خانه » همه » مذهبی » مسئوليت اخلاقي (1)

مسئوليت اخلاقي (1)

مسئوليت اخلاقي (1)

هنگامي که شخصي عملي اخلاقي انجام مي دهد و يا درانجام آن قصور مي کند تصورمي کنيم که نوعي از واکنش ( ستايش يا سرزنش ) را براي خود تضمين کرده است ؛مثلاً دريک صحنه ي تصادف اگر کسي کودکي را از ماشين آتش گرفته نجات دهد، سزاوارستايش است و اگر کسي [ حداقل براي کمک ] از تلفن همراهش استفاده نکند ،سزاوار سرزنش است . اما براي اينکه اين دو را سزاوار ستايش و يا سرزنش بدانيم ،بايد بتوانيم عنوان « مسئوليت اخلاقي » (1) را براي آنها حمل کنيم . [ اين دو مورد

2c9bce04 a736 4452 a90b 85bf1933a8c6 - مسئوليت اخلاقي (1)
18379 - مسئوليت اخلاقي (1)
مسئوليت اخلاقي (1)

نويسنده:آندره اشلمن
ترجمه :علي بوروني

مقدمه :

هنگامي که شخصي عملي اخلاقي انجام مي دهد و يا درانجام آن قصور مي کند تصورمي کنيم که نوعي از واکنش ( ستايش يا سرزنش ) را براي خود تضمين کرده است ؛مثلاً دريک صحنه ي تصادف اگر کسي کودکي را از ماشين آتش گرفته نجات دهد، سزاوارستايش است و اگر کسي [ حداقل براي کمک ] از تلفن همراهش استفاده نکند ،سزاوار سرزنش است . اما براي اينکه اين دو را سزاوار ستايش و يا سرزنش بدانيم ،بايد بتوانيم عنوان « مسئوليت اخلاقي » (1) را براي آنها حمل کنيم . [ اين دو مورد نمونه هايي از واکنش افراد ديگر نسبت به عمل شخص است ممکن است خود فرد نيزخودش را در مورد ترک کاري مقصر دانسته و مستحق سرزنش بداند ].
درک و فهم مسئوليت اخلاقي مستلزم شرح و تفسيري است که خواهد آمد ،اما همين که بين اينگونه مسئوليت با ديگر مسئوليت ها که عمدتاً با عنوان عام « مسئوليت » و « مسئول » ازآنها نام برده مي شود فرق بگذاريم ،کافي است .
براي توضيح بيشتر بايد گفت : به عنوان مثال مسئوليت قاضي براي راهنمايي و مشورت با هيات منصفه قبل از شروع کردن به شور،مسلماً بالاتر و والاتر از مسئوليت باران بهاري براي رشد دادن نباتات است ؛چرا که در مورد باران ما به دنبال دلايل ،و رابطه ي علي بين باران و رشد گياهان هستيم و در مورد قاضي درصدد آنيم که بگوييم اگر شخصي مسئوليت قضاوت را پذيرفت ،وظايف ويژه اي را به دنبال خواهد داشت ،اما در عين حال هيچ کدام از اين دو مورد ،مسئوليت اخلاقي نيست ؛ زيرا در هر دو مورد ما واکنش ( ستايش يا سرزنش ) در قبال آنها نداريم .
انديشه و تفکرفلسفي درمورد «مسئوليت اخلاقي » تاريخي بس طولاني دارد .شايد علت آن تصور مشترک ما ( انسان ها ) از مفهوم مسئوليت اخلاقي است . همه ي ما به نوعي از همديگرمتمايزيم ،اما عنوان « اشخاص » (2) برهمه ي ما حمل مي شود . « اشخاص » نيز ازديگر موجودات که ما آنها را «گونه هاي زنده » مي ناميم از نظر کيفي متمايزند .علي رغم تشابهات بسيار بين اشخاص ،بسياري بر اين باورند که عنوان «اشخاص عهده دار ،مسئوليت اخلاقي » (3) خود ، نوعي تمايز به حساب مي آيد .
مسئوليت اخلاقي نوع ويژه اي از کنترل فردي است که تنها افرادي مي توانند آن را به کارگيرند که واجد آن باشند . کساني که از اين منظربه شخص نگاه مي کنند ، نگران اين مساله اند که نگرش ديگران از جهان هستي اين شئونات را تهديد مي کند ؛مثلاً اگر تشخيص عمل .خود برپايه ي قوانيني باشد که تبديل و تحول درآنها بسته به شرايط و وضعيات فيزيکي باشد ،آيا شخص در چنين وضعيتي مي تواند اخلاقاً مسئول رفتارش باشد ؟و يا اگرجهان هستي داراي خداي مقتدرباشد که همه ي امور آن را از پيش مقدر کرده و بر پايه ي تقدير آن را به پيش مي برد ،آيا بازهم شخص مسئول رفتار خويش خواهد بود ؟

فرضيه ي مسووليت اخلاقي بيانگر موارد زيراست :

الف-بيان مفهوم مسووليت اخلاقي ،في نفسه
ب-معيارهايي براي تشخيص شخصيت اخلاقي به عبارت ديگر،اين که چه کسي شايسته ي چنين عنواني است؟[مثلاً فقط افرادي شايسته ي اين عنوانند که توانايي کامل ونيزدلايلي براي انجام عمل داشته باشند .]ج-شرايطي که مسووليت اخلاقي در آنها شکل مي گيرد يعني ،شرايطي که شخص تحت آن شرايط مسوول اخلاقي شناخته مي شود (مثلاً شخص درصورتي مسوول است که توانايي انجام آن را داشته باشد وآزادانه آن را انجام دهد .)
د – مواردي که درمسيرمسووليت اخلاقي واقع مي شوند.(ازقبيل اعمال،پي آمد ها ،خصيصه ها وعادات شخصي )
در خلال بحث به همه ي اين موارد اشاره خواهد شد،اما تمرکزاصلي بحث بر مورداولي ،يعني «مفهوم مسووليت اخلاقي »است .
دربخش نخست ،خاستگاه تاريخي انديشه ي غرب ازمسووليت اخلاقي را مورد بحث قرارمي دهيم :
1-زمينه هاي تاريخي مسووليت اخلاقي در انديشه ي غرب (به طورگزيده):
دراين بخش چکيده اي از سيرتفکر فلسفي غرب درباره ي مسووليت اخلاقي مورد بررسي قرارگرفته وتمايزي بين دوتصويرو ادراک ازمسووليت اخلاقي که تاثير قابل ملاحضه اي بر انديشه ي متفکران متاخرگذاشته است بيان مي گردد.يکي ازاين دوتصور،مفهومي تلويحي ازمتون به جاي مانده ي يوناني کهن است ،يعني اشعارحماسي هومر (4){درحدودقرن 8قبل از ميلاد ،گرچه قبل از آن هم به صورت سنت شفاهي موجودبوده است }.
دراين نوشته ها غالباً افراد بشري وفوق بشري ،هردو بر پايه ي اعمال ورفتارشان مورد ستايش و يا سرزنش واقع شده اند ودر مواردي نيزعمل يک شخص به خاطر عواملي که کنترل فردي اورا تحليل برده ،توجيه شده است (5)
تفکروتامل راجع به چنين اشخاصي منجر به نگرش «تقدير گراييي »(6)شد ،نکرشي که براساس آن ،آينده شخص ويا برخي از جوانب آن ،توسط خدايان ،ستارگان ،زمان وبا بعضي از حقايق از قبل تعيين شده است »
بنابراين نگرش ،همه ي انديشه ها ،تصميمات واعمال ويژه اي که تحقق آن در آينده است ،بي ربط بيهوده است .(به عنوان يادآوري مي توان به افسانه ي يوناني «امتحانات اديپوس »(7) اشاره نمود ]اين گونه گرايش «تقديرگرايانه » بعضي اوقات اثرتاريخي مهمي را برجاي گذاشته است ،اما بسياري ازفلاسفه منکر صحت آن شده و ادعا کرده اند که ما هيچ دليل خاصي براي اينکه آينده مقرراست و تصميمات و انديشه هاي ما بي ربط است نداريم . ارسطو ( 348 ـ 323 قبل از ميلاد ) (8) ظاهراً نخستين کسي است که صريحاً نظريه ي «مسئوليت اخلاقي »را بنا نهاده است .وي درطول بحث برروي فضايل انساني و رذايل همترازبا آنها در اخلاق نيکوماخوس (9) برکاوش و تشخيص مباني و شالوده ها تامل مي کند .او با جمله اي کوتاه بحث آن مسئوليت اخلاقي را اين گونه شروع مي کند :
« واکنش و پاسخ (ستايش يا سرزنش ) به فرد در برخي مواقع مناسب است که بر اساس اعمال و رفتار و خلق و خويش صورت پذيرد ».کمي بعد او مشخص مي کند که تنها نوعي خاص ازافراد براي انتساب اين مسئوليت مناسب اند ؛يعني اشخاصي که قابليت تصميم گيري دارند . تصميم ، براي ارسطو ،نوع ويژه اي از ميل و خواسته است که ازانديشه و تامل ريشه مي گيرد و بيانگر تصور و درک شخص از خوب و بد است .بقيه ي بحث ارسطو درباره ي شرايطي است که شخص تحت آن شرايط ، به جهت اعمالي که انجام مي دهد و يا خصلت هاي ويژه اي که دارد سزاوار ستايش يا سرزنش خواهد گرديد . طرح و پيشنهادي او اينگونه است :
« شخص زماني سزاوار ستايش يا سرزنش است که فقط ، خواستي ارادي داشته باشد. »طبق نظر او ،يک عمل و يا خصيصه ي داوطلبانه دو ترکيب متمايزدارد :
الف )حالتي از کنترل فردي ؛ به اين معنا که خاستگاه عمل در فرد است . بنابراين انجام عمل و داشتن خصيصه اي مشخص بر پايه ي خود فرد است و امري خارجي نيست .
ب ) ارسطو شرطي معرفتي را بيان مي کند که بر اساس آن شخص بايد از آنچه انجام مي دهد و يا باعث انجام آن مي شود آگاه باشد » (10)
در بيان ارسطو ابهامي وجود دارد که سبب شده است تفاسيري متفاوت ازنگرش وي ارائه شود .ارسطو درصد بيان و تشريح شرايطي است که براساس آنها مناسب است شخص ستايش و يا سرزنش شود ،اما کاملاً واضح نيست که مفاهيم محوري و اقتضائاتي که با آنها مي توان مفهوم مسئوليت را مشخص کرد چيست ؟
در اينجا دست کم دو احتمال وجود دارد :
الف ) ستايش و سرزنش زماني مناسب است که شخص شايسته ي آن باشد .
ب ) ستايش و سرزنش از اين نظر مناسب است که احتمالاً داراي پيامدي مطلوب است ؛ يعني رشد و تعالي درعمل و يا رفتار خود را به دنبال دارد .
اين دو احتمال از دو نگرش متفاوت از مفهوم مسئوليت اخلاقي به دست مي آيد که عبارتند از :
1ـ « ارزش مدار ( شايسته مدار)(11)
برطبق اين تفسير ، ستايش و سرزنش ، واکنش مناسب در برابر کسي است که شايسته ي آن باشد ؛ به اين معنا که فقط شايستگي خرد موجب چنين واکنشي است .
2 ـ «غايت مدار» (12)
بر طبق اين نگرش ستايش و سرزنش تنها به خاطر اين که احتمالاً موجب تغيير در شخص و يا رفتاراوست ،مناسب است .
انديشمندان در مورد اين که ارسطو کدام يک از اين دو نظريه را مد نظرداشته ،اختلاف نظر داشتند .فيلسوفان هنگامي بر روي درک و فهمي نوين ازمفهوم مسئوليت اخلاقي تمرکز نمودند که مفهوم آن مورد تهديد قرار گرفت .بدين سان اهميت تغيير دادن بين اين دو نگرش رو به فزوني نهاد .
ارسطو ،زماني که در مقابل نگرش تقديرگرايي ،اقامه ي دليل مي کرد ( در بخش 9 ) ، بين تقديرگرايي و « جبرگرايي علي » و تهديدي که از سوي اين نگرش متوجه مسئوليت اخلاقي مي شد ،تفاوتي نمي گذاشت .
بر اساس نظريه ي «جبرگرايي علي » (13) هرچيزي که اتفاق مي افتد و يا وجود دارد ناشي ازشرايطي پيشين است . اين شرايط ، وجود و يا حدوث هر چيز ديگري ، غير از آنچه موجود است را ناممکن مي سازد و نوعي جبرگرايي علي و يا جبر گرايي عملي (14) اين شرايط پيشين را به شکل ترکيبي ازوضعيات جهان و يا قوانين طبيعي معين مي سازد .
نوع ديگرجبرگرايي ،«جبرگرايي الاهياتي » (15) است . براساس اين نوع جبرگرايي ، تعيين اين وضعيات و شرايط بر پايه ي اراده ي خداوندي است . احتمال دارد اين نوع جبرگرايي شکل تحول يافته ي مذاهب يونان و بين النهرين باستان باشد که از « چندگانه پرستي » (16) به ايمان به خدايي مقتدر و يا لااقل خدايي که برديگرخدايان حاکم است ،منجرگرديده است . قدمت عقيده به جبرگرايي ،به ماده گرايان پيش از سقراط (17)(قرن 5 قبل از ميلاد ) بر مي گردد ،اما ظاهراً تفاوت بين اين نوع نگرش و نگرش تقديرگرايي تا زمان گسترش « فلسفه ي رواقي » روشن نگرديد .
تقديرگرايي هم مانند جبرگرايي علي ، ظاهراً با تهديد کنترل فردي ، مسئوليت اخلاقي را نيز تهديد مي کرد .هرچند اين دو در اهميت دادن به اختيارات ،تصميمات و تاملات خود ،ازيکديگر متمايزند .
در صورت صحت تقديرگرايي ،تصميمات و تأملات و اعمال فرد ازآن نظر مهمل است که آنچه مقرراست روي خواهد داد و اهميتي ندارد که فرد انجام چه کاري را اختيار نموده است .
اما درجبرگرايي علي ،اين امور ضرورتاً با زنجيره ي علي که پديد آورنده ي شيء است پيوند دارند .به عبارت ديگر ،اين اعمال و تصميمات خودشان متعين اند ،اما موضوع اينجاست که روي دادن و يا وجود چيزهاي ديگربسته به نحوه ي خاص اين تصميمات و تاملات است . (18)

پي نوشتها :

1 – moral responsibility
2 – persons
3 – morally responsible agents
4 – homeric epics
5 – irwin 1999:225
6 – fatalism
7 – the pligh of oedipus
8 – aristotle
9 – nicomachean ethics iii
10 – (iii.a-iiib-4)
11 – merit -based
12 – consequentiality viwe
13 – causal determinism
14 – scientific determinism
15 – thological determinism
16 – polytheism
17 – pre – socratic atomists
18ـ http://plato.standt ford.edu/contents.htm

منبع:نشريه پايگاه نور ،شماره 8

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد