خانه » همه » مذهبی » معنویت و عرفان در مناجات‌های امام علی بن موسی الرضا (ع)

معنویت و عرفان در مناجات‌های امام علی بن موسی الرضا (ع)

مبانی و شاخص‌ها

معنویت و عرفان در مناجات‌های امام علی بن موسی الرضا (ع)

مهم‌ترین هدف آفرینش انسان این است که بتواند با آفریدگار خود ارتباطی عمیق و صحیح داشته باشد. برای برقراری ارتباطی درست با خداوند، ادبیات یا گفتار، مکان و زمان دارای اهمیت است. مساجد و مزار اولیای الهی، از بهترین مکان‌ها و

18276 - معنویت و عرفان در مناجات‌های امام علی بن موسی الرضا (ع)
18276 - معنویت و عرفان در مناجات‌های امام علی بن موسی الرضا (ع)

 

نویسندگان:
امیر سلمانی رحیمی (1)
علی‌جان سکندری (2)

 


مبانی و شاخص‌ها

چکیده

مهم‌ترین هدف آفرینش انسان این است که بتواند با آفریدگار خود ارتباطی عمیق و صحیح داشته باشد. برای برقراری ارتباطی درست با خداوند، ادبیات یا گفتار، مکان و زمان دارای اهمیت است. مساجد و مزار اولیای الهی، از بهترین مکان‌ها و زمان‌هایی چون مبارک رمضان از مناسب‌ترین زمان‌ها به شمار می‌روند. مقوله الفاظ و عبارات نیز به دلیل اهمیت، در فصلی مستقل قابل بررسی است. برای آموختن آداب مناجات باید بر سفره اهل بیت (علیهم‌السلام) نشست. سه مناجات رسیده از امام علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) راهگشایی نیکوست.

مقدمه

«قُلْ مَا یَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّی لَوْلاَ دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَكُونُ لِزَامَاً» (فرقان: 77)
دعا و مناجات در بینش توحیدی به ویژه اسلامی، جایگاهی والا دارد. تا آن جا که قرآن کریم می‌فرماید: «بگو: اگر دعای شما نباشد، پروردگارم هیچ اعتنایی به شما نمی‌کند. در حقیقت شما به تکذیب پرداخته‌اید و به زودی [عذاب بر شما] لازم خواهد شد»
علامه طباطبایی در توضیح این آیه می‌نویسد: این آیات شماری از خصلت‌های نیک اهل ایمان را ذکر می‌کند که در برابر آن چیزی است که از صفات بد کافران آورده است. آنان (اهل ایمان) پروردگارشان را می‌خوانند و پیامبر او و کتاب فرو فرستاده شده بر وی را تصدیق می‌کنند، در برابر کافران که آن دو را تکذیب کرده و از او (خدا) روی گردانده و از هوای [نفس] پیروی کردند (طباطبایی، المیزان، 239/15).
جمله‌ها و مضامین این آیه و آیات بسیار دیگر که به موضوع دعا پرداخته است، نهالی از باور را در وجود آدمی به بار می‌نشاند که به موجب آن نمی‌توان دعا را کاری تشریفاتی و افزون بر تکلیف دانست. دعا نه آن است که تنها به هنگام رویارویی با مشکلی به کار آید، بلکه حقیقتی کمال‌بخش و ارزشی بایسته است که روی گردانی از آن نشانی از تکذیب و پیامد آن گرفتار آمدن در کمند عذابی دردناک خواهد بود.
به دیگر بیان، روی نمودن به آن ذات مقدس برای خواستن (دعا)، یا به انگیزه ابراز ارادتی برآمده از شناختی عمیق و قلبی با هدف رسیدن به آرامش و لذتی بی‌مانند، که آن را مناجات می‌نامیم، پاسخ به دعوت حقی است که خدای بلند مرتبه آن را به گوش جان هر انسانی نیوشانده، فرمود: «له دَعوَةُ الحقِّ» (رعد: 14) (دعوت حق برای اوست). به ویژه ما شیعیان که دعا و آداب آن را به نیکوترین شکل از پیشوایان معصوم خویش آموخته‌ایم.
امام خمینی در فرازی از وصیت‌نامه الهی – سیاسی خویش چنین نوشته است: «ما مفتخریم که ادعیه حیات‌بخش که او را قرآن صاعد می‌خوانند از ائمه معصومین ماست. ما ب‍[این که] مناجات شعبانیه امامان و دعای عرفات حسین بن علی (علیهماالسلام) و صحیفه سجادیه این زبور آل محمد و صحیفه فاطمیه که کتاب الهام شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیه است از ما است [افتخار می‌کنیم]».
این مقاله می‌کوشد با عرضه بخشی از دعاهای رسیده از امام علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام)، شیفتگان حقیقت‌جو را گنجینه‌ای از حکمت و کمال پیشکش کند.
دعاهای امام هشتم (علیه‌السلام) که شمار آن‌ها، با لحاظ اصالت و استنادی محکم به منابع دست اول، به 63 فقره می‌رسد،‌ به نقریب، همه گونه‌های دعا را در بر می‌گیرد اما آنچه در این مقاله تقدیم می‌شود، مناجات‌های سه‌گانه آن امام همام است.

گونه‌هایی از سخن که دعایش می‌نامیم

دعا که آن را قرآن صاعد خوانده‌اند، میراثی پربها از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم‌السلام) است. در حال حاضر، حداقل پنج‌گونه سخن یا نوشته را دعا می‌نامند:
مناجات، دعا یا خواهش، گونه‌های بسیار نمازهای مستحب که شمار آن‌ها به حدود چهل می‌رسد، مجموع زیارت‌نامه‌ها و اعمالی که در اماکن متبرک و زمان‌های خاص بجا آورده می‌شود و حرز‌ها یا عوذات، اقسام پنجگانه دعایند که به طور معمول در کتاب‌های دعا، نظیر مفاتیح الجنان دیده می‌شود.

مناجات در لغت و فرهنگ اسلامی

واژه مناجات و نجوا که از یک ماده لغوی اشتقاق یافته‌اند، در لغت عرب به معنی در گوشی سخن گفتن و راز گفتن و سخن گفتن خصوصی با دیگری است. برخی برآنند که نجوای در کلام به این حاصل می‌شود که جمعی یا دو نفر در خلوت با یکدیگر سخن گویند، خواه سرّی سخن گویند و خواه آشکارا. پس سرّی و در گوشی سخن گفتن در معنای مناجات نهفته نیست و مناجات سخنی است که دور از اغیار باشد. (قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، 27/7)
با این لحاظ، مناجات با آهسته سخن گفتن بیشتر تناسب دارد تا با بلند سخن گفتن و آواز برآوردن.
بر این اساس، خواندن مناجاتی که از اهل بیت (علیهم‌السلام) وارد شده و یا اشعاری که برخی در نجوای خویش با خدا سروده‌اند، نجوا و مناجات نیست بلکه خواندن مناجات است. چه اینکه در دعا کردن، انسان به قصد انشا چیزی را می‌خواند و از خداوند چیزی را درخواست می‌کند و خواندن دعاهایی که از سوی اهل بیت (علیهم‌السلام) وارد شده، دعای خود انسان به حساب نمی‌آید، چون انسان به هنگام خواندن آن‌ها قصد انشا ندارد و به قصد حکایت، جملاتی را بیان می‌کند و در این صورت انسان دعا نمی‌کند، بلکه به خواندن دعا می‌پردازد و چه بسا شخصی که آن دعا‌ها را می‌خواند توجهی به معانی آن ندارد.
به هر حال، مناجات به معنای راز گفتن و خصوصی سخن گفتن است و گاهی مناجات میان دو انسان صورت می‌پذیرد و گاهی بین انسان و خدا و گاهی بین خدا و انسان. از شمار قسم اول و مصادیق نکوهیده آن، در برخی از آیات قرآن، از نجوا و سخنان در گوشی منافقان و کسانی که به خدا ایمان نداشتند و با هدف توطئه و دسیسه، علیه مؤمنان، خصوصی و در گوشی با یکدیگر صحبت می‌کردند و باعث حزن و نگرانی مؤمنان می‌شدند، نکوهش شده است. خداوند خطاب به مؤمنان می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَیْتُمْ فَلاَ تَتَنَاجَوْا بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِیَةِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَى‏ وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیهِ تُحْشَرُونَ» (مجادله: 9). «‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید، چون با یکدیگر راز گویید رازی مگویید که در آن گناه و ستم و نافرمانی پیامبر باشد و با یکدیگر به نیکوکاری و پرهیزکاری راز گویید و از خدایی که به سوی او برانگیخته می‌شوید، پروا کنید».
براساس این آیه شریفه، سخنان خصوصی و در گوشی در حضور دیگران در صورتی رواست که دارای مصلحت و به جهت انجام کاری پسندیده باشد و موجب حزن و نگرانی دیگران نگردد و الا در گوشی سخن گفتن، خود به خود، خلاف ادب و نارواست و باید از آن پرهیز شود.
در آیه دیگر و در ارتباط با کسانی که با هدف کسب موقعیت و برای اینکه در نزد دیگران عزیز و موجه جلوه کنند، مکرر نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌آمدند و به صورت خصوصی با آن حضرت سخن می‌گفتند و رنجش و مزاحمت برای آن حضرت فراهم می‌آوردند، خداوند می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نَاجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً ذلِكَ خَیْرٌ لَكُمْ وَأَطْهَرُ فَإِن لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» (مجادله: 12)
«‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید، چون با پیامبر راز (سخن محرمانه) گویید، پیش از راز گفتن خود صدقه‌ای بدهید. این برای شما بهتر و پاک‌تر است. پس اگر [صدقه‌ای] نیافتید، همانا خدا آمرزگار و مهربان است [می‌توانید بی‌صدقه راز گویید]»
پیش از نزول این آیه، ثروتمندان و توانگران مدینه پیوسته نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌آمدند و با آن حضرت گفت و گو می‌کردند و این را برای خود مایه فخر و مباهات می‌دانستند و می‌خواستند در برابر فقرا خود را از نزدیکان و خصیصین رسول خدا وانمود کنند، اما پس از نزول آیه، برای رازگویی با آن حضرت صدقه بدهند و فقرا و تهیدستان از صدقه دادن معاف شدند، از بیم هزینه کردن، به جز علی (علیه‌السلام) کس دیگری حاضر به رازگویی با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نشد و آن حضرت دیناری را به ده درهم فروخت و در طی ده روز هر بار که می‌خواست با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خصوصی سخن گوید یک درهم صدقه می‌داد. (حویزی، تفسیر نورالثقلین، 299/7)
در نهایت وقتی مسلمانان از بیم صدقه دادن از گفت و گو با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خودداری کردند، خداوند حکم صدقه را نسخ کرد و در آیه بعد فرمود: «ءَأَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَتَابَ اللَّهُ عَلَیْكُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلاَةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» (مجادله: 13) «آیا ترسیدید که پیش از راز گفتن خود صدقه بدهید؟ پس چون نکردید [و از دل و دستتان برنیامد که صدقه بدهید] و خدا هم [به بخشایش خویش] بر شما بازگشت، [این حکم را برداشت]. پس نماز برپا دارید و زکات بدهید و خدا و پیامبر او را فرمان برید، و خدا به آنچه می‌کنید آگاه است»

تفاوت مناجات با دعا

واژه مناجات مصدر باب مفاعله است، در نزد شیعه امامیه از برخی ادعیه به «مناجات» تعبیر شده است. مناجات از ماده «ن.ج.و» و به نوعی، دربردارنده مفهوم «خلوت» نیز می‌باشد. «مناجاة»، گفت و گویی محرمانه به دور از دیگران و راز و نیازی پنهانی میان عاشق و معشوق است؛ لذا مناجات، خلوت کردن و سرّی سخن گفتن است، اما دعا به معنای ندا دادن و دعوت کردن (خواندن) و از کسی یاری خواستن می‌باشد.

مناجات در روایات معصومان (علیهم‌السلام)

در عرف و ادبیات دینی، اغلب مناجات در مورد نجوا و سخنان خصوصی انسان با خدا به کار می‌رود و شرایط روحی خاص و شرایط بیرونی ایجاب می‌کند که انسان آهسته با خداوند سخن گوید. وقتی انسان می‌خواهد در پیشگاه خداوند به گناهان خود اعتراف کند، چون مایل نیست دیگران از گناهان و عیوب او باخبر شوند، آهسته در پیشگاه خداوند به گناهانش اعتراف می‌کند و به هیچ‌وجه با داد و فریاد گناهش را برنمی‌شمارد تا دیگران از آن با خبر شوند. همچنین گفت و گوهای عاشقانه بین عاشق و معشوق به صورت رمزی و خصوصی مطرح می‌شوند و هنگامی که بنده عاشق در برابر معشوق یا معبود خود قرار گرفته، آهسته به نجوای با معشوق می‌پردازد و طبع این گفت و گوهای عاشقانه و محبت‌آمیز ایجاب نمی‌کند که بلند و به گونه‌ای ادا شوند که اغیار از آن‌ها باخبر شوند. در مقابل مناجات، «ندا» به صدایی گفته می‌شود که بلند و فریادگونه است که انسان از راه دور یا نزدیک کسی را صدا می‌زند، ولی نه به قصد رساندن صدا به طرف مقابل، بلکه با انگیزه‌ای دیگر، مانند آرام شدن و تخلیه روانی صدای خود را بلند می‌کند. بر این اساس، وقتی انسان خدا را ندا می‌دهد و با صدای بلند و فریادگونه او را می‌خواند که گرفتاری‌ها و سختی‌ها او را در کمند خود گرفته‌اند و او برای رهایی از این گرفتاری‌ها با ناراحتی، خداوند را به فریادرسی خود فرامی‌خواند. در برابر این دو واژه، «دعا» دارای مفهومی عام و معنایی گسترده است و به خواستن با هر زبانی و با هر کیفیتی، خواه از راه دور باشد یا نزدیک و خواه بلند باشد و خواه آهسته، اطلاق می‌گردد. در آغاز مناجات شعبانیه هر سه واژه «دعا»، «ندا» و «مناجات» به کار رفته است و مصعوم (علیه‌السلام) ابراز می‌کند: «وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُكَ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُكَ» (قمی، عباس، مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه). «و بشنو دعایم را آن‌گاه که تو را می‌خوانم و بشنو ندایم را آن‌گاه که تو را ندا می‌کنم و رو به من آور آن‌گاه که با تو مناجات می‌کنم.»
از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده که حضرت موسی (علیه‌السلام) در مناجات با خداوند چنین گفت: «یَا رَبِّ اَبَعیدٌ اَنتَ مِنّی فَاُنادیکَ أم قَریبٌ فَأناجِیکَ فَاوحَی الله إلیه أنَا جَلیسُ مِن ذَکرَنی» (حرعاملی، وسائل الشیعه، 311/1، ح 820) «خدایا، آیا تو از من دوری تا تو را ندا کنم. یا به من نزدیک هستی تا به نجوای با تو پردازم؟ خداوند به او وحی کرد: من همنشین کسی هستم که مرا یاد کند.»
در روایت دیگری، امیرمؤمنان (علیه‌السلام) درباره پاره‌ای از فضایل ماه رمضان و مناجات در آن می‌فرمایند: «بَشِّرْ أَیُّهَا الصَّائِمُ فَإِنَّكَ فِی شَهْرٍ صِیَامُكَ فِیهِ مَفْرُوضٌ وَ نَفَسُكَ فِیهِ تَسْبِیحٌ وَ نَوْمُكَ فِیهِ عِبَادَةٌ وَ طَاعَتُكَ فِیهِ مَقْبُولَةٌ وَ ذُنُوبُكَ فِیهِ مَغْفُورَةٌ وَ أَصْوَاتُكَ فِیهِ مَسْمُوعَةٌ وَ مُنَاجَاتُكَ فِیهِ مَرْحُومَةٌ» (ابن بابویه، فضائل الا شهر الثلاثه، 109) «بشارت باد بر تو‌ ای روزه‌دار، همانا تو در ماهی به سر می‌بری که روزه تو در آن واجب است و نفَس تو در آن تسبیح و خواب تو در آن عبادت و طاعت تو مقبول خداوند است و گناهانت بخشیده می‌شود و صدا‌ها و درخواست‌های تو شنیده می‌شود و مناجات تو مشمول عنایت و رحمت الهی است»
در توضیح جمله «و أصواتک فیه مَسموعة» باید گفت که گاهی بچه یا سفیه و یا انسانی دون‌پایه در جمعی سخنی می‌گوید که بدان توجه نمی‌شود. در این صورت گفته می‌شود که سخن او مسموع نشد، یعنی کسی به سخن او اعتنایی نکرد ممکن است بر اثر فاصله و حجابی که گناهان بین انسان خطاکار و خداوند ایجاد کرده، خداوند اعتنایی و توجهی به درخواست‌های او نکند. اما خداوند در ایام خاص و مبارک، نظیر ماه مبارک رمضان که بار عام به بندگانش می‌دهد و قول داده که آنان را از لطف و رحمت واسعه خود بهره‌مند سازد، به صدا‌ها و درخواست‌های آنان توجه می‌کند و آن‌ها را به اجابت می‌رساند و این عنایت الهی حاکی از اهمیت مناجات و تأثیر آن در ایام خاص است و البته چنان که در روایات امده است، به جز ماه مبارک رمضان و ایام خاص، در اوقات معینی نظیر وقت سحر، مناجات با خدا اهمیتی ویژه دارد و مورد عنایت و توجه خاص خداوند قرار می‌گیرد. امام صادق (علیه‌السلام) در این باره می‌فرماید: «وَ إنَّ العَبدَ إذا تَخَلّی بسَیِّدِهِ فی جَوفِ اللّیلِ [المُظلِمِ] و ناجاهُ أثبَتَ اللهُ النُّورَ فی قَلبِهِ، فاذا قالَ: یا رَبِّ یا رَبِّ، نادَاهُ الجَلیلُ جَلَّ جَلالُه: لَبَّیک عَبدِی سَلنی اُعطِک وَ تَوَکلَ عَلیَّ اَکفِک. ثُمَّ یَقُولُ جَلَّ جَلالُهُ لِمَلائِکَتِهِ: یا مَلائِکَتیِ، انظُرُوا إلی عَبدِی فَقَد تَخَلّی بِی فِی جَوفِ اللیلِ المُظلِمِ وَ البَطّالُون لاهونَ وَ الغافِلونَ نِیامٌ اشهَدُوا أنّی غَفَرتُ لَهُ» (محدث نوری، مستدرک الوسائل، 207/5)، «هنگامی که بنده در نیمه شب با مولای خویش خلوت می‌کند و به راز و نیاز با او مشغول می‌گردد، خداوند نور را در قلبش می‌گستراند. پس وقتی گفت: پروردگارا، پروردگارا، خداوند صاحب جلالت و عظمت در پاسخ او می‌فرماید: لبیک بنده من، درخواست کن تا به تو عطا کنم و بر من توکل کن تا تو را کفایت کنم. سپس خداوند به فرشتگان خود می‌فرماید: ‌ای فرشتگان من، بنگرید به بنده‌ام که در حالی در نیمه شب تاریک با من خلوت کرده و خوش‌گذرانان بیهوده کار به لهو و لعب مشغولند و غافلان در خواب فرو رفته‌اند. گواه باشید که من او را مشمول مغفرت خویش قرار دادم».

آداب مناجات و دعا

در سرشت انسان گرایش به دنیا و امور پست و حیوانی نهاده شده، چنان که میل به کمالات و امور متعالی به ودیعت گذاشته شده است، اما وقتی بیشتر توجهات انسان معطوف به خداوند گردید، خداوند لطف و عنایت خاص خویش را شامل حال او می‌گرداند و لذت و طعم مناجات و گفت‌وگوی با خویش را به کام جانش می‌نشاند، آن‌سان که برجسته‌ترین علاقه و میل او به مناجات با خدا و خلوت با او هدایت می‌شود. برعکس، وقتی بیشترین وقت انسان و توجهات او مصروف امور دنیوی و لذایذ آن گردید و محبت و تعلق به دنیا بر دلش حاکم گشت از لذت مناجات با خدا محروم می‌شود.
برخی صحابه و مؤمنان از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسیدند: خدا را چگونه بخوانیم؟ آیا خدا به ما نزدیک است که او را آهسته بخوانیم و یا اینکه دور است که با فریاد بخوانیم؟! این آیه در پاسخ آنان نازل شد: «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِیْ وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ» (البقرة: 186)
«و هرگاه بندگانم از تو درباره من پرسند (بگو:) همانا من نزدیکم؛ دعای نیایشگر را آنگاه که مرا می‌خواند پاسخ می‌گویم. پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان آورند، باشد که به رشد رسند»
دعا کننده، آن‌چنان مورد محبت پروردگار قرار دارد که در این آیه، هفت مرتبه خداوند تعبیر خودم را برای لطیف به او به کار برده است: اگر بندگان خودم درباره خودم پرسیدند، به آنان بگو: من خودم به آنان نزدیک هستم و هرگاه خودم را بخوانند، خودم دعاهای آنان را مستجاب می‌کنم، پس به خودم ایمان بیاورند و دعوت خودم را اجابت کنند. این ارتباط محبت‌آمیز در صورتی است که انسان خواهد با خداوند مناجات کند.
مناحات و دعا کردن، همراه و همرنگ شدن با کلّ آفریده‌های پروردگار است. طبق آیات قرآن، همه هستی در تسبیح و قنوت می‌باشد. «كُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ» (بقره: 116) و تمام موجودات به درگاه او اظهار نیاز دارند: «یَسْأَلُهُ مَن فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ» (الرحمن: 29) پس ما نیز از او درخواست کنیم تا وصله ناهمگون هستی نباشیم.
قرآن درباره دعا و مناجات سفارش‌های دارد، از آن جمله:
1- دعا از خداوند باید مخلصانه باشد. «فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ» (غافر: 14)
2- با خوف و رجاء همراه باشد. «وَادْعُوهُ خَوْفاً وَطَمَعاً» (اعراف: 56)
3- با عشق و رغبت و ترس توأم باشد. «یَدْعُونَنَا رَغَباً وَرَهَباً» (الانبیا: 90)
4- با تضرّع باشد و مخفی. «ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَخُفْیَةً» (اعراف: 55)
5- با ندا و خواندنی مخفی همراه باشد. «إِذْ نَادَى‏ رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیّاً» (مریم: 3)

مناجات‌های سه‌گانه امام هشتم (علیه‌السلام)

این سه مناجات که از آن‌ها با عنوان تسبیح و تحمید نیز می‌توان یاد کرد از نظر مضمون و الفاظ با مناجات‌های معتبر و مشهور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان معصوم (علیهم‌السلام) پیش از امام هشتم قابل مقایسه است. و امید می‌رود با نگاهی جامع، این پیوستگی علمی – ادبی – عرفانی میان دعاهای امام هشتم (علیه‌السلام) با دعاهای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و دیگر امامان (علیهم‌السلام) به نحوی شایسته نمایانده شود تا از رهگذر آن، هم سیراب شدن این انوار از آبشخور وحی الهی در معرض دید همگان نهاده شود و هم با توجهی عمیق به حقایقی پرگهر، طریق سلوک نمایان گردد.
بی‌تردید، ایمنی راهی که بهره‌مندان از سرچشمه وحی پیش پای مشتاقان حقیقت نهاده‌اند بس مطمئن‌تر از هر راهی است که مدعیان، اعم از مغرض و جاهل، به عنوان طریق سلوک عرفانی عرضه داشته‌اند و همه کوشش در این مقاله و مانند آن، آشنا کردن همه به ویژه نسل جوان، با معارف حقیقی و علوم حقه معنوی است، باشد تا نگارنده نیز به دعای خیر بندگان مخلص و با بصیرت خدا راه خویش بهتر شناسد و از سعادت دنیا و آخرت بهره‌مند شود.
پیش از تقدیم متن این مناجات‌ها یادآور می‌شود که کوشش شده با مراجعه به قدیم‌ترین و معتبرترین منابع، متنی صحیح و مستند ارائه شود. افزون بر این، یک یک واژگان با دقت بررسی شده و حرکت (اعراب) لازم آن درج شده است تا هم خواندن، تسهیل شده باشد و هم معنی گرفتار تغییر و تحریفی نشود، چنان که در ترجمه نیز، وفاداری اصل نخست تلقی شده و پس از آن، زیبایی و روانی عبارات مورد توجه قرار گرفته است.

[1] از دعاهای آن حضرت (علیه‌السلام)

این مناجات (ابن طاووس، علی بن موسی، مهج الدعوات و منهج العبادات، 254) که یکی از معدود دعاهای طولانی منسوب به امام هشتم (علیه‌السلام) است با توجه به مضمون و فراز و فرودهای جمله‌های آن در 16 فقره ارائه می‌شود. از دیگر نکات، آغاز شدن آن با «بسم الله الرحمن الرحیم» است. به طور خلاصه می‌توان محورهای کلی آن را به شرح ذیل معرفی نمود:
1- یاد خدا، 2- یاد گناهان و تأثیر آن در محرومیت از الطاف الهی، 3- یاد نعمت‌ها از جمله در گذشتن از گناهان قبل و نقش آن‌ها در بازگشت به دامان مغفرت الهی، 4- پرهیز دادن از نومیدی، 5- ترغیب به دعا؛ 6- ابراز خوش گمانی به خدا، 7- اعتراف به یگانگی خداوند و رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ولایت ائمه معصومین (علیهم‌السلام)، 8- توسل جستن به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم‌السلام)، 9- درخواست فراخی روزی.
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ (1)
إِلَهِی إِنَّ ذُنُوبِی وَ كَثْرَتَهَا قَدْ أخلَقَتْ وَجْهِی عِنْدَكَ، وَ حَجَبَتْنِی عَنِ اسْتِئْهَالِ رَحْمَتِكَ، وَ بَاعَدَتْنِی عَنِ اسْتِیجابِ مَغْفِرَتِكَ (2)
وَ لَوْ لاَ تَعَلُّقِی بِآلاَئِكَ وَ تَمَسُّكِی بِالدَّعاءِ وَ ما وَعَدْتَ أَمْثَالِی مِنَ الْمُسْرِفِینَ، وَ أَشْبَاهِی مِنَ الْخَاطِئِینَ، و أوعَدتَ الْقانِطینَ مِن رَحمَتِکَ بِقَوْلِكَ: (یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلىَ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ)، وَ حَذَّرْتَ الْقَانِطِینَ مِنْ رَحْمَتِكَ فَقُلْتَ: (وَ مَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ) (3)
ثُمَّ نَدَبتَنَا بِرَأفَتِكَ إِلَى دُعَائِكَ، فَقُلْتَ: (اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ) (4)
إِلَهِی لَقَدْ كَانَ الإیَاسُ عَلَیَّ مُشْتَمِلاً وَ الْقُنُوطُ مِنْ رَحْمَتِكَ عَلَیَّ مُلْتَحِفاً،
إِلَهِی لَقَدْ وَعَدْتَ الْمُحْسِنَ ظَنَّهُ بِكَ ثَوَاباً، وَ أَوْعَدْتَ الْمُسِیءَ ظَنَّهُ بِكَ عِقَاباً. (5)
اللَّهُمَّ وَ قَدْ أَمسَکَ رَمَقی حُسْنُ الظَنِّ بِكَ فِی عِتْقِ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ، وَ تَغَمَّدْ زَلَّتی، وَ إِقَالَةِ عَثْرَتِی (6)
اَللَّهُمَّ قُلْتَ فی کتابک وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ، الَّذی لاخُلْفَ لَهُ وَ لاَ تَبْدِیلَ: (یَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُنَاس بِإِمَامِهِمْ) وَ ذَلِكَ یَوْمُ النُّشُورِ، إِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ، وَ بُعْثِرَ ما فِی الْقُبُورُ. (7)
اللَّهُمَّ فَإِنّی أُوفی وَ اَشْهَدُ وَ اُقِرُّ، ولا اُنکِرَ وَ لاَ أَجْحَدُ، وَ أُسِرُّ وَ اُعلِنُ، أُظْهِرُ وَ أُبْطِنُ، بِأَنَّكَ أَنْتَ اللهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، وَحدَكَ لاَ شَرِیكَ لَكَ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ (صلی الله علیه و آله و سلم)، وَ أَنَّ عَلِیّاً أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ سَیِّدُ الاَوْصِیاءِ، وَ وَارِثَ عِلْمِ الاَنبِیاءِ، عَلَمَ الدّینِ، و مُبیرَ الْمُشْرِكِینَ، وَ مُمَیِّزَ الْمُنَافِقِینَ، وَ مُجَاهِدَ الْمَارِقِینَ، إِمَامِی وَ حُجَّتِی، وَ عُروَتی و صِراطی، وَ دَلیلی وَ مَحَجَّتی، وَ مَن لاَ اَثِقُ بِاَعمالی وَلَوْ زَكَت، وَ لاَ أَرَاهَا مُنْجِیَةً لی وَلَوْ صَلُحَت، إِلاَّ بِوَلاَیَتِهِ وَ الاِئْتِمامِ بِهِ، وَ الإقْرَارِ بِفَضَائِلِهِ وَ الْقَبُولِ مِنْ حَمَلَتِهَا، وَ التَّسْلِیمِ لِرُوَاتِهَا. (8)
وَ أُقِرُّ بِأَوْصِیَائِهِ مِنْ أَبْنَائِهِ، أَئِمَّةً وَ حُجَجاً، وَ أَدِلَّةً وَ سُرُجاً، وَ أَعْلاَماً وَ مَنَاراً وَ سَادَةً وَ أَبْرَاراً، وَ أَؤْمِنُ بِسِرِّهِمْ وَ جَهْرِهِمْ، وَ ظَاهِرِهِمْ وَ بَاطِنِهِمْ، وَ غائِبِهِم وَ شاهِدِهِم، وَ حَیِّهِم وَ مَیِّتِهِمْ، لاَ شَكَّ فِی ذَلِكَ وَ لاَارْتِیَابَ وَ لاَ تَحَوُّلَ عَنْه وَ لاَ انْقِلاَبَ. (9)
اللَّهُمَّ فَادْعُنِی یَوْمَ حَشْرِی وَ نَشْرِی بِإِمَامَتِهِمْ، وَ اَنْقِذْنِی بِهِمْ یَا مَوْلاَیَ مِن حَرِّ النِّیرَانِ، وَ أن تَرزُقْنی رَوْحَ الجِنانِ، فَإِنَّكَ إِن أَعتَقتَنی مِنْ النّّارِ كُنْتُ مِنَ الْفَائِزِینَ. (10)
اللَّهُمَّ وَ قَدْ أَصبَحتُ یَوْمِی هَذَا لاَ ثِقَةَ لِی، وَ لاَ رَجاءَ، وَ لاَ لَجَأ، وَ لاَ مَفْزَعَ وَ لا مَنْجا، غَیْرَ مَن تَوَسَّلتُ بِهِمْ إِلَیْكَ مُتَقَرِّباً مِنْ إلی رَسولِكَ محمد (صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ و آله و سلم)، ثُمَّ عَلِیٍّ اَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ، وَ الزَّهْرَاءِ سَیِّدةِ نِساءِ العالَمینَ، وَ الْحَسَنِ، وَ الْحُسَیْنِ وَ عَلِیٍّ وَ مُحَمَّد وَ جعفرِ و موسی و عَلیٍّ و مُحمدِ و عَلیٍّ و الحَسَنِ، و مَن بَعدَهُم یقیمُ المَحَجَّةَ إلَی الحُجَّةِ، الْمَسْتُورَةِ مِنْ وُلدِهِ، الْمَرجُوِّ لِلاُمَّةِ مِن بعدهِ. (11)
اللَّهُمَّ فَاجْعَلْهُم فی هذَا الْیَومِ وَ ما بعدهُ حِصْنِی مِنَ الْمَكَارِهِ، وَ مَعْقِلِی مِنَ الْمَخَاوِفِ، وَ نَجِّنِی بِهِمْ مِنْ كُلِّ عَدُوٍّ، وَ طَاغ وَ باغِ وَ فَاسِق، وَ مِنْ شَرِّ مَا أَعْرِفُ وَ مَا أُنْكِرُ، وَ مَا اسْتَتَرَ عَنِّی وَ مَا أَبْصُرُ، وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ دَابَّة، رَبِّ اَنتَ آخِذٌ بِنَاصِیَتِهَا، إِنَّکَ عَلىَ صِرَاط مُسْتَقِیم. (12)
اللَّهُمَّ بِتَوَسُّلِی بِهِمْ إلَیکَ، وَ تَقَرُّبِی بِمَحَبَّتِهِم، و تَحَصُّنی بإمامَتِهِم، اِفْتَح عَلَیَّ فی هذاَ الیَوْمِ اَبوابَ رَزقِکَ، و انْشُر عَلَیَّ رَحْمَتَكَ، وَ حَبِّبْنِی إِلَى خَلْقِكَ، وَ جَنِّبْنِی بُغضَهُم وَ عَدَاوَتَهُم، إِنَّكَ عَلىَ كُلِّ شَیْء قَدِیرٌ. (13)
اللَّهُمَّ وَ لِكُلِّ مُتَوَسِّل ثَوَابٌ، وَ لِكُلِّ ذِی شَفَاعَة حَقُّ، فَأَسْأَلُكَ بِمَنْ جَعَلْتَهُ إِلَیْكَ سَبَبِی، وَ قَدَّمْتَهُ أَمَامَ طَلِبَتِی، أَنْ تُعَرِّفَنِی بَرَكَةَ یَوْمِی هَذَا، وَ وَ شَهْرِی هَذَا وَ عَامِی هَذَا. (14)
اللَّهُمَّ وَ هُمْ مَفزَعی، و مَعونَتی، فِی شِدَّتِی وَ رَخَائِی، وَ عَافِیَتِی وَ بَلاَئِی، وَ نَوْمِی وَ یَقَظَتِی، وَ ظَعْنِی وَ إِقَامَتِی، وَ عُسْرِی وَ یُسْرِی، وَ عَلانیَتی و سِرِّی، وَ إصباحی وَ إمسائی، وَ تَقَلُّبی وَ مَثْوَایَ، وَ سِرّی و جَهری. (15)
اللَّهُمَّ فَلاَ تُخَیِّبنِی بِهِمْ مِنْ نائِلِکَ، وَ لاَ تَقْطَعْ رَجَائِی مِنْ رَحْمَتِكَ، وَ لاَتُؤیِسنی مِن رَوحِکَ، و لاتَبتَلنی بِانغِلاَقِ اَبْوَابِ الاَْرْزَاقِ، وَ انْسِدَادِ مَسَالِكِهَا، وَ ارْتِتاح (ج) مذاهبها، وَ افْتَحْ لِی مِنْ لَدُنْكَ فَتْحاً یَسِیراً، وَ اجْعَل لی مِن كُلِّ ضَنْك مَخْرَجاً، وَ إِلَى كُلِّ سَعَة مَنْهَجاً، إنَّکَ یَا أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ، وَ صَلَّی اللهُ علی مُحمدِ و آلهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهرینَ، آمینَ ربَّ العالَمینَ. (16)
به نام خداوند بخشنده و مهربان (1)
خدایا‍! گناهانم و بسیاری آن مرا نزد تو بی‌آبرو کرده و از سزاواری رحمتت بازداشته، و از جلب آمرزشت دور نموده است. (2)
و اگر نبود بستگی‌ام به نعمت‌هایت و چنگ زدنم به دعا، و وعده‌ات به اسرافکاران و خطاپیشگانی چون من و وعده‌ات به نومیدان از رحمتت با این گفته‌ات که: «‌ای بندگان من که بر خویش ستم کرده‌اید از رحمت خدا نومید نباشید که خداوند همه گناهان را می‌بخشد، او تنها آمرزنده مهربان است»، و نومیدان از رحمتت را بر حذر داشته و فرمودی: «و چه کسی از رحمت پروردگارش نومید است جز گمراهان» [جرآت نمی‌یافتم] (3)
پس به رأفت خود ما را به دعا خواندی و فرمودی: «مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم، کسانی که از عبادتم سرپیچی کنند به خواری وارد دوزخ خواهند شد» (4)
خدای من! یأس بر من چیره شده و نومیدی از رحمتت مرا فراگرفته است، خدای من! به کسی که گمان نیک به تو بَرَد، وعده پاداش داده‌ای و کسی را که به تو بدگمان است به عقاب تهدید کرده‌ای. (5)
خدایا! خوش گمانی به این که از آتش دوزخم رهایی بخشی و از لغزشم چشم پوشی و از خطایم درگذری، توانم را نگاه داشته است. (6)
خدایا! سخن حق تو که هیچ تخلف و تبدیلی ندارد، «روزی [است] که هر گروهی را به نام امام‌شان می‌خوانیم» و آن، روز برانگیختن است؛ آن‌گاه که در صور دمیده شود و آنچه در گورهاست برانگیخته شود. (7)
خدایا! [به پیمانم] وفا می‌کنم و گواهی می‌دهم و اقرار می‌کنم و انکار نمی‌کنم و دروغ نمی‌شمرم و در ظاهر و باطن و پنهان و آشکار می‌گویم که تو خدایی هستی که جز تو معبودی نیست، یگانه‌ای و هیچ شریک نداری و محمد بنده و فرستاده توست و علی، امیرمؤمنان و سید اوصیا و وارث علم پیامبر و پرچم دین و نابود کننده مشرکان و موجب تشخیص منافقان و جهادگر با خارج‌شدگان از دین، امام و حجت و دستاویز و راه و نشانه و هدایتگر من است. او که [معتقدم] اعمالم هر چند پاکیزه و درست، قابل اعتماد نبوده و نجاتبخش من نخواهد بود، مگر به ولایت او و پذیرفتن امامتش و اعتراف به فضیلت‌هایش و پذیرش از حاملان آن و واگذاشتن به نقل دهندگان آن. (8)
و جانشینان او، یعنی فرزندانش را امامان و حجت‌ها و نشانه‌ها و چراغ‌ها [ی هدایت] و پرچم‌ها [ی امید] و جایگاه نور و سروران و نیکان می‌دانم و به پنهان و آشکار و ظاهر و باطن و غایب و شاهد و زنده و مرده‌شان ایمان دارم. هیچ‌ شک و تردیدی در آن نیست و هیچ دگرگونی و رویگردانی از آن نیست. (9)
خدایا! در روز برانگیخته شدن و زنده شدنم مرا با امامت ایشان بخوان، و‌ ای مولایم! به [حرمت و شفاعت] ایشان از سوزش آتش‌ها نجاتم بخش و اگر نسیم بهشت‌ها را روزی‌ام نکنی اما اگر از آتش رهایی‌ام بخشی، از رستگاران خواهم بود. (10)
خدایا‍! در این روزم، هیچ اعتمادی به خود ندارم و امید و پناه و گریزگاه و مأوایی جز کسانی که در حضرت تو به آنان توسل جسته‌ام، ندارم؛ در حالی که به فرستاده‌ات محمد، آن‌گاه به علی امیرمؤمنان و زهرا سرور بانوان جهان و حسن و حسین و علی و محمد و جعفر و موسی و علی و محمد و علی و حسن و کسانی که بعد ایشان راه را به سوی حجتت هموار کنند، تقرّب می‌جویم؛ او (حجتی) که از میان فرزندان وی غایب است و وی امید مردم پس از او (امام عسکری) است. (11)
خداوندا! آنان را در این روز و روزهای بعد آن، پناهم از رنج‌ها و تکیه‌گاهم در بیم‌ها قرارده و به [حرمت] ایشان مرا از هر دشمن و طغیانگر و تجاوزگر و فاسقی نجات ده و از سر آنچه می‌شناسم و نمی‌شناسم و آنچه از من پوشیده است و آنچه می‌بینم، و پروردگارم! از شرّ هر جنبنده‌ای که ناصیه‌اش به دست توست، که تو بر راهی استوار هستی. (12)
خدایا! پس به توسلم به ایشان در حضرت تو و تقرّبم به محبت ایشان و پناه بردنم به امامت‌شان، در این روز درهای روزی‌ات را بر من بگشا و رحمتت را بر من فرو ریز و مرا نزد خلقت محبوب دار و از بغض و دشمنی‌شان دور بدار، که تو بر هر کاری توانایی. (13)
خدایا! هر توسل‌جویی را پاداشی و هر صاحب شفاعتی را حقی است، پس از تو به حرمت کسی که او را وسیله‌ام در پیشگاه تو و پیشاپیش حاجت‌هایم قرار داده‌ام می‌خواهم که مرا به برکت این روز و این ماه و این سال آگاه کنی. (14)
خدایا! آنان پناه و پشتیبان من در سختی و راحت و سلامت و بلا و خواب و بیداری و کوچ و اقامت و سختی و آسانی و پنهان و آشکار و صبح و شام و جابه‌جایی و ماندن و درون و بیرون من هستند. (15)
خدایا! پس به حرمت ایشان مرا از لطف خویش محروم مساز و امیدم را از رحمتت قطع مکن و از نسیم [لطفت] نومید مگردان و به بسته شدن درهای روزی‌ها و به هم آمدن راه‌های آن و دشوار شدن مسیرهای آن مبتلا مکن و از سوی خود گشایشی آسان برایم مقرر دار و از هر تنگنایی راه گریزی و به هر گشایشی راهی برایم قرار ده، که تو مهربان‌ترین مهربانانی و بر محمد و خاندان پاک او درود فرست. آمین، [ای] پروردگار جهانیان. (16)

[2] از آن حضرت (علیه‌السلام) در تسبیح خداوند، در روز دهم و یازدهم ماه

این دعا (قطب راوندی، الدعوات (سلوة الحزین)، 93) به شرح زیر است:
سُبْحَانَ خَالِقِ النُّورِ، سُبْحَانَ خَالِقِ الظُّلْمَهِ، سُبْحَانَ خَالِقِ الْمِیَاهِ، سُبْحَانَ خَالِقِ السَّمَاوَاتِ، سُبْحَانَ خَالِقِ الْأَرَضِینَ، سُبْحَانَ خَالِقِ الرِّیَاحِ وَ النَّبَاتِ، سُبْحَانَ خَالِقِ الْحَیَاةِ وَ الْمَوْتِ، سُبْحَانَ خَالِقِ الثَّرَى وَ الْفَلَوَاتِ، سُبْحَانَ اللَّهِ وَ بِحَمْدِهِ.
«منزه است آفریدگار نور، منزه است آفریننده تاریکی، منزه است آفریننده آب‌ها، منزه است آفریننده آسمان‌ها، منزه است آفریننده زمین‌ها، منزه است آفریننده باد‌ها و گیاه، منزه است آفریننده زندگی و مرگ، منزه است آفریننده خاک و بیابان‌ها، منزه است خدا و در ستایش اویم.»
با توجه به این که سخن امامان (علیهم‌السلام) برگرفته از کلام وحی است، بر این اساس تطبیق آن با قرآن از اهمیت خاصی برخوردار است. واژه نور و ظلمت از همین مقولات هست امام در مناجات و دعای خویش به آن توجه داشته است. بحث نور و ظلمت از مباحثی هست که در قرآن زیاد از آن سخن به میان آمده است. از جمله این آیه: «الر كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى‏ صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ»، «الف لام راء کتابی است که آن را به سوی تو فرود آوردیم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون آوری به سوی راه آن شکست‌ناپذیر ستوده»
منظور از (ظلمات) در آیه شریفه، ضلالت و گمراهی، و منظور از (نور)، هدایت است، و این تعبیر در قرآن کریم مکرر آمده و در موارد بسیاری هدایت را نور، و ضلالت را ظلمت خوانده است. و اگر هدایت را نور، و ضلالت را ظلمات نامیده (یکی را مفرد و یکی را جمع آورده) برای اشاره به این جهت است که هدایت از مصادیق حق است و حق یکی است و هیچ فرق و تغایری میان مصادیق آن نیست، به خلاف ضلالت که مصادیق مختلفی دارد، چون ضلالت ناشی از پیروی هواهای نفسانی است که با هم اختلاف دارند، و افراد و مصادیق هوی یک جور نیستند و لذا در آیه: «وَأَنَّ هذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَلاَتَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِیلِهِ ذلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»، «و همانا راه راست من همین است، پس از آن پیروی کنید و به راه‌های (متفرقه) نروید که موجب تفرقه و جدایی از راه او شود. این است آنچه خدا شما را به آن سفارش کرد، باشد که شما پرهیزکار شوید.»
باید یادآور شد که، راه خدا و حق را یک راه (سبیل) و راه ضلالت را چند راه (سبل) خوانده است.
در این آیه بیرون کردن از ظلمت به سوی نور را به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت داده و فرموده است: تا تو مردم را بیرون آوری. این بدان جهت است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) یکی از اسباب ظاهری این اخراج است، و ایمان هر مؤمنی هر چند در هزاران سال بعد و با واسطه‌های بسیار باشد بالاخره مستند به آن جناب می‌شود. (طباطبائی، تفسیر المیزان، 6/12) امام در مناجات در واقع همین مطلب را بیان داشته تا انسان از تاریکی‌ها به سوی نور رهنمون گردد.
وجود نور است وجود مطلق وجود باری تعالی است که هستی همیشگی و نور مطلق است (الله نور) و عدم ظلمت مطلق می‌باشد خدا هدایت کننده تمام ممکنات است.
اگر کسی بخواهد تاریکی‌های زندگی از دل او پاک شود و به صفای دل برسد هر روز 256 مرتبه ذکر «یا نور» را بخواند.

[3] از آن حضرت (علیه‌السلام) در تسبیح خداوند

این دعا (ابن بابویه، التوحید، باب العلم، 137) نقل شده:
سُبحانَ مَن خَلَقَ بِقُدرَتِهِ، وَ اَتقَنَ ما خَلَقَ بِحِکمَتِهِ، وَ وَضَعَ کُلَّ شَیءٍ مِنهُ مَوْضِعَهُ بِعِلمِهِ، (1)
سُبحانَ مَن یَعلَمُ خائِنَةَ الاَعیُنِ و تُخفِی الصُّدورُ، و لَیْسَ کَمِثِلِهِ شَیْءٌ، وَ هُوَ السَّمیعُ البَصیرُ. (2)
منزه است او که هستی را به قدرت خود آفرید و آنچه را آفرید با حکمت خویش استواری بخشید و به علم خویش هر جزئی از آن را در جای خود نهاد، (1)
منزه است او که خیانت چشم‌ها و آنچه دل‌ها پنهان می‌دارد را می‌داند و هیچ چیز مانند او نیست و او شنوا و بیناست. (2)
در این مناجات امام (علیه‌السلام) به توصیف صفات خداوند پرداخته و به قدرت و حکمت الهی که از صفات خداوند است، توجه ویژه دارد.
ابن اثیر می‌گوید: «حکمت عبارت است از شناخت بهترین اشیا به بهترین دانش‌ها. و درباره کسی که مصنوعات دقیق را به خوبی و محکمی انجام دهد، «حکیم» گفته می‌شود. (النهایة، ابن‌اثیر، 419/1) بنابراین، در معنای «حکمت»، «علم و معرفت» نهفته و حکمت در مقام «فعل» سرچشمه گرفته از «صفت ذاتی علم» است. و چون منشأ افعال الهی صفات ذاتی او می‌باشد، مفهوم حکمت در مورد خداوند آن است که ذات حق بر اساس علم و آگاهی، که نسبت به جهات خیر و کمالات موجودات دارد، نظام آفرینش را به گونه‌ای ایجاد نموده و تدبیر می‌نماید که بیشترین کمال و خیر بر آن مترتّب گردد و جهان موجود، کامل‌ترین جهان ممکن و «نظام احسن» است؛ زیرا او براساس اراده‌ی حکیمانه خود، موجودات را از عدم به کمال وجود رسانده و با تدبیر و سوق دادن هر مخلوق به سوی کمال و هدفی که در نهاد خود آن مخلوق نهفته است، فیض خود را در مورد او تداوم می‌بخشد.
یکی از راه‌های اثبات احسن بودن نظام آفرینش و این که جهان موجود براساس حکمت خلق شده و آفریدگار آن حکیم است، مطالعه موجودات این عالم و پی بردن به اسرار و حکمت‌ها و مصلحت‌هایی است که در آفرینش آن‌ها به کار رفته؛ زیرا با یک نگاه، به جهان هستی از منظومه‌ها و ستارگان گرفته تا حیوانات، نباتات، و انسان‌ها، می‌توان دریافت که هر کدام از آن‌ها ورقی از کتاب قطور علم و حکمت بی‌پایان الهی و دلیلی بر «حکیم» بودن آفریدگار آن‌هاست.
معنای «حکمت» در مورد خداوند آن است که ذات حق براساس علم خود به تمامی جهات خیر در موجودات هستی، نظام آفرینش را به گونه‌ای ایجاد نموده و تدبیر می‌نماید که بیشترین کمال و خیر بر آن مترتّب گردد و نظام موجود، کامل‌ترین جهان ممکن و «نظام احسن» است. مطالعه جهان هستی و پی بردن به اسرار، حکمت‌ها و مصلحت‌هایی که در خلقت آن‌ها به کار رفته، یکی از راه‌های اثبات احسن بودن نظام آفرینش و خلق آن براساس حکمت و حکیم بودن خالق آن است. حقیقت «بینایی» و «شنوایی» در مورد خداوند یا از صفات ذات الهی و به معنای علم او به شنیدنی‌ها و دیدنی‌ها و حضور همه عالم در محضر اوست و یا از صفات فعل و به معنای آگاهی از شنیدنی‌ها و حضور همه عالم در محضر اوست و یا از صفات فعل و به معنای آگاهی از شنیدنی‌ها و دیدنی‌های موجود می‌باشد. از آنجا که صفات الهی همانند ذات او نامتناهی و نامحدود می‌باشد، «سمیع و بصیر مطلق»، که از تمام دیدنی‌ها و شنیدنی‌ها آگاه می‌باشد فقط خداست و غیر او از این جهت محدود می‌باشند.
حکیم به ذاتی اطلاق می‌شود که قول و فعلش از سر حکمت و راستی است ظاهر و باطن اشیا را می‌داند و براساس حکمت و مصلحت عمل می‌کند.
اگر کسی می‌خواهد دریچه‌ای از حکمت به عالم به قلب او باز شود بعد از نیمه شب 87 بار ذکر «یا حکیم» را بگوید. و برای پیدا شدن گمشده بر این ذکر مداومت نماید.
با این رویکرد امام در این مناجات می‌فرماید: منزه است خدایی که آفرینش را با قدرت خود آفریده است. هرچه را آفریده، براساس حکمت خود محکم و استوار ساخته و هر چیزی را مطابق علم خود، در جای مناسب خویش قرار داده است.

نتیجه‌گیری

در میان افزون بر 60 دعای مأثور (رسیده) از امام علیّ بن موسی الرضا (علیه‌السلام)، یک مناجات و دو تسبیح در معنی خاص آن به چشم می‌خورد که بررسی محور‌ها و کاربست واژگان و تعبیرات آن، به خوبی نشانگر آن است که امام می‌تواند به خوبی و در پیوندی نزدیک با فرهنگ قرآنی و نبوی، سالکان طریق معرفت و عبودیت را به کمال حقیقی انسان، که همان قرب الهی است، برساند.

پی‌نوشت‌ها:

1. استادیار دانشگاه آزاد اسلامی، واحد شیروان، گروه زبان و ادبیات عربی.
2. پژوهشگر بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی و مدرس حوزه و دانشگاه.

منابع تحقیق :

منابع تحقیق:
قرآن کریم
ابن اثیر، ابوالفداء، الحافظ، البدایه و النهایه، بیروت: مکتبه المعارف، 1966 م.
ابن بابویه، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، تحقیق حسین اعلمی، بیروت، ناشر مؤسسه اعلمی، 1984 م.
ــــ، التوحید، تحقیق سید هاشم حسینی تهرانی، قم، انتشارات مؤسسه نشر اسلامی جامعه مدرسین، بی‌تا.
ابن طاووس، علی بن موسی، مهج الدعوات و منهج العبادات، بی‌جا، انتشارات کتابخانه سنائی، بی‌تا.
ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، قم، نشر ادب الحوزه، 1363.
جمعی از محققان، فرهنگ نامه اصول فقه، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1389.
حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، صححه و حققه و ذیله محمد الرازی، تعلیقات ابوالحسن الشعرانی، تهران: المکتبة الاسلامیة، بی‌تا.
الحسینی الحسنی المدنی الشیرازی، السید علی خان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سید الساجدین، تحقیق سید محسن الحسینی الامینی، مؤسسة النشر الاسلامی، 1409 ق.
حویزی، علی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، صححه و علق علیه هاشم الرسولی المحلاتی، قم: المطبعه العلمیه، 1383 ق.
خمینی، روح الله، وصیتنامه الهی – سیاسی، مشهد، ناشر آستان قدس کتابخانه مرکزی، 1369.
طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، ناشر مؤسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه، بی‌تا.
طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، بیروت، ‌مؤسسه فقه الشیعه، چاپ اول، 1991 م.
العاملی الکفعمی، ابراهیم بن علی،‌ البلد الامین و الدرع الحصین، تقدیم و تعلیق علاءالدین الاعلمی، بیروت، ناشر مؤسسة الاعلمی، 1418 ق.
عطاردی الخبوشانی، عزیزالله، مسند الامام الرضا ابی الحسن علی بن موسی (علیهماالسلام)، المؤتمر العالمیّ للامام الرضا (علیه‌السلام)، 1402 ق.
قریشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1387.
قطب راوندی، سعید بن هبه الله، الدعوات (سلوه الحزین)، قم، منشورات مدرسه الامام المهدی، چاپ اول، 1407 ق.
قمی، عباس، مفاتیح الجنان، مترجم موسوی دامغانی، تهران، مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی فیض کاشانی، 1372.
کلینی رازی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، تصحیح و تحقیق علی اکبر غفاری، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، 1388 ق.
گروه کلام، شرح المصطلحات الکلامیة، ناشر بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس، چاپ اول، 1373.
محدث نوری، مستدرک الوسائل، قم: مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، 1417 ق.
معلوف، لویس، المنجد، انتشارات اسماعیلیان، 1362.
مصباح یزدی، محمدتقی، سجاده‌های سلوک: شرح مناجات‌های حضرت سجاد (علیه‌السلام)، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، 1390.
واعظ‌زاده، محمد، المعجم فی فقه لغة القرآن و سرّ‌بلاغته، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1389.

منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1393)، مجموعه مقالات دومین همایش ملی سیره و معارف رضوی «معنویت» (جلد اول)، مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد، چاپ اول.
 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد