بخش اوّل: بزرگترين شهيد كربلاحبيب بن مظاهر
سابقه در دين و خدمت به اسلام و درك محضر رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ از افتخارات حبيب بن مظاهر بود. حبيب بزرگمردي از طايفه ي افتخار آفرين «بني اسد» بود. او يك سال پيش از بعثت پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ به دنيا آمد. كودكياش همزمان با سالهايي بود كه پيامبر در مكه مردم را به توحيد دعوت ميكرد، و جوانياش هم عصر با دوران حكومت اسلامي رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ در مدينه و آن سالهاي جهاد و حماسه و فداكاري در راه دين خدا بود.
فيض ديدار پيامبر، توفيقي بود كه حبيب بن مظاهر را از همان، آغاز با معارف دين و حكمتهاي متعاليه و سرچشمه ي زلال و جوشان تعاليم جاودان اسلام آشنا ساخت. صحابي بودن اين چهره ي عظيم الشأن تاريخ اسلام[1] مقام و موقعيت او را والاتر ساخته بود و شركت او در سن 75 سالگي در نهضت كربلا و دفاع مسلحانهاش از حسين بن علي ـ عليه السّلام ـ از صحنههاي پرشكوه و سرشار از معنويتي است كه فقط در جبهههاي نوراني مؤمنان حق پرست يافت ميشود. آري، حبيب بن مظاهر قهرمان عابد و عارفي است كه نامش آشناست و با كربلاي حسين و عاشوراي شهادت پيوندي ناگسستني دارد.
پس از آن كه حسين بن علي ـ عليه السّلام ـ تن به بيعت با يزيد نداد و از مدينه به مكه هجرت فرمود دعوتنامههايي از سوي كوفيان براي امام ارسال گرديد كه محتواي آنها اعلام حضور داوطلبانه در مبارزه در ركاب امام بود. نخستين دعوتنامه به امضاي چهارتن از بزرگان كوفه براي امام نوشته شد و به مكه ارسال شد. امضاء كنندگان عبارت بودند از: سليمان بن صرد، مسيب بن نجبه، رفاعة بن شدّاد و حبيب بن مظاهر.[2]حبيب بن مظاهر يكي از فعالترين كساني بود كه پس از آمدن مسلم بن عقيل به كوفه به طور پنهاني براي او از مردم بيعت ميگرفت و خود را تمام وقت، وقف نهضتي كرده بود كه بنا بود به رهبري امام حسين ـ عليه السّلام ـ انجام گيرد.
امّا با حاكميت ابن زياد به كوفه و ايجاد محدوديتهاي شديد او توسط قبيله و عشيرهاش پنهان گرديد تا از گزند خون آشامان ابن زياد در امان بماند.[3]ابا عبدالله الحسين ـ عليه السّلام ـ هنگام حركت به كوفه طي نامهاي براي حبيب بن مظاهر نوشت:
امّا بعد، اي حبيب! تو خويشاوندي و نزديكي ما را به رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميداني و ما را بهتر از هر كس ميشناسي، تو كه صاحب اخلاق نيكو و غيرت ميباشي، پس در فدا كردن جان در راه ما دريغ مكن، تا جدّم رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ پاداش آن را در قيامت به تو عطا كند.[4]حبيب بن مظاهر علي رغم اين كه مأموران ابن زياد براي جلوگيري از پيوستن كوفيان به كاروان امام حسين ـ عليه السّلام ـ راههاي ورودي و خروجي كوفه را در كنترل داشتند مصمّم شد خود را به حسين بن علي ـ عليه السّلام ـ برساند، لذا شبها راه ميرفت و روز استراحت ميكرد تا اين كه سرانجام در هفتم محرم در كربلا به كاروان آن حضرت پيوست.[5]حبيب بن مظاهر در ظهر عاشورا در حالي كه به ميان سپاه دشمن نفوذ كرده بود و آنان را از دم تيغ ميگذراند، اين گونه رجز ميخواند:
«من حبيب، پسر مظاهرم و زماني كه آتش جنگ برافروخته شود، يكه سوار ميدان جنگم، شما اگر چه از نظر نيرو و نفر از ما بيشتريد، ليكن ما از شما مقاومتر و وفادارتريم، حجت و دليل ما برتر، و منطق ما آشكارتر است و از شما پرهيزكارتر و استوارتريم».[6]حبيب بن مظاهر با كهنسالي شمشير ميزد و دشمنان را ميكشت تا اين كه شمشيري بر فرق او اصابت كرد و يكي هم با سرنيزه به او حمله كرد و حبيب بر زمين افتاد و موهاي سفيد صورتش از خون رنگين شد.[7]داغ اين شهيد، بر ياران حسين ـ عليه السّلام ـ بسيار گران بود، حسين بن علي خود را به بالين اورساند، تا شهادتش را تبريك گويد و لذا چنين فرمود: «پاداش خود و ياران حامي خود را از خداي تعالي انتظار ميبرم».[8]
بخش دوّم: كوچكترين يار امام حسين ( عليه السّلام )
كوچكترين سرباز امام حسين(ع) در صحراي كربلا علي اصغر يا همان عبدالله رضيع (شيرخوار) يا عبدالله بن الحسين ـ عليه السّلام ـ است: السلام علي عبدالله بن الحسين الطّفل الرضيع المرمّي الصّريح المُشحط دماً… المذبوح بالسّهم في حجر ابيه لعن الله داميه…؛.[9] سلام بر عبدالله شيرخوار فرزند حسين كه هدف تير قرار گرفت و در خون خود غوطهور شد… و سرش به وسيله ي تير دشمن در آغوش پدر، ذبح گرديد. خداوند قاتل او را لعنت كند.
عبدالله بن حسين يا عبدالله رضيع (شير خوار) به علي اصغر معروف است. علي اصغر كودك شيرخوار امام و مادرش «رباب دختر امرء القيس» ميباشد. معروف و مشهور است كه او در كربلا شش ماه داشت[10] و با تير حرمله بن كاهل اسدي در آغوش پدر ذبح گرديد.[11]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. نفس المهموم، نويسنده:شيخ عباس قمي.
2. الارشاد، نويسنده:شيخ مفيد.
3. منتهي الآمال، نويسنده:شيخ عباس قمي.
4. لهوف، نويسنده:سيد بن طاووس.
پي نوشت ها:
[1] .سماوي،محمدبن طاهر، ابصار العين في انصار الحسين، ص 56.
[2] . مفيد، ارشاد، ص 203.
[3] . امين سيد محسن ،اعيان الشيعه، ج 4، ص 554؛ ابصار العين في انصار الحسين، ص 57.
[4] .دربندي،فاضل،اسرارالشهاده، ص 390.
[5] .امين محسن، همان، ج 4، ص 554.
[6] .طبري ،محمدبن جرير، تاريخ طبري، ج 7، ص 347؛ قمي، عباس، نفس المهموم، ص 145.
[7] .طبري،همان، ج 7، ص 348.
[8] .سماوي، همان، ص 60؛ امين،همان، ج 4، ص 555.
[9] . مجلسي، بحار الانوار، ج 45، ص 66.
[10] . ابومخنف، مقتل الحسين، ص 129.
[11] . مازندراني حائري، محمد مهدي، معالي السبطين، ج 1، ص 259.