خداوند متعال در ايات فراواني از قرآن کريم بر فضيلت امير المومنين علي ـ عليه السلام ـ و خلافت و ولايت و جانشيني آن حضرت پس از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ اشاره کرده است.[1] و خود رسول الله ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ نيز از اول بعثت تا لحظات آخر عمرش به دستور خداوند متعال در موقعيت هاي مختلفي جانشيني حضرت علي ـ عليه السلام ـ را پس از خودش به همه اعلان کرده بود و جايي براي شبهه وجود نداشت که خليفه رسول الله، امير المومنين ـ عليه السلام ـ است. اما با کمال تأسف پس از رحلت رسول الله ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ برخي مسلمانان اين آيات و روايات را کنار گذاشته و درسقيفه جمع گشته و اسلام را از مسير اصلي آن به انحراف کشاندند و عده معدودي از توصيه هاي قرآن و پيامبر پيروي نموده و بنام شيعه مسير اصلي اسلام را با پذيرش امامت امام علي و فرزندانش ادامه دادند. جريان سقيفه و روي کار آمدن عده اي که بعد ها به اهل تسنن معروف گشتند زماني رخ داد که امير المومنين ـ عليه السلام ـ مشغول دفن رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ بودند و گروهي جنازه پيامبر را رها کرده و در خلافت طمع نموده و برگرد ابوبکر جمع شدند . و اين جا بود که امير المومنين ـ عليه السلام ـ فرمود: خداي متعال مي فرمايند: آيا مردم گمان مي برند که رها مي شوند، تا بگويند ايمان آورديم و آزمايش نمي شوند؟ و بي گمان پيشينيان آنان را آزموده ايم و بي شک خداوند راستگويان و دروغ گويان را معلوم مي دارد. آيا آنان که کار هاي زشتي انجام مي دهند، گمان مي برند که بر ما پيشي مي گيرند؟ چه بد حکم مي رانند.[2]اما اين كه برخي از اهل سنت شيعه را كافر مي دانند ناشي از جهل آنان ميباشد. در ميان اهل سنت در انديشه هاي انحرافي وهابيت، شيعه از مشرکان و کافران شمرده مي شود و البته اين ديد انحرافي فقط در مورد شيعيان نيست بلکه بر مذاهب اهل تسنن نيز اشکالاتي گرفته و در اين باره چنان راه افراطي را پيش گرفتند که بزرگان اهل سنت کتاب هاي مستقلي در رد انديشه هاي وهابيت (که توسط محمد بن عبدالوهاب در قرن 12 هـ . ق در عربستان پيدا شد و بيشتر تفکراتشان برگرفته از افکار ابن تيميه ـ قرن 8 هـ . ق، مي باشد) نوشته اند از جمله:
1. الصواعق الالهيه؛ سليمان بن عبدالوهاب، وي برادرمحمد بن عبدالوهاب است.
2. تجريد سيف الجهاد لمدعي الاجتهاد؛ عبدالله بن لطيف ، از علماي شافعي.
3. الصواعق والردود، عفيف الدين عبدالله بن داود، از علماي حنبلي.
البته اين سه کتاب فقط نمونه اي از کتاب هاي رديه علماي اهل سنت بر وهابيت بود بنابر اين فرقه وهابيت بدون هيچ دليلي به خاطر اعتقاد به توسل و شفاعت و زيارت و مقدسات ديگر اسلامي همه مسلمين را کافر و مشرک مي دانند و از سوي ديگر شيعه نيز با منطق قرآن و اهل بيت از خود دفاع مي کند و در مقابل افرادي که شيعه را کافر مي دانند چنين جواب مي دهد:
اول. معيار مسلمان بودن: به اتفاق شيعه و سني براي مسلمان شدن و اسلام آوردن شرايطي آمده است که قاضي ايجي از بزرگان اهل سنت در کتاب شرح المواقف ـ اصول دين و اعتقادات را شرح مي دهد و از رسول گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ چنين نقل کرده که آن حضرت در پاسخ به اين سوال که اسلام چيست؟ فرمودند:
اسلام اين است که به يگانگي خداوند شهادت دهيد.[3]در کتاب ديگر اهل سنت که فتح الدين درباره اصول اعتقادي نوشته است مي خوانيم، رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ فرموده اند: کسي که به يگانگي خدا و رسالت من شهادت دهد خداوند آتش جهنم را بر او حرام مي کند.[4]و اين باور در بين انديشمندان اهل سنت بر گرفته از معتبرترين کتاب هاي روايي آن ها است که فقط به دو نمونه اشاره مي شود:
1. رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ فرمود: اسلام اين است که به يگانگي خداوند و رسالت من شهادت دهيد.[5]2. باز آن حضرت مي فرمايند: اهل لا اله الا الله را اذيت نکنيد.[6]دوم. ديدگاه اهل سنت در مورد شيعه: در نگاه و باور فرقه هاي کلامي اهل سنت مانند ماتريديه، اشاعره و اهل حديث که پيرو فقه مذاهب چهارگانه ـ حنفي، شافعي، مالکي و حنبلي ـ هستند، شيعه را جزو فرقه هاي اسلامي مي دانند و شيخ انطاکي مي نويسد: شيعه طايفه حق و از بهترين مخلوقات الهي و فرقه نجات يابنده است، آن ها (شيعيان) خداي واحد و بي شريک را عبادت کرده و به نبوت حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ ايمان آورده، نماز بپا داشته، زکات و خمس پرداخته، روزه گرفته، حج را بجا آورده و در راه خدا با مال و جان جهاد مي کنند و طبق دستور خدا و رسولش عمل کرده و از سرزنش هيچ کس در عمل و اطاعت خداوند نمي ترسند. اين ها امر به معروف و نهي از منکر کرده و تمام واجبات الهي را انجام داده و از همه محرمات اجتناب مي کنند.[7]يکي ديگر از علماي اهل سنت نيز مي نويسد: اماميه يکي از مذهب هاي فقهي اسلامي هستند و اين مذهب ـ اماميه ـ با توجه به انتسابش به امام جعفر صادق از اعتبار بيشتري برخوردار است چرا که رئيس مذهب حنفيه اهل سنت و رئيس مذهب مالکيه اهل سنت از شاگردان امام صادق هستند. و ابو حنيفه بارها مي گفت: اگر آن دو سال شاگردي من نزد امام صادق نبود به يقين هلاک مي شدم.[8]بنابر اين دو مذهب فقهي اهل سنت فقه خود را از امام شيعيان گرفته اند هر چند در اصول دين با امام موافق نبودند.
سوم. در کتاب هاي اهل سنت رواياتي از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ وجود دارد که آن حضرت، افرادي را که برادر مسلمان خود و کسي را که شهادتين مي دهد، کافر بداند خود او را محکوم به کفر نموده و چنين انسان ها را منحرف دانسته است به طوري که در کتاب صحيح بخاري بابي مستقل تحت عنوان کافر بودن کسي که ديگري را کافر بداند، باز شده و روايات پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ را آورده است.[9]رئيس مذهب حنبليه اهل تسنن نيز آورده است که پيامبر خدا ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ فرمود: هر کس برادر خود را کافر بداند، خودش کافر گشته است.[10]نتيجه اين که نمي توان کسي را که به يگانگي خدا و رسالت حضرت محمد بن عبدالله و امامت اهل بيت عصمت و طهارت اعتراف و يقين دارد و به همه فروع دين عمل مي کند، کافر دانست و اين را علماي اهل تسنن نيز اعتراف کرده و شيعه را فرقه حق اسلامي دانسته اند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. دانشنامه امير المومنين، محمد محمدي ري شهري، ج2، و ج8، ترجمه: عبدالهادي مسعودي و محمد علي سلطاني.
2. شيعه در اسلام، محمد حسين طباطبايي.
3. آئين وهابيت و کتاب درهاي توحيد و شرک؛ جعفر سبحاني.
4. شيعه شناسي و پاسخ به شبهات؛ علي اصغر رضواني.
پي نوشت ها:
[1]. ر.ک: آل عمران/ 61، هود/ 17، رعد/ 7 و 43، سجده/ 18، واقعه/ 11 ـ 10، توبه/ 19 و 100 ، تحريم/ 4، حاقه/ 12، بينه/7، مائده/ 3 و 55 و 67، حج/ 19، بقره/ 274 و 207، اعراف/ 44، مريم/ 96.
[2]. ر.ک: عنکبوت/ 4 ـ 1 و شيخ مفيد، ارشاد، ترجمه: هاشم رسولي محلاتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1378 هـ ش، ج1، ص 259.
[3]. عضد الدين عبدالرحمن معروف به قاضي ايجي؛ شرح المواقف،بي جا، بي نا، بيتا، ص 327.
[4]. حنفي، فتح الدين علي محمد؛ فلک النجاه في الامامه و الصلاه، بي جا، موسسه دارالاسلام، دوم، 1418 هـ . ق، ص 248.
[5]. نيشابوري، مسلم؛ صحيح مسلم، بيروت، دار الفکر، بي تا، ج1، ص 73، حديث 21.
[6]. بخاري، محمد؛ صحيح بخاري، بيروت، دار اليمامه، پنجم، 1414 هـ . ق، ج1، ص 29، حديث 53.
[7]. انطاکي، محمد مرعي الامين؛ لماذا اخترت مذهب الشيعه مذهب اهل البيت ـ عليهم السلام ـ ، قم، مکتب الاعلام الاسلامي، اول، 1412 هـ . ق، ص 41.
[8]. حامد حفتي داود؛ نظرات في الکتب الخامده، قاهره، مطبوعات النجاح، اول، 1399 هـ . ق، ص 182.
[9]. بخاري؛ صحيح بخاري، بيروت، دارالفکر، بي تا، چ 7، ص 97.
[10]. احمد بن حنبل؛ مسند احمد، بيروت، دار صادر، بي تا، ج2، ص 142.