مسائل مشترک فلسفه دین و فلسفه اصول(2)
فلسفه اصول
چنانکه گذشت، «فلسفه اصول» اضافه واژه «فلسفه» به علم «اصول» است؛ ولی به محتوای آن علم، نه عنوان آن و مقصود از آن «بررسی مبادی تصوری و تصدیقی علم اصول» است. مبادی تصوری مثل تعریف حکم، اعتبار، جعل، اجتهاد، قطع، ظن و وضع و مبادی تصدیقی همچون حجیت اجتهاد، حجیت عقل، حجیت قطع، مطابقت فهم و تفسیر دین با متن دین، حجیت لغت و زبان، میزان دلالت آنها.
اگر علم اصول علمی است که به قواعد و اصول استنباط احکام می پردازد و یا عناصر مشترک استنباط فقهی را بررسی می کند و یا بیان حجت فقهی است، آنگاه فلسفه اصول باید مبادی و مبانی آن را بررسی کند و بحث اجتهاد، حکم، عقل، قطع، مباحث تفسیری، از مبانی آن محسوب می شود.[2]
توضیح مطلب اینکه فقه علم به احکام شرعی از طریق دلائل یا علم استنباط احکام و اجتهاد است. به تعبیر دیگر، استخراج احکام شرعی از منابع مربوط (کتاب، سنت و عقل) با روش خاص «فقه» نام دارد. استنباط احکام شرعی نیاز به اصول و قواعدی دارد که علم به این اصول و قواعد «اصول فقه» نام دارد از این رو اصول فقه، حجت در فقه، عناصر مشترک در استنباط یا کبریات استنتاج فقهی نام گرفته است.
نیاز به علم فقه و اجتهاد و استنباط از آن روست که احکام شریعت در همه وقایع برای همه مکلفان روشن نیست و عوامل فراوانی دست به دست داده تا فقه و اصول فقه مورد نیاز باشد؛ از جمله آنها دوری از زمان صدور شریعت، دوری از عصر پیامبر و اهل بیت : آسیب هایی که روایات بدان مبتلا هستند، مسائل متعددی که در عصر تشریع مطرح نبودند و بعدها مطرح شدند و … .
اجتهاد و استنباط، به علوم فراوانی مثل علم لغت، ادبیات، منطق، حدیث، رجال و غیر آن نیازمند است و از جمله علوم مورد نیاز، اصول و قواعد استنباط است که علم اصول فقه نام دارد و نمودار مسائل آن ارائه شد. مسائل این علم، اصول و قواعد مشترکی هستند که در همه ابواب فقه کاربرد دارند؛ مثل حجیت خبر واحد، حجیت ظواهر قرآن و حدیث، اوامر و نواهی، عام و خاص، مطلق و مقید و مباحثی از این قبیل. مباحث عام و خاص، مطلق و مقید، امر و نهی و مفاهیم، مباحث لفظی هستند و قبل از آن باید اصل بحث لفظ، وضع، انواع وضع، حقیقت و مجاز و مباحث مهم زبانی –که زبان دینی، سمبلیک، اسطوره ای، نمادین یا واقع نماست – طرح شود یا در مباحث حجیّت خبر واحد و ظواهر قرآن، مباحث عقلی، حجیت عقل، ادراکات عقل، انواع عقل و مباحثی از این قبیل مقدمه هستند.
از آنجا که علم اصول فقه، اصول و قواعد استنباط و اجتهاد در باب حکم را ارائه می دهد، قبل از آن باید مباحث و جزئیات اجتهاد (تعریف، ادله، شبهات، علوم لازم جهت اجتهاد، نقش زمان و مکان در اجتهاد و… ) و حکم (توصیف، ماهیت، انواع و… ) مطرح گردد. همچنین قطع و یقین به حکم در همه موارد به طور مستقیم یا غیر مستقیم (قطع به حجیت امارات مظنون یا اصول عملیه) در همه موارد اصول فقه مطرح است و از این رو بحث حجیت و انواع یقین و قطع و امور مربوط به آن، مقدم بر اصول فقه است. فهم و برداشت از متون دینی (قرآن و سنت) و به دست آوردن حکم از منابع دین (عقل، اجماع، قرآن و سنت) نیاز به تفسیر و فهم دارد و قواعد تفسیر، امکان تفسیر، موانع تفسیر، شرایط تفسیر، مباحث هرمنوتیک بر آن مقدم است. مجموعه این امورِ مقدم بر اصول فقه و مبنا و اساس برای آن «فلسفه اصول» نام دارد.
در مباحث فلسفه دین نیز بحث زبان دین، قلمرو دین، تحول فهم دین، انتظارات بشر از دین، تفسیر و مباحث هرمنوتیک، یا منطبق بر مباحثی از فلسفه اصول یا نزدیک به آن هستند. پاره ای از مباحث مطرح در فلسفه دین در باب زبان دین عبارتند از:
1. ویژگی های زبان دینی؛
2. نظریه تمثیل؛
3. گزاره های دینی به عنوان نماد؛
4. معناداری زبان دینی و تحقیق پذیری؛
5. غیرشناختاری یا شناختاری بودن زبان دینی؛
6. نظریه بازی زبانی؛
7. زبان تعهّد؛
8. کارکردهای گفتار دینی؛
بعضی از مباحث مربوط به قلمرو دین عبارتند از:
1. دین و جامعه؛
2. دین و سیاست و حکومت؛
3. دین و فرهنگ؛
4. دین و رابطه انسان و خدا و عبادت؛
5. دین و قانون و حقوق.
پاره ای از مباحث مربوط به تفسیر فهم و تحول فهم دینی عبارتند از:
1. تعریف فهم و تفسیر؛
2. امکان فهم؛
3. ضوابط فهم؛
4. موانع فهم؛
5. مفسرمحوری یا متن محوری یا مؤلف محوری؛
6. تنوع متون و تنوع زبان و تنوع فهم؛
7. هرمنوتیک کلاسیک، مدرن، فلسفی و ویژگی های هر کدام؛
8. حجیت ظواهر و نصوص متون مقدس.
همه این مباحث، جزء مباحث «فلسفه اصول» یا در ارتباط مستقیم با آن است. از این رو رابطۀ فلسفه اصول و فلسفه دین در این موارد رابطه تعامل است و در مواردی به دلیل دیدگاه های متضاد، رابطه تعارض و ایجاد شبهه از طرف فلسفه دین در فلسفه اصول که حل آن بر عهده فلسفه اصول است.
حاصل آنکه «فلسفه اصول و فلسفه دین» در پاره ای از مباحث در ارتباط مستقیم هستند؛ یعنی بعضی مباحث در هر دو مطرح است و مباحثی از «فلسفه دین» بر «فلسفه اصول» تاثیرگذار هستند؛ یا به صورت تعامل یا به صورت تعارض؛ بدین معنا که فیلسوف اصولی، باید شبهات در باب آن مسأله خاص را پاسخ دهد تا بتواند مبنا و اساسی برای علم اصول فقه ارائه دهد و فقیه و مجتهد را در این امر یاری کند.
پی نوشت ها :
* استاد حوزه و استادیار دانشگاه باقرالعلوم ˜
[1] – در کتاب فلسفه دین، نوشته جان هیک، مسائل زیر تحت عنوان فلسفه دین مطرح شده است: 1.مفهوم خدا، 2. دلائل اعتقاد به خدا، 3. دلائل عدم اعتقاد به خدا، 4. مسألۀ شرّ، 5. وحی و ایمان، 6. اصالت شواهد بنیادگرایی و اعتقاد قلبی، 7. مسائل زبان دینی، 8. مسألۀ تحقیق پذیری، 9. دعاوی متعارض ادیان در باب نیل به حقیقت، 10. تقدیر بشری، جاودانگی و رستاخیز، 11. سرنوشت بشری، کرمه و تناسخ.
در کتاب عقل و اعتقاد دینی که در باب فلسفه دین است نیز این مسائل مطرح شده است: 1. تأمل در باب خداوند، 2. تجربه دینی، 3. ایمان و عقل، 4. صفات خداوند، 5. براهین خداشناسی، 6. مسألۀ شرّ، 7. شناخت خداوند بدون توسل به برهان، 8. زبان دین، 9. معجزات، 10. حیات پس از مرگ، 11. علم و دین، 12. کثرت گرایی دینی (پلورالیسم)، 13. اخلاق دینی، 14. فلسفه و آموزه های الاهیات، 15. جستجوی مدام خداوند و خطر کردن.
در کتاب مبانی فلسفه دین نوشته دیوید ای، پیلین هم مباحث زیر مطرح شده است: 1.ایمان، دین و فلسفه، 2. ایمان، الاهیات و عقل، 3. ایمان، فرهنگ و آموزه ها، 4. ایمان، هرمنوتیک و کتاب مقدّس، 5. ایمان، تاریخ و وحی، 6. ایمان خدا و جهان طبیعت، 7. ایمان و صفات خداوند، 8. ایمان و وجود خداوند، 9. ایمان، مرگ و جاودانگی، 10. ایمان، اخلاق و تجربه دینی، 11. ایمان و زبان دینی.
در کتاب فلسفه دین نوشته کیت ای یاندل، و لفهارت پاتن برگ و … هم مباحث مطرح عبارتند از: 1. مقدمه کتاب که به فلسفه، دین و فلسفه دین پرداخته است، 2. چه نوع دین هایی وجود دارد، 3. مفاهیم توحیدی واقعیت نهایی، 4. مفاهیم غیر توحیدی واقعیت نهایی، 5. اهمیت آموزه ها و تمایز سنت های دینی، 6. ایمان و عقل، 7. دین و اخلاق، 8. دین، اخلاق، عقل و ایمان، 9. کثرت گرایی دینی.
در کتاب فلسفه دین در قرن بیستم نوشته چارلز تالیافّرو، عناوین زیر به چشم می خورد: 1. اعتقادات دینی، 2. اعمال و آداب دینی و تصاویر واقعیت، 3. قدرت الهی، 4. ماده گرایی، تحصل گرایی و خدا، 5. عقل الاهی و ساختار عالم، 6. تعالی امر قدسی، 7. خدا، ارزش ها و کثرت گرایی، 8. قرینه، تجربه و خدا، 9. مسأله شرّ و چشم اندازی های خیر، 10. خداباوری و طبیعت گروی.
در کتب دیگری نیز تعریف دین، نیاز بشر به دین، انتظار بشر از دین، منشأ دین، گوهر و صدف دین، قلمرو دین، مسأله جبر و اختیار، معرفت دینی و تحول فهم دینی، وحدت متعالی ادیان را به مباحث قبلی افزوده اند.
[2] – مسائل فلسفه اصول عبارتند از:
1. اجتهاد:
1-1: تعریف و معانی اجتهاد؛
1-2: انواع اجتهاد؛
1-3: ادله ضرورت اجتهاد؛
1-4: شبهات در باب اجتهاد؛
1-5: مبانی لازم جهت اجتهاد؛
1-6: نقش زمان و مکان در اجتهاد؛
1-7: علوم لازم برای اجتهاد؛
1-8: نقش اجتهاد در ایجاد علم دینی در علوم انسانی.
2. مباحث قطع و یقین:
2-1: تعریف قطع و یقین؛
2-2: انواع یقین و قطع و مراتب آن؛
2-3:: حجیت قطع و معیار آن؛
2-4: معرفت لازم در باب احکام، اخلاق و عقاید؛
2-5: منجزیت علم اجمالی؛
2-6: جانشینی امارات و اصول به جای قطع؛
2-7: قطع حاصل از غیر کتاب و سنّت.
3. عقل:
3-1: معانی عقل؛
3-2: اقسام عقل؛
3-3: عقل، منبع یا ابزار؛
3-4: عقل نظری؛
3-5: عقل عملی (باید و نبایدها و رابطه آنها با هست ها)؛
3-6: حسن و قبح؛
3-7: حق و حقوق؛
3-8: ملازمه بین حکم عقل و شرع؛
4. حکم، اعتبار و الزام:
4-1: تعریف حکم (ماهیت آن)؛
4-2: اقسام حکم؛
4-3: مراتب حکم؛
4-4: امور مرتبط با حکم؛
4-5: مبادی حکم؛
4-6: تابعیّت حکم از مصالح و مفاسد؛
4-7: احکام اولی و ثانوی؛
4-8: احکام حکومتی؛
4-9: احکام ظاهری و واقعی؛
4-10: احکام مولوی و ارشادی؛
4-11: شرائط عامّه تکلیف؛
4-12: تعبّدی و توصلی.
5. مباحث زبانی:
5-1: روش شناسی مباحث الفاظ؛
5-2: تعریف و دلالت، معنا، مفهوم و وضع؛
5-3: نظریات مختلف در باب معنا؛
5-4: اقسام وضع؛
5-5: معانی حرفیه؛
5-6: رابطه دلالت و معنا؛
5-7: نظریه استعمال و احکام آن؛
5-8: استعمال لفظ در اکثر از معنا؛
5-9: اشتراک لفظی و ترادف؛
5-10: صحیح و اعم؛
5-11: حقیقت شرعیه؛
5-12: افعال گفتاری؛
5-13: زبان دین.
6. مباحث تفسیری و فهم کتاب و سنّت و تحول فهم دینی:
6-1: تفسیر، تأویل و تطبیق؛
6-2: احکام تفسیر و فهم متن؛
6-3: ظواهر و نصوص و قرائن و شواهد؛
6-4: ابزار فهم و تفسیر؛
6-5: موارد و شرائط لازم جهت تفسیر؛
6-6: مبانی مختلف تفسیر؛
6-7: تاثیر علوم غیر دینی در تفسیر؛
6-8: تغییر معرفت دینی؛
6-9: موانع فهم، تفسیر و ماهیت هرمنوتیک.
اینکه چرا مسائل مذکور به عنوان مباحث فلسفه اصول پذیرفته شده اند، بدان جهت است که مباحث اصلی علم اصول (بر اساس کتاب کفایة الاصول) عبارتند از:
1. اوامر؛
2. نواهی؛
3. مفاهیم؛
4. عام و خاص؛
5. مطلق و مقید.
منابع:
– آیت الهی، حمیدرضا، 1381، مفاهیم و مسائل فلسفه دین، تهران، توسعه دانش.
– پترسون و دیگران، مایکل،1387، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، تهران، طرح نو.
– پیلین، دیوید.ای،1383، مبانی فلسفه دین، گروه مترجمان، قم، بوستان کتاب.
– تالیافرو، چارلز، 1382، فلسفه دین در قرن بیستم، ترجمه انشاءالله رحمتی، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهروردی.
– رشاد، علی اکبر، 1385، فلسفه دین، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
– فنایی، ابوالقاسم،1375، فلسفه دین و کلام جدید، تهران، اشراق.
– لگنهاوزن، محمد، 1383، سیاحت اندیشه در سپهر دین، قم، انتشارات مؤسسه امام خمینی(ره).
– محمدرضایی، محمد، 1386، چیستی فلسفه دین، تهران، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
– معلمی، حسن، 1389، درآمدی بر فلسفه اصول، قم، بوستان کتاب.
– معلمی، حسن، بی تا، کلیات علم کلام، جزوه، غیر مطبوع.
– هیک جان، 1376، فلسفه دین، ترجمه بهزاد سالکی، تهران، هدی.
– یاندل و دیگران، کیت.ای، 1386، فلسفه دین، ترجمه زیر نظر دکتر حسن شاهرودی، مشهد، دانشگاه رضوی.
منبع فصلنامه آیین حکمت شماره 3