خانه » همه » مذهبی » مسيحي‎ها مي‎گويند: پيامبران ديگر مثل حضرت موسي ـ عليه‎السلام ـ معجزه مي‎آوردند، ولي چرا پيامبر اسلام(ص) معجزه‎اي نياورد و در قرآن اعلام عجز از معجزه مي‎كند و مي‎گويد: « وَمَا مَنَعَنَا أَنْ نُرْسِلَ بِالآيَاتِ إِلا أَنْ كَذَّبَ بِهَا الأوَّلُونَ » و «قالوا لولا انزل عليه آية من ربه» و…؟

مسيحي‎ها مي‎گويند: پيامبران ديگر مثل حضرت موسي ـ عليه‎السلام ـ معجزه مي‎آوردند، ولي چرا پيامبر اسلام(ص) معجزه‎اي نياورد و در قرآن اعلام عجز از معجزه مي‎كند و مي‎گويد: « وَمَا مَنَعَنَا أَنْ نُرْسِلَ بِالآيَاتِ إِلا أَنْ كَذَّبَ بِهَا الأوَّلُونَ » و «قالوا لولا انزل عليه آية من ربه» و…؟

دقت در آية فوق: « وَمَا مَنَعَنَا أَنْ نُرْسِلَ بِالآيَاتِ…؛[1]هيچ چيز مانع ما نبود كه اين معجزات (در خواستي بهانه جويان) را بفرستيم، جز اينكه پيشينيان ( كه همين گونه درخواست‎ها را داشتند و با ايشان هماهنگ بودند) آن‎ها را تكذيب كردند» نشان مي‎دهد كه كساني كه اين اشكال را وارد كرده‎اند، فقط به ابتداي آيه بسنده كرده‎اند و از انتهاي آيه غفلت نموده‎اند كه مي‎فرمايد: « وَمَا نُرْسِلُ بِالآيَاتِ إِلا تَخْوِيفًا ؛‌ ما آيات را تنها به خاطر تخويف منكران مي‏‎فرستيم»، زيرا اين تعبير نشان مي‎دهد كه معجزات بر دو گونه است:
1. دستة اول معجزاتي است كه براي اثبات صدق دعوت پيامبر و تشويق ايمان آورندگان و تخويف منكران ضرورت دارد.
2. بخش دوم معجزاتي است كه جنبة اقتراحي يعني «پيشنهاد بهانه‎جويانه»‌ دارد و در تاريخ پيامبران، نمونه‎هاي متعددي از آن را مي‎توان مشاهده نمود كه در برابر منكران انجام مي‎گرفت، ولي آن‎ها هرگز ايمان نياوردند و به همين دليل به مجازات‎هاي الهي گرفتار شدند، زيرا اگر معجزات پيشنهادي انجام گيرد و با اين حال، ايمان نياورند استحقاق مجازات سريع را خواهند يافت.
بنابراين، آن چه را قرآن در آيه فوق و آيات مشابه، در مورد پيامبر(ص) نفي كرده، تنها بخش دوم از معجزات است، نه بخش اول كه وجود آن از دعوي نبوت تفكيك ناپذير است.
توضيح مطلب آن است كه معجزاتي كه دليل صدق پيامبر اسلام(ص) است، به قدر كافي فرستاده شده و قرآن كريم در قسمت اول آيه مورد نظر به آن‎ها پاسخ مي‎دهد كه معجزات پيشنهادي شما، چيزي نيست كه با آن موافقت شود، زيرا پس از مشاهده آن‎ها، باز هم ايمان نخواهيد آورد، حال اگر بپرسند كه به چه دليل؟ در پاسخ گفته مي‎شود، به دليل اينكه امت‎هاي گذشته كه آن‎ها هم شرايطي كاملاً مشابه شما داشتند نيز چنين پيشنهادهاي بهانه‎جويانه‎اي را كردند، ولي باز هم ايمان نياوردند.
سپس در ادامة آيه قرآن كريم، روي يك نمونه روشن از اين مسأله انگشت گذارده و مي‎فرمايد: « ما به قوم ثمود ناقه داديم كه روشنگر بود.»[2] همان شتري كه به فرمان خدا از كوه سر برآورد، چرا كه تقاضاي چنين معجزه‎اي را كرده بودند، معجزه‎اي روشن و روشنگر! ولي با اين حال آن‎ها ايمان نياوردند: «فظلموا بها؛ به آن ناقه ستم كردند» و او را به قتل رساندند در ادامه مي‎فرمايد: اصول برنامه ما اين نيست كه هر كسي معجزه‎اي پيشنهاد كند، پيامبر تسليم او گردد. درست است كه قرآن كريم به تنهايي يك معجزة روشن و جاويدان است و هر گاه جز آن، معجزه‎اي ديگر براي پيامبر اسلام(ص) نبود ما مي‎توانستيم، به صدق دعوت او پي ببريم، ولي بدون شك قرآن يك معجزه روحاني و معنوي است و براي آن‎ها كه اهل فكر و انديشه‎اند بهترين گواه است، اما نمي‎توان انكار كرد كه ضميمه كردن اين معجزه با معجزات محسوس مادي براي افراد عادي و تودة مردم نهايت اهميت را داشته است. به خصوص اين كه قرآن مرتبا از اين گونه معجزات در مورد ساير پيامبران خبر مي‎دهد و بدون شك اين سبب مي‎شود كه مردم درخواست چنان معجزاتي از پيامبر اكرم(ص) بكنند و بگويند تو چگونه ادعّا مي‎كني كه برترين و آخرين پيامبران الهي هستي و نمي‎تواني كوچكترين معجزات آن‎ها را انجام دهي؟ مسلماً در برابر اين سؤال، پاسخ قانع كننده‎اي جز اين وجود نداشت كه پيامبر اسلام(ص) نمونه‎اي از معجزات پيامبران سلف را ارائه دهد.
تواريخ متواتر اسلامي نيز مي‎گويد، پيامبر اسلام(ص) چنين معجزاتي را ارائه داده است. در آيات متعددي از قرآن به نمونه‎هايي از اين معجزات مانند پيشگويي‎هاي مختلف نسبت به حوادث آينده و با كمك فرشتگان به ارتش اسلام براي براندازي دشمنان و خارق عادت ديگري كه مخصوصاً در جنگ‎هاي اسلام به وقوع پيوست برخورد مي‎كنيم كه به برخي از آيات اشاره مي‎شود:
1. قرآن كريم در مذمت و نكوهش كافران مي‎فرمايد: « وَإِذَا ذُكِّرُوا لا يَذْكُرُونَ وَإِذَا رَأَوْا آيَةً يَسْتَسْخِرُونَ وَقَالُوا إِنْ هَذَا إِلا سِحْرٌ مُبِينٌ ؛[3] هنگامي كه به آن‎ها تذكر داده شود پذيرا نمي‎شوند و هنگامي كه معجزه‎اي را ببينند، مسخره مي‎كنند و مي‎گويند: اين تنها سحر آشكاري است.»
تعبير به «راوا آية» در آية فوق بخوبي نشان مي‎دهد كه آن‎ها معجزه يا معجزاتي را از پيامبر(ص) مشاهده كردند و به جاي اينكه به او ايمان بياورند ( عكس‎العمل بسيار منفي نشان دادند) به «استهزاء» و سُخريّه پرداختند.
2. از آن به عنوان «سحر آشكار»‌ ياد كردند. مسلم است كه آيات قرآن شنيدني است نه ديدني، بنابراين واژة «آيه» در اينجا نمي‎تواند ناظر به آيات قرآن باشد. اضافه بر اين تعبير به «سحر آشكار» نيز كاملا با معجزات و خارق عادات تناسب دارد و اصولاً اين كه پيامبر اسلام(ص) را ساحر خواندند[4] و به طور گسترده روي اين مسأله تبليغ كردند، نشان مي‎دهد كه خارق عادات و معجزاتي از او ديده بودند.
از همة‌ اين‎ها گذشته، چگونه ممكن است، پيغمبر اكرم(ص) در كتاب آسماني خود اين همه معجزات حسي از پيامبران ديگر مانندمسأله «يد بيضاء» و «عصاي موسي» و معجزات نه گانه‎اي كه از او صادر شد[5]: و يا معجزات متعددي كه از حضرت مسيح ـ عليه‎السلام ـ مانند «احياي مردگان» و شفاي «كور مادرزاد» و «بيماران غير قابل علاج» و مانند آن و هم چنين معجزات ابراهيم و صالح و يوسف و سليمان و داوود ـ عليه‎السلام ـ كه همگي در قرآن آمده است،‌ نقل كند، ولي خودش هيچ‎گونه معجزه حسي نياورد. چگونه مي‎تواند مردم را قانع كند كه همة انبياء معجزات حسي داشتند و من ندارم و در عين حال نبوت من برترين نبوت‎ها و آيين من بهترين آيين‎ها است.
2. در آية‌نخست از سورة اسراء خداوند متعال دربارة پيامبر(ص) مي‎فرمايد: « سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّه هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ ؛ پاك و منزه است خدايي كه بنده‎اش را در يك شب از مسجد الحرام به مسجد اقصي كه گردا گردش را پر بركت ساختيم، برد تا آيات خود را به او نشان دهيم او شنوا و بينا است.»
بدون شك رفتن از مسجد الحرام «به مسجد اقصي» و از آن فراتر رفتن به آسمان‎ها،‌ مخصوصاً در شرايط آن زمان يك امر خارق‎العاده بوده است، ولي تا مردم چنين جرياني را مشاهده نكنند، نمي‎تواند جنبة اعجاز داشته باشد و در طريق اثبات دعوي پيامبر قرار گيرد.
ولي روايات اسلامي نشان مي‎دهد كه مردم در جريان اين امر قرار گرفتند از طريق اخباري كه پيامبر(ص) از كاروان يا كاروان هايي كه در مسير راه مكه و شام بودند، گزارش داد.[6]3. در سورة مائده مي‎فرمايد: « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ؛[7] «اي كساني كه ايمان آورده‎ايد، نعمتي را كه خدا به شما بخشيده ياد كنيد آن زمان كه جمعي (از دشمنان) قصد داشتند دست خود را به سوي شما دراز كنند (و به شما ضربه زنند) اما خداوند دست آن‎ها را كوتاه كرد.»
در بعضي روايات آمده آيه شريفه اشارة سربسته به توطئه «يهود بني نضير» است كه درصدد كشتن پيامبر اسلام(ص) بر آمده بودند. هنگامي كه پيامبر(ص) با گروهي از ياران به سراغ آن‎ها رفتند تا دربارة قراردادي كه نسبت به ديدة مقتولين داشتند صحبت كنند آن‎ها گفتند مانعي ندارد بنشينيد و غذا ميل كنيد تا مقصود شما انجام گردد و در اين حال قصد داشتند حمله غافلگيرانه كنند و پيامبر و يارانش را از بين ببرند خداوند پيامبر(ص) را آگاه فرمود و او هم يارانش را با خبر ساخت و با سرعت برگشتند و اين يكي ديگر از معجزات آن حضرت بود.
4. يكي ديگر از معجزات آن حضرت كه قرآن دست روي آن گذارده، داستان «شقّ القمر» است كه دربارة آن مي‎فرمايد: « اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّوَكَذَّبُوا وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ وَكُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ ؛[8] قيامت نزديك شد و ماه از هم شكافت و هر گاه نشانه (و معجزه‎اي) را ببينند، رويگردان شده، مي‎گويند اين سحري است مستمر، آنها (آيات خدا را) تكذيب كردند و از هواي نفسشان پيروي نمودند و هر چيزي را قرار گاهي است.
مشهور و معروف ميان مسلمانان اين است كه آيه شريفه اشاره به شكافته شدن ماه به عنوان يك معجزه در زمان رسول اكرم(ص) دارد. از جمله آن كه مرحوم «طبرسي» نيز «در مجمع البيان» حديث انشقاق ماه را از گروه زيادي از صحابه پيامبر و گروهي از مفسران نقل مي‎كند كه مطابق روايات مشهور، مشركان نزد پيامبر اكرم(ص) آمدند و گفتند: «اگر راست مي‎گويي و تو پيامبر هستي ماه را براي ما دو پاره كن» فرمود: «اگر اين كار را بكنم ايمان مي‎آوريد؟» گفتند: آري و آن شب چهاردهم ماه بود پيامبر از پيشگاه خداوند تقاضا كرد آن چه را خواسته بودند به او بدهد ناگهان ماه به دو پاره تقسيم شد و رسول خدا(ص) آن‎ها را يك‎يك صدا مي‎زد و مي‎فرمود ببينيد و چيزي نگذشت كه دو قطعة ماه به فرمان خدا به هم پيوست و دوباره به صورت اول برگشت. و معجزات بسيار ديگري كه به منظور اختصار از آن‎ها صرفنظر مي‎كنيم.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. پيام قرآن، ناصر مكارم شيرازي، قم، مدرسه امام علي بن ابي طالب، 1375ه‍ ش، ج8، ص311.
2. الميزان، محمد حسين طباطبائي، بي جا، دارالكتب الاسلاميه، ج12، ص175.

پي نوشت ها:
[1] . اسراء/59.
 [2]. اسرا/59.
[3] . صافات/15-13.
 [4]. قصص/48، قمر/2.
[5] . نمل/12.
[6] . طبرسي، مجمع البيان، بي جا، ‌ انتشارات ناصر خسرو، ج 6، ص 395.
[7] . مائده/11.
[8] . قمر/3-1.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد