به اصحاب الراس در دو آیه قرآن اشاره می شود 38/ فرقان و 12/ ق واژه ‹‹ رس ›› در اصل به معنی « اثر مختصر »است . مثلاً گفته میشود ‹‹ وجد رسا من حمی ›› یعنی اثر مختصر از تب را در خود یافت . جمعی از مفسران بر این عقیده اند که ‹‹ رس ›› به معنی چاه است و علت نامیدن این قوم به این نام یا به خاطر آن است که اثر کمی از آنها بجای ماده یا به جهت آن است که در چاههای فراوان آب داشتند و یا به واسطه فرو کشیدن چاههایشان هلاک و نابود شدند . در اینکه این قوم چه کسانی بودند ؟ در میان مورخان و مفسران گفتگو بسیار است (1) 1- بسیاری عقیده دارند که ‹‹ اصحاب رس ›› طایفه ای بودند که در یمامه زندگی می کردند و پیامبری به نام ‹‹ حنظله ›› بر آنها مبعوث شد و آنان وی را تکذیب کردند و در چاه افکندند، حتی برخی نوشته اند که آن چاه را پر از نیزه کردند و دهانه چاه را بعد از افکندن او با سنگ بستند تا آن پیامبر شهید شد . 2-بعضی دیگر اصحاب رس را مردم زمان شعیب می دانند که بت پرست بودند و دارای گوسفندان بسیار و چاههای آب و رس نام چاه پزرگی بود که فروکش کرد و اهل آنجا را فرو برد . 3-بعضی دیگر عقیده دارند که رس ، قریه ای در سرزمین یمامه بود که عده ای از بقایای قوم ثمود در آن زندگی می کردند و در اثر طغیان و سر کشی هلاک شدند .
4- مرحونم طبرسی در مجمع البیان و فخر رازی در تفسیر کبیر و آلوسی در روح المعانی احتمال داده اند که آنها مردمی در انطاکیه شام بودند و پیامبرشان حبیب نجار بود .
حدیث دیگری در کتاب عیون اخبار الرضا از اباصلت مردی از حضرت رضا (ع) روایت کرده که امیر المومنین (علیه السلام ) در حدیثی طولانی راجع به اصحاب الرس می فرماید :2 آنها مردمی بودند که درخت صنوبر را می پرستیدند و نام آن را ‹‹ شاه درخت ›› نهاده بودند و آن درختی بود که ‹‹ یانث ›› فرزند نوح آن را بعد از داستان طوفان بر کنار چشمه ای به نام ‹‹ رون آب ›› کاشته بود . این قوم دوازده شهر، آباد پیرامون نهری به نام رس داشتند و نام آنها آبان ، آذر ، بهمن ، اسفند ، فروردین ، اردیبهشت ، خرداد ، تیر ، مرداد ، مهر و شهریور بود که مردم رس این اسامی را بر
ماههای دوازدگانه خود قرار دادند قوم نامبرده از آن صنوبر دوازده جوانه گرفته در هر یک از شهرهای خود یکی را کاشتند و از آن چشمه که صنوبر بزرگ کنار آنه بود به طرف آن جوانه ها و قریه ها بردند و نوشیدن از آب آن نهرها را بر خود حرام کردند، چون می گفتند زنده ماندن این دوازده خدا بستگی به آب این نهرها را دارد و سزاوار نیست کسی از آنها بخورد و مایه حیات خدایان کم شود و در هر ماه یک روز را در یکی از آن شهرها عیدی گرفتند و همگی در زیر درخت صنوبر آن شهر جمع شده قربانی هایی پیشکش و تقدیم آن می کردند و آن قربانیها را در آتش که افروخته بودند می سوزاندند وقتی دود آن بلند می شد برای درخت صنوبر به سجده می افتادند و گریه وزاری میکردند و شیطان هم از باطن درخت با آنها حرف میزد این عادت آنان در آن دوازده شهر بود تا آن که روز عید شهر بزرگ فرا میرسد نام این شهر ، اسفندار بود و پادشاهشان نیز در آن جا سکونت داشت و همه اهل شهرهای دوازده گانه در آنجا جمع شده به جای یک روز ، دوازده روز عید میگرفتند و تا آنجا که می توانستند بیشر از شهرهای دیگر قربانی می آوردند و عبادت میکردند، ابلیس هم به ایشان وعده می داد و امیدوارشان میکرد سالهای دراز بر این منوال گذشت و همچنان بر کفر و پرستش درختان ادامه دادند تا آنکه خداوند رسولی از بنی اسرائیل از فرزندان یهوا به سوی ایشان فرستاد، آن رسول مدتی آنها را به پرستش خدا وترک شرک میخواند ولی آنها ایمان نیاوردند پیغمبر نامبرده آن درختان را نفرین کرد تا خشک شدند لذا آنان تصمیم گرفتند پیغمبر خود را بکشند پس چاهی عمیق حفر کردند و او را در آن انداختند و آن قدر ناله او را گوش دادند تا برای همیشه خاموش گشت .
دنبال این جنایت خدای متعال عذابی برایشان مسلط کرد که همه را هلاک ساخت .
از اقوال گفته شده بر می آید که آنان بت پرست بودند و شاید علت انتساب این گروه به شیعیان از این جهت است که اهل سنت و خصوصاً وهابیت توسل به ائمه اطهار را شرک قلمداد میکنند .
به نقل از اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی
4- مرحونم طبرسی در مجمع البیان و فخر رازی در تفسیر کبیر و آلوسی در روح المعانی احتمال داده اند که آنها مردمی در انطاکیه شام بودند و پیامبرشان حبیب نجار بود .
حدیث دیگری در کتاب عیون اخبار الرضا از اباصلت مردی از حضرت رضا (ع) روایت کرده که امیر المومنین (علیه السلام ) در حدیثی طولانی راجع به اصحاب الرس می فرماید :2 آنها مردمی بودند که درخت صنوبر را می پرستیدند و نام آن را ‹‹ شاه درخت ›› نهاده بودند و آن درختی بود که ‹‹ یانث ›› فرزند نوح آن را بعد از داستان طوفان بر کنار چشمه ای به نام ‹‹ رون آب ›› کاشته بود . این قوم دوازده شهر، آباد پیرامون نهری به نام رس داشتند و نام آنها آبان ، آذر ، بهمن ، اسفند ، فروردین ، اردیبهشت ، خرداد ، تیر ، مرداد ، مهر و شهریور بود که مردم رس این اسامی را بر
ماههای دوازدگانه خود قرار دادند قوم نامبرده از آن صنوبر دوازده جوانه گرفته در هر یک از شهرهای خود یکی را کاشتند و از آن چشمه که صنوبر بزرگ کنار آنه بود به طرف آن جوانه ها و قریه ها بردند و نوشیدن از آب آن نهرها را بر خود حرام کردند، چون می گفتند زنده ماندن این دوازده خدا بستگی به آب این نهرها را دارد و سزاوار نیست کسی از آنها بخورد و مایه حیات خدایان کم شود و در هر ماه یک روز را در یکی از آن شهرها عیدی گرفتند و همگی در زیر درخت صنوبر آن شهر جمع شده قربانی هایی پیشکش و تقدیم آن می کردند و آن قربانیها را در آتش که افروخته بودند می سوزاندند وقتی دود آن بلند می شد برای درخت صنوبر به سجده می افتادند و گریه وزاری میکردند و شیطان هم از باطن درخت با آنها حرف میزد این عادت آنان در آن دوازده شهر بود تا آن که روز عید شهر بزرگ فرا میرسد نام این شهر ، اسفندار بود و پادشاهشان نیز در آن جا سکونت داشت و همه اهل شهرهای دوازده گانه در آنجا جمع شده به جای یک روز ، دوازده روز عید میگرفتند و تا آنجا که می توانستند بیشر از شهرهای دیگر قربانی می آوردند و عبادت میکردند، ابلیس هم به ایشان وعده می داد و امیدوارشان میکرد سالهای دراز بر این منوال گذشت و همچنان بر کفر و پرستش درختان ادامه دادند تا آنکه خداوند رسولی از بنی اسرائیل از فرزندان یهوا به سوی ایشان فرستاد، آن رسول مدتی آنها را به پرستش خدا وترک شرک میخواند ولی آنها ایمان نیاوردند پیغمبر نامبرده آن درختان را نفرین کرد تا خشک شدند لذا آنان تصمیم گرفتند پیغمبر خود را بکشند پس چاهی عمیق حفر کردند و او را در آن انداختند و آن قدر ناله او را گوش دادند تا برای همیشه خاموش گشت .
دنبال این جنایت خدای متعال عذابی برایشان مسلط کرد که همه را هلاک ساخت .
از اقوال گفته شده بر می آید که آنان بت پرست بودند و شاید علت انتساب این گروه به شیعیان از این جهت است که اهل سنت و خصوصاً وهابیت توسل به ائمه اطهار را شرک قلمداد میکنند .
به نقل از اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی