خانه » همه » مذهبی » معيار و ملاك حضرت حق در انتخاب اولياء ا… چيست؟ آيا فقط علم حضوري خداوند است؟ اشكال اينست كه خداوند در عالم ذر كه ارواح تمام انسانها را جمع كرد آن ها را شاهد بر يگانگي خود گرفت و آنها «بلي» گفتند، آيا اين «بلي» اختياري بود يا اجباري؟

معيار و ملاك حضرت حق در انتخاب اولياء ا… چيست؟ آيا فقط علم حضوري خداوند است؟ اشكال اينست كه خداوند در عالم ذر كه ارواح تمام انسانها را جمع كرد آن ها را شاهد بر يگانگي خود گرفت و آنها «بلي» گفتند، آيا اين «بلي» اختياري بود يا اجباري؟

اگر بخواهيم به طور مفصّل و دقيق به اين پرسش پاسخ دهيم، ابتدا بايد سؤال مذكور را به سه پرسش تبديل نمائيم و آن سه پرسش اينست:
 1. در پيشگاه خداوند معيار در گزينش اولياء الله چيست؟
2. اگر معيار انتخاب, علم حضوري الهي است آيا علم حضوري خداوند به افعال انسان موجب سلب اختيار و مجبور شدن او در افعال خود نمي شود؟
 3. آيا «بلي» كه انسانها گفته اند و در آيه ذر (اعراف، 172) آمده است، يك اعتراف اختياري است يا اجباري؟ نوشتار حاضر براي دوري از اطالة كلام به طور اجمال، پاسخ پرسشهاي فوق را در طي چند نكته بيان مي كند.
1. معيار در انتخاب اولياء الله: براي دريافت اين نكته، وقتي كه به قرآن مراجعه مي كنيم، كتاب خداوند كلمه تقوا و ايمان را معمولاً در كنار ولي و اولياء مي آورد. مثلاً در يك جا مي فرمايد: «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»[1] خداوند ولي انسانهاي باايمان است. در جاي ديگر مي فرمايد: «وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُتَّقِينَ»[2] خداوند ولي پرهيزگاران است. يا «خدا فقط از پرهيزگاران مي پذيرد»[3] و بالاخره در سورة يونس مي گويد: «اولياي الهي نه خوفي دارند و نه محزون
مي شوند»[4] آنگاه در ادامة آن، اولياء الهي را به ايمان و تقوا توصيف مي كند.
حضرت استاد مصباح يزدي بعد از آنكه داستانهايي را از اولياء الله نقل مي كند، مي فرمايد: «دست يافتن به چنين مقامي ممكن نيست مگر با ايمان به خداوند و رياضت در مسير بندگي او و اطاعت و رضايت به خواست خدا و پشت پا زدن به خواسته هاي نفساني و نيز عمل به سنت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ و ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ»[5] «البته كه بعد از عمل كردن به دستورات الهي و پيروي كردن از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ و ائمه ـ عليهم السلام ـ محبت و ولايت خداوند نيز، متوجه انسان مي گردد و او در زمرة اولياء الهي قرار مي گيرد»[6].
پس آن چه كه از قرآن كريم و فرمايش بزرگان به دست مي آيد اينست كه، معيار در انتخاب اولياء الهي ايمان و تقوا و عمل صالح خود انسان است، نه اينكه علم حضوري خداوند معيار باشد، البته خداوند علم حضوري به همه اشياء دارد.
2. رابطه علم حضوري خداوند با اختيار و اجبار انسان: پيش از پرداختن به بيان اين نكته، لازم است به مفهوم اختيار اشاره اي شود. بديهي است كه اختياري كه در اين جا موردنظر ما و پرسشگر محترم است، «اختياردر مقابل اجبار است، و آن بدين معنا است كه شيئ مختار كار را از روي ميل و رغبت خود انجام بدهد، بدون اينكه از سوي عامل ديگر تحت فشار قرار گيرد. اختيار در اين معنا در مورد خداوند، فرشتگان و ساير مجردات نيز صادق است، با اينكه آنها علم حضوري دارند و اساساً كارهايشان تحت تأثير عوامل خارجي واقع نمي شود»[7].
حال كه معناي اختيار روشن شد، اين مسأله نيز روشن است كه خداوند به همه اشياء پيش از ايجاد و بعد از ايجاد آنها علم حضوري دارد، امّا اين پرسش مطرح است كه آيا علم حضوري خداوند باعث مي شود كه انسان يا هر فاعل ديگري، از خودش هيچ اختياري نداشته باشد بلكه فقط براساس آنچه كه در علم الهي است عمل كند و نمي تواند قدمي از آن فراتر برود، به اين دليل كه اگر كار را به گونه اي انجام بدهد كه در علم الهي نيست لازم مي آيد كه خداوند جاهل باشد نه عالم و اگر براساس علم او باشد پس انسان مجبور است؟
بعضي ها چنين ادعايي كرده اند ولي اين سخن ادعاي صرف است زيرا:
اولاً: بشر در انتخاب هر نوع كاري كه مي خواهد انجام بدهد آزاد است و حتّي خود جبرگرايان نيز عملاً به اصل آزادي و اختيار انسان احترام مي گذارند و به آن عمل مي كنند.
ثانياً: علم حضوري خداوند به اشياء به اندازه سرسوزني هم از واقع تخلّف نمي كند، ولي بايد توجه كرد كه معناي واقع نمايي علم خداوند اينست كه علم او كه به معلومي تعلّق مي گيرد با آن قيد و صفت هايي كه آن معلوم در واقع دارد، تعلق مي گيرد، مثلاً خداوند مي داند كه شما در فلان روز و ساعت مشخص كاري را انجام مي دهيد ولي اين كارتان برخواسته از نيروي اختيار و ميل و رغبت تان مي باشد نه اينكه مجبور باشيد. اگر بخواهيم براي علم خداوند نظير بياوريم مثل علم معلّمي است كه به مردود شدن فلان شاگرد تنبل خود آگاهي دارد، مسلماً اين آگاهي معلم شاگرد را مردود نمي كند.[8]پس خداوند هر چند علم حضوري به همة اشياء دارد ولي اين علم حضوري موجب سلب اختيار از انسانها نمي شود.
3. رابطة «بلي» در آيه ذر با اختيار انسان: آيه 172 سورة اعراف معروف به آيه پيمان در عالم ذر، معركه آراء مفسّران است و اين نوشتار وارد آن نمي شود، گذشته از اينكه عالم پيمان گرفتن از انسان كجا بوده است؟ آيا به زبان حال بوده يا زبان قال و…؟ و…؟ به پاسخ اين سؤال مي پردازيم كه آيا «بلي» گفتن انسان در عالم ذر از روي اختيار بوده است يا از روي اجبار؟
آنچه كه از فرمايش دانشمندان استفاده مي شود، اعتراف انسان به ربوبيت الهي، در پي علم حضوري او نسبت به خود و آفريدگار خود بوده است.
مرحوم علامه طباطبايي درباره شاهد گرفتن خود انسان را بر اين بلي گفتن چنين مي فرمايد: «شاهد گرفتن بر چيزي بدان معنا است كه شاهد را پيش خودش حاضر كند و حقيقت آن چيز مورد شهادت را به او نشان دهد تا به آن شيئ علم شهودي داشته باشد» وي سپس در توضيح اين علم حضوري چنين مي نويسد: «انسان هر چند متكبر و فريفتة اسباب مادي باشد نمي تواند انكار كند كه وجود خودش در اختيارش نيست، زيرا اگر چنين بود خودش را از مرگ و ديگر چيزهايي كه خوشش نمي آيد، نجات مي بخشيد و اگر نياز به هيچ چيز و كسي نمي داشت دست نياز به سوي اسباب مادي دراز نمي كرد. پس انسان در هر موقعيتي كه باشد، احتياج خودش را به يك كسي كه مالك اوست درك مي كند، زيرا او اصل حاجت خود را حضوراً مي يابد».
و نيز در ذيل «قالوا بلي» چنين مي گويد: «اين سخن اعتراف به شاهد بودن انسان و ربوبيت خداوند است كه انسان احتياج خود را ديده، آنگاه به اين مطلب اعتراف كرده است»[9]. نکته ظريف موجود در آيه مبارکه اين است که خداوند خود را به انسان نشان نداد تا براي ربوبيتش از ايشان اعتراف بگيرد. بلکه خود و واقعيت انسان براي خودش نشان داد و در آن واقعيت چيزي جز نياز انسان به خدا وجود نداشت. انسان درک نمود که وجود حقيقي و پروردگار حقيقي خداوند است و خودش هيچ استقلال و غنايي ندارد. از مشاهده اين ضعف در خود و آن غناي مطلق در خداوند، دانست که خداوند رب است و به همان شهادت داد.
بنابراين، انسان چون علم حضوري به خود و خداي خود دارد، با مشاهدة اين حقيقت فرياد اعتراف سر مي دهد. بديهي است كه اعترافي كه برخواسته از آگاهي شهودي و حضوري انسان است، نه تنها دليل بر مجبور بودن انسان نيست بلكه نشانگر رضايت و ميل و رغبت بي نهايت اوست، براي توضيح بيشتر مي پرسيم، مگر علم حضوري خداوند به همة اشياء, او را مجبور مي كند كه اشياء را بيافريند؟ يا مثلاً علم حضوري ملائكه به ذات اقدس الهي رضايت و رغبت در عبادت را از آنها سلب مي كند؟ و اساساً آيات پيمان گرفتن خداوند از بشر، مخصوصاً آيه ذر دليل بر اين است كه انسان موجود كاملاً مختار است و اگر او اختيار نمي داشت پيمان گرفتن از او بي معنا بود.[10]پس معيار در انتخاب اولياء الهي ايمان، تقوا و عمل صالح خود انسان است نه علم حضوري، هر چند كه خداوند به همه چيز علم حضوري دارد ولي اين علم حضوري هرگز باعث مجبور بودن انسان نمي شود تا گفته شود اولياء الهي بدون اختيار خود, از جانب خداوند گزينش مي شوند و عده اي هم اجباراً در صف غير اولياء قرار مي گيرند، بلكه هركس چه خوب شود و چه بد، با عملكردهاي اختياري خود به فرجام مي رسد. هم چنين اعترافي كه انسان در عالم ذر به ربوبيت خداوند نموده است يك اعتراف كاملاً اختياري است، زيرا برخواسته از علم حضوري انسان به ذات خود و ذات مقدس الهي است.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. جعفر سبحاني، منشور جاويد، ج 2، ص 61ـ82، انتشرات توحيد، قم، بي تا.
2. ناصر مكارم شيرازي، پيام قرآن، ج 3، ص 107ـ116، مدرسه الامام اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ، قم، دوم، 1370.
3. محمد تقي مصباح يزدي، اخلاق در قرآن، (2 جلد)، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، اول، 1376.
4. محمد تقي مصباح، به سوي او، همان، 1382.
5. محمد تقي مصباح، به سوي خودسازي، همان، 1380.
6. آيت الله عبدالله جوادي آملي، فطرت در قرآن، نشر، اسراء.
7. محمود رجبي، انسان شناسي، مؤسسه آموزشي و پژوهشي، امام خميني(ره)، 1382.
 
پي نوشت ها:
[1] . بقره/ 257.
[2] . جاثيه/ 19.
[3] . مائده/ 27.
[4] . يونس/ 62 ـ 63.
[5] . مصباح يزدي، محمد تقي، به سوي خودسازي، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، چاپ اول، 1380، ص190.
[6] . همان، ص211.
[7] . همان، ص376ـ377.
[8] . مكارم شيرازي، ناصر و سبحاني، جعفر، پاسخ به پرسشهاي مذهبي، مدرسه الامام علي بن ابي طالب ـ عليه السّلام ـ، چاپ اول، 1377، ص51ـ56، ر.ك: طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ج 15، ص252 به بعد و نيز ر.ك: رجبي، محمود، انسان شناسي، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، چاپ سوم، 1382، ص 174 ـ 183.
[9] . طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، بيروت، مؤسسه اعلمي، چاپ دوم، 1390 هـ ، ج 8، ص307 ـ 308.
[10] . مصباح يزدي، محمد تقي، معارف قرآن خداشناسي، كيهان شناسي، انسان شناسي، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، چاپ اول، 1376، ج3 ـ1، ص375.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد