مسجد در صدر اسلام (1)
مسجد در صدر اسلام (1)
مقدمه
تاريخ بشريت از آغاز تاكنون با فرهنگ «عبادت خدا» يا خدايان متعدد در هم آميخته و اين آميختگى آنچنان است كه امكان جداسازى را از بين برده است. نقش باورهاى آدميان در خصوص مبدأ هستى و قدرت بيپايان او در پيدايش حوادث گوناگون تاريخى غير قابل انكار است. به همين جهت هيچ تاريخ مدونى را نميتوان يافت مگر اينكه عمدة صفحات خود را به تاريخ اديان و عقايد و آداب دينى اختصاص داده است. رجوع به تاريخ تمدن، نوشتة «ويل دورانت» و ساير نوشتههاى مشابه اين ادعا را اثبات ميكند.
شكلهاي گوناگون عبادت و تفاوتهاى جزيى و كلى يك نوع آن در اديان مختلف، تنها در ظاهر و نامگذارى تغييراتى را ايجاد كرده است ولى روح كلى حاكم بر آنها، ارتباط با خدا به عنوان مبدأ هستى و قدرت مطلقه است.
يكي از راههاى ابراز بندگى و عبادت «سجود» است. «سجده» عبارت است از سر بر خاك نهادن كه نهايت قدرشناسى و اقرار به زندگى «مسجود» را نمايان ميسازد و در حقيقت نمايانگر عظمت و ارزشمندى بيحد و حصر كسى يا چيزى است كه براى او سجده ميكنند. براى نمونه يادآورى داستان خلقت آدم و دستور خدا به ملائكه و شيطان كه بر آدم سجده كنند، ميتواند ريشة تاريخى سجده را پيش روى ما بگذارد. استدلال شيطان به اينكه «من از آدم برترم» و مسائل ديگرى كه در آن قضيه بر همگان روشن است، نشان ميدهد كه اين كار، نشانة عظمت آدم و ارزش او در دستگاه خلقت است.
قرآن كريم دربارة قوم سباء ميفرمايد: «وجدتها و قومها يسجدون للشمس من دون اله….»[1] «ديدم ملكة سباء قومش را كه بجاى خدا براى خورشيد سجده ميگذارند…» در قضية حضرت مريم (س) ميفرمايد: «يا مريم اقنتى لربك واسجدى و اركعى مع الراكعين…[2]» «اى مريم كرنش كن پروردگارت را و سجده كن و ركوع كن با ركوع كنندگان….» خداوند به قوم يهود دستور ميدهد كه: «وادخلو الباب سجداً»[3] « از دروازه به درون آئيد در حاليكه سجده ميكنيد». و در نقل مبارزة فرعون و ساحرانش با پيامبر خدا موسى (ع) ميفرمايد: «والقى السحره ساجدين قالوا آمنا برب العالمين….»[4] «جادوگران به سجده افتادند و گفتند به پروردگار عالمين ايمان آورديم». خطاب به ابراهيم خليل الرحمن (ع) ميخوانيم: «…. و طهر بيتى للطائفين و القائمين و الركع السجود…»[5] «و پاكيزه كن خانه مرا براي طواف كنندگان و ايستادگان و ركوع كنندگان كه سجده ميگذارند فراوان…» در داستان يوسف صديق (ع) ميخوانيم: «و رفع ابويه على العرش و خرو اله سجداً…»[6] «و پدر و مادرش را بر تخت نشاند و همه براى يوسف سجده كردند…»
ذكر اين تاريخ قرآنى براى سجده كه منتهاي خشوع و خضوع و تكريم و تعظيم را با خود دارد وقتى اهميت مييابد كه محل عبادت را به نام او برگزيدند. «معبد» و پرستشگاه هر دينى به نامى خوانده شده كه شايعترين آنها عبارت است از «كليسا» و «كنيسه» و «صومعه» و «دير» و «بِيعَه». اما در دين مقدس اسلام نام پرستشگاه رسمى را «مسجد» گذاشتهاند تا نشانى از نهايت عظمت مسجود و معبود اين دين كه خداى يكتاست به دست دهد. لطف اين نامگذارى وقتى آشكار ميشود كه آدمى خود مسجود ملائكه باشد و اشرف خلق خدا و هموبر خدايى كه اين قدر و منزلت را برايش قرار داد، سجده بَرَد و اوج ايمان و آرامش را در عملى كه براى اظهار آن قرار دادهاند اظهار كند.
روشن است كه در مسجد فقط سجده نميشود. ذكر خدا و ياد آو در قالب دعا و نيايش، ركوع و قيام و…هم درمسجد انجام ميگيرد. تعليم و تعلم هم كه عبادت است در مسجد صورت گرفته و ميگيرد ولى سكة عبادت در اسلام به نام «سجده» خورده و معبد نام «مسجد» ميگيرد. شايد از همين نامگذارى هم فهميده شود كه «سجده» در اسلام مختص «صاحب مسجد» است و بر ديگران هر چند عظيمالقدر باشند، نميتوان سجده كرد.
بعثت پيامبر (ص) و مسجد مسلمين:
در ابتداى بعثت، جز پيامبر گرامى اسلام (ص) و خانوادهاش كه عبارت بودند از: خديجة كبرى (س) و اميرالمؤمنين (ع) (كه به خواست رسول خدا (ص) و به عنوان كمك به عموي بزرگوارش ابوطالب، او را كفالت ميفرمود) و پس از چندى زيدبن حارثه كه به پسر خواندگى رسلو الله مشرف شده بود، كسى از راز بعثت آگاه نبود. سه سال به طول انجاميد و جز عدة معدودى از اين راز، آگاهى كافى نداشتند هر چند كم و بيش مطالبي منتشر شده بود. پس از سپرى شدن دوران مخفى رسالت، دعوت رسمى و علنى به اسلام آغاز شد كه برخى اين زمان را آغاز بعثت دانستهاند و در برخى نقلها از تاريخ اسلام، آوردهاند كه پيامبر در چهل و سه سالگى به رسالت مبعوث شد و ده سال در مكه ماند و سپس هجرت كرد.[7]
در مدت خفاء مسلمانان به كوهها و درههاى اطراف مكه (براى انجام نماز و فرائض) ميرفتند و خود رسول الله (ص) همراه اميرالمؤمنين (ع) دور از چشم بستگان خود در همين مكانها به نماز ميايستاد.[8]گاهي اوقات در منزل مسلمانانى كه همة افرادش اسلام آورده بودند جمع شده و فرائض را بجا ميآوردند.[9]
پس از علنى شدن دعوت به اسلام و عليرغم تمامى خطرات و اهانتها، پيامبر گرامى اسلام (ص) در مسجدالحرام به نماز ميايستاد.
در تاريخ آمده است كه پيامبر (ص) در مسجدالحرام به نماز ميايستاد، در حاليكه همسرش و كودكى كه همراهش بود (على بن ابيطالب (ع)) به او اقتدا ميكردند و افرادى چون عباس عموى پيامبر شاهد و ناظر بودند.[10]
آنچه مسلم است، در تمامى دورة رسالت در مكه مكرمه، جايگاه مخصوصى به عنوان «مسجد» (جز مسجدالحرام كه آنهم در اختيار مشركين بود و امكان تشكيل جماعت را به مسلمانان نميدادند) پا نگرفت و مسجد مسلمانان هر جايى بود كه امكان برگزارى فريضة نماز فراهم ميشد.
اولين مسجد در اسلام:
بناء مسجد در اسلام براى اولين بار در محلة «قباء» در نزديكى مدينه برپا شد. بنايى كه بسيار ساده بود و در مدتى اندك، جايگاه عبادت مسلمين به امامت رسول خدا)ص) شده بود و در محل سكونت بنى عمر و بنى عوف قرار داشت.
تاريخ اسلام در ذكر مدت اقامت پيامبر در «قباء» اختلافى است ولى ظاهراً ده روز يا بيشتر در اين مكان بسر بردهاند و پس از آن وارد به محلة بنى سالم بنى عوف شدند و نماز جمعه را در «وادى رانوناء» اقامه كردند و اين اولين نماز جمعهاى بود كه اقامه شد. محل نماز جمعه را مسجدى قرار دادند كه در اين محل است.[11]
بعد از آن به طرف مدينه حركت نمودند و جايى را كه شتر نشست و سپس برخاست و در مرحلة دوم به آنجا برگشت و آرام گرفت، با ادن صاحبش، محل ساختمان مسجدالنبى (ص( را آنجا قرار دادند.
برخي بناى مسجد قبا را به عمار و ياسر نسبت دادهاند. مينويسند كه او در «قباء» سايبانى براى رسول خدا ساخت و به جمعآورى سنگ پرداخت و مسجدى براى او ترتيب داد. بخاطر آنكه بانيان اين مسجد در كمال خلوص بوده و از مهاجرين بودند كه سختيهاي بسيارى را در كنار پيامبر متحمل شدند، رسول خدا در اين مسجد زياد نماز ميخواند و حتى پس از رفتن به مدينه در برخى از ايام هفته به قبا ميرفت و در آنجا نماز جماعت اقامه ميكردند. برخى مورخين گفتهاند پيامبر اولين نماز جمعه را در مسجد قبا برپاى داشت كه اين قول مورد اختلاف است.
در روايت آمده است: «سألت الصادق (ع) عن المسجد الذى اسس على التقوي؟ قال: مسجد قباء»[12] «از امام صادق (ع) پرسيدم در مورد مسجدى كه بر اساس تقوى بنا شده است كدام مسجد است؟ فرمود: مسجد قباء است.
مسجد النبى (ص)
دومين مسجدى كه در اسلام شناخته شد، مسجدالنبى (ص) است كه طبق نقل تاريخ با رضايت صاحبان زمين يا ملك آن به پيامبر گرامى هديه شد و يا نقداً از سوى ايشان خريدارى شد.[13] در ساختن مسجد، رسول خدا همراه با اصحابش شركت كرد و دستور چگونگى شكل مسجد را هم خود صادر ميفرمود. براى مسجد سه در قرار داده شد و بعدها اصحاب پيامبر در گرد مسجدالنبي خانههاى خويش را بنا كردند و درهاى آنرا به طرف مسجد قرار دادند. پيامبر از جانب خدا گفت همه درها بسته شود بجز در خانه على (ع) براى مسجد شش ستون قرار داده شد و يك تنه درخت نخل در وسط آن قرار دادند كه تكيهگاه سقفى شود كه با شاخههاى خرما پوشيده شده بود براى برخى از اصحاب كه در مدينه مأوايى و منزلى نداشتند در گوشهاي از صحن مسجد سكوى سنگى و سايبانى ساخته شد تا اقامت كنند و اين جا صفه ناميده شد ولى در شبستان كسى نميآرميد. سلمان، مقداد و عمار جزو ساكنين صفه بودند. برخي تعداد آنها را تا يكصد تن خواندهاند. ساخت مسجدالنبى چند روز پس از مسجد قبا صورت گرفت و مردم مدينه نماز را به امامت رسول خدا برپاى داشتند. پيامبر در سال هفتم پس از آنكه از جنگ خيبر مراجعت كرد ساخت مسجد را توسعه داد و سه ستون بر آن افزود و در سال هفتم هجرت نيز خليفة دوم آنرا بيشتر توسعه داد.
آنچه محتاج بيان است نقش مسجد است وگرنه اين تاريخ آب و گل را همه ميدانند. براي مسلمانان عصر ما آنچه مهم است دانستن تصور بانيان اوليه مسجد و شخص رسول خدا (ص) از مسجد است. تصورى كه باطن مسجد را به تصوير ميكشد و ظاهرى كه انعكاس حقيقت باطن را با خويش به نمايش ميگذارد.
فراموش نكنيم كه قبل از اسلام هم معابد و اديان مختلفى آمده و خود را به جامعة بشرى عرضه كردهاند و با گذشت زمان و دور شدن از نسل اوليه و بنيانگذاران، دچار تصورات گوناگون و دور و نزديك به حقيقت شده و هر يك از ظن خود يار دين شدهاند.
تمامي انحرافات و تحريفات و بستن باورهاى خرافى به اديان گذشته و انگيزههاى متنوع آن در ميان مسلمين هم وجود داشته و دارد و با اندك غفلتى همان بر اسلام خواهد گذشت كه بر ساير اديان گذشته است. اگر در مسيحيت كاتوليكها و پروتستانها و ارتدكسها پيدا شدهاند و در يهود موشكافيها و يوذعانيه و. چهره نمودهاند در اسلام هم تفرق به فرقههاي مختلف، دير زمانى است كه حاصل شده و ريشة همة اين تفرقهها در صدر اسلام بايد جست و جو شود. بينش مسلمانها دربارة مسجد فرع بر بينش انسان نسبت به اصل ديانت مقدسة اسلام است. وقتى كه فرزند رسول خدا اين اختلاف بينش را با جملة «الناس عبيد الدنيا و الدين لعق على السنتهم يحو طونه مادرت معايشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الديانون»[14] «مردم بردة دنيايند و دين بازيچة زبانشان. تا هنگامى كه دين برآورندة زندگى ماديشان باشد آن را احاطه ميكنند و پيرامونش ميگردند و چون با گرفتارى امتحان شوند، دينداران اندك خواهند بود.
بايد بپذيريم كه درك افراد از مسجد هم اين چنين است. برخى مسجد را «تعزيهخانه» ميدانند و برخى «مركز اقتدار دنيايي» برخى آنرا «سرپوش براى خباثتهاى درونى خويش» ميپندارند و گمان دارند مانند كليسايى است كه هر هفته يكبار پس از ارتكاب گناهان عديده خود را تطهير كنند و عدهاى هم «مركز ذكر الله و مناجات و نيايش با محبوب» و كسانى هم آن را «مركز تبليغ باورهاى صحيح يا سقيم خويش» ميدانند و…
نقش مسجدالنبى (ص) در تاريخ اسلام:
براي روشن شدن برخى حقايق بايد سفرى كنيم معنوى به اعماق تاريخ و موقعيت پيامبر جديد و پيرامون او را در نظر بگيريم. بافت جمعيتى و جغرافيايى انساني، سياسى حجاز را مورد توجه قرار داده و نگرشى همه جانبه نسبت به آغاز عصر اسلام و اقتدار آن داشته باشيم.
مدينة قبل از اسلام مشتمل بر دو قبيلة عمدة عرب (اوس و خزرج) و ديگرانى با گرايشهاي جاهلى (شرك) يهودى و مسيحى است. مشركان مدينه اما در حركتى نسبتاً منسجم به اسلام گرويدهاند و حريفانى از يهود و نصارى در شهر و اطراف آن پراكندهاند. در بين ايشان دانشمندانى بودهاند كه پيشاپيش، خبر آمدن پيامبر جديد را بشارت ميدادند و مدعى بودند كه همراه او خواهند شد و عليه مخالفان خود به پيروزى خواهند رسيد.
پيش دستى مخالفان ايشان (اعراب غير اهل كتاب) در گرايش به اسلام و دنياخواهى بزرگان دينى آنان مانع از همراهى با پيامبر نو ظهور گرديد و براى اثبات حقانيت خويش در عدم همراهى با او، سعى در تخريب بنيانهاى اقتصادى تازه مسلمانان داشتند. بهترين فرصت براى ايشان وقتى بدست ميآمد كه مسلمانان را دور از هم و متفرق ببينند تا بتوانند با مكر و حيله و تطميع و تهديد پيامآور وحى را بييار و ياور ساخته و بر او پيروز شوند. در چنين فضايى محيط جغرافيايى حجاز و فقر نسبى آن (در مقابل شام و روم شرقي، ايران و حتى مشركان مكه و يمن) اهرم فشارى بود كه با اندك زمانى از شروع اسلام و كاهش يافتن شور و نشاط مسمانان كه درآغاز هر تحولى حاصل شده و سپس فروكش ميكند بايد با تجمع و يادآورى و هشدار و رسيدگى به مشكلات و حل آنها و سامان بخشيدن به وضع نابسامان اقتصادى ايشان و تقويت روحيه و اقتدار سياسى و فرهنگى و تعليم و تعلم اخلاقيات و احكام ضرورى و دينى بر اين التهاب غالب و اميد دوستان به ارائه پيروزى و يأس دشمنان پيدا و پنهان را بيشتر كرد. نقش همه جانبة مسجد در دوران اوليه اسلام جايگاه رفيعى به آن بخشيد.
مرجع جست و جو گران حقيقت:
مسجد النبى پايگاه بحث و استدلال در مورد دين جديد از سوى جست و جو گران حقيقت بود. افرادى از دور و نزديک براى شنيدن پيام خدا و سنجيدن کلام رسول الله (ص) ميآمدند. برخى هم براى امتحان و اختبار مدعى نبوت ميآمدند و آخرالامر يا تسليم حق شده و يا خود را وعدة آينده ميدادند تا باز هم بپرسند و بررسى کنند.
تازه مسلمانانى هم براى شنيدن پاسخ سؤالات شرعى خويش سراغ پيغمبر خدا را ميگرفتند. بهترين و نزديکترين مجمع به مسکن پيامبر خدا (ص) همين مسجد بود و سختترين کارها که اساس رسالت او را تشکيل ميداد ابلاغ احکام الله به مردم بود که تا روزهاى آخر عمرش ادامه داشت. اگر پيامبر خدا را به عنوان حاکم يک حکومت بخوانيم و بدانيم، دارالحکومهاش مسجد بود و اگر بشير و نذيرش بدانيم پايگاه تبليغش مسجد بود.
در باطن اين رفت و آمدها و گفت و گوها و فرمان و فرمانبرداريها، حقيقت قدرت اسلام و پيامبر (ص) بر ناظران آگاه آشکار ميشد. سادگى و صداقت و صلابت و قدرت در کنار مديريت و حرف شنوي پيروان و اطاعت آگاهانة ايشان و عزت و شخصيتى که از جانب رئيس براى مرئوسين لحاظ ميشد و همه و همه دلربا و پر جاذبه بود. حلم و بردبارى و اخلاق فوقالعادة امين وحى خدا هر تازه واردى را مفتون ميساخت و ولايت حقيقى که رياست و محبت را توأمان کرده بود چهرة رياستهاى ظاهرى و رئيسان نالايق را برملا ميکرد. تواضع فوقالعادة پيامبر گرامى اسلام در رفتار به نحوى که تازه واردان او را از ديگران باز نميشناختند مگر با پرستش. «ايکم محمد (ص)؟ کدام يک از شما پيامبريد؟» و توصيه به عدم تمايز ظاهري چيزى است که چهرة مدينه را نورانى کرد و آنرا در رديف مکة مکرمه، بلکه بيشتر مکرم و محترم ساخت.
مأواي بيپناهان و فقراء مسلمين:
در كنار اين مقاصد اصلى از مسجد كه در رأس آن توجه به خدا و پالايش روح مؤمنين است، اغراض ديگرى نيز برآورده ميشد. مسجدالنبى (ص) مسكن و مأواى صُفّه نشينانى بود كه شبانهروز در مسجد بودند و جز در مواردى كه به كار ميپرداختند و زمينة كارى پيدا ميشد، بقيه اوقات خويش را در اين مكان بسر ميبردند.
از امام صادق (ع) نقل شده است كه گفتار پدرش (ع) را چنين روايت فرمود: «ان المساكين كانوا يبيتون فى المسجد على عهد رسول الله (ص)»[15]. در زمان رسول خدا (ص) بيپناهان و فقراء شبها را در مسجد به صبح ميآوردند. (در اين عبارت از ماضى استمراري استفاده شده (كان يبيتون) يعنى مستمراً شبها را به صبح آوردند.
از اميرالمؤمنين (ع) نقل شده است كه فرمود: «من اختلف الى المسجد اصاب احدى الثمان؛ اخاً مستفاداً فى الله او علماً مستوفاً او آية محكمة او رحمة منتظرة او كلمة تردة عن ودى او يسمع كلمة تدله على هدى تترك ذنباً خشيةً او حياءً»[16]. «كسى كه به مسجد ميرود يكى از هشت چيز را بهره ميبرد؛ برادر مؤمنى كه در راه خدا به او بهره ميرساند يا عملي كه بدست ميآورد و مجهولى را به معلوم تبديل ميكند يا نشانهاى باعث تحكيم ايمانش ميشود يا رحمت خداوندى كه انتظارش را دارد شامل او ميشود يا كلامى ميشنود كه او را از پستى ميرهاند يا كلامى ميشنود كه او را هدايت ميكند يا گناهى را به جهت ترس از عقاب الهى يا از روى خجلت از معصيت خالق مهربان ترك ميكند.
اين كلام امير سخن (ع) جامع بسيارى از نقشهاى مسجد است. روح اخوت و برادرى كه از صفوف به هم فشردة فقير وقتى مسلمان در كنار هم بر ميخيزد انگيزة محكمى ميشود كه انصار و مهاجرين را در اموال دنيايى شريك قرار دهد و قضايايى اتفاق افتد كه تا ابد افتخار اين دين مقدس باشد. اطلاع از حال يكديگر و پيگيرى گرفتاريهاى برادران دينى و تلاش براى حل آنها ثمرة حضور مستمر برادران دينى در اين مجتمع الهى است كه البته با راهنمائيها و كلمات نورانى پيامبر گرامى اسلام (ص) تشويق و ترغيب به آن هم ميشود. ميراث بازمانده از بيانات رسول الله (ص) در كتب روايى گواه همت و اهميت ايشان به اين ثمرة ارزشمند اسلامى است.
دين جديد براى اثبات اينكه معيار ارزش گذاريش تقوى است و بس، بايد نمودارى عينى به بشريت ارائه ميكرد و بهترين مكان براى اثبات آن، مجمع هميشگى و مستمر در محضر رسول خدا بود. پيامبر خدا دربارى جز خانة خدا نداشت و در پيشگاه او ارزش از آن كسي بود كه صاحبخانه او را با ارزش تلقى ميكرد آنهم علنى بيان شده بود كه: «ان اكرمكم عندالله اتقيكم»[17] «با ارزشترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست». مسلم است كه در خانة خدا معيارهاى حقيقى حاكم است و عظمت و ارزش به خاطر حقيقتى است كه فطرت و عقل همة عقلاء آن را ميپذيرد. هيچ چيز جز ارزشمندى حقيقت كه در نزد حق تنها ملاك است، بسيار عظمت خانة خدا نيست. همين معنا در روايتى كه ابوبصير از امام صادق (ع) نقل ميكنند بيان شده است: «انما امر بتعظيم المساجد لانها بيوت الله فى الارض»[18]. «همانا دستور بزرگداشت مساجد به اين دليل است كه آنها خانههاى خدا در روى زمين هستند».
پي نوشتها:
[1] سورة نحل، آية 24
[2] سورة آل عمران، آية 43
[3] سورة بقره، آيه 58
[4] سورة شعرا، آية 46
[5] سورة حج، آية 26
[6] سورة يوسف، آية 100
[7] رجوع شود به تاريخ طبري، ج 1، ص 539، قسمت ماقبل الهجره، دورة 6 جلدي.
[8] تاريخ طبري، ج 1، ص 539، و سيرة ابن هشام، ج 1، ص 281
[9] الصحيح فى سيره النبى (ص)، ج 1
[10] تاريخ طبري، ج 1، ص 538
[11] سيرة ابن كثير، ج 1، ص 383
[12] وسائل الشيعه، ج3، ص 548
[13] تاريخ طبري، ج 2، ص 8
[14] بحارالانوار، ج 44، ص 383
[15] بحارالانوار، ج 83، ص 357
[16]بحارالانوار، ج 83، ص 351
[17] قرآن كريم، سوره حجرات، آية 13
[18] وسائل الشيعه، ج 3، ص 557
منبع: www.articles.ir
/خ