الف) کیفیت معراج پیامبر(صلى الله علیه وآله)
درباره کیفیت معراج رسول گرامى، چهار نظریه وجود دارد:
1. معراج پیامبر(صلى الله علیه وآله) در تمام مراحل، روحانى بوده است؛ یعنى روح به صورت تخلیه از جسد، این عوالم را طى کرده است.
2. معراج پیامبر، روحى بوده، اما نه به صورت تجرد از بدن؛ بلکه به صورت رؤیا و برزخى بوده و تمام این عوالم را به صورت رؤیاى صادق سیر کرده است.
3. سیر پیامبر از مسجدالحرام تا مسجدالاقصى، جسمانى و روحانى بوده و از آن جا به بعد، روحانى بوده است.
4. سیر حضرت در تمام مراحل، جسمانى و روحانى بود و همه جا را با تن و روان سیر نموده است. این قول، میان دانشمندان شیعه، مشهور است.جعفر سبحانى، منشور جاوید، ج 6، ص 178.
بررسى دیدگاه ها
دیدگاه نخست؛
کسانى که نتوانسته اند این سیر و معراج را به صورت جسمانى هضم کنند، با چنین تفسیرى، کوشیده اند تا این حقیقت را به نحوى براى افکار عمومى قابل هضم نموده، از استبعاد آن بکاهند؛ اما باید توجه داشت که قائل شدن به جسمانیت معراج پیامبر(صلى الله علیه وآله)، هیچ محذور عقلى را به دنبال ندارد؛ به ویژه این که بشر امروزى در سایه دست یابى به وسایل پیشرفته اى از قبیل فضاپیماها، توانسته است که راه آسمان را به روى خود بگشاید و در این فضاى بى انتها، سیر کند و چه بسا با پیشرفت علم و دانش و اختراع وسایل مدرن تر، بتواند بر سرعت و برد سفرهاى فضایى بیفزاید.
علاوه بر این، این تفسیر، با ظهور برخى از آیات قرآن درباره معراج، سازگار نیست. خداوند متعال در سوره اسرا مى فرماید: «سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ»؛اسراء (17)، آیه 1. «منزه است خدایى که شبانگاه، بنده خود را از مسجدالحرام تا مسجدالاقصى که اطراف آن را برکت داده ایم، برد».
از آن جا که متبادر از لفظ «عبد»، همان شخصیت خارجى است که از تن و روان ترکیب یافته است،منشور جاوید، ج 6، ص 178. از این جهت، تحقق حداقل قسمتى از معراج (سیر از مکه تا قدس) به صورت جسمانى، روشن و واضح است و در کنار این آیه، روایات بسیار صریحى درباره جسمانى بودن معراج وجود دارد که راه را بر تفاسیر دیگر مى بندد.ر.ک: بحارالانوار، ج 18، ص 284.
دیدگاه دوم؛
ابن شهر آشوب این دیدگاه را به فرقه «جهمیه» نسبت داده است.المناقب، ج 1، ص 176. همان گونه که گذشت، براساس این تفسیر، پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) در رؤیاى صادق، سیر از مکه به بیت المقدس و از آن جا به آسمان ها و… را به نظاره نشست و در عین حال، جسم حضرت در بستر خود آرمیده بود و سیر نکرد.
دلایل این دیدگاه، دو روایت زیر است:
1. عایشه نقل مى کند که «ما فقد جسد رسول اللَّه ولکن اسرى بروحه»؛بحارالانوار، ج 18، ص 284. جسد پیغمبر(صلى الله علیه وآله)، در شب معراج، منتقل نشد ؛ ولى روح او به معراج رفت».
2. «ان معاویه بن ابى سفیان کان اذا سئل عن مسرى رسول اللَّه قال کانت رؤیامن اللَّه صادقه ؛محمد بن جریر طبرى، تفسیر طبرى، ج 15، ص 16. معاویه در پاسخ به پرسشى درباره کیفیت معراج پیامبر گفت: این امر، از رؤیاهاى صادق الهى بوده است».
3. برخى کوشیده اند با همگون سازى معراج پیامبر با ماجراى خواب حضرت ابراهیم که در قرآن به آن اشاره شده، آن را توجیه کنند و بگویند همان گونه که موضوع قربانى کردن حضرت اسماعیل، در خواب به حضرت ابراهیم اطلاع داده شد،صافات (37)، آیه 102. حوادث و رویدادهاى شب معراج نیز در خواب بر پیامبر عرضه شده است و در قرآن نیز به معراج پیامبر با تعبیر رؤیا اشاره شده است؛ «وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْناکَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ»؛اسراء (17)، آیه 60. «ما آن رؤیایى را که به تو نشان دادیم، فقط براى آزمایش مردم بود».
این عده، با تطبیق رؤیاى مورد اشاره در آیه بر واقعه معراج، نتیجه گرفته اند که معراج پیامبر، سیرى در عالم رؤیا بوده است.
نقد دیدگاه دوم
1. همان گونه که گذشت، ظاهر آیات و روایات، گواه بر تحقق حداقل بخشى از معراج، به صورت جسمانى است و با تأویل به رؤیاى صادق، سازگار نیست.
2. اگر واقعه معراج، صرف رؤیا بود، دیگر جا نداشت که آیات قرآنى این قدر به آن اهمیت داده و درباره اش سخن بگویند و در مقام اثبات کرامت درباره پیامبر برآیندالمیزان، ج 13، ص 32. بنابراین، آیات در مقام منت نهادن است و در عین حال، ثناى بر خداى سبحان است (سبحان الذى…) که چنین پیشامد بى سابقه اى را پیش آورده و چنین قدرت نمایى عجیبى را انجام داده و واضح است که مسئله قدرت نمایى، با خواب دیدن، به هیچ وجه نمى سازد.
بنابراین، خواب دیدن پیغمبر، بى سابقه و قدرت نمایى نیست؛ چون خواب را هر کسى، چه صالح و چه فاسد، مى بیند و چه بسا فاسق و فاجر خواب هایى ببینند که بسیار عجیب تر از خواب هاى یک فرد متقى باشد.همان، ص 29.
3. تاریخ اسلام نیز گواه صادقى بر تحقق معراج است؛ زیرا در تاریخ، چنین آمده است: هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) مسئله معراج را مطرح کرد، مشرکان به شدت آن را انکار کردند و آن را بهانه اى براى کوبیدن پیامبر قرار دادند و این موضوع، به خوبى گواهى مى دهد که پیامبر، هرگز مدعى خواب یا مکاشفه روحانى نبود؛ زیرا چنین موضوع ساده اى، هرگز چنین پیامدها و واکنش هایى را به دنبال نداشت.تفسیر نمونه، ج 12، ص 15.
4. روایات مورد استناد، به خاطر تعارض آشکار با روایات معارض دیگر، از درجه اعتبار ساقط است. از این روست که ابن شهر آشوب، عایشه را در زمره کسانى به حساب مى آورد که قائل به معراج جسمانى پیامبرندالمناقب، ج 1، ص 176 . و وجود روایات روشن معارض، باعث شده تا برخى دو روایت مذکور را داراى جنبه سیاسى دانسته، بیان آنها را براى خاموش کردن جنجال درباره معراج پیامبر قلمداد کنند؛ نه این که واقعا چنین معانى مورد قبول گویندگان آن باشدتفسیر نمونه، ج 12، ص 15. و علاوه براین، روایت عایشه از نظر تاریخ وقوع معراج، نامعقول مى نماید؛ زیرا تمام راویان حدیث و تاریخ نویسان، اتفاق دارند که معراج، قبل از هجرت به مدینه واقع شده، در حالى که ازدواج رسول خدا با عایشه، پس از هجرت و در مدینه، آن هم پس از گذشت مدتى از هجرت، اتفاق افتاده است.المیزان، ج 13، ص 24.
از این مهم تر، معاویه موصوف به صفت عدالت نیست و زمانى که معراج در مکه واقع شد، او و پدرش – ابوسیفان – از سران مشرکان بوده اند و همان کسانى بوده اند که از این قضیه، براى انکار و کوبیدن پیامبر، بهره بردند و این توجیه دوم نیز در ادامه انکار نخست اوست.
با توجه به مطالب گذشته باید گفت که پایین آوردن معراج پیامبر در حد یک رؤیاى صادق، قطعاً باطل است.
5. در باره آیه 60 سوره اسراء نیز باید گفت که نمى توان این آیه را با توجه به شأن نزول هاى مختلفى که درباره آن مطرح شده، بر معراج پیامبر تطبیق داد؛تفسیر نمونه، ج 12، ص 171. به ویژه این که ادله گذشته و روایات صریح، چنین تطبیقى را بر نمى تابند.
علامه طباطبایى در تفسیر این آیه مى فرماید: «خداوند متعال، بیان نفرموده که رؤیایى که به پیامبرش عرضه داشته است، چه بوده است و در دیگر آیات، آن چه که این آیه را تفسیر کند، وجود ندارد.المیزان، ج 13، ص 137. نتیجه آن که با این آیه، نمى توان وقوع معراج را در عالم رؤیا اثبات کرد.
دیدگاه سوم و چهارم؛
در این باره باید گفت که ظاهر آیه اول سوره اسراء و نیز روایات متعدد، بر اثبات جسمانى بودن مرحله اول معراج پیامبر، یعنى سیر از مسجد الحرام تا مسجد الاقصى، دلالت دارد؛ پس جسمانى بودن این مقدار از معراج را مى توان قطعى دانست؛ اما سخن درباره مراحل بعدى معراج است که آیا جسمانى بوده یا به نحو روحانى تحقق یافته است؟ در این باره، اغلب دانشمندان و محققان اسلامى، با توجه به ظهور روایات و نیز درک چنین معنایى از آیات سوره نجم که بیان گر مراحل بعدى سیر پیامبر است، نظریه جسمانى بودن سایر مراحل معراج پیامبر را پذیرفته اند.بحارالانوار، ج 18، ص 288.
در عین حال، با توجه به برخى روایات و نیز بعضى تفاسیر از آیات سوره نجم، نمى توان نظریه روحانى بودن سایر مراحل معراج را به طور قطع، مردود دانست. از این رو، برخى از دانشمندان، این نظریه را پذیرفته اند و علامه طباطبایى این تفسیر را جایز شمرده، آن را محتمل مى داند؛ البته در صورتى که این روحانى بودن، به معناى قول دوم، یعنى رؤیا، تفسیر نشود.المیزان، ج 13، ص 32.
ب) درباره ناسازگارى ظاهرى معراج جسمانى پیامبر(صلى الله علیه وآله) با نظریه ماده و انرژى در فیزیک، نکات زیر قابل تأمل است:
1. علوم تجربى و از جمله فیزیک، بر مفاهیمى که مستقیما با تجربه هاى حسى پیوسته بوده و قضایایى که آنها را به یکدیگر مى پیوندد، استوار است و چنین صورتى از امور، نمى تواند کسى را راضى کند که به راستى داراى فکرى علمى است.آلبرت انیشتاین، فیزیک و واقعیت، ترجمه محمد رضا خواجه پور، ص 34.
در حقیقت، بهره جویى صرف از داده هاى حسى، نمى تواند همچون علوم ریاضى و عقلى، نظریه هاى علوم یاد شده را از استحکام و قطعیت بهره مند کند. نظریه نسبیت، دگرگونى هاى پدید آمده در مکانیک نیوتنى کلاسیک، اصل ماندگار گالیله، نظریه میدان و…، مؤید این ادعاست.همان، ص 47.
هر چند که نظریه هاى موجود تا مطرح شدن نظریه خلاف آن از سوى فیزیک دانان، به قوت خود باقى هستند، ولى به هر حال، این احتمال درباره آنها وجود دارد که دست خوش دگرگونى شده، از اعتبار بیفتند. موضوع تغییر پذیرى نظریه هاى فیزیک، تا بدان جاست که یکى از فیزیک دانان آلمانى در این باره مى گوید: «هر فیزیک دان تجربى مى داند که روش هاى مستقیم و غیر مستقیمى وجود دارند که در بسیارى از موارد که روش مستقیم ناموفق بوده، روش غیر مستقیم توانسته است کمک هاى زیاد و مفیدى انجام بدهد؛ حتى مهم تر از این باید گفت: این نظر متداول و خوش ظاهر، دیگر مردود شده است که تنها وقتى یک مسئله در فیزیک شایستگى بررسى دارد که از قبل بدانیم جواب قطعى براى آن وجود دارد».ماکس پلانک، فلسفه فیزیک، ترجمه محمد عترتى خسروشاهى، ص 55.
2. با توجه به دگرگونى یاد شده در عرصه قوانین علوم تجربى و به ویژه فیزیک، تحول پذیرى نظریه ماده و انرژى، به گونه اى که با ماجراى معراج جسمانى پیامبر همخوان شود، امرى دور از ذهن و ناممکن نیست.
3. افزون بر انگاره دگرگونى پذیرى در نظریه ماده و انرژى، در تبیین معراج جسمانى پیامبر، رویکرد دیگرى نیز وجود دارد و آن اعجاز و استناد این اقدام به خداوند وراى قوانین علمى و فیزیکى است. آیا ماجراى حضرت ابراهیم در آتش، با قوانین ظاهرى ماده، ناسازگار نمى نماید؟ آیا انعقاد نطفه حضرت مریم(علیها السلام)، مخالف روند طبیعى پدید آمدن انسان – که ترکیبى از اسپرم و اوول است – نیست؟ حقیقت این است که خداوند دو گونه ایجاد دارد؛ آفرینش خلقى و آفرینش امرى؛ آفرینش خلقى، روند طبیعى عالم ماده را سپرى مى کند؛ ولى ایجاد امرى، فراتر از آن است و به قول قرآن کریم، با یک «کن» و اراده الهى پدید مى آید؛ «إِنَّما قَوْلُنا لِشَیْ ءٍ إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»؛نحل (16)، آیه 40. «وقتى چیزى را اراده مى کنیم، فقط به آن مى گوییم موجود باش؛ بلافاصله موجود مى شود».
آن معمارى که همه قانون مندى هاى عالم را پى ریخته است، خود نیز مى تواند فراتر از آنها، اقداماتى انجام دهد. او همچنان که مى تواند خاصیت سوزانندگى را از آتش بگیرد، مى تواند جسم پاک پیامبرش را، فراتر از قانون ماده و انرژى و در یک چشم به هم زدن، در عوالم گوناگونى سیر دهد.
برخى نیز بر آن شده اند که معراج جسمانى را ناظر به قوانین طبیعى تبیین کنند که شرح این مسئله، مجالى دیگر مى طلبد.ر.ک: جى. اچ جینز، فیزیک و فلسفه، ترجمه علیقلى بیانى .