خانه » همه » مذهبی » معمولاً در مراسم ادعیه کمتر گریه مى کنم. البته اندوهناک مى شوم. اما وقتى توجه بیشترى به خداوند و مسائل خودسازى دارم بیشتر در این مراسم موفق به قطره اشگى مى شوم. حال آیا این حالت بنده که معمولاً بدون قطره اشکى از مراسم خارج مى شوم ناشى از گناهان بنده است؟ یا مثلاً امرى است تقریباً مادرزادى و طبیعى؟ چگونه مى توانم موفق به ریختن قطره اشک در مراسم شوم؟

معمولاً در مراسم ادعیه کمتر گریه مى کنم. البته اندوهناک مى شوم. اما وقتى توجه بیشترى به خداوند و مسائل خودسازى دارم بیشتر در این مراسم موفق به قطره اشگى مى شوم. حال آیا این حالت بنده که معمولاً بدون قطره اشکى از مراسم خارج مى شوم ناشى از گناهان بنده است؟ یا مثلاً امرى است تقریباً مادرزادى و طبیعى؟ چگونه مى توانم موفق به ریختن قطره اشک در مراسم شوم؟

نخست باید دانست؛ انسان ها از جهات گوناگون با همدیگر متفاوتند از جمله در استعدادها، عواطف و روحیات. بیش تر این تفاوتها ناشى از شرایط و زمینه ها و امکانات متفاوتى است که افراد در آن پرورش یافته اند البته خداوند در وجود انسان نیروى انتخاب و اراده را قرار داده است و مى تواند با افعال اختیارى خود علیرغم همه شرایط محیطى و تحمیلى زمینه تربیتى بهترى فراهم سازد و در مسیر سعادت گام بردارند و یا رفتار مناسبى براى خود نهادینه کند.درباره مسئله گریه نیز باید به تفاوت هاى فردى توجه داشت همه مثل هم نیستند و اگر کسى کم تر گریه مى کند جاى نگرانى نیست زیرا ویژگى روحى و عاطفى افراد متفاوت است. و راه توجه به خدا و رسیدن به مقامات معنوى تنها از راه گریه نیست. چنان که برخى بزرگان مانند آیه اللّه بهاءالدینى بیشتر با شوخى و خنده نکات معرفتى را به اطرافیان منتقل مى کردند و برخى مانند آیه اللّه بهجت بیشتر از طریق سکوت و گریه روحیه معنوى را به دیگران منتقل مى کردند. بنابراین همیشه خشکى چشم و گریه نکردن دلیل بر قساوت قلب و گناه نیست بلکه چه بسا روحیه افراد و تجربه هاى معنوى آنها متفاوت باشد. البته در مجالس عزادارى که مهمترین توفیق را از این جهت براى انسان فراهم مى آورد. البته به شرط اینکه با تکرار و همراه با توجه و حضور قلب باشد. آنچه در این میان مهم و اساسى است مسئله معرفت و شناخت نسبت به معارف و آموزه هاى دینى و آشنایى با روح دیانت است.
اگر چنین معرفتى روزى انسان گردد، اعمال و عباداتش داراى روح و مغز است و چنین شخصى به بارگاه ربوبى قرب بیشترى مى یابد. شکستگى دل چیزى نیست که ما موظف به تحصیل آن باشیم بلکه باید در کسب معرفت و شناخت عمیق کوشید و تأکید و پافشارى در احادیث بر همین مطلب است. اگر معرفت وجود داشت و شرایط روحى و روانى و شرایط فیزیکى و جسمانى فراهم بود، معمولاً شکستگى دل به دنبال مى آید، آن هم دل شکستگى حاصل از معرفت و شناخت که داراى ارزش و اهمیت ویژه اى است. ولى مهم تر از آن اصل «معرفت» و «محبت» و «متابعت» است. اگر چه اشکى جارى نگردد.
در ادامه توجه شما را به چند روایت جلب مى کنیم:
1. حالت تباکى و حزن و اندوه داشتن در هنگام ذکر مصیبت، ارزشمند است و در روایات بدان تصریح شده است.[1]
2. گاهى عدم گریه از عملکرد زشت و قساوت قلب ناشى مى شود.

موانع گریه عبارتند از:
1. زیاد سخن گفتن درغیر ذکر خدا.[2]
2. گناه زیاد.[3]
3. آرزوى طولانى و زیاد.[4]
4. گوش سپارى به امور لهو.[5]
5. جمع کردن مال.[6]
6. ترک عبادات.[7]
7. همنشینى با افراد گمراه و ستمگر.[8]
8. همنشینى با افراد فرومایه و پست.[9]
9. خنده زیاد.[10]
10. پرخورى.[11]
مهمترین راه ها براى از بین رفتن قساوت قلب:
1. یاد مرگ.[12]
2. پند و اندرز.[13]
3. تفکر در آیات الهى، قیامت و حال خویشتن.[14]
4. همنشینى با اندیشمندان و علما.[15]
5. معاشرت با اهل فضل.[16]
6. گفت و گوى علمى.[17]
7. اطعام تهى دستان.[18]
8. مهربانى و محبت به ایتام.[19]
9. ذکر خدا.[20]
10. ذکر فضایل و مناقب و مصائب اهل بیت علیهم السلام.[21]
11. قرائت قرآن.[22]
12. استغفار.[23]
مهم تر از تمامى این امور، آن است که از خداوند متعال عاجزانه بخواهیم: به ما چشم اشک بار عنایت کند و در این میان، اهل بیت علیهم السلام را واسطه قرار داده و از خود آنان نیز استمداد جوییم.
چون زتنهایى تو نومیدى شوى
زیر سایه یار خورشیدى شوىرو بجو یار خدایى را تو زود
چون چنان کردى خدا یار تو بود[24]
پاورقی:
1- خصائص الحسینیه، ص 142 ؛ وسائل الشیعة، ج 4، ص 1121، ص 1124.
2- بحارالانوار، ج 71، ص 281.
3- همان، ج 70، ص 55.
4- همان، ج 78، ص 83 ؛ نهج البلاغه، خطبه 42.
5- بحارالانوار، ج 75، ص 370.
6- مستدرک الوسائل، ج 2، ص 341.
7- تنبیه الخواطر، ص 360.
8- بحارالانوار، ج 1، ص 203.
9- همان، ج 77، ص 45.
10- همان.
11- بحارالانوار، 666، ص 331 ؛ نهج الفصاحه، ش 2776.
12- همان، ج 14، ص 30.
13- همان، ج 77، ص 199.
14- همان، ج 78، ص 115.
15- همان، ص 308.
16- معجم الفاظ غررالحکم، ص 863.
17- بحارالانوار، ج 1، ص 203.
18- مشکاه الانوار، ص 107.
19- همان.
20- نهج البلاغه، خ 222.
21- همان.
22- همان، خ 176 ؛ روضه کافى، ح 188.
23- بحارالانوار، ج 93، ص 284.
24- مثنوى معنوى، دفتر 2، ابیات 22 و 23.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد