خانه » همه » مذهبی » مقصود از لاهوت وعالم ناسوت

مقصود از لاهوت وعالم ناسوت


در حکمت اسلامی عالم خلقت به سه عالم کلّی تقسیم می شود که عبارتند از :
1. عالم عقل یا عالم عقول یا عالم مفارقات تامّ یا عالم ارواح یا عالم جبروت یا … :این عالم از ماده و آثار ماده مثل حرکت ،زمان ، مکان ، کیفیت ، کمّیت و… منزه است ؛ و از حیث وجودی قویترین مرتبه عالم است ؛ و تقدم وجودی بر تمام عوالم خلقت دارد. ــ توجه : تقدم زمانی و مکانی مراد نیست ، چون درعالم عقل ، زمان و مکان معنی ندارد؛ لذا پرسش از« کی و کجا بودن » در مورد این عالم نیز بی معنی است ــ این عالم برتمام عوالم خلقت احاطه ی وجودی داشته و علت آنهاست. این عالم را از این جهت که شباهتی با عقل انسان دارد و موجودات آن ( ملائک عظام ) همگی از سنخ عقلند ،عالم عقل می نامند .
2. عالم مثال یا عالم برزخ یا عالم مفارقات غیر تامّ یا عالم ملکوت یا عالم خیال منفصل یا… :این عالم نیز از ماده و برخی آثار ماده مثل حرکت و زمان و مکان و انفعال منزّه است ؛ ولی برخی از آثار ماده مثل کیفیّت و کمیّت در آن وجود دارد ؛ لذا برخلاف عالم عقل ، موجودات آن دارای شکل و رنگ واندازه و امثال این مقولاتند .این عالم از حیث وجودی ضعیفتر از عالم عقل و معلول آن است ولی از عالم مادّه قویتر بوده بر آن احاطه وجودی داشته و علت آن است. موجودات این عالم از نظر غیر مادی و لا مکان ولازمان بودن شبیه موجوداتی هستند که انسان در خواب می بیند یا در ذهن خود تصور می کند.این عالم را از آن جهت که شباهتی با قوّه خیال انسان دارد ، عالم خیال منفصل نیز می نامند ؛ و از آن جهت که از نظر وجودی بین عالم عقل و عالم ماده واقع شده است عالم برزخ می گویند.در مورد این عالم نیز پرسش از« کی و کجا بودن » بی معنی است ؛ چون منزّه از زمان ومکان است. این عالم به اعتبار سیر نزولی موجودات مادّی در جریان خلقت و سیرصعودی آنها در بازگشت به مبداء خویش به دو قسم برزخ نزولی و برزخ صعودی یا مثال نزولی و صعودی تقسیم می شود. لذا مراد از عالم برزخ در زبان متشرّعه همان برزخ صعودی است که آدمی بعد از مرگ وارد آن می شود.
3. عالم مادّه یا عالم ناسوت یا عالم طبیعت یا عالم مرکّبات و …: این عالم همان عالمی است که ما هم اکنون در آن زیست می کنیم . بارزترین مشخّصه این عالم ، زمان و حرکت از حالت بالقوّه به سوی حالت بالفعل است. این عالم از حیث وجودی دارای ضعفترین مرتبه است؛ و زمان ومکان از خصوصیّات ذاتی(جوهری) آن است.موجودات این عالم برخلاف موجودات دو عالم قبلی دائماً درحال تغییر و به فعلیّت رسیدن و استکمالند. مقصد نهایی موجودات این عالم ، عالم مثال(ملکوت) و عالم عقل(جبروت) است .یعنی موجودات این عالم در اثر حرکت جوهری به سوی مجرّد شدن می روند. در واقع مرگ موجودات مادّی همان لحظه رسیدن آنها به تجرّد برزخی است .
رابطه این عوالم سه گانه رابطه ی طولی است؛ یعنی عالم مثال باطن و حقیقت عالم ماده است و عالم عقل باطن وحقیقت عالم مثال است ؛ و نسبت باطن به ظاهر مثل نسبت معنی به کلمه است. معنی نه در داخل کلمه است ونه در خارج آن ؛ چون خارج وداخل از مشخصات امور مادی است و معنی امر مادی نیست . عالم مثال و عقل نیز نه داخل در عالم ماده اند و نه خارج از آن بلکه باطن و باطن باطن آن هستند .قوّه خیال و عقل انسان نیز نه داخل بدن هستند نه خارج از آن بلکه باطن آنند. لذا خیال آدمی از سنخ مثال و ملکوت و عقل انسان از سنخ عالم عقول و جبروت است. امیر المومنین (ع) فرمودند : «الروح فی الجسد کاالمعنی فی اللفظ » (مستدرک سفینة البحار، شیخ علی النمازی ، ج4 ، ص 217 )
حکما با اقتباس از قرآن کریم ــ که به برخی از آنها در ذیل اشاره می شود ـــ عالم عقول و عالم مثال را عالم امر و عالم مادّه را عالم خلق نیز می گویند :
أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمینَ (الأعراف : 54)
یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ (السجدة : 5)
وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ ما أُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلیلاً (الإسراء : 85)
وَ ما أَمْرُنا إِلاَّ واحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ (القمر : 50)
« إِنَّا کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ وَ ما أَمْرُنا إِلاَّ واحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ »(القمر: 49 و 50)
اشاره به برخی آیات و روایات در باب عوالم سه گانه:
1. قال الصادق(ع):« انّ اللَّه عزّ و جلّ خلق ملکه على مثال ملکوته، و اسّس ملکوته على مثال جبروته لیستدلّ بملکه على ملکوته و بملکوته على جبروته.» ( همانا خداوند عزّ وجلّ عالم مُلک خویش را به سان ملکوتش آفرید ؛ و ملکوتش را به سان جبروتش تأسیس نمود تا با ملکش به ملکوتش استدلال کند( یا استدلال شود) و با ملکوتش بر جبروتش. )
2. حق تعالی می فرماید: «وَ إِنْ مِنْ شَیْ ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ ؛ و هیچ چیزی نیست مگر آن که خزائن آن نزد ماست ؛ و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه معیّن و معلوم »(الحجر / 21)
3. « رَوَى جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ (ع ) أَنَّهُ قَالَ: فِی الْعَرْشِ تِمْثَالُ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِنَ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ قَالَ وَ هَذَا تَأْوِیلُ قَوْلِهِ: وَ إِنْ مِنْ شَیْ ءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُه . ـــــ امام صادق (ع) از پدرش از جدّش(ع) روایت کرده که فرمود: در عرش نمونه هر آنچه خدا در خشکى و دریا آفریده موجود است ؛ و اینست تاویل قول خداوند متعال که فرمود:«هیچ چیزى نیست مگر آنکه خزائن آن نزد ماست؛ و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه معیّن و معلوم »(بحار الأنوار؛ ج 55؛ص 34 )
در عرفان نظری افزون بر سه عالم فوق الذکر ، مرتبه بالاتری از وجود نیز مطرح است که عرفا از آن تعبیر به عالم لاهوت ، عالم اسماء و صفات الهی ، عالم ربوبی ، نظام ربوبی ، و … می کنند. لکن تعبیر عالم در مورد این مرتبه از وجود ، به تصریح خود اهل عرفان ، با نوعی تسامح است. به نظر اهل عرفان ، مراد از عالم امر در آیات الهی این عالم است نه عالم عقول و عالم مثال. لذا از دید عرفا همه عوالم سه گانه عالم خلقند. نسبت عالم لاهوت به سه عالم دیگر نیز طولی است ؛ یعنی عالم لاهوت حقیقت و باطن سه عالم دیگر است. بین خود اسماء و صفات خدا نیز همین رابطه ظهور و بطون برقرار است ، و باطن همه اسماء الهی ، اسم الواحد ، و باطن الواحد ، الاحد است ، که اوّلین تجلّی اسمی ذات باری تعالی بوده و سقف معرفت بشری است ؛ لذا معرفت بشر فراتر از آن راه ندارد.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد