طلسمات

خانه » همه » مذهبی » مطالعه قلم از منابع علم امام

مطالعه قلم از منابع علم امام

مطالعه قلم از منابع علم امام

قلم با ماهیت خاص خود یکی از مخازن علم الهی است و امام در مراحل سیر کمالی خود به این جایگاه دست می‌یابد و از علوم آن به گونه علم حضوری بهره می‌گیرد؛ به بیان دیگر، به مقام قلم نایل می‌شود و با آن عینیت می‌یابد و وظایف

06592 - مطالعه قلم از منابع علم امام
06592 - مطالعه قلم از منابع علم امام

 

نویسندگان:
دکتر محمدزمان رستمی
طاهره آل بویه

 

 

قلم با ماهیت خاص خود یکی از مخازن علم الهی است و امام در مراحل سیر کمالی خود به این جایگاه دست می‌یابد و از علوم آن به گونه علم حضوری بهره می‌گیرد؛ به بیان دیگر، به مقام قلم نایل می‌شود و با آن عینیت می‌یابد و وظایف آن بدو سپرده می‌شود و یا هم ردیف آن می‌شود و همان را می‌کند که قلم انجام می‌دهد.

قلم و مراتب آن:

میان احدیّت ذات و واحدیّت او برزخیّت اول است که برزخیّت اکبر نام دارد و میان علم الهی و وجود ممکنات، برزخیت دوم است و آن برزخیت اول، منشأ این برزخیت دوم می‌باشد و برزخیت دوم، منشأ عقل اول (یا روح اعظم که منشأ ارواح است یا قلم اعلی) است. (1) قلم، اولین مخلوقی است که از صفت قدرت خداوند آفریده شده است (2) و محلی برای نفوذ اقتدار الهی است. (3) قلم همان عقل اول است و از این روی قلم نامیده شده است که قلم نسبتی با دست دارد و دست، سنبل قدرت است و اصلی‌ترین صفت عقل اول، قدرت است. عقل اول (یا قلم)، نخستین سبب از اسباب ایجاد وجود امکانی است. پس از قلم و در مرتبه‌ای پایین‌تر، لوح محفوظ (4) آفریده شده است که محل تأثیر قلم می‌باشد و قلم آزاد است و لوح محفوظ، محکوم آن می‌باشد. قلم آنچه (از علم خدا به مخلوقاتش) را در خود به اجمال دارد، به تفصیل در روح ایجاد می‌کند و نقش می‌دهد، پس آن چه به تفصیل در لوح محفوظ قرار دارد، مظهر و تنزل یافته آن چیزی است که به اجمال در قلم موجود است. بعد از لوح، عرش و پس از آن کرسی و بعد از این‌ها دیگر افلاک یکی پس از دیگری قرار دارند که هر یک مظهر و تنزل یافته دیگری است.
انسان می‌تواند سلوک نموده و به تدریج به تمام این مقامات عالی بالا رفته و سرانجام با عقل اول اتحاد پیدا کرده و سپس از آن هم در گذرد و به آن برزخیتی که از جمله صفات آن وحدانیت است (که مرتبه پایین احدیت می‌باشد) اتصال یابد و این رازی است که آیه شریفه «وَإِلَیْهِ یُرْجَعُ الأَمْرُ كُلُّهُ» (5) و کارها تماماً به او بازگشت دارد. اشاره می‌نماید. (6)

علم به قلم، مستلزم علم به دیگر معلولات:

اسمای الهی عین مسمی (یعنی ذات الهی) هستند و ذات الهی میان تمام اسما مشترک است و این اسما موجودات عینی خارجی نیستند و مطلقاً داخل وجود نمی‌باشند، ولی هر چه وجود خارجی دارد، اثر و حکم آن‌هاست. اولین اثر این اسما، حقیقت قلم اعلی است. ذات الهی این قلم را علت تامه حقیقت لوح محفوظ قرار داده است که در مرتبه دوم ظاهر می‌شود و علم به علت تامه مستلزم علم به معلول است. (7) همچنین ذات الهی، این دو را علت تامه معلول سوم قرار داده است و علم به آن‌ها مستلزم علم به وی باشد و این امر هم چنان استمرار می‌یابد تا تمام مخلوقات خلق گردند.
در هر مرحله، حقایق ممکنات، صورت‌هایی از اسما و صفات ذات الهی می‌باشند و علم به آن‌ها علم به اسما و صفات است، چرا که همه ممکنات، اثر ذات می‌باشند و هر اثری صورتی از مؤثر خود را ارائه می‌‌دهد، هم‌چنان که هر مرحله از خلقت، اثر مرحله قبل می‌باشد و صورت‌هایی از آن را ارائه می‌دهد و البته علم به مرحله بالاتر، علم به مرحله پایین را در بردارد، چرا که هر معلولی هر چه از کمال دارد را از علت خود می‌گیرد و علم به علت، علم به معلول را بی‌کم و کاست در بردارد؛ از این‌رو، مراحل بالاتر به طور کامل به مراحل پایین‌تر احاطه دارند، هم‌چنان که خداوند به تمام خلقت احاطه دارد: «أَلَا إِنَّهُ بِكُلِّ شَیْءٍ مُّحِیطٌ»؛ (8) «وهُوَ بِكُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» (9)، اما مراحل بالاتر گرچه تمام کمالات خود را به گونه تنزل یافته و رقیق شده به معلولات خود (که مراحل پایین‌تر می‌باشند) ارائه کرده‌اند، اما برای آن‌ها در حکم غیب می‌باشند. مراحل بالاتر به صفت وحدانیت الهی نزدیک‌تر و از کثرت دورتر و از احکام و آثار ممکنات منزه‌ترند، ولی کثرتی که در آن‌ها مخفی‌تر و مجمل‌تر است، در مراحل پایین‌تر آشکارتر و مفصل‌تر می‌گردد، چنان که کثرتی نسبی که در وجود قلم اعلی، مخفی و متعقّل بود، در لوح محفوظ مفصّل شده است و هم‌چنین هر حکمی که در عرش مجمل بود، در کرسی (به طور نسبی) مفصّل گشت. از آن جمله، امر الهی در عرش (که آیینه حکم و اثر وحدانی قلم اعلی است) در کرسی، به امر و نهی منقسم گشت (که امر، مظهر حکم وحدت در عین کثرت است و نهی، مظهر حکم منقسم گشت (که امر، مظهر حکم وحدت در عین کثرت است و نهی، مظهر حکم کثرت با رجوع به وحدت نسبی خود است)، پس کرسی، آیینه احکام و آثار تکثر یافته لوح محفوظ است. این کثرت در مراحل بعدی بیشتر می‌گردد. (10) خداوند برای تمام مراتب دیگر، غیب محض و باطن محض می‌باشد (یعنی احاطه به شناخت حق تعالی محال است) (11) و البته غیب بودن او برای درجات پایین‌تر بیشتر و ظهورش کمتر است و لذا ظهورش در مرتبه عقل اول که قلم است بیشتر از ظهورش در مرتبه لوح، و ظهورش در مرتبه ارواحی که تحت لوح‌اند (یعنی از آن جهت که فقط ارواح مجردند)، بیشتر از ظهورش در عالم مثال مطلق با پنهانی‌های مثالی است، و ظهورش در عالم مثال مطلق، بیشتر از ظهورش در عالم شهادت است. (12) ظهور هر یک از عوالم برای عوالم پایین‌تر به همین گونه است، اما نفس انسانی به گونه‌ای آفریده شده است که تحمل همه این مراتب را دارد و می‌تواند حقیقت لوح محفوظ را دریابد و همان کاری را نماید که او می‌کند و سپس مظهر روح اعظم یعنی قلم اعلی شود و تمام علم وی به خود و به خدا را دریابد و سپس از آن نیز بالاتر رود و به علومی دست یابد که قلم اعلی به آن دسترسی ندارد. (13)

وساطت قلم (یا عقل اول) (14) در فیض الهی:

قلم (یا عقل اول) و صادر نخست (که نور تنزل یافته از عالم احدیت است)، واسطه در رسیدن فیض به دیگر عوالم می‌باشد و آن‌چه به وسیله آن بر صفحه عقول و نفوس افاضه می‌شود از سنخ نور، و کاتب آن نورالانوار است: «اللهُ نُورٌ السَّمواتِ وَ الأَرضِ» (15) و پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله‌وسلم) در اوّل بعثت هنگامی که آیه شریفه «اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ * الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ» بر وی فرود آمد، قلم (عقل اول) بر وی منکشف شد. (16)
بعد از قلم یا عقل اوّل که اولین مرحله از تعیّن علم الهی است، نفس کلیّه است (که نفوس ناطقه از او به وجود آمدند) و بعد از آن، طبیعت است (که به واسطه او فعل و انفعال در اشیا ظهور یافت). بعد از آن، هیولای حسّیه و بعد از آن عرش کریم و بعد از آن کرسی و بعد از آن عناصر آسمان‌ها و زمین و بعد از آن موالید ثلاث است و همه این حقایق، درجات الهیه و مراتب رحمانیه است. نفس کلی بر همه این درجات و مراتب مقدم است و این نفس کلی وقتی به مرتبه حسی تنزل می‌یابد، روح محمدی که مظهر رحمانی است حاصل می‌شود که رحمت او شامل همه عالمیان است، همچنان که آیه شریفه «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ» دلالت دارد. (17)

پی‌نوشت‌ها:

1. فرغانی، مشارق الدراری، ص 658.
2. در روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است که اولین آفریده الهی، نور من است: «اول ما خلق الله نوری». این نور، ارواح جمیع انبیا و اولیا را به جمع احدی دربردارد و این در مرتبه عقل اول است، سپس ارواح در مرتبه لوح محفوظ تعیّن پیدا کردند و متمیز شدند تا در عالم عنصری یکی پس از دیگری به انوار مختصه خود طلوع کردند (حسن زاده آملی، ممداللهم، ص 673).
3. قلم اعلی از احکام کثرت و امکان منزه است و تنها در نفس خودش ممکن است و به اعتبار وجهی که به سوی پروردگارش دارد، واجب است.
4. چهار نوع لوح وجود دارد: الف) لوح قضایی که بر لوح محو و اثبات پیشی دارد و آن را لوح عقل اول هم می‌گویند؛ ب) لوح قدری که عبارت از لوح نفس ناطقه کلیه است که در آن کلیات لوح اول به طور تفصیل آمده و به اسباب آن‌ها تعلق می‌گیرد و آن لوح محفوظ نامیده می‌شود؛ ج) لوح نفس جزئی که در آن هر چه که در این عالم است (شکل و هیئت و مقدارش) نقش بسته است و به منزله خیال عالم است، هم‌چنان که اولین لوح، به منزله روح عالم و دومین لوح، به منزله قلب عالم است؛ د) لوح هیولی، که پذیرای صورت‌ها در عالم شهادت است (خواجوی، ترجمه فکوک قونوی، ص 102).
5. هود، آیه 123.
6. قونوی، فکوک، ص 45 – 65.
7. قلم اعلی، حقیقت تمام اشیا (از ملائکه گرفته تا انسان و دیگر موجودات هستی) را به گونه جمع و اجمال در بردارد و این جمع و اجمال را تفرقه و تفصیلی است که آن را لوح محفوظ می‌نامند و دربرگیرنده عرش و کرسی و جمع صور مثالی است.
8. فصلت، آیه 54.
9. انعام، آیه 101.
10. قونوی، فکوک، ص 59.
11. علت محال بودن احاطه به شناخت حق تعالی، عدم مناسبت میان نامتناهی و متناهی است، برای این که هر چه که دارای قوه و پایان پذیر باشد، حقیقتش مقید است و داخل در مرتبه عددی است و از مطلق وجود و علم جز امر متعیّن متناهی را نمی‌پذیرد.
12. خواجوی، ترجمه نفحات إلهیة قونوی، ص 150 – 170.
13. فرغانی، مشارق الدراری، ص 559.
14. قلم همان عقل اول است و از این روی قلم نامیده شده است که قلم نامیده شده است که قلم نسبتی با دست دارد و دست، سنبل قدرت است و از اصلی‌ترین اوصاف عقل اول صفت قدرت است، زیرا عقل اول، نخستین سبب از اسباب ایجاد وجود امکانی است و تدبیر کل خلقت را در دست دارد.
15. قونوی، نفحات إلهیه، ص 195.
16. امام خمینی، مصباح الهدایة إلی الخلافة و الولایة، ص 140.
17. خوارزمی، شرح فصوص، ج 2، ص 799.

منبع مقاله:
رستمی، محمدزمان و آل بویه، طاهره، (1390)، علم امام (با رویکرد قرآنی، روایی، عرفانی، فلسفی و کلامی)، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیّه قم)، چاپ دوم

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد