خدا، مادى وجسم نیست تا دیده شود؛ از این رو، در هیچ زمانى، چه در معراج و چه در قیامت و… قابل رؤیت نیست و منظور از «دیدن خدا» که در برخى روایات آمده است، رؤیت قلبى و دیدن با چشم دل است. براى روشن شدن زوایاى مختلف بحث، لازم است به مطالب زیر، اشاره کنیم:
1. موجودات این جهان بر دو قسمند؛ مادى و مجرد. موجود مادى، آن است که با چشم و حواس عادى و یا حواس مسلح به وسایل و ابزار و لوازم ویژه، همچون میکروسکوپ، تلسکوپ و…، قابل درک مى باشد؛ اما موجودات مجرد، به هیچ وجه، محسوس و دیدنى نیستند و باید از آثار وجودى آنها پى به وجود آنها برد؛ مثلاً روح انسان، فکر و اندیشه او و علم و آگاهى او، موجوداتى مجرد هستند که به هیچ وجه، در قلمرو حس و درک ظاهر قرار نمى گیرند.
بنابراین، هیچ تردیدى نیست که خداوند دیده نمى شود؛ زیرا خدا، مادى نیست و جسم نیست تا دیده شود و در این جهت، تفاوتى بین دنیا و آخرت و یا شب معراج، وجود ندارد.جعفر سبحانى، الهیات و معارف اسلامى، ص 135. قرآن مجید در این باره مى فرماید: «لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ»؛انعام (6)، آیه 104. «دیده ها نمى توانند او را درک کنند؛ ولى او دیده ها را درک مى کند و او لطیف و آگاه است».
2. درباره منشأ ایجاد این شبهه باید گفت که برخى با توجه به آیات سوره نجم و بعضى از روایات مربوط به معراج، گمان کرده اند که پیامبر گرامى اسلام در شب معراج، خداوند را با چشم ظاهرى دیده است. براى برطرف شدن این اشتباه، لازم است موارد مذکور را بررسى کنیم.
قرآن کریم در تشریح وقایع شب معراج مى فرماید: «أَفَتُمارُونَهُ عَلى ما یَرى .وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى »؛نجم (53)، آیات 12 و13. «آیا با او در آن چه که دیده است، به مجادله بر مى خیزید؟ چرا مجادله مى کنید او وى (فرشته وحى) را یک بار دیگر نیز دیده است».
برخى از نویسندگان در تفسیر و ارجاع ضمایر آیات مذکور، دچار اشتباه شده اند و تصور کرده اند که مقصود، رؤیت خداست؛ در حالى که محور بحث در دو فراز گذشته، جبرئیل امین است؛ از آن جا که مشرکان رؤیت فرشته وحى را در واقعه معراج پیامبر تکذیب مى کردند، قرآن با صلابت، بر صحت آن تأکید مى کند و مى فرماید: این رؤیت، چیز عجیب و جدیدى نبوده است؛ بلکه حضرت پیامبر، فرشته امین را یک بار دیگر هم به هنگام نزول وحى، مشاهده کرده است.منشور جاوید، ج 6، ص 184.
همچنین روایتى که منشأ ایجاد شبهه فوق شده است، روایتى به نقل از پیامبر است که در ضمن توصیف وقایع معراج فرمود: «فرایت ربى ؛بحارالانوار، ج 18، ص 373؛ به نقل از تفسیر قمى. سپس پروردگارم را مشاهده کردم».
باید توجه داشت که با توجه به براهین عقلى و امتناع از رؤیت حسى،مقصود از عبارت مذکور، رؤیت و دیدن قلبى و با چشم دل است؛ چنان که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در حدیثى دیگر، به صراحت به این مطلب اشاره مى کند و مى فرماید: «فرأیته بقلبى و ما رأیته بعینى»؛احمد بن على طبرسى، الاحتجاج، ص 48. با قلب خود، خدا را مشاهده کردم؛ ولى با چشم سر، او را ندیدم».
جالب این که ظاهراً این پرسش در میان مسلمان صدر اسلام نیز مطرح بوده است؛ چنان که محمد بن فضیل نقل مى کند که از امام رضا(علیه السلام) پرسیدم: آیا پیامبر گرامى اسلام، خدا را مشاهده کرده است؟ حضرت فرمود: «نعم بقلبه اما سمعت اللَّه عزوجل یقول ما کذب الفؤاد ما رأى اى لم یره بالبصر ولکن راه بالفؤاد؛شیخ صدوق، التوحید، ص 117. آرى، پیامبر، خدا را با قلب خود مشاهده کرد. آیا نشنیده اى این سخن خدا را که درباره معراج پیامبر فرمود: قلب، تکذیب نکرد آن چه را دیده بود؛ یعنى خدا را با چشم ندیده بود؛ بلکه با قلب، مشاهده کرده بود».
3. اگر مجرد قابل دیده شدن نیست، پس چگونه پیامبر توانست فرشته وحى را ببیند؛ در حالى که ملائکه هم مانند خداوند، مجرد هستند و اگر گفته شود که ملائکه بعد از تمثل و تجسم به شکل هاى دیگر، قابل رؤیت مى شدند، باز مى گوییم چرا خداوند، نمى تواند به شکل یک موجود مادى مجسم شود؟
پاسخ این است:
اولا اصل مجرد بودن ملائکه، ثابت نیست؛ بلکه ممکن است آنها مانند جن، موجوداتى جسمانى باشند.
ثانیا اگر ملائکه مجرد باشند، مجرد بودن ملائکه، با مجرد بودن خداوند، فرق دارد؛ زیرا خداوند، مجرد محض است و وجود خالص و نامحدود است و ماهیت ندارد؛ ولى ملائکه، موجوداتى مجرد و همراه با ماهیت و محدودیت هستند و مجردى که ماهیت داشته باشد، قابلیت تمثل به شکل هاى مادى و محدود را دارا مى باشد؛ پس آیات مذکور، دلالت بر دیدن خداوند ندارند.ر.ک: محسن ادیب بهروز، معراج از دیدگاه قرآن و روایات؛ ابوعلى سینا، معراج نامه؛ سید عبدالحسین دستغیب، معراج.
1. موجودات این جهان بر دو قسمند؛ مادى و مجرد. موجود مادى، آن است که با چشم و حواس عادى و یا حواس مسلح به وسایل و ابزار و لوازم ویژه، همچون میکروسکوپ، تلسکوپ و…، قابل درک مى باشد؛ اما موجودات مجرد، به هیچ وجه، محسوس و دیدنى نیستند و باید از آثار وجودى آنها پى به وجود آنها برد؛ مثلاً روح انسان، فکر و اندیشه او و علم و آگاهى او، موجوداتى مجرد هستند که به هیچ وجه، در قلمرو حس و درک ظاهر قرار نمى گیرند.
بنابراین، هیچ تردیدى نیست که خداوند دیده نمى شود؛ زیرا خدا، مادى نیست و جسم نیست تا دیده شود و در این جهت، تفاوتى بین دنیا و آخرت و یا شب معراج، وجود ندارد.جعفر سبحانى، الهیات و معارف اسلامى، ص 135. قرآن مجید در این باره مى فرماید: «لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ»؛انعام (6)، آیه 104. «دیده ها نمى توانند او را درک کنند؛ ولى او دیده ها را درک مى کند و او لطیف و آگاه است».
2. درباره منشأ ایجاد این شبهه باید گفت که برخى با توجه به آیات سوره نجم و بعضى از روایات مربوط به معراج، گمان کرده اند که پیامبر گرامى اسلام در شب معراج، خداوند را با چشم ظاهرى دیده است. براى برطرف شدن این اشتباه، لازم است موارد مذکور را بررسى کنیم.
قرآن کریم در تشریح وقایع شب معراج مى فرماید: «أَفَتُمارُونَهُ عَلى ما یَرى .وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى »؛نجم (53)، آیات 12 و13. «آیا با او در آن چه که دیده است، به مجادله بر مى خیزید؟ چرا مجادله مى کنید او وى (فرشته وحى) را یک بار دیگر نیز دیده است».
برخى از نویسندگان در تفسیر و ارجاع ضمایر آیات مذکور، دچار اشتباه شده اند و تصور کرده اند که مقصود، رؤیت خداست؛ در حالى که محور بحث در دو فراز گذشته، جبرئیل امین است؛ از آن جا که مشرکان رؤیت فرشته وحى را در واقعه معراج پیامبر تکذیب مى کردند، قرآن با صلابت، بر صحت آن تأکید مى کند و مى فرماید: این رؤیت، چیز عجیب و جدیدى نبوده است؛ بلکه حضرت پیامبر، فرشته امین را یک بار دیگر هم به هنگام نزول وحى، مشاهده کرده است.منشور جاوید، ج 6، ص 184.
همچنین روایتى که منشأ ایجاد شبهه فوق شده است، روایتى به نقل از پیامبر است که در ضمن توصیف وقایع معراج فرمود: «فرایت ربى ؛بحارالانوار، ج 18، ص 373؛ به نقل از تفسیر قمى. سپس پروردگارم را مشاهده کردم».
باید توجه داشت که با توجه به براهین عقلى و امتناع از رؤیت حسى،مقصود از عبارت مذکور، رؤیت و دیدن قلبى و با چشم دل است؛ چنان که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در حدیثى دیگر، به صراحت به این مطلب اشاره مى کند و مى فرماید: «فرأیته بقلبى و ما رأیته بعینى»؛احمد بن على طبرسى، الاحتجاج، ص 48. با قلب خود، خدا را مشاهده کردم؛ ولى با چشم سر، او را ندیدم».
جالب این که ظاهراً این پرسش در میان مسلمان صدر اسلام نیز مطرح بوده است؛ چنان که محمد بن فضیل نقل مى کند که از امام رضا(علیه السلام) پرسیدم: آیا پیامبر گرامى اسلام، خدا را مشاهده کرده است؟ حضرت فرمود: «نعم بقلبه اما سمعت اللَّه عزوجل یقول ما کذب الفؤاد ما رأى اى لم یره بالبصر ولکن راه بالفؤاد؛شیخ صدوق، التوحید، ص 117. آرى، پیامبر، خدا را با قلب خود مشاهده کرد. آیا نشنیده اى این سخن خدا را که درباره معراج پیامبر فرمود: قلب، تکذیب نکرد آن چه را دیده بود؛ یعنى خدا را با چشم ندیده بود؛ بلکه با قلب، مشاهده کرده بود».
3. اگر مجرد قابل دیده شدن نیست، پس چگونه پیامبر توانست فرشته وحى را ببیند؛ در حالى که ملائکه هم مانند خداوند، مجرد هستند و اگر گفته شود که ملائکه بعد از تمثل و تجسم به شکل هاى دیگر، قابل رؤیت مى شدند، باز مى گوییم چرا خداوند، نمى تواند به شکل یک موجود مادى مجسم شود؟
پاسخ این است:
اولا اصل مجرد بودن ملائکه، ثابت نیست؛ بلکه ممکن است آنها مانند جن، موجوداتى جسمانى باشند.
ثانیا اگر ملائکه مجرد باشند، مجرد بودن ملائکه، با مجرد بودن خداوند، فرق دارد؛ زیرا خداوند، مجرد محض است و وجود خالص و نامحدود است و ماهیت ندارد؛ ولى ملائکه، موجوداتى مجرد و همراه با ماهیت و محدودیت هستند و مجردى که ماهیت داشته باشد، قابلیت تمثل به شکل هاى مادى و محدود را دارا مى باشد؛ پس آیات مذکور، دلالت بر دیدن خداوند ندارند.ر.ک: محسن ادیب بهروز، معراج از دیدگاه قرآن و روایات؛ ابوعلى سینا، معراج نامه؛ سید عبدالحسین دستغیب، معراج.