مقدر بودن امور خوشایند و ناخوشایند
این که خوشایند و ناخوشایند زندگی در دست کیست و چه کسی آن را تنظیم میکند، از مسائل مهمی است که در غم و شادی انسان نقش دارد. اگر انسان تصور کند که ناخوشایندهای زندگی، بیهدف بوده و هیچ مدبر حکیمی آنرا مدیریت نمیکند، بدیهی است که از وقوع آن، ناخرسند میشود. همچنین اگر کسی جز خود را در ورود نعمت، دخیل نداند، دچار غرور و سرخوشی میشود. اما اگر بداند که همه امور خوشایند و ناخوشایند زندگی، به تقدیر خدایی حکیم و تواناست، از ورود مصیبت ناخرسند نمیشود؛ چون آن را مطابق مصلحت و منفعت خود ارزیابی میکند و از ورود نعمت نیز سرمست نمیگردد؛ چون آن را هنر خود ندانسته و آن را تحت اختیار خدا و در معرض کاستی و نابودی ارزیابی می نماید. امام علی (علیه السلام) در نامهای به عبد الله بن عباس چنین می نویسد: « پس به تحقیق، انسان را چیزی خوشحال میکند که بنا نبوده از دست او برود! و چیزی او را ناراحت میکند که هرگز بنا نبوده به او برسد، هر چند تلاش کند! پس باید شادی تو به عمل یا حکم یا سخن صالحی باشد که پیش فرستادهای، و باید افسوس تو به خاطر کوتاهی در اینها باشد، و آنچه را از دنیا از دست دادهای، رها کن و بر آن زیاد محزون نباش، و نسبت به آنچه به دست میآوری، سرمست نباش، و باید هم خود را برای پس از مرگ قرار دهی. والسلام.»
گاه تصور نادرست نسبت به آینده بلا و نعمت، موجب حزن و سرور منفی میگردد. اگر فرد تصور کند که ممکن است بتواند وضعیت را تغییر دهد و بلا را برگرداند، احتمال دارد که همچنان در حالت حزن باقی باشد. و اگر فرد تصور کند که آنچه به دست آورده، پایدار خواهد بود، ممکن است دچار سرخوشی و غرور گردد؛ اما اگر انسان بداند که همه چیز به تقدیر خداست و تقدیر خدا را نمیتوان تغییر داد، مصیبت و فقدان را میپذیرد و از حزن خارج میگردد. همچنین اگر انسان بداند که آنچه در دست اوست، ناپایدار است و احتمال از بین رفتن آن وجود دارد، سرخوشی وی از بین میرود و به تعادل میرسد. امام على (علیه السلام) در این باره میفرماید:« ای آدمیزاد! برای چیز از دست رفته ای که بر نمیگردد، افسوس نخور، و به خاطر چیز موجودی که مرگ، آن را در دست تو باقی نمی گذارد، سرمست نباش.» این که انسان چه به دست میآورد و چه هزینه ای میپردازد، نقش مهمی در تنظیم شادی و اندوه دارد. ممکن است انسان از کسب دنیا خرسند و سرخوش گردد؛ اما غافل از این است که آنچه از آخرتی که در مقابل آن از دست داده، بسیار بیشتر بوده است. توجه به ارزش هزینه پرداخت شده، موجب تعدیل سرمستی میگردد. همچنین اگر انسان بداند که در مصیبتها، در برابر هزینهای که پرداخت کرده، چه پاداشی دریافت خواهد کرد، از اندوه منفی دور خواهد شد. امام علی (علیه السلام) در این باره میفرماید:« شما را چه شده که به کم دنیا که به دست میآورید، خوشحال میشوید؛ ولی از کثیر آخرت که محروم میشوید، ناراحت نمی گردید؟!»
از امور دیگری که نقش مهمی در تنظیم حزن و سرور دارد، این است که انسان چه به دست آورده و چه از دست داده است؟ مهم نیست که من در خوشی باشم یا در ناخوشی؛ مهم این است که چه به دست آوردهام یا چه از دست دادهام! اگر انسان در خوشایند باشد، ولی خیلی چیزهای مثبت را از دست بدهد و یا امور مثبتی را که میتوانست کسب کند، اما به دست نیاورد، نباید خرسند باشد. بر عکس، اگر انسان در ناخوشایند باشد، ولی خیر و نیکی کسب کرده باشد، باید خرسند باشد. خرسندی و ناخرسندی، باید بر محور کسب خیره بچرخد، نه به دست آوردن خوشایند و ناخوشایندی. امام علی (علیه السلام) در این باره میفرماید:« خرسندیات را نسبت به خیری که پیش فرستادهای، فراوان گردان و اندوهت را نسبت به آنچه نفرستادهای، بیفزا!» از موضوعات مهم در هر دو موقعیت قضای تکوینی، ستایش خداوند متعال است که مبتنی بر خیر بون آن است. امام جواد نقل (علیه السلام) میکند که مردی نزد امام رضا (علیه السلام) آمد و گفت: ای فرزند پیامبر خدا! مرا از تفسیر سخن خداوند عزوجل که: والحمد لله رب العالمین؛ ستایش، خدای را که پروردگار جهانیان است، آگاه فرما که تفسیرش چیست؟ فرمود: «پدرم، از جدم، از باقر، از زین العابدین، از پدرش طلا برایم حدیث کرد که: مردی نزد امیر مؤمنان (علیه السلام) آمد و گفت: مرا از تفسیر سخن خداوند که: ستایش، خدای را که پروردگار جهانیان است ، آگاه فرما. فرمود: والحمد لله ، یعنی این که خداوند، برخی از نعمتهایی را که به بندگانش داده، مختصرا شناسانده است؛ زیرا بندگان نمیتوانند تمام نعمتهای او را به تفصیل بشناسند؛ چه، این نعمتها بیشتر از آن است که شماره شوند یا شناخته گردند. از این رو، به آنان فرمود: بگویید: ستایش، خداوند را به سبب نعمتهایی که پروردگار جهانیان، به ما ارزانی داشته است.
ستایش گویی را میتوان روشی رفتاری – معنوی دانست که افراد با انجام دادن آن به رضامندی دست مییابند. تصور غالب این است که حمد، مربوط به نعمت و دوران خوشایند است؛ این درست است. در روایات توصیه شده که هنگام نعمت، ستایش خدای را به جای آورید. پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) میفرماید:« به هر کس که نعمتی داده شد، ذکر «الحمد لله» را زیاد بگوید.» اما این، به نعمت و دوران خوشایند اختصاص ندارد. بر اساس مدارک اسلامی، ستایش خداوند، در هر دو موقعیت خوشایند و ناخوشایند وارد شده است. پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) میفرماید:« نخستین کسانی که به بهشت فراخوانده میشوند، ستایشگراناند؛ همانها که در خوشی و ناخوشی، خدا را ستایش میگویند.» سیره خود پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) نیز این بوده که در هر دو موقعیت، با تعبیرهای مختلف، حمد و ستایش خداوند را به جای میآورد.
بنابراین، حمد و ستایش، مخصوص هر دو موقعیت خوشایند و ناخوشایند است؛ اما مسئلهای که باقی میماند، این که ستایش در خوشایند، قابل درک است؛ اما ستایش در ناخوشایند، چه توجیهی دارد؟ پاسخ این پرسش را باید در خیر بودن قضای الهی جستجو کرد.قضا و قدر الهی مبتنی بر خیر است و انسان، آنچه را خیر است، میستاید. لذا حمد و ستایش خداوند به خاطر خیر بودن قضای اوست، نه ظاهر ناخوشایند و دردناک آن؛ همان گونه که رضامندی از همه قضای الهی نیز مبتنی بر همین واقعیت بود. بنابراین، خیر و مصلحت بودن قضای الهی، هم موجب رضامندی میگردد و هم موجب ستایش خداوند. بر این اساس، مطلب دیگری روشن میشود و آن ارتباط تنگاتنگ میان دو عنوان «رضا» و «حمد» است.
منبع: الگوی اسلامی شادکامی، دکتر عباس پسندیده، صص259-255، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، قم، چاپ دوم، 1394