معلم اخلاق
با اندكي تأمل در زندگي چهره هاي درخشان تاريخ انقلاب اسلامي ميتوان به اين نكته پي برد كه حيات آنان همواره در جهت احياي اسلام اصيل و اجراي احكام الهي بوده است و در راه نيل به اين مقصود، حتي از بذل جان خويش نيز دريغ نكردهاند.
معلم اخلاق
نویسنده: عباس خامه یار
با اندكي تأمل در زندگي چهره هاي درخشان تاريخ انقلاب اسلامي ميتوان به اين نكته پي برد كه حيات آنان همواره در جهت احياي اسلام اصيل و اجراي احكام الهي بوده است و در راه نيل به اين مقصود، حتي از بذل جان خويش نيز دريغ نكردهاند.
از جمله اين مبارزان نستوه، شهيد والامقام آيت الله مدني است كه از روزگار جواني و آن زمان كه تنها سرمايه خويش را در اختيار شهيد نواب صفوي قرار داد تا در برابر جريان منحرف كسروي بايستد، تا واپسين دم حيات، لحظهاي دست از مبارزه و روشنگري نكشيد و با وجود بيماري آزار دهنده سل، چه در زندان و چه در تبعيد، ضربه هاي سهمگيني را برپيكر پوسيده طاغوت وارد آورد و سرانجام نيز با نثارخون خويش، درخت تنومند انقلاب اسلامي را آبياري كرد.
اين شهيد بزرگوار در سن 4 سالگي از نعمت وجود مادر محروم شد و در 16 سالگي نيز پدر از دست داد. وي در آغاز جواني، زادگاه خويش را ترك كرد و به قم رفت تا در محضر اساتيد ارجمندي چون آيت الله سيد محمد تقي خوانساري و آيت الله حجت كوه كمري تلمذ كند و سپس از درس عرفان و فلسفه امام بهره گيرد؛ آنگاه براي ادامه تحصيل به نجف هجرت كرد و ديري نگذشت كه از جمله اساتيد معروف حوزه علميه نجف شد و از مراجع بزرگي چون آيت الله حكيم، آيت الله خوانساري و آيت الله كوه كمري درجه اجتهاد گرفت.
شهيد آيت الله مدني ستيز با فرقه بهائيت را از نخستين سال هاي جواني آغاز كرد. رژيم پهلوي در جهت سركوب اسلام، دست فرقه بهائيت و سرمايه داران وابسته به آن را در تمامي نقاط ايران، به ويژه آذربايجان بازگذاشته بود، به طوري كه آنان توانستند اداره برخي از كارخانه هاي توليد برق را در آن خطه به دست گيرند. آيت الله مدني با سخنراني هاي افشاگرانه خود، استفاده از برق اين كارخانه ها و نيز معامله با پيران اين فرقه ضاله را تحريم و شهرستان آذر شهر را از وجود آنان پاك كرد.
آيت الله مدني نخستين فردي بود كه در نهضت سال 42، در نجف از امام تبعيت كرد و در انتشار اعلاميه آيت الله حكيم به همين مناسبت، نقش به سزائي داشت. در زمان حكومت عبدالسلام عارف، آيت الله حكيم فتوائي مبني بر الحاد و كفر كمونيسم صادر كرد و به همين دليل مورد اهانت رژيم عراق قرار گرفت و به نشانه اعتراض، به كوفه رفت. شهيد آيت الله مدني طلاب را جمع كرد و جملگي كفن پوشيدند و به منزل آيت الله حكيم رفتند و از ايشان خواستند دستور جهاد بدهد. شهيد مدني در سال 50 به امر امام و براي تدريس علوم ديني به خرم آباد رفت و در آنجا حوزه علميه كماليه راهاندازي كرد. از آن پس بود كه در اثر فعاليت عليه رژيم ستمشاهي به شهرهاي نورآباد ممسني، كنبدكاووس، بندر كنگان و مهاباد تبعيد شد. وي پس از پيروزي انقلاب اسلامي به قم
برگشت و پس از چندي به دعوت مردم همدان راهي آن ديار و در جريان تشكيل مجلس خبرگان، از همدان انتخاب شد و در تصويب اصل ولايت فقيه، نقش تعيين كنندهاي داشت.
شهيد مدني پس از شهادت آيت الله قاضي طباطبائي، به فرمان امام خميني(ره)در سنگر نماز جمعه تبريز به افشاي ماهيت عناصر فرصت طلب، ملي گراها، ليبرال ها و منافقين پرداخت و توطئه هاي استعمار و عناصر داخلي آن را نقش برآب و از حريم انقلاب اسلامي پاسداري كرد. وي در طول زندگي، هرگز ساده زيستي را فراموش نكرد و همواره به مبارزه عملي و علني با روحيه اشرافي گري پرداخت. همين رويه بود كه توطئه هاي فراوان دشمن براي تخريب شخصيت وي را پيوسته نقش بر آب ميكرد. ايشان به تهذيب نفس و تقوا اهميت بسيار ميداد و بر اين باوربود كه پيروزي بر دشمنان و طاغوتيان زمان، تنها در گرو اصلاح نفس و خودسازي است.
او به فرموده امام، عالمي عالي قدر و معلم اخلاق و معنويت بود كه در تمام طول حيات پربار خويش، لحظهاي ازمبارزه با ستمگران دست نكشيد و با شهادت مظلومانه خود در 20 شهريور 1360، ضد انقلاب و منافقين را به كلي منزوي كرد و بر بالاترين جايگاهي كه براي وي متصور بود، ايستاد؛ جايگاهي كه ادامه خط سرخ شهادت و خط آل علي (ع) و وديعه خاندان نبوت و ولايت به پيروان راستين آن بزرگوار است.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 57
از جمله اين مبارزان نستوه، شهيد والامقام آيت الله مدني است كه از روزگار جواني و آن زمان كه تنها سرمايه خويش را در اختيار شهيد نواب صفوي قرار داد تا در برابر جريان منحرف كسروي بايستد، تا واپسين دم حيات، لحظهاي دست از مبارزه و روشنگري نكشيد و با وجود بيماري آزار دهنده سل، چه در زندان و چه در تبعيد، ضربه هاي سهمگيني را برپيكر پوسيده طاغوت وارد آورد و سرانجام نيز با نثارخون خويش، درخت تنومند انقلاب اسلامي را آبياري كرد.
اين شهيد بزرگوار در سن 4 سالگي از نعمت وجود مادر محروم شد و در 16 سالگي نيز پدر از دست داد. وي در آغاز جواني، زادگاه خويش را ترك كرد و به قم رفت تا در محضر اساتيد ارجمندي چون آيت الله سيد محمد تقي خوانساري و آيت الله حجت كوه كمري تلمذ كند و سپس از درس عرفان و فلسفه امام بهره گيرد؛ آنگاه براي ادامه تحصيل به نجف هجرت كرد و ديري نگذشت كه از جمله اساتيد معروف حوزه علميه نجف شد و از مراجع بزرگي چون آيت الله حكيم، آيت الله خوانساري و آيت الله كوه كمري درجه اجتهاد گرفت.
شهيد آيت الله مدني ستيز با فرقه بهائيت را از نخستين سال هاي جواني آغاز كرد. رژيم پهلوي در جهت سركوب اسلام، دست فرقه بهائيت و سرمايه داران وابسته به آن را در تمامي نقاط ايران، به ويژه آذربايجان بازگذاشته بود، به طوري كه آنان توانستند اداره برخي از كارخانه هاي توليد برق را در آن خطه به دست گيرند. آيت الله مدني با سخنراني هاي افشاگرانه خود، استفاده از برق اين كارخانه ها و نيز معامله با پيران اين فرقه ضاله را تحريم و شهرستان آذر شهر را از وجود آنان پاك كرد.
آيت الله مدني نخستين فردي بود كه در نهضت سال 42، در نجف از امام تبعيت كرد و در انتشار اعلاميه آيت الله حكيم به همين مناسبت، نقش به سزائي داشت. در زمان حكومت عبدالسلام عارف، آيت الله حكيم فتوائي مبني بر الحاد و كفر كمونيسم صادر كرد و به همين دليل مورد اهانت رژيم عراق قرار گرفت و به نشانه اعتراض، به كوفه رفت. شهيد آيت الله مدني طلاب را جمع كرد و جملگي كفن پوشيدند و به منزل آيت الله حكيم رفتند و از ايشان خواستند دستور جهاد بدهد. شهيد مدني در سال 50 به امر امام و براي تدريس علوم ديني به خرم آباد رفت و در آنجا حوزه علميه كماليه راهاندازي كرد. از آن پس بود كه در اثر فعاليت عليه رژيم ستمشاهي به شهرهاي نورآباد ممسني، كنبدكاووس، بندر كنگان و مهاباد تبعيد شد. وي پس از پيروزي انقلاب اسلامي به قم
برگشت و پس از چندي به دعوت مردم همدان راهي آن ديار و در جريان تشكيل مجلس خبرگان، از همدان انتخاب شد و در تصويب اصل ولايت فقيه، نقش تعيين كنندهاي داشت.
شهيد مدني پس از شهادت آيت الله قاضي طباطبائي، به فرمان امام خميني(ره)در سنگر نماز جمعه تبريز به افشاي ماهيت عناصر فرصت طلب، ملي گراها، ليبرال ها و منافقين پرداخت و توطئه هاي استعمار و عناصر داخلي آن را نقش برآب و از حريم انقلاب اسلامي پاسداري كرد. وي در طول زندگي، هرگز ساده زيستي را فراموش نكرد و همواره به مبارزه عملي و علني با روحيه اشرافي گري پرداخت. همين رويه بود كه توطئه هاي فراوان دشمن براي تخريب شخصيت وي را پيوسته نقش بر آب ميكرد. ايشان به تهذيب نفس و تقوا اهميت بسيار ميداد و بر اين باوربود كه پيروزي بر دشمنان و طاغوتيان زمان، تنها در گرو اصلاح نفس و خودسازي است.
او به فرموده امام، عالمي عالي قدر و معلم اخلاق و معنويت بود كه در تمام طول حيات پربار خويش، لحظهاي ازمبارزه با ستمگران دست نكشيد و با شهادت مظلومانه خود در 20 شهريور 1360، ضد انقلاب و منافقين را به كلي منزوي كرد و بر بالاترين جايگاهي كه براي وي متصور بود، ايستاد؛ جايگاهي كه ادامه خط سرخ شهادت و خط آل علي (ع) و وديعه خاندان نبوت و ولايت به پيروان راستين آن بزرگوار است.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 57