نگاهی به یك اصطلاح در علم اصول
مفهوم وَصْف
نگاهی به یك اصطلاح در علم اصول
منظور از وصف اعمّ از نعت اصطلاحی است. لذا شامل حال، تمییز و هر چیزی است كه موضوع یا حكم را مقیّد به قیدی كند. برخی در مفهوم وصف شرط كردهاند كه وصف باید متكی به موصوف باشد، بنابراین اگر وصفی بدون تكیه كردن به موصوف موضوع حكم قرار گیرد، از موضوع بحث خارج است. با این شرط آیهی «وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُمَا» (1) (دستهای مرد و زن دزد را قطع كنید.) از مفهوم وصف خارج شده، و داخل در مفهوم لقب میگردد. (2) البته برخی از بزرگان علم اصول با این شرط مخالفاند. (3) آیا مفهوم وصف حجت است؟ یعنی اگر حكمی بر موصوفی بار گردد، با انتفاء صفت حكم نیز منتفی میشود یا خیر؟ مثال در روایت آمده در گوسفند چرنده زكوة لازم است. (4) آیا مفهوم آن این است كه اگر گوسفند غیرچرنده (معلوفه) شد و علف دستی خورد در او زكوة واجب نیست؟ مادهی 1043 قانون مدنی میگوید: «نكاح دختری كه هنوز شوهر نكرده اگرچه بیش از 18 سال تمام داشته باشد متوقف به اجازه پدر یا جد پدری اوست…» آیا مفهوم آن این است كه اگر دختر شوهر كرده باشد در ازدواج مجدد نیاز به اجازه پدر یا جد پدری ندارد؟ به بیان دیگر آیا تعلیق حكم بر وصف مشعر بر علیّت است تا با انتفاء وصف حكم نیز منتفی گردد یا خیر؟
دو قول است: 1.آنچه بین اندیشمندان اصولی شهرت دارد این است كه وصف مفهوم ندارد. (5) لذا در مثال اول گفتهاند: غیر چرنده نیز زكوة دارد و در مثال دوم میگویند: در اینكه ازدواج مجدد هم نیاز به اجازه دارد یا خیر؟ جواب آن را باید از دلیل دیگر فهمید نه از مفهوم.
اشكال:
چون اصل در قیود احترازی بودن آنهاست. طبعاً اگر حكم بر موضوعی كه دارای قید است بار گردد نتیجه میگیریم كه با انتفاء آن قید حكم منتفی است. در پاسخ باید گفت: اصل احترازی بودن قیود مورد قبول است. اما این اصل فقط در تعاریف مفید است. زیرا تعریف باید جامع و مانع باشد. به بیان دیگر ما در قیود به دو چیز نیازمندیم: 1.اثبات حكم برای موضوع خاص؛ 2.نفی حكم برای غیر آن.
قیود در تعاریف هر دو نقش را ایفا میكنند. اما در غیر تعاریف فقط قسمت اول را به عهده میگیرند و نسبت به امر دوم ساكت هستند. لذا برای اثبات قسمت دوم نیاز به دلیل جداگانهای است. (6) 2.برخی عقیده دارند كه وصف مفهوم دارد (7)، دلیل آنها عبارت است از تبادر، اطلاق و لزوم لغویّت. همان گونه كه اكثر شافعیه نیز معتقد به مفهوم وصف هستند. (8)
تذكر:
طرفداران هر دو دیدگاه در این جهت اتفاق نظر دارند كه اگر در كلام قرینه بر عدم مفهوم باشد، در آنجا مفهوم ندارد. مثل اینكه وصف، وصف غالب باشد. در قرآن میفرماید: دختران زنان شما كه در دامن شما پرورده شدهاند بر شما حراماند یعنی بر شما محرماند. (9) وصف «در دامن شما»، وصف غالبی است به این معنی كه غالباً دختر زن در دامن انسان بزرگ میشود و این جمله مفهوم ندارد كه اگر دختر زن در دامن شوهر بزرگ نشد پس بر شوهر حرام نباشد و محرم نباشد. (10)
پینوشتها:
1.سورهی مباركهی مائده، آیهی 38.
2.اصول الفقه، ج1، ص 120؛ اجود التقریرات، ص433.
3.كفایةالاصول، ج1، ص320؛ تهذیب الاصول، ج1، ص 361.
4.قال النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) «فی سائمه الغنم الزكوة» تهذیب الاحكام، ج1، ص 224.
5.كفایةالاصول، ج1، ص 320؛ فوائد الاصول، ج2، ص 503؛ اجود التقریرات، ص343؛ اصول الفقه، ج1، ص 121؛ تهذیب الاصول، ج1، ص 362.
6.فوائد الاصول، ج2، ص 503.
7.اصول الاستنباط، ص123.
8.الذریعه الی اصول الشریعه، ج1، ص 393.
9.«و ربابُكم اللاتی فی حجوركم» سورهی مباركهی نساء، آیهی 23.
10.اصول الفقه، ج1، ص 121.
منبع مقاله :
ولائی، عیسی، (1391)، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، تهران: نشر نی، چاپ نهم