در شماره مقاله قبل به تعریف
خودسازی پرداخته شد و این شماره به رویکردها و کاربردهای کلماتی نظیر جهاد اکبر،
تزکیه، طب روحانی و … می پردازیم. لطفا نظرات خود را بعد از مطالعه این مقاله درج
کنید.
رویکردها و تعریف ها:
در زمینه خودسازی رویکردها و تعریف های فراوانی وجود دارد که به منظور فهم بهتر
معنای خودسازی لازم است مورد اشاره و بررسی مختصر قرار گیرد.
1. جهاد اکبر:
یکی از دیدگاه هایی که در خودسازی ارایه شده، جهاد و مبارزه با نفس است. بر این اساس خودسازی نوعى جهاد و مبارزه با دشمنان درونى تلقی شده است، که در کمین انسان ها
هستند تا آنها را از مسیر عدالت و سلامت خارج نمایند. همچون شیطان و هوای نفس، عادت
ها، دلبستگی به دنیا و مانند آن.
در روایت معروفی آمده است: پیامبر
اکرم(ص) گروهى از مجاهدان اسلام را به سوى میدان جهاد فرستاد، هنگامى که بازگشتند
فرمود: آفرین بر جمعیتى که جهاد اصغر را انجام دادند و جهاد اکبر بردوش آنها مانده
است; کسى عرض کرد: اى رسول خدا! جهاد اکبر چیست؟ فرمود: جهاد با نفس. سپس فرمود
برترین جهاد، جهاد با نفس است.[1]
این تعریف اگر چه خوب است، ولی تنها به قسمتی از پروسه خودسازی، یعنی رفع موانع و
مبارزه با رهزن ها اشاره دارد و شامل جنبه های اثباتی خودسازی و کارهایی، مانند
تقویت شناخت و آگاهی و همچنین تقویت اخلاق و روابط اجتماعی و تقویت ارتباط با
خداوند و معنویت، نمی شود، در حالی که خودسازی شامل تمامی این عرصه ها می شود.
2- تزکیه نفس:
بسیاری از آثار اخلاقی که در راستای
مبحث خودسازی تالیف شده اند نیز، عنوان تهذیب و تزکیه نفس را به خود گرفته اند. این
عنوان در قرآن کریم و روایات بسیار مطرح شده است. در سوره والشمس بعد از ده قسم
قرآن کریم می فرماید: قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها.[2]
این عنوان هم بیشتر ناظر به جنبه اصلاحی، رفع موانع و پاکسازی از آلودگی ها است و
شامل جنبه ها و عرصه های اثباتی خودسازی نمی شود.
تزکیه نفس اگر چه بسیار مهم است، ولی بیانگر تمامی مراحل خودسازی نیست.
3- طب روحانی:
در یک رویکرد دیگر به خودسازی به عنوان طب روحانى نگریسته شده است. در این رویکرد،
روح انسان همچون جسم او گرفتار انواع بیماری ها مى
شود و براى بهبود و سلامت آن
لازم است دست به دامن طبیبان روحانى شود، و از داروهاى ویژه اى که ایشان براى هر
یک از بیماری هاى اخلاقى تجویز می نمایند، بهره بگیرد تا روحى سالم، پرنشاط و پر
تلاش و فعال داشته باشد.
شایان توجه این که در دوازده آیه قرآن مجید از بیماریهاى روحى و اخلاقى، تعبیر به
مرض شده است; از جمله در آیه 10 سوره بقره، صفت زشت نفاق را به عنوان بیمارى قلمداد
کرده، درباره منافقان مى فرماید: فى قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا; در دلهاى
آنها نوعى بیمارى است، و خداوند (به خاطر اصرارشان بر گناه و نفاق) بر بیمارى آنها
مى افزاید.»
در آیه 32 سوره احزاب، شهوت پرستان را بیمار دلانى معرفى مى کند که در کمین زنان
باعفت اند; خطاب به همسران پیامبر صلى الله علیه و آله مى فرماید: «فلا تخضعن
بالقول فیطمع الذى فى قلبه مرض; به گونه اى هوس انگیز سخن نگویید که بیماردلان
در شما طمع کنند.»
در حدیثى از على علیه السلام آمده است:
«اذا احب الله عبدا خیرا رزقه قلبا سلیما وخلقا قویما; هنگامى که خداوند
بنده اى را دوست بدارد، به او قلب سلیم و اخلاق معتدل و شایسته مى
دهد.»[3]
مبحث بیماری روحانی و نیاز به درمان نیز از مباحث مربوط به خودسازی است، ولی نکته
مهم اینجا است که موضوع قلب و بیماری های آن و همچنین نیاز به درمان و روش های
درمانی تنها قسمتی از مبحث خودسازی است و شامل تمامی ابعاد آن نمی شود. بنابراین
مشکل اینگونه تعریف ها این است که رهنمود جامعی در آن مشاهده نمی شود.
دلیل وجود چنین رویکردهایی که ناظر به جنبه نفی موانع است، به خاطر اهمیتی است که
این بخش از خودسازی دارد. بخش اثباتی در صورتی موثر است که قبلا رفع مانع شده باشد.
تا موانع راه از سر راه سالک برداشته نشود، امکان تحقق شرایط و جنبه های اثباتی
فراهم نمی شود. در کلمه توحید “لا اله الا الله” که الگوی تربیتی اسلام است
نیز ابتدا “لا اله” یعنی نفی هر آلهه آمده و بعد از آن “الا الله”
یعنی جنبه اثبات معبود و آلهه واحد آمده است. روح اسلام و سیستم تربیتی اسلام بر
اساس کلمه توحید شکل می گیرد. تا نفی پرستش خدایان دروغین صورت نگیرد، امکان پرستش
خدای راستین فراهم نمی شود.
4- تخلیه، تحلیه و تجلیه:
برخی از کتاب های تالیف شده در زمینه خودسازی بر اساس طرح مباحث سه گانه تخلیه،
تحلیه، و تجلیه تنظیم شده و البته در منابع علم اخلاق اسلامی نیز بدان اشاره شده
است.
مرحله اول) تخلیه: در این مرحله از تهذیب نفس, باطن انسان باید از اخلاق و اعمال
زشت و ناپسند تخلیه شود.
مرحله دوم) تجلیه: در این مرحله باید باغچه دل را که در مرحله اول از ویروس هاى مضر
پاک شده, زینت داده شود و جلا پیدا کند تا اگر ویروسى هم از مرحله اول باقى مانده
به طور کلى نابود شود تا بتواند نور و صفاى معنویت را منعکس کند.
مرحله سوم) تحلیه: وقتى در مرحله دوم دل انسان پاک و نفس عارى از هرگونه آلودگى
گردید و با عبادت به این مرحله رسید و راه هدایت براى او هموار شد, از این به بعد
تقوا و دورى از گناهان باعث مى شود تا انسان راه را از چاه تمیز دهد و منحرف نشود.
این طرح نسبتا کامل است، ولی در آن به عرصه تقویت شناخت و آگاهی و همچنین تقویت
اراده، توجه کافی نشده است و بیانگر یک سیستم کامل اخلاقی برای انسان نیست.
5- آزادی و بندگی:
این دیدگاه معتقد است که مسیر خود سازی انسان از طریق بندگی و پرستش خدای تعالی
انجام می پذیرد . البته بندگی و پرستشی که در فضای آزاد زندگی انجام می شود.
مبنای این دیدگاه در حقیقت روح توحیدی اسلام است. شعار اسلام این است که اگر می
خواهید به فلاح و سعادت دست یابید، بگویید خدایی جز الله نیست تا رستگار شوید.
“قولوا
لا اله الا الله” تفلحوا
این شعار که بیان گر روح اسلام است در دو مرحله نفی و اثبات تمام استراتژی و تاکتیک
دین را برای رسیدن انسان به کمال و سعادت به روشنی بیان می کند.
مرحله نفی که با جمله (لا اله) بیان می شود بیانگر “آزادی” انسان از هر گونه مانع و
پرستش اسارت آوری است که با پرستش خدای متعال تعارض دارد و جمله (الا الله) به این
نکته اشاره می کند که فلاح و رستگاری انسان در گرو “پرستش” توحیدی خدای متعال است.
این رویکرد اگر چه می تواند نگاه تازه ای به سیستم دین برای ساخت و ساز انسانی
باشد، ولی با دیدگاه هایی که قبلا به آن اشاره شد، هیچگونه تعارضی ندارد، بلکه می
تواند روشنگر و تکمیل کننده آنها باشد. در این دیدگاه تکلیف انسان در دو مرحله معین
می شود.
1- آزاد سازی خود از نیروهایی که اجازه نمی دهند انسان به اقتضای هویت حقیقی خود
که از خدا و به سوی خدا است تصمیم بگیرد.
2- پرستش خدای ، زیرا انسان از طریق پرستش توحیدی ذات هستی و نزدیک شدن به او، به
کمال و سعادت می رسد. دو وظیفه مهمی که در این دیدگاه به روشنی بیان شده و با تمامی
آموزه های دین نیز کاملا منطبق است.
درست است که تمامی ادیان و انبیاء الهی به خصوص دین اسلام امت های خود را به پرستش
خدای می خواندند و دعوت عمومی انبیاء الهی دعوت به بندگی بوده است، ولی با توجه به
اینکه انسان تا خود را از بندگی و پرستش غیر خدای نرهاند و آزادی خویش را بدست
نیاورد، عملا نمی تواند در پرستش خدای تعالی موفق باشد، انجام عبودیت منوط به نفی
هر گونه پرستش شده و آزادی به عنوان شرط اصلی و ابتدایی ورود به مرحله عبودیت مطرح
می باشد.
بهترین روش خود سازی بندگی خدای تعالی است ، منتهی این مهم هنگامی موفقیت آمیز
خواهد بود که آدمی خویشتن خویش را از هر گونه اسارت و بندگی غیر خدا خلاص نماید و
در یک فضای آزاد برای انتخاب امور زندگی خویش تصمیم بگیرد.
این شیوه اگر چه بسیار زیبا و اصولی است، ولی در آن توجه روشنی به نقش شناخت و
آگاهی و همچنین روابط اجتماعی و اخلاق در مسیر خودسازی انسان نشده است و بدین خاطر
از اینکه به عنوان یک مکتب کامل خودسازی مطرح باشد، با چالش روبرو می کند.
6- اصلاح روابط:
در برخی منابع
اخلاقی خودسازی به عنوان اصلاح رابطه با خود، رابطه با مردم، و رابطه با خداوند
مطرح شده است. در این رویکرد
انسان
موجودى است با
مجموعه اى از توانایى ها و گرایش ها که کمال آن قرب به خداوند
است. این کمال از طریق اصلاح روابط مختلف انسان به دست مى آید. بنابراین، خودسازى
مجموعه اعمالى است که براى اصلاح روابط خود انجام مى دهیم تا به قرب خداوند نایل
شویم. دسته اى از این اعمال کسب شناخت هاى ضرورى براى تقرب به خداوند است و دسته اى
دیگر عمل به وظایف اخلاقى و تکالیف شرعى است.
این رویکرد نیز در جای خود سخن کاملی است و می تواند مبنای خوبی برای تعریف ارایه
شد از خودسازی باشد، ولی نمی توان گفت: خودسازی یعنی اصلاح رابطه. این روابط تنها
عرصه هایی هستند که انسان در آنها توانایی های خود را شکوفا می کند و خود را می
سازد.
رشد توانایی ها و کسب قدرت:
با توجه به تمامی رویکردها و تعریف هایی که در زمینه خودسازی وجود دارد بسیار با
اهمیت است که بکوشیم تا تعریفی ارایه دهیم که بر اساس رهنمود جامعی تنظیم شده باشد.
تعریفی که بیان گر نوعی تفکر صحیح، عالمانه، عقل پسند، فطرت محور، شریعت مدار و
منطبق با رهنمودهای قرآن کریم و روایات اسلامی بوده، از منطق قابل فهمی نسبت به
مراحل و ابعاد رشد انسان برخوردار باشد.
تعریفی که در ابتدای این نگاشته ارایه شد، بر اساس سه واژه محوری “توانایی” ،
“قدرت” و “عظمت” بنیان گذاری شده است که حاکی از نگاه فلسفی و انسان شناسانه خاصی
نسبت به انسان و تکامل ابعاد او است.
البته تمامی تعریف ها و رویکرد های ارایه شده در جای خود مفید و لازم است، ولی کامل
نیست. انسان موجودی بسیار توانا، ولی در عین حال در بدو تولد بسیار ضعیف و ناتوان
است و هر روزی که از زندگی اش می گذرد، با کسب قدرت از طریق تغذیه، شناخت و مهارت
های عملی، معرفت، اخلاق و معنویت رشد می کند و قوی و توانا می شود و این فرایند که
بعد از بلوغ، تحت عنوان خودسازی، تا آخر عمر ادامه می یابد تا به کمال و سعادت
شایسته خود برسد.
پی نوشت ها: