مفهوم ناسيوناليسم nationalism در لغت عبارت است از: مليگرايي، وطنپرستي و استقلالطلبي[1] اين واژه در معناي اصطلاحي عمدتاً دو نوع كاربرد دارد:
الف. ناسيوناليسم: يعني معتقد به يك مكتب و گرايش فكري به برتري نژاد و ملّت و حاكميت آن نسبت به نژادها و ملتهاي ديگر جهان،[2] تفكر برتري نژادي، در قرن بيستم در اروپاي غربي كه مظهر آن ظهور هيتلر در آلمان و موسوليني در ايتاليا بوده است. رژيمهاي ديكتاتوري در آلمان و ايتاليا كه به منظور تحقق اهداف «ناسيوناليستها» پايهگذاري شد، ارزش اصلي و مؤلفههاي رفتاري اين گرايش فكري، برتري نژادي و سياست خارجي خصمانه بود[3].
ب. ناسيوناليسم (اصل ملّيت): از تركيب سه عنصر عبارتند از «حق آزادي ملل، حق استقلال ملل و حق حاكميت آنها بر سرنوشت خود، شكل ميگيرد. در اين نگاه، ناسيوناليسم عبارت است از نهضتي كه از آزادي و استقلال يك ملّت در برابر رژيم استبدادي و تجاوز خارجي حمايت ميكند.[4] اين نوع ناسيوناليسم بيشتر با ارزشهاي آزادي بخش همراه بوده كه هدف عمده آن، مبارزه با استعمار و امپرياليسم و ايجاد حكومتهاي ملّي مستقل بود. حركتهاي ناسيوناليسم در جهان سوم را ميتوان از اين نوع به حساب آورد»[5].
در هر صورت تفكّر و گرايش هاي ناسيوناليستي بر مبناي جداي دين از سياست استوار است و به جاي ارزشهاي اسلامي صرفاً به منافع و خواست «ملّت» توجّه دارند، بنابراين، در تقابل ميان ارزشهاي اسلامي و خواست ملّي از ارزشهاي اسلامي صرفنظر ميكنند.[6]مرحوم استاد شهيد مرتضي مطهري مي نويسد:
«ناسيوناليسم آنگاه عقلاً محكوم است كه جنبة منفي به خود مي گيرد يعني افراد را تحت عنوان مليت هاي مختلف از يكديگر جدا مي كند، روابط خصمانه اي ميان آنها به وجود مي آورد و حقوق واقعي ديگران را ناديده مي گيرد…»[7] و هم چنين حضرت امام (ره) به خطر اين گرايشات ناسيوناليستي گوشزد نموده و آن را عامل تفرقه و جدايي بين ملت ها و سدي براي پيشرفت اسلامي معرفي كرده اند.
ايشان مي فرمايند «… با دست حكومت هاي فاسد اين نژاد پرستي ها و گروه پرستي ها در بين مسلمين رشد كرده، عرب ها را در مقابل عجم ها، عجم ها را در مقابل عرب ها و ترك ها و ترك ها را در مقابل ديگران قرار دادند و همة نژادها را در مقابل هم. اينكه من مكرر عرض مي كنم اين ملي گرايي اساس بدبختي مسلمين است براي اين است كه اين ملي گرايي ملت ايران را در مقابل ساير ملت هاي مسلمين قرار مي دهد و ملت عراق را در مقابل ديگران و… اينها نقشه هايي است كه مستكبرين كشيدند كه مسلمين با هم مجتمع نباشند…»[8]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. سوزان سياوشي، ليبرال ناسيوناليسم در ايران، مترجم علي محمد قدسي (1380).
2. برتراند راسل، آزادي و سازمان، پيدايش و سير تكوين سوسياليسم، ليبراليسم، راديكاليسم و ناسيوناليسم، مترجم، علي رامين (بيتا 1376).
3. رضا داوري، ناسيوناليسم و انقلاب، ناشر، وزارت ارشاد اسلامي، 1360.
4. استاد مطهري ، خدمات متقابل ايران و اسلام، انتشارات صدرا.
پي نوشت ها:
[1] . نوروزي خياباني، مهدي، فرهنگ لغات و اصطلاحات (انگليسي ـ فارسي) تهران، 1370، ص 316.
[2] . آقا بخشي، علي، فرهنگ علوم سياسي، 1363، ص 172.
[3] . سياوشي، سوزان، ليبرال ناسيوناليسم در ايران، مترجم علي محمد قدسي، 1380.
[4] . فرهيخته، شمسالدين، فرهنگ فرهيخته (واژهها و اصطلاحات سياسي ـ حقوقي) انتشارات زرين، ص 713.
[5] . سياوشي، سوزان، پيشين، ص 14.
[6] . داوري، رضا، ناسيوناليسم و انقلاب، انتشارات وزارت ارشاد اسلامي، 1360، ص 32.
[7]. مطهري، مرتضي، خدمات متقابل ايران و اسلام، انتشارات صدرا.
[8]. رك: نگرش موضوعي به وصيت نامه سياسي الهي امام خميني، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، ص69، پاورقي شماره 24.