قبل از توضيح درباره مردم سالاري ديني لازم است تا ابتدا راجع به دموكراسي توضيحاتي داده شود:
دموكراسي كه رايجترين اصطلاح در علم سياست است دو كلمه يوناني Demos به معناي مردم و Kratos به معناي قدرت و حكومت آمده و تركيب آن دو «حكومت مردم» معني ميدهد.[1]اين واژه در دولتشهرهاي يونان هم مطرح بوده و به معناي حقّ اتخاذ تصميم همگان دربارة مسايل مورد علاقة عمومي و يا به عبارتي به معناي حكومت مردم بر مردم ميباشد. معيارها و ويژگيهاي آن به طور خلاصه از اين قرارند:
الف. مردم با انتخاب خود، نمايندگاني را براي تصميمگيريهاي كلان انتخاب كنند، اين انتخابات بايد آزاد باشد يعني هر شهروندي حقّ رأي دادن داشته باشد و رأي دهنده از طريق مخفي بودن رأي در مقابل ارعاب محافظت ميشود ضمن اينكه منتخب او آزادانه بيانش را مطرح كند.
ب. چنين انتخاباتي گزينش مؤثر را امكانپذير كند يعني گزينش انتخاب كنندگان فقط محدود به يك حزب نباشد و بايد اكثريت آراء در مقابل دولت صاحب قدرت منجر به تغيير شود.
ج. سومين ويژگي آن است كه نمايندگان برگزيده، حق قانون گذاري، حقّ رأي براي مالياتها و مهار بودجه و استيضاح علني و بحث و انتقاد و مخالفت با اقدامات حكومت را بدون آن كه مشمول تهديد به مداخله يا بازداشت شود را داشته باشد.[2]اين كلمات خلاصهاي بود از معناي دموكراسي كه عمدتاً غربيان در اين مورد نظر دادهاند. امّا اينكه آيا دموكراسي در اسلام هست يا خير؟ توجه شما را به نظريات دو انديشمند اسلامي جلب ميكنيم:
شهيد مطهري (ره) در اين مورد ميگويد: در اسلام … آزادي فردي و دموكراسي وجود دارد، منتها با تفاوتي كه ميان بينش اسلامي و بينش غربي وجود دارد… در نقطة مقابل دموكراسي و آزادي «مدل غربيها»، دموكراسي اسلامي قرار دارد. دموكراسي اسلامي بر اساس آزادي انسان است امّا اين آزادي انسان در آزادي شهوات خلاصه نميشود. از ديدگاه اسلام، آزادي و دموكراسي بر اساس آن چيزي است كه تكامل انساني انسان ايجاب ميكند، يعني آزادي حق انسان بما هو انسان است… دموكراسي در اسلام يعني انسانيت رها شده، حال آن كه اين واژه در قاموس غرب معناي حيوانيت رها شده را متضمّن است به عبارت ديگر دموكراسي در اسلام يعني همان مردم سالاري ديني كه امروزه مطرح است يعني ارج و ارزش نهادن به راي مردم و معتبر بودن آن البته در چهار چوب احكام شرعي و قوانين الهي.[3]آيت الله مصباح يزدي در اين باره معتقد است كه اگر منظور از دموكراسي اين باشد كه مردم در چارچوب احكام الهي و قوانين شرعي در سرنوشت خود مؤثر باشند، چنين تعبيري با دين مخالفت ندارد.[4] پس مي توان گفت مردم سالاري ديني همان مشاركت مردم در سرنوشت خود بر اساس موازين و فرامين الهي است.
اگرهم مشاهده مي كنيم كه اين نوع موضوعات در حال حاضر بيش از پيش مورد بحث قرار ميگيرد، دليل بر اين نميشود كه قبلاً وجود نداشته است؛ زيرا اين تعابير مورد تأييد و تأكيد حضرت امام خميني(ره) بوده است به همين خاطر است كه وقتي از ايشان سؤال شد نوع حكومت شما چيست؟ فرمودند: جمهوري اسلامي، نه يك كلمه بيشتر و نه يك كلمه كمتر. با اين توضيح بايد گفت كه منظور ايشان از كلمة جمهوري اسلامي، حكومت مردمي اسلامي است كه مردم سالاري در چارچوب مسايل شرعي و اسلامي را مورد تأكيد قرار ميدهند. زيرا معني جمهوري اين است كه زمام امور حكومت به دست نمايندگان ملت باشد و رئيس آن، رئيس جمهور خوانده ميشود و جمهوري به معناي طرفدار حكومت مزبور استعمال مي شود.[5]امام امت در معناي جمهوري اسلامي ميفرمايند: … اينكه ما جمهوري اسلامي ميگوئيم، اين است كه هم شرائط منتخب و هم احكامي كه در ايران جاري ميشود، اينها بر اسلام متكي است، لكن انتخاب با ملت است و طرز جمهوري هم همان جمهوري است كه همه جا هست.
بنابراين بايد گفت كه اين مباحث در بطن انقلاب ما و جمهوري اسلامي وجود داشت و به صورت بالقوه در درون آن نهفته بود ولي در سالهاي اخير ظهور و بروز بيشتري پيدا کرده است .
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. پرسش ها و پاسخ ها، محمد تقي مصباح يزدي، قم، انتشارات موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
2. پيرامون انقلاب اسلامي، مرتضي مطهري، انتشارات صدرا، ص99 الي 104.
پي نوشت ها:
[1] . مهرداد، محمود، فرهنگ جديد سياسي، چاپ انتشارات هفته، ص 58.
[2] . اوليور استلي برس و آلن بولك، فرهنگ انديشه نو، ترجمة گروه مترجمان، چاپ مازيار، ص 376.
[3] . مطهري، مرتضي، پيرامون انقلاب اسلامي، انتشارات صدرا، ص 99 الي 104.
[4] . مصباح يزدي، محمدتقي، پرسشها و پاسخها، انتشارات موسسه امام خميني، از ص 37 الي 41.
[5] . مطهري، مرتضي، علل گرايش به ماديگري، انتشارات اسلامي تهران، ص 65.