خانه » همه » مذهبی » مكی و مدنی در قرآن

مكی و مدنی در قرآن

مكی و مدنی در قرآن

ما در این مبحث قصد آن نداریم كه به تفصیل و با ذكر دلایل لازمه، آیات كریمه و سوره‌های شریفه‌ی قرآن را، از نظر مكی و مدنی بودن، بررسی كنیم و بدان برسیم كه كدام مكی و كدام مدنی است. این موضوع خود پهنه و دامنه‌ی وسیعی دارد و

17402 - مكی و مدنی در قرآن
17402 - مكی و مدنی در قرآن

 

نویسنده: محمود رامیار

 


ما در این مبحث قصد آن نداریم كه به تفصیل و با ذكر دلایل لازمه، آیات كریمه و سوره‌های شریفه‌ی قرآن را، از نظر مكی و مدنی (1) بودن، بررسی كنیم و بدان برسیم كه كدام مكی و كدام مدنی است. این موضوع خود پهنه و دامنه‌ی وسیعی دارد و درخور آن است كه به تنهایی موضوع كتابی مستقل و مفصل قرار گیرد، چنانكه مكی و العزّالدّیرینی كرده‌اند. (2)
لیكن ما در اینجا كوشش می‌كنیم كه معنی مكی و مدنی بودن سوره‌ها و آیات و فایده و راه شناسایی و انواع آن را بازشناسیم و از اختلافاتی كه در این مورد رفته سخن بازگوئیم.

معنی مكی و مدنی

علماء و دانشمندان فن در اصطلاح مكی و مدنی بودن سوره‌ها و آیات قرآنی، سه ملاك و ضابطه‌ی متفاوت دارند:
1) پاره‌ای مكان و محل نزول را در نظر می‌گیرند- یعنی چنانكه از خود عنوان مكی و مدنی مستفاد می‌شود. سوره‌های مكی آنهاست كه در مكه نازل شده، ولو بعد از هجرت بوده است و مدنی آن سوره است كه نزول آن در دوران اقامت مدینه صورت گرفته است. البته به قول سیوطی در چنین تعریفی كلمه‌ی «مكه» شامل اطراف و جوانب آن (ضواحیها) چون قرارگاه نبی (صلی الله علیه و آله و سلم) به مَنی و عرفات و حُدیبیّه نیز می‌گردد و در كلمه‌ی «مدینه» كناره‌ها و حول و حوش آن مانند: «اُحد و بدر» نیز می‌آید. (3) ولی چنین تعریفی به اصطلاح جامع و مانع نیست. چنانكه می‌دانیم آیاتی به تبوك و یا در بیت المقدس نازل شده (4) كه آنها را جزء هیچ‌یك از این تقسیم بندی‌ها نمی‌توان قرار داد، و شكی نیست كه این نقصی برای تعریف ما شمرده می‌شود.
2) دسته‌ای، اشخاص را پایه و اساس تقسیم بندی گرفته‌اند و می‌گویند مكی آن سوره‌هاست كه روی خطاب با مردم مكه دارد و مدنی آنهاست كه مردم مدینه را مخاطب می‌سازد. از اینجا گفته‌اند: آنچه در قرآن «یا ایها الناس» آمده مكی است؛ و آنجا كه به لفظ «یا ایها الذین امنوا» خطاب شده مدنی است. چه، در زمان اقامت پیامبر به مكه، كفر و بی‌ایمانی غالب بوده و خطاب به مردم مكه چنان می‌شد ولی در دوران زندگی آن حضرت به مدینه، مردم آن سامان بیشتر به او گرویده بودند و خطاب به اكثر و اغلب رساتر و گیراتر است. از اینجا ابوعبید در فضائل القرآن خود از میمون بن مهران چنین نقل می‌كند:
«آنچه در قرآن یا ایها الناس، یا بنی آدم آمده باشد مكی است ولی هر آیه‌ای كه در آن به یا ایها الذین آمنوا خطاب شده باشد آن آیه مدنی است. »
ولی این تعریف هم كامل نیست و جای گفتگو و ایراد و مجال بحث را زیاد دارد. چه بسیار زیاد است در قرآن كه به هیچ‌یك از این دو نوع خطاب نشده و نمونه‌های آن اوایل سوره‌های احزاب، منافقین و غیره می‌باشد. گذشته از آن، آیاتی است كه به اتفاق گفته‌اند مكی است و در آن به «یا ایها الذین آمنوا» خطاب شده (همچون آیه‌ی 77 سوره‌ی 22 حج)، همچنین در آیاتی كه مسلماً در مدینه نازل شده «یا ایها الناس» به كار رفته است (مانند آیه‌ی اول سوره‌ی 4 نساء و آیه‌ی 21 و 168 سوره‌ی 2 بقره) (5). پس این تقسیم بندی هم كامل نشد.
3) زمان نزول عامل اصلی و اساسی تقسیم بندی گشته است. بدین معنی كه مراد از «مكی» نزول آیات قرآنی پیش از هجرت رسول اكرم به مدینه است- اگرچه نزول آیه‌ای، در جایی جز مكه باشد- و منظور از «مدنی» وحی الهی است بعد از این هجرت- چه بسا كه محل نزول این وحی مكه باشد، ولی چون پس از هجرت بوده مدنی شمرده می‌شود.
چنانكه خود تعریف نشان می‌دهد این تقسیم بندی، خط فاصل زمانی را در نظر گرفته و به نحو قطعی و روشنی میان دو زمان، تفكیك و انقسام می‌نماید و جای اختلاف و گفتگو نمی‌گذارد.
بنابراین آیاتی هم كه پس از هجرت در مكه نازل شده مدنی شمرده می‌شود. مانند آیه‌ی 3 سوره‌ی 5 مائده كه روز جمعه در حجةالوداع به عرفه نازل شد، و آیه‌ی 58 سوره‌ی 4 نساء كه در سال فتح مكه در خود كعبه وحی شد و یا اوایل سوره انفال كه در بدر فرود آمد. طبق این تعریف این آیات با اینكه در مكه نازل شده مدنی شمرده می‌شوند.
شاید هم بهتر بود كه در نامگذاری آن تجدیدنظر می‌شد و به جای مكی و مدنی بودن آیات، از پیش از هجرت و پس از هجرت نازل شدن آن‌ها گفتگو می‌كردیم.

فایده‌ی این شناسائی:

فایده‌ی یك چنین شناسائی و بحثی بدین تفصیل چیست؟ گفتگویی در این نیست كه چنین بحثی، تا اندازه‌ای زمان نزول وحی الهی را بیان می‌كند و تا حدی آیات را چه از نظر مكان نزول و یا اشخاص موردنظر و یا از جهت زمان نزول، تقسیم بندی می‌كند و خود روشن است كه این تقسیم بندی‌ها برای تعیین زمان نزول آیات خود عامل بس مهمی شمرده می‌شود. دیگر اینكه: هرگاه دو آیه از قرآن مجید در یك موضوع باشد و حكم یكی با دیگری اختلاف داشته باشد و بدانیم كه یكی مكی و دیگری مدنی است، می‌توانیم بگوئیم كه آیه‌ی مدنی ناسخ حكم مكی است. چه، از نظر زمان آیه‌ی مكی پیش از مدنی نازل شده است، و باز از فواید آن، شناسائی تاریخ تشریع و حكمت در چگونگی نزول و كشف مراحل مختلفه‌ای است كه دعوت اسلامی گذرانده است.
فایده‌ی دیگر آن، اطمینان و اعتمادی است كه در دل ما ایجاد می‌كند. چه، این كار اهتمام مسلمانان را در تمام جهات مختلفه‌ی قرآن می‌رساند كه حتی نزول پیش از هجرت و پس از آن را نیز نقل كرده‌اند و آنچه در سفر و یا حضر آمده، آنچه به شب و یا روز نازل شده، آنچه به زمستان و یا تابستان بوده، آنچه به زمین و یا آسمان، آنچه مجمل و یا مفسّر، آنچه از مكه به مدینه رفته و آنچه از مدینه به مكه و یا حبشه برده‌اند. وقتی دقت و ضبط تا این حد بود، دیگر سلامت آن و مصونیت از تغییر و تحریف مسلم و روشن می‌گردد، از اینجاست كه علوم فراوانی از قرآن بوجود آمده كه برای درك درست مفاهیم قرآنی باید آنها را قبلاً دانست و به همین جهت ابوالقاسم الحسن نیشابوری می‌گوید: «بیست و پنج علم است در قرآن، كه هر كه نداند بر او روا نیست كه در كتاب خدای تعالی سخن گوید. » (6)

راه شناسائی:

برای شناسائی مكی و مدنی جز آنچه كه از صحابه و تابعین باز گفته‌اند، راهی نیست. چه، از نبی اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بیانی برای مكی و مدنی نیست، و صحابه خود گواه وحی و نزول آیات بوده‌اند كه در كجا و چه وقت بوده، و تابعین وصف و تفصیل آن را از یاران پیامبر شنیده‌اند و برای دیگران بازگو كرده‌اند.
عبدالله بن مسعود گفته است: «سوگند به خدائی كه جز او خدائی نیست، سوره‌ای از كتاب خدا فرود نیامد جز اینكه من می‌دانم كی نازل شد؟ از كتاب خدا آیه‌ای نزول نیافت جز اینكه من می‌دانم درباره‌ی چه بوده؟… » (7)
و یا ایوب می‌گوید كه مردی درباره‌ی آیه‌ای از قرآن، از عكرمه پرسش كرد و عكرمه گفت: «در پائین آن كوه نازل شد» و به كوه سلع (8) اشاره كرد. (9)
اینها روایاتی است كه از صحابه نقل شده، اما درباره‌ی اینكه از نبی اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) سخنی در این مورد بازگفته باشند، قاضی ابوبكر می‌گوید: «چیزی در این باره از نبی اكرم نقل نكرده‌اند و او فرمانی در این مورد نداد، و خداوند علم بر آن را از فرائض امت ننهاد و اگر در پاره‌ای موارد برای شناسائی ناسخ و منسوخ علم به آن بر دانشمندان واجب می‌گردد، راه شناسایی آن جز نصّ منقوله از رسول خداست… » (10)

خصائص سوره‌های مكی و مدنی:

جعبری می‌گوید: «برای شناسایی مكی و مدنی دو راه هست: سماعی و قیاسی. آنچه كه نزولش را برای ما گفته باشند سماعی است» (11) و برای قیاسی نیز امارات و نشانه‌هایی ذكر می‌كند.
برای تشخیص سوره‌های مكی ضابطه‌های مختلفی تعیین كرده‌اند از آن جمله:
1) هر سوره‌ای كه كلمه‌ی «كَلا» در آن هست قطعاً مكی است زیرا «كَلّا» كلمه‌ی زجر و توبیخ است و روشن قرآن به هنگام دعوت اسلامی در مكه، در مقام مقابله و مبارزه با مخالفان، بیشتر زجر و توبیخ بوده است. كلمه‌ی «كلّا» سی و سه بار ضمن 15 سوره‌ی قرآن آمده كه همه در آخر قرآن قرار گرفته و از سوره‌های كوچك مكی است.
درینی می‌گوید:

«و ما نزلَتْ «كَلّا» بیَثْرب فَاعْلَمَنْ *** و لمْ تأتِ فی القُرآن فی نِصْفِه الاعلی»

«كلّا» به مدینه نازل نشد و در نیمه‌ی اول قرآن (مجید) نیامد. (12)
عمانی می‌گوید: «حكمت آن این بود كه نیمه‌ی دوم قرآن بیشترش به مكه نازل شد و مردم مكه بیشتر از ستمگران بودند، این بود كه به خلاف نیمه‌ی اول از روی تهدید و برای سرزنش آنان و زشت شمردن كارهایشان این كلمه تكرار می‌شد و آنچه هم از این كلمه درباره‌ی یهود نازل شده باشد ایرادی پدید نمی‌آورد به جهت ذلّت و ضعف ایشان. » (13)
2) هر سوره‌ای كه در آن سجده باشد مكی است.
3) همه‌ی سوره‌هایی كه در آغاز آن حروف مقطع چون الم، الر، هست مكی است. به جز بقره و آل عمران. اما درباره‌ی سوره‌ی رعد خلاف است بعضی آن را مكی و برخی مدنی می‌دانند.
4) سوره‌هایی كه در آن داستان‌های پیامبران و مردم گذشته بیان شده، جز سوره‌ی بقره، بقیه همه مكی است.
5) هر سوره‌ای كه در آن داستان آدم و شیطان آمده مكی است جز سوره‌ی بقره. (14)
6) هر سوره‌ای كه در آن «یا ایها الناس» باشد و «یا ایها الذین آمنوا» در آن نیامده باشد مكی است. (15)
7) از ابن مسعود نقل كرده‌اند كه سوره‌های «مفصّل» همه مكی است. ولی می‌دانیم كه بعضی از این سوره‌ها چون النصر پس از هجرت نازل شده و ممكن است نظر ابن مسعود بر اغلب سوره‌های مفصل بوده نه بر همه‌ی آنها.
8) از میان مستشرقان بوُهل Buhl می‌گوید كه نام «الرحمن» در سوره‌های مدنی نیامده و از خصائص قسم مكی است. گرچه سوره‌ی رحمن را مدنی می‌شمرند ولی سیوطی می‌گوید كه جمهور آن را مكی دانسته‌اند و قبل از حجر نازل شده است. ولی این نظر را كه الرحمن از خصائص قسم مكی باشد آیه‌ی 163 سوره‌ی 2 بقره و آیه‌ی 30 سوره‌ی 13 رعد و آیه‌ی 22 سوره‌ی 59 حشر كه در مدینه نازل شده رد می‌نماید.
اینها خصائص كلی سوره‌های مكی بود. اینها نشانه‌ها، امارات و قرائنی است كه ما را به شناسایی مكی از مدنی رهبری می‌كند و می‌توانیم باز در مورد سوره‌های مكی این امتیازات را بشماریم:
در این دوره آیات و سوره‌ها كوتاه است. ایجازی در بیان و حرارتی در تعبیر و هماهنگی خاصّی در كلمات دیده می‌شود.
در این زمان مدار دعوت اسلامی بیشتر بر اصول ایمان به خداوند یكتا و روز رستاخیز و تصویر بهشت و دوزخ دور می‌زند. تمسك به اخلاق پسندیده و پایداری بر نیكی مورد دعوت خاص است. با مشركان مجادله و مبارزه درگرفته و رؤیاها و احلام آنان به ریشخند و فسوس گرفته می‌شود.
به شرك و بت پرستی سخت حمله می‌شود، شهادت آنان را پاسخ می‌دهد، با آنان از هرگونه سخنی به میان نمی‌آورد، دلیل و حجت اقامه می‌كند، محسوس و مشهود را به گواهی می‌گیرد، داستان می‌سراید و ضرب المثل می‌گوید، ناتوانی و زبونی معبودانشان را به رخشان می‌كشد، زشتی تقلید و سخافت رأیشان را آشكار می‌سازد و تمسكشان را به دین پدری سخت بریشخند می‌گیرد. عادات زشت زمان جاهلیت كه مدار زندگیشان بود چون آدمكشی، زنده به گور كردن دختران، مباح شمردن ناموس دیگران، خوردن مال یتیمان، به سختی مورد حمله قرار می‌گیرد و در برابر آن، اصول عالی اخلاقی و حقوق اجتماعی به رساترین وجهی تشریح می‌گردد.
در این دوران به روش عرب، سوگندها كه مقام خاصی در قرآن دارد ذكر می‌شود. (16) كم كم و قدم به قدم آنان را با اصول نو و تازه‌ی زندگی آشنا می‌سازد. اول پایه‌ی عقاید و اخلاق و عادات را محكم بنا می‌كند تا بعد به عبادات و روش معاملات برسد.

ضابطه‌ی تشخیص

اما ضابطه‌هایی كه برای تشخیص سوره‌های مدنی برگزیده‌اند:
1) همه‌ی سوره‌هایی كه در آن از حدود، فرائض، حقوق شخصیه، قوانین مدنیه و اجتماعیه و احكام شرعیّة سخن به میان آمده مدنی است. چه، دعوت اسلامی در مكه عام و كلی بود. ابتدا در آنجا صلای خیر و صلاح خداپرستی در داده و پرچم مبارزه با شرك برافراشته بود، ولی تشریح احكام و قانونگذاری مدنی و اجتماعی از مدینه آغاز شد. (17)
2) در مكه بنای دعوت بر تسامح و تساهل بود، مدارا و چشم پوشی، عفو و گذشت در سرلوحه‌ی كارها قرار داشت، ولی در مدینه اذن جهاد صادر شد و احكام آن بیان گشت، از اینجا هر سوره‌ای كه در آن از جهاد و احكام آن سخن یاد می‌كند، مدنی است.
3) یاد منافقان و دورویان در مدینه پیش آمد. چه، در مدینه بود كه جاه اسلام بالا گرفت و جلال و شوكتش رخشندگی تابانی یافت، گروهی از مردم كه دلی سیاه و محروم از فیض هدایت الهی داشتند ولی طمع و یا ترس آنان را به قبول اسلام وادار ساخته بود، دل به جانب دیگر و زبان به راه اسلام گماشته بودند.
چنین است كه یاد آنان در سوره‌های مدنی پیش می‌آید و سوره‌های مكی خالی از داستان منافقان می‌ماند.
اما در مورد سوره‌ی عنكبوت كه مكیّه است، باید دانست كه 11 آیه‌ی آغاز آن مدنی می‌باشد و در آنجاست كه سخن منافقان بازگفته شده است.
و نیز گفته‌اند كه مجادله با پیروان كتب پیشین و فراخواندن آنان به پرهیز از گزافه گوئی در آئینشان، در مدینه پیش آمد.
چنین بود خطوط كلی خصائص سوره‌های مدنی، ولی این امتیازات را نیز در این دسته از سوره‌های مدنی می‌یابیم:
سوره‌ها بیشتر و آیه‌ها كمتر، همه بلندتر و طولانی‌ترند. اسلوب آن تشریع هدایت كننده‌ای است و در برابر ایجاز مكی، اطناب مدنی را می‌توان قرار داد. برای اثبات حقاق دینی، دلائل و براهین لازمه اقامه می‌گردد.
این خصائص، چه از نظر موضوعی و چه از نظر اسلوبی، خواه قطعی و همه جانبه باشد و خواه بر بیشتر و اكثر و اغلب شامل گردد، روش پیشرفت تدریجی دعوت اسلامی را روشن و آشكار می‌سازد.
خطاب به مردم مدینه، نمی‌تواند همچون خطاب به مردم مكه باشد، در بنیانگذاری و پی‌ریزی آئین و كیش نو، گسترشی پیش آمده بود و تفصیل بیشتری را در قانونگذاری و بنای اجتماع جدید اقتضا می‌كرد. بخصوص كه مردم سخت گیر و سخت كوشی چون مشركان مكه، جای خود را به مردمی داده بودند كه در مدینه می‌زیستند و آمادگی بیشتری برای پذیرفتن آئین نو داشتند. اینست كه لحن كلام از تندی به آرامی می‌گراید و پس از ایجاز راه اطناب می‌پیماید و آنچه را كه مجمل گذارده بود تفصیل می‌دهد و به هر حال جانب مردم طرف خطاب را از دست نمی‌دهد. در مكه مردمی سخت معاند و جنگنده بودند كه با خدا و رسول او نبرد می‌كردند و از هیچ فریب و نیرنگ، تجاوز و ستم، دزدی و خونریزی باكی نداشتند، زبان درازی می‌كردند و از اسائه‌ی ادب خودداری نداشتند، تا كار را بدانجا كشاندند كه برای كشتن پیامبر اسلام گرد هم آمدند و توطئه آراستند، در آنجاست كه خدا رسول خود را دلداری می‌دهد و او را به گذشت و بخشش فرامی‌خواند…
اما در مدینه، داستان به گونه‌ی دیگری رخ نمود:
در مدینه سه گروه مردم بودند:
1) گروندگان به پیامبر گرامی از مهاجر و انصار.
2) دورویان منافق كه از روی ترس و یا طمع تظاهر به اسلام داشتند ولی درونشان تاریك و سیاه بود.
3) دسته‌ی آخر یهود بود، درباره‌ی یهود قرآن با آنان مجادله می‌كرد و آنان را به «كلمة سواء» و سخن مشتركی می‌خواند. منافقان را رسوا می‌ساخت و مؤمنان را دل می‌داد. از یكسو راه آئین و كیش نو را هموار می‌ساخت و از دیگر سو، كار زندگی فردی و اجتماعی آنان را می‌پرداخت. مثلاً همین «زكوة» را بنگرید، وجوب آن در مكه و میان مردم بی‌چیز بی‌معنی می‌شد، ولی در مدینه پایه و اساس اجتماع تازه قرار گرفت. و یا در مكه كه روش اصلی صلح و سلم و مدارا بود، جهاد و حرب و نماز خوف برقرار نگشت، و در قرآن مجید، هرجا سخنی از این معانی پیش آید، ناگزیر سوره را مدنی می‌شمردند.
به هر صورت، اسلوب و روش گفتار قرآنی، بستگی و پیوستگی بسیاری با حال شنوندگان دارد و رعایت حكمت بالغه‌ای شده كه تربیت یك چنان قومی را در درجه‌ی اول اهمیت می‌شناخت.

ترتیب سوره‌های مكی و مدنی و اختلاف آن:

در ترتیب سوره‌ها، كه كدام به مكه نازل شده و نزول كدام یك در مدینه بوده و چه سوره‌ای اول و چه سوره‌هایی به ترتیب بعد از آن قرار گرفته است، در گذشته اشاره‌هایی شد و ما می‌دانیم كه در این باره سخن زیاد گفته‌اند و این سخنان خالی از اختلاف نیست. از كسان بسیاری، از جمله علی بن ابیطالب (علیه السلام) و عبدالله بن عباس و قتاده و عكرمه، یاران گرامی پیامبراكرم اقوال كثیره‌ای در این مورد برای ما بازگفته‌اند. (18) ولی در نقل هر قولی جای سخنی است و ایجاد اتحاد تاكنون نشده است.
جلال الدین سیوطی پس از اینكه اقوال مختلفه‌ای را در اتقان در مورد سوره‌های مكیه و مدنیه نقل می‌كند، برای تعیین موارد اختلاف از قول ابوالحسن بن الحصار در پایان چنین می‌گوید:
«سوره‌های مدنی باتفاق بیست سوره است، در 12 سوره اختلاف می‌باشد، و جز اینها مكی است به اتفاق. » (19)
پس از آن، در این باره اشعار نغز و لطیفی سروده است.
منظور از سوره‌های بیست گانه مدنی كه ادعای اتفاق در آن شده این سوره‌ها است:
«البقرة، آل عمران، النساء، المائدة، الانفال، التوبة، النور، الاحزاب، محمد، الفتح، الحجرات، الحدید، المجادلة، الحشر، الممتحنه، الجمعة، المنافقین، الطلاق، التحریم، النصر».
و مراد از 12 سوره‌ای كه در مدنی و مكی بودن آن اختلاف است این سوره‌ها می‌باشد:
«الفاتحة، الرعد، الرحمن، الصف، التغابن، التطفیف، القدر، لم یكن، اذا زلزلت، الاخلاص، الفلق، الناس».
بقیه سوره‌ها به اتفاق مكی شمرده شده كه 82 سوره می‌شود. (20)
و ما برای اینكه اختلاف را چنانكه هست نشان داده باشیم، ناگزیریم از اینكه دعوی اتفاق ابن حصار را، در مورد 20 سوره‌ی مدنی، كه مورد قبول سیوطی نیز قرار گرفته و به نظم درآمده، قبول نكنیم؛ چنین می‌نماید كه احصاء دقیق و درستی در این باره به عمل نیامده است.
در روایتی از انباری كه سیوطی آن را نقل می‌كند «انفال» جزء سوره‌های مدنی به حساب نیامده (21) و باز در روایت دیگری كه قرطبی آن را از انباری باز می‌گوید (22) «نحل و حج» مدنی شمرده شده است.
آنچه را كه ابوعبید در فضائل القرآن می‌گوید: حج، الفجر و اللیل نیز مدنی است. به روایتی از ابن عباس، سوره‌ی انسان (23) و به روایت دیگر سوره‌های اعراف و حج (24) و نیز به روایت سوم از ابن عباس مطففین (25) هم جزء سوره‌های مدنی شمرده شده و هیچ كدام از این موارد در ضبط اختلافات ابن حصار نیامده است.
بنابراین باید قبول كرد كه اختلاف بیشتر و اتفاق كمتر از آن است كه ابن حصار گفته بود.
با توجه به دامنه‌ی وسیع این اختلافات و آنچه در این باره گفته اند، با استناد به اقوال محكمتر، ترتیب سوره‌ها را از نظر نزول چنین می‌توان ثبت كرد. (26)
«شماره‌ی میان دو كمان شماره‌ی سوره‌ها در قرآن مجید می‌باشد. »

3) المزمل (73)

2) ن و القلم (68)

1)  العلق (96)

6) المسد (111)

5) الفاتحة (1)

4) المدثر(74)

9)  اللیل (92)

8) الاعلی (87)

7) التكویر (81)

12) الانشراح (94)

11) الضحی (93)

10) الفجر (89)

15) الكوثر (108)

14) العادیات (100)

13) العصر (103)

18) الكافرون (109)

17) الماعون (107)

16) التكاثر (102)

21) الناس (114)

20) الفلق (113)

19) الفیل (105)

24) عبس (80)

23) النجم (53)

22) الاخلاص (112)

27) البروج (85)

26) الشمس (91)

25) القدر (97)

30) القارعة (101)

29) قریش (106)

28) التین (95)

33) المرسلات (77)

32) الهمزة (104)

31) القیامة (75)

36) الطارق (86)

35) البلد (90)

( 34) ق (50

39) ‌الاعراف (7)

38) ص (38)

37) القمر (54)

42) الفرقان (25)

41) یس (36)

40) الجن (72)

45) طه (20)

44) مریم (19)

43) الملائكة (35)

48) النمل (27)

47) الشعراء (26)

46) الواقعه (56)

51) یونس (10)

50) الاسری (17)

49) القصص (28)

54) الحجر (15)

53) یوسف (12)

52) هود (11)

57) لقمان (31)

56) الصافات (37)

55) الانعام (6)

( 60) المؤمن (40

59) الزمر (39)

58) سبا (34)

63) الزخرف (43)

62) الشوری (42)

61) فصلت (41)

66) الاحقاف (46)

65) الجاثیة (45)

64) الدخان (44)

69) الكهف (18)

68) الغاشیة (88)

67) الذاریات (51)

72) ابراهیم (14)

71) نوح (71)

70) النحل (16)

75) السجدة (32)

74) المؤمنون (23)

73) الانبیاء (21)

78) الحاقة (69)

77) ‌الملك (67)

76) الطور (52)

81) النازعات (79)

80) النبأ (78)

79) المعارج (70)

84) الروم (30)

83) الانشقاق (84)

82) الانفطار (82)

87) البقرة (2)

86) المطففین (83)

85) العنكبوت (29)

90) الاحزاب (33)

89) آل عمران (3)

88) الانفال (8)

( 93) الزلزلة (99

92) النساء (4)

91) الممتحنه (60)

96) الرعد (13)

95) محمد (47)

94) الحدید (57)

99) الطلاق (65)

98) الانسان (76)

97) الرحمن (55)

102) النور (24)

101) الحشر (59)

100) البینة (98)

105) المجادلة (58)

104) المنافقون (63)

103) الحج (22)

108) التغابن (64)

107) التحریم (66)

106) الحجرات (49)

111) الفتح (48)

110) الجمعة (62)

109) الصف (61)

114) النصر (110)

113) التوبة (9)

112) المائدة (5)

انواع سوره‌های مكی و مدنی

تعاریف سه گانه‌ی مكی و مدنی را دیدیم. حال باید بگوئیم كه سوره‌ها از این جهت به چهار دسته تقسیم می‌شوند: گاه سوره‌ای به تمامی مكی است، چون سوره‌ی المدثّر. زمانی همه‌ی سوره مدنی است مانند آل عمران. هنگامی هم سوره مكی شمرده شده ولی در آن آیه و یا آیاتی یافته می‌شود كه در مدینه نازل شده است. مثلاً سوره‌ی اعراف را همه مكی می‌شناسند. ولی قتاده آیه‌ی 163 و دیگری غیر از او آیه‌های 163 تا 171 را مدنی گرفته است، یا آیه‌ی 91 سوره‌ی 6 انعام كه درباره‌ی مالك بن الصّیف نازل شده و یا آیه‌ی 93 در همین سوره كه در مورد عبدالله بن سعد بن ابی سَرح كاتب خائن و برادر رضاعی عثمان نزول یافته و یا آیه‌ی 28 سوره‌ی 18 كهف كه درباره‌ی سلمان فارسی فرود آمد. اینها آیات مدنی است كه در سوره‌های مكی قرار گرفته است. البته در این مورد، یعنی جای گرفتن آیات مدنی در سوره‌های مكی، مجال تفكر و تأمل هست.
دسته‌ی چهارم سوره‌های مدنی است كه آیاتی مكی در آن گنجانده شده است، همچون سوره‌ی 22 حج كه گفته‌اند مدنی است جز آیات 52 تا 55 (27) و نیز آیه‌ی 33 سوره‌ی 8 انفال و یا دو آیه‌ی 128 و 129 سوره‌ی 9 توبه، یا آیه‌ی 31 سوره‌ی 13 رعد كه آیاتی مكی در سوره‌های مدنی قرار گرفته‌اند. (28)
البته تعیین اینكه سوره‌ای مكی و یا مدنی است به تبعیّت از اكثر آیات و یا به پیروی از آغاز سوره است. مثلاً چون آغاز سوره‌ای در مكه نازل می‌گشت نوشته می‌شد مكیّه، سپس آیات بعدی بدنبال آن قرار می‌گرفت و یا وقتی بیشتر آیات مدنی بوده سوره را مدنی شمرده‌اند. شاید بهتر این باشد كه به پیروی از اصطلاح مشهور مكی و مدنی بگوئیم: چون نزول آغاز سوره‌ای پیش از هجرت بوده «مكیّه» شمرده شده سپس استثناهای آن را نوشته‌اند. هنگامی هم كه اول سوره پس از هجرت نازل شده آن را «مدنی» شمرده‌اند و بعد استثناهای آن را ضبط كرده‌اند. چنانكه امروزه در عنوان‌های سوره‌های قرآن‌های موجود رسم است. این را هم اضافه كنیم كه تعیین دقیق این استثناها بستگی تام و تمامی به تعریفی دارد كه از مكی و مدنی قبول كنیم.
چنانكه مثلاً «سوره‌ی 60 ممتحنه» كه درباره‌ی حاطب بن ابی بَلْتَعَة و ساره نزول یافت. حاطب چون دانست كه رسول خدا عزم جنگ با مردم مكه را دارد نامه‌ای نوشت و بدست ساره داد كه مردم مكه را بیاگاهاند (29) و سوره‌ی ممتحنه در این باره نزول یافت. حال اگر مكان نزول را ملاك قرار دهیم سوره مدنی است و اگر زمان موردنظر باشد چون پس از هجرت بوده باز هم مدنی است، ولی اگر خطاب به اشخاص ضابطه و مورد توجه باشد طرف خطاب مردم مكه‌اند.
و باز در «سوره‌ی نحل 16» كه مكیّه است آیه‌ی 41 تا آخر سوره در مدینه نزول یافته ولی همچنان طرف خطاب مردم مكه می‌باشند. و یا سوره‌ی رعد كه مدنی است و به مردم مكه خطاب شده، و نیز سوره‌ی 9 آیه‌ی آغاز سوره‌ی توبه كه پس از هجرت فرود آمده ولی خطاب به مشركان مكه است.
چون جای چون و چرائی باقی می‌ماند، این است كه دانشمندان این قسمتها را جزء باب «آنچه به مدینه نازل شده ولی در حكم مكی است» به حساب آورده‌اند. (30)
باب دیگری نیز در مقابل آن گشوده‌اند و آن «آیاتی است كه به مكه نازل شده و در حكم مدنی است. »
مثلاً آیه‌ی 13 سوره‌ی 49 حجرات كه در طواف رسول خدا به كعبه در روز فتح نزول یافته است (31) اگر مكان نزول و یا اشخاص مورد خطاب ملاك و قاعده باشد آیه مكی است، ولی اگر زمان پس از هجرت ضابطه باشد آیه مدنی شمرده می‌شود.
و یا آیه‌های 3 تا 5 سوره‌ی مائدة كه به روز جمعه در عرفات نازل شد، از این جهت این آیات و امثال آن را با اینكه در مكه نزول یافته در حكم مدنی گرفته‌اند.
بی‌گفتگو، این تقسیم بندی‌ها و درازسخنیها، بیهوده و عبث پیش نیامده است. این بحث‌های بسیار مفصلی كه ما به آسانی و كوتاهی از آن درمی‌گذریم، نشانه و نمونه‌ی بسیار عالی و دقیقی از دقت عجیب و فرط باریك بینی و باریك اندیشی، و اهتمامی است كه دانشمندان همیشه و همه گاه در كار قرآن داشته‌اند.
و باز براساس همین دقت و استقصاست كه دانشمندان تقسیم بندی دیگری كرده‌اند میان آنچه كه در مكه نازل شده و شبیه مدنیهاست و آنچه به مدینه فرود آمده و شبیه مكیهاست. (32)
منظورشان از چنین تشبیهی روشن است. آنها روش كلی و عمومی هر سوره را می‌سنجند و آنچه شبیه بدان باشد به آن ملحق می‌كنند. چنانكه گفته‌اند آیه‌ی 32 از سوره‌ی 53 نجم كه درباره‌ی مردی به نام نَبهان وزنی نزول یافته و در آن از «فواحش» یعنی گناهی كه حدّ بر آن تعلق می‌گیرد و «لَمَمْ» كه میان دو حدّ از گناهان قرار گرفته، سخن رفته؛ آیه مكی است ولی چون حدّ زدن و جنگ كردن در مكه تجویز نشده بود شبیه آیات مدنی است. (33) و یا آیه‌ی 114 از سوره‌ی 11 هود (34) با اینكه مكی است شبیه آیات مدنی می‌باشد.
و همچنین آیه‌ی 17 سوره‌ی 21 انبیاء را كه درباره‌ی مسیحیان نجران چون سید و عاقب در مكه نازل شده و شبیه مدنیهاست. (35) و یا آیه‌ی 32 سوره‌ی 8 انفال كه گفته‌اند مكی است و شبیه مدنیهاست. (36)

تقسیمات دیگر:

جز تقسیم سوره‌ها به مكی و مدنی تقسیمات فراوان دیگری نیز به عمل آمده كه ما از نظر نمایاندن دقت نظر و كوشش دانشمندان فن، نمونه‌هایی از آن را ذكر می‌كنم:
1) سوره‌هایی كه از مكه به مدینه برده شد- نخستین سوره‌ای كه از مكه به مدینه برده شد سوره‌ی یوسف بود. عوف بن عفراء جزء هشت نفری از مردم مدینه بود كه در مكه ایمان آورد و این سوره را بر اهل مدینه در بنی زریق فروخواند. سپس سوره‌ی توحید و سوره‌ی سبح و آیه‌ی 158 سوره‌ی 7 اعراف را از مكه به مدینه بردند.
2) آنچه از مدینه به مكه فرستاده شد: آیه‌ی 217 سوره‌ی 2 بقره كه از مدینه به مكه فرستادند- چون مشركان مكه، مؤمنان اهل مكه را درباره‌ی كشتن ابن الحضرمی و گرفتن اموال و اسیران در ماه‌های حرام سرزنش می‌كردند، عبدالله بن جحش در نامه‌ای به مؤمنان مكه نوشت: چون كافران شما را سرزنش كنند كه در ماه حرام قتال كردید، شما ایشان را سرزنش كنید كه كفر آوردند و رسول خدا و یاران او را از مكه و مسجدالحرام بازداشتند. (37)
و نیز آیه‌ی ربا (س 2 آ 278) از مدینه برای عتّاب بن أسید عامل رسول خدا، به مكه فرستاده شد كه بر مردم آن سامان خوانده شد و اجراء گردید، سپس امیرمؤمنان علی (علیه السلام) آیه‌های آغاز سوره‌ی براءة را، در روز نحر بر مردم فرو خواند كه داستانش به تفصیل مضبوط است. (38)
و چون آیات 97-98 سوره‌ی نساء درباره‌ی مهاجرت به مدینه رسید، پیرمردی كهن سال خود را از ناتوانان نشمرد و بكومك پسران روانه‌ی مدینه گشت، اما اجل مهلتش نداد و در تنعیم (39) بدرود زندگی گفت كه آیه‌ی 100 سوره‌ی نساء در آن باره نزول یافت. (40)
3) آنچه به حبشه بردند: چون جعفر بن ابیطالب روانه‌ی حبشه گشت، در آنجا میان او و كشیشان و راهبان مناظره و مباحثه درگرفت. رسول خدا نیز آیه‌های 64 تا 68 سوره‌ی 3 آل عمران را برای وی فرستاد كه مورد پسند خاطر نجاشی نیز قرار گرفت. ولی كسانی گفته‌اند كه سوره‌ی مریم بر نجاشی خوانده شد و آن آیه‌ها كه گذشت به روم برده شد. (41)
همچنین از نزول آیات قرانی بدین روش نیز سخن گفته‌اند:
آیه‌ی 45 سوره‌ی 43 زخرف در شب معراج به بیت المقدس فرود آمد.
آیه‌ی 45 سوره‌ی 25 فرقان و آیه‌های 22-24 سوره‌ی 84 انشقاق در طائف نزول یافت.
آیه‌ی 85 سوره‌ی 28 قصص در مهاجرت نبی (صلی الله علیه و آله و سلم) به جُحْفَه (42) آمد.
آیه‌ی 30 سوره‌ی 13 رعد، در حدیبیه نازل شد. هنگامی كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با مردم مكه صلح می‌كرد به علی (علیه السلام) فرمود كه صلحنامه را با كریمه‌ی «بسم الله الرحمن الرحیم» شروع كند، ولی سهیل بن عمرو از آن تن باز زد و گفت رحمان و رحیم را نمی‌شناسیم و اگر ترا هم پیامبر خدا می‌دانستیم كه از تو پیروی می‌كردیم. در اینجا بود كه آیه‌ی 30 سوره‌ی رعد نزول یافت.
سیوطی از تقسیم به حضری و سفری نیز سخن می‌گوید: البته بیشتر آیات در حَضَر بود، ولی در سفرها نیز وحی قطع نمی‌گشت و سیره نویسان و راویان مسیر دقیق این سفرها و مكان و زمان نزول این آیات را به خوبی روشن كرده‌اند.
چنانكه گفته‌اند آیه‌ی 3 سوره‌ی مائده «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ» به عرفه در روز جمعه و به سال حجةالوداع فرود آمد و یا بیهقی در «دلائل» می‌گوید كه پایان سوره‌ی نحل در جنگ اُحد نازل شد و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر پیكر حمزه ایستاده بود. (43)
زندگی رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) قسمتی در جنگها گذشت و چنانكه دیدیم در حین جنگیدن، جبرئیل امین، وحی الهی را می‌گذارد. نمونه‌ی دیگر آن: پس از واقعه‌ی بدر آغاز سوره‌ی انفال نزول یافت و در عمره‌ی حدیبیه آیه‌ی 189 سوره‌ی 2 بقره (44)، و در تبوك آیه‌ی 76 سوره‌ی 17 بنی اسرائیل نازل شد. (45)
گفته‌اند كه بیشتر قرآن به روز نازل می‌شد، ولی پاره‌ای از آیه‌ها به شب نزول یافته است. (46) كه از این دسته سوره‌ی مریم و اول سوره‌ی فتح و آغاز سوره‌ی حج و آیه‌ی 56 سوره‌ی 28 قصص را شمرده‌اند. (47) گاه در تعیین زمان آنقدر دقت به خرج داده‌اند كه لحظه‌ی نزول را نیز ثبت كرده‌اند، چنانكه گفته‌اند آیه‌ی 128 سوره‌ی 3 آل عمران در ركعت دوم نماز صبح در لحظه‌ای بود كه می‌خواست دعای قنوت را بخواند. (48) – و نیز گفته‌اند رسول خدا را همیشه پاسبانی می‌كردند، عایشه می‌گوید: شبی رسول خدا را خواب نمی‌گرفت، از پاسبانان خیمه پرسید و در این سخن بودیم كه آواز سلاح شنیدیم. رسول خدا گفت: كیستند اینان كه سلاح دارند؟ جواب دادند كه مائیم سعد بن ابی وقّاص و حذیفه، آمده‌ایم تا ترا پاسبانی كنیم. پس رسول خدا بخفت چنانكه غطیط (خُرخُر) وی می‌شنیدیم. گفتا- و در آن حال این آیت فرود آمد: «والله یعصمك من الناس» (49) رسول خدا در آن خیمه بود از ادیم ساخته، سربدر فرا كرد (50) و گفت: مردم! بازگردید كه خدا مرا نگه می‌دارد. (51)
گاه نزول وحی در سرمای سخت زمستان و زمانی در گرمای طاقت شكن تابستان عربستان بود و یاران پیامبر از این سرما و گرما به هنگام نزول نیز سخن گفته‌اند. چون یهود مدینه و مردم مكه با هم ساختند و غزوه خندق و وقعه‌ی احزاب (52) پیش آمد، در شبی كه هوا به نهایت سردی رسیده بود مردم پراكنده بودند و جز 12 نفر از مردان كسی نمانده بود. حضرت، حذیفه را می‌خوانند كه او را به سوی لشكریان احزاب بفرستند. حذیفه می‌گوید: سوگند به كسی كه ترا به حق برانگیخت به پای نخاستم برای تو (از شدت سرما) مگر از شرم… حذیفه می‌رود و گزارش كار ابوسفیان و لشكریان او و درهم ریختگی كار آنها و باد عاصف را به پیامبراكرم می‌گوید. در آنجاست كه آیه‌ی نهم سوره‌ی 33 احزاب نازل می‌شود. (53)
همچنین گفته‌اند كه آیات درباره‌ی افك (سوره 24 نور آیات 11-26) به روز بسیار سردی نازل شد. (54)
چنانكه در سابق نیز گذشت واحدی در اسباب النزول خود می‌گوید: خداوند درباره‌ی كلاله دو آیه فرو فرستاد. یكی به زمستان كه در صدر سوره‌ی نساء (آیه 12) می‌باشد و دیگری به تابستان كه در آخر آن سوره (آیه‌ی 176) قرار گرفته است و باز از آیاتی كه در نهایت گرمای هوا نازل شده آیاتی بود كه در غزوه‌ی تبوك آمد (چون آیه‌ی 49 و یا 81 سوره‌ی 9 توبه).
گاهی هم نزول وحی وقتی بود كه پیامبراكرم در بستر خود بود و نمونه‌ی آن آیه‌ی 118 سوره‌ی 9 توبه می‌باشد كه گفته‌اند یك سوم از شب مانده بود و پیغمبر خدا نزد «امّ سلمه» بود. (55)
زمانی هم بود كه وحی در خواب به پیغمبراكرم فرود می‌آمد و نمونه‌ی آن سوره‌ی كوثر است. (56) همچنین ابن عربی می‌گوید كه دو آیه‌ی اخر بقره به شب معراج میان زمین و آسمان فرود آمد. (57)

اشاره‌ای به كارهای مستشرقان

چنین بود كوشش و جهدی كه دانشمندان اسلامی برای حفظ خصائص سوره‌ها و آیات قرآنی بكار برده و از هیچ دقت و فحصی برای حفظ حتی زمان و شأن نزول آن باز نایستاده‌اند.
البته نمی‌توان گفت كه زمان نزول و موجبات و اسباب آن و سایر خصوصیات تمامی آیات و جملات قرآنی به همین دقت و كیفیت ضبط شده است، ولی می‌توان گفت كه آنچه باقیمانده و به ما رسیده خود درنهایت توجه و اعتناء می‌باشد.
اما شگفتی آور است كه پاره‌ای از خاورشناسان یكباره اینهمه كوشش و جهد را نادیده گرفته و یكسره از آن چشم پوشیده و بیشتر بر تاریخ و سیره‌ی رسول اكرم اعتماد كنند و كوشش تازه‌ای به كار برند كه قرآن را به ترتیب نزول زمانی فراهم آورند.
دانشمندان اسلامی برای شناسائی آیاتی از این نظر، روش و شیوه‌ی خاص متقن و محكمی دارند كه درك آن و بكار بردنش برای بیگانگان آسان و زود فهم نیست. زیرا دانشمندان اسلامی جز بر روایات صحیحه و احادیث درستی كه از بوته‌ی آزمون به سلامت بیرون آمده باشد تكیه نمی‌كنند. ولی خاورشناسان كه بكار بردن درست این روش را سخت مشكل و توانفرسا یافته‌اند و به شیوه‌های آسانتر و روشهای سهل الوصولتری خوی گرفته‌اند، دست به دامان تاریخ اسلام و زندگی رسول اكرم شده و مثلاً از روی تاریخ جنگ‌های مختلفه‌ی زمان پیامبر و یا مواجهه و استدلال با كفار قریش و یا یهودیان و نصارا، تاریخی برای نزول آیات قرآنی فراهم آورده‌اند. البته این روش، خالی از صبغه و جنبه‌ی علمی نیست و شاید بتوان در مواردی به درستی از آن بهره گرفت، ولی تنها ملاك و مأخذ نمی‌تواند باشد.
كار طبقه بندی مجدد آیات قرآنی از طرف مستشرقان در اواسط سده‌ی نوزدهم مسیحی پیش آمد. (58) این تلاش از دو سوی موازی هم آغاز یافت.
ویلیام مویر (William Muir) و آلویس اشپرنگر (Aloïs Sprenger) كه هر دو از نویسندگان زندگی رسول خدا هستند، درباره‌ی طبقه بندی مجدد آیات مبتنی بر ثبت وقایع تاریخی، یعنی تنظیم به ترتیب نزول زمانی كار كرده‌اند. مویر سعی زیادی داشته كه به كار خود جنبه‌ای علمی بدهد ولی نمی‌توان انكار كرد كه با همه‌ی كوششی كه به كار رفته در تاریخ گذاری وقایع، سهل انگاری زیادی شده است. (59) این وقایع نگاری به شش مرحله تقسیم می‌شود: 5 تای آن در مكه و یكی در مدینه. یكی از این مراحل به عقیده‌ی مویر هیجده سوره‌ی قبل از اعلام رسالت و مربوط به دوره‌ای است كه رسول خدا بطور مبهمی برای ابلاغ رسالت دعوت شده بود.
گفتگویی نیست كه یك چنین طبقه بندی مبتنی بر سیره‌ی اسلامی رسول خدا و بنابراین پای نهاده بر روایات و احادیثی است كه خود بایستی به درستی با موازین صحیح اسلامی مورد نقد قرار گیرد. اما از نظر تاریخی و ثبت وقایع نمی‌توان تبلیغ رسالت را در مكه بنحو موجز و قاطعی مشخص كرد. در حالی كه او در این تقسیم بندی بر روایات ضعیف و گاهی واهی استناد جسته و در این باره لغزشها دارد. در همین موقع از طرف مكتب آلمانی راه دیگری برگزیده شد.
ویل (Weil) از 1844م. مطالعه‌ای درباره‌ی قرآن مجید شروع كرد كه در سال 1872م. صورت قطعی به خود گرفت (60) در این روش به روایات و اسانید اسلامی چنانكه باید تكیه نشد و معیارهای سه گانه‌ی دیگری برای این كار پیشنهاد گردید: اشارات قرآن به حوادث معروف، محتوی متن، اسلوب وحی‌ها. با یك چنین معیارهایی ویل سوره‌ها را به چهار دوران تقسیم می‌كند: سه دوره مكی و یكی مدنی.
به دنبال او بود كه نولدكه (Nöldeke) خاورشناس مشهور آلمانی در سال 1960 كتاب «تاریخ قرآن Geschichte des Qorans» خود را به تبعیت از روش او با اندك تغییری منتشر ساخت.
در ترجمه‌ی رودویل (Rodwell) (61) هم اگر وحی‌های اولیه‌ی دوره‌ی مكه را استثناء كنیم در بقیه از طبقه بندی نولدكه پیروی شده است. درنبورگ (Derenbourg) نیز در تقسیم بندی مجدد خود ناظر بر گروه بندی مستشرق آلمانی بود.
سرانجام نوبت گریم (Grimme) می‌رسد. او احترام فراوانی نسبت به سنت قائل بود و در ترتیب سوره‌های قرآنی بر روایات و اسانید اسلامی تكیه می‌كرد. او می‌خواست بدون اینكه ارتباط سوره‌ها را با اخبار و روایات قطع كند آنها را مجدداً طبقه بندی نماید. او به اسلوب قرآن اهمیتی خاص می‌داد. او سوره‌های قرآنی را به سه گروه تقسیم كرد:
1) سوره‌هایی با اسلوب مقفی و موزون سنگین (تعداد كمی از سوره‌های دیگر را هم كه این خصلت در آنها كمتر است می‌توان به این گروه افزود).
2) سوره‌های مقفی و موزون نه به سنگینی دسته‌ی اول كه بیشتر شامل موارد احسان الهی است.
3) سوره‌های مدنی محتوی احكام. (62)
میان این طبقه بندی و طبقه بندی نولدكه ارتباطی هست و گاهی هم آراء او با عقاید نولدكه تلاقی می‌یابد. (63) ولی این را باید اضافه كرد كه با همه‌ی كوششی كه او بكار برده او هم مانند سایر مستشرقان از آزمون روایات و تشخیص صحیح و سقیم آن ناتوان مانده و احیاناً اسانید ضعیف و یا باطلی در كار او رخنه می‌كند.
هرشفلد (Hirschfeld) به روش دیگری كار كرده است. (64) او برای وقایع نگاری و تاریخ گذاری حوادث اهمیت درجه دومی قائل است و بیشتر سوره‌ها را برحسب مطالب و محتویات تقسیم بندی می‌كند و در نتیجه به تقسیم بندی زیر می‌رسد:
1) سوره‌ی 96 كه صورت یك اعلامیه‌ای را دارد.
2) متونی كه بیشتر محتوی آیات تأكیدی و اثبات با براهین است.
3) سوره‌های خطابی و موعظه‌ای.
4) سوره‌های محتوی داستانها.
5) سوره‌های شامل توصیف قیامت و بهشت و دوزخ.
6) سوره‌های محتوی مقررات حقوقی.
ملاحظاتی كه پیش آمد به نولدكه اماكن داد كه به كمك شوالی (Schwally) به هنگام چاپ دوم كتاب تجدیدنظر نماید. (65)
روش نولدكه بعدها مورد قبول بسیاری از مستشرقان قرار گرفت و شهرت زیادی یافت. كار او نتایج بزرگی در علوم قرآنی بار آورد و روش او جلب توجه بسیاری را كرد. ولی این را نمی‌توان ناگفته گذارد كه او در ترتیب قرآن برحسب نزول زمانی روشی غیراسلامی و راهی تازه برگزیده است.
اگر حقیقت را بخواهیم در تشخیص ترتیب زمانی نزول آیات نمی‌توان روایات و اخبار صحیح را نادیده گرفت، زیرا روایات از صحابه‌ی پیغمبر نقل شده و آنها خود شاهد نزول وحی الهی بوده و زمان و مكان آن را خوب می‌دانسته‌اند. تابعان تفصیل آن را از زبان یاران پیامبراكرم شنیده و برای نسل‌های بعدی بازگو كرده‌اند. البته در این باره از رسول خدا چیزی نگفته‌اند، ولی آنچه هم یاران او (صلی الله علیه و آله و سلم) گفته‌اند در نهایت دقت و صحت است. این را هم باید اضافه كرد كه تكیه بر روایات صحیح به هیچ وجه منافی با بكار بردن نظرات اجتهادی و تتّبع و تحقیق شخصی نیست. بخصوص در مواردی كه روایات صریح و صحیحی در دست نیست. در این موارد جای تحقیق و بحث هست و این تتبّع به هر شكلی می‌تواند نمودار گردد.
اختلاف نظر درباره‌ی مكی و مدنی بودن گاهی درباره‌ی اصل سوره است كه آیا سوره مكی است یا مدنی و زمانی در مورد بعضی ازآیات است كه آیه‌ی بخصوصی و یا آیات مخصوصی هرچند در سوره‌ای كه مثلاً مدنی است ممكن است مكی باشد.
به هر صورت، حل اینگونه اختلافات بستگی به رأی و اجتهاد دارد و در این قبیل جاهاست كه با استناد به قرائن و امارات دیگر و با تحقیق و تفحص در متن آیات و تمسك به تاریخ و سیره‌ی رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اصول مذكوره‌ی سابق می‌توان نظر داد. به هر حال، این قسمت از تاریخ قرآن یكی از مهمترین فصول آن بوده و جای بحث و فحص در آن برای صاحبنظران باز است.

پی‌نوشت‌ها

1. مكی=مكی بن ابی طالب القیسی (برهان1: 190).
2. سیوطی: الاتقان1: 8، 9 نوع اول.
3. الاتقان1: 9و 8 نوع اول.
4. چنانكه آیه‌ی 42 سوره‌ی 9 توبه در تبوك و آیه‌ی 45 سوره‌ی 43 زخرف در شب معراج به بیت المقدس فرود آمد.
5. البرهان1: 190، الاتقان1: 17، مناهل العرفان1: 187.
6. ابوالقاسم حسن بن محمد بن حبیب نیشابوری متوفی 406هـ (بغیة الوعاة: 227) -البرهان فی علوم القرآن1: 192 به نقل از كتاب التنبیه علی فضل علوم القرآن)، الاتقان 1: 8 نوع اول.
7. الاتقان1: 9 نوع اول- به نقل از بخاری.
8. سلع كوهی است مرهُذَیلْ را- منتهی الارب1: 574.
9. سیوطی: الاتقان1: 9 نوع اول- به نقل از الحلیة ابونعیم.
10. زركشی: البرهان1: 19 به نقل از الانتصار.
11. البرهان فی علوم القرآن1: 189.
12. البرهان 1: 369، الاتقان1: 17، مناهل 1: 190، مباحث1: 184.
13. البرهان1: 188و 189.
14. Encycl,de I”Islam,II,1137b
15. البرهان1: 190، الاتقان1: 17، مناهل العرفان1: 187.
16. بروكلمن Brockelman در دائرةالمعارف اسلام مقاله عربی آراء مختلفه‌ای را در این باره ذكر می‌كند.
Encyclopedie de I”Islam(art. Arabic,411a)
17. البرهان1: 188 و 189.
18. در مقدمه‌ی كتاب المبانی كه در حدود سال 425ه. ق نوشته شده روایتی از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در این مورد نقل می‌كند (مقدمتان:14) از ابن عباس نیز روایاتی نقل شده (مقدمتان: 8، 10، الاتقان1: 1180) عكرمه و حسین بن ابی الحسن (الاتقان1: 10) ابوبكر الانباری از قتاده باز می‌گوید (تفسیر قرطبی1: 61، الاتقان1: 11) علی بن ابی طلحه سوره‌های مدنی را می‌شمارد (اتقان1: 11 به نقل از فضائل القرآن ابی عبید) جابر بن زید نیز ترتیب سوره‌ها را باز می‌گوید و جعبری اشعاری بر آن ترتیب می‌سراید (اتقان1: 25) ابن الندیم هم روایت مفصلی از محمد بن نعمان بن بشیر می‌گوید (الفهرست: 43 چاپ قاهره) در تفسیر خازن نیز ترتیبی ذكر می‌شود (به نقل از منهاج1: 74).
19. الاتقان1: 11 به نقل از كتاب ناسخ و منسوخ ابن حصار.
20. اشعار در این مورد بس نغز و لطیف است و حتی این اشعار كه اشاره به این قسم مكی می‌نماید نزد دانشمندان جنبه‌ی مثل به خود گرفته است:
«و ما سوی ذاك مكیٌ تنزُلُه ***. فلا تكن من خلاف الناس فی حصر
فلیس كلٌ خلاف جاء معتبراً *** إلا خلافٌ له حظٌ من النظر»
(الاتقان1: 12)
21. الاتقان1: 11.
22. تفسیر قرطبی1: 61.
23. الاتقان1: 11.
24. ابن الندیم: الفهرست44.
25. مقدمتان: مقدمه‌ی مبانی: 10.
26. مرحوم اعتماد السلطنه نیز صورت خاصی بدست می‌دهد قرآن چاپ 1313ق تهران). مراجعه كنید: ملحقات.
27. داستان مفصلی دارد. الجامع لاحكام القرآن قرطبی2: 80 به بعد.
28. البرهان 1: 199-203، الاتقان1: 12 و 14.
29. تفصیل آن در كتب تاریخ و تفسیر ضبط است- از جمله سیره‌ی ابن هشام 2: 398.
30. البرهان1: 195، 196.
31. تفصیل آن در سیره‌ی ابن هشام2: 412 دیده شود.
32. البرهان1: 195 و 196.
33. ایضاً.
34. زركشی (البرهان1: 196) می‌گوید این آیه درباره‌ی ابومقیل حسین بن عمربن قیس و زنی كه از او خرما می‌خواست نازل شد ولی قرطبی در تفسیر خود (9: 110-111) می‌گوید درباره‌ی مردی از انصار بنام ابوالیسر بن عمرو فرود آمده سپس تفصیل خبر و خلاف وارد در آن را ذكر می‌كند.
35. البرهان1: 195 و 196.
36. برهان1: 197-برخی آیه‌ی 30 سوره‌ی 8 انفال را نیز مكی می‌دانند ولی سیوطی با استناد به قول ابن عباس آن را قبول نمی‌كند و آیه را مدنی می‌شمارد. اسباب النزول و الاتقان1: 15.
37. تفسیر طبری2: 201-206 بولاق و 4: 299-315 طبع معارف، تفسیر قرطبی3: 42، 43، كشف الاسرار1: 578، معانی القران فراء1: 141.
38. تفسیر قرطبی1: 363-364، مجمع البیان3:3.
39. تنعیم: جائی است در حلّ به دو فرسنگی مكه، مردم مكه چون قصد عمره كنند از آنجا محرم گردند. ‌(یاقوت).
40. درباره‌ی نام این شخص و نام پدرش اختلاف است و بیش از ده گونه آن را ذكر كرده‌اند. تفسیر طبری 5: 151-153بولاق، 9: 114-119، طبع معارف، سنن بیهقی 9: 14، 15، الدرالمنثور2: 208، مجمع البیان2: 100، تفسیر قرطبی5: 349، البرهان فی علوم القرآن1: 204، كشف الاسرار 2: 655، ابوالفتوح رازی 3: 268.
41. البرهان 1: 205، مناهل1: 194.
42. جَحفه: قریه‌ای میان مكه و مدینه به چهار منزلی مكه.
43. برای تفصیل این دسته از آیات رجوع كنید: الاتقان1: 18 النوع الثانی، معرفةالحضری و السفری.
44. پاره‌ای گفته‌اند كه در حجةالوداع یا غزوه‌ی فتح بود.
45. برای تفصیل این دسته از آیات رجوع كنید: الاتقان1: 18 النوع الثانی، معرفة الحضری و السفری.
46. زركشی آن را از عایشه نقل می‌كند (برهان1: 199) و سیوطی از ابن حبیب (ابوالقاسم حسن بن محمد بن حبیب نیشابوری) الاتقان1: 20.
47. البرهان1: 198، الاتقان1: 20، النوع الثالث.
48. الاتقان1: 22 به نقل از صحیح.
49. سوره‌ی 5 مائده: آیه‌ی 67.
50. تفسیر میبدی: كشف الاسرار3: 182.
51. زركشی از عبدالله بن عامر بن ربیعه نقل می‌كند كه در یكی از جنگها از قول عایشه نقل كرده و به نقل از طبرانی از عصمة بن مالك الخطمی بازمی‌گوید (الاتقان1: 21 نوع ثالث).
52. غزوه‌ی خندق را ببینید: واقدی 362، (192 گوتینگن)، ابن هشام3: 226، (670 برلن)، طبقات ابن سعد جزء 2 قسم1: 47، طبری3: 43. انساب الاشراف 1: 165، ابن سید الناس 2: 54، ابن كثیر4: 92، زاد المعاد2: 288، الامتاع: 215، المواهب1: 142، تاریخ الخمیس 1: 479، بخاری5: 107، جوامع السیرة ابن حزم: 185، مسند طیالسی: حدیث 603، 712، 2168 و مسند احمد3: 300 و 4: 282، 285، 291، 300-303.
53. سیوطی از دلائل بیهقی نقل می‌كند: الاتقان1: 22 نوع رابع، ایضاً رجوع كنید: صحیح مسلم كتاب 32 جهاد حدیث 99، طبقات ابن سعد: جزء 2 قسم 1 ص50، مسند احمد5: 392، سیره‌ی ابن هشام 682 چاپ گوتنگن، واقدی: 208 چاپ برلن 1882م. ، ابوالفتوح رازی8: 141، جوامع السیره: 191.
54. افك داستان تهمتی است كه بر عایشه نهادند. سیوطی این قول را از عایشه از صحیح نقل می‌كند: الاتقان1: 22 نوع رابع، صحیح بخاری: كتاب 52 شهادات باب 2 و 15، كتاب 64 المغازی باب 34، كتاب 65 تفسیر سوره‌ی 24 نور باب 6 و7 و11، كتاب 96 الاعتصام باب28، كتاب97 التوحید باب 35 و 52- صحیح مسلم: كتاب 49 التوبه حدیث 56-58، سنن ترمذی كتاب 44 تفسیر سوره‌ی 24 نور حدیث4، ابن سعد: جزء 8: 39، مسند احمد 6: 59-61 و 194 و 367، مسند طیالسی: حدیث 1665، ابن هشام: 731 چاپ گوتنگن، واقدی: 184 چاپ برلن.
55. سیوطی آن را از صحیح نقل می‌كند: الاتقان1: 22 نوع خامس.
56. سیوطی از صحیح مسلم از قول انس بازمی‌گوید: الاتقان1: 23 نوع خامس.
57. الاتقان1: 23 نوع سادس.
58. بوهل: دائرةالمعارف اسلام2: 1136، نولدكه، تاریخ قرآن: 65-74.
59. Blachère:Intro au Coran;248,note 359.
Muir:The Testimony borne by the Coran to the Jewish and Christians Scriptures (Londred. 1855)
The Coran,its Composition and Teaching (Londres,1878)
Life of Mohomet (Londres 1858-61 and 1923)
60. G. Weil:Historisch-Kritische Einletung in den Koran (Bielefeld 1844,Leipzig 1872)
61. A. Rodwell:The Korän. Translation With the Suras arranged in chronological order(Londres 1861:2 e ed. 1876)
62. H. Grimme:Mohammad,2 e partie(Münster,1895) 24 sqq
63. نولدكه: تاریخ قرآن: 73.
64. H. Hirschfeled:New Researches into the Composition and Exegesis of the Qoran. 143 sqq
65. هنگام آخرین تدوین این یادداشت‌ها دسترسی به كتاب نولدكه نبود. ولی ترتیب سوره‌ها را دیگران از نولدكه به شرح زیر نقل كرده‌اند:
«قسمت مكی»:
96، 68، 73، 74، 111، 81، 92، 89، 93، 94، 103، 100، 108، 107، 109، 105، 113، 114، 112، 53، 80، 97، 91، 85، 95، 106، 101، 75، 104، 77، 50، 90، 86، 54، 38، 7، 72، 36، 25، 35، 19، 20، 56، 26، 27، 28، 17، 10، 11، 12، 15، 6، 37، 31، 34، 40، 41، 42، 43، 44، 45، 46، 51، 88، 18، 16، 71، 14، 21، 23، 32، 52، 67، 69، 70، 78، 79، 82، 84، 30، 29، 83.
«قسمت مدنی»:
2، 8، 3، 60، 4، 99، 57، 47، 13، 55، 76، 65، 98، 59، 110، 24، 22، 63، 58، 49، 66، 62، 64، 61، 68، 5، 9.
(زنجانی: تاریخ قرآن به نقل از تاریخ قرآن نولدكه 1: 58). ولی در این صورت چهار سوره‌ی فاتحه1، اعلی87، تكاثر102 و زمر 39 نیست.
در مقدمه ترجمه‌ی قرآن از جرج سیل (ص 10-14) ترتیب نزول سوره‌ها بنظر نولدكه چنین آمده است:
96، 74، 111، 106، 108، 104، 107، 102، 105، 92، 90، 94، 93، 97، 86، 91، 80، 68، 87، 95، 103، 85، 73، 101، 99، 81، 53، (82 و 84)، 100، 79، 77، 78، 88، 89، 75، 83، 69، 51، 52، 56، 70، 55، 112، 109، 113، 114، 1، 54، 37، 71، 76، 44، 50، 20، 26، 15، 19، 38، 36، 43، 72، 67، 23، 21، 25، 17، 27، 18، 32، 41، 45، 16، 30، 11، 14، 12،‌40، 28، 39، 29، 31، 42، 10، 34، 35، 7، 46، 6، 13، 2، 98، 64، 62، (8 و47)، 3، 61، 57، 4، 65، 59، 33، 63، 24، 58، 22، 48، 66، 60، 110، 49، 9، 5.
این دو صورت با هم اختلاف دارند. در این فهرست نود و ششمین سوره‌ی نازله سوره‌های 8 و 47 هر دو ذكر شده و بیست و نهمین سوره هم سوره‌های 82 و 84 قید شده است. در عوض ترتیب سوره‌های 26 و 95 معلوم نیست كه البته مراجعه به كتاب خود نولدكه رفع این اشكالات را می‌نماید. و نیز رجوع كنید: یادداشت 5 نامها و شماره سوره‌ها. همین كتاب. و نیز ملحقات.

منبع مقاله :
رامیار، محمود؛ (1392)، تاریخ قرآن، تهران: انتشارات امیركبیر، چاپ سیزدهم

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد