مسيحيت از اديان بزرگ ابراهيمي است و عيسي ـ عليه السلام ـ مانند ساير پيامبران بزرگ الهي، خدا را زياد عبادت ميكرد و از زهد و ورع مطلوب برخوردار بود[1] و حج بجا ميآورد.[2] آنچه كه عيسي ـ عليه السلام ـ به عنوان دين تبليغ ميكرد هيچ مخالفتي با اسلام نداشته است و اسلام متمم و مكمل آيين مسيح ـ عليه السلام ـ و قرآن مصدق و مهيمن بر انجيل واقعي بود؛ ولي آنچه اكنون به نام مسيحيت تبليغ و بيان ميشود از سه جهت عمده با اسلام تعارض دارد كه به برخي از آنها اشاره ميشود:
الف) اختلاف تاريخي:
1ـ در اناجيل چهارگانه، مريم ـ عليه السلام ـ به عنوان نامزد فردي به نام يوسف معرفي شده است و گفته شده وقتي شوهرش متوجه حمل او شد براي حفظ آبروي خود از مريم كنارهگرفت.[3]اما در آيات و روايات اسلامي، مريم دختري باكره، پاكيزه و بدون همسر معرفي شده است؛ و اين خداوند بوده كه با حكمت و قدرت خود از روح خويش در مريم دميد و فرزندي به نام عيسي از مريم متولد شد.[4]آثار حمل مريم ـ عليها السلام ـ برخلاف ساير زنان كه نه ماه طول ميكشد، مدت خيلي كمي بوده و با آشكار شدن آن از ميان قوم خارج شد. بعد از زايمان، با فرزند خود به ميان قوم برگشت و روزة سكوت گرفته بود و اين براي آشكار شدن اعجاز تكلّم عيسي ـ عليه السلام ـ در گهواره بود.[5]2ـ اناجيل در مورد حواريون آوردهاند كه آنان افرادي بيادراك (متي، 15/15)، بيايمان(متي، 17/20)، بي استعداد و سست دل (لوقا، 17/5 و 24/25) بودهاند. اما در منابع اسلامي به گونهاي ديگر معرفي شدهاند، رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمودهاند: حواريون ياراني برگزيده و خالص براي عيسي ـ عليه السلام ـ بودند و در نصرت و ياري دين خدا و مسيح كوشا و آماده بودند و عيسي ـ عليه السلام ـ را با بصيرت و خلوص و با جديت و خضوع ياري ميكردند.[6]مرحوم علامه طباطبايي در اين مورد فرمودهاند: از مجموع قراين ذكر شده در آيات كريمه و روايات، استفاده ميشود كه تمامي حواريون، مقام نبوت داشتهاند.[7]ب) اختلافات عقيدتي:
1ـ در اناجيل ذكر شده كه، عيسي ـ عليه السلام ـ دستگير و مصلوب شده و مرده ودفن گرديده است و بعد از سه روز از گور برخاسته و به آسمان رفته و به دست راست خداي پدر نشست.[8]قرآن و روايات اين امر مردود شمردهاند. و در آيات نساء 157 و 158 و آلعمران 55 به آن اشاره شده و در روايات هم اينگونه بيان شده كه: شخص ديگري به جاي او دستگير و مصلوب شده،[9] و حضرت عيسي به آسمان عروج كرده[10] و در آخرالزمان بازخواهد گشت.[11]2. مسيحيت قائل به تثليث است يعني الوهيت (خداوندي) ازسه شخصيتِ كاملاً مشخص تشكيل شده است كه در ازليت و قدرت و جلال برابرند و عبارتند از «اب» و «ابن» و «روحالقدس». طبق رأي شوراي واتيكان، هركس خلاف آن فكر كند كافر است.[12]آيات در مردود بودن اين عقيده فراوان است كه به چند مورد اشاره ميشود. آياتي كه صراحتاً نفي تثليث كردهاند (مائده 73، نساء 171). آياتي كه نفي الوهيت از عيسي ـ عليه السلام ـ كردهاند (مائده 17، 75 و 116، توبه 30). آياتي كه اشاره به مخلوق بودن عيسي ـ عليه السلام ـ دارند (آلعمران 79، نساء 172، مائده 72). آياتي كه نشان دهندة اعتقاد به تثليث در فرهنگ بيگانه مسيحيت هستند (مائده 77، توبه 30).
بنا به شواهد تاريخي تثليث، صليب، برخاستن خدايان از بين اموات و بسياري خرافات ديگر از آيين بتپرستان سابق از جمله آيين هندو و بودا، وارد كليسا شده است.[13]3. در اناجيل آوردهاند كه عيسي ـ عليه السلام ـ كاهنان را بر گناهان مردم داور قرار داده و به آنان حق داده كه گناهان را آمرزيده يا نگهدارند[14] و در حال حاضر كشيشان با گرفتن مبالغي، گناه آنان را مي بخشند.
در اسلام، توبه و استغفار، واجب فوري است و فقط در مقابل خداوند ميتوان به گناه خود اعتراف كرد. در روايات بسياري هم داريم كه شخص مؤمن حق ندارد شخصيت خود را كه از ناحية خداوند محترم شمرده شده، با اعتراف به گناه لكهدار كند.[15]4. مسيحيان معتقد به فدا هستند يعني خدا نميتواند با توبه،گناهكار را ببخشد؛ زيرا با عدالت او منافات دارد. براي اينكه خدا بتواند ببخشد و در عين حال عدالت او خدشهدار نگردد، مسيح جريمة گناهكار را با فدا كردن خود پرداخت نمود و نيز گفتهاند: اگر عيسي ـ عليه السلام ـ نمرده بود، ساير برنامههاي خدا مثل آفرينش جهان، خلق آسمانها و زمين و… همه بيمعنا ميشدند.[16]در اسلام گناه هيچكس باعث گناهكار شدن ديگري نميشود (فاطر 18) وهركس به قدر عمل خود عقاب ميگردد، نه بيش از آن (انعام 160، يونس 27، قصص 84).
5. در اناجيل به تجسّد نيز قائل شدهاند به اين معني كه يك مسيح وجود دارد كه داراي دو ذاتِ انساني و الهي است؛ يعني از نظر الهي با پدر هم ذات است و از نظر انساني با انسان. از نظر الوهيت، قبل از آغاز زمان متولد گرديده و از نظر انساني، از مريم متولد شده است.[17]در اسلام اين عقيده مردود و مساوي با كفر است چون شرك محسوب ميشود.
مسيحيت موجود سليمان ـ عليه السلام ـ را بتپرست و متمرد از حكم خدا؛ و هارون ـ عليه السلام ـ را سازندة گوساله بنياسرائيل ميدانند در حالي كه در اسلام اين امور قابل قبول نيستند بلكه از ديدگاه اسلام، پيامبران از گناه خصوصاً چنين گناهاني مصون و مبرّا هستند.
6. در مسيحيت، پولس مورد تأييد حواريون معرفي شده و از انسانهاي قديس به شمار ميآيد. لكن از ديدگاه اسلام حواريون هيچگاه او را تأييد نكردند؛ و امام كاظم ـ عليه السلام ـ نيز فرمودهاند: پنج تن از امم سابق در سقر جهنم خواهند بود: قابيل، نمرود، فرعون، يهود و پولس كه نصرانيت را با بدعتهاي خود به وضعيت كنوني درآورد[18].
ج) اختلاف در شريعت:
شريعت عيسي ـ عليه السلام ـ ، همان شريعت موسي ـ عليه السلام ـ بود و حواريون بر حفظ شريعت موسي ـ عليه السلام ـ مواظبت ميكردند، چنانكه در انجيل مسيح، احكام حدود، ديات، قصاص و ارث مشخص نشده و بر تبعيت از احكام تورات تأكيد شده بود.[19] لكن در مسيحيت رايج، شريعت، توسط پولس و طرفداران وي نسخ شد زيرا اعتقاد بر اين بود كه خدا شدن عيسي ـ عليه السلام ـ باعث نابودي شريعتِ احكام شده است.[20]اسلام تمام پيامبران اولوالعزم را داراي شريعت ميداند، لكن بر حسب اختلاف استعداد در امم مختلف، قوانين مختلفي مناسب با شرايط هريك، براي آنان وضع شده است و پيمودن مسير كمال، فقط با طي طريق شريعت و احكام الهي ميسر خواهد بود.
بنابراين اسلام در قسمتهاي عمدهاي با مسيحيت كنوني كه دچار تحريف اساسي شده، اختلاف نظر دارد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. زيبايينژاد، محمدرضا، درآمدي بر تاريخ و كلام مسيحيت.
2. جان بيناس، تاريخ جامع اديان، مترجم: علياصغر حكمت.
3. كتاب مقدس (عهد عتيق و عهد جديد).
4. آشنايي با اديان بزرگ، حسين توفيقي.
پي نوشت ها:
[1] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، نشر مؤسسه الوفاء، 1403 ه ق، ج40، ص81.
[2] . بحارالانوار، ج6، ص84، ح1.
[3] . لوقا، ج1، ص26ـ متي، ج1، ص18.
[4] . مريم/19 الي 37
[5]. همان.
[6] . بحارالانوار، ج 36،ص 309، ح 149.
[7] . طباطبايي، سيدمحمدحسين، ترجمة تفسير الميزان، دفتر انتشارات اسلامي قم، ج3، ص240.
[8] . يوحنّا، باب 18 به بعد ـ متي باب 18 به بعد ـ مرقس، باب 14 به بعد ـ لوقا باب 23 به بعد
[9] . بحارالانوار، ج14، ص336، ح5 و 6.
[10] . همان، ح6.
[11] . بحارالانوار، ج 14، ص 339، ح14.
[12] . زيبائينژاد، محمدرضا، درآمدي بر تاريخ و كلام مسيحيت، قم، نشرالهادي، 1375، ص84، ـ متي 28/19.
[13] . درآمدي بر تاريخ و كلام مسيحيت، ص 146.
[14] . يوحنا، 20، 22، 23.
[15] . حرّ عاملي، محمد، وسايل الشيعه، ج15، ص 333، باب 47 از ابواب جهاد نفس، قم، نشر مؤسسه آلالبيت ـ عليهم السلام ـ ، 1409 ه. ق.
[16] . درآمدي بر تاريخ و كلام مسيحيت، ص 164.
[17] . يوحنا2/ 22 ـ 4/6.
[18] . بحارالانوار، ج8، ص 310، ح77.
[19] . . بحارالانوار، ج14، ص 234، ح4 ـ متي، 5/18.
[20] . درآمدي بر تاريخ و كلام مسيحيت، ص 155، انسيان، ج2، ص15.