طلسمات

خانه » همه » مذهبی » معنای توبه-توبه معصومان(ع)-استغفار پیامبر (ص)

معنای توبه-توبه معصومان(ع)-استغفار پیامبر (ص)

معنای توبه:«توبه» در لغت به معناى رجوع است و خداوند به همه مؤمنان دستور توبه مى دهد: «وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» نور(24)، آیه 31.؛ «اى مؤمنان! همگى به سوى خدا رجوع کنید، تا رستگار شوید».
در قرآن کریم، رجوع و هجرت انسان به سوى خدا، به «فرار» نیز تعبیر شده است: «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ»؛ ذاریات (51)، آیه 5.؛ «به طرف خدا هجرت و فرار کنید». دستور فرار به قلعه امن توحید، متوجّه همه – حتى معصومین علیهم السلام – است و اختصاص به مشرکان، اهل کتاب و مسلمانان عادل یا گناه کار ندارد. البته کسانى که خیلى دورند، باید تلاش بیشترى کنند تا خود را به این قلعه امن برسانند. فرار از ناهنجاریها و کاستی های خود و رجوع به طرف خدا، همان توبه است.

شرایط یا ارکان توبه

از آداب و شرایط توبه خالصانه، این است که تائب داراى ویژگى هاى زیر باشد:
1. از قصور و تقصیر خویش جداً پشیمان باشد.
2. عزم جدى بر ترک گناه کند.
3. نسبت به پرداخت حقوقى که از دیگران ضایع کرده و جبران آنها اقدام کند.
4. واجباتى که از او فوت شده قضا کند.
5. از پذیرفته نشدن توبه اش بترسد و در عین حال امید داشته باشد که به واسطه رحمت گسترده الهى، توبه اش پذیرفته مى شود.
6. به جاى لذت گناه، سختى طاعت را بر خود هموار سازد.جهت آگاهى بیشتر نگا: شجاعى، محمد، مقالات، (تهران سروش 1378، چاپ سوم)، ج 2، صص 75 – 315.
با وجود بخشیده شدن گناه و پذیرش توبه، به واسطه فضل و لطف الهى، بین فردى که گناه کرده و سپس توبه نموده، با فردى که از ابتدا مراقب بوده به گناه آلوده نگردد، تفاوت هایى وجود دارد؛ از جمله اینکه:
1. برخى از بزرگان گفته اند: قلب کسى که گناه نکرده، مانند لوح سفیدى است که چیزى بر آن نوشته نشده؛ ولى فردى که گناه کرده و سپس توبه نموده، قلبش همانند لوح سفیدى است که بر آن چیزى نوشته باشند و بعد پاک شده است.
منظوبراى آگاهى بیشتر ر.ک: مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 24، ذیل آیه شریفه 8، سوره «تحریم».ر این است که چه بسا پاره اى از آثار شوم گناه، در نفس باقى بماند و در نتیجه یک سرى آثار منفى در پى داشته باشد. البته این مسئله ارتباط زیادى با چگونگى توبه و مرتبه آن نیز دارد؛ یعنى، هر اندازه توبه جدى تر، خالصانه تر و کامل تر باشد؛ در خنثى سازى این آثار مفیدتر است و در مواردى همه آثار گناه را محو مى سازد. از این رو امام باقرعلیه السلام فرموده: «التائب من الذنب کمن لاذنب له»؛اصول کافى، تحقیق على اکبر غفارى، (تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1365)، ج 2، ص 435.؛ «توبه کننده از گناه چون کسى است که گناهى نکرده است»؛ یعنى، توبه راستین همان ارزش، صفا و حقیقتى را در پى مى آورد که پارسایى در پى داشت.
2. کسى که از اول گناه نکرده و با هواى نفس خود مبارزه کرده و نفس خویش را از لذت هاى نامشروع باز داشته است؛ پاداش بزرگ مجاهدت با نفس و خوددارى از گناه در انتظار او است. به جاى لذت ها و کامروایى هایى که براى رضاى خدا از آنها چشم پوشى کرده است، خداوند بالاترین پاداش ها و لذایذ روحى و معنوى و نعمت هاى بهشتى را براى او مهیا مى سازد. اما تائب، با توبه خویش آتش گناه را خاموش مى کند؛ ولى از آن بهره هاى معنوى محروم است؛ مگر آنکه پس از توبه و انابه، بتواند با تلاش هاى خالصانه و مجاهدت، به تقرّب بیشتر نایل آید و به تناسب، مراتب و درجاتى را کسب کند.
3. کسى که از اول مراقب بوده تا آلوده به گناه نشود، در ادامه سیر الى اللَّه با سرعت بیشترى مى تواند طى طریق کند و به درجات عالى ترى دست یابد. بنابراین همواره او جلوتر از کسى است که زمانى را باید صرف توبه و پاکسازى درون خود کند. در عین حال کسى هم که گناه نکرده، همواره باید از احوال خود مراقبت کند و به جهاد اکبر ادامه دهد. به ویژه باید مواظب باشد که گرفتار عجب و خودبینى نشود؛ وگرنه در مرتبه فروترى نسبت به توبه کار قرار خواهد گرفت.
در روایتى آمده است که خداوند فرمود: «اى داود! بشارت ده گناه کاران را و بترسان صدیقان را». عرض کرد: چطور بشارت دهم آنها را و بترسانم اینها را؟ فرمود: بشارت ده گناه کاران را که همانا من توبه را مى پذیرم و از گناه مى گذرم و بترسان صدیقان را که عُجب نکنند به اعمال خودشان؛ زیرا نیست بنده اى که من به پا دارم از براى حساب مگر اینکه هلاک شود»اصول کافى، ج 1، ص 314، کتاب ایمان و کفر، باب عجب، حدیث 8.
ق: خمینى، روح اللَّه، چهل حدیث، (مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، چاپ چهاردهم، 1376)، ص 68..
توبه نصوح:
در آیه 70 سوره فرقان بیان شده است: «إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً؛ مگر کسانى که توبه کنند و ایمان آوردند و عمل صالح انجام دهند که خداوند گناهان آنان را به حسنات تبدیل مى کند؛ و خداوند همواره آمرزنده و مهربان است».
خداوند، پیش از این آیه، درباره ویژگى هاى بندگان خاص خویش سخن مى گوید: «بندگان )ویژه خداوند( رحمان کسانى هستند که با خداوند معبودى دیگر را نمى خوانند و انسانى را که خداوند خونش را حرام شمرده، جز به حق نمى کشند و زنا نمى کنند و هر کس چنین کند، مجازاتى سخت خواهد دید. عذاب او در قیامت مضاعف مى گردد و همیشه با خوارى در آن خواهند ماند؛ مگر کسانى که توبه کنند» و … .
علامه طباطبایى مى فرماید: سیاق این آیه، با عظمت بخشیدن به توبه، استبعاد تبدیل سیئات به حسنات را از میان بر مى دارد.4 این توبه رجوع خاص به طرف پروردگار است وعمل صالح استقرار بخش آن به شمار مى آید. از این رو، علامه مى فرماید: این توبه با عمل صالح به توبه نصوح تبدیل مى گردد. امام صادق)ع( در تفسیر آیه شریف »تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً؛ با توبه نصوح به خدا باز گردید«5 فرمود: بنده توبه کند سپس به گناه باز نگردد.6 علامه طباطبایى مى فرماید: هر گاه ذات با توبه و ایمان و عمل صالح پاک گردد، به ذاتى سعید که در آن شائبه اى از گناه و شقاوت نیست، تبدیل مى شود. اگر ذات دگرگون شد، آثار آن هم دگرگون مى گردد و اعمال و آثار انسانى متناسب با ذاتى مى شود که با مغفرت و رحمت الاهى شکسته شده است.7 مجموعه آنچه گفته شد، نشان مى دهد این توبه )توبه نصوح( حالتى خاص است که قابل شکستن نیست و در قاموس آن بازگشت به گناه وجود ندارد. از چنین توبه اى عمل صالح هم بى هیچ تکلفى برون مى تراود.

پى نوشت ها:
1. فرقان(25): آیه 70 63.
2. المیزان، ج 16، ص 242.
3. المیزان، سید محمد حسین طباطبایى، ج 15، ص 242.
4. المیزان، ج 15، ص 243.
5. تحریم(8 :(66.
6. میزان الحکمه، محمدى رى شهرى، ج 1، ص 552.
7. المیزان، ج 15، ص 243.
8. میزان الحکمه، ج 1، ص 548.
توبه معصوم:
یکم. توبه یکى از عبادات بزرگ است. خداوند در قرآن مجید، مؤمنان راستین را چنین توصیف مى کند: «الصَّابِرِینَ وَ الصَّادِقِینَ وَ الْقانِتِینَ وَ الْمُنْفِقِینَ وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ»؛ آل عمران (3)، آیه 17.؛ «آنان شکیبایند و راستگو؛ همواره اطاعت پیشه اند و انفاق گر و سحرگاهان به استغفار مى پردازند».
و در جاى دیگر مى فرماید: «کانُوا قَلِیلاً مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ»؛ ذاریات (51)، آیه 17 و 18.؛ «شبانگاه اندکى مى آرَمَند و سحرگاهان به استغفار مى پردازند».
بنابراین چنان که مشاهده مى شود، قرآن مجید توبه را عمل بهترین مؤمنان و شب زنده داران خوانده است. از دیگر سو همه مؤمنان را به توبه فراخوانده، مى فرماید: «تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ {تُفْلِحُونَ»A نور (24)، آیه 31.؛ «اى ایمان آورندگان! همه با هم به درگاه خدا توبه کنید؛ باشد که رستگار شوید».
و در جاى دیگر مى فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ» بقره (2)، آیه 222.؛ «خداوند توبه کاران و پاکیزگان را دوست مى دارد».
از آنچه گذشت، روشن مى شود که در نگاه قرآن اساساً توبه عمل پارسایان و مؤمنان و عبادتى است که همه ایمان آورندگان، به آن دعوت شده اند و انجام دادن آن گشاینده درهاى رحمت الهى و یکى از بهترین موجبات قرب و وصال معبود است. اگر به حقیقت توبه نظر کنیم، آن را زیباترین جلوه خضوع و خشوع و اظهار تذلل و زارى و اعتراف به قصور و تقصیر بنده اى بى نهایت کوچک، در برابر آفریدگارى بى نهایت بزرگ مى یابیم. از این رو شایسته است که اولیاى الهى، پیش و بیش و بهتر از همه، این دعوت الهى را لبیک گویند و در تمام حالات خود، بر توبه و استغفار مداومت ورزند تا به این وسیله، به فیض تقرب هر چه بیشتر در درگاه الهى نائل آیند.
دوم. «استغفار و توبه» داراى مراتب و درجاتى متناسب با عاملان آن است. توبه گنه کاران، از گناه و توبه اهل سلوک، از پرداختن به غیر خدا و توجه به غیر حق است جهت آگاهى بیشتر نگا: پرسش 40 (توبه)..
سوم. توبه و استغفار اولیاى الهى و معصومان، مرتبه اى بالاتر از اینها دارد. آنان چون مستغرق در ذات جمیل الهى اند و توجّه به مقام ربوبى (کمال مطلق) دارند؛ وقتى به خود و اعمال خویش مى نگرند، با تمام عظمت و بزرگى آن اعمال، آنها را در برابر عظمت بى نهایتِ الهى، بسیار کوچک و مایه سرافکندگى و شرمندگى مى بینند. در ادبیات منظوم آمده است: شخص فقیرى در کویرى خشک و سوزان زندگى مى کرد. روزى ترتیبى داده شده که وى براى عرض حاجت نزد سلطان برود. او با خود اندیشید که چه هدیه اى به پیشگاه سلطان ببرد. اما هیچ در بساط نداشت. از قضا در مسیر حرکت به سوى شهر، اندکى باران بارید و قدرى آب گل آلود در گودالى جمع شد. او با خوشحالى تمام آب ها را – که مایه حیات بود و بزرگ ترین و مطلوب ترین هدیه به نظر مى آمد – در ظرفى ریخت و با زحمت بسیار با خود حمل کرد تا نزد سلطان ببرد. اما وقتى به بارگاه شاهى رسید و آن فرّ و شکوه را دید و همه جا را پر از آب زلال و گوارا و نوشیدنى هاى رنگارنگ یافت، از آورده خود خجل شد و سخت شرمسار و سرافکنده گردید.
آرى امام على علیه السلام همان عبادتى را که افضل از عبادت ثقلین است، در برابر جمال و جلال الهى، برگ سبز درویش مى بیند و سر به زیر مى افکند و این خود یکى از عالى ترین مراتب عبودیت مطلقه و فناى فى اللَّه است. او مقام معبود را مى نگرد که در برابرش، همه چیز رنگ مى بازد و چیزى به حساب نمى آید.
چهارم. در حدیث نبوى آمده است:«انه لیغان على قلبى و انى أستغفراللَّه فى کل یوم مائة مره»
محدث نورى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، باب استحباب الاستغفار فى کل یوم، (قم: آل البیت، 1408 ه.ق)، ج 5، ص 330.؛ «گاهى بر دلم غبار مى نشیند و من هر روز هفتاد بار از خدا آمرزش مى خواهم».
امام خمینى رحمه الله در شرح این حدیث مى نویسد: اولیاى خدا همواره انقطاع به سوى خدا دارند؛ ولى به جهت مأموریت الهى خود، گاه به ناچار در مرآت عالم کثرات توجه به حضرت حق مى کنند و همین، نزد آنان کدورت محسوب شده و براى زدودنش استغفار مى کنند. «این امام سجادعلیه السلام است که مناجات هایش را شما مى بینید و مى بینید چطور از معاصى مى ترسد… مسئله غیر از این مسائلى است که در فکر ما یا در عقل عقلا یا در عرفان عرفا بیاید. … از گناه خودشان گریه مى کردند تا صبح. از پیغمبر گرفته تا امام عصر – سلام اللَّه علیه – همه از گناه مى ترسیدند. گناه آنها غیر از این است که من و شما داریم. آنکه یک عظمتى را ادراک مى کردند که توجه به کثرت، نزد آنهااز گناهان کبیره است… آنان در مقابل عظمت خدا، وقتى که خودشان را حساب مى کنند، مى بینند که هیچ نیستند و هیچ ندارند. واقع مطلب همین است؛ جز او کسى نیست و چیزى نیست… و از اینکه حضور در مقابل حق تعالى دارند و مع ذلک دارند، مردم را دعوت مى کنند، از همین کدورت حاصل مى شده…»سخنرانى مورخه 8/3/1366، صحیفه امام، ج 20، ص 268 – 269 ؛ نیز همان، ج 19، ص 120..
پنجم. استغفار براى اولیاى الهى، جنبه دفع و براى ما جنبه رفع دارد؛ یعنى، ما استغفار مى کنیم تا لغزش هایمان بخشیده شود و آنان استغفار مى کنند تا نلغزند و اصلاً گناه سراغشان نیاید. آن بزرگان با توبه و عبادت و اطاعت، درجات عصمت خویش را شدت مى بخشند؛ از این رو استغفار و توبه، در بالا رفتن درجات و پایندگى عصمت آنان دخالت دارد.
ششم. توبه و استغفار و استغاثه دائمى پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم و امامان علیهم السلام در پیشگاه خدا، بالاترین نقش عملى را در تربیت امت دارد و به دیگران مى آموزد که چگونه در پیشگاه خدا به توبه، تضرع و انابه بپردازند و به جهت پاره اى از اعمال نیک، مغرور نگردند. آیا کسى که ناله ها و گریه هاى روح اطاعت و بندگى (امیرمؤمنان علیه السلام) را ببیند و بشنود، با خود نمى گوید: او که یک لحظه عمرش برتر از عبادت ثقلین است، این چنین توبه مى کند؛ پس من حقیر چگونه به خود ببالم و از خدا عذرخواهى نکنم!؟
مهمترین شرایط توبه عبارت است از :
1. پشیمانی و ندامت از صمیم قلب و تصمیم بر عدم ارتکاب دوباره
2. استغفار و طلب بخشش
3. تصمیم قاطع بر جبران گذشته و ادای حقوق، خصوصا اگر حق الناس باشد
در ادامه و به منظور توضیح بیشتر در این زمینه به مطلبی از کتاب احیاءالعلوم غزالی به نقل از کتاب ترجمه اخلاق شبر اشاره می کنیم .
ترک زمینه گناه:
این خود زیرمجموعه اى دارد که مهمترین آن عبارت از است:
1.کنترل چشم
دقیقا باید مواظب چشم خود بود که مبادا به نامحرم و کلاً هر آنچه که شهوت انگیز است، نگاه شود. عن الصادق(ع): «النظر سهم من سهام ابلیس مسموم و کم من نظرة اورثت حسرة طویله؛ نظر دوختن تیرى مسموم از تیرهاى ابلیس است و چه بسا نگاهى که حسرت درازمدتى را (در دل) به ارث بگذارد».(سفینة البحار، شیخ عباسى قمى، ماده نظر)
تا حد امکان انسان از حضور در مجالس مختلط یا برخورد با نامحرم پرهیز نماید.
کنترل چشم تابعى از روح تقواست که اگر در آدمى پدیدار شد به تبع آن کنترل چشم نیز به دنبال آن خواهد آمد و راهى که صددرصد گناه نکردن در تمام زندگى را تضمین کند براى افراد عادى بشر چیز سهلى نیست؛ زیرا انسان موجودى مختار و داراى تمایلات گوناگون است. بلى با عزمى آهنین و مبارزه اى دائمى با نفس تدریجا مى توان به چنین جایگاه رفیعى دست یافت. موارد زیر در این زمینه بسیار سودمند است، ولى هیچ یک را تضمین قطعى نمى توان به حساب آورد. بلکه تضمین نهایى، در نفس و عزم راسخ خود انسان است:
بهترین راه منصرف کردن نگاه و دید و یا بازداشتن نگاه از تیزى و خیره نمودن است. حضرت على(ع) فرمود: «کسى که چشم خود را پایین اندازد، دلش آسوده گردد، تأسف کمتر خورد و از نابودى در امان ماند».(غرر الحکم، ص 9122 – 9125) هم چنین مى فرماید: «هر که نگاه هایش پاک باشد، اوصافش نیکو شود»؛ «کسى که عنان چشم خود را رها کند، زندگى اش را به زحمت مى اندازد»؛ «کسى که نگاه هایش پیاپى باشد، حسرت هایش دائمى و پیاپى خواهد بود».(تحف العقول، ص 97) و نیز فرمود: «بسا هوسى از نیم نگاهى حاصل است».(بحارالانوار، ج 71، ص 293)
در قرآن کریم آمده است: «اى پیامبر! به مؤمنان و مؤمنات بگو که در مقابل نامحرم چشم هاى خود را بپوشانند و نگاه خیره نکنند»، (نور، آیات 31 – 30) گفتنى است که نگاه همراه با تیزى و خیرگى، نگاهى است که انسان زیبایى و زشتى طرف مقابل را تشخیص دهد.
2. کنترل گوش: باید از شنیدنى هایى که ممکن است به حرام منجر شوند و زمینه ساز حرام هستند پرهیز شود. مانند نوار موسیقى، صداى شهوت انگیز نامحرم و… .
3. دوری از همنشینی با دوستان ناباب: دوستانى که باعث مى شوند انسان مزه گناه را مزمزه کند، در واقع دشمن هستند و باید از آنها پرهیز کرد.
از امام سجاد(ع) نقل شده: «النهى عن مصاحبة خمسة و محادثتهم و مرافقتهم فى طریق و هم الکذاب والفاسق والبخیل والاحمق والقاطع لرحمه؛ حضرت از همراهى و سخن گفتن و رفیق بودن با پنج کس را نهى فرموده: کذاب، گناهکار، بخیل، احمق و کسى که قطع رحم کرده است».(همان، ماده صحب)
البته اینها از مهمترین زمینه هاى گناه هستند که باید ترک شوند ولى کلاً هر چیزى که زمینه گناه را فراهم مى کندباید ترک شود.
4. ترک فکر گناه: ترک زمینه گناه سهم به سزایى در ترک فکر گناه دارد ازاین رو هر چه بیشتر و دقیقتر زمینه گناه ترک شود فکر گناه کمتر به سراغ انسان مى آید. این فکر گناه است که شوق در انسان ایجاد مى نماید و بعد از شوق اراده ى عمل سپس خود گناه محقق مى شود، مسلما تا اراده و شوق و میل نسبت به کارى نباشد انسان مرتکب آن کار نمى گردد.
5. اشتغال به برنامه شبانه روزى: حتما باید شبانه روز خود را با برنامه ریزى صحیح و متناسب وضع روحى و جسمى خود پر کنید و هیچ ساعت بیکارى نداشته باشید تا نفس شما را مشغول کند. در اوقات بیکارى وسوسه هاى نفس و شیطان به سراغ انسان مى آید و او را به فکر گناه و سپس به خود گناه مى کشاند قال امیرالمؤمنین على(ع): «ان هذه النفس لامارة بالسوء، فمن اهملها، جمحت به الى المآثم؛ براستى و حقیقت که این نفس (انسانى) پیوسته و مرتب به بدى امر مى کند در نتیجه هر کس آن را به خود واگذارد (و به کارى نگمارد) نفس او را به سمت گناهان مى کشاند».(الغرر والدرر، باب النفس به نقل از سرالاسراء، استاد على سعادت پرور، ج 1، ص 544، ح 4)
6. روزه گرفتن: روزه گرفتن قواى حیوانى و شهوانى انسان را تضعیف مى کند اگر قواى شهوانى ضعیف گشت قهرا فکر گناه هم کم رنگ مى شود. عن ابى جعفر(ع) قال: «اذا شبع البطن طغى؛ هرگاه شکم پر شود طغیان مى کند، (المحجة البیضاء، ملا محسن فیض کاشانى، ج 5، ص 150) مفهومش این است اگر شکم بر نشود طغیان نمى کند و بهترین قسم جوع و گرسنگى همان روزه گرفتن است.
تذکر این نکته بسیار ضرورى است که اولاً: روزه نباید براى بدن ضررى داشته باشد وگرنه شرعا حرام است. ثانیا: براى کارهاى روزمره مخل نباشد. ثالثا: اگر نه مضر بود ونه مخل فقط روزهاى دوشنبه و پنج شنبه باشد نه بیشتر ولى در هر صورت اگر براى روزه گرفتن عذرى است مورد بعدى یعنى ورزش دو برابر شود.
7. ورزش: هر روز ورزش لازم است البته آن ورزش هایى باشد که براى بدن ضررى ندارد مثل نرم دویدن و نرم طناب زدن و انجام حرکت هاى کششى و اگر براى روزه گرفتن عذرى هست زمان ورزشى دوبرابر شود مثلاً از بیست دقیقه به چهل دقیقه افزایش یابد.
8. یاد مرگ: این یکى دیگر از چیزهاى بسیار مفید است که فکر گناه را یا از بین مى برد و یا کم مى کند که این به شدت و ضعف فرو رفتن در فکر مرگ بستگى دارد اگر انسان با این واقعیت انس بگیرد و مردن را باور دل سازد نقشى سازنده و بالا برنده دارد. قال امیرالمؤمنین على(ع): «اذکروا هادم اللذات و منغض الشهوات و داعى الشتات؛ یاد کنید (مرگ را) درهم کوبنده لذات را و تیره و تلخ کننده شهوات را و دعوت کننده جدایى ها را».(الغرر والدرر، باب الموت، به نقل از سرالاسراء، استاد على سعادت پرور، ج 2، ص 159)
یاد مرگ دل را از تعلق به شهوات جدا مى سازد و انسان را از گناه و فکر گناه باز مى دارد آنچه که بسیار مهم است این است که اولاً این فکر هر روز و مستدام باشد اگر شبانه روزى نیم ساعت باشد کافى است ثانیا در مکان خلوتى باشد مخصوصا اگر آن مکان خلوت خود محیط قبرستان باشد به هر گونه که این فکر در مرگ با جان عجین شود و باور دل گردد بسیار مطلوب است مثلاً یکى از کیفیت هاى فکر در مرگ را یکى از بزرگان چنین مى فرمود: تمام خاطرات تلخ و شیرین گذشته را در حد امکان مثل یک فیلم از ذهن بگذراند و به خود بباوراند که همه اینها گذشت و چند روز باقى مانده عمر هم مى گذرد لحظات جان دادن، وقتى که خویشان و نزدیکان را رها مى سازد و از تمام تلخ و شیرینى ها وداع مى کند و … همه و همه را به خوبى تأمل کند تا دل بلرزد و چشم بگرید.
سخن آخر این است که این دستورات وقتى نتیجه مى بخشد که هر چه دقیق تر به آن عمل شود زمان نتیجه آن بستگى به شرایط و خصوصیات افراد دارد، از این رو پى گیر زمان نتیجه نباید بود فقط هم و غمّ صرف عمل به دستورات شود.
نشانه های قبولی توبه
از چند طریق انسان مى تواند تا حدودى دریابد که توبه او مورد پذیرش واقع گردیده است یا نه:
الف) احساس بهجت و آرامش خاصى که پس از دعا و توبه به انسان دست مى دهد یا به تعبیر دیگر احساس سبکى از گناهان وآلودگى ها.
ب ) هر قدر انسان از گناهان خود به طور جدى پشیمان شده و با تضرع و التجاى بیشترى خدا را بخواند توبه او مقبول تر است. بنابراین میزان انقلاب روحى انسان در حال استغفار نیز مى تواند به عنوان یک علامتى به کار آید.
ج ) میزان اعتماد به وعده هاى نیکوى الهى قابلیت و عنایات الهى را افزون مى سازد. بنابر این هر اندازه خدا باورى و توکل و اعتماد به وعده هاى اورا در خود افزون یافتیم مى توانیم بیشتر امید یابیم که ما را پذیرا گشته است.
د ) هر قدر آثار واقعى توبه در اعمال و کنش هاى ما بیشتر هویدا گردد. یعنى رغبت کمترى به گناه و اراده و عزم راسخ ترى در اطاعت پروردگاریابیم نشان مى دهد که توبه ما توبه واقعى ترى بود و به همین نسبت مقبول تر واقع گردیده است. امام امت (ره) مى فرمودند: اگر بعد از ماه مبارک رمضان تغییرى در حالات خود یافتید به همان نسبت وارد ضیافت الله شده اید ولى اگر دگرگونى در شما پدید نیامد از آن بى بهره ماندید.

پى نوشت ها:
1. فرقان(25): آیه 70 63.
2. المیزان، ج 16، ص 242.
3. المیزان، سید محمد حسین طباطبایى، ج 15، ص 242.
4. المیزان، ج 15، ص 243.
5. تحریم(8 :(66.
6. میزان الحکمه، محمدى رى شهرى، ج 1، ص 552.
7. المیزان، ج 15، ص 243.
8. میزان الحکمه، ج 1، ص 548.
شکستن توبه:
مشکل شما در حقیقت این است که به شدت در معرض هجوم غرایز خصوصا غریزه جنسی قرار گرفته اید و این موضوع باعث شده است که نتوانید پایداری کنید و هر از گاهی از کنترل خارج و دچار گناه می شوید. راهکار کلی آن بالا بردن سطح معرفت, آگاهی, بیداری و تقویت ایمان از طریق مطالعه و تفکر و همچنین عمل کردن به آموزه های دینی و تقویت اراده است, منتهی راهکارهای جزیی تر و کاربردی تری هم دارد که بدان اشاره می کنیم.
راهکارهایی که در ذیل ارائه شده برای کنترل و هدایت صحیح غریزه جنسی مناسب باشد و قطعا اگر به آنها عمل شود تا حدود زیادی می شود بر حل مشکلات خود فایق آمد.
چنان که مى دانید غریزه جنسى یکى از غرایزى است که خداوند در وجود انسان قرار داده است و باید در زمان مناسب و از طریق صحیح و مشروع به آن پاسخ داده و به ارضاى آن پرداخته شود تا دچار فشارهاى روحى و روانى و جسمى ناشى از عدم تأمین آن نشود. نه باید آن را کاملاً سرکوب کرد و نه مى توان آن را رها کردم. ازدواج راه طبیعى و مشروع ارضاى غریزه جنسى است با فراهم کردن امکانات و شرایط لازم باید سعى کرد به آن پاسخى صحیح داد. گر چه مشکلات گوناگون جامعه مانع ازدواج به موقع جوانان عزیز مى شود ولی در عین حال با کاهش سطح توقعات و انتظارات و پرهیز از تشریفات غیر ضرورى و کنار گذاشتن بعضى رسومات فرهنگى و اجتماعى منفى، به تأخیر انداختن مراسم عروسى در دوران نامزدى و عقد و بعضى تدابیر دیگر مى توان از مشکلات مادى واقتصادى که فراروى بسیارى از جوانان مى باشد نجات یافت. خداوند در قرآن کریم مى فرماید: «کسانى که تنگ دست مى باشند دلهره فقر و عدم امکانات مادى نداشته باشند که از ناحیه فضل و رحمت خاص خداوندى در امر نکاح وازدواج کمک خواهد شد».
وعده خداوند قطعى است و کسى نمى تواند به آن بدبین باشد پیامبر اکرم(ص) نیز مى فرماید: «اگر کسى به این مطلب اعتقاد نداشته باشد به خداوند سوء ظن دارد آن ظلم و گناه بزرگى است».
نباید به دلیل فقر و عدم امکانات مادى، اخلاق و ارزش هاى معنوى را از دست داد و با انجام بعضى کارها تمام قواى جسمى، روحى و روانى خود را نابود کرد و دچار عواقب سوء و پیامدهاى جبران ناپذیر آن شد.
در عین حال در صورتى که به هر دلیلى امکان ازدواج نبود تا زمان فراهم شدن شرایط و امکانات ازدواج براى کنترل این غریزه سرکش که اگر رها شود دین و دنیاى فرد را تباه مى کند راهکارهاى عملى زیر را مورد توجه قرار دهید:
دوست عزیز طبیعى است براى نجات از این وضعیت لازم است با عزمى راسخ و اراده اى محکم به راه کارهاى فوق پاى بند باشید که در پرتو عمل به آن نکات و بدون هیچ گونه تنبلى، سستى، اهمال کارى موفقیت خود را تضمین خواهید کرد و گرنه دردى دوا نخواهد شد.
لازم است در همین جا عشق و محبت شما به رشد و کمال و معنویت را ستایش کنیم و براى حفظ این روحیه و گسترش آن بین تمام جوانان و دانشجویان از خداوند متعال طلب کمک و یارى کنیم. علاوه بر آنچه گفته شد بیان موارد ذیل نیز به عنوان الگو مهم و کارساز است:
1. مسلما حفظ ایمان و ارزش هاى آن در محیط نامساعد بسى دشوار است ولى ارزش افزون ترى دارد. خداوند در سوره «تحریم» آیه 11 نمونه اى را براى این گونه افراد یادآورى مى نماید. خداوند براى مؤمنان آسیه همسر فرعون را مثال و نمونه مى آورد هنگامى که از شوهرش بیزارى جست و عرضه داشت: خدایا! من از قصر فرعون و زیورهاى دنیوى گذشتم و تو خانه اى در بهشت براى من بنا کن و مرا از شر فرعون و کردارش و قوم ستمکار نجات بخش. حفظ ارزش ها در محیط مناسب و مساعد هنر نیست. هنر آن است که در تندباد ضد ارزش ها ارزش ها مطرح شود.
2. کنترل مثبت: غریزه جنسى اگر با ازدواج مهار نگردد، مطلوب ترین راه تسلط بر آن، کنترل مثبت است و آن پرهیز از صحنه ها و کارهایى است که به تحریک این غریزه مى انجامد.
این نوع از کنترل، که در حقیقت جنبه ى پیشگیرى دارد هم راحت است و هم بى زیان و بلکه مفید و راحت است، زیرا در این صورت همچون وسیله نقلیه اى است با سرعت معمولى و قانونى که در مواجهه با خطر، مهار آن زحمت چندانى ندارد و بى زیان است، زیرا با این حال کنترل غریزه فشارى بر جسم و روان تحمیل نمى کند تا به آن صدمه اى وارد شود و مفید است چون موجب مى شود مغز و اعصاب و قواى بدن در حالت عادى به سر برند و تعادل روانى شخص محفوظ بماند وانرژى و سرمایه هاى جسمى و روحى او بیهوده مصرف نشوند. برخلاف ماشینى که با سرعتى بسیار فراتر از حد شناخته شده و معمول خود سیر مى کند که چه بسا به کلى اختیار آن از دست صاحبش بیرون رفته و مصیبت هایى به بار آورد و کنترل آن هم در صورت تحقق، صدها زیان و رنج و زحمت و اضطراب براى وسیله و صاحب آن به همراه دارد.
خداوند در قرآن کریم مى فرماید: «باید کسانى که قدرت و وضعیت مساعد براى ازدواج ندارند عفت پیشه کنند» (نور، آیه 33).
با تأمل معلوم مى شود که عفت در این آیه کریمه معنایى عام دارد و عفت در همه اعضا و اندام را شامل است و اکنون طرق کنترل مثبت را به اختصار برمى شمریم:
1-2. پرهیز از فکر و ترسیم صحنه هاى محرک در ذهن و خیال. عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) نقل مى کند که حضرت(ع) فرمود: «ان عیسى قال للحواریین:… ان موسى امرکم ان لا تزنوا و انا آمرکم ان لاتحدثوا انفسکم بالزنا فضلاً عن ا ن تزنوا فان من حدث نفسه بالزنا کان کمن او قد فى بیت مزوق فافسد التزاویق الدخان و ا ن لم یخرق البیت؛ عیسى به اصحاب خود گفت:… موسى به شما دستور داد که زنا نکنید و من به شما دستور مى دهم که فکر زنا هم در سر نپرورانید تا چه رسد به این که زنا کنید زیرا کسى که خیال زنا کند مانند کسى است که در خانه اى نقش و نگار شده دود و آتش به پا کند. چنین کارى گرچه خانه را نمى سوزاند ولى زینت و صفاى آن را مکدر کرده و فاسد مى کند» وسائل الشیعه، ج 14، ص 240).
2-2. دورى از نگاه هاى مسموم و مناظر تحریک آمیز. قرآن کریم در دو آیه متوالى دستور به نگهدارى چشم از نگاه حرام و هوس آلود داده است. در آیه اول مى فرماید: «قل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم…؛ به مؤمنان بگو دیدشان – را از نامحرمان – فرونشانند و نهانگاه هاى خود را – از وقوع در حرام – نگه دارند». و در آیه بعدى مى فرماید: «و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن…؛ به زنان مؤمن بگو – چشمهایشان را فرو گیرند و نهانگاه هاى خویش را محافظت کنند» (نور، آیه 30 – 31).
جالب این است که در هر دو مورد خداوند متعال نخست دستور به مراقبت از نگاه محرک و عفت چشم مى دهد و آن گاه به حفاظت از عورت فرمان داده است.
رسول اکرم(ص) مى فرمایند: «النظره سهم مسموم من سهام ابلیس فمن ترکها خوفا من الله اعطاه الله ایمانا یجد حلاوته فى قلبه؛ نگاه هوس آلود – تیرى است مسموم از تیرهاى شیطان – هر کس آن را به جهت خوف الهى ترک کند، خداوند ایمانى به او مى بخشد که حلاوت آن را در قلب خود احساس مى کند» (الاخلاق، سید عبدالله شبر، قم، انتشارات بصیرتى، ص 127).
3-2. گوش ندادن به آوازها و موسیقى هاى تحریک کننده و مبتذل. در حدیثى از حضرت صادق(ع) آمده است: «ان رجلا سأله عن سماع الغناء فنهى عنه و تلا قول الله عز وجل: «ان السمع والبصر والفؤاد کل اولئک کان عنه مسؤولاً»؛ (اسراء، آیه 36).
«و قال یسأل السمع عما سمع والفؤاد عمّا عقد والبصر عما ابصر؛ مردى از آن حضرت درباره شنیدن آواز محرک پرسید. حضرت از آن نهى کرده و این آیه را خواندند: «به یقین گوش و چشم و دل هر یک مورد سؤال خواهند بود» و فرمود: گوش از آنچه شنیده و قلب از آنچه بدان دل بسته و چشم از آنچه دیده است مسؤول بوده و بازخواست خواهند شد» (مستدرک الوسائل، چاپ قدیم، ج 2، ص 459، ابواب یکتسب به، باب 80).
4-2. اجتناب شدید از نشست هاى غفلت زا و معاشرت با دوستان ناباب و گوش سپردن به سخنان تحریک آمیز.
از حضرت امام باقر(عِ این گونه روایت شده است: «من اصغى الى ناطق فقد عبده، فان کان الناطق یؤدى عن الله عزوجل فقد عبدالله و ان کان یؤدى عن الشیطان فقد عبد الشیطان؛ هر کس به سخن گوینده اى گوش فرا دهد او را بندگى کرده است، پس اگر ناطق از خدا بگوید شنونده، خداوند را بنده شده و اگر از شیطان و سخنان شیطانى بر زبانش جارى کند قطعا بندگى شیطان کرده است» (وسائل الشیعه، چاپ ایران، کتابفروشى اسلامیه، ج 12، ص 236).
5-2. اعتدال در خوردن. بى تردید پرخورى و بى نظمى در خوردن در ذخیره سازى و انباشتن موادى که نیازمند تفریغ باشد مؤثر است، ولى در صورت اعتدال و کم خورى سهم ناچیزى از آن صرف تهیه آن مواد مى شود.
در حدیثى که قبلاً از پیامبر گرامى(ص) نقل کردیم، آن حضرت پس از آن که جوانان را به ازدواج ترغیب مى کنند مى فرمایند: «هر کس قدرت بر ازدواج ندارد و روزه بگیرد یقینا روزه نیروى غریزه او را تضعیف مى کند» (مستدرک الوسائل، ج 2، ص 531).
6-2. اشتغال، ورزش و سرگرمى هاى مفید. زیرا با وجود فراغت، هم مواد غذایى در تقویت غریزه به مصرف مى رسد و هم فکر و خیال مصروف چاره سازى در تفریغ آن مى شود و لذا در روایات بر اشتغال و کار و پرهیز از فراغت تأکید بسیار شده است.
حضرت امام صادق(ع) در حدیث پردامنه «مفضل» مى فرمایند: «… وهکذا الانسان لو خلا من الشغل لخرج من الاشر والعبث والبطر الى ما یعظم ضرره علیه و على من قرب منه…؛ … و همین گونه انسان اگر بى کار و فارغ باشد، به بیهودگى و سرمستى دچار مى شود و بر اثر آن به مسایلى مبتلا مى شود که زیان آن هم بر خود و هم بر نزدیکان او سنگینى خواهد کرد…» (بحارالانوار، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، ج 3، ص 87).
7- 2.تلاوت قرآن. بى شک انس با قرآن، تلاوت، تدبر و تفکر در مضامین آن، خود شفاى هر دردى است که به سرعت کار هر پریشانى را رو به سامان مى برد و زخم هاى پنهان را التیام مى دهد و همت ها را تا آسمان ها بالا مى برد و بشر را از فرو رفتن در عالم حیوانات را نجات مى بخشد.
امیرمؤمنان(ع) مى فرمایند: «و تعلّموا القرآن فانه ربیع القلوب واستشفوا بنوره فانه شفاء الصدور و احسنوا تلاوته فانه انفع القصص؛ قرآن را فرا گیرید زیرا قرآن بهار دلهاست و از نور آن بر مرض ها و دردهاى خود مرهم بگذارید زیرا آن داروى شفابخش سینه هاست و آن را نیکو تلاوت کنید که به یقین سودمندترین قصه هاست» (وسائل الشیعه، ج 4، ص 825، ابواب قرائه القرآن، باب 1، ح 7).
خلاصه این که: راه حل دین در خصوص نوع مقابله و مواجهه به غریزه جنسى نخست ازدواج و نکاح مشروع است و در صورت عدم امکان ازدواج، کنترل غریزه با وجود همه مشکلات آن، بهترین گزینه است زیرا بى بند و بارى و افسارگسیختگى و آلودگى به گناه، زیان های به مراتب خسارت بارتر و ویرانگرتر دارد.
برادر عزیز و دردمند! درد و سوز و فریاد شما کاملا به جا و قابل درک است و پاک ماندن و پاک زیستن در این عصر و زمان هر چند بسیار سخت است ولی اگر توکل به خدا و توسل به اهل بیت(ع) داشته باشیم و برای خود مثلثی از توکل و توسل و اعتماد به نفس داشته باشند، این کار چندان دشوار نیز نمی باشد. می توان چشم خود را کنترل کرد و گوش خود را بست و دیگر اعضاء و جوارح را به لجام عقل پیوند زد و در یک جمله می توان غریزه سرکش جنسی را در اوج شهوت مهار کرد. زمینه های فساد فراوان است و دغدغه آن بسیاری از جوانان را آزرده می سازد ولی خروش شهوت و لهیب آن در برابر عزم و اراده جوانان و جوان دلان نه تنها قابل فروکش است، بلکه حتی با یک بار ایستادگی در برابر آن می توان چون یوسف پیامبر(ع) و ابن سیرین به مقاماتی دست یافت و از رسوایی ها دور ماند و خاطره خوش آن تجربه نورانی را در زندگانی ماندگار ساخت. در این مسیر لطف خداوند و امدادهای غیبی او نیز همیشه همراه و راه گشا است و فراموش نکنیم که این مقاومت و مبارزه از مقدس ترین نوع جهاد در راه خداست و خداوند می فرماید «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین؛ و کسانی که در راه ما کوشیده ا ند به یقین راه های خود را به آنان می نمایانیم و در حقیقت خدا با نیکوکاران است».

معنای توبه-توبه معصومان(ع)-استغفار پیامبر (ص)

معنای توبه:«توبه» در لغت به معناى رجوع است و خداوند به همه مؤمنان دستور توبه مى دهد: «وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» نور(24)، آیه 31.؛ «اى مؤمنان! همگى به سوى خدا رجوع کنید، تا رستگار شوید».
در قرآن کریم، رجوع و هجرت انسان به سوى خدا، به «فرار» نیز تعبیر شده است: «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ»؛ ذاریات (51)، آیه 5.؛ «به طرف خدا هجرت و فرار کنید». دستور فرار به قلعه امن توحید، متوجّه همه – حتى معصومین علیهم السلام – است و اختصاص به مشرکان، اهل کتاب و مسلمانان عادل یا گناه کار ندارد. البته کسانى که خیلى دورند، باید تلاش بیشترى کنند تا خود را به این قلعه امن برسانند. فرار از ناهنجاریها و کاستی های خود و رجوع به طرف خدا، همان توبه است.

شرایط یا ارکان توبه

از آداب و شرایط توبه خالصانه، این است که تائب داراى ویژگى هاى زیر باشد:
1. از قصور و تقصیر خویش جداً پشیمان باشد.
2. عزم جدى بر ترک گناه کند.
3. نسبت به پرداخت حقوقى که از دیگران ضایع کرده و جبران آنها اقدام کند.
4. واجباتى که از او فوت شده قضا کند.
5. از پذیرفته نشدن توبه اش بترسد و در عین حال امید داشته باشد که به واسطه رحمت گسترده الهى، توبه اش پذیرفته مى شود.
6. به جاى لذت گناه، سختى طاعت را بر خود هموار سازد.جهت آگاهى بیشتر نگا: شجاعى، محمد، مقالات، (تهران سروش 1378، چاپ سوم)، ج 2، صص 75 – 315.
با وجود بخشیده شدن گناه و پذیرش توبه، به واسطه فضل و لطف الهى، بین فردى که گناه کرده و سپس توبه نموده، با فردى که از ابتدا مراقب بوده به گناه آلوده نگردد، تفاوت هایى وجود دارد؛ از جمله اینکه:
1. برخى از بزرگان گفته اند: قلب کسى که گناه نکرده، مانند لوح سفیدى است که چیزى بر آن نوشته نشده؛ ولى فردى که گناه کرده و سپس توبه نموده، قلبش همانند لوح سفیدى است که بر آن چیزى نوشته باشند و بعد پاک شده است.
منظوبراى آگاهى بیشتر ر.ک: مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 24، ذیل آیه شریفه 8، سوره «تحریم».ر این است که چه بسا پاره اى از آثار شوم گناه، در نفس باقى بماند و در نتیجه یک سرى آثار منفى در پى داشته باشد. البته این مسئله ارتباط زیادى با چگونگى توبه و مرتبه آن نیز دارد؛ یعنى، هر اندازه توبه جدى تر، خالصانه تر و کامل تر باشد؛ در خنثى سازى این آثار مفیدتر است و در مواردى همه آثار گناه را محو مى سازد. از این رو امام باقرعلیه السلام فرموده: «التائب من الذنب کمن لاذنب له»؛اصول کافى، تحقیق على اکبر غفارى، (تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1365)، ج 2، ص 435.؛ «توبه کننده از گناه چون کسى است که گناهى نکرده است»؛ یعنى، توبه راستین همان ارزش، صفا و حقیقتى را در پى مى آورد که پارسایى در پى داشت.
2. کسى که از اول گناه نکرده و با هواى نفس خود مبارزه کرده و نفس خویش را از لذت هاى نامشروع باز داشته است؛ پاداش بزرگ مجاهدت با نفس و خوددارى از گناه در انتظار او است. به جاى لذت ها و کامروایى هایى که براى رضاى خدا از آنها چشم پوشى کرده است، خداوند بالاترین پاداش ها و لذایذ روحى و معنوى و نعمت هاى بهشتى را براى او مهیا مى سازد. اما تائب، با توبه خویش آتش گناه را خاموش مى کند؛ ولى از آن بهره هاى معنوى محروم است؛ مگر آنکه پس از توبه و انابه، بتواند با تلاش هاى خالصانه و مجاهدت، به تقرّب بیشتر نایل آید و به تناسب، مراتب و درجاتى را کسب کند.
3. کسى که از اول مراقب بوده تا آلوده به گناه نشود، در ادامه سیر الى اللَّه با سرعت بیشترى مى تواند طى طریق کند و به درجات عالى ترى دست یابد. بنابراین همواره او جلوتر از کسى است که زمانى را باید صرف توبه و پاکسازى درون خود کند. در عین حال کسى هم که گناه نکرده، همواره باید از احوال خود مراقبت کند و به جهاد اکبر ادامه دهد. به ویژه باید مواظب باشد که گرفتار عجب و خودبینى نشود؛ وگرنه در مرتبه فروترى نسبت به توبه کار قرار خواهد گرفت.
در روایتى آمده است که خداوند فرمود: «اى داود! بشارت ده گناه کاران را و بترسان صدیقان را». عرض کرد: چطور بشارت دهم آنها را و بترسانم اینها را؟ فرمود: بشارت ده گناه کاران را که همانا من توبه را مى پذیرم و از گناه مى گذرم و بترسان صدیقان را که عُجب نکنند به اعمال خودشان؛ زیرا نیست بنده اى که من به پا دارم از براى حساب مگر اینکه هلاک شود»اصول کافى، ج 1، ص 314، کتاب ایمان و کفر، باب عجب، حدیث 8.
ق: خمینى، روح اللَّه، چهل حدیث، (مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، چاپ چهاردهم، 1376)، ص 68..
توبه نصوح:
در آیه 70 سوره فرقان بیان شده است: «إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً؛ مگر کسانى که توبه کنند و ایمان آوردند و عمل صالح انجام دهند که خداوند گناهان آنان را به حسنات تبدیل مى کند؛ و خداوند همواره آمرزنده و مهربان است».
خداوند، پیش از این آیه، درباره ویژگى هاى بندگان خاص خویش سخن مى گوید: «بندگان )ویژه خداوند( رحمان کسانى هستند که با خداوند معبودى دیگر را نمى خوانند و انسانى را که خداوند خونش را حرام شمرده، جز به حق نمى کشند و زنا نمى کنند و هر کس چنین کند، مجازاتى سخت خواهد دید. عذاب او در قیامت مضاعف مى گردد و همیشه با خوارى در آن خواهند ماند؛ مگر کسانى که توبه کنند» و … .
علامه طباطبایى مى فرماید: سیاق این آیه، با عظمت بخشیدن به توبه، استبعاد تبدیل سیئات به حسنات را از میان بر مى دارد.4 این توبه رجوع خاص به طرف پروردگار است وعمل صالح استقرار بخش آن به شمار مى آید. از این رو، علامه مى فرماید: این توبه با عمل صالح به توبه نصوح تبدیل مى گردد. امام صادق)ع( در تفسیر آیه شریف »تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً؛ با توبه نصوح به خدا باز گردید«5 فرمود: بنده توبه کند سپس به گناه باز نگردد.6 علامه طباطبایى مى فرماید: هر گاه ذات با توبه و ایمان و عمل صالح پاک گردد، به ذاتى سعید که در آن شائبه اى از گناه و شقاوت نیست، تبدیل مى شود. اگر ذات دگرگون شد، آثار آن هم دگرگون مى گردد و اعمال و آثار انسانى متناسب با ذاتى مى شود که با مغفرت و رحمت الاهى شکسته شده است.7 مجموعه آنچه گفته شد، نشان مى دهد این توبه )توبه نصوح( حالتى خاص است که قابل شکستن نیست و در قاموس آن بازگشت به گناه وجود ندارد. از چنین توبه اى عمل صالح هم بى هیچ تکلفى برون مى تراود.

پى نوشت ها:
1. فرقان(25): آیه 70 63.
2. المیزان، ج 16، ص 242.
3. المیزان، سید محمد حسین طباطبایى، ج 15، ص 242.
4. المیزان، ج 15، ص 243.
5. تحریم(8 :(66.
6. میزان الحکمه، محمدى رى شهرى، ج 1، ص 552.
7. المیزان، ج 15، ص 243.
8. میزان الحکمه، ج 1، ص 548.
توبه معصوم:
یکم. توبه یکى از عبادات بزرگ است. خداوند در قرآن مجید، مؤمنان راستین را چنین توصیف مى کند: «الصَّابِرِینَ وَ الصَّادِقِینَ وَ الْقانِتِینَ وَ الْمُنْفِقِینَ وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ»؛ آل عمران (3)، آیه 17.؛ «آنان شکیبایند و راستگو؛ همواره اطاعت پیشه اند و انفاق گر و سحرگاهان به استغفار مى پردازند».
و در جاى دیگر مى فرماید: «کانُوا قَلِیلاً مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ»؛ ذاریات (51)، آیه 17 و 18.؛ «شبانگاه اندکى مى آرَمَند و سحرگاهان به استغفار مى پردازند».
بنابراین چنان که مشاهده مى شود، قرآن مجید توبه را عمل بهترین مؤمنان و شب زنده داران خوانده است. از دیگر سو همه مؤمنان را به توبه فراخوانده، مى فرماید: «تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ {تُفْلِحُونَ»A نور (24)، آیه 31.؛ «اى ایمان آورندگان! همه با هم به درگاه خدا توبه کنید؛ باشد که رستگار شوید».
و در جاى دیگر مى فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ» بقره (2)، آیه 222.؛ «خداوند توبه کاران و پاکیزگان را دوست مى دارد».
از آنچه گذشت، روشن مى شود که در نگاه قرآن اساساً توبه عمل پارسایان و مؤمنان و عبادتى است که همه ایمان آورندگان، به آن دعوت شده اند و انجام دادن آن گشاینده درهاى رحمت الهى و یکى از بهترین موجبات قرب و وصال معبود است. اگر به حقیقت توبه نظر کنیم، آن را زیباترین جلوه خضوع و خشوع و اظهار تذلل و زارى و اعتراف به قصور و تقصیر بنده اى بى نهایت کوچک، در برابر آفریدگارى بى نهایت بزرگ مى یابیم. از این رو شایسته است که اولیاى الهى، پیش و بیش و بهتر از همه، این دعوت الهى را لبیک گویند و در تمام حالات خود، بر توبه و استغفار مداومت ورزند تا به این وسیله، به فیض تقرب هر چه بیشتر در درگاه الهى نائل آیند.
دوم. «استغفار و توبه» داراى مراتب و درجاتى متناسب با عاملان آن است. توبه گنه کاران، از گناه و توبه اهل سلوک، از پرداختن به غیر خدا و توجه به غیر حق است جهت آگاهى بیشتر نگا: پرسش 40 (توبه)..
سوم. توبه و استغفار اولیاى الهى و معصومان، مرتبه اى بالاتر از اینها دارد. آنان چون مستغرق در ذات جمیل الهى اند و توجّه به مقام ربوبى (کمال مطلق) دارند؛ وقتى به خود و اعمال خویش مى نگرند، با تمام عظمت و بزرگى آن اعمال، آنها را در برابر عظمت بى نهایتِ الهى، بسیار کوچک و مایه سرافکندگى و شرمندگى مى بینند. در ادبیات منظوم آمده است: شخص فقیرى در کویرى خشک و سوزان زندگى مى کرد. روزى ترتیبى داده شده که وى براى عرض حاجت نزد سلطان برود. او با خود اندیشید که چه هدیه اى به پیشگاه سلطان ببرد. اما هیچ در بساط نداشت. از قضا در مسیر حرکت به سوى شهر، اندکى باران بارید و قدرى آب گل آلود در گودالى جمع شد. او با خوشحالى تمام آب ها را – که مایه حیات بود و بزرگ ترین و مطلوب ترین هدیه به نظر مى آمد – در ظرفى ریخت و با زحمت بسیار با خود حمل کرد تا نزد سلطان ببرد. اما وقتى به بارگاه شاهى رسید و آن فرّ و شکوه را دید و همه جا را پر از آب زلال و گوارا و نوشیدنى هاى رنگارنگ یافت، از آورده خود خجل شد و سخت شرمسار و سرافکنده گردید.
آرى امام على علیه السلام همان عبادتى را که افضل از عبادت ثقلین است، در برابر جمال و جلال الهى، برگ سبز درویش مى بیند و سر به زیر مى افکند و این خود یکى از عالى ترین مراتب عبودیت مطلقه و فناى فى اللَّه است. او مقام معبود را مى نگرد که در برابرش، همه چیز رنگ مى بازد و چیزى به حساب نمى آید.
چهارم. در حدیث نبوى آمده است:«انه لیغان على قلبى و انى أستغفراللَّه فى کل یوم مائة مره»
محدث نورى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، باب استحباب الاستغفار فى کل یوم، (قم: آل البیت، 1408 ه.ق)، ج 5، ص 330.؛ «گاهى بر دلم غبار مى نشیند و من هر روز هفتاد بار از خدا آمرزش مى خواهم».
امام خمینى رحمه الله در شرح این حدیث مى نویسد: اولیاى خدا همواره انقطاع به سوى خدا دارند؛ ولى به جهت مأموریت الهى خود، گاه به ناچار در مرآت عالم کثرات توجه به حضرت حق مى کنند و همین، نزد آنان کدورت محسوب شده و براى زدودنش استغفار مى کنند. «این امام سجادعلیه السلام است که مناجات هایش را شما مى بینید و مى بینید چطور از معاصى مى ترسد… مسئله غیر از این مسائلى است که در فکر ما یا در عقل عقلا یا در عرفان عرفا بیاید. … از گناه خودشان گریه مى کردند تا صبح. از پیغمبر گرفته تا امام عصر – سلام اللَّه علیه – همه از گناه مى ترسیدند. گناه آنها غیر از این است که من و شما داریم. آنکه یک عظمتى را ادراک مى کردند که توجه به کثرت، نزد آنهااز گناهان کبیره است… آنان در مقابل عظمت خدا، وقتى که خودشان را حساب مى کنند، مى بینند که هیچ نیستند و هیچ ندارند. واقع مطلب همین است؛ جز او کسى نیست و چیزى نیست… و از اینکه حضور در مقابل حق تعالى دارند و مع ذلک دارند، مردم را دعوت مى کنند، از همین کدورت حاصل مى شده…»سخنرانى مورخه 8/3/1366، صحیفه امام، ج 20، ص 268 – 269 ؛ نیز همان، ج 19، ص 120..
پنجم. استغفار براى اولیاى الهى، جنبه دفع و براى ما جنبه رفع دارد؛ یعنى، ما استغفار مى کنیم تا لغزش هایمان بخشیده شود و آنان استغفار مى کنند تا نلغزند و اصلاً گناه سراغشان نیاید. آن بزرگان با توبه و عبادت و اطاعت، درجات عصمت خویش را شدت مى بخشند؛ از این رو استغفار و توبه، در بالا رفتن درجات و پایندگى عصمت آنان دخالت دارد.
ششم. توبه و استغفار و استغاثه دائمى پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم و امامان علیهم السلام در پیشگاه خدا، بالاترین نقش عملى را در تربیت امت دارد و به دیگران مى آموزد که چگونه در پیشگاه خدا به توبه، تضرع و انابه بپردازند و به جهت پاره اى از اعمال نیک، مغرور نگردند. آیا کسى که ناله ها و گریه هاى روح اطاعت و بندگى (امیرمؤمنان علیه السلام) را ببیند و بشنود، با خود نمى گوید: او که یک لحظه عمرش برتر از عبادت ثقلین است، این چنین توبه مى کند؛ پس من حقیر چگونه به خود ببالم و از خدا عذرخواهى نکنم!؟
مهمترین شرایط توبه عبارت است از :
1. پشیمانی و ندامت از صمیم قلب و تصمیم بر عدم ارتکاب دوباره
2. استغفار و طلب بخشش
3. تصمیم قاطع بر جبران گذشته و ادای حقوق، خصوصا اگر حق الناس باشد
در ادامه و به منظور توضیح بیشتر در این زمینه به مطلبی از کتاب احیاءالعلوم غزالی به نقل از کتاب ترجمه اخلاق شبر اشاره می کنیم .
ترک زمینه گناه:
این خود زیرمجموعه اى دارد که مهمترین آن عبارت از است:
1.کنترل چشم
دقیقا باید مواظب چشم خود بود که مبادا به نامحرم و کلاً هر آنچه که شهوت انگیز است، نگاه شود. عن الصادق(ع): «النظر سهم من سهام ابلیس مسموم و کم من نظرة اورثت حسرة طویله؛ نظر دوختن تیرى مسموم از تیرهاى ابلیس است و چه بسا نگاهى که حسرت درازمدتى را (در دل) به ارث بگذارد».(سفینة البحار، شیخ عباسى قمى، ماده نظر)
تا حد امکان انسان از حضور در مجالس مختلط یا برخورد با نامحرم پرهیز نماید.
کنترل چشم تابعى از روح تقواست که اگر در آدمى پدیدار شد به تبع آن کنترل چشم نیز به دنبال آن خواهد آمد و راهى که صددرصد گناه نکردن در تمام زندگى را تضمین کند براى افراد عادى بشر چیز سهلى نیست؛ زیرا انسان موجودى مختار و داراى تمایلات گوناگون است. بلى با عزمى آهنین و مبارزه اى دائمى با نفس تدریجا مى توان به چنین جایگاه رفیعى دست یافت. موارد زیر در این زمینه بسیار سودمند است، ولى هیچ یک را تضمین قطعى نمى توان به حساب آورد. بلکه تضمین نهایى، در نفس و عزم راسخ خود انسان است:
بهترین راه منصرف کردن نگاه و دید و یا بازداشتن نگاه از تیزى و خیره نمودن است. حضرت على(ع) فرمود: «کسى که چشم خود را پایین اندازد، دلش آسوده گردد، تأسف کمتر خورد و از نابودى در امان ماند».(غرر الحکم، ص 9122 – 9125) هم چنین مى فرماید: «هر که نگاه هایش پاک باشد، اوصافش نیکو شود»؛ «کسى که عنان چشم خود را رها کند، زندگى اش را به زحمت مى اندازد»؛ «کسى که نگاه هایش پیاپى باشد، حسرت هایش دائمى و پیاپى خواهد بود».(تحف العقول، ص 97) و نیز فرمود: «بسا هوسى از نیم نگاهى حاصل است».(بحارالانوار، ج 71، ص 293)
در قرآن کریم آمده است: «اى پیامبر! به مؤمنان و مؤمنات بگو که در مقابل نامحرم چشم هاى خود را بپوشانند و نگاه خیره نکنند»، (نور، آیات 31 – 30) گفتنى است که نگاه همراه با تیزى و خیرگى، نگاهى است که انسان زیبایى و زشتى طرف مقابل را تشخیص دهد.
2. کنترل گوش: باید از شنیدنى هایى که ممکن است به حرام منجر شوند و زمینه ساز حرام هستند پرهیز شود. مانند نوار موسیقى، صداى شهوت انگیز نامحرم و… .
3. دوری از همنشینی با دوستان ناباب: دوستانى که باعث مى شوند انسان مزه گناه را مزمزه کند، در واقع دشمن هستند و باید از آنها پرهیز کرد.
از امام سجاد(ع) نقل شده: «النهى عن مصاحبة خمسة و محادثتهم و مرافقتهم فى طریق و هم الکذاب والفاسق والبخیل والاحمق والقاطع لرحمه؛ حضرت از همراهى و سخن گفتن و رفیق بودن با پنج کس را نهى فرموده: کذاب، گناهکار، بخیل، احمق و کسى که قطع رحم کرده است».(همان، ماده صحب)
البته اینها از مهمترین زمینه هاى گناه هستند که باید ترک شوند ولى کلاً هر چیزى که زمینه گناه را فراهم مى کندباید ترک شود.
4. ترک فکر گناه: ترک زمینه گناه سهم به سزایى در ترک فکر گناه دارد ازاین رو هر چه بیشتر و دقیقتر زمینه گناه ترک شود فکر گناه کمتر به سراغ انسان مى آید. این فکر گناه است که شوق در انسان ایجاد مى نماید و بعد از شوق اراده ى عمل سپس خود گناه محقق مى شود، مسلما تا اراده و شوق و میل نسبت به کارى نباشد انسان مرتکب آن کار نمى گردد.
5. اشتغال به برنامه شبانه روزى: حتما باید شبانه روز خود را با برنامه ریزى صحیح و متناسب وضع روحى و جسمى خود پر کنید و هیچ ساعت بیکارى نداشته باشید تا نفس شما را مشغول کند. در اوقات بیکارى وسوسه هاى نفس و شیطان به سراغ انسان مى آید و او را به فکر گناه و سپس به خود گناه مى کشاند قال امیرالمؤمنین على(ع): «ان هذه النفس لامارة بالسوء، فمن اهملها، جمحت به الى المآثم؛ براستى و حقیقت که این نفس (انسانى) پیوسته و مرتب به بدى امر مى کند در نتیجه هر کس آن را به خود واگذارد (و به کارى نگمارد) نفس او را به سمت گناهان مى کشاند».(الغرر والدرر، باب النفس به نقل از سرالاسراء، استاد على سعادت پرور، ج 1، ص 544، ح 4)
6. روزه گرفتن: روزه گرفتن قواى حیوانى و شهوانى انسان را تضعیف مى کند اگر قواى شهوانى ضعیف گشت قهرا فکر گناه هم کم رنگ مى شود. عن ابى جعفر(ع) قال: «اذا شبع البطن طغى؛ هرگاه شکم پر شود طغیان مى کند، (المحجة البیضاء، ملا محسن فیض کاشانى، ج 5، ص 150) مفهومش این است اگر شکم بر نشود طغیان نمى کند و بهترین قسم جوع و گرسنگى همان روزه گرفتن است.
تذکر این نکته بسیار ضرورى است که اولاً: روزه نباید براى بدن ضررى داشته باشد وگرنه شرعا حرام است. ثانیا: براى کارهاى روزمره مخل نباشد. ثالثا: اگر نه مضر بود ونه مخل فقط روزهاى دوشنبه و پنج شنبه باشد نه بیشتر ولى در هر صورت اگر براى روزه گرفتن عذرى است مورد بعدى یعنى ورزش دو برابر شود.
7. ورزش: هر روز ورزش لازم است البته آن ورزش هایى باشد که براى بدن ضررى ندارد مثل نرم دویدن و نرم طناب زدن و انجام حرکت هاى کششى و اگر براى روزه گرفتن عذرى هست زمان ورزشى دوبرابر شود مثلاً از بیست دقیقه به چهل دقیقه افزایش یابد.
8. یاد مرگ: این یکى دیگر از چیزهاى بسیار مفید است که فکر گناه را یا از بین مى برد و یا کم مى کند که این به شدت و ضعف فرو رفتن در فکر مرگ بستگى دارد اگر انسان با این واقعیت انس بگیرد و مردن را باور دل سازد نقشى سازنده و بالا برنده دارد. قال امیرالمؤمنین على(ع): «اذکروا هادم اللذات و منغض الشهوات و داعى الشتات؛ یاد کنید (مرگ را) درهم کوبنده لذات را و تیره و تلخ کننده شهوات را و دعوت کننده جدایى ها را».(الغرر والدرر، باب الموت، به نقل از سرالاسراء، استاد على سعادت پرور، ج 2، ص 159)
یاد مرگ دل را از تعلق به شهوات جدا مى سازد و انسان را از گناه و فکر گناه باز مى دارد آنچه که بسیار مهم است این است که اولاً این فکر هر روز و مستدام باشد اگر شبانه روزى نیم ساعت باشد کافى است ثانیا در مکان خلوتى باشد مخصوصا اگر آن مکان خلوت خود محیط قبرستان باشد به هر گونه که این فکر در مرگ با جان عجین شود و باور دل گردد بسیار مطلوب است مثلاً یکى از کیفیت هاى فکر در مرگ را یکى از بزرگان چنین مى فرمود: تمام خاطرات تلخ و شیرین گذشته را در حد امکان مثل یک فیلم از ذهن بگذراند و به خود بباوراند که همه اینها گذشت و چند روز باقى مانده عمر هم مى گذرد لحظات جان دادن، وقتى که خویشان و نزدیکان را رها مى سازد و از تمام تلخ و شیرینى ها وداع مى کند و … همه و همه را به خوبى تأمل کند تا دل بلرزد و چشم بگرید.
سخن آخر این است که این دستورات وقتى نتیجه مى بخشد که هر چه دقیق تر به آن عمل شود زمان نتیجه آن بستگى به شرایط و خصوصیات افراد دارد، از این رو پى گیر زمان نتیجه نباید بود فقط هم و غمّ صرف عمل به دستورات شود.
نشانه های قبولی توبه
از چند طریق انسان مى تواند تا حدودى دریابد که توبه او مورد پذیرش واقع گردیده است یا نه:
الف) احساس بهجت و آرامش خاصى که پس از دعا و توبه به انسان دست مى دهد یا به تعبیر دیگر احساس سبکى از گناهان وآلودگى ها.
ب ) هر قدر انسان از گناهان خود به طور جدى پشیمان شده و با تضرع و التجاى بیشترى خدا را بخواند توبه او مقبول تر است. بنابراین میزان انقلاب روحى انسان در حال استغفار نیز مى تواند به عنوان یک علامتى به کار آید.
ج ) میزان اعتماد به وعده هاى نیکوى الهى قابلیت و عنایات الهى را افزون مى سازد. بنابر این هر اندازه خدا باورى و توکل و اعتماد به وعده هاى اورا در خود افزون یافتیم مى توانیم بیشتر امید یابیم که ما را پذیرا گشته است.
د ) هر قدر آثار واقعى توبه در اعمال و کنش هاى ما بیشتر هویدا گردد. یعنى رغبت کمترى به گناه و اراده و عزم راسخ ترى در اطاعت پروردگاریابیم نشان مى دهد که توبه ما توبه واقعى ترى بود و به همین نسبت مقبول تر واقع گردیده است. امام امت (ره) مى فرمودند: اگر بعد از ماه مبارک رمضان تغییرى در حالات خود یافتید به همان نسبت وارد ضیافت الله شده اید ولى اگر دگرگونى در شما پدید نیامد از آن بى بهره ماندید.

پى نوشت ها:
1. فرقان(25): آیه 70 63.
2. المیزان، ج 16، ص 242.
3. المیزان، سید محمد حسین طباطبایى، ج 15، ص 242.
4. المیزان، ج 15، ص 243.
5. تحریم(8 :(66.
6. میزان الحکمه، محمدى رى شهرى، ج 1، ص 552.
7. المیزان، ج 15، ص 243.
8. میزان الحکمه، ج 1، ص 548.
شکستن توبه:
مشکل شما در حقیقت این است که به شدت در معرض هجوم غرایز خصوصا غریزه جنسی قرار گرفته اید و این موضوع باعث شده است که نتوانید پایداری کنید و هر از گاهی از کنترل خارج و دچار گناه می شوید. راهکار کلی آن بالا بردن سطح معرفت, آگاهی, بیداری و تقویت ایمان از طریق مطالعه و تفکر و همچنین عمل کردن به آموزه های دینی و تقویت اراده است, منتهی راهکارهای جزیی تر و کاربردی تری هم دارد که بدان اشاره می کنیم.
راهکارهایی که در ذیل ارائه شده برای کنترل و هدایت صحیح غریزه جنسی مناسب باشد و قطعا اگر به آنها عمل شود تا حدود زیادی می شود بر حل مشکلات خود فایق آمد.
چنان که مى دانید غریزه جنسى یکى از غرایزى است که خداوند در وجود انسان قرار داده است و باید در زمان مناسب و از طریق صحیح و مشروع به آن پاسخ داده و به ارضاى آن پرداخته شود تا دچار فشارهاى روحى و روانى و جسمى ناشى از عدم تأمین آن نشود. نه باید آن را کاملاً سرکوب کرد و نه مى توان آن را رها کردم. ازدواج راه طبیعى و مشروع ارضاى غریزه جنسى است با فراهم کردن امکانات و شرایط لازم باید سعى کرد به آن پاسخى صحیح داد. گر چه مشکلات گوناگون جامعه مانع ازدواج به موقع جوانان عزیز مى شود ولی در عین حال با کاهش سطح توقعات و انتظارات و پرهیز از تشریفات غیر ضرورى و کنار گذاشتن بعضى رسومات فرهنگى و اجتماعى منفى، به تأخیر انداختن مراسم عروسى در دوران نامزدى و عقد و بعضى تدابیر دیگر مى توان از مشکلات مادى واقتصادى که فراروى بسیارى از جوانان مى باشد نجات یافت. خداوند در قرآن کریم مى فرماید: «کسانى که تنگ دست مى باشند دلهره فقر و عدم امکانات مادى نداشته باشند که از ناحیه فضل و رحمت خاص خداوندى در امر نکاح وازدواج کمک خواهد شد».
وعده خداوند قطعى است و کسى نمى تواند به آن بدبین باشد پیامبر اکرم(ص) نیز مى فرماید: «اگر کسى به این مطلب اعتقاد نداشته باشد به خداوند سوء ظن دارد آن ظلم و گناه بزرگى است».
نباید به دلیل فقر و عدم امکانات مادى، اخلاق و ارزش هاى معنوى را از دست داد و با انجام بعضى کارها تمام قواى جسمى، روحى و روانى خود را نابود کرد و دچار عواقب سوء و پیامدهاى جبران ناپذیر آن شد.
در عین حال در صورتى که به هر دلیلى امکان ازدواج نبود تا زمان فراهم شدن شرایط و امکانات ازدواج براى کنترل این غریزه سرکش که اگر رها شود دین و دنیاى فرد را تباه مى کند راهکارهاى عملى زیر را مورد توجه قرار دهید:
دوست عزیز طبیعى است براى نجات از این وضعیت لازم است با عزمى راسخ و اراده اى محکم به راه کارهاى فوق پاى بند باشید که در پرتو عمل به آن نکات و بدون هیچ گونه تنبلى، سستى، اهمال کارى موفقیت خود را تضمین خواهید کرد و گرنه دردى دوا نخواهد شد.
لازم است در همین جا عشق و محبت شما به رشد و کمال و معنویت را ستایش کنیم و براى حفظ این روحیه و گسترش آن بین تمام جوانان و دانشجویان از خداوند متعال طلب کمک و یارى کنیم. علاوه بر آنچه گفته شد بیان موارد ذیل نیز به عنوان الگو مهم و کارساز است:
1. مسلما حفظ ایمان و ارزش هاى آن در محیط نامساعد بسى دشوار است ولى ارزش افزون ترى دارد. خداوند در سوره «تحریم» آیه 11 نمونه اى را براى این گونه افراد یادآورى مى نماید. خداوند براى مؤمنان آسیه همسر فرعون را مثال و نمونه مى آورد هنگامى که از شوهرش بیزارى جست و عرضه داشت: خدایا! من از قصر فرعون و زیورهاى دنیوى گذشتم و تو خانه اى در بهشت براى من بنا کن و مرا از شر فرعون و کردارش و قوم ستمکار نجات بخش. حفظ ارزش ها در محیط مناسب و مساعد هنر نیست. هنر آن است که در تندباد ضد ارزش ها ارزش ها مطرح شود.
2. کنترل مثبت: غریزه جنسى اگر با ازدواج مهار نگردد، مطلوب ترین راه تسلط بر آن، کنترل مثبت است و آن پرهیز از صحنه ها و کارهایى است که به تحریک این غریزه مى انجامد.
این نوع از کنترل، که در حقیقت جنبه ى پیشگیرى دارد هم راحت است و هم بى زیان و بلکه مفید و راحت است، زیرا در این صورت همچون وسیله نقلیه اى است با سرعت معمولى و قانونى که در مواجهه با خطر، مهار آن زحمت چندانى ندارد و بى زیان است، زیرا با این حال کنترل غریزه فشارى بر جسم و روان تحمیل نمى کند تا به آن صدمه اى وارد شود و مفید است چون موجب مى شود مغز و اعصاب و قواى بدن در حالت عادى به سر برند و تعادل روانى شخص محفوظ بماند وانرژى و سرمایه هاى جسمى و روحى او بیهوده مصرف نشوند. برخلاف ماشینى که با سرعتى بسیار فراتر از حد شناخته شده و معمول خود سیر مى کند که چه بسا به کلى اختیار آن از دست صاحبش بیرون رفته و مصیبت هایى به بار آورد و کنترل آن هم در صورت تحقق، صدها زیان و رنج و زحمت و اضطراب براى وسیله و صاحب آن به همراه دارد.
خداوند در قرآن کریم مى فرماید: «باید کسانى که قدرت و وضعیت مساعد براى ازدواج ندارند عفت پیشه کنند» (نور، آیه 33).
با تأمل معلوم مى شود که عفت در این آیه کریمه معنایى عام دارد و عفت در همه اعضا و اندام را شامل است و اکنون طرق کنترل مثبت را به اختصار برمى شمریم:
1-2. پرهیز از فکر و ترسیم صحنه هاى محرک در ذهن و خیال. عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) نقل مى کند که حضرت(ع) فرمود: «ان عیسى قال للحواریین:… ان موسى امرکم ان لا تزنوا و انا آمرکم ان لاتحدثوا انفسکم بالزنا فضلاً عن ا ن تزنوا فان من حدث نفسه بالزنا کان کمن او قد فى بیت مزوق فافسد التزاویق الدخان و ا ن لم یخرق البیت؛ عیسى به اصحاب خود گفت:… موسى به شما دستور داد که زنا نکنید و من به شما دستور مى دهم که فکر زنا هم در سر نپرورانید تا چه رسد به این که زنا کنید زیرا کسى که خیال زنا کند مانند کسى است که در خانه اى نقش و نگار شده دود و آتش به پا کند. چنین کارى گرچه خانه را نمى سوزاند ولى زینت و صفاى آن را مکدر کرده و فاسد مى کند» وسائل الشیعه، ج 14، ص 240).
2-2. دورى از نگاه هاى مسموم و مناظر تحریک آمیز. قرآن کریم در دو آیه متوالى دستور به نگهدارى چشم از نگاه حرام و هوس آلود داده است. در آیه اول مى فرماید: «قل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم…؛ به مؤمنان بگو دیدشان – را از نامحرمان – فرونشانند و نهانگاه هاى خود را – از وقوع در حرام – نگه دارند». و در آیه بعدى مى فرماید: «و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن…؛ به زنان مؤمن بگو – چشمهایشان را فرو گیرند و نهانگاه هاى خویش را محافظت کنند» (نور، آیه 30 – 31).
جالب این است که در هر دو مورد خداوند متعال نخست دستور به مراقبت از نگاه محرک و عفت چشم مى دهد و آن گاه به حفاظت از عورت فرمان داده است.
رسول اکرم(ص) مى فرمایند: «النظره سهم مسموم من سهام ابلیس فمن ترکها خوفا من الله اعطاه الله ایمانا یجد حلاوته فى قلبه؛ نگاه هوس آلود – تیرى است مسموم از تیرهاى شیطان – هر کس آن را به جهت خوف الهى ترک کند، خداوند ایمانى به او مى بخشد که حلاوت آن را در قلب خود احساس مى کند» (الاخلاق، سید عبدالله شبر، قم، انتشارات بصیرتى، ص 127).
3-2. گوش ندادن به آوازها و موسیقى هاى تحریک کننده و مبتذل. در حدیثى از حضرت صادق(ع) آمده است: «ان رجلا سأله عن سماع الغناء فنهى عنه و تلا قول الله عز وجل: «ان السمع والبصر والفؤاد کل اولئک کان عنه مسؤولاً»؛ (اسراء، آیه 36).
«و قال یسأل السمع عما سمع والفؤاد عمّا عقد والبصر عما ابصر؛ مردى از آن حضرت درباره شنیدن آواز محرک پرسید. حضرت از آن نهى کرده و این آیه را خواندند: «به یقین گوش و چشم و دل هر یک مورد سؤال خواهند بود» و فرمود: گوش از آنچه شنیده و قلب از آنچه بدان دل بسته و چشم از آنچه دیده است مسؤول بوده و بازخواست خواهند شد» (مستدرک الوسائل، چاپ قدیم، ج 2، ص 459، ابواب یکتسب به، باب 80).
4-2. اجتناب شدید از نشست هاى غفلت زا و معاشرت با دوستان ناباب و گوش سپردن به سخنان تحریک آمیز.
از حضرت امام باقر(عِ این گونه روایت شده است: «من اصغى الى ناطق فقد عبده، فان کان الناطق یؤدى عن الله عزوجل فقد عبدالله و ان کان یؤدى عن الشیطان فقد عبد الشیطان؛ هر کس به سخن گوینده اى گوش فرا دهد او را بندگى کرده است، پس اگر ناطق از خدا بگوید شنونده، خداوند را بنده شده و اگر از شیطان و سخنان شیطانى بر زبانش جارى کند قطعا بندگى شیطان کرده است» (وسائل الشیعه، چاپ ایران، کتابفروشى اسلامیه، ج 12، ص 236).
5-2. اعتدال در خوردن. بى تردید پرخورى و بى نظمى در خوردن در ذخیره سازى و انباشتن موادى که نیازمند تفریغ باشد مؤثر است، ولى در صورت اعتدال و کم خورى سهم ناچیزى از آن صرف تهیه آن مواد مى شود.
در حدیثى که قبلاً از پیامبر گرامى(ص) نقل کردیم، آن حضرت پس از آن که جوانان را به ازدواج ترغیب مى کنند مى فرمایند: «هر کس قدرت بر ازدواج ندارد و روزه بگیرد یقینا روزه نیروى غریزه او را تضعیف مى کند» (مستدرک الوسائل، ج 2، ص 531).
6-2. اشتغال، ورزش و سرگرمى هاى مفید. زیرا با وجود فراغت، هم مواد غذایى در تقویت غریزه به مصرف مى رسد و هم فکر و خیال مصروف چاره سازى در تفریغ آن مى شود و لذا در روایات بر اشتغال و کار و پرهیز از فراغت تأکید بسیار شده است.
حضرت امام صادق(ع) در حدیث پردامنه «مفضل» مى فرمایند: «… وهکذا الانسان لو خلا من الشغل لخرج من الاشر والعبث والبطر الى ما یعظم ضرره علیه و على من قرب منه…؛ … و همین گونه انسان اگر بى کار و فارغ باشد، به بیهودگى و سرمستى دچار مى شود و بر اثر آن به مسایلى مبتلا مى شود که زیان آن هم بر خود و هم بر نزدیکان او سنگینى خواهد کرد…» (بحارالانوار، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، ج 3، ص 87).
7- 2.تلاوت قرآن. بى شک انس با قرآن، تلاوت، تدبر و تفکر در مضامین آن، خود شفاى هر دردى است که به سرعت کار هر پریشانى را رو به سامان مى برد و زخم هاى پنهان را التیام مى دهد و همت ها را تا آسمان ها بالا مى برد و بشر را از فرو رفتن در عالم حیوانات را نجات مى بخشد.
امیرمؤمنان(ع) مى فرمایند: «و تعلّموا القرآن فانه ربیع القلوب واستشفوا بنوره فانه شفاء الصدور و احسنوا تلاوته فانه انفع القصص؛ قرآن را فرا گیرید زیرا قرآن بهار دلهاست و از نور آن بر مرض ها و دردهاى خود مرهم بگذارید زیرا آن داروى شفابخش سینه هاست و آن را نیکو تلاوت کنید که به یقین سودمندترین قصه هاست» (وسائل الشیعه، ج 4، ص 825، ابواب قرائه القرآن، باب 1، ح 7).
خلاصه این که: راه حل دین در خصوص نوع مقابله و مواجهه به غریزه جنسى نخست ازدواج و نکاح مشروع است و در صورت عدم امکان ازدواج، کنترل غریزه با وجود همه مشکلات آن، بهترین گزینه است زیرا بى بند و بارى و افسارگسیختگى و آلودگى به گناه، زیان های به مراتب خسارت بارتر و ویرانگرتر دارد.
برادر عزیز و دردمند! درد و سوز و فریاد شما کاملا به جا و قابل درک است و پاک ماندن و پاک زیستن در این عصر و زمان هر چند بسیار سخت است ولی اگر توکل به خدا و توسل به اهل بیت(ع) داشته باشیم و برای خود مثلثی از توکل و توسل و اعتماد به نفس داشته باشند، این کار چندان دشوار نیز نمی باشد. می توان چشم خود را کنترل کرد و گوش خود را بست و دیگر اعضاء و جوارح را به لجام عقل پیوند زد و در یک جمله می توان غریزه سرکش جنسی را در اوج شهوت مهار کرد. زمینه های فساد فراوان است و دغدغه آن بسیاری از جوانان را آزرده می سازد ولی خروش شهوت و لهیب آن در برابر عزم و اراده جوانان و جوان دلان نه تنها قابل فروکش است، بلکه حتی با یک بار ایستادگی در برابر آن می توان چون یوسف پیامبر(ع) و ابن سیرین به مقاماتی دست یافت و از رسوایی ها دور ماند و خاطره خوش آن تجربه نورانی را در زندگانی ماندگار ساخت. در این مسیر لطف خداوند و امدادهای غیبی او نیز همیشه همراه و راه گشا است و فراموش نکنیم که این مقاومت و مبارزه از مقدس ترین نوع جهاد در راه خداست و خداوند می فرماید «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین؛ و کسانی که در راه ما کوشیده ا ند به یقین راه های خود را به آنان می نمایانیم و در حقیقت خدا با نیکوکاران است».

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد