طلسمات

خانه » همه » مذهبی » مسیح پیامبر، الگویی برای گفت‌و‌گوی اسلام و مسیحیت

مسیح پیامبر، الگویی برای گفت‌و‌گوی اسلام و مسیحیت

مسیح پیامبر، الگویی برای گفت‌و‌گوی اسلام و مسیحیت

در دنیای امروز گفت‌و‌گو میان پیروان ادیان، بیش از هر چیزی ضروری می‌نماید؛ چرا که آن‌ها، بیش از هر زمانی با یکدیگر مواجه هستند. نادیده گرفتن دیگری، نقطه شروع خوبی برای هم‌زیستی مسالمت‌آمیز همراه با صلح نخواهد بود.

2221111111111111111 - مسیح پیامبر، الگویی برای گفت‌و‌گوی اسلام و مسیحیت
بررسی نگاه چیلیان لورنس دربارۀ گفت‌و‌گوی اسلام و مسیحیت
 
چکیده
در دنیای امروز گفت‌و‌گو میان پیروان ادیان، بیش از هر چیزی ضروری می‌نماید؛ چرا که آن‌ها، بیش از هر زمانی با یکدیگر مواجه هستند. نادیده گرفتن دیگری، نقطه شروع خوبی برای هم‌زیستی مسالمت‌آمیز همراه با صلح نخواهد بود. زمانی که اسلام و مسیحیت تبدیل به ادیان بزرگ با پیروان بسیار گشتند و زمانی که هر دو دین در تاریخ مشترکی سهیم شدند، توانستند صلح و گفت‌و‌گویی هم‌دلانه را به ارمغان بیاورند و با یکدیگر درباره مشترکات، اختلافات و آرمان‌هایشان به بحث بنشینند. این مقاله بررسی نگاه کشیشی است به نام نویسنده چیلیان لورنس[1]؛ کشیش مسیحی کاتولیکی که در مرکز بهداشت و مراقبت های معنوی تگزاس آمریکا مشغول به فعالیت است. چیلیان لورنس، بر آن است تا با تحقیق درباره پارادایم بودن مسیح به عنوان پیامبر، زمینه چنین گفت‌و‌گویی را میان دو دین، بیش از پیش فراهم سازد.

تعداد کلمات 2587/ تخمین زمان مطالعه 13 دقیقه

%D9%85%D8%B3%DB%8C%D8%AD - مسیح پیامبر، الگویی برای گفت‌و‌گوی اسلام و مسیحیت
نویسنده: عارفه گودرزوند(دانشجوی دکتری مطالعات تطبیقی ادیان)

درآمد

اسلام و مسیحیت در سنت خود، پیامبری دارند که هم منشأ اتفاق و هم اختلاف میان دو دین گشته است. عیسی مسیح در اسلام، پیامبری است عظیم‌الشأن و دارای مقامی رفیع که مورد وحی خداوند است. اسلام مسیح را پیامبری منحصر‌به‌‍فرد می‌داند که از مادری برگزیده، به گونه‌ای معجزه‌آسا متولد شده است. او پیشاهنگ پیامبری است که رسالت را خاتمه است. مسیح برای مسلمانان نماد ارزش هایی چون عشق، صلح، برادری، بخشش، نوع دوستی، لطف و رحمت و تزکیه روح است؛ اما در نهایت او پیامبری است همچون سایر پیامبران که رسالت عظیمِ هدایت را بر دوش کشیده است. اسلام، خدا بودن و پسر خدا بودن مسیح را بر نمی‌تابد و این تناقض عمیق، همان گرانیگاه اختلاف میان اسلام و مسیحیت محسوب می‌شود.
با این حال، قرن بیست‌و‌یکم را باید در مسیحیت، قرن انحصار‌شکنی دانست. کلیسا پیله خود را شکافته و پنجره‌ای جدید به دنیای غیر مسیحیان گشوده است. تغییر پارادایم کلیسا از انحصار‌طلبی به سمت گفت‌و‌گوی پسامسیحی، نشان از به رسمیت شناختن آن‌ها دارد و این نقطه عطفی در تاریخ مسیحیت به شمار می‌رود. ایده گفت‌و‌گوی بین ادیان در شورای واتیکان دوم، از سوی پاپ پل ششم در 1964 به بار نشست و تاکنون نیز ادامه یافته است.
از نگاه محقق، ضرورت معرفی این اثر نسبت به سایر آثار نگاشته شده در زمینه دیالوگ، بدین دلیل است که آقای چیلیان لورنس، بعد جدیدی از مسئله دیالوگ را مطرح می‌سازد. نویسنده، مسئله خود را این‌گونه مطرح می‌سازد که آیا می‌توان عیسی مسیح را به عنوان یک پارادایم در نظر گرفت، همان‌گونه که مسیحیان بدان معتقداند؟ یا او را تنها باید پیامبری دانست همچون سایر پیامبران همان‌طور که مسلمانان بدان اعتقاد دارند ؟ آیا اساساً می‌توان عیسی مسیح را برای دنیای امروز به عنوان الگوی دیالوگ مطرح ساخت یا خیر؟

 

نگاهی اجمالی بر فصل‌های کتاب

این کتاب، دارای شش فصل است که تنها از فصل آخر آن گزارشی مفصل داده شده است؛ به همین جهت، مقاله نیز با عنوان فصل ششم نام گرفته است. برای این‌که ذهن مخاطب برای فهم متن اصلی مهیا گردد، مترجم بر آن است تا گزارشی کوتاه از آنچه در فصل‌های گذشته است را به اختصار بیان دارد.
 

فصل یکم: تحلیل گفت‌و‌گوهای مسیحی و مسلمان

نویسنده در این فصل به بیان جلسات و جنبش‌هایی پرداخته است که گفت‌و‌گوی میان ادیان را مورد حمایت قرار داده‌اند: شورای واتیکان 1969، شورای جهانی کلیساها 1969، برومانا 1972، لگون[2] 1947، هنگ‌کنگ 1975(با موضوع بازاندیشی مسیحیت درباره اسلام)

    • هدف فصل: فهمیدن این مطلب که آیا عیسی در مقام پیامبر موضوع اصلی گفت‌و‌گو هست یا خیر؟ و اگر نیست چه موضوعاتی از اهمیت برخوردارند که در دستور کار گفت‌و‌گوی مسیحی – مسلمان قرار گیرند.


 

فصل دوم: عیسی مسیح در مقام پیامبر در مسیحیت

بررسی پیامبر بودن عیسی در مسیحیت، به تصویر کشیدن عیسی به عنوان یک پیامبر عادی، همچون پیامبران عهد عتیق، بازتفسیری در مباحث مسیح‌شناسی مدرن در اندیشه رینالد فولر و ادوارد شلیبکس؛ یوستین شهید، ژان کالون و کارل بارت در ارتباط با مقام پیامبری عیسی، نگاه ابیونی‌ها مبنی بر این‌که عیسی، پیامبری راستین است و دلیل این‌که چرا مسیح به عنوان پیامبر در نگاه مسیحیان توصیف نشده است، بلکه به عنوان پارادایم مطرح شده است.

    • هدف این فصل: نشان دادن این‌که کلیسای اولیه عیسی را به عنوان پیامبر آخرالزمانی می دانستند و انتظار ظهورش را می‌کشیدند.


 

فصل سوم: عیسی در مقام پیامبر در اسلام

توصیف مسلمانان از مسیح در مقام پیامبر و بیان این مطلب که قرآن و سنت، مسیح را به عنوان پیامبری عظیم‌الشأن به تصویر کشیده‌اند. بررسی شخصیت عیسی مسیح در آثار بزرگانی همچون ابن عربی و مؤلفان مدرن همچون محمد عبده، اسماعیل راجی، فروغی، فتحی عثمان، عبدالحمید و علی شریعتی، تصویر عیسی مسیح به عنوان پیامبر آخرالزمانی.

    • هدف این فصل: اشاره به این مطلب است که موقعیت ترفیع‌یافته عیسی در قرآن، می‌بایست در بافت اسلامی فهم شود.


 

فصل چهارم: تضاد سرنوشت‌ساز

بررسی ادعاهای سنتی مسیحیان و مسلمانان در باب خاتمیت و بررسی مفهوم خاتمیت و این‌که آیا مفهومی نسبی است یا مطلق؟ پرداختن به این مسئله که آیا عیسی نشان اشتراک است یا نشان افتراق میان اسلام و مسیحت؟ تلاش برای فهم دقیق زندگی دینی اسلامی حضرت محمد(ص)، قرآن، پارادایم‌ها و نیز تفسیر روشن از زندگی مسیحی، عیسی مسیح، کتاب مقدس و پارادایم‌ها. فهم بافت و زمینه هر دو دین برای درک بهتر مفاهیم مشترک و نیز افتراقات. بررسی ادعای مسلمانان در رابطه با یکسان‌انگاری محمد(ص) با فارقلیط در انجیل یوحنا و مخالفت مسیحیان با این دیدگاه. عکس‌العمل مسلمانان به خدای سه گانه مسیحیان و پسر خدا بودن مسیح.[3] بررسی مسیحا بودن عیسی با توجه به اعتقاد یهودیان که در انتظار مسیحا هستند.
 

فصل پنجم: قطعیت تصلیب

انکار قرآن درمورد تصلیب عیسی و مرگ وی بر روی صلیب. اقرار مسیحیان به صلیب رفتن عیسی و مرگ وی بر روی صلیب.

    • هدف این فصل: نشان دادن این فصل که مسئله تصلیب عیسی و انکار آن موجب زیر سؤال رفتن مسائل جدی‌تری در الاهیات مسیحی همچون ماهیت خدا، مسیح، گناه، انسان و رستگاری می شود.


 

فصل ششم: فصل نهایی و در واقع جمع‌بندی همه فصل‌ها

عیسی در مقام پیامبر، الگویی برای گفت‌و‌گوی مسیحی و مسلمان. گویی نویسنده سیری را در پیش گرفته که در این فصل دیدگاه اصلی خود را مطرح می‌سازد. در فصل ششم، نوعی ترقی را در اندیشه نسبت به ضرورت گفت‌و‌گوی ادیان می‌بینیم.
 

 بیشتر بخوانید: گفت وگو بین اسلام و مسیحیت (1)

عیسی مسیح الگویی برای گفت‌و‌گوی اسلام و مسیحیت

رویکرد تازه مسیحیت به اسلام، در واقع چرخشی مهم و بااهمیت در روابط مسیحی و مسلمان است؛ چرا که تا پیش از این، نگاه خصمانه نسبت به سایر ادیان در مسیحیت موج می‌زد. برای مثال، در رمان هنری فیدلینگ با نام «تام جونز» رویکرد فرا‌مسیحی سنتی را این‌گونه توضیح می‌دهد: «منظور از دین، تنها مسیحیت است و منظور من از مسیحیت، تنها مذهب پروتستان است؛ نه تنها پروتستان که منظورم کلیسای انگلستان است.» حقیقت آن است که تا اواخر، چنین رویکردی، روش معمول سنت مسیحی بوده است. رویکرد مسیحیت تا پیش از گفت‌و‌گوی ادیانی، این بوده است که تنها دین مسیحیت حق است و برای گفت‌و‌گوی بین‌الادیانی جایگاه حقیقی در دستور کار شوراها و کلیساها مطرح نبوده است. دیوید ای کر، درباره روابط گفت‌و‌گو‌محور مسیحی و مسلمان می‌نویسد: «مواجهه‌ای که متقابلاً برای اسلام و مسیحیت مسئله‌ساز است، بیش از چهارصد سال با تاریخ امپراطورهای سلطه‌طلب پیوند خورده است و این جدلیات، «الاهیات» را به عنوان زبان گفتمان مذهبی نادیده گرفته‌اند.»
از نگاه آقای لورنس، گفت‌و‌گوی اسلام و مسیحیت یک مواجهه گریزناپذیر است. ماهیت جدلی رویکرد سنتی مسیحیان و پاسخ آن‌ها به شبهاتی که مسلمانان مطرح می‌ساختند، خود این رویکرد در واقع نقطه عطفی در روابط مسلمانان و مسیحیان محسوب می‌شود.
امروزه، جهان پذیرای حرکت‌های بی‌نظیر عقاید مذهبی شده است. اهمیت روابط گفت‌و‌گو‌محور مسیحی و مسلمان در صحبت های دیوید براون در یک همایش، به نیابت از شورای کلیسای انگلستان، بسیار مشهود است:
«به صراحت باید گفت: کلیساها، آماده بحث کردن درباره سؤالات الاهیاتی که از سوی ادیان دیگر مطرح شده است، نیستند؛ چرا که تاکنون اهمیت چندانی برای این ادیان قایل نبوده‌اند. این در حالی است که آن‌ها آن‌چنان غرق در مسایل الاهیاتی خود شده‌اند که گویی سایر ادیان چیزی برای تعلیم دادن درباره خداوند و رابطه او با جهان ندارند. چندین سال طول خواهد کشید تا الاهی‌دانان و گروه‌های حاکم بر کلیسا واقعیت پلورالیستی را درک کنند.»
 امروزه بسیاری از مسیحیان به تعدّد ادیان باور دارند و معتقدند که تلاش‌های سخت و جدی برای تغییر آیین پیروان ادیان دیگر، کارایی چندانی ندارد. شکسته شدن پیله‌های انحصارطلبی و فراتر رفتن به سمت گفت‌وگوهای بین الادیانی، موجّه و به رسمیت شناخته شده است و نشان می‌دهد که مسیحیان و پیروان ادیان دیگر، برای تأمین سعادت همه انسان‌ها به کمک یکدیگر نیاز دارند.
آقای لورنس معتقد است واقعیت دینِ توحیدیِ پسا‌مسیحی همچون اسلام، چالش‌های بسیاری را برای مسیحیان در پاسخ دادن به پرسش‌های مطرح شده از سوی مسلمان ایجاد کرده است که باید به این چالش‌ها نگاهی مثبت داشت؛ چرا که باعث شده است تا مسیحیت دین خود را کامل‌تر کرده و به دین خود عمق ببخشد و کمک کند تا فضایی را به وجود بیاورد که احترام متقابل، جای بی‌اعتمادی و فهم متقابل، جای تعصب را بگیرد.
حسن عسکری استدلال می‌کند که الگوی قرآنیِ «عدم پذیرشِ» دیدگاه مسیحیت درباره مسیح، با تصدیق و تأیید او به عنوان پیامبری والا‌مقام، تعدیل شده است. او ادعا می‌کند که عیسی مسیح، نشان مشترک[4] میان اسلام و مسیحیت است. آقای لورنس می‌گوید: درست است که اسلام، مسیح را شخصی عظیم‌الشأن معرفی می‌کند، اما این واقعیت انکارناپذیر است که مسلمانان نمی‌توانند عیسی مسیح را نادیده بگیرند؛ چرا که او پیشاهنگ پیامبری است که آمدنش را عیسی مسیح بشارت داده است؛ بنابراین، ممکن است مطرح شود که عیسی مسیح به عنوان یک پیامبر در اسلام و مسیحیت می‌تواند الگوی مناسبی برای گفت‌وگوی دو دین باشد.
آقای لورنس به نگاه قرآن درباره گفت‌و‌گو، توجه خاصی دارد که در ادامه بحث این نگاه به گونه‌ای شفاف مطرح خواهد شد. دعوت قرآنی به گفت‌و‌گوی بین‌الادیانی میان یهودیت، مسیحیت و اسلام به ندرت مورد توجه قرار گرفته است. با توجه به عدم پذیرش قرآن درباره برخی آموزه‌های مسیح شناسی، بحث مسیح به عنوان جدلی میان اسلام و مسیحیت محسوب می‌شود.
امروزه در متن پیمان تعریف‌شده برای مبلغان کلیسا، اهمیت گفت‌و‌گوی بین ادیان گنجانده شده است. در پی این تغییر، جهت‌گیری نسبت به گذشته، جنبش جهانی، گفت‌و‌گوی بین ادیان را آغاز کرده است. بدین منظور که مسیحیان و پیروان سایر ادیان به طور مشترک یک جامعه انسانی گسترده‌تری را پایه‌گذاری کنند. این جنبش بر «گفت‌و‌گوی همگانی»[5] تأکید دارد. شورای جهانی کلیساها در حمایت از گفت‌و‌گوی ادیان در 1979، بخش اصلی خدمت مسیحیت در جهان را، ایجاد زندگی شاد در برابر آشفتگی‌های عصر حاضر و سهیم شدن همه انسان‌ها در ساختن زندگی و آینده‌ای با افقی روشن مطرح می‌کند.
جان بی کوب معتقد است که علی رغم پذیرش گفت‌و‌گو به عنوان برنامه اصلی شورای جهانی کلیسا، زمینه‌های الاهیاتی برای گفت‌و‌گو همچنان توسعه نیافته‌اند. به همین دلیل در زمینه گفت‌و‌گو میان ادیان، میان دو گروه تنش وجود دارد:

 

1. گفت‌و‌گو به منزله اشتراک‌گذاری کامل معنویت

گروهی که به صورت فعالانه در گفت‌و‌گو با سایر ادیان شرکت می‌کنند و عقاید دینی پیروان ادیان را بسیار جدی مورد بررسی قرار داده و درصدد فهم آن هستند. برای این دسته از مسیحیان، گفت‌و‌گو، اشتراک‌گذاری کامل معنویت میان ادیان است.
 

2. گفت‌و‌گو بهانه‌ای برای پررنگ کردن اشتراک انسانی

گروه دیگر در میان شورای جهانی کلیسا هستند که به عقیده آن‌ها اشتراک کامل میان سایر ادیان، نمی‌تواند وجود داشته باشد و هرکدام باید هویت دینی خود را حفظ کنند. اساس اشتراک از نظر آن‌ها برای گفت‌و‌گو، «اشتراک انسانی» است؛ یعنی مخاطب قرار دادن انسانیت انسان، صرف نظر از هر دینی.
نویسنده به دیدگاه اسلام درباره گفت‌و‌گو اشاره می‌کند. اسلام نیز با گفت‌و‌گوی ادیان مخالف نیست. قرآن مسیحیان را به گفت‌و‌گو با مسلمانان دعوت می‌کند. خداوند در قرآن می فرماید: «قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمهٍ سواءٍ بیننا و بینکم ألا نعبدو إلا الله و لا نشرک به شیئاً و لایتّخد بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله.»[6] اگرچه فحوا و سیاق آیه، تأکید بر گفت‌و‌گوی ادیان دارد، اما قرآن بیان می‌کند که یهودیان و مسیحیان به بیراهه رفته‌اند: «ای اهل کتاب چرا به آیات خدا کفر می‌ورزید. چرا در حالیکه به حقایق آگاهید، حق را به باطل مشبّه می‌سازید و آن را پنهان می‌دارید.»[7] اسلام در بافتی ظهور کرد که از مسیحیت تأثیر پذیرفت. در ابتدا اندیشه حضرت محمد(ص) این بود که مسیحیت و اسلام ادیانی مشابه و برابر هستند، اما بسیار زود روشن شد که مسیحیان، حضرت محمد(ص) را به عنوان «خاتم انبیاء» و اسلام را به عنوان «خاتم ادیان» نمی‌پذیرند؛ بنابراین، قرآن، آن‌ها را دینی تحریف شده و پیروان آن‌ها را گمراه خواند. در عین حال، قرآن به رغم اصرار و دعوت پیاپی به تغییر آیین، مسیحیان را به عنوان یک جامعه و اهل کتاب قلمداد می‌کند. با وجود توصیف قرآن از یهودیان و مسیحیان به عنوان اهل کتاب، نیز تأکید دارد که تعدد ادیان اراده و خواست خداوند است. بر اساس دیدگاه قرآن، اعتقاد مسیحیان به شخص عیسی مسیح، پر از خطا و اشتباه است. «آنان که گفتند خدا همان مسیح فرزند مریم است بی‌تردید کافر گشتند. حال آن‌که مسیح گفت: ای بنی اسرائیل! خدای یکتا را که پروردگار من و شماست بپرستید…»[8] اسلام در بافتی ظهور کرد که از مسیحیت تأثیر پذیرفت. در ابتدا اندیشه حضرت محمد(ص) این بود که مسیحیت و اسلام ادیانی مشابه و برابر هستند، اما بسیار زود روشن شد که مسیحیان، حضرت محمد(ص) را به عنوان «خاتم انبیاء» و اسلام را به عنوان «خاتم ادیان» نمی‌پذیرند؛ بنابراین، قرآن، آن‌ها را دینی تحریف شده و پیروان آن‌ها را گمراه خواند. در عین حال، قرآن به رغم اصرار و دعوت پیاپی به تغییر آیین، مسیحیان را به عنوان یک جامعه و اهل کتاب قلمداد می‌کند. با وجود توصیف قرآن از یهودیان و مسیحیان به عنوان اهل کتاب، نیز تأکید دارد که تعدد ادیان اراده و خواست خداوند است. خداوند اراده نموده است که همه انسان‌ها را امت واحده قرار دهد: «ما این کتاب را به درستی به سوی تو نازل کردیم، در حالی که تصدیق کننده کتاب‌های پیش از خود و گواه صادق بر آنان است… . برای هریک از شما شریعت و راه روشنی قرار دادیم و اگر خدا می‌خواست همه شما را امت واحدی قرار می‌داد، ولی می‌خواهد شما را نسبت به آنچه به شما داده امتحان کند. پس به سوی کارهای نیک بر یکدیگر پیشی گیرید…»[9] نکته جالب توجه آن است که نویسنده دیدگاه خود را به دیدگاه قرآن بسیار نزدیک می‌داند. در قرآن به مسلمانان متذکر شده است که آن‌ها نمی‌توانند جامعه برتر و بهترین امت باشند، مگر آن‌که نماز اقامه کنند و زکات بپردازند و به امربه‌معروف و نهی‌از‌منکر پای‌بند باشند. قرآن هم‌چنین هشدار داده است که اگر از این مسئولیت به بیراهه روند، خداوند امت‌های دیگر را به جای آن‌ها جایگزین خواهد کرد. سوره محمد آیه 38: «آگاه باشید! شما همان مردمی هستید که برای انفاق در راه خدا دعوت می‌شوید، پس برخی از شما بخل می‌ورزند و هر که بخل پیشه کند، فقط نسبت به خود بخیل است و خدا بی‌نیاز است و شمایید که نیازمند هستید؛ و اگر از فرمان‌های او روی بگردانید به جای شما گروه دیگری را می‌آورد که مانند شما نخواهد بود.» نویسنده معتقد است که این نگرش قرآن، یک نقطه آغاز خوب برای گفتگوی مسلمانان و مسیحیان به عنوان جوامع پویا[10] است.
نویسنده در ادامه به شواهدی در جامعه اسلامی استناد می‌کند که موانع بزرگی بر سر راه گفت‌و‌گو محسوب می‌گردند. او ریشه این موانع را به شریعت اسلامی بازمی‌گرداند. نویسنده معتقد است که جامعه اسلامی بر شریعت بنا نهاده شده است. در چنین جامعه‌ای، مسیحیان اهل کتاب خوانده می‌شوند که باید با آن‌ها مدارا شود. چرا که آن‌ها شهروندان قانونی محسوب نمی‌شوند. این در حالی است که مسلمانان آزادی کامل دارند و در مقابل موانع بی‌شماری در آزادی سیاسی و دینی مسیحیان قرار داده شده است. مثلاً در عربستان مسیحیان از داشتن مکانی عمومی برای عبادت، محروم هستند، اما باید دانست که اعمالی این چنینی به رابطه مسلمانان و مسیحیان آسیبی جدی وارد می‌سازد. در چنین شرایطی که مسیحیان مدارا و به عنوان طبقه دوم محسوب می‌شوند، شهروندان قانونی، مساوی با مسلمانان قلمداد نمی‌شوند. پژواک این رفتار، بدان معناست که از نگاه مسلمانان انسان بودن، همان مسلمان بودن است.
البته باید توجه داشت که استنادات چیلیان لورنس تنها بر اساس شواهدی است که او در کشور عربستان به دست آورده است و نمی‌توان آن را به قوانین سایر کشورهای اسلامی نسبت داد و نه می‌توان مدعی شد اصل اسلام حاوی این قوانین تبعیض‌گرایانه است. در اسلام همیشه اصل با سایر ادیان بر مدارا و حسن رفتار بوده است و این مهم نیز در قران مورد تایید و تاکید قرار گرفته است.

 

نمایش پی نوشت ها:

[1] Chellaian Lawrence
 [2] legon
[3] Triune God and Son of God.
[4] Common Sign
[5] Dialogue in Community.
[6] آل عمران، آیه 64.
[7] آل عمران، آیات 70-71
[8] مائده آیات 72-73
[9] سوره مائده آیه 48
[10] Living Communities.

منبع: Jesus as Prophet in Christianity and Islam: a model for inter faith dialogue, Indian society publisher.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد