خانه » همه » مذهبی » معناي واژه‌ي «فُرقان» نزد خاورشناسان

معناي واژه‌ي «فُرقان» نزد خاورشناسان

معناي واژه‌ي «فُرقان» نزد خاورشناسان

توجه شماري از پژوهشگران تاريخ و ادبيات عربي [مستعرب] متعرض به اسلام، به واژه‌ي «فرقان» جلب شده و در ارجاعِ آن به اصل و ريشه‌ي يهودي مسيحي تلاشهاي جانفرسايي نموده‌اند. اين واژه، در 6 آيه‌ي زير، از

maanayevajehforghan - معناي واژه‌ي «فُرقان» نزد خاورشناسان
maanayevajehforghan - معناي واژه‌ي «فُرقان» نزد خاورشناسان
نويسنده: عبدالرحمن بَدَوي

 

توجه شماري از پژوهشگران تاريخ و ادبيات عربي [مستعرب] متعرض به اسلام، به واژه‌ي «فرقان» جلب شده و در ارجاعِ آن به اصل و ريشه‌ي يهودي مسيحي تلاشهاي جانفرسايي نموده‌اند. اين واژه، در 6 آيه‌ي زير، از قرآن آمده است:
1- وَ إِذْ آتَيْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَ الْفُرْقَانَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ‌. (1)
2- شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَ بَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَ الْفُرْقَانِ. (2)
3- وَ أَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِيلَ‌. مِنْ قَبْلُ هُدًى لِلنَّاسِ وَ أَنْزَلَ الْفُرْقَانَ. (3)
4- إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ مَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ….(4)
5- وَ لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى وَ هَارُونَ الْفُرْقَانَ وَ ضِيَاءً وَ ذِکْراً لِلْمُتَّقِينَ‌. (5)
6- تَبَارَکَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَکُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيراً. (6)
از ميان خاورپژوهاني که به اين واژه پرداخته‌اند، افراد زير را مي‌توان ياد کرد:
1- آ. گيگر در کتابِ محمد، چه چيزهايي را از يهود برگرفته است؟، 1902م، صفحه‌ي 99. (7)
2- هـ . هرشفلد در کتاب پژوهشهاي نوين در فهم و تفسير قرآن، 1902م، صفحه‌ي 68. (8)
3- ي. هرويتس در کتاب پژوهشهاي قرآني 1926م، صفحه‌هاي 76، 77. (9)
لازم به ذکر است که اين سه خاورشناس، يهودي‌اند. هر سه بر اين تصورند که واژه‌ي «فرقان» واژه‌اي است عربي شده از اصلِ عبري «پيرکي» (10). مرگليوث در دائرة‌المعارف دين و اخلاق، (11) هم به اين مطلب اشاره کرده است. او مي‌گويد، ريشه‌ي اصليِ «فرقان» برگرفته از «پيرکي ابوث» (12) است. اين عبارت که به معناي فصل آبا [شيوخ] است، به بخشي از ميشنا اطلاق مي‌شود که در آن، احکام ديني و اخلاقيِ حاکمان و بزرگانِ دين معبد يهودي، از زمان سيسمونِ عادل (حدود 330 ق.م) تا پايان نگارش ميشنا (220م) تدوين گشته است. (13)
اين متن از ميشنا، از پنج فصل تشکيل شده است که فصل آخر آن، از حيثِ ساختار و مضمون [با ديگر فصلها] متفاوت است. نيز نويسنده‌ي احکامِ موجود در اين فصل، گمنام است در حالي که در چهار فصل ديگر، نامِ نويسندگان آن آمده است. «ظنّ غالب آن است که اين بخش ميشنا- آن‌گونه که پيداست- در کتاب نمازها و نيايشهاي قديم بوده و به عنوانِ بخشي از آيينِ عشاي ربّانيِ روز سَبَت (شنبه)، در خلال ماههاي تابستان، از سوي يهوديان، انجام گرفته است. (14) طبق اين اطلاعات، به اين نتيجه مي‌رسيم که واژه‌ي «فرقان» به هيچ وجه، نمي‌تواند منطبق با [واژه‌ي «Peraqim» در] ميشنا باشد زيرا:
1- در ميان نويسندگانِ اين احکام که آشکارا ذکر شده‌اند، موسي و هارون وجود ندارند. بنابراين چگونه مي‌توان پنداشت که محمد (صلی الله عليه و آله و سلم) اين متن را به موسي و هارون نسبت داده باشد؟
2- از محتواي اين متن چنين استنباط مي‌شود که به هيچ وجه، متني مقدس نيست؛ در نتيجه نمي‌توان آن را مانند تورات يا انجيل، مقدّس شمرد تا چه رسد به قرآن!
3- هرويتس، خود اعتراف مي‌کند که واژه‌ي «پيرکي» گرچه بر آيات اول و پنجم منطبق است، ولي با سه آيه‌ي ديگر انطباق ندارد. بنابراين کساني که ادعا مي‌کنند و مي‌پندارند واژه‌ي «فرقان» به معناي «Pirke-Apot» است، قربانيانِ بي‌خرديِ کم‌نظيري هستند که خاستگاه آن، پيش‌فرضهايِ پذيرفته شده‌اي است که آنها را وا مي‌دارد تا تصور کنند، نشانه‌ها و آثاري يهودي و يا عبري را از اين‌گونه واژگان، دست يافته‌اند.
از طرف ديگر، مي‌بينيم تعداد زيادي ا ز پژوهشگرانِ تاريخ و فرهنگ عربي که مسيحي هستند، اصل و منشأ واژه‌ي «فرقان» را تحليل کرده‌اند، از جمله:
1- نولدکه در کتابِ مشارکتهاي تازه در زبان‌شناسيِ سامي، صفحه‌ي 10 به بعد، سال 1910م. (15)
2- ليدسبارسکي در مجله‌ي «Z.S»، صفحه‌ي 90 تا 92 سال 1922م. (16)
3- شوالي در مجله‌ي «ZDMG»، صفحه‌ي 134 به بعد، سال 1898م. (17)
4- نولدکه- شوالي، در تاريخ قرآن، صفحه‌ي 34، يادداشت شماره‌ي (1).(18)
5- ونسينک، در دائره‌المعارف اسلام، چاپ نخست، ذيل مدخل. (19)
6- بِل، در سرچشمه و ريشه‌هاي اسلام در محيط مسيحيِ آن، صفحه‌ي 118 تا 125، 1926م. (20)
7- همو، درآمدي بر قرآن، صفحه‌ي 225 تا 229، 1938م. (21)
8- [آرتور جفري، در واژگان دخيل در قرآن، صفحه‌ي 225 تا 229، سال 1953م]. (22)
همه‌ي اين خاورشناسان، در تفسير کلمه‌ي «فرقان» اتفاق‌نظر دارند که اين کلمه، عربي شده‌ي کلمه‌ي سريانيِ «فرقانا» (23) يا کلمه‌ي يهودي- آراميِ «فرقان» (24) است و منظور از آن «نجات دِهي» (25) [و رستگاري] به معناي مسيحيِ آن مي‌باشد. بر تکيه بر اين تفسير، بلاشر در ترجمه‌ي فرانسويِ خود از قرآن، کلمه‌ي «فرقان» را به «slavation» [به معناي رستگاري و نجات] ترجمه کرده است؛ چنان که رودي پارت، در ترجمه‌ي خود از قرآن، واژه‌ي «Rettung» را به عنوان ترجمه‌ي کلمه‌ي «فرقان» آورده (26) و در يادداشتي، نگاشته است که لفظ فرقان، مبهم است و به معناي کلمه‌ي قرآن مي‌باشد که در آيه‌ي نخستِ سوره‌ي فرقان، به صورت «فرقان» آمده است.
بِل در کتاب درآمدي بر قرآن که پس از مرگش منتشر شد- توضيحي را درباره‌ي واژه‌ي «فرقان» ارائه کرده است که در آن، ميانِ تفسير اجماعيِ مفسّران مسلمان و تفسير خاورشناسانِ مسيحي که مدعي‌اند واژه‌ي «فرقان» از کلمه‌ي سريانيِ «پورکانا» (27) به معناي «نجات و رهايي» آمده است؛ خلط کرده است؛ در نتيجه‌ي اين خلط، تحليل وي، مبهم گشته است. وي مي‌گويد: «اشتقاق کلمه‌ي «فرقان» از منابع مسيحي صورت گرفته است، امّا محمد، ناگزير بود که ميان اين کلمه و ريشه‌ي عربيِ «فرق»، به نوعي هماهنگي ايجاد کند تا تفکيکِ ميان پيروان خود و کافران، به آساني صورت گيرد؛ چنان‌که در رابطه با وحي نيز چنين تفکيکي مي‌بايست انجام گيرد؛ به طوري که يهوديان داراي تورات بودند و مسيحيان، انجيل؛ در حالي که مسلمانان، اکنون قرآن را به عنوان کتاب مقدس، در دست دارند». وي با چنين نگرشي، آيه‌ي چهل و يکم سوره‌ي انفال را چنين تفسير مي‌کند: «پيروزيِ جنگ بدر، تنها به مثابه‌ي نجات‌بخشي و رهاييِ آن‌ گروه اندک مسلماناني که با محمد، براي حمله به کاروان رفته بودند و خود را روياروي با لشکر کافران يافتند، نبوده است؛ بلکه به منزله‌ي تفکيکِ نهايي ميان پيروان محمد و کافرانِ مکه بوده است، چون پس از آن خونريزي که رخ داد، جايي جز دشمني باقي نماند». (28)
مطلب عجيب در اين تفسير، اين ادِعاست که پيامبر (صلی الله عليه و آله و سلم)، کلمه‌ي سريانيِ «پورکانا» را وام گرفته و معناي آن را تغيير داده است به طوري که معنايي به آن داده که اين بار از کلمه‌ي عربي «فَرَق» برگرفته است. با اين حال، پرسش آن است که چرا محمد (صلی الله عليه و آله و سلم) به طور مستقيم، لفظِ «فَرَق» را [در فرقان] به کار نبرده است؟ علاوه بر اين، آيا کلمه‌ي سريانيِ «پورکانا» در محيطي که محمد (صلی الله عليه و آله و سلم) در آن مي‌زيست، رواج داشته يا مشهور بوده است تا وي، آن را وام گيرد؟ آيا سند و مدرکي هست که بر رواج اين کلمه در روزگارِ محمد (صلی الله عليه و آله و سلم) دلالت نمايد؟ اين دلايل براي بطلانِ ديدگاه «بِل» و اثباتِ نادرستيِ پندارهاي کساني چون مونتگمري وات (29) و رودي پارت (30) که اين‌گونه نظرها را پذيرفته‌اند، کافي است.

تفسير ما

1- از سرِ ناداني و بي‌اطلاعي خواهد بود اگر کلمه‌ي «فرقان» را به کلمه‌ي عبريِ «Pirke» که به معناي «فصلها» (31) مي‌باشد، نسبت داد.
2- آرايي که کلمه‌ي «فرقان» را به کلمه‌ي سريانيِ «پورکانا» که به معنايِ «نجات بخشي» است، بر مي‌گردانند، گونه‌ي ديگري از بي‌اطلاعي است.
آنچه مي‌ماند، آن که؛ معنا و اشتقاقي را برگيريم که مفسران قرآن و لغت‌شناسانِ عرب و مسلمان، بر آن اتفاق‌نظر دارند. کازيميرسکي، پس از آگاهي از لغت‌نامه‌هاي عربي، آراي آنها را چنين خلاصه کرده است:
– «فرقان» مصدر فعلِ «فَرَق» است.
– «فرقان» به معناي هر آنچه است که بر تفکيک و جدايي ميان خير و شر، مشروع و نامشروع، دلالت دارد. از اين‌رو، «يوم الفرقان» يعني روز جدايي؛ روزي که روز نبرد بدر است؛ روز نخستين پيروزيِ محمد (صلی الله عليه و آله و سلم) بر کافران.
– «فرقان» يعني کتاب مقدس (براي اهل کتاب) مثل انجيل؛ و به ويژه، يعني قرآن.
با استناد به اين مطالب، تفسير زير را پيشنهاد مي‌کنيم:
فرقان، مصدر فعلِ فَرَق مي‌باشد که به معناي جدايي و تفکيک کردن ميان خير و شر، مشروع و نامشروع است. از اين‌رو «فرقان» بر معيار تفکيک ميان خير و شر و…، دلالت دارد که در نتيجه، کتاب مقدس، اين معيار و بيان کننده‌ي آن، مي‌باشد. بنابراين اين تفسير را بر آيات ششگانه‌ي قرآن، تطبيق مي‌دهيم و نتايج زير را درخواهيم يافت:
1- در آيه‌هاي 53 از سوره‌ي بقره و 48 از سوره‌ي انبيا، «فرقان» بر تفکيک ميان خير و شر، و حلال و حرام، دلالت دارد.
2- مراد از کلمه‌ي «فرقان» در آيه‌ي 4 از سوره‌ي آل عمران و آيه‌ي نخستِ سوره‌ي فاطر، «قرآن» است.
3- مراد از «فرقان» در آيه‌ي 185 از سوره‌ي بقره و آيه‌ي 41 از سوره‌ي انفال، تفکيکِ ميان خير و شر و حق و باطل در دين است.
نتيجه، آن‌که اين واژه‌، تفسيري از نوعِ «نجات‌بخشي» (32) يا معادلِ آن در زبانهاي ديگر، همچون Rettung در آلماني را، بر نمي‌تابد.

پي‌نوشت‌ها:

1- بقره [2]، آيه‎ي 53: «و آن‌گاه موسي را کتاب و فرقان داديم، شايد هدايت يابيد».
2- همان، بخشي از آيه‌ي 185: «ماه رمضان، [همان ماه] است که در آن قرآن فرو فرستاده شده است، [کتابي] که مردم را راهبر و [متضمن] دلايل آشکار هدايت و [ميزان] تشخيص حق از باطل است….»
3- آل عمران [3]، بخشي از آيه‌هاي 3و4: «… تورات و انجيل را نازل کرد. پيش از آن براي رهنمود مردم فرو فرستاد و فرقان را نازل کرد…».
4- انفال [8]، بخشي از آيه‌ي 41: «… اگر به خدا و آنچه بر بنده‌ي خود در روز جداييِ [حق از باطل]- روزي که دو گروه با هم رو به رو شدند- نازل کرديم، ايمان آورده‌ايد…».
5- انبيا [21]، آيه‌ي 48: «و در حقيقت، به موسي و هارون فرقان داديم و [کتابشان] براي پرهيزگاران روشنايي و اندرزي است».
6- فرقان [25]، آيه‌ي 1: «بزرگ [و خجسته] است کسي که بر بنده‌ي خود، فرقان را نازل فرمود، تا براي جهانيان، هشدار دهنده‌اي باشد».
7- A. Geiger, Was hat Mohammead aus dem Judeutum au Fgenornmen, 1902, P. 99 Sqq
8- H. Hirschfeld, New Researches into the Composition and exegesis of the Qoran, 1902, P. 68
9- J. Horovits, Koranich Untersuchungen, 1926, PP. 76-77
10- Pirké
11- Encyclopedia of Religion and Ethics
12- Pirké-Apoth
13- Abraham Elmalch, Nouvean dictionnaire complet hebreu-francais, Sv
14- الموسوعة اليهوديه، ج1، صفحات 81 و 82، نيويورک- لندن، 1901م.
15- Noldeke, Neue Beitrage zur sem tischen sprachwisseuchafr, 1910, P. 10 sq
16- Lidsbarski, in Z. S [Zeitschrift für Semitistik], 1992, PP. 90-92
17- Schwaly, in ZDMG [Zeitschrift der Deutschen Morgenländischen Gesellschaft] 1898, P. 134 sq
18- Noldeke-Schwaly, Geschichte des Qorans, P. 34, n.1
19- Wensinch, Encyclopedia of Islam, 1 re éd, Sv
20- Bell, The Origin of Islam in its Christian enirronment, 1926, PP. 118-125
21- Bell, Introduction to the Quran, 1938, PP. 225-229
22- [Arthur Jeffery, The] Foreign Vocabulary of the Quran, 1953, PP. 225-229] 23- Furqânâ
24- Furqân
25- salvation
26- Rudi Paret, Der Koran, Suttgart, 1962
27- Pūrkânâ
28- Bell, Introduction to the Quran, PP. 136-138
[داستانِ تازش به کاروان، آغاز داستان جنگ بدر است. پيامبر- که خدايش درود فرستاد- چون شنيد که ابوسفيان بن حرب، با کارواني بازرگاني، از شام، روي به حجاز دارد، مسلمانان را فراخواند و ايشان را بدين‌سان برانگيزاند: اين کاروان، کاروان قريش است که در آن، مال و اموال شماست. به سويش، به در شويد که اميد است خداوند، شمايان را از آن، دِهِشها و غنيمتها، رساناد. چون ابوسفيان از خواست و آهنگ مسلمانان آگاه شد، کسي را به سوي مکه فرستاد تا مکيان قريشي را از خواست مسلمانان آگاه کند. پس قريشيان مکه که نزديک به 1000 مرد جنگي بودند، با گروه اندکِ سيصد و اَند نفريِ مسلمانان، روياروي شدند و در اين جنگ، به خواري، سپر افکندند. نک: المعجم في فقه لغة القرآن و سرّ بلاغته، ج4، ص792. زير واژه‌ي «بدر» (و)].
29- C. f: M. Watt, Muhammad at Medina, P. 16
30- C. F: Rudi Paret, Encyclopedia de L”Islam, 2en e”d, SV
31- [پراکيم (Paraqim) که در واژه، به معناي بخشها يا فصلهاست، بخشهاي «ماسّکتوث» است. ماسکتوث (Massektoth) که در واژه به معناي بافتها، ساختها و يا مقاله‌هاست، بخشهايِ هر «سِداريم» مي‌باشد. خود سداريم (Sedarim) نيز که در واژه به معناي «حُکم و فرموده» است، از اصطلاحها و واژگانِ ويژه‌اي است که در بخش‌بنديِ ميشنا، به کار رفته است. نک: نقد و نگرشي بر تلمود، ظفرالاسلام خان، ترجمه‌ي محمدرضا رحمتي، ص108 (يادداشتهاي ترجمان) (و)].
32- Salvation

منبع مقاله :
بدوي؛ عبدالرحمن، (1392)، دفاع از قرآن در برابر آراي خاورشناسان، برگردان: حسين سيّدي، مشهد: انتشارات به نشر، چاپ پنجم

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد