حضرت علي ـ عليه السّلام ـ در يكي از خطبههاي پرارزش و راهگشاي خود در صحراي صفين در باب حقوق اجتماعي و روابط سالم و حقوق متقابل رهبر و مردم سخن گفته و ميفرمايد: «اي مردم! از پستترين حالات زمامداران در نزد صالحان اين است كه گمان برند، آنها دوستدار ستايش هستند و كشورداري آنان بر كبر و خودپسندي استوار باشد، و خوش ندارم در خاطر شما بگذرد كه من ستايش را دوست دارم و خواهان شنيدن آن ميباشم؛ سپاس خدا را كه چنين نبودم و اگر ستايش را دوست ميداشتم به خاطر فروتني در پيشگاه خداي سبحان و بزرگواري و بزرگي كه تنها خداوند سزاوار آن است آن را رها ميكردم. گاهي مردم، ستودن افرادي را براي كار و تلاش روا ميدانند، فلا تثنوا عليّ بجميلِ ثناءٍ، لإخراجي نفسي إلي الله، امّا من از شما ميخواهم كه مرا با سخنان زيباي خود مستاييد، تا از عهده وظايفي كه نسبت به خدا و شما دارم برآيم و حقوقي كه مانده است بپردازم و واجباتي كه بر عهدة من است و بايد انجام گيرد اداء كنم، پس با من چنانكه با پادشاهان سركش سخن ميگويند حرف نزنيد و…»[1]بنابراين، «فلا تثنوا» به معناي نهي از مدح و ثنا كردن است. «بجميل ثناء» نيز به معناي با سخنان زيبا و القاب زيبا كسي را مورد مدح و ثنا قرار دادن ميباشد(منظور حضرت در اينجا اين است كه از چرب زباني و تملق بي جا بپرهيزيد). حضرت علي ـ عليه السّلام ـ در سخنان خود تصريح دارد كه از او به عنوان يك رهبر تمجيد و حمد و ثناء نشود و بدين وسيله به ما انسانها ميفهماند كه يك رهبر بايد متواضع، مخلص، مهذب و خودساخته باشد و بايد براي تحقق عدالت و جاري شدن احكام خداوند متعال تلاش نمايد و به مقامها و جايگاههاي زودگذر دنيا دل نبندد.[2]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ محمد تقي جعفري، شرح نهج البلاغه، ذيل خطبة 216، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامي، قم.
2ـ شهيد مرتضي مطهري، سيري در نهج البلاغه، قم، انتشارات صدرا.
3ـ ناصر مكارم شيرازي وهمكاران، پيام قرآن، ج 10، تهران، دار الكتب الاسلامية.
پي نوشت ها:
[1] . دشتي، محمد، ترجمه نهج البلاغه، انتشارات زهد، چاپ سوم، 1380، ص444ـ445.
[2] . رك: ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، بيروت، انتشارات مؤسسه الوفاء، ذيل خطبه 216.