واژه معجزه در لغت به معناي ناتوان و ضعيف کننده است و در عرف عام، براي اشاره به وقايع متنوعي به کار مي رود. برخي، اين لفظ را براي توصيف وقايع نامنتظره به کار مي برند (همانند موفقيت در امتحان دشوار) و ديگران آن را به معناي محدودتري به کار مي برند و آن را صرفاً بر وقايع نامتعارفي اطلاق مي کنند که به حسب ظاهر با قوانين علمي شناخته شده تعارض دارند.[1] اما عرف بيشتر اوقات، معجزه را به جريانات فراطبيعي[2] و فوق قدرت بشر، اطلاق مي کند.
اين واژه در قرآن با الفاظ آيه[3] و بينه[4] و… استعمال شده است، اما چنانچه بخواهيم معجزه را در اصطلاح اهل علم تعريف نماييم ديدگاههاي متعددي در اين مورد به چشم مي خورد.
الف: تعريف معجزه از منظر انديشمندان اسلامي
عمده متفکران اسلامي معجزه را کار خارق العاده اي مي دانند که پيامبر به اذن خداوند، براي صدق ادعاي نبوتش ارائه مي دهد. ايشان کارهاي خارق العاده ديگر اولياي الهي را کرامت ناميده اند.[5] امام خميني نيز مي فرمايد: مقصود از معجزه نشانه اي است که به واسطه آن ما پي مي بريم که حرفهاي اين شخص مدعي پيامبري از مغز بشري خود نيست و گفتار او پندارهاي از پيش خود نيست و آنچه مي گويد گفته هاي آفريدگار جهانيان است که به حکم عقل موافقت و اطاعت آن لازم بوده و مخالفت آن موجب زيان هاي دو جهان است.[6] بنابراين معجزه امر خارق العاده اي است که با اراده خداوند متعال از شخص مدعي نبوت ظاهر شود و نشانه صدق ادعاي او باشد.
ب: تعريف معجزه از ديدگاه نوانديشان و سنت گرايان غربي
بي ترديد معنايي که انديشمندان غربي از معجزه داشته اند با انديشمندان اسلامي متفاوت است زيرا آنان قيد نبوت را در تعريف معجزه لحاظ نکرده اند و ديدگاه هاي متفاوتي ارائه نموده اند که به برخي از اين آرا اشاره مي شود:
1. نقض قوانين طبيعت
از روزگار هيوم (1776 ـ 1711) به اين سو، تعريفي که از معجزه، در حلقه هاي فلسفي رواج بسيار يافته است اين است که معجزات افعال مستقيم خداوند هستند که ناقض قوانين طبيعي اند.[7] چنانکه هيوم مي گويد: «معجزه نقض قانون طبيعت است و از آنجايي که تجربه راسخ و تغييرناپذير، آن قوانين را اثبات کرده است دليل بر ضد معجزه در حاق واقع به همان اندازه است که هر جا برهان تجربه اي بتوان تصور کرد … و معجزه مي تواند دقيقاً چنين تعريف شود : تخلف از يک قانون طبيعت به وسيله اراده خاص خدا يا به وسيله يک عامل نامرئي».[8]مکنيون[9] در پاسخ به اين تعاريف مي گويد: قوانين طبيعي چيزي نيستند جز توضيحاتي ملخص از نحوه تحقق موجودات در عالم واقع ـ يعني توصيفاتي ملخص از «جريان بالفعل وقايع» بنابراين وقتي مي گوييم که واقعه اي قوانين طبيعي را نقض کرده است، در واقع گفته ايم که واقعه مورد بحث «وقفه اي در جريان بالفعل وقايع» است و البته اين، امري ناممکن است. او تصديق مي کند که چه بسا واقعاً وقايعي رخ دهد که در حال حاضر تلقي متعارف از نحوه تحقق امور تعارض داشته باشد اما اگر آنچه در حال حاضر از قانون طبيعي تلقي مي کنيم حقيقتاً نقض شود تنها نتيجه اي که مي توان گرفت اين است که آن قانون ناقص بوده است، زيرا قانون طبيعي، مطابق تعريف «جريان بالفعل وقايع» را بيان مي کند و ما علي الوصول بايد هميشه آماده باشيم که قوانين را بسط دهيم و آنها را با تمام وقايع سازگار کنيم، مطابق تعريف هرگز نمي توانيم قاعده استثناء را توأماً داشته باشيم.[10]بنابراين گزاره «نقض قوانين طبيعي» را نمي توان به صراحت پذيرفت زيرا اگر چه ممکن است واقعه اي در برهه اي از زمان تبيين ناپذير باشد و به نظر برسد ناقض قوانين طبيعي است اما نمي توان ادعا کرد اين واقعه براي هميشه تبيين ناپذير بوده و قوانين طبيعي را نقض کرده است.
پس «براي اين که بتوانيم واقعه اي را براي هميشه تبيين ناپذير بخوانيم، بايد بتوانيم به نحو موجهي ادعا کنيم که علم هرگز به تنهايي، شرايط طبيعي اي را که تحت آن شرايط، وقايعي از نوع وقايع مورد بحث ما مي توانند منظماً رخ دهند آشکار سازد.[11]2. اعجاز امري شگفت انگيز است
برخي نوانديشان غربي معجزه را امري شگفت انگيز دانسته اند لذا بعضي از اصحاب فرقه افرانسيان و فرقه دومينيکيان در اواخر صده سيزدهم که درباره معجزات و امکان وقوع آنها بحث مي کردند اغلب هر واقعه اي را که جلب اعجاب مي کرد و به خداوند منسوب بود، به سادگي بسيار، معجزه مي خواندند.[12]در پاسخ مي توان گفت: اولاً: چه بسا، واقعه اي براي عده اي و در برهه اي از زمان شگفت انگيز باشد و براي ديگران در ساير نقاط جهان و يا در ديگر زمان ها شگفت آور نباشد. پس نمي توان گفت: اگر حادثه اي براي پيروان يک دين شگفت آور است براي همگان اين چنين است.
دوم آنکه: «تعريف فوق تعريف به لازم شئ است، چرا که شگفتي و تحيّر لازمه مشاهده اعجاز است، به ديگر سخن، طراحان تعريف فوق، به دليل ابهامات و اشکالات نخواستند تعريف جامع و دقيقي عرضه کنند وو به کلي گويي و ذکر لازم بسنده کرده اند».[13]3. رويداد معنادار
فولر معجزه را به رويداد معنادار تعريف مي کند[14] و پل تيليخ مي گويد: معجزه داراي سه شرط اساسي است.
«الف) حادثه فوق العاده تکان دهنده و حيرت انگيز، بي آنکه با ساختار عقلاني واقعيت ناسازگار باشد.
ب) به راز وجود اشاره کند و ارتباط و نسبت آن را با ما به نحو معين آشکار سازد.
ج) رخدادي باشد که به عنوان «رويداد نشان دهنده» از يک تجربه خلسه آميز دريافت شده باشد».[15]تعاريف ديگري نيز از سوي نوانديشان و سنت گرايان غربي، براي معجزه آمده است که در اين نوشتار مجال پرداختن به آنها نمي باشد.
تفاوت معجزه با حادثه هاي همگون
خرق عادت بمعناي گسستن و پاره کردن عادت است و مراد از آن توالي و تعاقب امور بدون رابطه علي و معلولي است و به نظر مي رسد اين تعريف تنها با مبناي اشاعره[16] سازگار است و با مبناي اماميه و معتزله که قائل به نظام علي و معلولي در عالم هستند سازگار نمي باشد زيرا هيچ حادثه اي از جهان خارج از نظام اسباب و مسببي و علي و معلولي نيست بنابراين معجزه و امثال آن نيز اگرچه به ظاهر خرق عادت هستند ولي در واقع از نظام علي و معلولي خارج نيستند.
اما معجزه خارق عادتي است که با تحدي بر نبوت همراه است و تحدي قيدي است که آن را از ساير خوارق عادات امتياز مي بخشد. امر خارق عادت مي تواند به وساطت اراده و نفس زکي يکي از اولياي الهي انجام شود که در اين صورت کرامت ناميده مي شود و در اثر اجابت دعاي بنده اي از بندگان صالح خدا باشد که در اين حال اعانت نام مي گيرد و نيز مي تواند با اسباب و وسائلي که به تعليم و تعلم تحصيل مي گردد، پديد آيد مثل سحر و نظائر آن و گاه براي افشاي کسي واقع مي گردد که به دروغ داعيه نبوت داشته و به تحدي زبان گشايد که در اين حال به اهانت موسوم است.[17]اما چنانچه معجزه به نقض قوانين طبيعت و امري شگفت انگيز تعريف شود ـ همانگونه که انديشمندان غربي بيان داشته اند ـ که منتسب به يک عامل ربوبي و عالم ماوراي طبيعي باشد مهمترين تفاوت معجزه با سحر همان انتساب به عامل ربوبي و عدم انتساب است و در ديگر موارد معجزه با حادثه هاي همگون همچون سحر مشابه است. اما خردورزان مسلمان چند تفاوت بين معجزه با حادثه هايي همچون سحر را بيان داشته اند که مهمترين تفاوت، همراه بودن معجزه با تحدّي بر نبوت است.
پي نوشت ها:
[1]. مايکل پترسون و ديگران، عقل و اعتقاد ديني، ترجمه احمد نراقي و ابراهيم سلطاني، تهران، انتشارات طرح نو، 1377ش، ص288.
[2]. Super natural event.
[3]. هود / 96.
[4]. بقره / 92.
[5]. ر.ک: شيخ مفيد، النکت الاعتقاديه، المکتبة المرتوضويه، تهران، 1293، ص48؛ ر.ک: سيد شريف جرجاني، التعريفات، عالم الکتب، بيروت، 1405ق؛ ر.ک: علامه حلي، کشف المراد، تعليقه آيت الله سبحاني، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، ص158؛ ر.ک: عبدالجبار معتزلي، المغني، دارالکتاب المصريه، 1958، ج15، ص199.
[6]. کشف الاسرار، امام خميني، ص45.
[7]. عقل و اعتقاد ديني، همان، ص288.
[8]. ديويد هيوم، درباره معجزات، ضميمه کتاب تناقض نما يا غيبت نمودن، ترجمه محمد امين احمدي، مرکز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، 1378ش، ص410.
[9]. Asisair. Mckinnon.
[10]. عقل و اعتقاد ديني، همان، ص290.
[11]. همان، ص302.
[12]. اتين ژيلسون، روح فلسفه در قرون وسطي، ترجمه ع.داوودي، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي تهران، 1362، ص571.
[13]. معجزه در قلمرو عقل و دين، محمدحسن قراملکي، بوستان کتاب قم، ص64.
[14]. مصطفي ملکيان، مسائل جديد کلام (برهان حدوث)، ص29.
[15]. پل تيليشن، ماهيت زبان ديني، ترجمه راد فرهادپور و فضل الله پاکزاد، کيان، شماره 23، ص52.
[16]. اشاعره نظام علي و معلولي را در جهان قبول نداشته و بر اين باورند تمامي حوادث عالم بر اساس عادت بوده و علت اصلي خداست.
[17]. براهين اثبات خدا، جوادي آملي، ص251.