مطالعه لوح از منابع علم امام
دکتر محمدزمان رستمی
طاهره آل بویه
حق تعالی لوح محفوظ را از قلم اعلی آفرید که از آن قدرت گرفت و به أمر حق تعالی و اذن او، منشأ جمله افعال و آثار و جزئیّات گردید و صورتی روحانی و مجرّد از ترکیب، از هر حقیقتی از حقایق عالم در آن ایجاد شد و این ارواح در تکوین جمیع مراتب خلقت مؤثرند و در تمام عوالم، تدبیر مینمایند، (1) و (2) برخی گفتهاند: ام الکتاب مراتبی دارد و مرتبه چهارم آن، ام الکتاب مبین میباشد که همان لوح محفوظ است که نفس کلی و منشأ و معدن نفوس و کتابهای آسمانی است. (3) لوح محفوظ (یا ام الکتاب) که قلم اعلی در آن مینویسد (4) لوحی است که از فراموشی و تبدیل و تغییر، مصون و محفوظ است و در آیات بسیاری بدان اشاره شده، مانند آیه شریفه «بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَّجِیدٌ * فِی لَوْحٍ مَّحْفُوظٍ» (5)؛ بلکه این قرآنی ارجمند است که در لوح محفوظی ثبت است. و آیه شریفه «وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْكِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَكِیمٌ»؛ (6) قرآن در لوح محفوظ نزد ما بلند مرتبه و حکیم است. و آیه شریفه «وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ»؛ (7) و لوح محفوظ نزد اوست. بعد از لوح محفوظ، عرش و کرسی و آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست تعیّن یافته است. (8)
دل انسان مستعد است که حقایق لوح محفوظ در آن متجلی شود، اما مانع آن حجابهایی است که چون پردهای میان دل و لوح محفوظ (که تمام آنچه باری تعالی تا روز قیامت حکم رانده در آن منقوش است) فرو افتاده است. تجلی حقایق علمها از لوح در دل (و این که برخی از آنچه در لوح محفوظ نوشته است در دل پیدا آید) مانند تصویری است که از یک آینه در آینه دیگر (که مقابل آن است) میافتد و این تجلی، گاهی در حال خواب است که به واسطه آن، آنچه در آینده خواهد بود ظاهر شود و گاهی در بیداری است که چیزی از علمهای غریب از پس پرده غیب در دل بدرخشد، و رفع تمام حجاب، زمان مرگ است. علمها در دل به واسطه فرشتگان حاصل شود و این آیه شریفه به این مطلب اشاره دارد: «وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن یُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاء»؛ (9) باری تعالی با هیچ بشری سخن نگوید مگر بدان چه در دل او القا فرماید، یا از پس حجابی به سمع او رساند، یا فرشتهای را بر وی فرستد تا آن چه خواهد با وی بگوید.
حقایق همه چیز در لوح محفوظ، بلکه در دلهای فرشتگاه مقرّب نوشته شده است. خدای متعال نسخه عالم از اول تا آخر را در لوح محفظ نوشت و سپس بر وفق آن نسخه، در وجود آورد. از این عالم، صورتی دیگر در حسّ و خیال منتقش میشود، چنان که کسی که در آسمان و زمین بنگرد، سپس چشم خود را ببندد، صورت آسمان و زمین را در خیال او میبیند و اگر آسمان و زمین نابود شود و او بماند، صورت آسمان و زمین در نفس او میماند، چنان که گویی آن را مشاهده میکند و در آن مینگرد، آنگاه از خیال او اثری در دل او ایجاد میشود و حقایق چیزهایی که در حس و خیال درآمده است در دل حاصل میشود، موافق عالمی است که در خیال حاصل میگردد و آن چه در خیال حاصل است، موافق عالمی است که در نفس خود موجود است (بیرون از خیال آدمی و دل او) و عالم موجود، موافق نسخه ای است که در لوح محفوظ موجود است. حال میتوان تصور کرد که در دل انسان، حقیقت علم و صورت آن، گاهی از حسها و گاهی از لوح محفوظ به دست میآید، پس هرگاه که حجاب میان دل و لوح محفوظ برخیزد، علم از لوح به سوی دل روان شود و دل از آن چه از طریق حسهای خود اقتباس میکند بینیاز میگردد و هرگاه که دل، روی به خیالهایی آورد که از محسوسات حاصل میآید، این امر، حجاب او از مطالعه لوح محفوظ میگردد، پس برای دل دو در است؛ یک در به سوی عالم ملکوت گشوده میشود و آن لوح محفوظ و عالم فرشتگان است و در دوم به سوی پنج حس باز میشود که تمسک آن به عالم شهادت و ملک است و عالم شهادت و عالم ملک نیز محاکی عالم ملکوت است. فرق میان علمهای انبیا و اولیا و میان علمهای حکما و علما آن است که علم انبیا و اولیا از دری که سوی عالم ملکوت گشوده است به درون دل میآید و علم حکما و علما از در حسهایی که سوی عالم ملک باز شده است. (10)
در روایت آمده است که لوح در نزد اسرافیل است، پس هرگاه خداوند اراده نماید وحی بفرستد، لوح به اسرائیل ارائه میشود، پس در آن مینگرد و آن را میخواند و سپس آن را به میکائیل القا میکند و او آن را به جبرئیل و وی به انبیا القا مینماید. از صفات هر یک از انبیا (علیهم السلام) آن است که در حدّ مشترک میان عالم معقول و محسوس قرار دارد، پس او از خداوند اخذ میکند و از او تعلیم گیرد و آنگاه خلق را تعلیم میدهد و هدایتشان مینماید، پس او از خدا سؤال میکند و جواب میشنود و مردم از او سؤال میکنند و جواب میدهد و او واسطه میان دو طرف است. او از یک سو گوش و از سوی دیگر زبان است، پس برای قلب او دو در گشوده است؛ یک در برای مطالعه لوح است که به او علم یقینی و لدنی از عجایب گذشته و آینده و احوال قیامت و حشر و حساب و سرنوشت نهایی مردم در بهشت و در جهنم را میآموزد و این در برای کسی باز میشود که به عالم غیب توجه نماید و دائماً خدا را یاد کند. در دوم برای کسی باز میشود که به عالم غیب توجه نماید و دائماً خدا را یاد کند. در دوم برای مطالعه آثار حواس و اطلاع بر امور مهم مردم، جهت هدایت ایشان به خیر و بازداشتشان از شر است. این هر دو نیرو در پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به حد کمال می رسد و لذا بهره وافری از وجود و از کمال از سوی خدا نصیب او میگردد و میتواند حق هر دو طرف را به گونه کامل ادا نماید و این کاملترین مراتب انسانی است. (11)
صدوق میگوید: لوح و قلم دو فرشتهاند و کرسی ظرفی است که تمام آن چه خداوند آفریده از عرش و آسمانها و زمین را در بر میگیرد و در معنای دیگر، همان علم است، چنان که از امام صادق (علیه السلام) درباره معنای کرسی در آیه مبارکه «وَسِعَ كُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ» (12) پرسیدند و امام (علیه السلام) فرمود: منظور علم خداوند است. (13)
مفید مینویسد: لوح همان کتاب خداوند متعال است که در آن، آن چه تا قیامت میباشد نوشته شده است و آیه «وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ» (14) نیز بر این معنا دلالت دارد، پس لوح ذکر است و قلم چیزی است که خداوند با آن نوشتههای لوح را ایجاد نمود و لوح را یک منبع قرارداد تا ملائکه، علم غیب و وحی را از آن دریابند، پس زمانی که خداوند اراده نماید تا ملائکه را بر غیب مطلع سازد و یا آنان را به سوی انبیا بفرستد، ایشان را از لوح مطع میسازد و کسانی که گفتهاند لوح و قلم دو فرشتهاند از سخن حق دور افتادهاند. (15)
یادآوری این نکته لازم است که آن چه همه پیامبران دارا بودهاند پیامبر اکرم از آن آگاه بوده است، چنان که ابوبصیر میگوید امام صادق (علیه السلام) به من فرمود: ای ابا محمد، به راستی خدا به هیچ کدام از پیامبران چیزی نداد، جز آن که او را به محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) داده است، و فرمود خدا به محمد همه آنچه به انبیا عطا کرد داده است و نزد ماست همان صحفی که خدای عزوجل فرمود: «إِنَّ هَذَا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولَى* صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى» (16). وی عرض کرد: آیا اینها همان الواح است؟ حضرت فرمود: آری. (17)
بنابر برخی روایات، ام الکتاب همان لوح محفوظ است و در روایت آمده است که از امام کاظم (علیهالسلام) سؤال شد آیا پیامبر وارث همه پیامبران است؟ حضرت فرمود: آری. سؤال شد: آیا از دوران آدم تا به خود آن حضرت؟ امام (علیه السلام) فرمود: خدا هیچ پیغمبری را مبعوث نکرده جز این که پیامبر (صلیالله علیه و آلهوسلم) از او اعلم است، سپس امام (علیه السلام) فرمود: ما وارث قرآنیم که در آن است آن چه کوهها را به گردش آورد و زمین را بشکافد و مردگان را به گفتار آورد و به راستی در کتاب خدا آیاتی است که هر چه به وسیله آن خواسته شود به اذن خدا تحقق یابد و خدا همه را در ام الکتاب برای ما مقرر داشته است. به راستی خدا میفرماید: «وَمَا مِنْ غَائِبَةٍ فِی السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِلَّا فِی كِتَابٍ مُّبِینٍ» (18) و میفرماید: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ» (19)؛ و ماییم که خدای عزوجل ما را برگزیده است و به ما ارث داده این کتابی را که در آن شرح و بیان هر چیزی است. (20)
پینوشتها:
1. ثبوت مقدّرات در لوح محفوظ مانند ثبوت کلمات و حروف قرآن در مغز حافظ قرآن است، چه قرآن در مغز او ثبت شده به طوری که وقتی آن را میخواند، گویی به قرآن مینگرد، لیکن در جزء جزء مغز او خط و نوشتهای نیست که دیده شود و کلمه و حرفی نیست تا مشاهده شود. لوح محفوظ که همه قضا و قدر الهی در آن نقش بسته است به همین گونه است (فیض کاشانی، راه روشن، ج 7، ص 373).
2. فرغانی، مشارف الدراری، ص 145- 152.
3. حسن زاده آملی، ممدالهمم، ص 673 و محمد خواجوی، ترجمه نفحات إلهیهی قونوی، ص 222.
4. حقیقت قلم اعلی (یا عقل اول)، جامع تعیّنات امکانی است و نوشتن قلم در لوح به معنای آشکار کردن این تعیّنات است که در نفس حق متعال رسمل شده و از آنها به شئون یا ممکنات و یا حقایق موجودات تعبیر میشود. نتیجه آن که، قلم آن چه از اتصال با مطلق غیب ذاتی (و اجتماع علم و اراده و قدرت و حیات و وجود) کسب میکند را در صفحه نور وجودی (که ظاهر حق تعالی نسبت به باطنش است و مشتمل بر تعیّنات میباشد) ظاهر میسازد و همه کتابها (مانند لوح و کتاب مبین و کتب آسمانی و …) و همه صورتهای مشهود (چه حسی و خیالی و چه روحی و مثالی)، شئوناتی از این تعیّنات میباشند (خواجوی، ترجمه نفحات إلهیهی قونوی، ص 13).
5. بروج، آیات 21 – 22.
6. زخرف، آیه 4.
7. رعد، آیه 39.
8. خواجوی، ترجمه نفحات إلهیهی قونوی، ص 17.
9. شوری، آیه 51.
10. خوارزمی، ترجمه احیاء علوم الدین غزالی، ج 3، ص 40 – 46.
11. فیض کاشانی، علم الیقین، ص 63.
12. بقره، آیه 255.
13. صدوق، توحید، ص 315.
14. انبیاء، آیه 105.
15. مفید، تصحیح الاعتقاد، 74.
16. اعلی، آیه 19.
17. کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 435.
18. نمل، آیه 75.
19. فاطر، آیه 32.
20. کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 435.
منبع مقاله:
رستمی، محمدزمان و آل بویه، طاهره، (1390)، علم امام (با رویکرد قرآنی، روایی، عرفانی، فلسفی و کلامی)، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیّه قم)، چاپ دوم
/م