مشاركت سياسي: عبارت است از آن دسته فعاليتهاي ارادي و اختياري كه اعضاي يك جامعه در آن مشاركت ميكنند تا به وسيلة آن در انتخاب حاكمان و سياستمداران شركت كنند و به طور مستقيم يا غير مستقيم در سياستگذاريهاي عمومي مشاركت ميكنند.[1]مشاركت سياسي امروزه يكي از مؤلفههاي اصلي توسعه محسوب ميشود و مردم در برابر سرنوشت اجتماعي و سياسي خود بيتفاوت و منفعل نيستند و همواره در امور سياسي و اجتماعي مشاركت ميكنند. مشاركت مردم در امور سياسي و اجتماعي هر كشور و جامعه علاوه بر آثار و بركاتي كه در همبستگي اجتماعي و وفاق ملي دارد. در بُعد سياست خارجي اثرات قابل توجهي دارد. «جايگاه و نقش مردم در تصميمگيريهاي سياست خارجي از ابعاد مهم مديريت جامعه به شمار ميرود.[2]» حضرت آية الله خامنهاي در اينباره ميفرمايد: «ما ميبينيم كه پشتوانه مردم از نظام و از مسئولين چقدر در محاسبات ابر قدرت ها مؤثر است. آنها اگر احتمال ميدادند كه مردم ما در مسائل كشور بيتفاوتند، به آيندة كشور خود نميانديشند، به نظام سياسي كشور نميانديشند، به خطوط سياسي كه از متن اسلام بر گرفته شده، بياعتنا هستند، بدانيد فشارهايشان روي جمهوري اسلامي چندبرابر ميشد. چون اميدوار بودند كه بتوانند دولتمردان و مسئولان را با فشار به يك طرف متمايل كنند. اما امروز چنين چيزي محال است چون كه مسئولان از يك پشتوانه مردمي برخورداند. آن هم مردمي كه در همه اين مسائل فكر ميكنند.[3]» نيز ايشان مكرر فرمودهاند كه آن چه مهم است مشاركت حداكثري است و اينكه نفس مشاركت ازانتخاب فرد اصلح بسيار مهمتر است.
با توجه به مقدمهاي كه ذكر شد و با توجه به اين كه مشاركت عمومي يكي از شاخصههاي اصلي نظام توسعهيافته محسوب ميشود. بايد ديد كه چه عوامل و زمينههايي ميتوانند در مشاركت عمومي مردم در امور سياسي و اجتماعي تأثيرگذار باشند و راهكارهايي كه موجب مشاركت حداكثري مردم ميشوند,كدام هستند, به طور کلي راهكارهايي كه براي مشاركت عمومي و سياسي مردم بكار برده ميشوند، عبارتند از:
1. تبيين مباني ديني و گسترش آن در جامعه: دين يكي از مؤلفههاي اصلي و مهم و موتور محركه جنبشهاي اجتماعي و سياسي در جامعه ميباشد. دين در گسترش مشاركت سياسي و اجتماعي اهميت زيادي دارد لذا تأثير دين در گسترش مشاركت مردمي در طول تاريخ به ويژه در جهان اسلام انكارناپذير است. ابنخلدون، جامعهشناس بزرگ مسلمان دربارة نقش دين در مشاركت ميگويد: «دين در بين نيروها وحدت ميآفريند، رقابتها را از بين ميبرد و به افراد روحيه ايثار ميدهد. اين روحيه به افزايش مشاركت و ايجاد دولتهاي وسيع ميانجامد. چنانچه باورهاي مذهبي به دليل تجملپرستي و … به ركود گرايد، وحدت اجتماعي متزلزل ميگردد.[4]» از اين رو يكي از اهداف استعمارگران براي سكولاريزه كردن جوامع مسلمان، بيتفاوت ساختن آنان در قبال سرنوشت اجتماعي خود و زمينهسازي براي تسلط آسان بر اين جوامع است، چون دين اسلام جامع امور دنيوي، سياسي و معنوي است، ولي سكولاريسم قائل به اين است كه دين با سياست ارتباطي ندارد و در پي تخدير تودههاي جامعه و مسلمانان است (دين افيون تودههاست). و با اين عقيده به دنبال اين است كه مسلمانان تنها به عبادت بپردازند و از مسائل و امور اجتماعي و سياسي غافل بمانند. اما غافل از اينكه ديني مانند اسلام و مذهبي مانند تشيّع از نخستين روزهاي پيدايش خود، هيچگاه مكتب عقيدتي صِرف نبوده، بلكه شالودة فكري آن بر پايه رهبري فكري و سرپرستي سياسي اميرمؤمنان علي ـ عليه السّلام ـ استوار بوده است. بنابراين در مكتب تشيّع رهبري فكري از رهبري سياسي تفكيكناپذير است و اين دو همواره ملازم هم بودهاند. بنابراين با تبيين صحيح جايگاه دين و مباني ديني در جامعه و جلوگيري از افكار انحرافي ميتوان مشاركت مردم در امور اجتماعي و سياسي را بالا برد, به اين دليل که دين واقعي، طالب مشاركت عمومي است.
2. اطلاع رساني و بالا بردن سطح آگاهي مردم:
يكي از موانع مشاركت عمومي ناآگاهي است، كه قشر زيادي از جامعه نسبت به توان خود ناآگاه هستند. از آنجايي كه در رژيم گذشته اكثريت بزرگي از جامعه در خارج از صحنه قرار داشتند و در هيچ تصميمگيري مشاركت نميكردند، به طور عملي به انزوا كشانده و ايمان به توان خويش را از دست داده بودند. اما بعد از انقلاب با گسترش عرضة مطالب و اطلاعات براي آشنايي مردم با مباني قانون اساسي و ديدگاه اسلام دربارة مشاركت از طريق رسانههاي گروهي و همچنين تبليغ احاديث اسلامي و سخنان امام خميني ـ رحمة الله عليه ـ يا مقام معظم رهبري در زمينة مشاركت عمومي، افزايش مشاركت عمومي در سطح قابل ملاحظه اي مشهود است، زيرا آگاهي هاي عمومي نقش بسيار مهمي در توسهعه مشاركت مردمي دارد.
3. جلوگيري از تسلط گروه هاي انحصار طلب :
با جلوگيري از تسلط گروههاي انحصار طلب بر اركان سياسي و اقتصادي جامعه و حفظ عدالت اجتماعي ميتوان انگيزه تمايل عموم مردم را به مشاركت در امور سياسي، اقتصادي و اجتماعي تقويت نمود زيرا اگر تمام كارها در دست حزب خاصي قرار گيرد و دستگاه ها و نهاد هاي حكومتي فقط در راستاي خواست آنها حركت كند ديگر فضايي براي ابراز مشاركت مردمي نمي ماند.
4. وجود احزاب و حضور فعال آنها در چهار چوب قانون اساسي و شرع:
يكي از راهكار هاي توسعه مشاركت مردمي وجود احزاب اسلامي است كه نيروهاي مردمي را در گسترش مشارکت آنان در مسائل سياسي جهت دهي و نظام مند مي نمايند زيرا حكومت در شكل امروزي آن به دليل پيچيدگي هاي فراوان طبعاً مستلزم اين است كه تنوع علايق، منافع فكري، اجتماعي و اقتصادي در جامعه حفظ شود و مردم بتوانند به صورت فردي يا جمعي خواستهاي خود را بيان كنند و وسايلي براي بيان اين خواستها وجود داشته باشد.[5]حکومت نيازمند مشاركت مردم و ارائه نظارت مشورتي آنان البته به صورت جهت مند است كه تشکل هاي سياسي و مردمي نقش مهمي در اين زمينه دارند يعني با توجه به رشد جمعيت، پيچيدگي امور و تخصصي شدن كارها بايد به اصل نمايندگي رجوع كرد. همانگونه كه در دنياي امروز ما حكومت بلاواسطه مردم بر مردم نداريم. بلكه آنچه تحقق يافته، حكومت نخبگان منتخب اكثريت مردم بر مردم است. براي تحقق اين امر ناگزير بايد نهادهايي به وجود آورد كه ضمن كمك به انتخاب اصلح، چگونگي مشاركت مردم را نهادمند كند. براي همين تشكلها و گروه ها وسيله مناسبي براي مشاركت مردم در سرنوشت خود ميباشند.[6]5. فرهنگسازي: فرهنگ از مهمترين متغيرهاي مشاركت سياسي و اجتماعي است. مشاركت افراد در جامعهاي كه داراي فرهنگ سياسي مشاركتي است، گسترده است؛ در مقابل، در جامعه فاقد چنين فرهنگي مردم با پديدههاي سياسي و اجتماعي بر خورد انفعالي دارند. لذا بايد فرهنگ مشاركت مردمي به نحو مطلوب نهادينه سازي گردد.
6. برانگيختن اعتماد عمومي: براي نهادينه شدن رفتار سياسي مناسب، تحول باورها و تغيير ذهنيت مردم و برانگيختن حساسيت سياسي مقدمه اصلي است. در اين راستا، ايجاد يك نظام حقوقي مدون براي تعيين چارچوب فعاليتهاي سياسي و تأمين امنيت در جهت آزادي بيان و ايجاد فضاي گفتوگو، تفاهم و مشاركت ميتواند تضمين كننده مشاركت آحاد مردم باشد. در نتيجه برانگيختن مشاركت مردم در قالب تشكّل هاي سياسي، پويايي نظام اجتماعي و ثبات حاكميت را در پي دارد. در جامعهاي مثل جامعة ايران به خاطر جوان بودن جمعيت آن، امكان مشاركت بيشتر فراهم است. چرا كه پتانسيل لازم در اين قشر وجود دارد. به شرط آن كه موانع مشاركت سياسي و يا اجتماعي به خوبي شناسايي و برطرف شود. (مثل بيكاري و …) اميد به آينده بهتر ميتواند زيربناي مشاركت بيشتر قرار بگيرد. كساني كه سعي ميكنند فضاي جامعه را تيره و تار نشان دهند، عملاً ديگران را از دخالت در سرنوشت اجتماعي بر حذر ميدارند.[7]7. رسانههاي جمعي و زمينهسازي آنها: رسانهها نوعي حلقه ربط در جامعه هستند كه در دنياي امروزي نقش بسيار مهمي را ايفا ميكنند. يكي از كاركردهاي رسانهها ايجاد همبستگي اجتماعي و تأثير در مشاركت عمومي جامعه است. رسانهها در جامعه با وجود تفاوت ها و اختلافات، تضادها را از بين ميبرند و به همبستگي يا يكسانسازي جامعه كمك ميكنند. يعني رسانهها مثل تراكتور عمل ميكنند و سطوح بالا و پايين زمينها را مسطح ميكنند. رسانهها سطوح مختلف و متفاوت جامعه را مسطح ميكنند.[8]رسانهها به طرق مختلف عامة مردم را به مشاركت عمومي دعوت ميكنند، كه عبارتند از: تبليغ و ترغيب ـ ايجاد انگيزه ـ از طريق فرايند اطلاعرساني ـ بيان ديدگاهها ـ برنامهها و روايات اسلامي در مورد مشاركت و شورا ـ ايجاد عزم ملي ـ رفع شبهات و …[9].
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. رسانهها و راه هاي تقويت مشاركت مردم در صحنههاي سياسي و اجتماعي، انتشارات دفتر تبليغات.
2. نظريههاي ارتباط جمعي، مك كوئل (پرويز اجلالي)، انتشارات صدا و سيما.
3 . داود فيرحي، مفهوم مشاركت سياسي، فصلنامه علوم سياسي، شماره اول، سال اول 1377.
پي نوشت ها:
[1] . تقيزاده، محمود، جزوه كلاس، مؤسسة امام خميني ـ رحمة الله عليه ـ ، 1381.
[2] . ر.ك: قوام، سيد عبدالعلي، اصول سياست خارجي و سياست بينالملل، ص 20 ـ 22.
[3] . خامنهاي، علي، پرسش و پاسخ، ج3، ص 3.
[4] . ملكوتيان، مصطفي، سيري در نظريههاي انقلاب، نشر قومس، چاپ سوم، 1380، ص 31.
[5] . از جملة اين وسايل، رسانههاي جمعي هستند كه در همين مقاله به آنها اشاره خواهد شد.
[6] . ايران، 30 / 9 / 77، احزاب راهكارهاي مناسب براي مشاركت عمومي.
[7] . ايران، 3 / 8 / 79، برانگيختن اعتماد عمومي.
[8] . جبلّي، پيمان، جزوة كلاسي جامعهشناسي ارتباطات، تهران، دانشگاه امام صادق ـ عليه السّلام ـ ، 1383 .
[9] . ر.ك: به مك كوئل، ترجمة پرويز اجلالي، نظريههاي ارتباط جمعي، انتشارات صدا و سيما.