طلسمات

خانه » همه » مذهبی » معرفی و بررسی شیوه‌های مقابله با تکفیر در جهان اسلام و آثار آن

معرفی و بررسی شیوه‌های مقابله با تکفیر در جهان اسلام و آثار آن

معرفی و بررسی شیوه‌های مقابله با تکفیر در جهان اسلام و آثار آن

در عصر حاضر، جهان اسلام به شدت دچار معضل خطرناک جریان‌های تکفیری شده است. هر روز در گوشه و کنار دنیا خون مسلمین بی‌گناه ریخته می‌شود.

18431 - معرفی و بررسی شیوه‌های مقابله با تکفیر در جهان اسلام و آثار آن
18431 - معرفی و بررسی شیوه‌های مقابله با تکفیر در جهان اسلام و آثار آن

 

نویسنده: سید معصوم عبداللهی

 

چکیده

در عصر حاضر، جهان اسلام به شدت دچار معضل خطرناک جریان‌های تکفیری شده است. هر روز در گوشه و کنار دنیا خون مسلمین بی‌گناه ریخته می‌شود.
با توجه به علل شکل‌گیری و ترویج تفکر تکفیری در بین مسلمین، بر همه مسلمانان لازم است راه‌های مقابله با آن را در پیش گرفته و این تفکر را ریشه کن نمایند. در این راستا اعتدال گرایی، بالا بردن سطح آگاهی مسلمانان، ترویج تفکر وحدت، توسط علما در بین اقشار مردم می‌تواند تأثیر زیادی داشته باشد.

مقدمه

در عصر کنونی یکی از مسائلی که بیش از همه متفکران و اندیشمندان اسلامی را می‌آزارد اختلاف مذهبی است. در جهان معاصر این ابزار دشمن (ایجاد تفرقه در بین مذاهب اسلامی) کارآمدترین ابزار محسوب می‌شود، زیرا آن‌ها با این ابزار توانسته‌اند گروه‌های تندروی هر مذهب را گول بزنند تا آن جا که هر کدام دیگری را خارج از دایره اسلام دانسته و علیه یکدیگر شورش و آشوب به پا کردند و حتی به خون یکدیگر رحم نکردند. امروز به وضوح مشاهده می‌شود که در کشورهایی از قبیل: سوریه، عراق، لبنان و … چه می‌گذرد. گروه‌های متعدد هر کدام با نامی اسلامی و ندای جهاد، اسلحه به دست شده‌اند و با گروه‌های دیگر درگیر شده‌اند و هر روز خون هزاران کودک و نوجوان، زن و مرد ریخته می‌شود. از طرف دیگر، دشمن توانسته با ایجاد شبکه‌هایی که همدیگر را تکفیر نموده راحت به اهداف خود برسد. بدون شک باید فضای سالم برای برگذاری کنگره‌های بین‌المللی ایجاد شود تا جهان اسلام از این گونه خطرات مصون بماند. اکنون که چنین محفل و کنگره‌ای برپا شده تا محققین حول محورهای ذکر شده با پژوهش و تحقیقی کاملاً علمی به فکر اصلاح بحران کنونی برآیند لازم دیدم بنابر موضوعات داده شده حول محورهای خاص موضوع بررسی و معرفی شیوه‌های مقابله با تکفیر درجهان اسلام و آثار آن، انتخاب نمایم. ابتدا به بررسی علل جریان بحران تکفیری و سپس به راهکارهایی مطابق با قرآن و سنت خواهیم پرداخت.

بررسی علل بحران تکفیری

همان گونه که گذشت در عصر حاضر، صاحب نظران و اندیشمندان بیش از گذشته حیرانند، چرا که هر روز در گوشه و کنار این کره خاکی، خون مسلمانان بی‌گناه در آتش آشوب جریان‌های تکفیری ریخته می‌شود و هر از گاهی بناهای مقدس اسلامی در تندباد خشونت گروه‌های تکفیری تخریب می‌شود. وقتی به عوامل این موضوع به درستی فکر می‌شود در می‌یابیم که گام اول از سوی دشمن است، پس اولین سبب و علت نقشه‌های شوم جهان استکباری است. دشمنان قسم خورده اسلام برای ضربه زدن به صفوف آهنین و به هم فشرده اسلام از کانال ایجاد تفرقه وارد شده و برای مقاصد پلید خود از راهکارها و شگردهای جدید اختلاف افکنی از قبیل: به راه انداختن جنگ‌های مذهبی، حمایت از گروه‌های افراطی و …. استفاده می‌کنند. دشمنان اسلام با تشکیل جبهه چند ضلعی، جنگ درونی، درگیری مذهبی در یک کشور، تأسیس مراکز جهت ایجاد اختلاف مذهبی، دست کاری در متون اسلامی به راحتی پرچم سبز اسلام را مورد تهدید قرار داده‌اند و با جنگ در حال تصرف قلب و ذهن مسلمین قرار گرفته و با تفکیک بین مسلمین در حال اجرای برنامه‌های خود هستند.
علت دوم در این باره را می‌توان بهره مند نبودن از علم دانست. اگر امروز موجی به نام تکفیر در بین مذاهب اسلامی رخ داده است مهم‌ترین عامل آن، بی‌توجهی به علم است. آن دسته از انسان‌هایی که اسیر آن موج شده‌اند و به نوعی می‌توان گفت در تور اختلافات دشمن گرفتار شده‌اند علم کافی نداشته‌اند، چرا که در قرآن می‌خوانیم: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ»؛ (1) حقا که ما فرزندان آدم را کرامت و شرافت بخشیدیم، طبق این آیه کریمه همه انسانیت دارای شرافت و کرامت است و هیچ کس حق ندارد شرافت انسانی دیگری را زیر پا نماید و حرمت آن را بشکند. آیا ریختن خون یک انسان بی‌گناه بی‌حرمتی به آن نیست؟ آیا تکفیر انسانی که به خداوند سبحان ایمان دارد، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را قبول دارد، قرآن را به عنوان کلام خدا پذیرفته و به سوی خانه خدا نماز می‌خواند شکستن حرمت و توهین به آن نیست؟ در آیه گفته شده بنی آدم یعنی چه مسلمان و چه غیرمسلمان، و یکی از نمادهای روشن تکریم، حفظ خون، ناموس و مال است. قرآن عظیم الشأن انسان را به دادگری با دشمنان نیز فرامی‌خواند: «وَ لاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ‌» (2) هرگز دشمنی با یک ملت شما را بر آن ندارد که عدالت نکنید؛ عدالت کنید که آن به تقوا نزدیک‌تر است و تقوا پیشه کنید که همانا خداوند به آنچه می‌کنید آگاه است. حال آنانی که خود را مسلمان و گروه‌های دیگر را کافر می‌دانند و با آنان به مقابله برخواسته و هر روز به قتل و غارت و انهدام مکان‌های اسلامی می‌پردازند چه جوابی به این آیه کریمه دارند؟ آیا آن‌ها اعمال و رفتار خود را با ذره بین قرآنی نگریسته‌اند؟
2. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ‌» (3) جز این نیست که همه مؤمنان با هم برادرند، پس میان (دو فرد یا گروه) برادرانتان اصلاح نمایید و از خداوند پروا کنید شاید مورد ترحم قرار گیرید.
3. «وَ لاَ تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ‌»؛ (4) و مانند کسانی (از یهود و نصری) نباشید که پراکنده شدند، و پس از آن که دلایل روشن به آن‌ها رسید اختلاف نمودند، و برای آنهاست عذابی بزرگ.
4. «وَ لاَ تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ‌»؛ (5) و با هم نزاع و ستیزه مکنید که سست و بیمناک می‌گردید و تسلط و حکومتتان از بین می‌رود؛ و (در مقابل به جای نزاع) شکیبایی کنید که همانا خداوند با شکیبایان است.
5. «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لاَ تَفَرَّقُوا»؛ (6) و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید.
6. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ‌»؛ (7)‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اگر فاسقی برای شما خبر آورد بررسی کنید تا مبادا گروهی را به نادانی آسیب رسانید آنگاه از کرده خود پشیمان گردید.
مگر کفر، بدتر از فسق نیست؟ اگر مسلمین، به کلام خداوندی، تمسّک جویند امروز به این بلا گرفتار نمی‌شدند. آنهایی که با انتشار یک سری کتاب و یا شبکه‌های تکفیری، بدون تحقیق بررسی به تکفیر کردن گروه‌های دیگر مسلمین می‌پردازند، نمی‌دانند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«کُفُّوا عَن اَهلِ لا اله الله لا تکفِروُهُم بِذَنبٍ فَمَن اکفر اَهلِ لا الهَ اِلّا الله فَهُوَ اِلیَ الکُفرِ اَقرَب»؛ دست نگه دارید از کسانی که لا اله الا الله گفته‌اند آنها را به خاطر یک گناه تکفیر نکنید، پس هر کس که اهل لا اله الا الله را تکفیر کند خودش به کفر نزدیک‌تر است.
بی‌تردید این افراد، چشم و گوش بسته تبلیغات دشمنان را پذیرفته‌اند و بدون اطلاع از حال مسلمانان به آنها برچسب کفر می‌زنند و خون آنها را بی‌گناه می‌ریزند و به زنان و دخترانشان به بهانه‌های «کنیز» تجاوز می‌کنند.
اگر آنها به این عمل رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) توجه می‌کردند و آن را سرمشق زندگی خود قرار می‌دادند هرگز چنین اعمال خطرناکی را مرتکب نمی‌شدند:
أَخرجَ احمد، و ابن أبی الدنیا، و الطبرانی، و ابن منده و ابن مردویه بسند. جَیِّدٍ عَنِ الحارث بن أَبی ضرار الخزاعی قال: قدمت علی رسول الله فدعانی الی الاسلام فدخلت فیه و أقررتُ بِهِ و دَعانی الی الزَّکاهِ فَأَقررتُ بِها و قلتُ: یا رسول الله اَرجعُ إلی قَومی فَأَدعوهُم الی الاسلام و اداء الزَّکاه فمن استجاب لی جَمَعتُ زکاتَهُ و تُرسلُ اِلَیَّ یا رسول الله رسولاً لِإِبانِ کذا و کذا لِیأتیکَ بِما جَمَعتُ مِنَ الزکاهِ فلما جمعَ الحارثُ الزکاهِ مِمَّن استجاب له و بلغ الإبانُ الذی اراد رسول الله ان یبعثَ الیه اُحتُبِسَ الرسول فَم یأتِ، فظن الحارثُ أَن قَد حَدَثَ فیه سَخطِه من الله تعالی و رسوله علیه الصلاه و السلام فدعا سروات قومه فقال لُهن: رسولُ الله کانَ وقَّتَ لی وقتاً یرسل الی رسوله لِیَقبضَ ما کانَ عَندَنا من الزکاه و لیس من رسول الله علیه الصلاه و السلام الخلف و لا أَری حَبسَ رسولِهِ الا من سخطه، فَانطَلَقوا بنا نأتی رسول الله و بعث رسولُ الله الولید بن عقبه بن ابی معیط، و هواخو عثمان (رضی الله عنه) لاُمِّهِ الی الحارث لِیَقبِضَ ما کان عِندُه مما جَمَعَ من الزکاه، فلما ان سارَ الولیدُ الی ان بَلَغَ بعضَ الطریق فَرِق فَرَجَعَ فأتی رسول الله فقال: اِنّ الحارث منعنی الزکاه و اراد قتلی، فَضَرِبَ رسول الله البَعثَ الی الحارثِ، فَأَقبل الحارثُ باصحابهِ حتی اذا استقبله الحارث و قد فَصَلَ عَنِ المدینه قالوا: هذا الحارث فلما غشیهم قال لهم: إلی من بُعِثتم؟ قالوا: الیک قال: وَلم؟ قالوا: إن رسول الله بَعَثَ الیک الولید بن عقبه، فزعم انَّکَ مَنَعتَه الزکاه و اردتَ قَتلَهُ قال: لا والذی بَعَثَ محمداً بالحق ما رأیتُه بَتَّه و لا أتانی، فلما دخل الحارثُ علی رسول الله قال: منعت الزکاه و اردت قتل رسولی؟ قال: لا والذی بعثک بالحق ما رأیته بَتَّه ولا أتانی، فلما دخل الحارث علی رسول الله قال: منعت الزکاه و اردت قتل رسولی؟ قال: لا والذی بعثک بالحق ما رأیته و لا رانی و لا اقبلت الاحین احتبس علی رسول رسول الله خَشیه ان یکون سخطه من الله تعالی و رسوله فنزل: «یا ایها الذین آمنوا ان جاءکم» الی قوله سبحانه «حکیم». (8)
احمد، ابن ابی الدنیا طبرانی، ابن منده و ابن مردویه با سند معتبر از حارث بن ابی ضرار خزاعی نقل کرده‌اند که حارث گفت: به محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمدم مرا دعوت به اسلام نمود و من اسلام آوردم و به آن اقرار نمودم سپس مرا دعوت به پرداخت زکات نمودم آن را نیز قبول نمودم و گفتم:‌ای رسول خدا به نزد قوم خود برمی‌گردم و آنها را به دین اسلام و پرداخت زکات فرامی‌خوانم، هر کس دعوتم را قبول کرد زکاتش را جمع آوری می‌کنم.‌ ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فلان وقت رسول و سفیری را بفرست تا آن چه از اموال زکات جمع آوری نمودم را نزد تو بیاورد. زمانی که حارث زکات را از کسانی که دعوتش را پذیرفتند جمع آوری کرد و وقت موعود فرا رسید رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اراده کرد که یک سفیر را نزد حارث بفرستد، رسول نگه داشته شد و نزد حارث نیامد، حارث با خود فکر کرد شاید امری یا ناراحتی از طرف خدا و رسول پیش آمده است، سران و بزرگان قومش را فراخواند و به آنها گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی را مشخص کرده‌اند تا در آن وقت یک سفیر را به نزدم بفرستد تا زکات ما را بگیرد. و رسول خدا هرگز خلاف وعده نمی‌کند، من نیامدن سفیر را چیزی جز ناراحتی نمی‌بینم، به نزد رسول خدا می‌رویم، در حالی که رسول خدا ولیدبن عقبه را به عنوان سفیر فرستاده بود. عقبه برادر حضرت عثمان از طرف مادرش بود (برادر اخیافی) تا زکات را از حارث بگیرد، ولید کمی از راه را طی کرد ترسید و برگشت و نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و گفت: حارث زکات را به من نداده و خواست که مرا به قتل برساند، پیامبر گروهی را به نزد حارث فرستاد، حارث با یارانش به سمت رسول خدا به راه افتاده بود تا این که حارث در حالی وی را ملاقات کرد که از مدینه جدا شده بودند، گفتند: این حارث است زمانی که آنها را ملاقات کرد، حارث گفت به کجا می‌روید؟ گفتند: به نزد تو می‌آمدیم. حارث گفت: چرا؟ گفتند: رسول خدا ولیدبن عقبه را نزد تو فرستاد و گمان کرد که تو زکات را به او ندادی و خواستی او را به قتل برسانی. حارث گفت: قسم به ذاتی که محمد را به حق مبعوث کرده است من هرگز او را ندیده‌ام و او به نزد من نیامده است. زمانی که حارث نزد رسول خدا آمد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: به سفیر من زکات نداده و قصد کشتن او را نمودی؟ حارث گفت: قسم به خدایی که تو را به حق مبعوث نموده است من او را ندیده‌ام و او هم مرا ندیده است و من نیامده‌ام مگر زمانی که دیدم نگه داشته شد سفیر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ترس از اینکه شاید خشم و غضبی از طرف خداوند و رسولش صورت گرفته باشد. آنوقت این آیه نازل شد «یا ایها الذین ان جاءکم» تا قول خداوند «حکیم».
این روایت به ما می‌فهماند که هر قول و حدیثی را نباید کورکورانه قبول کرد باید درباره آنچه به ما اطلاع داده می‌شود تحقیق و بررسی کنیم. اگر گروه‌هایی که مسلمین را تکفیر می‌کنند و خون آنها را می‌ریزند به این گفتار خدا و رسول توجه می‌کردند هرگز چنین عمل غیر اخلاقی را مرتکب نمی‌شدند.
سومین علتی که باعث شده این اتفاق رخ دهد تعصب گرایی است که خود ناشی از ناآگاهی به امور اجتماعی و اخلاقی است. تعصب اگر به درستی تشخیص داده نشود و درمان نگردد بزرگ‌ترین بیماری فکری محسوب می‌شود که باعث فروپاشی اجتماع می‌گردد، چرا که اصلی‌ترین عامل انحراف از مسیرهای سودمند در زندگی به شمار می‌رود. تعصب یعنی اختلال فکری و سپس اختلال روانی و به دنبال آن اختلال در رفتار و منش، تعصب انواع مختلفی دارد، از جمله: تعصب قومی، تعصب قبیله‌ای، تعصب فکری و اعتقادی، تعصب در خواهش‌ها و تعصب تربیتی، که خطرناک‌ترین نوعِ تعصب فکری و اعتقادی است، زیرا افق تعصب فکری محدود و برخاسته از خواهش‌های ذهنی است و شخص متعصب در شرایطی قرار می‌گیرد که جز فکر و اندیشه خویش به هیچ اندیشه‌ای دیگر نمی‌اندیشد و همه را مردود می‌شمارد. می‌توان تعصب فکری را بخل فکری دانست، چرا که به دیگران برای فهم اندیشه‌ها اجازه نمی‌دهد و این همان چیزی است که در گفت و گوهای جاهلان صورت خشونت می‌گیرد. شخص گرفتار هر کدام از انواع تعصب باشد از بعد روانی استقلال درونی خویش را از دست می‌دهد و در بعد اجتماعی سعی دارد دیگران را با خود هم عقیده سازد و این همان چیزی است که به وضوح در گروه‌های برجسته‌ی تکفیری مشاهده می‌شود تا آنجا که فتاوایی صادر می‌کنند که باید همه از آن پیروی کنند و در غیر این صورت محکوم به ضرب و شتم، قطع اعضای بدن و در نهایت اعدام می‌شوند. همان گونه که در فتواهای جدید گروه تروریستی داعش در سوریه آمده است: «ممنوع بودن گذاشتن لباس زن در فروشگاه‌ها در ملاء عام و استفاده کردن موادی مانند ژل برای مو». (9)
متخصصان جنگ نرم به خوبی توانسته‌اند با فرایندهایی از قبیل؛ اشاعه‌ی فرهنگی، نافرمانی مدنی، عملیات رسانه‌ای اذهان این گروه‌ها را دست کاری نمایند و نگرش آن‌ها را به مسلمین دیگر تغییر دهند و این امر نه تنها نتوانسته موجب تحول فکری شود بلکه باعث آشفتگی و بحران هویت شده و قتل و غارت را در کشورهای اسلامی ترویج داده است. به همین سبب مداخله سریع و موثر در این پدیده (تکفیر) مخرب برای همه کشورهای اسلامی ضروری است و می‌بایست کشورهای اسلامی هر چه سریع‌تر وارد عمل شده و به این وضعیت نامطلوب پایان دهد، از آن جایی که این آسیب‌ها ریشه دار هستند این را نیز می‌طلبد راهکارهایی مفید و سازنده و قوی ارائه شود تا توان مقابله با این عوامل و اسباب را داشته باشد.

راهکارها و شیوه‌های مقابله با تکفیر

پس از آسیب شناسی برای تقویت و ایجاد اتحاد و انسجام؛ می‌بایست به راهکارهایی دست زد که از سویی مسلمانان را در مقابل گردباد اختلافات بیمه نموده و به نوعی پیش‌گیری قبل از درمان نماید و از سویی دیگر مرحمی باشد برای دردها و زخم‌های موجود. اینک به چند تا از راهکارهای مقابله با تکفیر می‌پردازیم.

1. جایگزین کردن تمدن میانه به جای تعصب گرایی

راه نجات از تعصب این است که با علم و درایت، تمدن میانه را جایگزین آن نماییم، چرا که تمدن میانه به علت دارا بودن منش و کردار شایسته و ارزش‌های اخلاقی به زوایای گوناگون فکری، روحی و جسمی انسان می‌نگرد و عشق به خوبی‌ها را در وی می‌پروراند. شعار تمدن میانه همکاری … به جای نبرد است. نبردهای کنونی که حاصل تلاش دانشمندان غربی (دشمنان اسلام) است در اصل برای رسیدن به آرمان‌ها و روزی و منابع گوناگون است. تمدن میانه می‌گوید اشتباه است که برای رسیدن به آرزوها و به دست آوردن روزی و زرق و برق دنیا به نبرد بپردازیم، زیرا نبرد، تلاش‌ها و توان‌ها را نابود می‌سازد، باید به جای نبرد و کشمکش به همکاری روی آورد، و برای موفقیت همکاری سه شرط اساسی وجود دارد:
الف) همکاران باید مطمئن باشد که روزی و نیازهایی که در پی آنند در عمل وجود دارد.
ب) همکاران به خود و همدیگر اعتماد داشته باشند و هر کس بی‌نهایت تلاش کند.
ج) حس برابری و همیشگی میانشان وجود داشته باشد.
رعایت این شرایط یعنی برانداختن نظام ماکیاولیسمی که شعارش این است فقط به فکر منابع خود باش.
یکی دیگر از نمونه‌هایی که تمدن میانه خواهان آن است همکاری فرهنگی است، اگر بشر می‌خواهد به خوشبختی برسد باید به جای نبرد، همکاری فرهنگی و تمدنی داشته باشند؛ یعنی باید از رفتار، منش، اخلاق، و مهارت‌های زندگی یکدیگر که زیربنای تمدن است بهره مند گردند بنابراین باید همه به این نکته پی ببرند که نبرد و کشمکش هیچ بازتاب مثبتی نخواهد داشت.
مهم‌ترین خواسته‌ی تمدن میانه آزادی است، همان گونه که می‌دانیم خرد، زمینه ساز اندیشه، تدبر و گزینش است و اگر به انسان حق گزینش داده نشود خرد متوقف و در نتیجه مهم‌ترین ویژگی انسان که او را از سایر موجودات متمایز می‌کند از بین می‌رود، تمدن میانه که از دین زایش یافته خواستار آزادی در تمام زمینه‌ها حتی بینش و عقیده است و در انتخاب دین اجباری نیست، پس هرگاه آزادی از ارزش‌های والا و گزینش‌های ایدئولوژیک جامعه سرچشمه بگیرد ارزش بسیاری دارد. پس بدون تردید در این برهه از زمان که سرگردانی روش‌های فکری، میان تندروی و نادانی و کژی از یک سو و ربودن و ولنگاری از دگر سو انسان‌ها را به تأمل وامی‌دارد تا کاستی‌ها – سستی‌ها و کژی‌هایش را سامان دهد، میانه روی یا پیاده نمودن تمدن میانه از مهم‌ترین مسائل دنیای امروز به شمار می‌رود و انسانیت به شدت نیازمند چارچوب‌های دینی، فکری، عقلی، شناختی و کاربردی آن است.
اما متأسفانه امروز درباره آزادی دیدگاه‌های متعددی وجود دارد که هر کدام از دریچه خاصی بدان می‌نگرند و هر کدام برای به کرسی نشاندن ایده‌های خود اقامه‌ی دلیل می‌نمایند. اما واقعاً آزادی چیست؟ اگر خوب به کاوش بپردازیم می‌بینیم از آن جا که انسان خود را ذاتاً مختار می‌داند یک نوع آزادی عمل برای خویشتن احساس می‌کند و این نوع آزادی را مطلق و بدون هیچ قید و بند می‌پندارد و خواهان آزادی کامل و از هر محدودیتی گریزان است . به این دلیل از هر ممنوعیتی که متوجه او گردد رنج می‌برد. آزادی حق طبیعی انسان است، حقی بالاتر از هر حق و ممنوعیتِ آن بالاتر از هر ممنوعیتی می‌باشد.
احزاب و مکاتبی که ندای آزادی سر می‌دهند ناگزیرند برای آزادی هدف و فلسفه بتراشند و بگویند آزادی پسندیده است برای این که خیر جعی دارد، ولی مکتب اسلام می‌گوید:‌ای انسان تو را آزاد آفریدم و آن را جزئی از ذات تو قرار دادم، پس آزادی حقی است بالاتر از هر حق همچون حق حیات، چنانچه هر انسانی حق دارد زندگی کند و هیچ کس نمی‌تواند این حق را از وی سلب نماید. تمدن میانه چنین آزادی را می‌طلبد، آزادی که در هر زمان و مکان و قرنی قابل تحقق است و بشر با وجود آن می‌تواند به پیشرفت و ترقی در امور دنیوی و اخروی نایل آید. وقتی آزادی در جامعه پایدار شد از رده‌ی آرمان‌های خیالی به در می‌آید.

2. پرداختن به علم و دانش

در طول تاریخ، علم و دانش، انگیزه‌ی اصلی برای عمل کردن به شمار می‌رود، در واقع، انسان بدون علم مرده است، چرا که جهالت با وجود آرمان‌های خوب بزرگ‌ترین دشمنی است که انسان در زندگی‌اش با آن برخورد می‌کند. توسعه و گسترش علم و دانش از جمله مواردی است که می‌تواند به خوبی با این بحران مقابله نماید و آتش اختلافات را خاموش نماید. با نگاهی کاوش گرانه می‌بینیم که دین مبین اسلام، مکرراً پیروان خود را به فراگیری از علم دعوت می‌نماید.

علم از منظر قرآن و روایات

الف) «إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَى عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّداً وَ یَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنْ کَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولاً»؛ (10) آنها که پیش از آن علم و دانش دریافت کرده‌اند هنگامی که قرآن بر آنها تلاوت شود به خاک می‌افتند و سجده می‌کنند و می‌گویند: منزه و پاک است پروردگار ما که وعده‌هایش قطعاً انجام شدنی است.
ب. «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لاَ یَعْلَمُونَ»؛ (11) آیا کسانی که می‌دانند و کسانی که نمی‌دانند یکسانند.
خلاصه کلام ظهور اسلام با دعوت از فراگیری علم و دانستن شروع شد: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ‌ خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ‌ اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ‌ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ‌ عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ‌» (12) بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفریده، همان کسی که انسان را از خون بسته خلق کرده و بخوان که پروردگارت از همه گرامی‌تر است، همان کسی که به وسیله قلم تعلیم داده و به انسان آنچه را که نمی‌دانست آموخت. و مواردی دیگر مانند «اَفلا یتفکرون» آیا اندیشه نمی‌کنید؟
اما چرا روزگار مسلمانان در ارتباط با علم و دانش رضایت بخش نیست، در حالی که هیچ دین و مسلکی تا این حد به علم و دانش و لزوم فراگیری آن اهمیت نداده است. در همین راستا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید: «العلم حیاهُ الاسلام و عِمادُ الایمان»؛ (13) علم مایه حیات اسلام و ستون ایمان است. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حیات و بقای اسلام را در گرو علم دانسته است، پس اگر در جوامع اسلامی ارتقای سطح زندگی کمی و کیفی رضایت بخش نیست علتش بی‌توجه بودن به علم است.
در جایی دیگر رسول خدا می‌فرماید: «فَضلُ العلمِ احبُ الیَّ من فَضلِ العِباده»؛ (14) فضیلت علم در نزد من از فضیلت عبادت محبوب‌تر است.
ملاحظه می‌شود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هم چقدر به علم و دانش اهمیت داده و حتی وجود و استمرار اسلام را در گرو آن دانسته است. اما متأسفانه شاهدیم که گروه‌های زیادی بر اثر بی‌علمی پیدا شده‌اند که با یدک کشیدن نام‌های اسلامی مسلمانان دیگر را تکفیر نموده و به مال، جان و ناموس آنها یورش می‌برند، و این حرکت، ترفندی زیرکانه و علمی از سوی دشمنان اسلام است. بدون شک مقابله با دسائس سیاسی غرب بدون علم امکان پذیر نخواهد بود شاعر بزرگ محمد اقبال لاهوری چه زیبا به این موضوع می‌پردازد آنجا که می‌سراید:

قوّتِ افرنگ از علم و فن است *** از همین آتش چراغش روشن است
علم و فن را ای جوان شوخ شنگ *** مغز می‌باید نه ملبوس فرنگ (15)

باید امروز جهان اسلام تحولی بس عظیم و بزرگ در یادگیری علم ایجاد کنند و روی مغزها سرمایه گذاری کنند و مغزها را پرورش دهند، چرا که مغز کهربای علم است و ارزش مغز به دانش و علمی است که در آن نهفته است. امام جعفر صادق (علیه السلام) می‌فرماید:
«الملوک حکام علی الناس و العلماء حکام علی الملوک»؛ (16) زمامداران بر مردم حکومت می‌کنند و دانشمندان بر زمامداران.
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید: «اطلبوا العلم من المهد الی اللحد»؛ (17) ز گهواره تا گور دانش بجوی. یعنی اینکه علم فصل، زمان و مکان معینی ندارد. یا آنجا که می‌فرماید: «اطلبوا العلم و لوبالصین» (18) دنبال فراگیری علم بروید اگرچه که در چین باشد. پس هر چه هست و هرگونه تکامل، تحول، پیشرفت، رفاه، سعادت و خوشبختی ناشی از علم و دانش است. بنابراین سعادت بشری در علم می‌باشد، زیرا تنها به واسطه علم انسان می‌تواند به علل و فلسفه هر موضوعی در زندگی فردی و اجتماعی پی ببرد و از نظر فلاسفه تنها راه به سوی مدینه فاضله علم است، شرافت انسان در علم اندوزی است نه در جنگ و گردن‌کشی و قتل و غارت. دانش، رمز و رازِ پیشرفت و بقای انسان است و سرنوشت هر جامعه‌ای بستگی به میزان بار علمی آن دارد و اهل علم، متفکران و قلم به دستان سرمایه‌های اصلی هر جامعه هستند و در جهت رشد و ارتقای آنان باید کوشید. چرا که علما و اندیشمندان، مشعل داران هدایت‌اند، و آنها هستند که با فقاهت و فهم وسیع هم خویش را و هم بندگان خدا را از خطای در رأی و فساد فکری مصون می‌دارند و ظلمت، اوهام و خزعبلات شیطانی و نفسانی را به روشنایی، واقعیت‌ها و حکمت‌ها تبدیل می‌کنند. پس کسانی که امروز فتواهای تکفیری صادر می‌کنند که بر اثر آن عده زیادی از مسلمین علیه یکدیگر شورش می‌کنند با خطر کم علمی مواجه هستند، چرا که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید: «من اشار علی اخیه بأمرِ یعلم ان الرشد فی غیره فقد خانه»؛ (19) کسی که برادرش را به کاری راه نماید و بداند که راه رشد و رستگاری و فلاح و بالندگی وی در غیر آن کار است، در حقیقت به او خیانت ورزیده است.
اما متأسفانه امروز پایگاه‌های اینترنتی و شبکه‌های ماهواره‌ای وجود دارند که در آن‌ها مفتیان بی‌صلاحیت، فتواهای خطیری از قبیل فتوای تکفیری، صادر می‌کنند که باعث خون ریزی و قتل و آشوب در جامعه گردیده است، مسلمین چگونه می‌توانند دین و دنیای خود و هم چنین آینده فرزندان خود را به دست کسانی بسپارند که بی‌محابا در مورد مسائلی که علمای بزرگ جهان توقف کرده‌اند فتوا صادر می‌کنند.
دکتر عایض القرنی، پیرامون جایگاه خطیر فتوا می‌گوید: «امروزه فتوای شرعی به دانش شرعی، بدون تأمل و پرهیزگاری، درباره مسائل عمومی بزرگ فتوا می‌دهند، حتی با شش نفر دانش آموز و دانشجو تنها خود را گروه رستگار و فرقه‌ی ناجیه تصور می‌کنند و دیگران را گمراه، مرتد، دروغگو و گناهکار می‌دانند. از نظر آنان دولت مردان، کافر؛ نویسندگان، زندیق؛ شاعران، فاجر؛ عالمان، درباری؛ دعوتگران، فریب کار؛ کارمندان، ستمگر و بازرگانان، خیانت کار هستند.» (20)
بدون تردید هرگاه علم و دانش به انسان نالایق برسد تاریکی و اوهام بر عقل‌ها و دل‌ها مستولی می‌شود و حشرات فتنه در فضا ظاهر می‌گردند، آنها با اساطیر و نوآوری‌ها بر جهان حاکم می‌شوند و در نتیجه، ضلالت و گمراهی و انحراف همه جا را فرامی‌گیرد و موجب تباهی و فلاکت انسانیت می‌گردند همان گونه که امروز در اکثر ممالک اسلامی مشاهده می‌کنیم که افراد نالایق و کم علم چگونه مردم را به فلاکت کشیده‌اند و حتی بناهای اسلامی را ویران می‌کنند.
پس بر کشورهای اسلامی لازم و ضروری است که به مسئله تعلیم و تعلم اهمیت دو چندان دهند و برای گریختن از وادی جهل و نادانی تلاش وافر نمایند و مردم را از حقایق سیراب کنند تا آنها حقایق را نصب العین و آویزه گوش خود قرار دهند، زیرا مهم‌ترین راه خروج از چنین مصیبت بزرگ و وحشتناک (جریان تکفیر در جهان) کسب علم و دانش است، چون علم مایه افتخار و باعث پیشرفت، ترقی، تکامل و تعالی ایمانی، اخلاقی، عرفانی، عبادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و اقتصادی است و کم بودن یا عدم آن باعث رکود و جمود، انحطاط و عقب ماندگی و قهقرا و ارتجاع است.
مهم‌ترین موضوع در مسئله تعلیم عمل به آن است، چرا که اگر به دانش عمل نشود مانند سمّی است که انسان آن را بنوشد. امام محمد غزالی (رحمه الله) در جمله‌ای بسیار کوتاه و پرمحتوا می‌گوید: «عمل بدون علم، محال است و علم بدون عمل جنون». (21) آری محال است که بدون علم بتوانیم جامعه اسلامی را به اوج قلّه فلاح و رستگاری برسانیم پس باید دانش کسب کرد و به آن عمل نمود.

3. اتحاد و پرهیز از اختلاف

یکی دیگر از مسائلی که باعث جلوگیری از جریان تکفیری می‌شود، مسئله اتحاد و انسجام مسلمین و دوری از تفرقه و نزاع است.
در ابتدا باید کردیم که نزاع و درگیری، باعث از بین رفتن ابهّت می‌گردد. وقتی از وحدت سخن می‌گوییم منظورمان وحدت در سایه دین است، چرا که در طول تاریخ از طرف اندیشمندان و صاحب نظران معیارهای متعددی ارائه شده من جمله: وحدت براساس منافع ملی، قومی – جغرافیایی، سیاسی و طبقاتی، اما هیچ کدام نتوانسته به دل‌ها راه پیدا کنند، چرا که دایره‌ی هر کدام محدود است و نمی‌تواند همه انسانیت را در خود بگنجاند، تنها وحدت در سایه ایمان است که می‌تواند بشریت را در یک آن واحد در خود بگنجاند زیرا ملاک فقط ایمان است نه چیز دیگر. قرآن و احادیث پیامبر بزرگ‌ترین معیارهای وحدت می‌باشد.
قرآن انسانیت را امت واحده دانسته و می‌فرماید: «کانَ النّاسُ اُمَّه واحدَه فَبَعَثَ اللهُ النَّبِّیینَ مُبَشّرین و مُنذَرینَ» (22) در این آیه، امت واحد یعنی یک گروه‌اند بر اساس توحید، ایمان و عبادت، و انحراف از اصول و روی آوردن آن‌ها به سوی خرافات، اختلاف و تفرقه محسوب می‌شود.
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید: «تَرَى الْمُؤْمِنِینَ فِی تَرَاحُمِهِمْ وَتَوَادِّهِمْ وَتَعَاطُفِهِمْ كَمَثَلِ الْجَسَدِ ، إِذَا اشْتَكَى عُضْوًا تَدَاعَى لَهُ سَائِرُ جَسَدِهِ بِالسَّهَرِ وَالْحُمَّى»؛ (23) می‌بینی مسلمانان را در تراحم و شفقت به یکدیگر و در دوستی و عطوفت با هم، مانند یک جسد که هرگاه عضوی از آن احساس درد کند تمام اعضای بدن مبتلا به تب و بی‌خوابی می‌گردد.
در جایی دیگر می‌فرماید:
«مَن لَم یَهْتَمُّ بِاُمورِ الْمُسْلِمینَ فَلَیْسَ مِنْهُمْ»؛ (24) هر کس به اوضاع مسلمانان اهتمام نورزد (و بی‌تفاوت باشد) او از مسلمانان نیست.
پس باید بازگشت به قرآن و سنت، شعار مسلمین به عنوان محور وحدت قرار گیرد تا مسلمین براساس همین محور گرد هم آیند. در حقیقت ایجاد امت واحده اسلامی پاسخی به فرمان الهی درباره وحدت و اجتناب از تفرقه است موضوع وحدت را می‌توان در آیات متعددی از قرآن من جمله: آیات 103 و 105 سوره آل عمران، آیه 92 سوره انبیاء، آیات 10 و 13 سوره حجرات بررسی کرد، وجود آیات متعدد در این باره نشانه اهمیت این موضوع است.
اگر امروز از وحدت اسلامی سخن به میان می‌آید به این معنا نیست که مرزهای جغرافیایی را از میان برداریم بلکه بدین معناست که کشورهای اسلامی با هم وحدت عملی داشته باشند و درک متقابل و تعامل مناسب در خصوص موضوعات مشترک.
مسلمین باید بدانند که اختلاف، توان و نیرو را به بیراهه می‌کشاند و به قول مقام معظم رهبری (مدظله) این آثار زیان باری را دارد:
1. سوق امکانات و توان کشور به بیراهه؛
2. دراز شدن دست به سوی بیگانه؛
3. فداشدن مصالح و منافع کشور؛
4. ناامیدی ملت؛
5. تمایل به دیکتاتوری؛
6. به هدر رفتن زحمات؛
7. راه استیلای دشمن؛
8. رد زمزمه‌های تفرقه؛
9. مفاهیم مشتبه، عامل تفرقه. (25)
بدون شک تفرقه، فرهنگی باشد یا اجتماعی، سیاسی، نظامی و یا اقتصادی صدمات عمده‌ای بر پیکر امت اسلامی وارد می‌کند، پس می‌بایست از آن پرهیز کرد و به وحدت که امری معروف است و باعث به وجود آمدن صلح و آرامش در دنیا می‌شود چنگ زد. آری، اگر سلیقه‌ها را کنار گذاشته، تنها تسلیم قانون خدا باشیم، به وحدت نزدیک تریم.
با بررسی دقیق و موشکافانه به آیات و احادیث در باب وحدت پی می‌بریم که اسلام می‌کوشد تا همه انسان‌ها را در نهایت در یک جامعه جهانی واحد گرد آورد و از انسان‌ها می‌خواهد با حفظ اصول در یک جامعه کلان و واحد جهانی گرد هم آیند، و علت این که در اسلام تا این حد بر مسئله وحدت و یکپارچگی تأکیده شده آن است که مردم فقط در سایه وحدت و همبستگی می‌توانند موانع انجام هر کاری را از سر راه بردارند و با استفاده از تمام توان، استعداد و قدرت اراده و انگیزه‌ای که در یک جا جمع شده است، به مقصد مورد نظر خویش برسند.
و علت دیگر آن که وحدت و همبستگی یکی از مواردی است که تداوم و پایداری نظام‌ها و ملت‌ها به آن بستگی دارد و به همین دلیل تمامی ملل برای وحدت و یکپارچگی اهمیت خاصی قائل شده‌اند و برای حفظ این امر خطیر برخی امور را در فرهنگ خود مقدس و مهم شمرده و آنها را محور همبستگی خود قرار داده است؛ به عنوان مثال اگر به جنگ‌های صلیبی که علیه مسلمانان برپا شد دقت کنیم می‌بینیم بهترین حربه‌ای که مسیحیان برای اتحاد خود به کار گرفتند دین بوده است، یا در جنگ جهانی دوم آلمان‌ها برای همبستگی خود از عنوان نژاد برتر استفاده کردند. در این خصوص دین اسلام از سایر ادیان مستثنی نبوده و اهمیت خاصی برای این موضوع قائل شده است و قرآن کریم بر این نکته تأکید کرده که وحدت مایه استواری و نیرومندی و اختلاف موجب شکست و از کف دادن قوت است.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از بعثت تا رحلت همواره در آموزش‌های خود و حتی در عمل، در جهت نفی تفرقه و نزاع و تحکیم پایه‌های وحدت، اخوت و همدلی میان مسلمین و حتی تفاهم با غیر مسلمین و غیر معارض از اهل کتاب تلاش نموده است.
بنابراین اگر امروزه همه فرقه‌ها قرآن و سنت را مرجع بدانند وحدت و یکپارچگی حاکم می‌شود و اختلافات و این همه نزاع و درگیری و ریختن خون‌های بی‌گناه و حرمت شکنی‌ها و تخریب بناهای مقدس اسلامی از میان برچیده شده و جریان تکفیر خاتمه می‌یابد.

4. انتقال رهبری جهان از اروپا به کشورهای اسلامی

یکی دیگر از راه‌های برون رفت از این معضل بزرگ این است که رهبری جهان و سکّان زندگی از دست استعمارگران که وظیفه انسانی خود را انجام نمی‌دهند به دست پاک و ماهر انتقال یابد، زیرا انتقال رهبری از انگلیس به آمریکا و یا به کشورهای تروریست پرور دیگر، مانند انتقال پارویی است که از دست راست به دست چپ سپرده می‌شود. تحول اساسی و موثر انتقال رهبری است، از اروپا یا به معنای وسیع از کشورهای که جاهلیت و مادی گری رهبری آن‌ها را به دست دارد به جهان اسلام که سید و سالار ما محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) با رسالت ابدی و دین فرزانه‌اش رهبری آن را به دست دارد.
امروزه جهان اسلام به دنبال اروپا در حال حرکت است، و این واقعیتی تأسف بار است که مسلمین در گوشه و کنار دنیا تبدیل به هواداران جاهلیت اروپایی و سپاهیان داوطلب آن شده‌اند. مسلمین به جای این که فرماندهان سپاه اسلام باشند به این دل خوش کرده‌اند که دنباله روان لشکر جاهلیت باشند، اخلاق جاهلی و اصول فلسفه‌ی اروپایی بسان الکتریسیته در سیم‌های برق در وجودشان راه یافته است، از این رو در بعضی ممالک اسلامی در بسیاری از مظاهر و آثار مسلمانان مادی گری غربی نمایان است. روی آوردن به شهوات، حرص و آز برای زندگی آسان شده است.
جهان امروز را مادی گری تنگ نظر که جز سود صاحبش به چیز دیگر نمی‌اندیشد و جز شهوت و پرستش لذت‌ها چیز دیگری نمی‌شناسد تنگ کرده است، جهان امروز را خودخواهی و انانیت که اجازه نمی‌دهد در اقلیمی وسیع دو انسان بگنجد، خفه کرده است. بدین ترتیب شهرهای وسیع تبدیل به سوراخ حشرات شده و مردم مانندکودکان از تصرف در اموالشان بازداشته شدند، زمین با همه فراخی‌اش تنگ شده و مردم نیز از زندگی بیزار شده‌اند. این چه اتاق فکری است و چگونه جهان را اراده می‌کند که مردم در سایه تمدن و فرهنگ در بندها و زنجیرها درآمده‌اند و همواره مورد تهدید قحطی‌های ساختگی و حقیقی، جنگ‌های داخلی و اعتصابهای هفتگی شده است. اتاق فکری بین‌الملل که در آن سران کشورهایی از قبیل انگلیس و امریکا وجود دارند و به وسیله آنها و هم نوعانشان اداره می‌شود، چه برنامه‌هایی را تدارک دیده‌اند که هر روز در خیابان‌ها باید خون جاری شود و روزانه افراد زیادی بی‌گناه طعم مرگ را بچشند؟ این چه نوع حفاظت از حقوق بشر و کرامت انسانی است که به مال، ناموس و خون افراد رحم نمی‌شود؟
بزرگان جریان‌های تکفیری از چه کسانی خط و مشی می‌گیرند؟ اصلاً این چه سیاست و هندسه‌ای است که این پدیده خطرناک به وجود آمده است؟ بدون شک فشارهای سیاسی امروز به مراتب فجیع‌تر از فشارهای سیاسی قرون وسطی است.
آری امروز از هر روز دیگر عظمت رسالت دین اسلام نمایان‌تر است. اکنون هنگام آن فرا رسیده که رهبری جهان و یا به عبارتی دیگر اتاق فکر بین‌الملل از جاهلیت به اسلام انتقال یابد، چرا که اسلام هرگز رسالتش را با مظاهر تمدنی که اروپا بر جهان عرضه می‌کند به انجام نخواهد رساند، بلکه جهان اسلام، رسالتش را با روح و قدرت معنوی به انجام می‌رساند.
امروز جهان در نتیجه این رهبریِ غرب، بر دهانه‌ی آتشفشان قرار گرفته است و نیاز به رهبری اسلامی دارد که پیامش رهایی از تاریکی‌ها و رفتن به سوی نور و از تنگنای دنیا به فراخنای آن و از ظلم ادیان به عدالت اسلام است. در شرایط حساس و بغرنج کنونی وظیفه مهم رهبران جهان اسلام سازمان‌ها و دولت‌های اسلامی کاشتن ایمان در قلوب مسلمانان است. باید از کلیه‌ی ابزارهای جدید و قدیم، راه‌های نشر و تعلیم، مانند دید و بازدید دعوت گران دینی از شهرها و روستاها، ترتیب دادن درس‌ها و سخنرانی‌ها، انتشار کتاب‌ها و مقالات، و هم چنین از رسانه‌ها گروهی مانند صدا و سیما، روزنامه‌ها و تمام تجهیزات جدید استفاده نمایند. باید بکوشند تا در کالبد این انسان‌هایی که قتل و خون خواری را سرلوحه‌ی کار خود قرار داده‌اند حیاتی جدید بدمند و روح اخلاق، فضیلت، امانت و اقتصاد صالح را در آنها ایجاد کنند. باید تلاش کنند تا فرهنگ قرآنی و سنت نبی اکرم در جامعه پیاده شود، چرا که قرآن و سنت دو نیروی بزرگ و عظیمی هستند که می‌توانند در هر برهه از زمان علیه دوران جاهلی انقلابی بزرگ به راه اندازند و آتش حماسه و ایمان را برافروزند و از امت زبون و خوار امتی سلحشور و بیدار برافروخته و سراپا خشم و غضب علیه نظام‌های ظالم پدید آورند.
اگر راه کتاب و سنت به دل‌ها باز شود با تأثیری که می‌گذارند تنشی بین ایمان و نفاق به وجود خواهد آمد که همگان را به حیرت می‌اندازد.
اما نکته قابل توجه این است زمانی این انتقال امکان پذیر است که جهان اسلام، توانایی لازم و آمادگی کامل در علوم، صنعت، تجارت و فنون نظامی را داشته باشد و در تمام زمینه‌ها از غرب بی‌نیاز باشد، امور زندگی‌اش را خودش بچرخاند و منابع زیرزمینی‌اش را خودش استخراج نماید، با ناوگان و کشتی‌های خودش آب‌های اطرافش را بشکافد، با تانک‌ها، موشک‌ها و تسلیحات ساخت خودش با دشمنش مبارزه و صادراتش بر وارداتش افزایش یابد. این کار ممکن نیست مگر با تعلیم و فراگیری علم و دانش که قبلاً بیان نمودیم. باید قبول کرد تا زمانی که جهان اسلام در علم، سیاست و صنعت و تجارت به غرب متکی باشد غرب، خونش را می‌مکد و هر روز دست آوردهای آن بازارهای جهان اسلام را فتح می‌کند و سرمایه‌اش را به یغما می‌برد.
جهان اسلام می‌بایست علوم جدید را به گونه‌ای ساماندهی کند که با روح و رسالت وی همنوا باشد. جهان اسلام در گذشته با زعامت علمی خویش بر جهان قدیم تسلط داشت و به همین دلیل بود که در اندیشه و فرهنگ جهان نفوذ کرد و در درون ادبیات و فلسفه‌اش راه یافت. اگر جهان اسلام می‌خواهد امروز هم مثل گذشته باشد و با عقل خود بیندیشد و روی پای خود بایستد باید با این ذلت مبارزه کند و دارای شخصیت‌ها، مغزها و نویسندگانی باشد که فرهنگ غرب را نقد و بررسی کنند و نوشته‌ها و نظریاتشان را جرح و تعدیل نمایند و در علوم چنان مهارت داشته باشند که خاورشناسان بزرگ از آنان استفاده کنند و تشنگان علم و دانش اگر قبلاً به مراکز علمی اروپا و آمریکا روی می‌آوردند از این پس به کشورها و مراکز علمی اسلامی روی آورند. بنابراین با آمادگی روحی، تکنیکی و نظامی و استقلال آموزشی است که جهان اسلام می‌تواند به پا خیزد، رسالتش را ادا کند و جهان را از نابودی تهدید کننده نجات دهد، چرا که رهبری جهان امری ساده نیست بلکه جدی و نیازمند تلاش و کوشش گسترده، مبارزه و جهاد و آمادگی کامل است. و این امر مهم را فقط جهان اسلام می‌تواند به عهده بگیرد.
اینک که علل به وجود آمده جریان‌های تکفیر را دریافتیم و از راهکارهای مقابله با آن آگاه شدیم، امید است که بتوانیم با استعانت از ذات پروردگار این امر خطیر و طاقت فرسا را از میان جامعه اسلامی ریشه کن نماییم و آرامش و امنیت را به جامعه اهدا کنیم تا همگان بتوانند با آسودگی خاطر به زندگی خود ادامه دهند و سیر تکاملی خویش را به پایان برسانند. «و ما ذلک علی الله بعزیز»

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره اسراء، آیه 70.
2. سوره مائده، آیه 8.
3. حجرات، آیه 10.
4. آل عمران، آیه 105.
5. انفال، آیه 46.
6. آل عمران، آیه 103.
7. حجرات، آیه 6.
8. الوسی، روح المعانی، ج14، ص 218 و 217.
9. ویژه نامه کنگره بین‌المللی خطر جریان‌های تکفیری، شماره اول، 1393، ص 158.
10. سوره اسراء، آیات 108-107.
11. زمر، آیه 9.
12. علق، آیات 1 تا 5.
13. طاهری، محمدرضا، اسلام علم و تکنولوژی، فصل نامه ندای اسلام، شماره 8، ص 42.
14. همان.
15. بقایی، محمد، قلندر شهر عشق، 285 و 284.
16. طاهری، محمدرضا، پیشین.
17. همان.
18. همان، ص 43.
19. خطیب تبریزی، عبدالله، بلوچ، فیض محمد، ترجمه و شرح مشکاه المصابیح، ج1، ص 601.
20. همان، ص 602.
21. همان، ص 548.
22. بقره، آیه 313.
23. حسنی، ندوی، علی، آئین زندگی، م قاسمی، محمدقاسم، ص 204.
24. همان، ص 162.
25. فرزندی، عباسعلی، همگرایی جهان اسلام در اندیشه امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری (مدظله) ، ص 302 تا 305.

منابع :
قرآن کریم.
الف. کتاب‌ها
1. آلوسی البغدادی، ابی الفضل شهاب الدین السید، محمود، روح المعانی، دارالفکر، بیروت 1997 م.
2. بقایی، محمد، قلندر شهر عشق، نشر اقبال، تهران 1382 ش.
3. حسنی ندوی، سیدابوالحسن، علی، آیین زندگی در پرتو کتاب و سنت، محمدقاسم قاسمی، شیخ الاسلام احمد جام، تربت جام، 1386 ش.
4. حسنی ندوی، سیدابوالحسن، علی، کندکاوی در اوضاع جهان و انحطاط مسلمین، عبدالکریم عثمانی، نشر احسان، تهران 1388 ش.
5. خطیب تبریزی، عبدالله، ترجمه و شرح مشکوه المصابیح، فیض محمد بلوچ، خواجه عبدالله انصاری، تربت جام 1388 ش.
6. الراوی، احمد، میانه روی و تمدن، کانون ترجمه فارسی، نشر آوای اسلام، تربت جام 1386 ش.
7. الزحیلی، وهبه، میانه روی از دیدگاه دین و فرهنگ، کانون ترجمه فارسی، نشر آوای اسلام، تربت جام 1386 ش.
8. عاکف، محمود عبدالله، تمدن میانه، نقش… خاستگاه، کانون ترجمه فارسی، تربت جام، نشر آوای اسلام، تربت جام 1386 ش.
9. العود، سلمان، سخنی پیرامون وحدت، کانون ترجمه فارسی، نشر آوای اسلام، 1386 ش.
10. فرزندی، عباسعلی، همگرایی جهان اسلام در اندیشه امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری (مدظله)، دبیرخانه شورای برنامه ریزی مدارس علوم دینی اهل سنت، تهران 1390 ش.
11. المطوع، عبدالعزیز، تعصب ویرانگر فرهنگ‌ها، کانون ترجمه فارسی، آوای اسلام، تربت جام 1386 ش.
مجلات:
1. آموزش و پرورش، «پیام بیداری و رهایی و ایجاد اختلاف ابزار همیشه دشمنان»، حبل المتین، سال اول، شماره دوم، 1391 ش.
2. دهقان، عبدالقادر، «از قارون تا شارون»، ندای اسلام، سال هفتم، شماره اول، 1385 ش.
3. ذوالفقار طلب، مصطفی، «بازگشت به قرآن معیار وحدت امت اسلامی»، حبل المتین، سال اول، شماره اول، 1391 ش.
4. سپری، فریدون، «اسلام و دانش»، ندای اسلام، سال دوم، شماره چهارم، 1380 ش.
5. طاهری، محمدرضا، «اسلام علم و تکنولوژی»، ندای اسلام، سال دوم، شماره چهارم، 1380 ش.
6. عثمانی، عبدالحکیم، «حاکمیت اسلام»، ندای اسلام، سال دوم، شماره چهارم، 1380 ش.
7. قاسمی، زهرا، «تبیین و بررسی مفهوم جنگ نرم در اندیشه مقام معظم رهبری»، حبل المتین، سال دوم، شماره سوم و چهارم، 1392 ش.
8. کنگره بین‌المللی خطر جریان‌های تکفیری، «مکر تکفیر»، شماره اول، خردادماه 1393.

منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی «جریان‌های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام»، قم: دارالاعلام لمدرسة اهل البیت (ع)، چاپ اول

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد