حمد خداوند متعال و تکبیر او را به خاطر توفیقى که به او عنایت کرده به جا
مى آورد، و اگر معصیت و تقصیرى به خاطرش آمد، از خداوند متعال آمرزش مى طلبد و تصمیم برترک آن در آینده مى گیرد، و آثار آن را از نفس خویش با تجدید صلوات بر محمّد و آل پاکش، و عرضه بیعت با امیرمؤمنان(علیه السلام) برخویشتن و قبول آن و اعاده لعن بر دشمنان و مانعان از حقوقش، محو مى کند; هنگامى که این محاسبه (جامع و کامل) را انجام داد، خداوند مى فرماید: «من به خاطر دوستى تو با دوستانم و دشمنیت با دشمنانم (و محاسبه جامعى که با نفس خویش داشتى) در مورد گناهانت به تو سختگیرى نمى کنم و تو را مشمول عفو خود خواهم ساخت!»
آرى این است بهترین طرز محاسبه نفس!
بدون شک احسان و احترام نسبت به پدر و مادر با آن همه تأکیدی که در آیات قرآن کریم و در روایات معصومین در این مورد وجود دارد، از روشن ترین موارد رضای خداوند و خشنودی او است و اگر انسان نیتش را در این کار خالص و صاف گرداند و برای رضای خداوند این خدمت را انجام دهد و اسباب خوشحالی مادر را فراهم آورد، از بهترین و بالاترین عبادت ها است و مورد خشنودی خداوند متعال است.
برای مطالعه بیشتر ر.ک:
ر ک، اخلاق در قرآن ، ناصر مکارم شیرازی، ص 246.