طلسمات

خانه » همه » مذهبی » مسائل جمعيتي و دموگرافيكي جهان اسلام

مسائل جمعيتي و دموگرافيكي جهان اسلام

مسائل جمعيتي و دموگرافيكي جهان اسلام

در وضع كنوني، جهان اسلام با دشواريهاي عمده‏اي روبرو است كه در راس آن مسئله فلسطين مي‏باشد و در نيم قرن اخير همواره مهمترين مسئله جهان اسلام بوده است. وابستگي سران اغلب كشورهاي اسلامي به استكبار جهاني، جهان اسلام را آشفته نموده و كشورهاي مسلمان را به قدرتهاي مزبور وابسته نموده است.
كشورهاي عربي و افريقاي شمالي كه از اكثريتي مسلمان برخوردارند و فرهنگ اسلام با تاريخ و سنتهاي مردمان اين نواحي عجين گشته است بطور اسف انگيزي شاهد

d21f6ad1 7487 4988 b8e5 4115b223d5cf - مسائل جمعيتي و دموگرافيكي جهان اسلام
0000736 - مسائل جمعيتي و دموگرافيكي جهان اسلام
مسائل جمعيتي و دموگرافيكي جهان اسلام

نويسنده: مجتبي وحيد دوست *

جهان اسلام و موقعيت فعلي

در وضع كنوني، جهان اسلام با دشواريهاي عمده‏اي روبرو است كه در راس آن مسئله فلسطين مي‏باشد و در نيم قرن اخير همواره مهمترين مسئله جهان اسلام بوده است. وابستگي سران اغلب كشورهاي اسلامي به استكبار جهاني، جهان اسلام را آشفته نموده و كشورهاي مسلمان را به قدرتهاي مزبور وابسته نموده است.
كشورهاي عربي و افريقاي شمالي كه از اكثريتي مسلمان برخوردارند و فرهنگ اسلام با تاريخ و سنتهاي مردمان اين نواحي عجين گشته است بطور اسف انگيزي شاهد سركوبي شديد مبارزان مسلمان از سوي حكام دست نشانده و مرتجع واحدهاي سياسي مذكور هستند.در الجزاير به هنگامي كه مسلمانان از طريق انتخاباتي كاملا آزاد پيروزي بزرگي را بدست مي‏آورند حكام اين كشور به سركوبي آنان پرداخته و شخصيت‏هاي مذهبي را مجازات و شكنجه مي‏نمايد. در تونس و مصر هرگونه حركت اسلامي و تلاش مذهبي بشدت سركوب مي‏گردد و قواي امنيتي خانه به خانه، مبارزين مسلمان را تعقيب مي‏كنند و حتي تشكيلات مذهبي بايد با مجوز وزارت اطلاعات برپا شود و آنقدر مسلمانان در تنگنا هستند كه مجال هرگونه تحرك مذهبي از آنان گرفته شده است. در كشمير مسلمانان توسط قواي امنيتي هند به شهادت مي‏رسند و جوانان آنها در زندانها، شكنجه‏هاي سختي را متحمل مي‏شوند. صربها در بوسني، هرزگوين در اقدامات خشن و وحشيانه‏اي به قتل عام مسلمانان پرداخته‏اند، با وجود فروپاشي كمونيسم، هنوز رسوبات آن مشغول كشتار شديد مسلمانان در تاجيكستان مي‏باشند. مسلمانان آذربايجان توسط ارامنه قتل عام مي‏شوند موحدين ميانمار توسط دولت بودايي اين كشور به اجبار و زور از سرزمينهاي خود رانده و به بنگلادش پناه آورده‏اند.
مسجد بابري كه پايگاه مذهبي مسلمانان هند است توسط هندوهاي افراطي و با حمايت پليس اين كشور به تلي از خاك تبديل مي‏شود بسياري از كشورهاي ديگر دچار جنگهاي داخلي، درگيريهاي مرزي و نزاعهاي قبيله‏اي هستند كه سومالي و سودان نمونه بارز آنهاست مشكل ديگر اينكه در برخي از كشورهاي اسلامي زمامداران، مرتكب محرمات اسلامي مي‏شوند و از حدود الهي تجاوز مي‏كنند به بندگان صالح تعدي نموده و مؤمنين را تحت فشار سختي قرار داده‏اند و با استكبار و مظاهر شرك و كفر و ستم همكاري دارند حكام اين كشورها در جهت تامين منافع غرب و اجراي سياست‏هاي مستكبرين سرزمينهاي خود را از پيشرفت و توسعه بازداشته و فرهنگ و سياست و نظام زندگي غير الهي را بر مسلمانان تحميل نموده‏اند در امور حكومتي و مسائل اجرايي و اجتماعي خبري از قوانين اسلامي نيست و حتي اكثر اين كشورها در قانون اساسي خود نامي از اسلام نياورده‏اند.
از سوي ديگر غرب مي‏كوشد با تحريك احساسات ملي و ايجاد احساس خطر از ناحيه‏هاي مرزي و ايجاد تشنج در نقاط استراتژيك آرامش و امينت‏خاطر را از مسلمانان گرفته تا مجال تفكر و انديشيدن به مصالح جامعه در اين سرزمينها پيش نيايد و نيروهاي مسلمان در اين ناآرامي‏ها از توان بيفتند كمكهايي كه بسوي كشورهاي اسلامي سرازير مي‏شود اغلب توسط عوامل حكومتي در جهت‏سركوبي مسلمين و جلوگيري از جنبش‏هاي اسلامي به مصرف مي‏رسد تبليغات منفي بگونه‏اي است كه با كمال تاسف، اكثريت كشورهاي اسلامي به جاي آنكه تمامي تلاش خود را در جهت مبارزه با دشمنان اصلي بخصوص صهيونيست بكار ببرند انقلاب اسلامي ايران را آماج حملات خود نموده‏اند و در تبليغات وسيع و موضع گيريهاي سياسي و روابط بين الملل مي‏كوشند ايران را تحت فشار قرار دهند كه اين حركت از سوي استكبار و در راس آن امريكا برنامه‏ريزي و حمايت مي‏شود.

آمار و ارقام جهان اسلام

آمارنامه غربي و مراكز آماري وابسته به استكبار، برخلاف دقت علمي و ادعائي كه دارند در بولتن‏ها و نشريات آماري خود مي‏كوشند كه تعداد مسلمانان را كمتر از ميزان واقعي آنها قلمداد كنند به عنوان مثال «دائرة المعارف بريتانيكا» در سال 1968 ميلادي تعداد مسلمين جهان را 474300000 نفر گزارش نموده ولي 4 سال بعد يعني در سال 1972 ميلادي تعداد آنان را كمتر از اين مقدار و برابر 471300000 نفر ذكر مي‏كند ولي در همين فاصله جمعيت‏يهوديان بر طبق آمار آنها از 5/13 ميليون نفر به 5/14 ميليون نفر بالغ مي‏گردد و بر تعداد مسيحيان نيز افزوده مي‏شود. اين در حالي است كه مجامع علمي و سازمانهاي جمعيت كشورهاي اسلامي بالاست. بنابراين براي دست‏يافتن به آمار واقعي مسلمانان جهان نمي‏توان به منابع غربي استناد كرد، اين مسئله يعني كمتر از واقعيت نشان دادن سكنه مسلمين در مورد اقليت‏هاي مسلمان ساير كشورهاي غير مسلمان مشهودتر است.
«موتمر الاسلامي پاكستان‏» آمار مسلمانان را در سال 1964 م 647011080 نفر مي‏داند. نشريه الاتحاد ارگان رسمي فدراسيون انجمنهاي اسلامي دانشجويان در آمريكا و كانادا آمار مسلمين را در سال 1968 م 659245083 نفر دانسته است، آمار سال 1970 ميلادي بيانگر آن است كه در اين سال 000/000/733 مسلمان در جهان وجود داشته است، تقويم جهاني سال 1983 ميلادي آمار مسلمين را 000/000/900 ذكر كرده در حالي كه علي كتاني در كتاب «اقليت‏هاي مسلمان در جهان امروز» آمار مسلمين را به نقل از منابع آماري سال 1982 م 000/427/1029 ذكر مي‏كند از اين ميزان، 636720000 نفر در كشورهاي مستقل اسلامي و 392707000 نفر به عنوان اقليت مسلمان درسرزمين‏هاي غير اسلامي سكونت داشته‏اند.
طبق آماري كه در ذيل نقشه جهان اسلام (منتشر شده از سوي وزارت ارشاد جمهوري اسلامي ايران) درج شده در آغاز سال 1403 هجري قمري مطابق با 1362 شمسي، كل مسلمين در كشورهايي كه بيش از 50% مسلمان داشته‏اند 709992000 نفر و مسلمين كشورهاي ديگر 285207113 نفر بوده‏اند. طبق آمارهاي منتشره مربوط به سال 1986 م در 51 كشور مستقل اسلامي 850354300 نفر و در سرزمين‏هايي كه بين 1% تا 49% مسلمان داشته‏اند، تعداد مسلمين به 1149638180 نفر بوده‏اند.
طبق جدولي كه در يكي از بولتن‏هاي وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي ايران مندرج است، جمعيت مسلمين به 000/ 200/155/1 نفر در سال 1991 ميلادي رسيده است. در جدول مزبور جمعيت جهان اسلام به شكل زير توزيع شده است:

نواحي

جمعيت

شمال افريقا – مصر

100500000

غرب افريقا

12500000

مركز افريقا

18000000

شرق افريقا

93000000

جنوب افريقا

15300000

ملت‏هاي عرب

62600000

تركيه، ايران و افغانستان

114800000

شبه قاره هند

18050000

آسياي جنوب شرقي

275000000

خاور دور

81000000

اروپا

18300000

امريكا، اقيانوس آرام

5900000

جمع كل

1155200000

قطب‏هاي جمعيتي كشورهاي اسلامي عبارتند از:
1- آسياي جنوبي با 3 كشور 204190000 نفر.
2- آسياي جنوب شرقي با 3 كشور 186720000 نفر.
3- خاورميانه و آسياي جنوب غربي با 15 كشور 139940000 نفر.
4- افريقاي غربي با 8 كشور 134420000 نفر.
5- افريقاي شمالي با 5 كشور 106700000 نفر.
6- ناحيه صحراي بزرگ آفريقا با 6 كشور 48600000 نفر.
7- افريقاي شرقي و ناحيه شاخ افريقا با 28840000 نفر.
8- ناحيه بالكان با دو كشور حدود 8000000 نفر.
قاره آسيا در بين خشكي‏هاي بزرگ جهان 65% سكنه مسلمان را بخود اختصاص داده است. 25% مسلمين در كشورهاي عربي و 10% در افريقا زندگي مي كنند. اندونزي بنگلادش و پاكستان به تنهائي بيش از 40% سكنه جهان اسلام را تشكيل مي‏دهند.
پر جمعيت‏ترين كشور اسلامي اندونزي است كه در حال حاضر 187 ميليون نفر سكنه دارد. كم جمعيت‏ترين كشور مسلمان، مالديو مي‏باشد كه تعداد سكنه آن به 180000 نفر مي‏رسد .
ميانگين تراكم نسبي كشورهاي اسلامي حدود 103 نفر در كيلومتر مربع است كه بيشترين آن با 774 نفر در كيلومتر مربع مربوط به بنگلادش و كمترين آن به جمهوري عربي صحراي باختري اختصاص دارد.
در مورد تعداد كشورهاي مستقل اسلامي نظرات و عقايد متفاوتي مطرح مي‏باشد، در كتابي تحت عنوان ” Gazetter|World|Muslim ” كه در سال 1964 ميلادي انتشار يافته 36 كشور اسلامي كه متجاوز از 50% مسلمان داشته به عنوان كشورهاي مستقل اسلامي معرفي شده‏اند.
دكتر ابوالفضل عزتي‏ طي مقاله‏اي تحت عنوان: «شناخت اجمالي جهان اسلام‏» 40 كشور را معرفي مي‏كند كه متجاوز از 50% مسلمان دارد. دكتر محمد حسن گنجي، كشورهايي را مسلمان مي‏داند كه بيش از 75% مسلمان داشته باشد و با اين تعريف 34 كشور اسلامي از مجموع كشورهاي جهان تحت عنوان سرزمين‏هاي اسلامي مورد مطالعه قرار مي‏گيرند.
برخي، كشورهايي را اسلامي مي‏دانند كه عضور: «سازمان كنفرانس اسلامي‏» هستند. علي كتاني در كتاب «اقليت‏هاي مسلمان در جهان امروز» و دكتر غلامحسين خورشيدي در كتاب «بازار مشترك اسلامي‏» چنين نظري دارند، در اين تقسيم‏بندي اوگاندا و گابن كه كمتر از 50% مسلمان دارند، عضو اين سازمان بوده اما اتيوپي كه بالاتر از 50% مسلمان دارد به عضويت آن در نيامده است در آماري كه به سال 1986 ميلادي انتشار يافته، 52 كشور اسلامي معرفي شده كه بيش از 50% مسلمان داشته‏اند.
متوسط نرخ رشد سالانه جمعيت كشورهاي اسلامي، 3% مي‏باشد كه بالاترين آن مربوط به قطر با 9% است و كمترين آن به افغانستان با 9/1% اختصاص دارد. متوسط عمر در كشورهاي اسلامي 48 سال است كه كمترين آن با 38 سال مربوط به كشور چاد واقع در صحراي افريقا مي‏باشد. ميزان اميد به زندگي در اين كشورها 7/57 سال و ميانگين سني 4/23 سال است.
متوسط زاد و ولد براي سرزمين‏هاي اسلامي 6/39 در هزار و ميزان مرگ و مير 6/16 در هزار گزارش شده، اما ميزان مرگ و مير كودكان 95 نفر در هزار مي‏باشد.
به لحاظ گروههاي سني در خصوص كشورهاي اسلامي آمارهاي زير، قابل ذكر است:
%25/24 سكنه اين كشورها بين (0) تا (14) سال عمر دارند. درصد سالخوردگان و افراد 60 ساله به بالا 25/5% است، 5/52% بقيه در گروه سني (15) تا (59) سال قرار مي‏گيرند.
ميانگين بعد خانوار در كشورهاي اسلامي 35/5 نفر مي‏باشد.
به رغم تاكيد مكرر اسلام در خصوص تعليم و تعلم به دليل نقشه‏هاي استعماري و ركود فرهنگي، آمارها از ميزان بيسوادي بالا در كشورهاي اسلامي حكايت مي‏كند. بر اساس آمار سال 1980 ميلادي در كل اين كشورها صرفا 37% از نعمت‏سواد برخوردار بوده‏اند. در غالب اين كشورها، نظام آموزشي ساختاري استعماري دارد و لذا تربيت‏يافتگان مراكز آموزشي آن مناسب با فرهنگ غربي تربيت‏شده و نسبت به فرهنگ خود حالت بيگانگي دارند. در اين سيستم، كمتر در جهات مهارتهاي فني و تخصصي تلاش مي‏شود و غالب افراد تحصيل كرده در مراكز خدماتي جذب مي‏شوند. در ضمن در غالب اين كشورها تحصيلات عالي به نخبگان و مرفهين اختصاص دارد.ايران و چند كشور انگشت‏شمار ديگر در اين مورد استثنا هستند. نابسامانيهاي آموزش و پرورش در اين ممالك آن قدر زياد هست كه 30% از افراد لازم التعليم از رفتن به مدرسه محرومند و نرخ تكرار پايه تحصيلي براي كشورهاي اسلامي بين 15 تا 30% است.
در كل كشورهاي اسلامي براي هر 900 نفر يك تخت بيمارستاني وجود دارد. كشورهاي نفت‏خيز بخصوص در سرزمين خاورميانه به بركت اقتصاد متكي به نفت وضع بهتري دارند. چنانچه در كشور قطر به ازاي هر 96 نفر يك تخت بيمارستان وجود دارد ولي در افغانستان براي هر 6500 نفر يك تخت بيمارستاني در نظر گرفته شده است.
در كشورهاي اسلامي براي هر 14500 نفر يك پزشك وجود دارد، اين رقم براي كشورهاي مسلمان قاره آسيا 9000 و براي كشورهاي مسلمان افريقا 20000 نفر گزارش شده است. فاجعه در مورد اتيوپي است كه به ازاي هر 73000 نفر يك پزشك دارند.
سوء تغذيه و فقر مواد غذايي، گرسنگي كمي و كيفي بيماريهاي عفوني و انگلي. امراض قارچي، فشارهاي ناشي از كار زياد، تلفات ناشي از جنگ‏ها و درگيري‏هاي ناحيه‏اي، داخلي و قبيله‏اي از يك سو و عدم توسعه صنايع دارويي و پزشكي، كمبود دارو، و عقب افتادگي مسائل بهداشتي و ضعف مصون سازي همگاني از سوي ديگر، از عواملي است كه مرگ و مير افراد را در اكثر اين كشورها فراهم نموده است.

نژاد و زبان

گرچه به استناد آيات قرآن و روايات اسلامي اصالت دادن به نژاد در اسلام مطرود است ولي شناخت جوامع و گروههاي اجتماعي منافاتي با اين مسئله ندارد چنانچه در حديثي آمده است. «اگر يكي از شماها برادر مسلمان خود را دوست بدارد بايد از نام وي، نام پدر، نام تيره و تبارش بپرسد و آگاهي يابد، زيرا كه حق واجب و وظيفه برادري راستين ايجاب مي‏كند كه از اوضاع و احوال او آگاه شود و گرنه آشنائي غير كامل، يك شناسائي احمقانه است. »‏
اصولا اسلام به عنوان يك ايمان و عقيده واحد در عين حالي كه وحدت خويش را حفظ نموده در ظرف مليت‏هاي گوناگون تنوع يافته است. اسلام حقيقتي است كه مليت‏ها را به عنوان واقعيت مي‏پذيرد و حتي قرآن اين واقعيت را به خدا منسوب مي‏داند اما موجب تعارف مي‏داند نه عامل تفاخر و برتري طلبي ولي استعمار و استكبار، جهت ايجاد نفاق بين كشورهاي اسلامي و حتي براي تزلزل در داخل اين كشورها مليت‏ها، قبائل و گروههاي نژادي را تحريك مي‏كند و روي هر كدام تكيه مي‏نمايد تا به منظور خود كه انهزام و شكست دولت‏هاي اسلامي است نائل گردد.
از مجموع 46 كشور اسلامي، در 19 كشور، اكثريت با نژاد سامي و اعراب مي‏باشد و البته اقليت‏هاي ديگر نژادي در اين كشورها ديده مي‏شوند مثل كردها در عراق و سوريه و گروههاي بربر در كشورهاي افريقائي عرب زبان. در 11 كشور اسلامي كه تماما در قاره افريقا قرار دارند غلبه با گروه نژادي سياهان است كه در ميان آنها تيره هاي اعراب و سفيد پوستان اروپائي قابل مشاهده‏اند.
منشا نژادي 6 كشور اسلامي كه در آسيا واقعند «زرد» مي‏باشد كه شامل تيره‏هاي مغولي تاتار، ازبك، زرد مالايائي، زرد بنگالي، زرد اندونزيائي، هندي و چيني مي‏باشند.
در كشور تركيه، اكثريت منحصرا با نژاد ترك‏هاي آناتولي است كه وابسته به نژاد سامي هستند و بزرگترين اقليت آن كردها مي‏باشند. منشا نژادي ايران پارسي و آريائي است.مردم پاكستان از نژاد سفيد و تيره‏هاي سند و پنجابي هستند. سكنه جيبوتي و سومالي از نژاد سوماليائي و عفار مي‏باشند. در كشور اتيوپي 3 نژاد گالا، امهر و عرب مشاهده مي‏گردد. مردم آلباني از تيره‏هاي آلباني‏توسك مي‏باشند. دربرخي كشورهاي اسلامي تعداد قابل توجهي تيره‏هاي نژادي با لهجه‏هاي گوناگون زندگي مي‏كنند كه در اندونزي تعداد آنها به 300 تيره و در نيجريه به 250 تيره بالغ مي‏گردد.
در20 كشور اسلامي، زبان رايج زبان عربي است و در كنار آن زبانهاي بومي چون كردي فارسي، بربر و مانند آن متداول مي‏باشد و به دليل سلطه استعماري در تعدادي از آنها زبانهاي فرانسه انگليسي و پرتقالي رواج دارد. در 11 كشور اسلامي متاسفانه زبان رسمي، زبان بيگانه و بخصوص انگليسي، پرتقالي و فرانسوي رواج دارد اما در كنار آن، مردم در گفتگوهاي روزمره از زبان دوم كه زبان بومي است و با فرهنگ و سنت‏هايشان تطابق دارد، استفاده مي‏كنند. زبان مردم ايران فارسي و زبان رسمي‏تركيه، تركي است در كشورهاي اندونزي، بنگلادش، مالديو، مالزي، جيبوتي و سومالي، زبانهاي بومي رواج دارد.

اقليت‏هاي مسلمان

اقليت‏هاي مسلمان كه دين مبين اسلام را پذيرفته و با فرهنگ اسلامي در كشورهاي ديگر سكونت دارند و با سنن متمايز و رفتار مشخص و فرهنگ خاص، خود را از افراد غير مسلمان تفكيك نموده‏اند و مي‏توانند با تشكيل برادرانه، پيروي از رهبران ديني، حفظ هويت اسلامي و پايداري به اصول و ضوابط آئين اسلام و اجتناب از فرقه‏گرايي و پرهيز از برنامه‏هايي كه با شئونات اسلامي ناسازگار است، قدرتي معنوي را بوجود آورند كه تحريكات سياسي و فشارهاي اجتماعي و غلبه فرهنگ اكثريت نتواند هيچ لطمه‏اي بدانها وارد نمايد.
البته برخلاف آنكه برخي كشورها، زندگي مسالمت‏آميز را با اقليت‏هاي مسلمان رعايت مي‏كنند در پاره‏اي از واحدهاي سياسي مسلمين تحت‏شرايط و زير فشارهاي غير قابل تحمل زيدگي مي‏كنند تبليغات مسيحي و فعاليت‏هاي تبشيري همراه با وعده و وعيدهاي زياد و كمك‏هاي مالي مشكلي است كه اقليت‏ها را تهديد مي‏كند و در مواقعي ممكن است به استحاله آنها در جوامع اكثريت منجر گردد.
در بعضي نقاط جهان، سردمداران كشورها شديدترين تعارض‏ها و خشونت‏ها را بر عليه مسلمين روا داشته و به كشتار، شكنجه، اخراج و مصادره اموال آنها پرداخته‏اند. برخورد دولت فيليپين، تايلند، برمه (ميانمار) اتيوپي و … با اقليت‏هاي مسلمان نمونه بارزي از اين رفتار خشن است بطور كلي مشكلات اقليت‏ها كه يك سوم سكنه جهان را تشكيل مي‏دهند مي‏توان در موارد زير خلاصه نمود:
1- ارائه آمار غير واقع در مورد آنها از سوي كشورها، فرهنگ نامه‏هايي چون فرهنگنامه سالانه بريتانيكا و نيويورك تايمز در مورد آنها آمار مغرضانه‏اي منتشر نموده‏اند.
2- چون مسلمانان اغلب زبان عربي دارند در كشورهاي غير مسلمان از آموزش زبان مذكور كمتر بهره دارند و از منابع فرهنگ اسلامي جدا هستند.
3- تعليم و تربيت كودكان مسلمان در نظام آموزشي – تربيتي كشور غير مسلمان.
4- مسخ فرهنگي و ذوب شدن در فرهنگ كشور ميزبان بويژه در كشورهايي كه فرهنگ آنها با فرهنگ اسلام در ستيز است.
5- وجود مفاسد اجتماعي و تحقير ارزشهاي اجتماعي مسلمين و عدم وجود قيد و بندهاي اخلاقي و تبليغات مبتني بر رشد فرهنگ ضد اسلامي و نفي ارزشهاي معنوي كه جوانان مسلمان را از انديشه‏ها و رفتارهاي اسلامي جدا مي‏كند.
6- مشكلات مالي و اقتصادي و تنگناهايي كه بر اثر حركات تبعيض گونه دولت‏ها نسبت به مسلمين اعمال مي‏گردد.
7- وجود تناقض براي فرزندان مسلمان زيرا در خانه، تحت روش تربيتي والدين هستند ولي واقعيت‏هاي اجتماعي برخلاف ارزشهاي اسلامي است، هم شاگردان غير مسلمان نيز اين تناقض را تشديد مي‏نمايند.
8- جدايي با كشورهاي مسلمان و نظر افكندن بر آن كشورها از ديد بوقهاي تبليغاتي استكبار و كشورهاي غير مسلمان. به عنوان مثال برخي اقليت‏هاي مسلمان در مورد ايران بدليل تبليغات منفي ابرقدرتها تصور نادرستي دارند.
9- عدم احترام به انديشه‏ها و آراء مسلمين و بي توجهي به حقوق سياسي اجتماعي مسلمين و محروميت از امكانات رفاهي – خدماتي و فرهنگي.
10- عدم دخالت مسلمين در امور سياسي – نظامي كشور ميزبان در حالي كه اقليتي قابل توجه را تشكيل مي‏دهند. در اتيوپي، تانزانيا و موزامبيك با آنكه مسلمين در اكثريتند ولي بر شئون مملكتي تاثيري ناچيز دارند.
11- در برخي كشورهاي افريقائي مثل كنگو، ساحل عاج، ليبريا، توگو، غنا، جنوب آفريقا، زئير و آنگولا خشكسالي‏ها – جنگ‏هاي قبيله‏اي و نبردهاي مرزي آنچنان مسلمانان را در فقر مالي قرار داده كه آنها را آماده پذيرش كمكهاي مالي مي‏كند كه زير پوشش سياسي و تبليغات استكباري به آنها داده مي‏شود.
12- عدم به رسميت‏شناختن آنها كه خود مشكلات اجتماعي سياسي عديده‏اي را به بار مي‏آورد. درمورد آمار اقليت‏هاي مسلمان نمي‏توان نظر قاطعي ارائه نمود زيرا بسياري از كشورها به دليل مسائل فرقه‏اي كه در داخل خود دارند از ارائه دقيق آمار پيروان اديان اجتناب مي‏ورزند و شايد هم اين بهانه‏اي است براي مقاصد سياسي آنها، درممالك غربي و امريكا و ديگر كشورهاي توسعه يافته از انجام سرشماري دقيق در مورد مسلمين خود داري مي‏كنند، در كشورهايي كه ابراز عقيده براي مسلمين خطر ايجاد مي‏كند برخي از مسلمانان اعتقادات مذهبي خود رامخفي نگاه مي‏دارند.
طبق آمار سال 1982 ميلادي 39270700 نفر مسلمان در49 كشور غير مسلمان سكونت داشته‏اند كه 6/11% كل مسلمين را تشكيل مي‏داده‏اند. در يك نمونه آماري ديگر كه مربوط به سال 1981 ميلادي است تعداد مسلمين در 63 كشور كه بين 1% تا 49% مسلمان داشته‏اند به 285207113 نفر بالغ مي‏گرديده است. در سال 1985 م آمار اقليت‏هاي مسلمان به 371 ميليون نفر رسيده كه نسبت به آمار سال 1982، كاهش زيادي را نشان مي‏دهد. شايد هم اين تفاوت‏هاي فاحش ناشي از اين باشد كه برخي از كشورها را كه مسلمانان آنها در حد 50% بوده جزو كشورهاي مسلمان به حساب آورده‏اند تا آنجا كه در پاره‏اي منابع 57 كشور مسلمان معرفي شده است ولي گروه تحقيقاتي مجله تايم تعداد كشورهاي اسلامي را 37 كشور ذكر نموده است.
آمار سال 1986م تعداد مسلمين ساكن در 68 كشور غير اسلامي 299283880 نفر ذكر مي‏نمايد.

آوارگان و پناهندگان جهان اسلام

در بين كشورهاي اسلامي، ايران با متجاوز از 5/2 ميليون آواره افغاني و عراقي در جهان بالاترين تعداد آواره را دارد. پاكستان با قريب به 2 ميليون رتبه دوم و سودان با 5/1 ميليون آواره رتبه سوم را دار است. در اتيوپي بدليل سركوب شديد نيروهاي مسلمان واقع در شمال غربي اين كشور و خشكسالي‏هاي دوره‏اي كه گريبانگير مردم شده حدود نيم ميليون مسلمان به حالت آواره به سر مي‏برند. نبرد خونين بين سومالي و اتيوپي صدها هزار آواره را متوجه منطقه هارژبيل و سيدامو نموده است‏يك سوم سكنه سومالي آوارگان اوگاندائي هستند كه بخاطر جنگ و خشكسالي سرزمين خود را ترك نموده‏اند. پناهندگان موزامبيكي در داخل اين كشور و واحدهاي سياسي همجوار آن پراكنده‏اند متجاوز از 300000 نفر بود كه هر ماه قريب ده هزار نفر بدانها افزوده مي‏شود. نزاعهاي قبيله‏اي در كشور بوروندي هزاران نفر آواره را روانه كشوراسلامي تانزانيا نموده است. اكثر آوارگان كشور كامرون كه به 300000نفر بالغ مي‏گردد در شهر كوسوي واقع در ايالت‏شمالي آن سكونت دارند كه ده برابر افراد بومي اين ناحيه هستند. آوارگان افريقائي كه در20 كشور اين قاره پراكنده‏اند به كشورهايي روي آورده‏اند كه خود آنها دچار مشكلات اقتصادي و معضلات اجتماعي مي‏باشند.
نا امني ناشي از جنگها و تشنجات سياسي در آسياي جنوب شرقي نيز موج آوارگان را به سوي كشورهاي مجاور روانه كرده است. آوراگان واقع در هندوچين از طريق راه دريائي، غالبا به سوي كشور مالزي روانه مي‏شوند. نابرابري قواي مسلح فيليپين با مسلمانان مورو و هجوم و فشار نيروهاي دولت مركزي به سرزمين مسلمان نشين بانگسامورو موجب آن گشته تا هزاران مسلمان مورويي از سرزمين‏هاي خود رانده شده و به سوي مجمع الجزاير سولو و ايالت صباح در مالزي روي آورند تا از گزند قواي نظامي در امان باشند. در بمباران اين سرزمين‏ها، حداقل دو ميليون نفر آواره گرديدند، در 15 ماه اخير قريب به 300000 نفر مسلمان ميانماري كه در استان آراكان اين كشور – واقع در نقاط مرز غربي – سكونت داشته‏اند به بنگلادش پناهنده و در اردوگاه «بلومكالي‏» واقع در بخش «اوكياي‏» بنگلادش اسكان يافتند.
غرب آسيا و منطقه خاورميانه بيشترين تعداد آواره را دارد، كودتاي ماركسيستي 27 آوريل 1987م و تهاجم ارتش سرخ به افغانستان موجب آواره شدن 5 ميليون افغاني گرديد كه يك سوم آوارگان جهان را تشكيل مي‏دهند، جنگ تحميلي عراق عليه ايران كه از شهريور ماه 1359 ش آغاز شد هزاران معاود عراقي را كه از سوي دولت عراق به بيرون رانده شده بود راهي نواحي مختلف ايران نمود، دومين گروه آوارگان عراقي بر اثر حادثه غمبار و اسفناك حلبچه، خانه و كاشانه خود را ترك نموند، در جريان جنگ خليج فارس و حمله عراق به كويت و نبرد نابرابري كه بين مردم و ارتش بعثي آغاز گشت‏سيل مردم به سوي مرزهاي تركيه و ايران سرازير شد.
يكي از اسف بارترين آثار شوم غصب فلسطين توسط قواي صهيونيستي، حادثه آوارگي بيش از سه ميليون نفر از مسلمانان مظلومي است كه هستي خود را از دست داده و در نواحي مختلف خاورميانه و حتي سراسر جهان پراكنده شده‏اند. رژيم غاصب صهيونيستي با فراهم ساختن زمينه مهاجرت يهوديان از سراسر جهان در صدد آن است تا تراكم نسبي جمعيت را به حدي برساند كه ديگر امكان پذيرفتن اين سه ميليون آواره وجود نداشته باشد. سازمان ملل متحد در سال 1949م به فكر تشكيل ارگاني براي رسيدگي به اوضاع آوارگان افتاد و در سال 1951م كميسارياي عالي پناهندگان كار خود را آغاز نمود اما اين ارگان در برابر آوارگان موضع قوي و يكساني ندارد و كمك‏هاي آن به كشورهاي ميزبان پناهندگان بخش ناچيزي از سرمايه‏هاي عظيمي است كه اين كشورها بايد به آوارگان اختصاص دهند. كشورهاي اروپائي كه از منافع بشر و حقوق انسانها دم مي‏زنند با تصويب قوانين محدودكننده‏اي كه روح بي عدالتي آنان را به ثبوت مي‏رساند، درهاي خود را به روي آوارگان بسته‏اند. به عنوان نمونه در جريان حملات سبعانه صربها به سرزمين اسلامي «بوسني، هرزگوين‏» قريب به يك ميليون نفر آواره مسلمان اين كشور كمتر جايي را دارند كه در آن اسكان يابند و دولت آلمان از پذيرش حتي بخش كوچكي از آنان امتناع نمود.
منابع:
پایگاه خبری تقریب
سازمان فرهنگ وارتباطات اسلامی
پایگاه اطلاع رسانی پژوهشکده سازمان فرهنگ وارتباطات اسلامی
با اندکی تلخیص از مجله جهان اسلام
* ازدانشجويان دانشگاه مجازي امام خميني(ره)
منبع : http://www.ikvu.ir

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد